شرح دعای صنمی قریش - جلسه 21
شرح دعای صنمی قریش
جلسه: 21
أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین
ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
نتیجه جلسه گذشته
مطلب در جلسات گذشته بدینجا رسید که امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: «اللَّذَيْنِ خَالَفَا أَمْرَكَ وَأَنْكَرَا وَحْيَكَ وَجَحَدَا إِنْعَامَكَ وَعَصَيَا رَسُولَكَ وَقَلَّبَا دِينَكَ وَحَرَّفَا كِتَابَكَ وَعَطَّلَا أَحْكَامَكَ وَأَبْطَلَا فَرَائِضَكَ وَأَلْحَدَا فِي آيَاتِكَ وَعَادَيَا أَوْلِيَاءَكَ وَوَالَيَا أَعْدَاءَكَ وَخَرَّبَا بِلَادَكَ وَأَفْسَدَا عِبَادَك». ایشان در این فصل از دعا، سیزده مطلب و شکلهای مخالفت صنمی قریش را بیان نمودهاند.
بند اوّل تا سوّم دعا مخالفت امر خدا و انکار وحی و انکار نعمت
بند اوّل: «اللَّذَيْنِ خَالَفَا أَمْرَكَ؛ خداوندا آن دو که مخالفت امرت را کردند لعنت نما». خلیفۀ اوّل و دوّم با امر رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، امیر المؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام مخالفت نموده و در حقیقت با امر خداوند متعال مخالفت کردهاند.
بند دوّم: «أَنْكَرَا وَحْيَكَ؛ آن دو وحیت را انکار نمودند». انکار به معنای عدم پذیرش مطلبی از سوی انسان میباشد. علّت انکار مطلب، این است که انسان آن مطلب را اشتباه و ناپسند دانسته، نوعی بیگانگی با آن مطلب پیدا نموده و اشتراکی در وجود خود با آن نمییابند، به همین خاطر آن را انکار نموده و با آن به مخالفت میپردازد. در اینجا نیز همین گونه بوده آنها وحی الهی را اشتباه و غریبه دانسته و آن را با خود بیگانه میبینند. پس بخاطر عدم یگانگی و همراهی با وحی الهی آن را انکار نمودهاند.
بند سوّم: «جَحَدَا إِنْعَامَكَ؛ آن دو نعمتهای تو را انکار کردند». یعنی خلیفۀ اوّل و دوّم، نعمتهایی که خداوند متعال به خلقش از جمله خود آنها ارزانی داشته را انکار کردهاند. آن دو بخاطر نقص و عیب و خباثت وجودی خود نعمتهای الهی را انکار نموده و همین نقص و خباثت وجودی موجب شده تا در مقابل نعمتهای او قرار گیرند.
باید توجّه داشت که (جهد)، بدین معنا نیست که از نعمتهای الهی استفاده ننموده و بهرهای از آن نبردهاند، تمام وجود دنیوی و غیر دنیوی آنها غرق نعمتهای خداوند منّان بوده، امّا آنچه بدانها عطا شده را نعمت الهی ندانسته و خداوند را به عنوان ولی نعمت خود نپذیرفتهاند.
بند چهارم تا سیزدهم دعا
بند چهارم: «عَصَيَا رَسُولَكَ؛ از امر پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم پیروی ننموده و با او مخالفت کردهاند».
بند پنجم: «قَلَّبَا دِينَكَ؛ دین تو را تغییر دادهاند».
بند ششم: «حَرَّفَا كِتَابَكَ؛ کتاب تو یعنی قرآن کریم را تحریف نمودهاند».
بند هفتم: «عَطَّلَا أَحْكَامَكَ؛ احکام تو را تعطیل نمودهاند». یعنی واجب و حرام را از میان برداشتهاند.
بند هشتم: «أَبْطَلَا فَرَائِضَكَ؛ به واجبات تو جامۀ باطل پوشاندهاند».
بند نهم: «أَلْحَدَا فِي آيَاتِكَ؛ در حق آیات تو از دایرۀ حق بیرون رفتهاند». الحاد به معنای انتخاب راه باطل و خروج از راه حق میباشد. خلیفۀ اوّل و دوّم در آیات الهی راه باطل را پیش گرفتند.
بند دهم: «عَادَيَا أَوْلِيَاءَكَ؛ با دوستان تو دشمنی کردهاند».
بند یازدهم: «وَالَيَا أَعْدَاءَكَ؛ با دشمنانت دوستی و الفت برقرار نمودهاند».
بند دوازدهم: «خَرَّبَا بِلَادَكَ؛ شهرهای تو را خراب نمودهاند».
بند سیزدهم: «أَفْسَدَا عِبَادَك؛ بندگانت را به فساد کشاندهاند».
شیوۀ بیان امیر المؤمنین علیه السلام در این دعا
پس امیر المؤمنین علیه السلام در اوّلین فصل از مطالب خود سیزده مطلب را بیان کردهاند. باید توجّه داشت که آن بزرگوار مطالب خویش را در این دعا به صورت فصل فصل بیان نمودهاند. در ابتدا فرمودند: «اللّهُمَّ اِلْعَنْ صَنَمَيْ قُرَيْشٍ وَجَبتيها» تا «أفسَدا عِبادَكَ»، پس از آن فرمودند: «اللَّهُمَّ العَنْهُمَا» و آن حضرت با (اللّهمّ)های خویش مطالب را از یکدیگر جدا نمودهاند.
جایگاه کاف خطاب در اوّلین فصل دعا
امیر المؤمنین علیه السلام در اوّلین فصل، اصول مخالفتها، کفرها، بیگانگیها و مخالفتهای صنمی قریش را با خداوند رحمن بیان کردهاند. زیرا ایشان تمام این مطالب را همراه با کاف خطاب آورده، به خداوند منّان اشاره نموده و به عنوان مثال فرمودهاند؛ با تو مخالفت کرده و شهرهای تو را خراب کردهاند، مطالب تا پایان به همین شکل میباشد. ایشان به عنوان مثال نفرمودند: بندگان را فاسد کرده، شهرها را خراب نموده و با دشمنان، دوستی و با دوستان دشمنی کردهاند، بلکه در تمام مطالب خویش، کاف اشاره به خداوند منّان را تکرار نموده است.
کاف خطاب در اوّلین فصل دعا، گویای چه مطلبی است؟
این یعنی علّت تمام کارها، رفتار و مخالفتهای آن دو؛ چیزی جز خداوند متعال نبوده است[1]. بدین خاطر که قرآن، احکام و دین خداوند سبحان است، آنها را تحریف، تغییر و جابجا نمودهاند.
پس امیر المؤمنین علیه السلام در تمامی سیزده بند فصل اوّل دعا، کاف خطابی که به خداوند اشاره دارد را تکرار نموده تا برای همه روشن گردد که پایه و علّت اصلی دشمنی اوّلی و دوّمی؛ خداوند منّان بوده است.
علّت دشمنی آنها با امیر المؤمنین علیه السلام حسادت نبوده! آنها با حضرت زهرا سلام الله علیها بدین خاطر که حامی امیر المؤمنین علیه السلام بوده، دشمنی ننموده و آزارش ندادهاند! همچنین علّت دشمنی آنها با رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم این نبوده که ایشان پدر صدّیقه کبری سلام الله علیها بوده و حضرت زهرا سلام الله علیها و امیر المؤمنین علیه السلام را تأیید کردهاند! بلکه چون دشمن خدای متعال بوده و امر، وحی، انعام، فرمان، دین، کتاب، احکام و نشانهها، دوستان، دشمنان، شهرها و بندگان پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم، همگی برای خدا و از سوی خدا میباشد؛ با ایشان مخالفت و دشمنی کردهاند.
علّت حقیقی دشمنی اوّلی و دوّمی با اولیای الهی
پس تنها علّت مخالفت و دشمنی آنها؛ خداوند متعال و توحید الهی میباشد. علّت دشمنی و غصب خلافت امیر المؤمنین علیه السلام و تمام اعمال زشت آنها، امری بیرونی، دشمنی میان آنها و امیر المؤمنین علیه السلام و حسادت، سلطهجویی یا ریاستطلبی نبوده، آنها بخاطر سربلندی و سلطه بر پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام؛ خلافت امیر المؤمنین علیه السلام را غصب ننمودهاند! همچنین بدین خاطر که حضرت زهرا سلام الله علیها نسبت به دختران اوّلی و دوّمی، والامقام بوده و آنها پست و بیارزش بودهاند؛ با ایشان مخالفت نکرده و موجب آزار ایشان نشدهاند!
به صورت کلّی، هر علّتی که برای این سیزده مطلب و کارهای اوّلی و دوّمی جز خداوند سبحان بیان شود، مردود بوده و تنها علّت دشمنی آنها؛ توحید خدای رحمن و مخالفت با آن بوده است[2].
