جایگاه اهل بیت علیهم السلام در صفات توحیدی - جلسه هفتم
جایگاه اهل بیت علیهم السلام در صفات توحیدی
جلسه 7
أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین
ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
مسلّم قرآنی و سنّتی ثبوت و صدور صفات الهی در اهل بیت علیهم السلام به نحو اجمال
موضوع بحث؛ صدور صفات توحیدی از اولیای الهی ـ که در رأس آنها رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام قرار دارند ـ بود.
به صورت مختصر، بیان نمودیم؛ این مطالب از مسلّمات قرآنی و سخنان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است، بدین خاطر شک و شبههای در مورد ثبوت و سلب این مطالب نیست، در مقام ثبوت؛ مطالب به گونهای توضیح داده شد که مطابق مسلّمیّات توحیدی، قرآنی، فرمایشات اهل بیت علیهم السلام گشت، بلکه از مسلّمیّات اهل توحید حق به معنای انحصار صفات توحیدی به خداوند متعال ثابت و مسلّم است و نفی آنها از اولیای الهی به معنایی که مخالف توحيد الهی است نیز قابل بحث نبوده، مسلّم و واضح دینی و قرآنی میباشد و همچنین به صورت اجمالی؛ رخ دادن و صدور این صفات از اولیای الهی نیز ثبوتش از مسلّمیّات دینی و قرآنی میباشد. آنچه مهم است و باید موضوع سخن قرار گیرد؛ ثبوت و عدمش نیست، ثبوت انحصاری این صفات در خداوند متعال، نفی آنها از اولیای الهی به گونه مخالف توحید و ثبوتش به شکلی که سلب توحيد ننموده و مخالف آن نیست، بلکه در راستای توحید الهی قرار میگیرد؛ مسلّم و ثابت است.
لزم کاوش و تحقیق در چگونگی ثبوت و صدور صفات الهی در اهل بیت علیهم السلام
مطلبی که انسان باید در آن کاوش، تحقیق و بررسی کرده و در آیات و روایات اهل بیت علیهم السلام غور نموده تا به معرفت درست و صحیح الهی توحیدی ولایی آن دست یابد؛ نحوۀ ثبوت است، بدین معنا که نحوۀ ثبوت این صفات برای خداوند متعال چگونه میباشد که توحیدی و مخصوص خداوند رحمن بوده و ثبوتش برای دیگران شرک را به همراه میآورد و نحوۀ نفی این ثبات از اهل بیت علیهم السلام به گونهای که مخالف و بیگانه با توحید بوده و نحوۀ ثبوتش برای اولیای الهی و اهل بیت علیهم السلام که مؤیّد و در راستای توحید میباشد، چگونه است؟
حقایق را تنها در قرآن و سخنان اهل بیت علیهم السلام باید جست
پس انسان باید در نحوۀ ثبوت و سلب به گونهای حرکت نماید که تنها در راستای قرآن کریم و سخنان اهل بیت علیهم السلام باشد، زیرا در غیر قرآن کریم و سخنان آل الله علیهم السلام؛ درستی، معرفت، حق و حقیقتی وجود ندارد، خداوند رحمن میفرماید: {وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَاراً أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقاً}[1]؛ «بگو: اين حقّ است از سوى پروردگارتان، هركس مىخواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود)، و هركس میخواهد كافر گردد، ما براى ستمگران آتشى آماده كرديم كه سراپردهاش آنان را از هر سو احاطه كرده است، و اگر تقاضاى آب كنند آبى براى آنان میآورند كه همچون فلز گداخته صورتها را بريان مىكند، چه بد نوشيدنى و چه بد محل اجتماعى است».
و در جای دیگر میفرماید: {فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}[2]؛ «آن است خداوند پروردگار حقّ شما (داراى همه اين صفات)، با اين حال بعد از حق چه چيزى جز گمراهى وجود دارد؟! پس چرا (از پرستش او) روى گردان مىشويد؟!».
و در آیۀ دیگری فرموده: {قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظ}[3]؛ «دلايل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد، كسى كه (به وسيله آن، حقّ را) ببيند؛ به سود خود اوست، و كسى كه از ديدن آن چشم بپوشد؛ به زيان خودش مىباشد. و من نگاهبان شما نيستم (و شما را بر قبول ايمان مجبور نمىكنم)».
و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در همین موضوع فرمودند: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النُّورُ الْمُبِينُ وَالْحَبْلُ الْمَتِينُ وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَالدَّرَجَةُ الْعُلْيَا وَالشِّفَاءُ الْأَشْفَى وَالْفَضِيلَةُ الْكُبْرَى وَالسَّعَادَةُ الْعُظْمَى مَنِ اسْتَضَاءَ بِهِ نَوَّرَهُ اللَّهُ وَمَنِ اعْتَقَدَ بِهِ فِي أُمُورِهِ عَصَمَهُ اللَّهُ وَمَنْ تَمَسَّكَ بِهِ أَنْقَذَهُ اللَّهُ وَمَنْ لَمْ يُفَارِقْ أَحْكَامَهُ رَفَعَهُ اللَّهُ وَمَنِ اسْتَشْفَى بِهِ شَفَاهُ اللَّهُ وَمَنْ آثَرَهُ عَلَى مَا سِوَاهُ هَدَاهُ اللَّهُ وَمَنْ طَلَبَ الْهُدَى فِي غَيْرِهِ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَمَنْ جَعَلَهُ شِعَارَهُ وَدِثَارَهُ أَسْعَدَهُ اللَّهُ وَمَنْ جَعَلَهُ إِمَامَهُ الَّذِي يَقْتَدِي بِهِ وَمُعَوَّلَهُ الَّذِي يَنْتَهِي إِلَيْهِ أَدَّاهُ اللَّهُ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِيمِ وَالْعَيْشِ السَّلِيمِ؛[4] هر آينه اين قرآن نور آشكار و مبين است، و ريسمان استوار و متين، و دستگيره محكم، و پايگاه بلند، و شفا دهندهترين شفا، و بزرگترين فضيلت، و برترين سعادت. هركس از آن خواستار روشنى شود؛ خدا او را نورانى مىكند. هركس كارهاى خود را بر طبق قرآن انجام دهد؛ خدا او را از لغزش نگاه مىدارد. هركس چنگ در قرآن زند؛ خدا او را نجات مىدهد. هركس از احكام آن جدا نشود؛ خدا مقام بلند به او مىبخشد. هركس از آن شفا جويد؛ خدا او را شفا مىدهد. هر كسى آن را بر غير آن برگزيند؛ خدا او را به راه راست مىرساند. هركس خواستار راهنمايى از غير آن باشد؛ خدا او را گمراه مىكند. هركس آن را ميزان ظاهر و باطن خود قرار دهد؛ خدا او را خوشبخت مىكند. و هركس آن را پيشواى خود گيرد و آخرين پناهگاه سازد؛ خدا او را به بهشت نعيم و زندگى سليم مىرساند».
و ابن عبّاس گوید: «صَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم الْمِنْبَرَ فَخَطَبَ وَاجْتَمَعَ النَّاسُ إِلَيْهِ فَقَالَ صلّی الله علیه و آله و سلّم: يَا مَعْشَرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَوْحَى إِلَيَّ أَنِّي مَقْبُوضٌ وَأَنَّ ابْنَ عَمِّي عَلِيّاً مَقْتُولٌ وَأَنِّي أَيُّهَا النَّاسُ أُخْبِرُكُمْ خَبَراً إِنْ عَمِلْتُمْ بِهِ سَلِمْتُمْ وَإِنْ تَرَكْتُمُوهُ هَلَكْتُمْ إِنَّ ابْنَ عَمِّي عَلِيّاً علیه السلام هُوَ أَخِي وَهُوَ وَزِيرِي وَهُوَ خَلِيفَتِي وَهُوَ الْمُبَلِّغُ عَنِّي وَهُوَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَقَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ إِنِ اسْتَرْشَدْتُمُوهُ أَرْشَدَكُمْ وَإِنْ تَبِعْتُمُوهُ نَجَوْتُمْ وَإِنْ خَالَفْتُمُوهُ ضَلَلْتُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُ فَاللَّهَ أَطَعْتُمْ وَإِنْ عَصَيْتُمُوهُ فَاللَّهَ عَصَيْتُمْ وَإِنْ بَايَعْتُمُوهُ فَاللَّهَ بَايَعْتُمْ وَإِنْ نَكَثْتُمْ بَيْعَتَهُ فَبَيْعَةَ اللَّهِ نَكَثْتُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَنْزَلَ عَلَيَّ الْقُرْآنَ وَهُوَ الَّذِي مَنْ خَالَفَهُ ضَلَّ وَمَنِ ابْتَغَى عِلْمَهُ عِنْدَ غَيْرِ عَلِيٍّ هَلَكَ. أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِي وَاعْرِفُوا حَقَّ نَصِيحَتِي وَلَا تَخْلُفُونِي فِي أَهْلِ بَيْتِي إِلَّا بِالَّذِي أُمِرْتُمْ بِهِ مِنْ حِفْظِهِمْ فَإِنَّهُمْ حَامَّتِي وَقَرَابَتِي وَإِخْوَتِي وَأَوْلَادِي وَإِنَّكُمْ مَجْمُوعُونَ وَمُسَاءَلُونَ عَنِ الثَّقَلَيْنِ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا إِنَّهُمْ أَهْلُ بَيْتِي فَمَنْ آذَاهُمْ آذَانِي وَمَنْ ظَلَمَهُمْ ظَلَمَنِي وَمَنْ أَذَلَّهُمْ أَذَلَّنِي وَمَنْ أَعَزَّهُمْ أَعَزَّنِي وَمَنْ أَكْرَمَهُمْ أَكْرَمَنِي وَمَنْ نَصَرَهُمْ نَصَرَنِي وَمَنْ خَذَلَهُمْ خَذَلَنِي وَمَنْ طَلَبَ الْهُدَى فِي غَيْرِهِمْ فَقَدْ كَذَّبَنِي. أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ وَانْظُرُوا مَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ إِذَا لَقِيتُمُوهُ فَإِنِّي خَصْمٌ لِمَنْ آذَاهُمْ وَمَنْ كُنْتُ خَصْمَهُ خَصَمْتُهُ أَقُولُ قَوْلِي هَذَا وَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِي وَلَكُمْ؛[5] رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بالاى منبر رفتند و خطبه خواندند و مردم دور ایشان جمع شدند، آن حضرت فرمودند: اى گروه مردم مؤمن، براستى خدا به من وحى كرده كه من جان میدهم و پسر عمویم على كشته مىشود، من به شما خبرى میدهم كه اگر بدان عمل كنيد سالم مانيد و اگر آن را وانهيد هلاك شويد، براستى پسر عمویم على، او برادر و وزير و خليفه من است و او از طرف من تبليغ كند و اوست امام متقيان و پيشواى دست و روسفيدان، اگر از او طلب ارشاد كنيد شما را ارشاد كند و اگر پيرو او شويد شما را نجات دهد و اگر مخالفت او كنيد گمراه شويد و اگر اطاعت او كنيد خدا را اطاعت كرديد و اگر نافرمانى او كنيد خدا را نافرمانى كرديد و اگر با او بيعت كنيد با خدا بيعت كرديد و اگر بيعت او بشكنيد بيعت خدا را شكستيد براستى خداى عز و جل قرآن را بر من فرو فرستاده و آنست كه هركس مخالفتش كند گمراه است و هركس علم خود از نزد جز على جويد هلاك است. اى مردم گفتار مرا بشنويد و حق اندرز مرا بشناسيد و پس از من با خاندانم جز آنكه دستور حفظ آنها را دادم عمل كنيد زيرا آنها حوزه من و خويشان و برادران و فرزندان من هستند و شما فراهم گرديد و از ثقلين بازپرسى شويد بنگريد چگونه دربارۀ آنها پس از من بوده باشيد، براستى آنها خاندان من هستند و هركس آزارشان كند مرا آزرده و هركس ستمشان كند مرا ستم كرده و هركس خوارشان كند مرا خوار كرده و هركس عزيزشان دارد مرا عزيز داشته و هركس گراميشان دارد مرا گرامى داشته و هركس ياريشان كند مرا يارى كرده و هركس دست از آنها بردارد دست از من برداشته و هركس از غير آنها هدايت جويد مرا تكذيب كرده است. اى مردم از خدا بپرهيزيد و بنگريد چه خواهيد گفت آنگاه كه او را ملاقات كنيد من خصم هركس هستم كه آنها را آزار كند و هركس من خصمش باشم مغلوبش سازم، اين گفتار خود را میگويم و از خدا براى خود و شما آمرزش میخواهم».
و امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارشان نقل فرموده که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ فِي دَارِ هُدْنَةٍ وَأَنْتُمْ عَلَى ظَهْرِ سَفَرٍ وَالسَّيْرُ بِكُمْ سَرِيعٌ وَقَدْ رَأَيْتُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ يُبْلِيَانِ كُلَّ جَدِيدٍ وَيُقَرِّبَانِ كُلَّ بَعِيدٍ وَيَأْتِيَانِ بِكُلِّ مَوْعُودٍ فَأَعِدُّوا الْجَهَازَ لِبُعْدِ الْمَجَازِ قَالَ: فَقَامَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا دَارُ الْهُدْنَةِ؟ قَالَ: دَارُ بَلَاغٍ وَانْقِطَاعٍ فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَمَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَمَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَمَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ وَهُوَ الدَّلِيلُ يَدُلُّ عَلَى خَيْرِ سَبِيلٍ وَهُوَ كِتَابٌ فِيهِ تَفْصِيلٌ وَبَيَانٌ وَتَحْصِيلٌ وَهُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ وَلَهُ ظَهْرٌ وَبَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُكْمٌ وَبَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَبَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَهُ نُجُومٌ وَعَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَلَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِيهِ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَمَنَارُ الْحِكْمَةِ وَدَلِيلٌ عَلَى الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الصِّفَةَ فَلْيَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَلْيُبْلِغِ الصِّفَةَ نَظَرَهُ يَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَيَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَإِنَّ التَّفَكُّرَ حَيَاةُ قَلْبِ الْبَصِيرِ كَمَا يَمْشِي الْمُسْتَنِيرُ فِي الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ فَعَلَيْكُمْ بِحُسْنِ التَّخَلُّصِ وَقِلَّةِ التَّرَبُّصِ؛[6] اى مردم شما اكنون در دنيا و خانه سازش و صلح هستيد و شما در سر راه سفر هستيد و شما را بشتاب خواهند برد، و شما مىنگريد كه شب و روز و خورشيد و ماه هر تازهاى را كهنه كنند و هر دورى را نزديك سازند و هر وعدهاى را بسر رسانند، پس اسباب و وسایل زيادى فراهم كنيد براى اينكه گذرگاه درازى در پيش است. فرمود: پس مقداد بن اسود برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا خانه سازش يعنى چه؟ فرمود: خانهاى كه رساننده است و جداكننده، پس هرگاه آشوبها چون شب تار شما را فرا گرفت به قرآن رو آوريد زيرا آن است شفيعى كه شفاعتش پذيرفته است و گزارش دهنده است از بدیها كه گفتهاش تصديق شده است، هركس آن را پيشواى خود كرد به بهشتش رهبرى كند و هركس آن را پشت سر خود قرار دهد به دوزخش كشاند، و قرآن راهنمایى است كه به بهترين راهها راهنمایى كند، و كتابى است كه در آن تفصيل و بيان و تحصيل (به دست آوردن حقایق) است و جداكننده (ميان حق و باطل) است، شوخى و سرسرى نيست، براى آن ظاهر و باطنى است، پس ظاهرش حكم و دستور و باطنش علم و دانش است، ظاهرش جلوه و زيبایى دارد و باطنش ژرف و عميق است، ستارگانى دارد و ستارگانش هم ستارگانى دارد، شگفتیهايش به شماره در نيايد و عجائبش كهنه نگردد، در آن چراغهاى هدايت است، و جايگاه نور حكمت و راهنماى معرفت است براى آن كس كه صفات را بشناسد، پس بايد شخص تيز بين دقّت نظر كند و دقّت نظر را تا به درك صفت آن ادامه دهد كه نجات بخشد آن كس را كه به هلاكت افتاده، و رهایى بخشد آن را كه راه رهایى ندارد، زيرا انديشيدن است كه زندگانى دل بينا است، چنانچه آنكه جوياى روشنى است در تاريكیها به وسيله نور راه را پيمايد، بر شما باد كه نيكو برهيد و كم انتظار بريد».
