منصور بن حازم
ثقه، صدوق، و از اجله و فقهاي اصحاب صادقين (ع) [1] بوده، و از امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) نقل حديث کرده است. [2] . او را تصانيفي بوده است که از آن ميان کتاب اصول الشرايع لطيف و کتاب الحج است.[3] . شيخ طوسي گويد: او کتابي دارد که ابن ابي عمير ناقل آن است. [4] . منصور بن حازم گويد: به امام صادق (ع) عرض کردم: خداوند اجل و اکرم از اين است که به وسيله مخلوقش شناخته شود، بلکه مخلوق به وسيله خدا شناخته ميشوند. فرمود: درست گفتي. عرض کردم، هر که خدا را شناخت و دانست که خدايي دارد، سزاوار است که بداند خداوند خشنودي و خشمي دارد [5] ، و خشنودي و خشم او جز به وسيله وحي و پيامبر معلوم نشود؛ و آنکه وحي بر او نازل نشود بايد که در جستجوي پيامبران باشد و چون آنان را يافت بداند که ايشان حجت خدايند و اطاعتشان لازمست. من به مردم (اهل سنت) گفتم: مگر نميدانيد که رسول خدا (ص) حجت خداوند بر خلقش بود؟ گفتند: آري. گفتم: مگر نميدانيد که رسول خدا (ص) حجت خداوند بر خلقش بود؟ گفتند: آري. گفتم: چون پيامبر درگذشت حجت خدا کيست؟ گفتند: قرآن. من در قرآن نظر کردم و ديدم مرجئه، قدري، و حتي زنديقي که به آن ايمان ندارد براي غلبه در بحث به آن استشهاد ميکند، پس دانستم که قرآن بدون قيم (و سرپرستي که معني واقعي آن را بيان کند) حجت نخواهد بود، و آن قيم هر چه نسبت به قرآن بگويد حق است. پس به آنان گفتم: قيم قرآن کيست؟ گفتند: ابنمسعود قرآن ميدانست، عمر هم ميدانست، حذيفه هم ميدانست. گفتم: همه قرآن را؟ گفتند: نه. پس نيافتم احدي را که گويد کسي جز علي (ع) تمام قرآن را ميدانست و آن گاه که هر کدام ميگفتند نميدانم، علي (ع) ميگفت: ميدانم [6] ، پس شهادت ميدهم که علي (ع) قيم قرآن بود و اطاعتش واجب و بعد از پيامبر حجت خدا بر مردم بود، آن چه او درباره قرآن گفت حق است. حضرت فرمود: خدا تو را رحمت کند. عرض کردم: علي (ع) از دنيا نرفت تا آنکه براي پس از خود حجتي بر جاي گذاشت، همان گونه که رسول خدا (ص) بر جاي گذاشت، و حجت بعد از علي (ع)، حسن بن علي (ع) است [7] و شهادت ميدهم که امام حسن (ع) از دنيا نرفت مگر آن که براي پس از خود حجتي گذاشت همان طور که پدر و جدش گذاردند و حجت بعد از حسن (ع)، حسين (ع) بود و اطاعتش واجب. حضرت فرمود: خدايت رحمت کند. من سر حضرت را بوسيدم و عرض کرم: شهادت ميدهم که امام حسين (ع) از دنيا نرفت تا اينکه حجت بعد از خود را بر جاي گذاشت و حجت بعد از او علي بن الحسين (ع) است و اطاعتش واجب. حضرت فرمود: خدايت رحمت کند. من سر حضرت را بوسيدم و گفتم: شهادت ميدهم که علي بن الحسين (ع) از دنيا نرفت مگر آنکه براي پس از خود حجتي بر جاي گذاشت که او محمد بن علي ابوجعفر (ع) است و اطاعتش واجب بود. فرمود: خدايت رحمت کند. عرض کردم سرت را پيش آور تا ببوسم، حضرت خنديد و عرض کردم: اصلحک الله، ميدانم که پدرت از دنيا نرفت تا اين که حجت پس از خود را بر جاي گذاشت چنان که پدرش اين کار را کرده بود، و خدا راگواه ميگيرم که تويي آن حجت، و اطاعت تو واجب است. حضرت فرمود: بس است، خدايت رحمت کند. عرض کردم: سرت را پيش آور تا ببوسم، پس سرش را بوسيدم، حضرت خنديد، و سپس فرمود: هر چه ميخواهي از من سؤال کن که بعد از اين تو را باور کرده، هرگز انکار نخواهم کرد. [8] .
پی نوشت ها: [1] در رجال الطوسي، ص 138، منصور بن حازم از اصحاب امام باقر (ع)، و در ص 313، جزء اصحاب امام صادق (ع) شمرده شده است. در رجال مامقاني، در ج 3، ص 249، رديف 12166، و همچنين در ج 1، فائده 22، ص 209، به نقل از شيخ مفيد، منصور بن حازم از فقهاي اصحاب صادقين (ع) شمرده شده است. [2] رجال نجاشي، ص 294 - خلاصة الاقوال، علامه حلي، ص 82،و تحت نام رجال علامه حلي، ص 167 - رجال کبير، ص 345. [3] رجال نجاشي، ص 294. [4] فهرست طوسي، ص 339. [5] در امالي صدوق، مجلس 47، ح 6، آمده است که امام صادق (ع) در جواب سؤالي از رضا و سخط خداوندي، فرمود: آري، خداوند داراي رضا و سخط است، اما نه مانند مخلوق، خشم خدا عقاب اوست ورضايش ثواب او. [6] در رجال کشي، پس از «ميدانم»، اضافه شده: «و بر او پوشيده نبود و گفته گفته او بود». [7] در رجال کشي پس از «حسن بن علي است»، آمده است که: «و شهادت ميدهم که حسن (ع) حجت خدا بود و اطاعتش واجب؛ حضرت فرمود: خدا تو را رحمت کند؛ سر آن حضرت را بوسيدم و گفتم: و شهادت ميدهم...». [8] اصول کافي، ج 1، باب وجوب اطاعت ائمه، ص 145 - رجال کشي، ص 359 - 358 - علل الشرايع، باب 152، ح 1، ص 192.