توحید، علّت حقیقی دشمنی اوّلی و دوّمی
حالا چرا این دو نفر بخاطر دشمنی با توحید خداوند متعال دست به چنین کارهای زدهاند؟
لازم به ذکر است که چنانچه توحید خداوند رحمن در میان نبود؛ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، رسول خدا، امیر المؤمنین علیه السلام، وصیّ ایشان و حضرت زهرا سلام الله علیها، دختر ایشان نبود! بلکه اگر امر، وحی، انعام، دین، کتاب، احکام، آیات، دوستان، دشمنان، شهرها و بندگان، برای خدا و خدایی نبودند؛ خلیفۀ اوّل و دوّم هیچگاه برابر پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم، امیر المؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام قرار نگرفته، بلکه از آنها پیروی مینمودند!
پس تنها علّت موجود برای مخالفت آنها؛ توحید خدای رحمن بوده و کاری با غیر آن نداشتهاند. همچنین بدین خاطر با چیزی مخالفت مینمودند که در آن چیز، اثری از آثار، نمونهای از نمونهها و خاصیّتی از خواص توحید خداوند متعال وجود داشت.
مطالبی که در جلسات ابتدایی بیان شد، برای فهم این قسمت از مطالب امیر المؤمنین علیه السلام بسیار مؤثّر میباشد.
اصول و فروع ایمان و کفر و علّت دشمنی و دوستی در آن
ایمان و کفر، هریک دارای اصول و فروعی میباشند. در سوی توحید الهی، انسانهای ابتداییای هستند که اوّلین حامی اصول و فروع توحید خدای رحمن میباشند. در سوی کفر نیز انسانهایی ابتدایی قرار دارند که اوّلین حامیانی هستند که از اصول شرک و فروع آن حمایت میکنند. همچنین انسانهایی در مقام دوّم در سوی توحید و شرک هستند که حامی اصول و فروع توحید و شرک میباشند.
توحید الهی تنها دلیلی است که بر اساس آن؛ انسانهای ابتدایی توحیدی با فروع شرک و حامیان ثانوی آن و با انسانهای ابتدایی شرک و حامیان آنها و خود شرک مخالفت کردهاند، و با حامیان ثانوی توحید، فروع آن و انسانهای ابتدایی حامی اصول و فروع توحید، دوستی نموده و از آنها حمایت کردهاند[3].
آنها بدین خاطر که حامی توحید خداوند منّان هستند، از فروع توحید و انسانهای ابتدایی توحیدی یعنی ائمّۀ اطهار علیهم السلام و انسانهای ثانوی آن یعنی شیعیان و مؤمنان، حمایت کرده و به همین خاطر با اصول شرک، فروع آن، انسانهای ابتدایی شرکی یعنی ائمّۀ شرک و انسانهای ثانوی آن یعنی کسانی که از ائمّۀ شرک پیروی می کنند مبارزه میکنند[4].
اهل بیت علیهم السلام، اصل تمام خوبیها و کیفیّت دوستی و دشمنی اهل توحید
امام صادق علیه السلام میفرمایند: «نَحْنُ أَصْلُ كُلِ خَيْرٍ وَمِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ وَالصَّلَاةُ وَالصِّيَامُ وَكَظْمُ الْغَيْظِ وَالْعَفْوُ عَنِ الْمُسِيءِ وَرَحْمَةُ الْفَقِيرِ وَتَعَهُّدُ الْجَارِ وَالْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِه[5]؛ ما اهل بیت، اصل تمامی خوبیها بوده و هر نیکی از فروع ما میباشد. و از نیکیها: توحید، نماز، روزه، فروبردن خشم، بخشش گناهکار، فقیرنوازی، تعهّد به همسایه و اقرار فضل برای اهلش میباشد».
اصل و اوّلین میزان انسانهای ابتدایی توحیدی که به کلام امام صادق علیه السلام اصل تمام خوبیها هستند، حمایت از توحید بوده و دوستی و دشمنیشان با اهل توحید و شرک بر اساس توحید الهی میباشد[6]. چنانچه حقیقتی به نام توحید خداوند در میان نبود؛ آنها نه با ائمّۀ حق، فروع توحید و شیعیانشان دوست بودند و نه با اصول شرک، فروع آن، انسانهای ابتدایی شرکی و پیروانشان جنگی داشتند! تنها دلیلی که باعث دوستی آنها با سه مقام توحیدی و دشمنیشان با چهار مقام شرکی میگردد؛ توحید خداوند متعال میباشد.
اوّلی و دوّمی اصل تمام بدیها و کیفیّت دوستی و دشمنی اهل شرک
امام صادق علیه السلام میفرمایند: «عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَمِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَفَاحِشَةٍ فَمِنْهُمُ الْكَذِبُ وَالْبُخْلُ وَالنَّمِيمَةُ وَالْقَطِيعَةُ وَأَكْلُ الرِّبَا وَأَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ بِغَيْرِ حَقِّهِ وَتَعَدِّي الْحُدُودِ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ وَرُكُوبُ الْفَوَاحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ وَالزِّنَا وَالسَّرِقَةُ وَكُلُّ مَا وَافَقَ ذَلِكَ مِنَ الْقَبِيح[7]؛ دشمنان ما، اصل تمام شرور هستند و هر قبیح و ناپسندی از فروع آنها میباشد. دروغ، خساست، سخنچینی، قطع رحم، رباخواری، خوردن مال یتیم به ناحق، شکستن حدودی که خداوند متعال بدان امر نموده، انجام بدیها چه ظاهر و چه غیر ظاهر، زنا، سرقت و هرچه از زشتیها که با اینها موافقت داشته باشد، از این فروع محسوب میگردد».
در سوی شرک نیز مطلب به همین شکل بوده و اوّلین انسانهای حامی شرک یعنی اوّلی، دوّمی و سوّمی که به کلام امام صادق علیه السلام، اصل تمام پلیدیها هستند؛ ائمّۀ کفر بوده و دوست فروع شرک که حامی اصول و فروع شرک هستند میباشند. آنها خود امامان کفر بوده و همراه پیروان ائمّۀ کفر بوده و آنها را تأیید مینمایند. همچنین با توحید الهی، ائمّۀ حق و پیروانشان به دشمنی پرداخته و در حقیقت، دشمن توحید و انوار و کمالات و آثار الهی آن و دوست شرک و آثار ظلمانی و پیامدهای شیطانی و خصوصیّات آن میباشند. زیرا اصل وجودی آنها هم شکل اصل شرک بوده و با توحید و آثار الهی توحیدی بیگانه هستند. پس علّت اصلی تمامی دشمنی و مخالفتهای آنها؛ هم شکلی با شرک و عدم اشتراک با توحید الهی بوده و به همین خاطر دوست اصول شرک و مظاهر آن و دشمن اصول توحید و مظاهر توحیدی میباشند.
علل دشمنی ائمّه کفر با ائمّه حق از دید علمای شیعه و اشتباه آنها
بر همین اساس امیر المؤمنین علیه السلام در این فصل سیزدهگانه با تمام تلاش در پی این هستند که این معیار اصولی و زیربنایی را بیان نمایند. علمای شیعه در کتب خویش در مورد این مطلب، اصلی زیربنایی بیان ننموده و هریک علّت دشمنی ائمّۀ کفر با ائمّۀ حق را یک چیز دانستهاند.
به عنوان مثال، نویسندهای علّت اصلی دشمنی اوّلی و دوّمی با امیر المؤمنین علیه السلام را حسادت دانسته و دیگری آن را جاهلیّت معرّفی نموده[8]، نویسندهای دیگر نیز علّت اصلی دشمنی عایشه با حضرت خدیجه و حضرت زهرا علیهما السلام را حسادت پنداشته است[9].
این مطالب درست و حق است؛ امّا علّت اصلی دشمنی آنها نیست! بلکه علّت حقیقی؛ توحید خداوند منّان میباشد. تمامی بندهای این سیزده بند، مربوط به خداوند متعال میباشد. به عنوان نمونه، آنها دشمن بندگانی هستند که با رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام ارتباطی دارند، امّا بدین خاطر که بندگان خدا به شمار میروند، دشمن آنها میباشند. همچنین دشمن شهرهای خدا بوده و بخاطر خدا با آنها میجنگند. خلیفۀ اوّل و دوّم با خود احکام جنگی ندارند، زیرا احکام و قوانین زیادی را ساخته و پرداخته کردهاند، آنها بدین خاطر که این احکام و قوانین از جانب خداوند متعال است با آنها مخالفت کردهاند.
هدف امیر المؤمنین علیه السلام در این دعا
پس هدف امیر المؤمنین علیه السلام در این دعا، بیان این است که زیربنای تمام مطالب به توحید الهی باز میگردد. ایشان در جملات ابتدایی خویش به همان مطلبی اشاره نموده که امام صادق علیه السلام فرمودهاند: «نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَمِنْ فُرُوعِنَا كُلُ بِرٍّ فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ وَالصَّلَاةُ وَالصِّيَامُ وَكَظْمُ الْغَيْظِ وَالْعَفْوُ عَنِ الْمُسِيءِ وَرَحْمَةُ الْفَقِيرِ وَتَعَهُّدُ الْجَارِ وَالْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ وَعَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَمِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَفَاحِشَةٍ فَمِنْهُمُ الْكَذِبُ وَالْبُخْلُ وَالنَّمِيمَةُ وَالْقَطِيعَةُ وَأَكْلُ الرِّبَا وَأَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ بِغَيْرِ حَقِّهِ وَتَعَدِّي الْحُدُودِ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ وَرُكُوبُ الْفَوَاحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ وَالزِّنَا وَالسَّرِقَةُ وَكُلُّ مَا وَافَقَ ذَلِكَ مِنَ الْقَبِيحِ فَكَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مَعَنَا وَهُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفُرُوعِ غَيْرِنَا»[10]. حضرت امیر علیه السلام در این فصل سیزدهگانه، اصل وجودی دشمنانشان را بیان نموده و آنها را صنم، جبت، طاغوت و افک قریش معرّفی کردهاند.