همان گونه که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نسبت به ثقلین در بسیاری از مکانها وبه شیوههای گوناگون سخن گفته و فرمودند: «إِنِّي وَأَهْلَ بَيْتِي مُطَهَّرُونَ فَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَلَا تَخَلَّفُوا عَنْهُمْ فَتَزِلُّوا وَلَا تُخَالِفُوهُمْ فَتَجْهَلُوا وَلَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ[7]؛ از اهل بیت علیهم السلام من سبقت نگیرید زیرا گمراه خواهید شد و از آنها تخلّف نجویید که منحرف میشوید و با آنها مخالفت ننمایید که جاهل میشوید و به آنها تعلیم ندهید؛ زیرا از شما عالمتر هستند».
و فرمودند: «فَلَا تُقَدِّمُوهُمَا فَتَهْلِكُوا وَلَا تُعَلِّمُوهُمَا فَإِنَّهُمَا أَعْلَمُ مِنْكُم؛[8] بر آنها پیشی نگیرید که هلاک میشوید و به آنها تعلیم ندهید چرا که آنها از شما عالمتر هستند».
همه حقایق در قرآن و سخنان اهل بیت علیهم السلام آمده
پس تمام حقایق در قرآن کریم است، بدین خاطر ائمّۀ اطهار علیهم السلام در فرمایشات خود بطور گوناگون بیان نمودند که هرچه همۀ انسانها تا روز قیامت نیاز دارند در قرآن و سنّت آمده، همانند سخن امام صادق علیه السلام که فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى أَنْزَلَ فِي الْقُرْآنِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى وَاللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَا يَسْتَطِيعَ عَبْدٌ يَقُولُ لَوْ كَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِي الْقُرْآنِ إِلَّا وَقَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِيهِ؛[9] همانا خداى تبارك و تعالى در قرآن بيان هر چيز را فرو فرستاده تا آنجا كه بخدا سوگند چيزى را از احتياجات بندگان فروگذار نفرموده: و تا آنجا كه هيچ بندهاى نتواند بگويد اى كاش اين در قرآن آمده بود جز آنكه خدا آن را در قرآن فرو فرستاده است».
و حدیث عمر بن قیس که گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لَمْ يَدَعْ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْأُمَّةُ إِلَّا أَنْزَلَهُ فِي كِتَابِهِ وَبَيَّنَهُ لِرَسُولِهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ حَدّاً وَجَعَلَ عَلَيْهِ دَلِيلاً يَدُلُ عَلَيْهِ وَجَعَلَ عَلَى مَنْ تَعَدَّى ذَلِكَ الْحَدَّ حَدّاً؛[10] همانا خداى تبارك و تعالى چيزى از احتياجات امّت را وانگذاشت جز آنكه آن را در قرآنش فرو فرستاد و براى رسولش بيان فرمود و براى هر چيز اندازه و مرزى قرار داد و براى رهنمایى آن رهبرى گماشت و براى كسى كه از آن مرز تجاوز كند كيفرى قرار داد».
وقتی شخصی از امام کاظم علیه السلام سؤال کرد؟ آیا خداوند متعال در قرآن کریم به قدری نازل فرموده که برای زمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم کافی باشد؟ ایشان در پاسخ فرمودند: بلکه خداوند رحمن هرچه را که مردم تا روز قیامت احتیاج دارند در قرآن قرار داده است. [11]
امام صادق علیه السلام فرمودهاند: من دارای علم بهشت، دوزخ، آسمانها و زمین هستم و گذشته و آینده را به شکلی که در کف دست خود میبینم؛ دارا هستم، ایشان هنگامی که یارانشان قدری حالتشان تغییر نموده و تعجّب کردند فرمودند: این علوم را از قرآن میدانم، زیرا خداوند متعال میفرماید: {تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْءٍ}[12]؛ «قرآن بیان همه چیز است»[13]. همچنین میفرماید: {لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}[14] از مسلّمیّات و بدیهیّات اسلامی است که هر حقیقتی در قرآن کریم بوده ودر غیر آن حقیقتی نیست، هرکس در راهی غیر از قرآن کریم در پی حقیقتی باشد؛ گمراه شده و به دوزخ باز میگردد.
فرمایشات اهل بیت علیهم السلام تفسیر و بیان قرآن است
و به همین شکل، فرمایشات اهل بیت علیهم السلام تفسیر و بیان قرآن کریم است، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «وَاعْلَمُوا أَنْ عَلِيّاً لَكُمْ أَفْضَلُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ لِأَنَّهُ مُتَرْجِمٌ لَكُمْ عَنْ كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى؛[15] بدانید که علی برای شما از کتاب خدا برتر است؛ چرا که او مترجم (مفسّر، مبیّن و شارح) کتاب خداست».
همان شارحی که امیر المؤمنین علیه السلام وجودش را برای ترجمه و بیان قرآن کریم لازم دانسته و در جریان خوارج فرمودند: «هَذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ لَا يَنْطِقُ بِلِسَانٍ وَلَا بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ وَإِنَّمَا يَنْطِقُ عَنْهُ الرِّجَال[16]؛ اين قرآن خطّى است نوشته شده ميان دو پاره جلد كه به زبان سخن نمىگويد و ناچار براى آن مترجمى لازم است (كه منظور آن را بيان كند) و مردانند كه از آن سخن مىگويند».
در فرمایش دیگری امام باقر علیه السلام فرمودند: «يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ خَاصِمُوا بِسُورَةِ {إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ} تَفْلُجُوا فَوَ اللَّهِ إِنَّهَا لَحُجَّةُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى عَلَى الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَإِنَّهَا لَسَيِّدَةُ دِينِكُمْ وَإِنَّهَا لَغَايَةُ عِلْمِنَا. يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ خَاصِمُوا بِ{حم وَالْكِتابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ} فَإِنَّهَا لِوُلَاةِ الْأَمْرِ خَاصَّةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: {وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ} قِيلَ: يَا أَبَا جَعْفَرٍ نَذِيرُهَا مُحَمَّدٌ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَالَ: صَدَقْتَ فَهَلْ كَانَ نَذِيرٌ وَهُوَ حَيٌّ مِنَ الْبِعْثَةِ فِي أَقْطَارِ الْأَرْضِ؟ فَقَالَ السَّائِلُ: لَا، قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: أَرَأَيْتَ بَعِيثَهُ أَلَيْسَ نَذِيرَهُ كَمَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي بِعْثَتِهِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ نَذِيرٌ؟ فَقَالَ: بَلَى. قَالَ: فَكَذَلِكَ لَمْ يَمُتْ مُحَمَّدٌ إِلَّا وَلَهُ بَعِيثٌ نَذِيرٌ. قَالَ: فَإِنْ قُلْتُ لَا فَقَدْ ضَيَّعَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مَنْ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ مِنْ أُمَّتِهِ قَالَ: وَمَا يَكْفِيهِمُ الْقُرْآنُ؟ قَالَ: بَلَى إِنْ وَجَدُوا لَهُ مُفَسِّراً. قَالَ: وَمَا فَسَّرَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم؟ قَالَ: بَلَى قَدْ فَسَّرَهُ لِرَجُلٍ وَاحِدٍ وَفَسَّرَ لِلْأُمَّةِ شَأْنَ ذَلِكَ الرَّجُلِ وَهُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام؛[17] اى گروه شيعه، با سوره «إنّا أنزلناه» (با مخالفین) مخاصمه و مباحثه كنيد تا پيروز شويد، به خدا قسم كه آن سوره پس از پيغمبر حجّت خداى تبارك و تعالى بر مردم است و آن سوره سرور دين شماست (بزرگترين دليل مذهب شماست) و نهايت دانش ماست. اى گروه شيعه، با آيات {حم وَالْكِتابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ} مخاصمه كنيد، زيرا اين آيات مخصوص واليان امر امامت بعد از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم است. اى گروه شيعه، خداى تبارك و تعالى میفرمايد: «هيچ امّتى نيست مگر آنكه بيم رسانى در ميان آنها بوده است» شخصى گفت: اى ابا جعفر بيم رسان امّت؛ محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم است، آن حضرت فرمودند: درست گفتى ولى آيا پيامبر در زمان حياتش چارهاى از فرستادن نمايندگان در اطراف زمين داشت؟ گفت: نه: حضرت فرمودند: به من بگو مگر فرستاده پيامبر بيم رسان او نيست چنانكه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرستاده خداى عز و جل و بيم رسان او بودند؟ گفت: چرا، حضرت فرمودند: پس همچنين رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم براى پس از مرگ خود هم فرستاده و بيم رسان دارد، اگر بگویى ندارد، لازم آيد كه پيامبر آنهایى را كه در صلب مردان امّتش بودند، ضايع كرده (و بدون رهبر گذاشته) باشد. آن مرد گفت: مگر قرآن براى آنها كافى نيست؟ حضرت فرمودند: چرا در صورتى كه مفسّرى براى قرآن داشته باشند، گفت: مگر پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم قرآن را تفسير نفرموده است؟ حضرت فرمودند: چرا تنها براى يك مرد تفسير كردند و شأن آن مرد را كه على بن ابى طالب است به امّت خود گفتند».
پس باید مفسّران قرآن کریم را یافت که هیچ کس جز اهل بیت علیهم السلام نیستند.
عدم امکان جدایی قرآن و اهل بیت علیهم السلام از یکدیگر
زیرا رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در حدیث شریف ثقلین فرمودند: «فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ قَدْ عَهِدَ إِلَيَ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ؛ پس بدرستی که خداوند لطیف و آگاه به من عهد و وعده داده که آنها (قرآن و اهل بیت) هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا اینکه در کنار حوض بر من وارد شوند»[18].
و آن حضرت در خطبه غدیر فرمودند: «إِنَّ عَلِيّاً وَالطَّيِّبِينَ مِنْ وُلْدِي هُمُ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ وَالْقُرْآنُ الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ فَكُلُّ وَاحِدٍ مُنْبِئٌ عَنْ صَاحِبِهِ وَمُوَافِقٌ لَهُ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض؛ همانا علی و پاکان از فرزندانش ثقل کوچکتر و قرآن ثقل بزرگتر است، هر کدام از آنها از دیگری خبر میدهد و موافق با آن است، هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا اینکه در کنار حوض بر من وارد شوند»[19].
و امام سجّاد علیه السلام فرمودند: «الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَلَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَلِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً، فَقِيلَ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ؟ فَقَالَ: هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَحَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا يَفْتَرِقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَالْإِمَامُ يَهْدِي إِلَى الْقُرْآنِ وَالْقُرْآنُ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ، وَذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَ: {إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ}[20]؛[21] از ما خاندان جز معصوم شخص ديگرى نمىتواند امام باشد، و عصمت صفتى نيست كه در ظاهر بدن باشد تا با چشم ديده شده و شناخته گردد، و به همين جهت امكان ندارد معصوم بودن كسى را بدست آورد مگر خدا بوسيله پيامبرش آن را صريحاً فرموده باشد. شخصى عرض كرد: اى فرزند رسول خدا معنى معصوم چيست؟ حضرت فرمودند: معصوم شخصى است كه بواسطه چنگ زدنش به ريسمان الهى و جدا نشدنش از آن هرگز به گناهى آلوده نگردد، و رشتۀ محكم خدا قرآن است كه آن دو تا روز قيامت از يكديگر جدا نگردند، و تا رستاخيز امام به قرآن هدايت مىكند، و قرآن به امام راهنمایى مىنمايد، و اين است فرمودۀ خدا: (همانا اين قرآن مردم را به راستترين و استوارترين طريق هدايت مىكند)».
و امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَضَى رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَخَلَّفَ فِي أُمَّتِهِ كِتَابَ اللَّهِ وَوَصِيَّهُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَأَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِمَامَ الْمُتَّقِينَ وَحَبْلَ اللَّهِ الْمَتِينَ وَالعروة [عُرْوَتَهُ] الْوُثْقَى الَّتِي لَا انْفِصامَ لَها وَعَهْدَهُ الْمُؤَكَّدَ صَاحِبَانِ مُؤْتَلِفَانِ يَشْهَدُ كُلُّ وَاحِدٍ لِصَاحِبِهِ بِتَصْدِيقٍ يَنْطِقُ الْإِمَامُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فِي الْكِتَابِ بِمَا أَوْجَبَ اللَّهُ فِيهِ عَلَى الْعِبَادِ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ وَطَاعَةِ الْإِمَامِ وَوَلَايَتِهِ وَأَوْجَبَ حَقَّهُ الَّذِي أَرَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ مِنِ اسْتِكْمَالِ دِينِهِ وَإِظْهَارِ أَمْرِهِ وَالِاحْتِجَاجَ بِحُجَّتِهِ وَالِاسْتِضَاءَةِ بِنُورِهِ فِي مَعَادِنِ أَهْلِ صَفْوَتِهِ وَمُصْطَفَى أَهْلِ خِيَرَتِهِ قَدْ ذَخَرَ اللَّهُ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّنَا عَنْ دِينِهِ وَأَبْلَجَ بِهِمْ عَنْ سَبِيلِ مَنَاهِجِهِ وَفَتَحَ بِهِمْ عَنْ بَاطِنِ يَنَابِيعِ عِلْمِهِ فَمَنْ عَرَفَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَاجَبَ حَقِّ إِمَامِهِ وَجَدَ طَعْمَ حَلَاوَةِ إِيمَانِهِ وَعَلِمَ فَضْلَ طَلَاقَةِ إِسْلَامِهِ لِأَنَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ نَصَبَ الْإِمَامَ عَلَماً لِخَلْقِهِ وَحُجَّةً عَلَى أَهْلِ عَالَمِهِ أَلْبَسَهُ اللَّهُ تَاجَ الْوَقَارِ وَغَشَّاهُ مِنْ نُورِ الْجَبَّارِ يَمُدُّ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ لَا يَنْقَطِعُ عَنْهُ مَوَارِدُهُ وَلَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى إِلَّا بجهد [بِجِهَةِ] أَسْبَابِ سَبِيلِهِ وَلَا يَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الْعِبَادِ إِلَّا بِمَعْرِفَتِهِ فَهُوَ عَالِمٌ بِمَا يَرِدُ مِنْ مُلْتَبِسَاتِ الْوَحْيِ وَمُصِيبَاتِ السُّنَنِ وَمُشْتَبِهَاتِ الْفِتَنِ وَلَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ وَتَكُونُ الْحُجَّةُ مِنَ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ بَالِغَةً؛[22] رسول خدا از دنيا رفتند و در ميان امّت خود كتاب خدا و وصى خويش علي بن ابى طالب امير المؤمنين و پيشواى متّقين و حبل الله المتين و دستاويز محكم غير قابل گسستن را گذارد و پيمانى استوار گرفت كه اين دو با هم هستند و هر كدام گواه ديگرى است. امام از جانب خدای عز و جل سخن میگوید در قرآن از آنچه که خداوند واجب گردانیده در آن برای بندگانش از قبيل اطاعت خدا و اطاعت امام و ولايت او و حق واجبش كه عبارت است از كامل شدن دين و اظهار امر و احتجاج به دليل و درخشش به نورى از گنجينه برگزيدگان و ائمّۀ گرام است. خداوند بوسيلۀ ائمّۀ هدى از خاندان نبوّت دين خود را روشن نمود و راه رستگارى را واضح كرد و بوسيلۀ آنها گنجينههاى دانش خود را گشود، پس هركس از امّت محمّد حق واجب امام خود را شناخت؛ شيرينى طعم ايمانش را چشيد و ارزش اسلام خويش را درك كرد، زيرا خدا و رسولش امام را رهبر خلق و حجّت بر جهانيان قرار داده و او را مفتخر به تاج وقار نموده و به نور خويش منوّر گردانيده و با ريسمانى ناگسستنى او را به آسمان پيوند داده، نمىتوان به مقامات آخرت و آنچه خداوند به بندگان ارزانى میدارد رسيد مگر از راه پيروى امام و اعمال بندگان پذيرفته نيست مگر با معرفت او. پس امام عقدههاى مشكل دين و رمزهاى پيچيده سنّت و پيش آمدهاى نامعلوم زندگى را حل مىكند، هرگز خداوند گمراه نمیكند گروهى را كه هدايت نموده، بلكه به آنها راه رستگارى را مىآموزد، او حجّت بالغه پروردگار در ميان مردم است».
پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در حدیث ثقلین به الفاظ گوناگون این مطلب را بیان کردهاند که اهل بیت علیهم السلام و قرآن کریم از یکدیگر جداپذیر نیستند و ائمّۀ اطهار علیهم السلام فرمودهاند: معرفت و شناخت؛ تنها در فرمایشات ایشان است، همچنان که امام باقر علیه السلام به امام صادق علیه السلام فرمودند: «يَا بُنَيَّ اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّيعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ وَمَعْرِفَتِهِمْ فَإِنَّ الْمَعْرِفَةَ هِيَ الدِّرَايَةُ لِلرِّوَايَةِ وَبِالدِّرَايَاتِ لِلرِّوَايَاتِ يَعْلُو الْمُؤْمِنُ إِلَى أَقْصَى دَرَجَاتِ الْإِيمَانِ، إِنِّي نَظَرْتُ فِي كِتَابٍ لِعَلِيٍّ علیه السلام فَوَجَدْتُ فِي الْكِتَابِ أَنَّ قِيمَةَ كُلِّ امْرِئٍ وَقَدْرَهُ مَعْرِفَتُهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى يُحَاسِبُ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِي دَارِ الدُّنْيَا؛[23] پسرم، مقام و منزلت شيعيان را از اندازه نقل احاديث و شناختى كه (درباره مفاهيم و معارف حديثى) دارند بشناس؛ زيرا كه شناخت و معرفت، در حقيقت، همان درك آگاهانه حديث است. و با همين درك آگاهانه محتواى احاديث است كه مؤمن به بالاترين پايههاى ايمان مىرسد. من در نامهاى از على علیه السلام به اين نوشته برخوردم: ارزش و ارج هركس معرفت اوست. خداى متعال مردمان را به ميزان خردى كه در دار دنيا به ايشان ارزانى داشته حسابرسى مىكند».
انحصار علم حق در اهل بیت علیهم السلام
و همینطور احادیث گوناگون دیگری در مورد انحصار علم در اهل بیت علیهم السلام وجود دارد، به عنوان مثال ابی مریم گوید: امام باقر علیه السلام به سَلَمَة بن کُهَیل و حَکَم بن عُتَیبَه فرمودند: «شَرِّقَا وَغَرِّبَا فَلَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِيحاً إِلَّا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ؛[24] به شرق و غرب عالم بروید امّا علم صحیحی را نخواهید یافت مگر چیزی که از نزد ما اهل بیت خارج شده باشد».
و آن حضرت در حدیث دیگری فرمودند: «كُلَّمَا لَمْ يَخْرُجْ مِنْ هَذَا الْبَيْتِ فَهُوَ بَاطِلٌ؛[25] هر آنچه از این خانه خارج نشده باشد؛ باطل است».
همچنین ابوبصیر گوید: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ شَهَادَةِ وَلَدِ الزِّنَا تَجُوزُ فَقَالَ: لَا فَقُلْتُ: إِنَّ الْحَكَمَ بْنَ عُتَيْبَةَ يَزْعُمُ أَنَّهَا تَجُوزُ فَقَالَ: اللَّهُمَّ لَا تَغْفِرْ ذَنْبَهُ، مَا قَالَ اللَّهُ لِلْحَكَمِ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ، فَلْيَذْهَبِ الْحَكَمُ يَمِيناً وَشِمَالاً فَوَ اللَّهِ لَا يُؤْخَذُ الْعِلْمُ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ نَزَلَ عَلَيْهِمْ جَبْرَئِيلُ علیه السلام؛[26] از امام باقر علیه السلام پرسيدم: شهادت زنازاده نافذ است؟ حضرت فرمودند: نه، عرض كردم: حكم بن عتيبه عقيده دارد كه پذيرفته و نافذ است، حضرت فرمودند: خدايا گناهش را نيامرز، خدا به حكم نفرموده: «قرآن براى تو و قومت يادآور است (بلكه نسبت به جد ما فرموده است)! پس حكم به راست رود و به چپ رود (به هر در بزند) به خدا قسم که دانش جز از خاندانى كه جبرئيل بر آنها نازل شده به دست نيايد».
و عبد الله بن سلیمان گوید: «سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ وَعِنْدَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ يُقَالُ لَهُ عُثْمَانُ الْأَعْمَى وَهُوَ يَقُولُ: إِنَّ الْحَسَنَ الْبَصْرِيَ يَزْعُمُ أَنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ الْعِلْمَ يُؤْذِي رِيحُ بُطُونِهِمْ أَهْلَ النَّارِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام فَهَلَكَ إِذَنْ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ مَا زَالَ الْعِلْمُ مَكْتُوماً مُنْذُ بَعَثَ اللَّهُ نُوحاً علیه السلام فَلْيَذْهَبِ الْحَسَنُ يَمِيناً وَشِمَالاً فَوَ اللَّهِ مَا يُوجَدُ الْعِلْمُ إِلَّا هَاهُنَا؛[27] مردى از اهل بصره كه نامش عثمان اعمى بود به امام باقر علیه السلام عرض كرد: حسن بصرى عقيده دارد كسانى كه علم را كتمان كنند بوی بد شكمشان اهل دوزخ را اذيّت كند. حضرت فرمودند: بنابراين مؤمن آل فرعون هلاك شده است (در صورتى كه قرآن او را به كتمان ايمان ستايش کرده)! از زمان بعثت نوح علیه السلام علم پنهان بوده است. حسن بصرى به هر راهى كه خواهد برود؛ امّا به خدا قسم که علم جز در اين خاندان يافت نشود».
و امثال این سخنان که در فرمایشات اهل بیت علیهم السلام بسیار زیاد است.
پس تنها، کسی توان یافتن این مطلب ـ یعنی چگونگیهای ثبوت و نفی؛ نه اصل ثبوت! ـ را دارد که به قرآن کریم و فرمایشات اهل بیت علیهم السلام که مفسّرین آن هستند رجوع کند.
امام حسن عسکری علیه السلام در مورد ثواب قرائت قرآن فرمودند: ثواب قرائت قرآن به شخصی میرسد که بعد از خواندن آن؛ علم و تفسیرش را از اهل بیت علیهم السلام دریافت کند.[28]
پس تنها باید در این راستا حرکت کرد، وقتی در این راستا از نظر قرآن کریم و سخنان اهل بیت علیهم السلام مطلبی ثابت شد؛ انسان ادلّۀ آفاقیه، انفسيه، عقلیه و گونههای دیگر از ادلّهای که خداوند متعال در عالم قرار داده را بدست میآورد؛ که مجموع این ادلّه در عالم؛ هشت دلیل میباشد و به تعبیر دیگر نیز؛ سه، نه یا بیست و هفت دلیل در عالم وجود دارد، زیرا این دلایل به جهات گوناگون انسان تقسیم میشود.
وجوب رجوع به محکمات قرآن و سخنان اهل بیت علیهم السلام و حرمت رجوع به متشابهات آن دو
امّا اصلیترین تقسیمات قرآن کریم و سخنان اهل بیت علیهم السلام؛ یعنی مسلّمیّات و محکمات قرآن کریم است؛ نه متشابهات مبهمات، موهومات، معانی موهومه و ایهامات قرآن کریم که موجب این شود تا هرکسی با هر ملّت، مذهب، اصل، راه و مرام غلطی خود را منسوب به قرآن کریم کند، به همین خاطر امام رضا علیه السلام فرمودند: «مَنْ رَدَّ مُتَشَابِهَ الْقُرْآنِ إِلَى مُحْكَمِهِ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ؛ هركس متشابهات قرآن را به محكمات آن ارجاع دهد، به راه راست هدايت شده است»، سپس فرمودند: «إِنَّ فِي أَخْبَارِنَا مُتَشَابِهاً كَمُتَشَابِهِ الْقُرْآنِ وَمُحْكَماً كَمُحْكَمِ الْقُرْآنِ فَرُدُّوا مُتَشَابِهَهَا إِلَى مُحْكَمِهَا وَلَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهَا دُونَ مُحْكَمِهَا فَتَضِلُّوا؛ در اخبار ما نيز همانند قرآن محكم و متشابه وجود دارد، لذا متشابهات آن را به محكمات آن ارجاع دهيد و صرفاً به دنبال متشابهات آن نرويد كه گمراه میشويد»[29].
و وهب بن حفص گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمودند: «إِنَّ الْقُرْآنَ فِيهِ مُحْكَمٌ وَمُتَشَابِهٌ فَأَمَّا الْمُحْكَمُ فَنُؤْمِنُ بِهِ فَنَعْمَلُ بِهِ وَنَدِينُ بِهِ وَأَمَّا الْمُتَشَابِهُ فَنُؤْمِنُ بِهِ وَلَا نَعْمَلُ بِهِ وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: {فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم}؛[30] بدرستی که در قرآن آیات محکم و متشابه است، امّا به محکمات آن ایمان آورده و اعتقاد ورزیده و عمل میکنیم و به متشابهات آن ایمان داشته و به آن عمل نمیکنیم، و این است فرمودۀ خداوند تبارک و تعالی: (امّا آنها كه در قلوبشان انحراف است به دنبال متشابهاتند تا فتنهانگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسير (نادرستى) براى آن مىطلبند در حالى كه تفسير آنها را جز خدا و راسخان در علم نمىدانند)».
و خداوند متعال در قرآن کریم فرموده: {هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}[31]؛ «او كسى است كه اين كتاب را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات (محكم) است كه اساس اين كتاب مىباشد و قسمتى از آن، (متشابه) است. امّا آنها كه در قلوبشان انحراف است به دنبال متشابهاتند تا فتنهانگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسير (نادرستى) براى آن مىطلبند در حالى كه تفسير آنها را جز خدا و راسخان در علم نمىدانند. (آنها كه به دنبال فهم و دركِ اسرارِ همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهى) مىگويند: ما به همه آن ايمان آورديم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست، و جز صاحبان عقل متذكّر نمىشوند (و اين حقيقت را درك نمىكنند)».
و امیر المؤمنین علیه السلام در نامۀ خود به مالک اشتر در بیان آیۀ شریفۀ: {يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ}[32] فرمودند: «فَالرَّدُّ إِلَى اللَّهِ الْأَخْذُ بِمُحْكَمِ كِتَابِهِ وَالرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ الْأَخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعَةِ غَيْرِ الْمُفَرِّقَةِ؛[33] پس رجوع به خدا؛ فرا گرفتن محكم از كتاب او مىباشد، و رجوع به رسول؛ فرا گرفتن سنّت اوست، سنّتى كه گرد مىآورد و پراكنده نمىسازد».
پس تنها راه مستقیم و سبيل مقیم و طریق واضح و روشن برای رسیدن به این مقامات و معارف؛ واضحات و محکمات قرآن کریم و سخنان اهل بیت علیهم السلام است؛ یعنی انسان هر مطلبی از مطالب دینی کوچک و بزرگ، باطنی و ظاهری، روحانی و جسمانی، اخروی و دنیوی، اخلاقی، اقتصادی، فقهی و هر مطلبی را که قصد فهمش را از تمام جوانب وجودی خویش که حق، حقیقت و راه مستقیم به سوی بهشت است را دارد؛ تنها باید راه قرآن کریم و سخنان اهل بیت علیهم السلام را در پیش گیرد. پس به صورت خلاصه؛ این مطالب در حدّی که به اجمال بیان شد؛ محقّق، واضح، روشن و ثابت است و در جلسات گذشته نیز این مطلب را توضیح دادیم.
زیرا علم دین، راه رسیدن به حقیقت، نجات، سعادت ابدی، حیات طیّبه و صاحب نور شدن انسانها است که خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: {أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبّاً عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيّاً عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}[34]؛ «آيا كسى كه به رو افتاده حركت مىكند به هدايت نزديكتر است يا كسى كه راستقامت در صراط مستقيم گام برمىدارد؟»، راه نجات انسانها؛ علم دین است تا از مُکب و {نُكِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ}[35] نجات یابند که خداوند فرموده: {وَلَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُءُوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ}[36]؛ «و اگر ببينى مجرمان را هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان سر به زير افكنده مىگويند: پروردگارا آنچه وعده كرده بودى ديديم و شنيديم، ما را بازگردان تا كار شايستهاى انجام دهيم، ما يقين داريم»، راه این است که برسد به {أَوَمَنْ كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها}[37]؛ «آيا كسى كه مرده بود سپس او را زنده كرديم و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود؛ همانند كسى است كه در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟» تا از مرگ معنوی و دینی نجات یافته و به حیات ابدی دست یابند، و بواسطۀ آن برسند به حیات طیبهای که خداوند رحمن در قرآن کریم فرموده: {مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}[38]؛ «هركس كار شايستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مىداريم و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مىدادند خواهيم داد».
عظمت حفظ چهل گفتار رسول خدا و امامان علیهم السلام
به همین خاطر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مَنْ حَفِظَ عَلَى أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَقِيهاً؛[39] هرکس چهل حدیث را حفظ کند؛ خداوند متعال روز قیامت او را فقيه محشور میسازد».
و امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِيثِنَا أَرْبَعِينَ حَدِيثاً بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَالِماً فَقِيهاً؛[40] هرکس چهل حدیث از احادیث ما را حفظ کند؛ خداوند روز قیامت او را عالمی فقيه مبعوث میسازد».
و همان حضرت فرمودند: «مَنْ حَفِظَ مِنْ شِيعَتِنَا أَرْبَعِينَ حَدِيثاً بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَالِماً فَقِيهاً وَلَمْ يُعَذِّبْهُ؛[41] هرکس از شیعیان ما چهل حدیث را حفظ کند؛ خداوند روز قیامت او را عالمی فقيه مبعوث میسازد و عذابش نمیکند».
و امام کاظم علیه السلام فرمودند: «مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً مِمَّا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَقِيهاً عَالِماً؛[42] هركس از امّت من چهل حديث را كه مورد نياز دين آنهاست را حفظ كند؛ خداوند او را در روز قیامت فقیهی عالم مبعوث میسازد».
عظمت فقاهت و فقیه گشتن
فقیه گشتن؛ مطلب بسیار بزرگی است! کلمهای نیست که انسان بزرگیش را درک کند، باید به کتاب علم بحار، شفاعت و اوضاع روز قیامت مراجعه کنید و آن را به صورت مختصر بخوانید تا به جایگاه فقیه در دنیا که محل تکلیف و امتحان و آخرت که محل جزاء و پاداش است برسید، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مَنْ حَفِظَ عَلَى أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً مِنْ أَمْرِ دِينِهِ عَنَّي سَمَّاهُ اَللَّهُ فِي السَّمَاءِ وَلِيّاً وَفِي الِارْضِ فَقِيهاً وَكُنْتُ لَهُ شَفِيعاً؛[43] هرکس چهل حدیث از امر دینش را از من و برای امّتم حفظ کند؛ خداوند او را در آسمان ولی و در زمین فقیه نامیده و من برای او شفیع خواهم بود».
تنها ارزش گزاران به دین و ولایت و گیرندگان از اهل بیت علیهم السلام نجات مییابند
پس تنها اشخاصی که به دین خود اهمّیّت داده و وقتی در صفحه یا کلامی مطلب و حقیقتی را دیدند؛ از آن چشم پوشی نکرده، آسان نگرفته، به راحتی رد نشده، بلکه محکم گرفته، نگاه داشته و در اطرافش تفکّر و تدبّر نموده و در پی سنجیدن آن با موازین، راه و روش اهل بیت علیهم السلام برای رسیدن به حقیقت هستند؛ میتوانند به حقیقت و درستی دست یابند. افراد دیگر و غالب انسانها و مطالعه کنندگان اینگونه نیستند و همراه آنچه با آن مأنوس هستند شده و آن را حفظ کرده، نگاه میدارند و از مطلبی که با آن اُنس ندارند رد شده و اهمّیّتی بدان نمیدهند؛ زیرا مطالب بدین شکل است، در نتیجه گوینده و نویسنده نیازمند این مطلب هستند.
وظیفه هر انسانی تنها از اهل بیت علیهم السلام گرفتن است
یعنی اقتضای وظیفه آنهاست. همانطور که امام صادق علیه السلام فرمودند: «لَوَدِدْتُ أَنَ أَصْحَابِي ضُرِبَتْ رُءُوسُهُمْ بِالسِّيَاطِ حَتَّى يَتَفَقَّهُوا؛[44] دوست دارم تا با تازیانه بر سر یارانم بزنند تا اینکه دین را خوب بفهمند».