هویّت دو خانوادۀ اصیل الهی و شرکی قریش
در جلسات گذشته، گفتیم که قریش دارای دو خانوادۀ بزرگ میباشد. یکی از آنها، اصل تمام خوبیها و دیگری، اصل تمام پلیدیها است. همچنین علّت قرارگیری این دو در این جایگاهها را نیز بیان نمودیم. دشمنان اهل بیت علیهم السلام، اصل تمام بدیهای قریش هستند. یعنی آنها اصل قریش شیطانی بوده و تمام بدیهای عالم به آنها باز میگردد. همچنین آنها بدین خاطر صنم، جبت، طاغوت و افک قریش شدهاند که اوّلین دشمنان توحید خداوند متعال میباشند. در مقابل، رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام اصل تمام خوبیها در قریش الهی یعنی بنی هاشم هستند که برترین خانواده در عالم بوده و برتر از آن خلق نشده، زیرا اوّلین حامیان و مروّجان توحید الهی بودهاند. آنها در خانوادۀ الهی قریش، اصل و زیربنا هستند[11]. رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم اوّلین کسی است که در عالم، دوستدار توحید، فروع توحید و حامیان ابتدایی و ثانوی آن میباشد. ایشان در مقابل، دشمن شرک، فروع آن و حامیان ابتدایی و ثانوی آن میباشد. به همین خاطر رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم اوّلین شخص از اوّلین قریش است.
آغاز و فرجام سیر فصل سیزدهگانه امیر المؤمنین علیه السلام
امیر المؤمنین علیه السلام در این سیزده بند، همان مطلبی را فرمودهاند که در مقدّمات به صورت کوتاه بیان نمودیم. ایشان این فصل را به صورت زیبا، الهی و منظّم از مبدأ یعنی امر الهی، شروع و به مقصد یعنی بندگان او رسانده است، این سیر از امر الهی آغاز شده است. امر الهی توسّط وحی، وحی توسّط انعام و انعام توسّط فرمان پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم ابلاغ گشته و فرمان آن بزرگوار در دین خداوند متعال و دین الهی در قرآن وجود داشته و قرآن، همان احکام بوده و احکام نیز فرائضی است که خداوند مشخّص نموده، فرائض ایشان در آیات الهی و آیاتش نیز در محبّت دوستان و دشمنی دشمنان خداوند میباشد. به همین خاطر شهرها باید آباد باشند و آبادانی شهرها در گِرُوِ رستگاری بندگان خداوند سبحان میباشد. پس مبدأ این سیر، امر الهی بوده و امر الهی، این سیر را تا رسیدن به صلاح بندگان میپیماید تا بندگان صلاحیّت پیدا کرده و از شرک و کفر نجات یابند.
پس سیزده مطلبِ امیر المؤمنین علیه السلام، بیانی حِکمی و الهی است که از مبدأ توحید شروع و با رسیدن به صلاح خلق پایان مییابد.
آنچه از این فصل باید در قرآن کریم مورد بررسی قرار گیرد
این مطالب چکیدهای از سیزده بند امیر المؤمنین علیه السلام میباشد. حال برای تفسیر هریک از این بندها، قرآن کریم کافی بوده و نیازی به هیچ منبع دیگری نیست. زیرا خداوند متعال این مطالب سیزدهگانه را به صورت روشن در قرآن بیان نموده است. انسان با این کار، متوجّه نظم این مطالب و سیر آنها میگردد.
باید بررسی گردد که امر خداوند در قرآن کریم به چه شکلی بیان شده و دارای چه معانی و حقایقی میباشد.
همچنین باید چگونگی وحی و انعام خداوند منّان در قرآن بررسی گردیده و در مورد دستورهای انبیای الهی و نافرمانی از آنها تحقیق گردد.
باید چگونگی تعریف دین و قرآن نیز بررسی شده و تفاسیری که از کتاب الهی شده مورد تحقیق قرار گیرد.
باید چگونگی احکام و واجبات الهی مورد بررسی قرار گرفته و معنا و جایگاه آیات در قرآن مشخّص شود.
در ادامه باید اولیای الهی، دشمنان خداوند سبحان و شهرهای محل سکونت آنها مورد بررسی قرار گیرد.
باید معیّن شود که هریک از بندگان خداوند در قرآن کریم، نزد خداوند منّان از چه جایگاهی برخوردار هستند.
وظیفه انسان در بررسی سوی توحیدی در قرآن کریم
چنانچه انسان تمامی این مطالب سیزدهگانه در قرآن کریم را مورد بررسی قرار داده، آیات مربوط به هریک را از دیگری جدا کرده و در آنها تفکّر نماید، مییابد که موج بزرگی از مقامات، مطالب و معارف عالی و الهی در دو سوی این سیزده بند محقّق و ثابت است.
انسان در سوی موافق یعنی پذیرش توحید الهی؛ باید وحی، نعمت، پیروی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و پذیرش دین الهی به شکلی که بیان گشته، عمل به قرآن کریم به شکلی که نازل شده، حفظ احکام الهی به شکلی که بیان شده، عمل به واجبات او به شکلی که فرمان داده، حفظ آیات الهی از ابطال به روشی که صحیح بوده، محبّت به دوستان و دشمنی با دشمنان او به شکلی که باید، آبادسازی شهرهای الهی به شکلی که صحیح بوده و اصلاح بندگان الهی به روش صحیح را بررسی کرده و بیابد که خداوند متعال آنها را چگونه تعریف نموده و چه ثوابها، نعمتها و بزرگیهایی برای کسی که این سیزده مطلب را حفظ نماید بیان کرده است.
وظیفه انسان در بررسی سوی شرکی در قرآن کریم
انسان همچنین باید مقابل این سیزده مطلب را نیز بررسی کرده و دریابد که خداوند در قرآن کریم برای مخالفت با وحی خداوند سبحان، انکار او و نعماتش، نافرمانی در برابر پیامبرش، تغییر دین الهی، تحریف کتابش، تعطیل نمودن احکامش، ابطال واجباتش، بیراههروی در راهش، دشمنی با دوستان و دوستی با دشمنانش، تخریب شهرها و فاسد کردن بندگانش، چه عذابها، پستیها، زشتیها، شقاوتها، نجاستها و خباثتهایی بیان نموده است.
عظمت سیزده بند ابتدایی دعای امیر المؤمنین علیه السلام
بررسی همین مطالب در قرآن کریم برای نگاشتن کتابی قطور دربارۀ فرازهای سیزدهگانۀ امیر المؤمنین علیه السلام در این دعا و حدود هزار آیۀ قرآنی کافی میباشد. انسان با بررسی آیات قرآنی میتواند بیش از هزار آیه را در جوانب مختلف مطرح شده یافته و درک نماید. حداقل این مطلب، هزار آیۀ قرآنی میباشد، زیرا بیش از هزار آیه در این مورد وجود دارد. پس انسان میتواند این سیزده مطلب را حداقل با هزار آیۀ قرآنی معنا نماید. امیر المؤمنین علیه السلام در این سیزده بند، به حدود هزار آیۀ قرآنی اشاره نمودهاند.
پس اوّلین بند سخنان امیر المؤمنین علیه السلام از «صَنَمَي قُرَیش» تا «اللَّذِین» بعد از آن، دارای بزرگی و دقّت فزونی میباشد. در این بند، چهار صفت بیان شده، اوّلین اصل به شمار رفته و اوّلین اصل و رکن ابتدایی برای وجود اوّلی و دوّمی بوده و این سیزده بند به منزلۀ دوّمین رکن نسبت به وجود آنها میباشد.
الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین
دریافت فایل (MP3) (PDF)
[1]. ص: 5 (أَجَعَلَ الْآَلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ).
هود: 53 (قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آَلِهَتِنَا عَنْ قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ).
مریم: 46 (قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آَلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا).
الأنبیاء: 59 (قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآَلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ * قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ * قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ * قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآَلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ).
الصافّات: 83 ـ 87 (وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ * إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ * إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ * أَئِفْكًا آَلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ * فَمَا ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ).
الزخرف: 58 (وَقَالُوا أَآَلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ).