و فرمودند: «عَلَيْكُمْ بِالتَّفَقُّهِ فِي دِينِ اللَّهِ وَلَا تَكُونُوا أَعْرَاباً فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِ اللَّهِ لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَمْ يُزَكِّ لَهُ عَمَلاً؛[45] بر شما باد كه دين خدا را خوب ياد بگيريد و بفهميد، كوهى و بيابانى نباشيد زيرا هركس دين خدا را خوب نفهمد؛ خدا در قيامت به او نظر نکند و كردار او را قابل قبول نشمارد».
و همان حضرت فرمودند: «تَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ مِنْكُمْ فِي الدِّينِ فَهُوَ أَعْرَابِيٌ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ: {لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}[46]؛[47] دين را خوب بفهميد زيرا هركس دين را خوب نفهمد مانند صحراگرد است. خداوند در كتابش میفرمايد: تا در امر دين دانش اندوزند و چون بازگشتند قوم خود را بيم دهند شايد آنها بترسند».
و امام باقر و امام صادق علیهم السلام فرمودند: «لَوْ أُتِيتُ بِشَابٍّ مِنْ شَبَابِ الشِّيعَةِ لَا يَتَفَقَّهُ لَأَدَّبْتُه؛[48] اگر جوانى از جوانان شيعه را به نزد من مىآوردند كه علم دين نياموخته بود حتماً او را ادب مىكردم».
و امام صادق علیه السلام فرمودند: «لَيْتَ السِّيَاطُ عَلَى رُءُوسِ أَصْحَابِي حَتَّى يَتَفَقَّهُوا فِي الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ؛[49] كاش تازيانهها بر سر اصحاب من افراخته بود، تا اينكه در حلال و حرام تفقّه كنند و آن را بفهمند».
و همان امام همام فرمودند: «لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا يَا بَشِيرُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ إِذَا لَمْ يَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ احْتَاجَ إِلَيْهِمْ فَإِذَا احْتَاجَ إِلَيْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِي بَابِ ضَلَالَتِهِمْ وَهُوَ لَا يَعْلَمُ؛[50] خیری نیست در هر يك از اصحاب ما كه فهم دين ندارد، اى بشير هر مردى از ايشان كه از نظر فهم دين بىنياز نباشد به ديگران (مخالفین) نياز پيدا میكند و چون به آنها نيازمند شد؛ آنها او را در گمراهى خويش وارد كنند و او نفهمد».
و امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: «يَا كُمَيْلُ لَا غَزْوَ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ وَلَا نَفَلَ إِلَّا مِنْ إِمَامٍ فَاضِلٍ. يَا كُمَيْلُ هِيَ نُبُوَّةٌ وَرِسَالَةٌ وَإِمَامَةٌ وَلَيْسَ بَعْدَ ذَلِكَ إِلَّا مُوَالِينَ مُتَّبِعِينَ أَوْ مُبْتَدِعِينَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ. يَا كُمَيْلُ لَا تَأْخُذْ إِلَّا عَنَّا تَكُنْ مِنَّا؛[51] اى كميل، جهاد نيست مگر با امام عادل، و غنيمت روا نيست مگر از امام فاضل. اى كميل، نبوّت است و رسالت و امامت و پس از آن مقامى نيست مگر دوستداران پيرو يا سرگردانان بدعت گذار، همانا خداوند از پرهيزگاران مىپذيرد. اى كميل، جز از ما مگير تا از ما باشى».
پس چون آنها آن مطلب را بزرگ، اصیل و از زیربناهای دینی، اسلامی و قرآنی میدانند؛ موظّف هستند تا آن را به گونهای که ماندگارتر شده، باقی مانده و به دست دیگران میرسد؛ تبیین و تفسیر نموده و همانگونه بدان عمل کنند.
لزوم تکرار حقایق الهیای که مأنوس انسانها نیست تا انس گیرند
بدین خاطر است که میبینید؛ بزرگان اهل معرفت بعضی مسائل را در کتبشان تا چه حدّی تکرار نمودهاند، در یک کتاب؛ در موارد و مواضع متعدّد به گونههای اجمالی و تفصیلی تکرار کردهاند، به عنوان مثال؛ مرحوم شیخ احسایی اعلی الله مقامه السامی مسألۀ علل اربعه بودن اهل بیت علیهم السلام و مقامات عرفانی آنان که دارای دو جایگاه است و یک جایگاه، رشته، حقیقت و سیر است را به دو گونه بیان میکند؛ زیرا ظهور و آشکاری آن، دو گونه است، در موضعی از آن به عنوان مقام بیان، معانی، ابواب و امامت یاد نموده و در موضعی دیگر به گونۀ دیگری بیان نموده است که به مراتب فعل الهی تعلّق دارد؛ یعنی مراتب علل صدور و وقوع فعل الهی در آن موضع از این حقیقت به عنوان علّت فاعلی، مادی، صوری و غایی یاد میکند و مشاهده میکنید که این مطالب را در یکی از کتب خویش تکرار کرده؛ یعنی وقتی به کتاب (شرح زیارت جامعه کبیره) مراجعه میکنید متوجّه میشوید که این مطلب را در موارد مختلف تکرار نموده است، پس انسان ناچار به تکرار اینگونه مطالب است تا به وسیلۀ تکرار در اذهان جای گیرد تا آهسته آهسته آنانی که اهل معرفت، تحقیق و بررسی بوده و از کسانی هستند که خداوند رحمن در حقّشان فرموده: {وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ}[52]؛ «و آنها كه در راه ما (با خلوص نيّت) جهاد كنند، قطعاً به راههاى خود هدايتشان خواهيم كرد و خداوند با نيكوكاران است»، و از زمره آنانی هستند که خداوند رحمن در قرآن کریم میفرماید: {وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِراً إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ}[53]؛ «كسى كه در راه خدا هجرت كند، جاهاى امنِ فراوان و گستردهاى در زمين مىيابد، و هركس بعنوان مهاجرت به سوى خدا و پيامبر او از خانه خود بيرون رود، سپس مرگش فرا رسد پاداش او بر خداست»، به حقیقت مطالب الهی راه یابند و از عارفان مقامات اسرار توحید و ولایت گردند.
پس انسان به ناچار باید در این موارد اصرار ورزیده، تکرار و تبيين کرده و آن را تشریح بعد تشریح کند تا مطلب بزرگ الهی توحیدی ولایی خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام ثابت و واضح شود، این مباحث در جلسات گذشته به صورت خلاصه ثابت گشته و در ارتباط با آن گفتگو شده است، چون انسان در جایگاه سخن؛ توان بیان تفسیر آیات قرآنی و سخنان اهل بیت علیهم السلام که دال بر مطلبش است را نداشته و برایش مقدور نیست که آیات قرآنی و سخنان اهل بیت علیهم السلام که به آن مطلب مربوط میشود را به صورت تفصیلی آورده و آنها را بیان کند؛ مجبور به عبور از کلام به حالت اجمال و اشاره میشود.
خواننده و شنونده باید اجمال را گیرد و به دنبال تفصیل در سخنان اهل بیت علیهم السلام باشد
شنوندگان و خوانندگان اگر اهل درک، معرفت و انس با قرآن کریم و فرمایشات اهل بیت علیهم السلام بوده و حق و حقیقت را در این دو حقیقت منحصر میبینند؛ باید خود، اشاره و اجمال کلام را از گوینده گرفته و در پی به دست آوردن آیات و روایات آن باشند.
بیان مطلب بصورت خلاصه
پس به صورت خلاصه مطلب بدین جا رسید:
صفات و افعال توحیدی منحصر است و نسبتش به غیر شرک است
که شک و شبههای در اینکه تمام صفات احياء توحیدی منحصر به خداوند رحیم است نیست! نه تنها صفات خلق، رزق، احیاء و اماته؛ بلکه شکّی نیست که غفران، کرم، لطف، رحمت، رفعت، علم، قدرت، جمال، جلال، عظمت، نور و کبریا و... منحصر به خداوند متعال است و این همان گونهای است که در دعای سحر ماه مبارک رمضان وارد شده و دارای بیست و دو فصل و خاتمه است وقتی امام علیه السلام شروع میکنند از ابتدا تا انتها میفرماید: بهاء، جمال، جلال، عظمت، نور، رحمت، کلام، کمال، اسماء، عزّت، مشیّت، قدرت، علم قول، وسایل، شرافت، سلطنت، ملک، علوّ، منّت، آیات و شأن و جبروت و بما تجیبنی؛ همگی منحصر به خداوند رئوف بوده و برای اوست و به هیچ وجه از غیر خداوند کریم سر نمیزند، اگر کسی ذرّهای از این صفات را از جانب غیر خداوند متعال داند؛ کافر میشود! تمام این صفات به صورت انحصاری برای خداوند کریم است، این مطلبی است که در آن شک و شبههای وجود ندارد و این گونه نیست که نصرت؛ هم برای خداوند متعال و هم برای غیر او باشد! و خلقت، رزق و بهاء منحصر به خداوند رحمن باشد؛ خیر بدین شکل نیست، تمام این صفات به معنای توحیدی خود منحصر به خداوند متعال بوده و خاص او هستند، اگر فردی ذرّهای از این صفات را به معنای توحیدیش به خلقی از مخلوقات نسبت دهد؛ کافر و مشرک گشته و شکّی در کفر او نیست که در این مورد صحبت نمودهایم.
صفات و افعال توحیدی جایگاه ظهور لازم دارد
همچنین در اینکه این حقایق، اسماء و صفات الهيه و حقایقی که بیان گشت نیاز به جایگاه ظهور، تجلّی و خودنمایی دارد تا آن جایگاه در خودنمایی این جهات، کمالات و حقایق وساطت داشته باشد نیز صحبت نمودیم، به همین خاطر امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: «لَمْ تُحِطْ بِهِ الْأَوْهَامُ بَلْ تَجَلَّى لَهَا بِهَا وَبِهَا امْتَنَعَ مِنْهَا وَإِلَيْهَا حَاكَمَهَا؛[54] فكرها و انديشهها بر او احاطه ندارند، با آثار عظمت خود بواسطۀ آنها در آنها تجلّى كرده و نشان داد كه او را نمىتوانند تصوّر كنند، و داورى اين ناتوانى را بر عهدۀ فكرها و انديشهها نهاد».
و همان حضرت دربارۀ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرماید: «وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ اسْتَخْلَصَهُ فِي الْقِدَمِ عَلَى سَائِرِ الْأُمَمِ عَلَى عِلْمٍ مِنْهُ انْفَرَدَ عَنِ التَّشَاكُلِ وَالتَّمَاثُلِ مِنْ أَبْنَاءِ الْجِنْسِ وَانْتَجَبَهُ آمِراً وَنَاهِياً عَنْهُ أَقَامَهُ فِي سَائِرِ عَالَمِهِ فِي الْأَدَاءِ مَقَامَهُ إِذْ كَانَ لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَلَا تَحْوِيهِ خَوَاطِرُ الْأَفْكَارِ وَلَا تُمَثِّلُهُ غَوَامِضُ الظِّنَنِ فِي الْأَسْرَارِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْجَبَّارُ قَرَنَ الِاعْتِرَافَ بِنُبُوَّتِهِ بِالاعْتِرَافِ بِلَاهُوتِيَّتِهِ وَاخْتَصَّهُ مِنْ تَكْرِمَتِهِ بِمَا لَمْ يَلْحَقْهُ فِيهِ أَحَدٌ مِنْ بَرِيَّتِهِ فَهُوَ أَهْلُ ذَلِكَ بِخَاصَّتِهِ وَخَلَّتِهِ إِذْ لَا يَخْتَصُّ مَنْ يَشُوبُهُ التَّغْيِيرُ وَلَا يُخَالِلُ مَنْ يَلْحَقُهُ التَّظْنِينُ وَأَمَرَ بِالصَّلَاةِ عَلَيْهِ مَزِيداً فِي تَكْرِمَتِهِ وَطَرِيقاً لِلدَّاعِي إِلَى إِجَابَتِهِ فَصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَكَرَّمَ وَشَرَّفَ وَعَظَّمَ مَزِيداً لَا يَلْحَقُهُ التَّنْفِيدُ وَلَا يَنْقَطِعُ عَلَى التَّأْبِيدِ وَأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى اخْتَصَّ لِنَفْسِهِ بَعْدَ نَبِيِّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مِنْ بَرِيَّتِهِ خَاصَّةً عَلَّاهُمْ بِتَعْلِيَتِهِ وَسَمَا بِهِمْ إِلَى رُتْبَتِهِ وَجَعَلَهُمُ الدُّعَاةَ بِالْحَقِّ إِلَيْهِ وَالْأَدِلَّاءَ بِالْإِرْشَادِ عَلَيْهِ لِقَرْنٍ قَرْنٍ وَزَمَنٍ زَمَنٍ أَنْشَأَهُمْ فِي الْقِدَمِ قَبْلَ كُلِّ مَذْرُوٍّ وَمَبْرُوٍّ أَنْوَاراً أَنْطَقَهَا بِتَحْمِيدِهِ وَأَلْهَمَهَا شُكْرَهُ وَتَمْجِيدَهُ وَجَعَلَهَا الْحُجَجَ عَلَى كُلِّ مُعْتَرِفٍ لَهُ بِمَلَكَةِ الرُّبُوبِيَّةِ وَسُلْطَانِ الْعُبُودِيَّةِ وَاسْتَنْطَقَ بِهَا الْخَرَسَاتِ بِأَنْوَاعِ اللُّغَاتِ بُخُوعاً لَهُ فَإِنَّهُ فَاطِرُ الْأَرَضِينَ وَالسَّمَاوَاتِ وَأَشْهَدَهُمْ خَلْقَهُ وَوَلَّاهُمْ مَا شَاءَ مِنْ أَمْرِهِ جَعَلَهُمُ تَرَاجِمَ مَشِيَّتِهِ وَأَلْسُنَ إِرَادَتِهِ عَبِيداً لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَلا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ يَحْكُمُونَ بِأَحْكَامِهِ وَيَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِهِ وَيَعْتَمِدُونَ حُدُودَهُ وَيُؤَدُّونَ فَرْضَهُ؛[55] و شهادت مىدهم كه محمّد بنده و فرستاده اوست. در روزگاران گذشته او را از ميان همه امّتها برگزيده؛ چون مىدانست با ديگر همنوعان خود همگون و همانند نيست. او را برگزيد تا از جانب او امر کننده و نهى كننده باشد و در سراسر جهان آفرينش قائم مقام او باشد؛ زيرا چشمها او را درنيابند و باطن انديشهها پى به وى نبرند و پندارها و گمانهاى ژرف و عميق نتوانند او را در درون مجسّم سازند، هيچ معبودى جز او نيست كه پادشاهى است قدرتمند و مسلّط. و خدا اعتراف به پيامبرى او را نظير اعتراف به مقام لاهوتى خويش ساخت و آن چنان گراميش داشت كه هيچ آفريدهاى به مقام او دست نيافت و او نيز لياقت اين ويژگى و دوستى مخصوص را داشت؛ چون خداوند كسى را كه دستخوش دگرگونى مىشود به خود اختصاص نمىدهد و كسى را كه نظيرى داشته باشد مخصوص خود نمىسازد. و خدا دستور داد تا بر او صلوات گويند تا بر گراميداشت او بيفزايد و راهی باشد تا او را اجابت کنند؛ پس صلوات خداوند بر او و خداوند كرامت و شرافت و بزرگوارى ايشان را افزون فرمايد چندان كه پايان نپذيرد و جاويد بماند. و به درستى كه خداوند تبارك و تعالى پس از پيامبرش، افراد خاصى را برگزيد و آنان را صعود داد تا به مرتبه او بالا برد و آنان را در هر دوران و زمانی دعوتكنندگان به سوى خود و راهنمايان ارشاد قرار داد، آنان را در ازل و قبل از خلق هر مخلوقی انواری خلق نمود که به ستایشش نطق نموده و شکر و تمجید خود را به آنها الهام نموده، و آنان را حجّتهایی بر هر آنکس که معترف به ربوبیت و سلطنت اوست قرار داده، و آنان را برای فروتنی خودش به انواع لغات در همه خاموشیها به صدا درآورد، پس بدرستی که اوست خلق کننده زمین ها و آسمانها، و آنان را شاهدان بر مخلوقاتش اختیار نمود و آنان را والیان امر خود قرار داد، آنان را تفسیر کنندگان مشیّتش و زبان ارادهاش قرار داد، بندگانی که در قول به او سبقت نگرفته و عمل کننده به امر او هستند، می داند آنچه در پیش رو و پشت ایشان است و آنان شفاعت نمیکنند مگر آنکه را خدا راضی باشد، و آنان از خشیت خدا ترسان بوده و به حکم او حکم نموده و به سنّتش عمل نموده و حدود او را پایه گذاری کرده و واجباتش را ادا نمودند».