[2]. تفسير القمّي، ج2، ص228: و قوله: (وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ) قَالَ: نَزَلَتْ بِمَكَّةَ لَمَّا أَظْهَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم الدَّعْوَةَ بِمَكَّةَ اجْتَمَعَتْ قُرَيْشٌ إِلَى أَبِي طَالِبٍ فَقَالُوا: يَا أَبَا طَالِبٍ إِنَّ ابْنَ أَخِيكَ قَدْ سَفَّهَ أَحْلَامَنَا وَسَبَّ آلِهَتَنَا وَأَفْسَدَ شَبَابَنَا وَفَرَّقَ جَمَاعَتَنَا فَإِنْ كَانَ الَّذِي يَحْمِلُهُ عَلَى ذَلِكَ الْعُدْمَ جَمَعْنَا لَهُ مَالاً حَتَّى يَكُونَ أَغْنَى رَجُلٍ فِي قُرَيْشٍ وَنَمْلِكُهُ عَلَيْنَا، فَأَخْبَرَ أَبُو طَالِبٍ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم بِذَلِكَ، فَقَالَ: لَوْ وَضَعُوا الشَّمْسَ فِي يَمِينِي وَالْقَمَرَ فِي يَسَارِي مَا أَرَدْتُهُ، وَلَكِنْ يُعْطُونِي كَلِمَةً يَمْلِكُونَ بِهَا الْعَرَبَ وَتَدِينُ لَهُمْ بِهَا الْعَجَمُ وَيَكُونُونَ مُلُوكاً فِي الْجَنَّةِ، فَقَالَ لَهُمْ أَبُو طَالِبٍ ذَلِكَ فَقَالُوا نَعَمْ وَعَشْرُ كَلِمَاتٍ، فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم تَشْهَدُونَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ فَقَالُوا: نَدَعُ ثَلَاثَمِائَةٍ وَسِتِّينَ إِلَهاً وَنَعْبُدُ إِلَهاً وَاحِداً فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى وَعَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَقالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِلَى قَوْلِهِ إِلَّا اخْتِلاقٌ أَيْ تَخْلِيطٌ أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي إِلَى قَوْلِهِ مِنَ الْأَحْزابِ يَعْنِي الَّذِينَ تَحَزَّبُوا عَلَيْهِ يَوْمَ الْخَنْدَق.
[3]. ذکر آیات و روایات در لزوم حمایت و فداکاری در حفظ توحید و راه اهل بیت علیهم السلام و بیزاری و مخالفت و ضدّیّت با پیروان و حامیان شرک:
المائدة: 54 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ).
المجادلة: 22 (لَا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
الأعراف: 157 (الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
الأنفال: 72 ـ 75 (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ * وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ * وَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولَئِكَ مِنْكُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ).
محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم: 7 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ).
الخصال، ج1، ص196، ح1: قَالَ حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: أَرْبَعَةٌ أَنَا الشَّفِيعُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَوْ أَتَوْنِي بِذُنُوبِ أَهْلِ الْأَرْضِ مُعِينُ أَهْلِ بَيْتِي وَالْقَاضِي لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ عِنْدَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ وَالْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَلِسَانِهِ وَالدَّافِعُ عَنْهُمْ بِيَدِهِ.
الكافي، ج4، ص60، ح9: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: إِنِّي شَافِعٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لِأَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ وَلَوْ جَاءُوا بِذُنُوبِ أَهْلِ الدُّنْيَا رَجُلٌ نَصَرَ ذُرِّيَّتِي وَرَجُلٌ بَذَلَ مَالَهُ لِذُرِّيَّتِي عِنْدَ الْمَضِيقِ وَرَجُلٌ أَحَبَّ ذُرِّيَّتِي بِاللِّسَانِ وَبِالْقَلْبِ وَرَجُلٌ يَسْعَى فِي حَوَائِجِ ذُرِّيَّتِي إِذَا طُرِدُوا أَوْ شُرِّدُوا.
الكافي، ج4، ص60، ح8: عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مَنْ صَنَعَ إِلَى أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يَداً كَافَيْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
الكافي، ج8، ص268، ح396: عَنْ أَبِي يَحْيَى كَوْكَبِ الدَّمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ حَوَارِيَّ عِيسَى علیه السلام كَانُوا شِيعَتَهُ وَإِنَّ شِيعَتَنَا حَوَارِيُّونَا وَمَا كَانَ حَوَارِيُّ عِيسَى بِأَطْوَعَ لَهُ مِنْ حَوَارِيِّنَا لَنَا وَإِنَّمَا قَالَ عِيسَى علیه السلام لِلْحَوَارِيِّينَ: مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ فَلَا وَاللَّهِ مَا نَصَرُوهُ مِنَ الْيَهُودِ وَلَا قَاتَلُوهُمْ دُونَهُ وَشِيعَتُنَا وَاللَّهِ لَمْ يَزَالُوا مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ رَسُولَهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَنْصُرُونَّا وَيُقَاتِلُونَ دُونَنَا وَيُحْرَقُونَ وَيُعَذَّبُونَ وَيُشَرَّدُونَ فِي الْبُلْدَانِ جَزَاهُمُ اللَّهُ عَنَّا خَيْراً وَقَدْ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَاللَّهِ لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ مُحِبِّينَا بِالسَّيْفِ مَا أَبْغَضُونَا وَوَ اللَّهِ لَوْ أَدْنَيْتُ إِلَى مُبْغِضِينَا وَحَثَوْتُ لَهُمْ مِنَ الْمَالِ مَا أَحَبُّونَا.
بصائر الدرجات، ج1، ص62، ح10: عَنْ خَيْثَمَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُول:... وَنَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يُصْرَفُ عَنْكُمُ الْعَذَابُ فَمَنْ عَرَفَنَا وَنَصَرَنَا وَعَرَفَ حَقَّنَا وَأَخَذَ بِأَمْرِنَا فَهُوَ مِنَّا وَإِلَيْنَا.
نهج البلاغة، ص162، الخطبة 109: (و منها في ذكر النبي صلّی الله علیه و آله و سلّم): قَدْ حَقَّرَ الدُّنْيَا وَصَغَّرَهَا وَأَهْوَنَ بِهَا وَهَوَّنَهَا وَعَلِمَ أَنَّ اللَّهَ زَوَاهَا عَنْهُ اخْتِيَاراً وَبَسَطَهَا لِغَيْرِهِ احْتِقَاراً فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْيَا بِقَلْبِهِ وَأَمَاتَ ذِكْرَهَا [مِنْ] عَنْ نَفْسِهِ وَأَحَبَّ أَنْ تَغِيبَ زِينَتُهَا عَنْ عَيْنِهِ لِكَيْلَا يَتَّخِذَ مِنْهَا رِيَاشاً أَوْ يَرْجُوَ فِيهَا مَقَاماً بَلَّغَ عَنْ رَبِّهِ مُعْذِراً وَنَصَحَ لِأُمَّتِهِ مُنْذِراً وَدَعَا إِلَى الْجَنَّةِ مُبَشِّراً وَخَوَّفَ مِنَ النَّارِ مُحَذِّراً. نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَمَحَطُّ الرِّسَالَةِ وَمُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَمَعَادِنُ الْعِلْمِ وَيَنَابِيعُ الْحُكْمِ نَاصِرُنَا وَمُحِبُّنَا يَنْتَظِرُ الرَّحْمَةَ وَعَدُوُّنَا وَمُبْغِضُنَا يَنْتَظِرُ السَّطْوَة.
الخصال، ج2، ص635، ح10: قال أمير المؤمنين علیه السلام في حديث الأربعمائة:... إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَاخْتَارَ لَنَا شِيعَةً يَنْصُرُونَنَا وَيَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَيَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَيَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَأَنْفُسَهُمْ فِينَا أُولَئِكَ مِنَّا وَإِلَيْنَا، الخبر.
معاني الأخبار، ص234، ح1: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیهما السلام يُحَدِّثُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَوْماً لِأَصْحَابِهِ: أَيُّكُمْ يَصُومُ الدَّهْرَ فَقَالَ سَلْمَانُ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْه... وَلَكِنِّي سَمِعْتُ حَبِيبِي رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ لِعَلِيٍّ علیه السلام: يَا أَبَا الْحَسَنِ مَثَلُكَ فِي أُمَّتِي مَثَلُ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَمَنْ قَرَأَهَا مَرَّةً فَقَدْ قَرَأَ ثُلُثَ الْقُرْآنِ وَمَنْ قَرَأَهَا مَرَّتَيْنِ فَقَدْ قَرَأَ ثُلُثَيِ الْقُرْآنِ وَمَنْ قَرَأَهَا ثَلَاثاً فَقَدْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فَمَنْ أَحَبَّكَ بِلِسَانِهِ فَقَدْ كَمَلَ لَهُ ثُلُثُ الْإِيمَانِ وَمَنْ أَحَبَّكَ بِلِسَانِهِ وَقَلْبِهِ فَقَدْ كَمَلَ لَهُ ثُلُثَا الْإِيمَانِ وَمَنْ أَحَبَّكَ بِلِسَانِهِ وَقَلْبِهِ وَنَصَرَكَ بِيَدِهِ فَقَدِ اسْتَكْمَلَ الْإِيمَانَ وَالَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ يَا عَلِيُّ لَوْ أَحَبَّكَ أَهْلُ الْأَرْضِ كَمَحَبَّةِ أَهْلِ السَّمَاءِ لَكَ لَمَا عُذِّبَ أَحَدٌ بِالنَّارِ وَأَنَا أَقْرَأُ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فِي كُلِّ يَوْمٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَامَ فَكَأَنَّهُ قَدْ أُلْقِمَ حَجَراً.
مناقب آل أبي طالب، ج3، ص215: قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: قَالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم: إِنَّمَا رَفَعَ اللَّهُ الْقَطْرَ عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ بِسُوءِ رَأْيِهِمْ فِي أَنْبِيَائِهِمْ وَإِنَّ اللَّهَ يَرْفَعُ الْقَطْرَ عَنْ هَذِهِ بِبُغْضِهِمْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَفِي رِوَايَةٍ فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَهَلْ يُبْغِضُ عَلِيّاً أَحَدٌ قَالَ نَعَمْ الْقُعُودُ عَنْ نُصْرَتِهِ بُغْضٌ.
الأمالي (للصدوق)، ص64، ح11: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: صَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم الْمِنْبَرَ فَخَطَبَ وَاجْتَمَعَ النَّاسُ إِلَيْهِ فَقَالَ صلّی الله علیه و آله و سلّم... إِنَّهُمْ أَهْلُ بَيْتِي فَمَنْ آذَاهُمْ آذَانِي وَمَنْ ظَلَمَهُمْ ظَلَمَنِي وَمَنْ أَذَلَّهُمْ أَذَلَّنِي وَمَنْ أَعَزَّهُمْ أَعَزَّنِي وَمَنْ أَكْرَمَهُمْ أَكْرَمَنِي وَمَنْ نَصَرَهُمْ نَصَرَنِي وَمَنْ خَذَلَهُمْ خَذَلَنِي وَمَنْ طَلَبَ الْهُدَى فِي غَيْرِهِمْ فَقَدْ كَذَّبَنِي أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ وَانْظُرُوا مَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ إِذَا لَقِيتُمُوهُ فَإِنِّي خَصْمٌ لِمَنْ آذَاهُمْ وَمَنْ كُنْتُ خَصْمَهُ خَصَمْتُهُ أَقُولُ قَوْلِي هَذَا وَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِي وَلَكُمْ.
الخصال، ج2، ص407، ح6: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ الرِّزْقِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ: إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ النَّبِيُّونَ وَالصِّدِّيقُونَ وَبَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ الشُّهَدَاءُ وَالصَّالِحُونَ وَخَمْسَةُ أَبْوَابٍ يَدْخُلُ مِنْهَا شِيعَتُنَا وَمُحِبُّونَا فَلَا أَزَالُ وَاقِفاً عَلَى الصِّرَاطِ أَدْعُو وَأَقُولُ رَبِّ سَلِّمْ شِيعَتِي وَمُحِبِّي وَأَنْصَارِي وَمَنْ تَوَلَّانِي فِي دَارِ الدُّنْيَا فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكَ وَشُفِّعْتَ فِي شِيعَتِكَ وَيُشَفَّعُ كُلُّ رَجُلٍ مِنْ شِيعَتِي وَمَنْ تَوَلَّانِي وَنَصَرَنِي وَحَارَبَ مَنْ حَارَبَنِي بِفِعْلٍ أَوْ قَوْلٍ فِي سَبْعِينَ أَلْفَ مِنْ جِيرَانِهِ وَأَقْرِبَائِهِ وَبَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ سَائِرُ الْمُسْلِمِينَ مِمَّنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يَكُنْ فِي قَلْبِهِ مِقْدَارُ ذَرَّةٍ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.
تأويل الآيات الظاهرة، ص824: عَنْ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مَرَّةً فَكَأَنَّمَا قَرَأَ ثُلُثَ الْقُرْآنِ وَمَنْ قَرَأَهَا مَرَّتَيْنِ فَكَأَنَّمَا قَرَأَ ثُلُثَيِ الْقُرْآنِ وَمَنْ قَرَأَهَا ثَلَاثاً فَكَأَنَّمَا قَرَأَ الْقُرْآنَ كُلَّهُ وَكَذَلِكَ مَنْ أَحَبَ عَلِيّاً بِقَلْبِهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ ثُلُثَ ثَوَابِ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَمَنْ أَحَبَّهُ بِقَلْبِهِ وَلِسَانِهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ ثُلُثَيْ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَمَنْ أَحَبَّهُ بِقَلْبِهِ وَلِسَانِهِ وَيَدِهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ هَذِهِ الْأُمَّةِ كُلِّهَا.
[4]. عيون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص125، ح1: عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ: سَأَلَ الْمَأْمُونُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام أَنْ يَكْتُبَ لَهُ مَحْضَ الْإِسْلَامِ عَلَى سَبِيلِ الْإِيجَازِ وَالِاخْتِصَارِ فَكَتَبَ علیه السلام لَهُ: أَنَّ مَحْضَ الْإِسْلَامِ... وَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام اتَّقُوا تَزْوِيجَ الْمُطَلَّقَاتِ ثَلَاثاً فِي مَوْضِعٍ وَاحِدٍ فَإِنَّهُنَّ ذَوَاتُ أَزْوَاجٍ وَالصَّلَوَاتُ عَلَى النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَاجِبَةٌ فِي كُلِّ مَوْطِنٍ وَعِنْدَ الْعُطَاسِ وَالذَّبَائِحِ وَغَيْرِ ذَلِكَ وَحُبُّ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ تَعَالَى وَاجِبٌ وَكَذَلِكَ بُغْضُ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَالْبَرَاءَةُ مِنْهُمْ وَمِنْ أَئِمَّتِهِمْ... وَالْوَلَايَةُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَالَّذِينَ مَضَوْا عَلَى مِنْهَاجِ نَبِيِّهِمْ علیهم السلام وَلَمْ يُغَيِّرُوا وَلَمْ يُبَدِّلُوا مِثْلِ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ وَأَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ وَالْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ وَعَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ وَحُذَيْفَةَ الْيَمَانِيِّ وَأَبِي الْهَيْثَمِ بْنِ التَّيِّهَانِ وَسَهْلِ بْنِ حُنَيْفٍ وَعُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ وَأَبِي أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيِّ وَخُزَيْمَةَ بْنِ ثَابِتٍ ذِي الشَّهَادَتَيْنِ وَأَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ وَأَمْثَالِهِمْ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَالْوَلَايَةُ لِأَتْبَاعِهِمْ وَأَشْيَاعِهِمْ وَالْمُهْتَدِينَ بِهُدَاهُمْ وَالسَّالِكِينَ مِنْهَاجَهُمْ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِم، الخبر.
الكافي، ج2، ص46، ح3: عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي علیه السلام عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْإِسْلَامَ فَجَعَلَ لَهُ عَرْصَةً وَجَعَلَ لَهُ نُوراً وَجَعَلَ لَهُ حِصْناً وَجَعَلَ لَهُ نَاصِراً فَأَمَّا عَرْصَتُهُ فَالْقُرْآنُ وَأَمَّا نُورُهُ فَالْحِكْمَةُ وَأَمَّا حِصْنُهُ فَالْمَعْرُوفُ وَأَمَّا أَنْصَارُهُ فَأَنَا وَأَهْلُ بَيْتِي وَشِيعَتُنَا فَأَحِبُّوا أَهْلَ بَيْتِي وَشِيعَتَهُمْ وَأَنْصَارَهُمْ فَإِنَّهُ لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا فَنَسَبَنِي جَبْرَئِيلُ علیه السلام لِأَهْلِ السَّمَاءِ اسْتَوْدَعَ اللَّهُ حُبِّي وَحُبَّ أَهْلِ بَيْتِي وَشِيعَتِهِمْ فِي قُلُوبِ الْمَلَائِكَةِ فَهُوَ عِنْدَهُمْ وَدِيعَةٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ هَبَطَ بِي إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَنَسَبَنِي إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَاسْتَوْدَعَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ حُبِّي وَحُبَّ أَهْلِ بَيْتِي وَشِيعَتِهِمْ فِي قُلُوبِ مُؤْمِنِي أُمَّتِي فَمُؤْمِنُو أُمَّتِي يَحْفَظُونَ وَدِيعَتِي فِي أَهْلِ بَيْتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَلَا فَلَوْ أَنَّ الرَّجُلَ مِنْ أُمَّتِي عَبَدَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ عُمُرَهُ أَيَّامَ الدُّنْيَا ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ مُبْغِضاً لِأَهْلِ بَيْتِي وَشِيعَتِي مَا فَرَّجَ اللَّهُ صَدْرَهُ إِلَّا عَنِ النِّفَاقِ.
[5]. الكافي، ج8، ص242، ح336.