و سخنان دیگر اهل بیت علیهم السلام نیز در این جایگاه به همین گونه است. مانند حدیث محمّد بن سنان که گوید: «كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي علیه السلام فَأَجْرَيْتُ اخْتِلَافَ الشِّيعَةِ فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لَمْ يَزَلْ مُتَفَرِّداً بِوَحْدَانِيَّتِهِ ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً وَعَلِيّاً وَفَاطِمَةَ فَمَكَثُوا أَلْفَ دَهْرٍ ثُمَّ خَلَقَ جَمِيعَ الْأَشْيَاءِ فَأَشْهَدَهُمْ خَلْقَهَا وَأَجْرَى طَاعَتَهُمْ عَلَيْهَا وَفَوَّضَ أُمُورَهَا إِلَيْهِمْ فَهُمْ يُحِلُّونَ مَا يَشَاءُونَ وَيُحَرِّمُونَ مَا يَشَاءُونَ وَلَنْ يَشَاءُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى. ثُمَّ قَالَ: يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ الدِّيَانَةُ الَّتِي مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا مُحِقَ وَمَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ خُذْهَا إِلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ؛[56] نزد امام جواد علیه السلام بودم و اختلاف شيعه را مطرح كردم، حضرت فرمودند: اى محمّد، همانا خداى تبارك و تعالى همواره به يگانگى خود يكتا بود سپس محمّد و على و فاطمه را آفريد، آنها هزار دوران بماندند، سپس چيزهاى ديگر را آفريد و ايشان را بر آفرينش آنها گواه گرفت و اطاعت ايشان را در ميان مخلوقات جارى ساخت و واجب كرد و كارهاى مخلوق را به ايشان واگذاشت. پس ايشان هرچه را خواهند حلال كنند و هرچه را خواهند حرام سازند، ولى هرگز جز آنچه خداى تبارك و تعالى خواهد نخواهند. سپس فرمودند: اى محمّد، اين است آن ديانتى كه هركس از آن جلو رود (از دین) بيرون رفته و هركس عقب بماند نابود گشته و هركس به آن بچسبد، به حق رسيده است، اى محمّد همواره ملازم اين ديانت باش».
و در حدیث دیگر از محمّد بن سنان اینگونه آمده: «كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي علیه السلام فَذَكَرْتُ اخْتِلَافَ الشِّيعَةِ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَزَلْ فَرْداً مُتَفَرِّداً فِي وَحْدَانِيَّتِهِ ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً وَعَلِيّاً وَفَاطِمَةَ فَمَكَثُوا أَلْفَ أَلْفِ دَهْرٍ ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ وَأَشْهَدَهُمْ خَلْقَهَا وَأَجْرَى عَلَيْهَا طَاعَتَهُمْ وَجَعَلَ فِيهِمْ مِنْهُ مَا شَاءَ وَفَوَّضَ أَمْرَ الْأَشْيَاءِ إِلَيْهِمْ فَهُمْ قَائِمُونَ مَقَامَهُ يُحَلِّلُونَ مَا شَاءُوا وَيُحَرِّمُونَ مَا شَاءُوا وَلَا يَفْعَلُونَ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ فَهَذِهِ الدِّيَانَةُ الَّتِي مَنْ تَقَدَّمَهَا غَرِقَ وَمَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا مُحِقَ خُذْهَا يَا مُحَمَّدُ فَإِنَّهَا مِنْ مَخْزُونِ الْعِلْمِ وَمَكْنُونِهِ؛[57] خدمت امام جواد علیه السلام بودم سخن از اختلاف شيعه به ميان آمد، آن حضرت فرمودند: خداوند پيوسته يكتا و تنها در وحدانيّت خويش بود سپس محمّد و علی و فاطمه را آفريد يك میليون سال گذشت آنگاه اشياء را آفريد و آنها را گواه بر آفرينش اشياء قرار داد و اطاعت ايشان را لازم گردانيد و هرچه مايل بود در آنها قرار داد و اختيار اشياء را به ايشان سپرد، آنها جانشين خدا هستند هرچه را بخواهند حلال و هرچه را بخواهند حرام می كنند و جز آنچه خدا بخواهد انجام نمی دهند. اين ديانت و راهى است كه هركس از آن تجاوز كند هلاك مىشود و هركس عقب بماند نابود می گردد، اين مطلب را در خاطر بسپار كه از مكنون علم و اسرار است».
و مقرن گوید: «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: جَاءَ ابْنُ الْكَوَّاءِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ {وَعَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلّاً بِسِيماهُمْ} فَقَالَ: نَحْنُ عَلَى الْأَعْرَافِ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِيمَاهُمْ وَنَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِي لَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا وَنَحْنُ الْأَعْرَافُ يُعَرِّفُنَا اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الصِّرَاطِ فَلَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَعَرَفْنَاهُ وَلَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَنَا وَأَنْكَرْنَاهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَلَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَصِرَاطَهُ وَسَبِيلَهُ وَالْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَايَتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَإِنَّهُمْ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ فَلَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ النَّاسُ بِهِ وَلَا سَوَاءٌ حَيْثُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عُيُونٍ كَدِرَةٍ يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ وَذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَيْنَا إِلَى عُيُونٍ صَافِيَةٍ تَجْرِي بِأَمْرِ رَبِّهَا لَا نَفَادَ لَهَا وَلَا انْقِطَاعَ؛[58] شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرمودند: ابن كوّاء نزد امير المؤمنين علیه السلام آمد و گفت: اى امير مؤمنان «بر اعراف مردانى باشند كه همه كس را از رخسارشان شناسند» يعنى چه؟ حضرت فرمودند: مایيم بر اعراف كه ياران خود را به رخسارشان می شناسيم و مایيم اعراف كه خداى عز و جل جز از طريق معرفت ما شناخته نشود و مایيم اعراف كه خدا ما را در روز قيامت بر روى صراط معرفت قرار دهد، پس داخل بهشت نشود مگر كسى كه ما او را شناسيم و او ما را شناسد و به دوزخ نرود جز آنكه ما او را ناشناس دانيم و او ما را، خداى تبارك و تعالى اگر می خواست خودش را بیواسطه به بندگانش میشناسانيد ولى ما را باب و صراط و راه معرفت خود و آن وجهی كه از آن بايد روى به وى داشت قرار داد، پس كسانى كه از ولايت ما روگردانيده و ديگران را بر ما ترجيح دهند؛ از صراط منحرفند، برابر نيست و برابر نيست كسانى كه مردم به آنها پناه گيرند با كسانى كه خود محتاج پناهندگى بديگران باشند، زيرا آن مردم به سوى چشمههاى آب تيره اندك كه از چشمهاى به چشمۀ ديگر ريزد رفتند و كسانى كه سوى ما آمدند به سوى چشمههاى صافى آمدند كه آب آن به امر پروردگار جاريست و تمام شدن و خشك شدن ندارد».
لزوم وجود جایگاه ظهور برای صفات الهیه و کافران و ملحدان و منحرفان جایگاه آن نیستند
پس به تحقیق؛ صفات الهیه برای ظهور به جایگاه نیاز دارد و خداوند متعال جایگاه این صفات الهیه را در کسانی که از خداوند دور بوده، دشمن او بوده، شرک را در خویش پرورش داده و آشکار مینمایند، با توحید مخالفت کرده و این مخالفت را آشکار میسازند؛ قرار نداده و از آنها آشکار نمیسازد.
اولیای الهی جایگاه ظهور صفات الهیه هستند
چنانکه خداوند تعالی فرموده: {وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً * مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً * وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ مَوْبِقاً}[59]؛ «به ياد آريد زمانى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد! آنها همگى سجده كردند جز ابليس كه از جن بود و از فرمان پروردگارش بيرون شد آيا (با اين حال) او و فرزندانش را به جاى من اولياى خود انتخاب مىكنيد، در حالى كه آنها دشمن شما هستند؟! (فرمانبردارى از شيطان و فرزندانش به جاى اطاعت خدا،) چه جايگزينى بدى است براى ستمكاران. من هرگز آنها را به هنگام آفرينش آسمانها و زمين و نه به هنگام آفرينش خودشان حاضر نساختم، و من هيچ گاه گمراهكنندگان را دستيار خود قرار نمىدهم. به خاطر بياوريد روزى را كه (خداوند) مىگويد: همتايانى را كه براى من مىپنداشتيد، بخوانيد (تا به كمك شما بشتابند) ولى هرچه آنها را مىخوانند جوابشان نمىدهند، و در ميان اين دو گروه كانون هلاكتى قرار دادهايم».
و فرموده: {وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ}[60]؛ «و استغفار ابراهيم براى پدرش (عمويش آزر)، فقط بخاطر وعدهاى بود كه به او داده بود (تا وى را بسوى ايمان جذب كند)؛ امّا هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست، از او بيزارى جست؛ به يقين، ابراهيم مهربان و بردبار بود».
و فرموده: {وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ * إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ * كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ * كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ * ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُو الْجَحِيمِ}[61]؛ «تنها كسى آن را انكار مىكند كه متجاوز و گنهكار است. (همان كسى كه) وقتى آيات ما بر او خوانده مىشود مىگويد: اين افسانههاى پيشينيان است. چنين نيست كه آنها مىپندارند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دلهايشان نشسته است. چنين نيست كه مىپندارند، بلكه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند. سپس آنها به يقين وارد دوزخ مىشوند».
و امثال این آیات که در مذمّت کافران، مشرکان و منحرفان از راه توحیدی و رسالتی و ولایتی آمده، همچنان که در آیات بسیاری از صفات رذیله و دارندگان آنها مذمّت فرمود و فرموده: {إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}[62] و فرموده: {وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَاد}[63] و فرموده: {وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ}[64] و فرموده: {وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ}[65] و فرموده: {إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً}[66] و فرموده: {إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ خَوَّاناً أَثِيماً}[67] و فرموده: {إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ}[68] و فرموده: {إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ}[69] و فرموده: {إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ}[70] و فرموده: {إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ}[71] و امثال این امور و افراد.
بلکه این صفات را در اشخاصی قرار داده و بواسطۀ کسانی آشکار میسازد که در حد والای خلوص الهی بوده، غیر مشیّت الهی نخواسته، طلب نکرده و نشان ندهند و برای نمایش کمالات توحيد الهی؛ آینهای صاف و برّاق و بدون هیچ خودنمایی باشند تا کمالات توحيد الهی در حقیقت این آینه قرار گرفته و از آن آشکار گردد، پس در ثابت بودن این مقام شکی نیست.
خداوند آنان را در قرآن کریم عبد و عباد خود و مجتبی و مرتضی و مصطفی خود و محسنین و مؤمنین و اخیار و... نامیده و آنان را مزیّن به زینت {إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ}[72] فرموده، و {بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}[73] در حقشان نازل گردانیده و... از صفات کمالیهای که هرکس به فهرست آیات قرآنی در حق انبیاء و اولیاء رجوع نماید به وضوح مییابد.
تقسیم اولیای الهی به کونی و شرعی
و همچنین شکّی نیست که اولیای الهی هر کدام در درجه و جایگاه خویش هستند که به اولیای الهی در شرع و کون تقسیم میشوند و بحث این مطلب، بسیار وسیع است؛ زیرا نظر انسان در مورد اولیای الهی نباید به شریعت یا انسانی نماز گزار در برابر شخص بینماز رود؛ امر بدین شکل نیست، بلکه بسيط، جامع، وسیع، حاوی و فراگیرتر از این جایگاه است.
پس شکّی در مورد اولیای الهی که حامل حقایق الهیه بوده و این حقایق در وجودشان قرار گرفته و بواسطۀ آنها آشکار میشود که امام سجّاد علیه السلام در این مورد میفرماید: «نَحْنُ نَفْعَلُ بِإِذْنِهِ مَا نَشَاءُ وَنَحْنُ لَا نَشَاءُ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَإِذَا أَرَدْنَا أَرَادَ اللَّهُ أَحَلَّنَا اللَّهُ هَذَا الْمَحَلَّ وَاصْطَفَانَا مِنْ بَيْنِ عِبَادِهِ وَخَصَّنَا بِهَذِهِ الْمَنْزِلَةِ الرَّفِيعَةِ السَّنِيَّةِ وَجَعَلَنَا عَيْنَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَحُجَّتَهُ فِي بِلَادِهِ وَوَجْهَهُ وَآيَاتِهِ فَمَنْ أَنْكَرَ مِنْ ذَلِكَ شَيْئاً وَرَدَّهُ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اللَّهِ وَأَنْبِيَائِهِ وَآيَاتِهِ وَرُسُلِهِ؛[74] ما انجام میدهیم به اذن خداوند هرآنچه را که بخواهیم و ما نمیخواهیم مگر آنچه را که خدا بخواهد و هنگامی که اراده کنیم خداوند اراده می کند، خداوند ما را در این جایگاه قرار داده و ما را از میان بندگانش برگزیده و به این منزلت والا اختصاص داده و ما را چشم خود بر بندگانش و حجّت خود در سرزمینهایش و وجه خود و نشانههای خود قرار داده، پس هرکس چیزی از این مطالب را انکار و رد کند؛ پس به تحقیق که بر خدا و پیامبران و آیات و فرستادگان او رد کرده است».
و همچنین امیر المؤمنین علیه السلام در مورد همین مطلب و صور علویه فرمودند: «صُوَرٌ عَارِيَةٌ عَنِ الْمَوَادِّ عَالِيَةٌ عَنِ الْقُوَّةِ وَالِاسْتِعْدَادِ تَجَلَّى لَهَا فَأَشْرَقَتْ وَطَالَعَهَا فَتَلَأْلَأَتْ وَأَلْقَى فِي هُوِيَّتِهَا مِثَالَهُ فَأَظْهَرَ عَنْهَا أَفْعَالَهُ؛[75] صورتهايند برهنه از مادّهها، بلندتر از قوّت و استعداد، منكشف شده است حق تعالى از براى آنها پس درخشيدند آنها و مطّلع شد حق تعالى بر آنها پس درخشان شدند، و انداخته است در تشخّص آنها صفات خود را پس ظاهر كرده از آنها افعال خود را».
و در دعای روزهای ماه رجب به صورتی بسیار زیبا این مطلب را تکرار و بر آن اصرار میکنند تا در حقیقت انسان قرار گیرد و میفرماید: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَانِي جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلَاةُ أَمْرِكَ الْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّكَ الْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِكَ الْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِكَ أَسْأَلُكَ بِمَا نَطَقَ فِيهِمْ مِنْ مَشِيَّتِكَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِكَلِمَاتِكَ وَأَرْكَاناً لِتَوْحِيدِكَ وَآيَاتِكَ وَمَقَامَاتِكَ الَّتِي لَا تَعْطِيلَ لَهَا فِي كُلِّ مَكَانٍ يَعْرِفُكَ بِهَا مَنْ عَرَفَكَ لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَبَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَخَلْقُكَ فَتْقُهَا وَرَتْقُهَا بِيَدِكَ بَدْؤُهَا مِنْكَ وَعَوْدُهَا إِلَيْكَ أَعْضَادٌ وَأَشْهَادٌ وَمُنَاةٌ وَأَذْوَادٌ وَحَفَظَةٌ وَرُوَّادٌ فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَأَرْضَكَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ؛[76] خداوندا از تو درخواست می کنم به جمیع معانی آنچه صاحبان امرت دعا کنند، آنان که بر سرّ تو امین و به امرت مستبشر و شاد خاطرند و به شرح توصیف قدرتت و به بیان عظمتت مشغولند، درخواست می کنم به آنچه مشیّتت در آنان ناطق است که معدن اسرار کلمات خود قرارشان دادی و ارکان توحید تو و آیات و مقامات تو هستند که در آن آیات تعطیل نخواهد بود در هر مکان، هرکس تو را شناسد به آن آیات شناسد و میان تو و آنها جدایی نیست جز آنکه تو خدا و آنان بندۀ مخلوق تو هستند، فتق و رتق آنان به دست تو و آغاز و انجامش بسوی توست، پشتیبان دین و گواه و حامی و مدافع و نگهبان و مبلّغان دین تو هستند که از آنها آسمان و زمین تو پر است برای آنکه آشکار شود که خدایی جز تو نیست».