[6]. بصائر الدرجات، ج1، ص536، ح2: عَنْ حَفْصٍ الْمُؤَذِّنِ قَالَ: كَتَبَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِلَى أَبِي الْخَطَّابِ بَلَغَنِي أَنَّكَ تَزْعُمُ أَنَّ الْخَمْرَ رَجُلٌ وَأَنَّ الزِّنَا رَجُلٌ وَأَنَّ الصَّلَاةَ رَجُلٌ وَأَنَّ الصَّوْمَ رَجُلٌ وَلَيْسَ كَمَا تَقُولُ نَحْنُ أَصْلُ الْخَيْرِ وَفُرُوعُهُ طَاعَةُ اللَّهِ وَعَدُوُّنَا أَصْلُ الشَّرِّ وَفُرُوعُهُ مَعْصِيَةُ اللَّهِ ثُمَّ كَتَبَ كَيْفَ يُطَاعُ مَنْ لَا يُعْرَفُ وَكَيْفَ يُعْرَفُ مَنْ لَا يُطَاعُ.
اختيار معرفة الرجال، ج2، ص577، ح512: عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَتَبَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِلَى أَبِي الْخَطَّابِ: بَلَغَنِي أَنَّكَ تَزْعُمُ أَنْ الزِّنَا رَجُلٌ وَأَنَّ الْخَمْرَ رَجُلٌ وَأَنَّ الصَّلَاةَ رَجُلٌ وَأَنَّ الصِّيَامَ رَجُلٌ وَأَنَّ الْفَوَاحِشَ رَجُلٌ، وَلَيْسَ هُوَ كَمَا تَقُولُ أَنَا أَصْلُ الْحَقِ وَفُرُوعُ الْحَقِّ طَاعَةُ اللَّهِ، وَعَدُوُّنَا أَصْلُ الشَّرِّ وَفُرُوعُهُمُ الْفَوَاحِشُ، وَكَيْفَ يُطَاعُ مَنْ لَا يُعْرَفُ وَكَيْفَ يُعْرَفُ مَنْ لَا يُطَاعُ.
تفسير فرات الكوفي، ص101، ح89: فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَأَهْلَ بَيْتِي مِنْ طِينَةٍ خَلَقَنِي مِنْ طِينَةٍ وَأَهْلَ بَيْتِي لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ مِنْهَا أَحَداً غَيْرَنَا وَمَنْ ضَوَى إِلَيْنَا وَمَنْ يَتَوَلَّانَا فَكُنَّا أَوَّلَ مَنِ ابْتَدَأَ مِنْ خَلْقِهِ فَلَمَّا خَلَقَنَا فَتَقَ بِنُورِنَا كُلَّ [أطعة طِينَةٍ طَيِّبَةٍ] وَأَحْيَا بِنَا كُلَّ طِينَةٍ طَيِّبَةٍ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى هَؤُلَاءِ خِيَارُ خَلْقِي وَحَمَلَةُ عَرْشِي وَخُزَّانُ عِلْمِي وَسَادَةُ أَهْلِ السَّمَاءِ وَسَادَةُ أَهْلِ الْأَرْضِ هَؤُلَاءِ هُدَاةُ الْمُهْتَدِينَ وَالْمُهْتَدَى بِهِمْ مَنْ جَاءَنِي بِوَلَايَتِهِمْ أَوْجَبْتُهُمْ جَنَّتِي وَأَبَحْتُهُمْ كَرَامَتِي وَمَنْ جَاءَنِي بِعَدَاوَتِهِمْ أَوْجَبْتُهُمْ نَارِي وَبَعَثْتُ عَلَيْهِمْ عَذَابِي ثُمَّ قَالَ علیه السلام وَنَحْنُ أَصْلُ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَتَمَامُهُ وَمِنَّا الرَّقِيبُ عَلَى خَلْقِ اللَّهِ وَبِهِ إِسْدَادُ أَعْمَالِ الصَّالِحِينَ وَنَحْنُ قَسَمُ اللَّهِ الَّذِي يُسْأَلُ بِهِ وَنَحْنُ وَصِيَّةُ اللَّهِ فِي الْأَوَّلِينَ وَوَصِيَّتُهُ فِي الْآخِرِينَ وَذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً.
تأويل الآيات الظاهرة، ص21: عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنْتُمُ الصَّلَاةُ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَأَنْتُمُ الزَّكَاةُ وَأَنْتُمُ الصِّيَامُ وَأَنْتُمُ الْحَجُّ فَقَالَ يَا دَاوُدُ نَحْنُ الصَّلَاةُ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَنَحْنُ الزَّكَاةُ وَنَحْنُ الصِّيَامُ وَنَحْنُ الْحَجُّ وَنَحْنُ الشَّهْرُ الْحَرَامُ وَنَحْنُ الْبَلَدُ الْحَرَامُ وَنَحْنُ كَعْبَةُ اللَّهِ وَنَحْنُ قِبْلَةُ اللَّهِ وَنَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ وَنَحْنُ الْآيَاتُ وَنَحْنُ الْبَيِّنَاتُ وَعَدُوُّنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَ الْفَحْشاءُ وَالْمُنْكَرُ وَالْبَغْيُ وَالْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصابُ وَالْأَزْلامُ وَالْأَصْنامُ وَالْأَوْثانُ وَالْجِبْتُ وَالطَّاغُوتُ وَالْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ يَا دَاوُدُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَكْرَمَ خَلْقَنَا وَفَضَّلَنَا وَجَعَلَنَا أُمَنَاءَهُ وَحَفَظَتَهُ وَخُزَّانَهُ عَلَى مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ لَنَا أَضْدَاداً وَأَعْدَاءً فَسَمَّانَا فِي كِتَابِهِ وَكَنَّى عَنْ أَسْمَائِنَا بِأَحْسَنِ الْأَسْمَاءِ وَأَحَبِّهَا إِلَيْهِ تَكْنِيَةً عَنِ الْعَدُوِّ وَسَمَّى أَضْدَادَنَا وَأَعْدَاءَنَا فِي كِتَابِهِ وَكَنَّى عَنْ أَسْمَائِهِمْ وَضَرَبَ لَهُمُ الْأَمْثَالَ فِي كِتَابِهِ فِي أَبْغَضِ الْأَسْمَاءِ إِلَيْهِ وَإِلَى عِبَادِهِ الْمُتَّقِينَ.
من لا يحضره الفقيه، ج2، ص616: في الزيارة الجامعه:... إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَأَصْلَهُ وَفَرْعَهُ وَمَعْدِنَهُ وَمَأْوَاهُ وَمُنْتَهَاهُ، الخبر.
[7]. الكافي، ج8، ص242، ح336.
[8]. آیات و روایات در حسادت و جهالت اوّلی و دوّمی نسبت به امیر المؤمنین علیه السلام:
النساء: 54 (أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكاً عَظِيماً).
الاحتجاج، ج1، ص111: عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: خَطَبَ النَّاسَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ رَحْمَةُ اللَّه عَلَيْهِ بَعْدَ أَنْ دُفِنَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم بِثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فَقَالَ فِيهَا أَلَا أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا عَنِّي حَدِيثِي ثُمَّ اعْقِلُوهُ عَنِّي أَلَا وَإِنِّي أُوتِيتُ عِلْماً كَثِيراً فَلَوْ حَدَّثْتُكُمْ بِكُلِّ مَا أَعْلَمُ مِنْ فَضَائِلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام لَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْكُمْ هُوَ مَجْنُونٌ وَقَالَتْ طَائِفَةٌ أُخْرَى اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَاتِلِ سَلْمَانَ أَلَا إِنَّ لَكُمْ مَنَايَا تَتْبَعُهَا بَلَايَا أَلَا وَإِنَّ عِنْدَ عَلِيٍّ علیه السلام عِلْمَ الْمَنَايَا وَالْبَلَايَا وَمِيرَاثَ الْوَصَايَا وَفَصْلَ الْخِطَابِ وَأَصْلَ الْأَنْسَابِ عَلَى مِنْهَاجِ هَارُونَ بْنِ عِمْرَانَ مِنْ مُوسَى علیه السلام إِذْ يَقُولُ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنْتَ وَصِيِّي فِي أَهْلِ بَيْتِي وَخَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَأَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَلَكِنَّكُمْ أَخَذَتْكُمْ سُنَّةُ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَأَخْطَأْتُمُ الْحَقَّ فَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ وَلَا تَعْلَمُونَ أَمَا وَاللَّهِ لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَالْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ أَمَا وَالَّذِي نَفْسُ سَلْمَانَ بِيَدِهِ لَوْ وَلَّيْتُمُوهَا عَلِيّاً لَأَكَلْتُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ تَحْتِ أَقْدَامِكُمْ وَلَوْ دَعَوْتُمُ الطَّيْرَ لَأَجَابَتْكُمْ فِي جَوِّ السَّمَاءِ وَلَوْ دَعَوْتُمُ الْحِيتَانَ مِنَ الْبِحَارِ لَأَتَتْكُمْ وَلَمَا عَالَ وَلِيُّ اللَّهِ وَلَا طَاشَ لَكُمْ سَهْمٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ وَلَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ فِي حُكْمِ اللَّهِ وَلَكِنْ أَبَيْتُمْ فَوَلَّيْتُمُوهَا غَيْرَهُ فَأَبْشِرُوا بِالْبَلَايَا وَاقْنَطُوا مِنَ الرَّخَاءِ وَقَدْ نَابَذْتُكُمْ عَلى سَواءٍ فَانْقَطَعَتِ الْعِصْمَةُ فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ مِنَ الْوَلَاءِ عَلَيْكُمْ بِآلِ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَإِنَّهُمُ الْقَادَةُ إِلَى الْجَنَّةِ وَالدُّعَاةُ إِلَيْهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَيْكُمْ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام فَوَ اللَّهِ لَقَدْ سَلَّمْنَا عَلَيْهِ بِالْوَلَايَةِ وَإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ مِرَاراً جَمَّةً مَعَ نَبِيِّنَا كُلَّ ذَلِكَ يَأْمُرُنَا بِهِ وَيُؤَكِّدُهُ عَلَيْنَا فَمَا بَالُ الْقَوْمِ عَرَفُوا فَضْلَهُ فَحَسَدُوهُ وَقَدْ حَسَدَ هَابِيلَ قَابِيلُ فَقَتَلَهُ وَكُفَّاراً قَدِ ارْتَدَّتْ أُمَّةُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ فَأَمْرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ كَأَمْرِ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَأَيْنَ يُذْهَبُ بِكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ وَيْحَكُمْ مَا لَنَا وَأَبُو فُلَانٍ وَفُلَانٍ أَ جَهِلْتُمْ أَمْ تَجَاهَلْتُمْ أَمْ حَسَدْتُمْ أَمْ تَحَاسَدْتُمْ وَاللَّهِ لَتَرْتَدُّنَّ كُفَّاراً يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ بِالسَّيْفِ يَشْهَدُ الشَّاهِدُ عَلَى النَّاجِي بِالْهَلَكَةِ وَيَشْهَدُ الشَّاهِدُ عَلَى الْكَافِرِ بِالنَّجَاةِ أَلَا وَإِنِّي أَظْهَرْتُ أَمْرِي وَسَلَّمْتُ لِنَبِيِّي وَاتَّبَعْتُ مَوْلَايَ وَمَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَسَيِّدَ الْوَصِيِّينَ وَقَائِدَ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَإِمَام الصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ.
[9]. سنن الترمذي، ج6، ص185، ح3876: عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: مَا حَسَدْتُ امْرَأَةً مَا حَسَدْتُ خَدِيجَةَ، وَمَا تَزَوَّجَنِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلاَّ بَعْدَ مَا مَاتَتْ، وَذَلِكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بَشَّرَهَا بِبَيْتٍ فِي الجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لاَ صَخَبَ فِيهِ وَلاَ نَصَبَ.
صحيح البخاري، ج5، ص38، ح3817: عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: «مَا غِرْتُ عَلَى امْرَأَةٍ مَا غِرْتُ عَلَى خَدِيجَةَ مِنْ كَثْرَةِ ذِكْرِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِيَّاهَا»، قَالَتْ: «وَتَزَوَّجَنِي بَعْدَهَا بِثَلاَثِ سِنِينَ، وَأَمَرَهُ رَبُّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَوْ جِبْرِيلُ علیه السلام أَنْ يُبَشِّرَهَا بِبَيْتٍ فِي الجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ».
الجمل (للمفيد)، ص409: وَرُوِيَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ قَالَ: لَمَّا ظَهَرَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام عَلَى أَهْلِ الْبَصْرَةِ جَاءَهُ رِجَالٌ مِنْهُمْ فَقَالُوا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا السَّبَبُ الَّذِي دَعَا عَائِشَةَ بِالْمُظَاهَرَةِ عَلَيْكَ حَتَّى بَلَغَتْ مِنْ خِلَافِكَ وَشِقَاقِكَ مَا بَلَغَتْ وَهِيَ امْرَأَةٌ مِنَ النِّسَاءِ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهَا الْقِتَالُ وَلَا فُرِضَ عَلَيْهَا الْجِهَادُ وَلَا أُرْخِصَ لَهَا فِي الْخُرُوجِ مِنْ بَيْتِهَا وَلَا التَّبَرُّجِ بَيْنَ الرِّجَالِ وَلَيْسَتْ مِمَّنْ تَوَلَّتْهُ فِي شَيْءٍ عَلَى حَالٍ فَقَالَ علیه السلام: «سَأَذْكُرُ لَكُمْ أَشْيَاءَ مِمَّا حَقَدَتْهَا عَلَيَّ لَيْسَ لِي فِي وَاحِدٍ مِنْهَا ذَنْبٌ إِلَيْهَا وَلَكِنَّهَا تَجَرَّمَتْ بِهَا عَلَيَّ... وَكَانَتْ عَائِشَةُ تَمْقُتُ خَدِيجَةَ بِنْتَ خُوَيْلِدٍ وَتَشْنَؤُهَا شَنَآنَ الضَّرَائِرِ وَكَانَتْ تَعْرِفُ مَكَانَهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَيَثْقُلُ ذَلِكَ عَلَيْهَا وَتَعَدَّى مَقْتُهَا إِلَى ابْنَتِهَا فَاطِمَةَ فَتَمْقُتُنِي وَتَمْقُتُ فَاطِمَةَ وَخَدِيجَةَ وَهَذَا مَعْرُوفٌ فِي الضَّرَائِرِ، الخبر.
تفسير القمي، ج1، ص365: عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: طُوبى شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ فِي دَارِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَلَيْسَ أَحَدٌ مِنْ شِيعَتِهِ إِلَّا وَفِي دَارِهِ غُصْنٌ مِنْ أَغْصَانِهَا وَوَرَقَةٌ مِنْ أَوْرَاقِهَا يَسْتَظِلُ تَحْتَهَا أُمَّةٌ مِنَ الْأُمَمِ وَعَنْهُ قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يُكْثِرُ تَقْبِيلَ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَأَنْكَرَتْ ذَلِكَ عَائِشَةُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَا عَائِشَةُ إِنِّي لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَأَدْنَانِي جَبْرَئِيلُ مِنْ شَجَرَةِ طُوبَى وَنَاوَلَنِي مِنْ ثِمَارِهَا فَأَكَلْتُ فَحَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ مَاءً فِي ظَهْرِي فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَى الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِيجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَمَا قَبَّلْتُهَا قَطُّ إِلَّا وَجَدْتُ رَائِحَةَ شَجَرَةِ طُوبَى مِنْهَا.
تفسير فرات الكوفي، ص75، ح49: عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ قَالَ: دَخَلَتْ عَائِشَةُ عَلَى النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَهُوَ يُقَبِّلُ فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ تُقَبِّلُهَا وَهِيَ ذَاتُ بَعْلٍ فَقَالَ لَهَا أَمَا وَاللَّهِ لَوْ عَرَفْتِ وُدِّي لَهَا لَازْدَدْتِ لَهَا وُدّاً إِنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ أَذَّنَ جَبْرَئِيلُ علیه السلام وَأَقَامَ مِيكَائِيلُ ثُمَّ قَالَ لِي أَذِّنْ قُلْتُ أُؤَذِّنُ [ادْنُ قُلْتُ أدن [أَدْنُو]] وَأَنْتَ حَاضِرٌ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ عَلَى مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَفُضِّلْتَ أَنْتَ خَاصَّةً يَا مُحَمَّدُ فَدَنَوْتُ فَصَلَّيْتُ بِأَهْلِ السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَى السَّمَاءِ السَّادِسَةِ إِذَا أَنَا بِمَلَكٍ مِنْ نُورٍ عَلَى سَرِيرٍ مِنْ نُورٍ وَحَوْلَهُ صَفٌّ مِنَ الْمَلَائِكَةِ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلَامَ وَهُوَ مُتَّكِئٌ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ أَيُّهَا الْمَلَكُ سَلَّمَ عَلَيْكَ حَبِيبِي وَخِيَرَتِي مِنْ خَلْقِي فَرَدَدْتَ عَلَيْهِ السَّلَامَ وَأَنْتَ مُتَّكِئٌ فَوَ عِزَّتِي وَجَلَالِي لَتَقُومَنَّ وَلَتُسَلِّمَنَّ [لَتُسَلِّمُ] عَلَيْهِ وَلَا تَقْعُدْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَقَامَ الْمَلَكُ وَعَانَقَنِي ثُمَّ قَالَ مَا أَكْرَمَكَ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَى الْحُجُبِ نُودِيتُ آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ فَأُلْهِمْتُ وَقُلْتُ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ ثُمَّ أَخَذَ جَبْرَئِيلُ علیه السلام بِيَدِي فَأَدْخَلَنِي الْجَنَّةَ وَأَنَا مَسْرُورٌ فَإِذَا أَنَا بِشَجَرَةٍ مِنْ نُورٍ مُكَلَّلَةٍ بِالنُّورِ فِي أَصْلِهَا مَلَكَانِ يَطْوِيَانِ الْحُلِيَّ وَالْحُلَلَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تَقَدَّمْتُ أَمَامِي فَإِذَا أَنَا بِتُفَّاحٍ لَمْ أَرَ تُفَّاحاً هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ فَأَخَذْتُ وَاحِدَةً فَفَلَقْتُهَا فَخَرَجَتْ عَلَيَّ مِنْهَا حُوراً كَأَنَّ أَجْنَاحَهَا [أَجْنَانَهَا أَحْفَانَهَا] مَقَادِيمُ أَجْنِحَةِ النُّسُورِ فَقُلْتُ لِمَنْ أَنْتِ فَبَكَتْ وَقَالَتْ لِابْنِكَ الْمَقْتُولِ ظُلْماً الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام ثُمَّ تَقَدَّمْتُ أَمَامِي فَإِذَا أَنَا بِرُطَبٍ أَلْيَنَ مِنَ الزُّبْدِ وَأَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ فَأَخَذْتُ رُطَبَةً فَأَكَلْتُهَا وَأَنَا أَشْتَهِيهَا فَتَحَوَّلَتِ الرُّطَبَةُ نُطْفَةً فِي صُلْبِي فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَى الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِيجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ فَإِذَا أَنَا اشْتَقْتُ إِلَى رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمَمْتُ رَائِحَةَ ابْنَتِي فَاطِمَةَ سلام الله علیها.