مشاهده مینمایید که حقیقت چقدر بزرگ است، تمام این مراتب، بزرگیها، توحيدها، افعال، مشیتها، نطقهای الهی، ظهورها و آشکاریهای مشیت الهی به اشکال گوناگون و متفاوتی که امام علیه السلام در این جملات بیان نمودند دست به دست هم دادهاند تا در نتیجه توحید خداوند متعال و (لا إله إلا الله) آشکار گردد.
لزوم عرفان ولایت اولیاء به گونهای که تنها توحید نما و رشد عرفانی توحیدی آورد
به همین خاطر بیان نمودیم؛ انسان باید افعال الهیهای که از اولیای الهی صادر میشود را به گونهای فهمیده و شناخت یافته و حقیقتشان را دریابد که نه تنها، بیگانه و مخالف توحید نبوده بلکه به صورت کامل، توحیدنما و نشانگر توحید الهی باشد، امر به همین گونه بوده و غیر از این نیست؛ همانند آینۀ صافی است که واسطۀ خورشید میشود و تنها نشانگر نور و گرمی خورشید است و مخالف آن نیست و به صورتی نیست که اگر خورشید گرم یا روشن بود؛ آینه، سرد یا تاریک باشد، به گونهای نیست که مخالف خورشید باشد، بلکه همانند خورشید است؛ یعنی گرمایی که از سوی آن آید؛ گرمای آتشی نیست که در کنارتان روشن کنید، نوری که از آن میتابد؛ نور چراغی نیست که در کنار خود روشن سازید و بدین شکل نیست که با خورشید، بیگانه باشد و از خود، نور و گرما داشته و با خورشید ارتباطی نداشته باشد، بلکه اگر روشنایی و حرارتی که در این آینه وجود دارد را مورد بررسی قرار دهید، متوجه خواهید شد که همان روشنایی و حرارتی است که از سوی خورشید در آینه میتابد، اولیای الهی وساطت داشته و در عالم کارایی داشته و مؤثّر هستند و جانشین خداوند متعال محسوب میگردند؛ به همین خاطر است، آنچه دارند فقط به ولایت از خداوند دارند، پس در این موضع نیز شکّی وجود ندارد که اولیای الهی مؤثر بوده و دارای اختیار، انتخاب و قدرت هستند و با علم، اقتدار، قدرت، انتخاب و کمالاتشان به این امور الهیه دست مییابند.
تا اینجای مطلب؛ مطالبی بود که در جلسات گذشته مورد صحبت قرار گرفت و اگر تصوّر مینمایید که کلمات، تکراری هستند؛ باید عرض کنیم که بعضی از کلمات باید تکرار شوند تا در ذهن خواننده و شنونده جای گیرد.
باید بیابیم که چگونه صفات الهی به اهل بیت علیهم السلام نسبت داده میشود
حال، قصد یافتن، فهمیدن و درک این را داریم که چگونه این صفات الهی، غفران و رحمت الهی و غیر آنها از صفات خداوند از اولیای الهی سر میزند؛ بلکه عین رحمت الهی، غفران الهی و صفات الهی میشوند که ائمّۀ اطهار را (رحمة الله) میدانیم، همچنین علاوه بر اینکه علم خداوند متعال از آنها سر میزند؛ عین علم خدا شده و میباشند، آیا در مورد امیر المؤمنین علیه السلام این مطلب وجود ندارد که ایشان؛ علم خداوند متعال است؟ آنها عمل دست خداوند منّان را نکرده؛ بلکه عین دست خدا هستند، عین جنب الله و عين الله هستند، چشمانشان؛ عمل چشم خداوند متعال را نکرده؛ بلکه عین چشم خدا هستند، آنها قدرت خدا، جنب خدا و قلب خداوند رحمن هستند.
چنانکه در سخنان بسیار زیاد ایشان این مقامات و کمالات آمده، مانند سخن امام صادق علیه السلام در زیارات امیر المؤمنین علیه السلام: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا يَعْسُوبَ الدِّينِ وَقَائِدَ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ النَّاظِرَةَ وَيَدَهُ الْبَاسِطَةَ وَأُذُنَهُ الْوَاعِيَةَ وَحِكْمَتَهُ الْبَالِغَةَ وَنِعْمَتَهُ السَّابِغَةَ، السَّلَامُ عَلَى قَسِيمِ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، السَّلَامُ عَلَى نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَى الْأَبْرَارِ وَنِقْمَتِهِ عَلَى الْفُجَّارِ، السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِ الْمُتَّقِينَ الْأَخْيَارِ، السَّلَامُ عَلَى أَخِي رَسُولِ اللَّهِ وَابْنِ عَمِّهِ وَزَوْجِ ابْنَتِهِ وَالْمَخْلُوقِ مِنْ طِينَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى الْأَصْلِ الْقَدِيمِ وَالْفَرْعِ الْكَرِيمِ، السَّلَامُ عَلَى الثَّمَرِ الْجَنِيِ؛[77] سلام بر تو ای امیر اهل ایمان، سلام بر تو ای پیشوای دین و رهبر روسفیدان عالم، سلام بر تو ای درگاه خدا، سلام بر تو ای چشم بینای حق و دست مبسوط و مقتدر خدا و گوش شنوا و مظهر حکمت بالغه و نعمت منبسط حق، سلام بر قسمت کننده بهشت و جهنّم، سلام بر نعمت خدا بر نیکوکاران و غضب حق بر بدکاران، سلام بر سیّد نیکویان پارسا، سلام بر برادر رسول خدا و پسر عم او و داماد او، آنکه از طینت آن رسول خلق شده، سلام بر اصل و حقیقت قدیم و فرع با کرامت وجود، سلام بر میوه رسیده».
و همان حضرت فرمودند: «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يَقُولُ: أَنَا عِلْمُ اللَّهِ وَأَنَا قَلْبُ اللَّهِ الْوَاعِي وَلِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَعَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرُ وَأَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَأَنَا يَدُ اللَّهِ؛[78] منم علم خدا و منم قلب واعى (یعنی حافظ و نگاهدارندۀ) خدا، و زبان گوياى خدا و چشم ناظر خدا و منم جنب و پهلوى خدا و منم دست خدا».
و امام سجّاد علیه السلام در حدیثی شریف به جابر فرمودند: «يَا جَابِرُ أَوَتَدْرِي مَا الْمَعْرِفَةُ الْمَعْرِفَةُ إِثْبَاتُ التَّوْحِيدِ أَوَّلاً ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْمَعَانِي ثَانِياً ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْأَبْوَابِ ثَالِثاً ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْأَنَامِ رَابِعاً ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْأَرْكَانِ خَامِساً ثُمَّ مَعْرِفَةُ النُّقَبَاءِ سَادِساً ثُمَّ مَعْرِفَةُ النُّجَبَاءِ سَابِعاً وَهُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى: {لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً}[79] وَتَلَا أَيْضاً: {وَلَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}[80]. يَا جَابِرُ إِثْبَاتُ التَّوْحِيدِ وَمَعْرِفَةُ الْمَعَانِي أَمَّا إِثْبَاتُ التَّوْحِيدِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ الْقَدِيمِ الْغَائِبِ الَّذِي لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ وَهُوَ غَيْبٌ بَاطِنٌ سَتُدْرِكُهُ كَمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَأَمَّا الْمَعَانِي فَنَحْنُ مَعَانِيهِ وَمَظَاهِرُهُ فِيكُمْ اخْتَرَعَنَا مِنْ نُورِ ذَاتِهِ وَفَوَّضَ إِلَيْنَا أُمُورَ عِبَادِهِ فَنَحْنُ نَفْعَلُ بِإِذْنِهِ مَا نَشَاءُ وَنَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ وَإِذَا أَرَدْنَا أَرَادَ اللَّهُ وَنَحْنُ أَحَلَّنَا اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ هَذَا الْمَحَلَّ وَاصْطَفَانَا مِنْ بَيْنِ عِبَادِهِ وَجَعَلَنَا حُجَّتَهُ فِي بِلَادِهِ فَمَنْ أَنْكَرَ شَيْئاً وَرَدَّهُ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ وَكَفَرَ بِآيَاتِهِ وَأَنْبِيَائِهِ وَرُسُلِهِ يَا جَابِرُ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ تَعَالَى بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَدْ أَثْبَتَ التَّوْحِيدَ لِأَنَّ هَذِهِ الصِّفَةَ مُوَافِقَةٌ لِمَا فِي الْكِتَابِ الْمُنْزَلِ وَذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى: {لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}[81] وَقَوْلُهُ تَعَالَى: {لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْئَلُون}[82]؛[83] ای جابر آیا میدانى معرفت چيست؟ معرفت در مرحله اوّل: اثبات توحيد و يكتایى خداست، در مرحله دوّم: معرفت معانى است، در مرحله سوّم: معرفت ابواب، در مرحله چهارم: معرفت مردم، در مرحله پنجم: معرفت اركان، در مرحله ششم: معرفت نقباء، و در مرحله هفتم: معرفت نجباء است. و اين تفسير آيه شريفه است: (اگر درياها براى نوشتن كلمات پروردگارم مركّب شود، درياها پايان مىگيرد پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان يابد، هر چند همانند آن درياها را كمك آن قرار دهيم)، و اين آيه ديگر را نيز قرائت فرمودند: (و اگر همه درختان روى زمين قلم شود، و دريا براى آن مركّب گردد، و هفت درياچه به آن افزوده شود؛ اينها همه تمام مىشود ولى كلمات خدا پايان نمىگيرد، همانا خداوند عزيز و حكيم است). ای جابر مولایت تو را به اثبات توحيد و معرفت معانى امر نموده، امّا اثبات توحيد؛ عبارت است از شناختن خداى قديم و پنهان از ديدهها كه ديدهها او را در نيابد و لطيف و خبير است و او غيب است و پنهان به آن طورى كه خود را ستوده او را در ميابى. امّا معانى؛ ما معانى خدا و مظاهر او در ميان شمائيم ما را از نور ذات خويش آفريد و به ما امور بندگان خود را واگذارد، ما به اجازه او هرچه بخواهيم انجام میدهيم ما وقتى بخواهيم خدا میخواهد و اراده كنيم خدا اراده میكند، خداوند ما را به اين مقام رسانيده و از بين بندگان خود برگزيده و ما را حجّت خويش در زمين قرار داده. هركسى يكى از اينها را منكر شود و رد كند؛ رد بر خدا كرده و كافر به آيات و انبياء و پيامبران او شده. ای جابر، هركس خدا را با اين صفت بشناسد؛ اثبات توحيد كرده چون اين صفت موافق قرآن مجيد است که خداوند فرموده: (چشمها او را نمىبينند؛ ولى او همه چشمها را مىبيند، هيچ چيز همانند او نيست و او شنوا و عالم است) و فرموده: (هيچ كس نمىتواند بر كار او خرده بگيرد؛ ولى در كارهاى آنها جاى سؤال و ايراد است)».
و همانندهای این سخنان نورانی الهی.
لزوم هواداری خود از گزند شیاطین انسی و جنی در این راه
از این موضع است که انسان باید دقّت کرده و از خداوند متعال طلب یاری کرده تا خداوند به او توفیق داده، او را حفظ نموده و در دست شیاطین رها نکند؛ همان شیاطینی که امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَأَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَيَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالاً عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ وَلَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ وَلَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَمِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَيَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى؛[84] ابتداى ظهور فتنهها، هواهايى است كه پيروى مىشود، و احكامى كه در چهره بدعت خودنمايى مىكند، در اين فتنهها و احكام آلوده به بدعت، با كتاب خدا مخالفت مىشود، و مردانى مردان ديگر را بر غير دين خدا يارى و پيروى مىنمايند. اگر باطل از آميزش با حق خالص مىشد؛ راه بر حق جويان پوشيده نمىماند. و اگر حق در پوشش باطل پنهان نمىگشت؛ زبان دشمنان ياوهگو از آن قطع مىگشت. ولى پارهاى از حق و پارهاى از باطل فراهم شده و در هم آميخته مىشود، در اين وقت شيطان بر دوستانش مسلّط مىشود، و آنان كه لطف حق شاملشان شده نجات مىيابند».
این سخنی بسیار عجیب است و انسان باید این سخن را به ذهن سپرده و هر کجا میرود همانند لوحی در مقابلش باشد تا حواس خود را جمع کند و متوجّه گردد که در حال پیمودن چه راهی است، کلام حضرت امیر کلامی بسیار عظیم است، باید مواظب باشد تا گرفتار ضغثها نشود که از هر کدام تکّهای گرفته شده و مخلوط شده است، بلکه راهی را رود که امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: «فَلَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ النَّاسُ بِهِ وَلَا سَوَاءٌ حَيْثُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عُيُونٍ كَدِرَةٍ يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ وَذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَيْنَا إِلَى عُيُونٍ صَافِيَةٍ تَجْرِي بِأَمْرِ رَبِّهَا لَا نَفَادَ لَهَا وَلَا انْقِطَاعَ؛[85] برابر نيست و برابر نيست كسانى كه مردم به آنها پناه گيرند با كسانى كه خود محتاج پناهندگى بديگران باشند، زيرا آن مردم به سوى چشمههاى آب تيره اندك كه از چشمهاى به چشمۀ ديگر ريزد رفتند و كسانى كه سوى ما آمدند به سوى چشمههاى صافى آمدند كه آب آن به امر پروردگار جاريست و تمام شدن و خشك شدن ندارد».
شیطان دخالتی در این راه ندارد، این راه؛ راه مستقیم الهی است، در دعای ظهر روزهای شعبان میخوانیم: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ وَلَا تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ وَارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَنَشَرْتَ عَلَيَّ مِنْ عَدْلِكَ وَأَحْيِنِي تَحْتَ ظِلِّكَ وَهَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبَانُ الَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوَانِ الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَقِيَامِهِ فِي لَيَالِيهِ وَأَيَّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فِي إِكْرَامِهِ وَإِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الِاسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِيهِ وَنَيْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيْهِ اللَّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لِي شَفِيعاً مُشَفَّعاً وَطَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعاً وَاجْعَلْنِي لَهُ مُتَّبِعاً حَتَّى أَلْقَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَنِّي رَاضِياً وَعَنْ ذُنُوبِي غَاضِياً قَدْ أَوْجَبْتَ لِي مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوَانَ وَأَنْزَلْتَنِي دَارَ الْقَرَارِ وَمَحَلَّ الْأَخْيَارِ؛[86] خدايا بر محمّد و آل محمّد درود فرست و قلب مرا به طاعتت آباد گردان و مرا به عصیان خود رسوا و خوار مگردان و روزیم کن به وسعتی که از فضل و کرمت به من عطا کردی با فقیران که رزقشان تنگ نمودی مواسات کنم تا عدالت تو را منتشر گردانم و مرا در سایه عنایتت زنده بدار، این است شعبان ماه رسولت سیّد پیامبران که این ماه را به رحمت و رضا و خشنودیت در پوشیدهای و رسولت جهد و کوشش بسیار به نماز و روزه در شبها و روزهای این ماه داشت و برای فروتنی به درگاه تو این ماه را تا به آخر محترم و گرامی میداشت. ای خدا پس تو ما را هم بر پیروی سنّتش یاری فرما و به شفاعتش نایل گردان، خدایا و حضرتش را برای من شفیع مقبول الشفاعه قرار ده و طریق مستقیم هموار به سوی خود گردان و مرا پیرو آن بزرگوار ساز تا روزی که تو را ملاقت میکنم که روز قیامت است در آن روز امن خشنود باشی از گناهانم چشم پوشی در حالی که لطف و رحمتت را بر من حتم فرموده و مرا در منزل همیشگی بهشت ابد که محل خوبان است منزل دهی».
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم؛ طريق مهيع بوده و واضح، روشن و بدون هیچ شک و شبههای است، انسان باید اینگونه حرکت کند و این همان مطلبی است که امام صادق علیه السلام فرمودند: «بَلِيَّةُ النَّاسِ عَلَيْنَا عَظِيمَةٌ إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ يُجِيبُونَا وَإِنْ تَرَكْنَاهُمْ لَمْ يَهْتَدُوا بِغَيْرِنَا؛[87] گرفتاری مردم بر ما سنگین، سخت و زیاد است؛ اگر ما آنها را دعوت کنیم و بگوییم فرمان ما را ببرید، گوش به حرف ما دهید؛ اجابت نمیکنند، جواب نمیدهند و گوش نمیکنند، و اگر هم آنها را رها کنیم؛ به غیر ما هدایت پیدا نمیکنند».
پس مطلب اصلیای که باید در آن کوشا بود؛ این است که این صفات به چه معنا، چگونه و با چه حقیقتی مخصوص خداوند متعال بوده، از صفات خاص توحیدی است و نسبت کوچکترین حقیقتی از حقایق این صفات به دیگری، شرک را در پی داشته و موجب کفر میشود، منسوب نمودنش به چه معنا و حقیقتی به اولیای الهی، حق صرف بوده و به خداوند متعال، باطل صرف است و نسبت دادنش به چه معنا و حقیقتی به اولیای الهی نادرست بوده، شرک محض و بیگانه و مخالف توحید است.
انسانی که جویای حقیقت است باید حرکت خویش را در این راستا قرار دهد و این حرکت ممکن نیست مگر اینکه انسان توان تقسیم بندی حقایق عالم را داشته باشد، توان این را داشته باشد که در عالم به حقایق موجوده صفات الهیه، اسماء ربانیه، کمالات اولیای الهی، حقایق آنها، وساطتهای ایشان و اصالتهای توحیدی رسیده و هر کدام را در موضع خود بیابد؛ نه اینکه هر کدام را سر جای خود قرار دهد، زیرا انسان در حدّی نیست که چیزی را قرار دهد، خداوند متعال باید توفیق دهد تا بیابیم، زیرا خداوند متعال به گونهای قرار داده که بیابیم!
پس انسان باید در این راه مستقیم الهی کوشا باشد، اگر این راه را طی کرده و در این راه کوشا باشد؛ هم حقایق صفات توحیدیه خداوند متعال را میشناسد و صفات توحیدی را به غیر خداوند رحمن نسبت نمیدهد، هم به مقامات ولایی اهل بیت علیهم السلام، وساطتهای آنها، جانشینی آنها از سوی خدا و واسطه بودنشان میرسد و در این هنگام در حق آنها از یک طرف کوتاهی ننموده و از طرف دیگر به غلو و زیاده روی دچار نمیشود و به راه مستقیم، اقتصاد و میانه روی صحیح که امّت وسط و نمطة وسطی باشند میرسد.
الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین
[1]. الکهف: 29.
[2]. یونس: 32.
[3]. الأنعام: 104.
[4]. تفسير الإمام العسكري علیه السلام، ص449، ح297: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم:... وَالْعَيْشِ السَّلِيمِ. فَلِذَلِكَ قَالَ: هُدىً يَعْنِي هَذَا الْقُرْآنَ هُدًى وَبُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ يَعْنِي بِشَارَةً لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ. وَذَلِكَ أَنَّ الْقُرْآنَ يَأْتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالرَّجُلِ الشَّاحِبِ يَقُولُ لِرَبِّهِ عَزَّ وَجَلَّ: يَا رَبِ هَذَا أَظْمَأْتُ نَهَارَهُ، وَأَسْهَرْتُ لَيْلَهُ، وَقَوَّيْتُ فِي رَحْمَتِكَ طَمَعَهُ، وَفَسَحْتُ فِي مَغْفِرَتِكَ أَمَلَهُ، فَكُنْ عِنْدَ ظَنِّي فِيكَ وَظَنِّهِ. يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: أَعْطُوهُ الْمُلْكَ بِيَمِينِهِ، وَالْخُلْدَ بِشِمَالِهِ، وَاقْرِنُوهُ بِأَزْوَاجِهِ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ، وَاكْسُوا وَالِدَيْهِ حُلَّةً لَا تَقُومُ لَهَا الدُّنْيَا بِمَا فِيهَا. فَيَنْظُرُ إِلَيْهِمَا الْخَلَائِقُ فَيُعَظِّمُونَهُمَا. وَيَنْظُرَانِ إِلَى أَنْفُسِهِمَا فَيَعْجَبَانِ مِنْهَا وَيَقُولَانِ: يَا رَبَّنَا أَنَّى لَنَا هَذِهِ وَلَمْ تَبْلُغْهَا أَعْمَالُنَا فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: وَمَعَ هَذَا تَاجُ الْكَرَامَةِ، لَمْ يَرَ مِثْلَهُ الرَّاءُونَ، وَلَا يَسْمَعُ بِمِثْلِهِ السَّامِعُونَ، وَلَا يَتَفَكَّرُ فِي مِثْلِهِ الْمُتَفَكِّرُونَ. فَيُقَالُ: هَذَا بِتَعْلِيمِكُمَا وَلَدَكُمَا الْقُرْآنَ، وَتْبِصيرِكُمَا إِيَّاهُ بِدِينِ الْإِسْلَامِ وَرِيَاضَتِكُمَا إِيَّاهُ عَلَى حُبِّ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَعَلِيٍّ وَلِيِّ اللَّهِ، وَتَفْقِيهِكُمَا إِيَّاهُ بِفِقْهِهِمَا لِأَنَّهُمَا اللَّذَانِ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ لِأَحَدٍ إِلَّا بِوَلَايَتِهِمَا وَمُعَادَاةِ أَعْدَائِهِمَا عَمَلاً، وَإِنْ كَانَ مِلْءَ مَا بَيْنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ ذَهَباً تَصَدَّقَ بِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ. فَتِلْكَ مِنَ الْبِشَارَاتِ الَّتِي يُبَشَّرُونَ بِهَا، وَذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَجَلَّ: وَبُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ شِيعَةِ مُحَمَّدٍ وَعَلِيٍّ وَمَنْ تَبِعَهُمْ مِنْ أَخْلَافهِمِ وَذَرَارِيِّهِمْ.
[5]. الأمالي (للصدوق)، ص64، ح11.
[6]. الكافي، ج2، ص598، ح2: عَنِ السَّكُونِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ فِي دَارِ هُدْنَةٍ وَأَنْتُمْ عَلَى ظَهْرِ سَفَرٍ وَالسَّيْرُ بِكُمْ سَرِيعٌ وَقَدْ رَأَيْتُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ يُبْلِيَانِ كُلَّ جَدِيدٍ وَيُقَرِّبَانِ كُلَّ بَعِيدٍ وَيَأْتِيَانِ بِكُلِّ مَوْعُودٍ فَأَعِدُّوا الْجَهَازَ لِبُعْدِ الْمَجَازِ قَالَ فَقَامَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا دَارُ الْهُدْنَةِ قَالَ دَارُ بَلَاغٍ وَانْقِطَاعٍ فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَمَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَمَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَمَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ وَهُوَ الدَّلِيلُ يَدُلُّ عَلَى خَيْرِ سَبِيلٍ وَهُوَ كِتَابٌ فِيهِ تَفْصِيلٌ وَبَيَانٌ وَتَحْصِيلٌ وَهُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ وَلَهُ ظَهْرٌ وَبَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُكْمٌ وَبَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَبَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَهُ نُجُومٌ وَعَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَلَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِيهِ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَمَنَارُ الْحِكْمَةِ وَدَلِيلٌ عَلَى الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الصِّفَةَ فَلْيَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَلْيُبْلِغِ الصِّفَةَ نَظَرَهُ يَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَيَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَإِنَّ التَّفَكُّرَ حَيَاةُ قَلْبِ الْبَصِيرِ كَمَا يَمْشِي الْمُسْتَنِيرُ فِي الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ فَعَلَيْكُمْ بِحُسْنِ التَّخَلُّصِ وَقِلَّةِ التَّرَبُّصِ.
[7]. الغيبة (للنعماني)، ص44: وَقَالَ علیه السلام فِي خُطْبَتِهِ هَذِهِ: وَلَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ أَنَّهُ قَالَ إِنِّي وَأَهْلَ بَيْتِي مُطَهَّرُونَ فَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَلَا تَخَلَّفُوا عَنْهُمْ فَتَزِلُّوا وَلَا تُخَالِفُوهُمْ فَتَجْهَلُوا وَلَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ هُمْ أَعْلَمُ النَّاسِ صِغَاراً وَأَعْلَمُ النَّاسِ كِبَاراً فَاتَّبِعُوا الْحَقَّ وَأَهْلَهُ حَيْثُمَا كَانَ وَزَايِلُوا الْبَاطِلَ وَأَهْلَهُ حَيْثُمَا كَانَ.
[8]. بحار الانوار، ج۲۳ ص152، ح113: وَرُوِيَ أَيْضاً عَنِ الطَّبَرَانِيِّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: إِنِّي لَكُمْ فَرَطٌ وَأَنْتُمْ وَارِدُونَ عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِي الثَّقَلَيْنِ قِيلَ وَمَا الثَّقَلَانِ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْأَكْبَرُ كِتَابُ اللَّهِ سَبَبٌ طَرَفُهُ بِيَدِ اللَّهِ وَطَرَفُهُ بِأَيْدِيكُمْ فَتَمَسَّكُوا بِهِ لَنْ تَزِلُّوا وَلَا تَضِلُّوا وَالْأَصْغَرُ عِتْرَتِي وَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ وَسَأَلْتُ لَهُمَا ذَلِكَ رَبِّي فَلَا تُقَدِّمُوهُمَا فَتَهْلِكُوا وَلَا تُعَلِّمُوهُمَا فَإِنَّهُمَا أَعْلَمُ مِنْكُم.
الكافي، ج1، ص209، ح6: عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَيَمُوتَ مِيتَتِي وَيَدْخُلَ الْجَنَّةَ الَّتِي وَعَدَنِيهَا رَبِّي وَيَتَمَسَّكَ بِقَضِيبٍ غَرَسَهُ رَبِّي بِيَدِهِ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَأَوْصِيَاءَهُ مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّهُمْ لَا يُدْخِلُونَكُمْ فِي بَابِ ضَلَالٍ وَلَا يُخْرِجُونَكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى فَلَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ وَإِنِّي سَأَلْتُ رَبِّي أَلَّا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْكِتَابِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ هَكَذَا وَضَمَّ بَيْنَ إِصْبَعَيْهِ وَعَرْضُهُ مَا بَيْنَ صَنْعَاءَ إِلَى أَيْلَةَ فِيهِ قُدْحَانُ فِضَّةٍ وَذَهَبٍ عَدَدَ النُّجُومِ.
الكافي، ج1، ص293، ح3: عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:... وَقَالَ صلّی الله علیه و آله و سلّم: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَأَهْلَ بَيْتِي عِتْرَتِي أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَقَدْ بَلَّغْتُ إِنَّكُمْ سَتَرِدُونَ عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَسْأَلُكُمْ عَمَّا فَعَلْتُمْ فِي الثَّقَلَيْنِ وَالثَّقَلَانِ كِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَأَهْلُ بَيْتِي فَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَهْلِكُوا وَلَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ، الخبر.
الكافي، ج2، ص414، ح1: عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً علیه السلام يَقُولُ وَأَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ:... قُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ أَوْضِحْ لِي فَقَالَ الَّذِينَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي آخِرِ خُطْبَتِهِ يَوْمَ قَبَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَيْهِ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ قَدْ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ كَهَاتَيْنِ وَجَمَعَ بَيْنَ مُسَبِّحَتَيْهِ وَلَا أَقُولُ كَهَاتَيْنِ وَجَمَعَ بَيْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَالْوُسْطَى فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَلَا تَضِلُّوا وَلَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا.
الغيبة (للنعماني)، ص44: وَقَالَ علیه السلام فِي خُطْبَتِهِ هَذِهِ: وَلَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ أَنَّهُ قَالَ إِنِّي وَأَهْلَ بَيْتِي مُطَهَّرُونَ فَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَلَا تَخَلَّفُوا عَنْهُمْ فَتَزِلُّوا وَلَا تُخَالِفُوهُمْ فَتَجْهَلُوا وَلَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ هُمْ أَعْلَمُ النَّاسِ صِغَاراً وَأَعْلَمُ النَّاسِ كِبَاراً فَاتَّبِعُوا الْحَقَّ وَأَهْلَهُ حَيْثُمَا كَانَ وَزَايِلُوا الْبَاطِلَ وَأَهْلَهُ حَيْثُمَا كَانَ.
[9]. الكافي، ج1، ص59، ح1: عَنْ مُرَازِمٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:... .
[10]. الكافي، ج1، ص59، ح2.
[11]. الكافي، ج1، ص57، ح13: عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام قَالَ: قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّا نَجْتَمِعُ فَنَتَذَاكَرُ مَا عِنْدَنَا فَلَا يَرِدُ عَلَيْنَا شَيْءٌ إِلَّا وَعِنْدَنَا فِيهِ شَيْءٌ مُسَطَّرٌ وَذَلِكَ مِمَّا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيْنَا بِكُمْ ثُمَّ يَرِدُ عَلَيْنَا الشَّيْءُ الصَّغِيرُ لَيْسَ عِنْدَنَا فِيهِ شَيْءٌ فَيَنْظُرُ بَعْضُنَا إِلَى بَعْضٍ وَعِنْدَنَا مَا يُشْبِهُهُ فَنَقِيسُ عَلَى أَحْسَنِهِ فَقَالَ وَمَا لَكُمْ وَلِلْقِيَاسِ إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ هَلَكَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِالْقِيَاسِ ثُمَّ قَالَ إِذَا جَاءَكُمْ مَا تَعْلَمُونَ فَقُولُوا بِهِ وَإِنْ جَاءَكُمْ مَا لَا تَعْلَمُونَ فَهَا وَأَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى فِيهِ ثُمَّ قَالَ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا حَنِيفَةَ كَانَ يَقُولُ قَالَ عَلِيٌّ وَقُلْتُ أَنَا وَقَالَتِ الصَّحَابَةُ وَقُلْتُ ثُمَّ قَالَ أَ كُنْتَ تَجْلِسُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ لَا وَلَكِنْ هَذَا كَلَامُهُ فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ أَتَى رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم النَّاسَ بِمَا يَكْتَفُونَ بِهِ فِي عَهْدِهِ قَالَ نَعَمْ وَمَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَقُلْتُ فَضَاعَ مِنْ ذَلِكَ شَيْءٌ فَقَالَ لَا هُوَ عِنْدَ أَهْلِهِ.
[12]. النحل: 89 (وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ).
[13]. الكافي، ج1، ص61، ح8: عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: قَدْ وَلَدَنِي رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَأَنَا أَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ وَفِيهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَمَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَفِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَخَبَرُ الْأَرْضِ وَخَبَرُ الْجَنَّةِ وَخَبَرُ النَّارِ وَخَبَرُ مَا كَانَ وَخَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ أَعْلَمُ ذَلِكَ كَمَا أَنْظُرُ إِلَى كَفِّي إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ.
الكافي، ج2، ص222، ح5: عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ:... وَأَنَا امْرُؤٌ مِنْ قُرَيْشٍ قَدْ وَلَدَنِي رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَعَلِمْتُ كِتَابَ اللَّهِ وَفِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ بَدْءِ الْخَلْقِ وَأَمْرِ السَّمَاءِ وَأَمْرِ الْأَرْضِ وَأَمْرِ الْأَوَّلِينَ وَأَمْرِ الْآخِرِينَ وَأَمْرِ مَا كَانَ وَأَمْرِ مَا يَكُونُ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ذَلِكَ نُصْبَ عَيْنِي.
الكافي، ج1، ص261، ح2: عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ وَعِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْهُمْ عَبْدُ الْأَعْلَى وَأَبُو عُبَيْدَةَ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ بِشْرٍ الْخَثْعَمِيُّ سَمِعُوا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَأَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَأَعْلَمُ مَا كَانَ وَمَا يَكُونُ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ.
[14]. الأنعام: 59 (وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ).
[15]. مائة منقبة، ص161، ح86: عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَعَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَاعْلَمُوا... .