[10]. الكافي، ج8، ص242، ح336.
[11]. الأمالي (للطوسي)، ص246، ح22: عَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَصْقَعِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى إِسْمَاعِيلَ مِنْ وُلْدِ إِبْرَاهِيمَ، وَاصْطَفَى كِنَانَةَ مِنْ بَنِي إِسْمَاعِيلَ، وَاصْطَفَى قُرَيْشاً مِنْ بَنِي كِنَانَةَ، وَاصْطَفَى هَاشِماً مِنْ قُرَيْشٍ، وَاصْطَفَانِي مِنْ هَاشِمٍ.
التوحيد، ص273، ح1: عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ جَاثِلِيقٍ مِنْ جَثَالِقَةِ النَّصَارَى يُقَالُ لَهُ بُرَيْهَة... قَالَ فَغَدَا عَلَيْهِ وَلَيْسَ مَعَهُ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَالَ يَا هِشَامُ أَ لَكَ مَنْ تَصْدُرُ عَنْ رَأْيِهِ وَتَرْجِعُ إِلَى قَوْلِهِ وَتَدِينُ بِطَاعَتِهِ قَالَ هِشَامٌ نَعَمْ يَا بُرَيْهَةُ قَالَ وَمَا صِفَتُهُ قَالَ هِشَامٌ فِي نَسَبِهِ أَوْ فِي دِينِهِ قَالَ فِيهِمَا جَمِيعاً صِفَةِ نَسَبِهِ وَصِفَةِ دِينِهِ قَالَ هِشَامٌ أَمَّا النَّسَبُ خَيْرُ الْأَنْسَابِ رَأْسُ الْعَرَبِ وَصَفْوَةُ قُرَيْشٍ وَفَاضِلُ بَنِي هَاشِمٍ كُلُّ مَنْ نَازَعَهُ فِي نَسَبِهِ وَجَدَهُ أَفْضَلَ مِنْهُ لِأَنَّ قُرَيْشاً أَفْضَلُ الْعَرَبِ وَبَنِي هَاشِمٍ أَفْضَلُ قُرَيْشٍ وَأَفْضَلُ بَنِي هَاشِمٍ خَاصُّهُمْ وَدَيِّنُهُمْ وَسَيِّدُهُمْ وَكَذَلِكَ وُلْدُ السَّيِّدِ أَفْضَلُ مِنْ وُلْدِ غَيْرِهِ وَهَذَا مِنْ وُلْدِ السَّيِّد، الخبر.
الملاحم والفتن (للسيد ابن طاووس)، ص240: فَقَالَ ابن عَبَّاس لِمُعَاوِيَةَ مَا هَذَا لَفْظُهُ أقُولُ إنَّهُ لَيْسَ حَيٌ مِن قُرَيْشٍ يَفْخَرُونَ بِأَمْرٍ إِلاَّ وإِلَى جَانِبِهِمْ مَنْ يَشرَكُهُم فيهِ إِلاَّ بَنِي هَاشِمٍ فَإِنَّهُمْ يَفْخَرُونَ بِالنُّبُوَّةِ الَّتِي لا يُشارِكُونَ فيها وَلاَ يُسَاوَوْنَ بِها وَلا يُدَافِعُونَ عَنْهَا وَأشهَدُ أنَّ اللَّهَ تَعالى لَمْ يَجْعَلْ مِن قُرَيشٍ مُحَمَّداً إلاَّ وقُرَيش خَيْرُ الْبَرِيَّةِ ولَم يَجْعَلْهُ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ إلاَّ وهاشِمٌ خَيْرُ قُرَيْشٍ وَلَم يَجعَلَهُ مِن بَنِي عَبْدِ المُطَّلِبِ إِلاَّ وهُوَ مِن خَيْرِ بَنِي هَاشِمٍ وَلَسنَا نَفْخَرُ عَلَيكُم إِلاَّ بِمَا تَفْخَرُونَ بِهِ عَلَى الْعَرَبِ وهَذِهِ أُمَّةٌ مَرحومَةٌ فَمِنها نَبِيُّها ومَهْدِيُّهَا ومَهْدِيُّ آخِرِها مِن أَوَّلِهَا لانَ بِنَا فَتَحَ الامرُ وَبَناً يَختِمُ وَلَكُم مُلِكٌ مُعَجَّلٌ وَلَنا مَلِكٌ مُؤَجَّلٌ فَإن يَكُنْ مُلْكُكُمْ قَبْلَ مُلْكِنَا فَلَيْسَ بَعْدَ مُلْكِنا مُلْكٌ لِأنَّا أَهلُ العاقِبَةِ والعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ.
ينابيع المودة لذوي القربى، ج1، ص61، ح14: وَفِيَ اَلشِّفَاءِ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهَا عَنْهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَالَ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ علیه السلام فَقَالَ قَلَبْتُ مَشَارِقَ الأَرْضِ ومَغَارِبَهَا فَلَمْ أَرَ رَجُلاً أَفْضَلَ مِن مُحَمَّدٍ ولَم أَرَ ابنَ أبٍ أفضَلَ مِن بَني هاشِمٍ.
تاريخ مدينة دمشق، ج14، ص171: عَنْ حَبَشِيِّ بْنِ جُنَادَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى اِصْطَفَى اَلْعَرَبَ مِنْ جَمِيعِ النَّاسِ واصْطَفَى قُرَيْشاً مِنَ الْعَرَبِ واصْطَفَى بَنِي هَاشِمٍ مِن قُرَيْشٍ واصْطَفَانِي مِن قُرَيْشٍ واخْتَارَنِي في نَفَرٍ مِن أهلِ بَيتي عَليٍ وَحَمزَةَ وَجَعفَرٍ وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ
المستدرك علی الصحیحین، ج4، ص97، ح6996: عَنِ ابْنِ عُمَرَ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْخَلْقَ اخْتَارَ الْعَرَبَ ثُمَّ اخْتَارَ مِنَ الْعَرَبِ قُرَيْشاً ثُمَّ اخْتَارَ مِنْ قُرَيْشٍ بَنِي هَاشِمٍ ثُمَّ اخْتَارَنِي مِنْ بَنِي هَاشِمٍ فَأَنَا خَيْرَةٌ مِنْ خَيْرَةٍ».
السيرة الحلبية، ج1، ص44: وَعَنِ أَبِي هُرَيْرَةَ يَرْفَعُهُ بسند حَسْنِهِ الحافظ اَلْعِرَاقِيِّ إِنَّ اَللَّهَ حِينَ خَلَقَ اَلْخَلْقَ بَعَثَ جِبْرِيلَ فَقَسَمَ النَّاسَ قِسْمَيْنِ قَسَمَ العَرَبِ قِسْماً وقَسَمَ الْعَجَمِ قِسْماً وكَانَتْ خِيرَةُ اللَّهِ فِي اَلْعَرَبِ ثُمَّ قَسَمَ العَرَبَ إلى قِسْمَيْنِ فَقَسَمَ اليُمَنَ قِسْماً وقَسَمَ مُضَرَ قِسْماً وكَانَتْ خِيَرَةُ اللَّهِ فِي مُضَرَ وقَسَمَ مُضَرَ قِسمَيْنِ فَكَانَتْ قُرَيْشٌ قِسْماً وَكَانَتْ خِيَرَةُ اللَّهِ فِي قُرَيْشٍ ثُمَّ أَخْرَجَنِي مِنْ خِيَارِ مَنْ أَنَا مِنْهُ قَالَ بَعْضُهُمْ وَمَا جَاءَ في فَضْلِ قُرَيْشٍ فَهُوَ ثَابِتٌ لِبَنِي هَاشِمٍ والمُطَّلِبِ لِأنَّهُم أَخَصُّ وَما ثَبَتَ لِلأَعَمِّ يَثبُتُ لِلأَخَصِّ ولا عَكْسَ.