[16]. نهج البلاغة، ص182، الکلام125: (و من كلام له علیه السلام في التحكيم و ذلك بعد سماعه لأمر الحكمين): إِنَّا لَمْ نُحَكِّمِ الرِّجَالَ وَإِنَّمَا حَكَّمْنَا الْقُرْآنَ هَذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ لَا يَنْطِقُ بِلِسَانٍ وَلَا بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ وَإِنَّمَا يَنْطِقُ عَنْهُ الرِّجَالُ وَلَمَّا دَعَانَا الْقَوْمُ إلَى أَنْ نُحَكِّمَ بَيْنَنَا الْقُرْآنَ لَمْ نَكُنِ الْفَرِيقَ الْمُتَوَلِّيَ عَنْ كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى وَقَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى عَزَّ مِنْ قَائِلٍ سُبْحَانَهُ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ فَرَدُّهُ إِلَى اللَّهِ أَنْ نَحْكُمَ بِكِتَابِهِ وَرَدُّهُ إِلَى الرَّسُولِ أَنْ نَأْخُذَ بِسُنَّتِهِ فَإِذَا حُكِمَ بِالصِّدْقِ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَنَحْنُ أَحَقُّ النَّاسِ بِهِ وَإِنْ حُكِمَ بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَنَحْنُ أَحَقُّ النَّاسِ وَأَوْلَاهُمْ بِهَا وَأَمَّا قَوْلُكُمْ لِمَ جَعَلْتَ بَيْنَكَ وَبَيْنَهُمْ أَجَلاً فِي التَّحْكِيمِ فَإِنَّمَا فَعَلْتُ ذَلِكَ لِيَتَبَيَّنَ الْجَاهِلُ وَيَتَثَبَّتَ الْعَالِمُ وَلَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُصْلِحَ فِي هَذِهِ الْهُدْنَةِ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَلَا تُؤْخَذَ بِأَكْظَامِهَا فَتَعْجَلَ عَنْ تَبَيُّنِ الْحَقِّ وَتَنْقَادَ لِأَوَّلِ الْغَيِّ إِنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ مَنْ كَانَ الْعَمَلُ بِالْحَقِّ أَحَبَّ إِلَيْهِ وَإِنْ نَقَصَهُ وَكَرَثَهُ مِنَ الْبَاطِلِ وَإِنْ جَرَّ إِلَيْهِ فَائِدَةً وَزَادَهُ فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ وَمِنْ أَيْنَ أُتِيتُمْ اسْتَعِدُّوا لِلْمَسِيرِ إِلَى قَوْمٍ حَيَارَى عَنِ الْحَقِّ لَا يُبْصِرُونَهُ وَمُوزَعِينَ بِالْجَوْرِ لَا يَعْدِلُونَ عَنْهُ بِهِ جُفَاةٍ عَنِ الْكِتَابِ نُكُبٍ عَنِ الطَّرِيقِ مَا أَنْتُمْ بِوَثِيقَةٍ يُعْلَقُ بِهَا وَلَا زَوَافِرَ زَوَافِرِ عِزٍّ يُعْتَصَمُ إِلَيْهَا لَبِئْسَ حُشَاشُ حُشَّاشُ نَارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ أُفٍّ لَكُمْ لَقَدْ لَقِيتُ مِنْكُمْ بَرْحاً يَوْماً أُنَادِيكُمْ وَيَوْماً أُنَاجِيكُمْ فَلَا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ النِّدَاءِ وَلَا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ النَّجَاء.
[17]. الكافي، ج1، ص249، ح6: وَعَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ خَاصِمُوا بِسُورَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ تَفْلُجُوا فَوَ اللَّهِ إِنَّهَا لَحُجَّةُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى عَلَى الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَإِنَّهَا لَسَيِّدَةُ دِينِكُمْ وَإِنَّهَا لَغَايَةُ عِلْمِنَا يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ خَاصِمُوا بِ حم وَالْكِتابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ فَإِنَّهَا لِوُلَاةِ الْأَمْرِ خَاصَّةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ قِيلَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ نَذِيرُهَا مُحَمَّدٌ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَالَ صَدَقْتَ فَهَلْ كَانَ نَذِيرٌ وَهُوَ حَيٌّ مِنَ الْبِعْثَةِ فِي أَقْطَارِ الْأَرْضِ فَقَالَ السَّائِلُ لَا قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام أَ رَأَيْتَ بَعِيثَهُ أَ لَيْسَ نَذِيرَهُ كَمَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي بِعْثَتِهِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ نَذِيرٌ فَقَالَ بَلَى قَالَ فَكَذَلِكَ لَمْ يَمُتْ مُحَمَّدٌ إِلَّا وَلَهُ بَعِيثٌ نَذِيرٌ قَالَ فَإِنْ قُلْتُ لَا فَقَدْ ضَيَّعَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مَنْ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ مِنْ أُمَّتِهِ قَالَ وَمَا يَكْفِيهِمُ الْقُرْآنُ قَالَ بَلَى إِنْ وَجَدُوا لَهُ مُفَسِّراً قَالَ وَمَا فَسَّرَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَالَ بَلَى قَدْ فَسَّرَهُ لِرَجُلٍ وَاحِدٍ وَفَسَّرَ لِلْأُمَّةِ شَأْنَ ذَلِكَ الرَّجُلِ وَهُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام قَالَ السَّائِلُ يَا أَبَا جَعْفَرٍ كَانَ هَذَا أَمْرٌ خَاصٌّ لَا يَحْتَمِلُهُ الْعَامَّةُ قَالَ أَبَى اللَّهُ أَنْ يُعْبَدَ إِلَّا سِرّاً حَتَّى يَأْتِيَ إِبَّانُ أَجَلِهِ الَّذِي يَظْهَرُ فِيهِ دِينُهُ كَمَا أَنَّهُ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ مَعَ خَدِيجَةَ مُسْتَتِراً حَتَّى أُمِرَ بِالْإِعْلَانِ قَالَ السَّائِلُ يَنْبَغِي لِصَاحِبِ هَذَا الدِّينِ أَنْ يَكْتُمَ قَالَ أَ وَمَا كَتَمَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام يَوْمَ أَسْلَمَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم حَتَّى ظَهَرَ أَمْرُهُ قَالَ بَلَى قَالَ فَكَذَلِكَ أَمْرُنَا حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتابُ أَجَلَهُ.
[18]. الكافي، ج2، ص414، ح1: عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيّاً علیه السلام يَقُولُ وَأَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ: أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً وَأَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ كَافِراً وَأَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ ضَالّاً فَقَالَ لَهُ قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ أَمَّا أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً أَنْ يُعَرِّفَهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى نَفْسَهُ فَيُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَيُعَرِّفَهُ نَبِيَّهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَيُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَيُعَرِّفَهُ إِمَامَهَ وَحُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَشَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ فَيُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ قُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِنْ جَهِلَ جَمِيعَ الْأَشْيَاءِ إِلَّا مَا وَصَفْتَ قَالَ نَعَمْ إِذَا أُمِرَ أَطَاعَ وَإِذَا نُهِيَ انْتَهَى وَأَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ كَافِراً مَنْ زَعَمَ أَنَّ شَيْئاً نَهَى اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِهِ وَنَصَبَهُ دِيناً يَتَوَلَّى عَلَيْهِ وَيَزْعُمُ أَنَّهُ يَعْبُدُ الَّذِي أَمَرَهُ بِهِ وَإِنَّمَا يَعْبُدُ الشَّيْطَانَ وَأَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ ضَالّاً أَنْ لَا يَعْرِفَ حُجَّةَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى وَشَاهِدَهُ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِي أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِطَاعَتِهِ وَفَرَضَ وَلَايَتَهُ قُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صِفْهُمْ لِي فَقَالَ الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِنَفْسِهِ وَنَبِيِّهِ فَقَالَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ أَوْضِحْ لِي فَقَالَ الَّذِينَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي آخِرِ خُطْبَتِهِ يَوْمَ قَبَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَيْهِ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ قَدْ عَهِدَ إِلَيَ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ كَهَاتَيْنِ وَجَمَعَ بَيْنَ مُسَبِّحَتَيْهِ وَلَا أَقُولُ كَهَاتَيْنِ وَجَمَعَ بَيْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَالْوُسْطَى فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَلَا تَضِلُّوا وَلَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا.
[19]. الإحتجاج، ج1، ص60: عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مِنَ الْمَدِينَةِ... مَعَاشِرَ النَّاسِ تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَافْهَمُوا آيَاتِهِ وَانْظُرُوا إِلَى مُحْكَمَاتِهِ وَلَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهُ فَوَ اللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَوَاجِرَهُ وَلَا يُوَضِّحُ لَكُمْ تَفْسِيرَهُ إِلَّا الَّذِي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلَيَّ وَشَائِلٌ بِعَضُدِهِ وَمُعْلِمُكُمْ أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَهُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام أَخِي وَوَصِيِّي وَمُوَالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ أَنْزَلَهَا عَلَيَّ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ عَلِيّاً وَالطَّيِّبِينَ مِنْ وُلْدِي هُمُ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ وَالْقُرْآنُ الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ فَكُلُّ وَاحِدٍ مُنْبِئٌ عَنْ صَاحِبِهِ وَمُوَافِقٌ لَهُ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض، الخبر.
روضة الواعظين، ج1، ص94: رُوِيَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ: حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مِنَ الْمَدِينَةِ... مَعَاشِرَ النَّاسِ تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَافْهَمُوا آيَاتِهِ وَمُحْكَمَاتِهِ وَلَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهُ فَوَ اللَّهِ لَهُوَ مُبَيِّنٌ لَكُمْ نُوراً وَاحِداً وَلَا يُوَضِّحُ لَكُمْ تَفْسِيرَهُ إِلَّا الَّذِي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلَيَّ وَشَائِلٌ بِعَضُدِهِ وَمُعْلِمُكُمْ أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَهُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَوَصِيِّي وَمُوَالاتُهُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى أَنْزَلَهَا عَلَيَّ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ عَلِيّاً وَالطَّيِّبِينَ مِنْ وُلْدِي هُمُ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ وَالْقُرْآنُ الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ وَكُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مُبَيِّنٌ عَنْ صَاحِبِهِ مُوَافِقٌ لَهُ لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، الخبر.
[20]. الإسراء: 9 (إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً).
[21]. معاني الأخبار، ص132، ح1: حَدَّثَنَا عَبَّاسُ بْنُ يَزِيدَ بْنِ الْحَسَنِ الْكَحَّالُ مَوْلَى زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیهم السلام قَالَ:... .
[22]. بصائر الدرجات، ج1، ص412، ح2: عَنِ ابْنِ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:... .
[23]. معاني الأخبار، ص1، ح2: عَنْ بُرَيْدٍ الرَّزَّازِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام... .
[24]. الكافي، ج1، ص399، ح3.
[25]. بصائر الدرجات، ج1، ص511، ح21: عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ:... .
الاختصاص، ص31: وَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ علیه السلام: كُلُّ شَيْءٍ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ هَذَا الْبَيْتِ فَهُوَ وَبَالٌ.
[26]. الكافي، ج1، ص400، ح5.
[27]. الكافي، ج1، ص51، ح15.
الإحتجاج، ج2، ص331: وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام... فَوَ اللَّهِ مَا يُوجَدُ الْعِلْمُ إِلَّا هَاهُنَا وَكَانَ يَقُولُ علیه السلام: مِحْنَةُ النَّاسِ عَلَيْنَا عَظِيمَةٌ إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ يُجِيبُونَا وَإِنْ تَرَكْنَاهُمْ لَمْ يَهْتَدُوا بِغَيْرِنَا.
[28]. تفسير الإمام العسكري علیه السلام، ص13، ح1: حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى، عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ، عَنْ أَبِيهِ الْبَاقِرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ زَيْنِ الْعَابِدِينَ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ سَيِّدِ الْمُسْتَشْهَدِينَ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَسَيِّدِ الْوَصِيِّينَ، وَخَلِيفَةِ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَفَارُوقِ الْأُمَّةِ، وَبَابِ مَدِينَةِ الْحِكْمَةِ، وَوَصِيِّ رَسُولِ الرَّحْمَةِ «عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ» عَنْ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَسَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ، وَقَائِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَالْمَخْصُوصِ بِأَشْرَفِ الشَّفَاعَاتِ فِي يَوْمِ الدِّينِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ أَجْمَعِينَ قَالَ: حَمَلَةُ الْقُرْآنِ الْمَخْصُوصُونَ بِرَحْمَةِ اللَّهِ، الْمُلَبَّسُونَ نُورَ اللَّهِ، الْمُعَلَّمُونَ كَلَامَ اللَّهِ، الْمُقَرَّبُونَ عِنْدَ اللَّهِ، مَنْ وَالاهُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ، وَمَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَيَدْفَعُ اللَّهُ عَنْ مُسْتَمِعِ الْقُرْآنِ بَلْوَى الدُّنْيَا، وَعَنْ قَارِئِهِ بَلْوَى الْآخِرَةِ. وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، لَسَامِعُ آيَةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَهُوَ مُعْتَقِدٌ أَنَّ الْمُورِدَ لَهُ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى: مُحَمَّدٌ، الصَّادِقُ فِي كُلِّ أَقْوَالِهِ، الْحَكِيمُ فِي كُلِّ أَفْعَالِهِ الْمُودِعُ مَا أَوْدَعَهُ اللَّهُ تَعَالَى: مِنْ عُلُومِهِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً علیه السلام، الْمُعْتَقِدُ لِلِانْقِيَادِ لَهُ فِيمَا يَأْمُرُ وَيَرْسُمُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنْ ثَبِيرِ ذَهَبٍ يَتَصَدَّقُ بِهِ مَنْ لَا يَعْتَقِدُ هَذِهِ الْأُمُورَ بَلْ تَكُونُ صَدَقَتُهُ وَبَالاً عَلَيْهِ. وَلَقَارِئُ آيَةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ مُعْتَقِداً لِهَذِهِ الْأُمُورِ أَفْضَلُ مِمَّا دُونَ الْعَرْشِ إِلَى أَسْفَلِ التُّخُومِ يَكُونُ لِمَنْ لَا يَعْتَقِدُ هَذَا الِاعْتِقَادَ، فَيَتَصَدَّقُ بِهِ، بَلْ ذَلِكَ كُلُّهُ وَبَالٌ عَلَى هَذَا الْمُتَصَدِّقِ بِهِ. ثُمَّ قَالَ: أَ تَدْرُونَ مَتَى يَتَوَفَّرُ عَلَى هَذَا الْمُسْتَمِعِ وَهَذَا الْقَارِئِ هَذِهِ الْمَثُوبَاتُ الْعَظِيمَاتُ إِذَا لَمْ يَغُلَّ فِي الْقُرْآنِ إِنَّهُ كَلَامٌ مَجِيدٌ وَلَمْ يَجْفُ عَنْهُ، وَلَمْ يَسْتَأْكِلْ بِهِ وَلَمْ يُرَاءِ بِهِ.
وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم عَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ الشِّفَاءُ النَّافِعُ، وَالدَّوَاءُ الْمُبَارَكُ وَعِصْمَةٌ لِمَنْ تَمَسَّكَ بِهِ، وَنَجَاةٌ لِمَنْ [اتَّبَعَهُ] تَبِعَهُ، لَا يَعْوَجُّ فَيُقَوَّمَ، وَلَا يَزِيغُ فَيُشَعَّبَ وَلَا تَنْقَضِي عَجَائِبُهُ، وَلَا يَخْلُقُ عَلَى كَثْرَةِ الرَّدِّ. وَاتْلُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْجُرُكُمْ عَلَى تِلَاوَتِهِ بِكُلِّ حَرْفٍ عَشْرَ حَسَنَاتٍ، أَمَا إِنِّي لَا أَقُولُ: «الم» عَشْرٌ، وَلَكِنْ أَقُولُ «الْأَلِفُ» عَشْرٌ، وَ«اللَّامُ» عَشْرٌ، وَ«الْمِيمُ» عَشْرٌ.
ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: أَ تَدْرُونَ مَنِ الْمُتَمَسِّكُ الَّذِي بِتَمَسُّكِهِ يَنَالُ هَذَا الشَّرَفَ الْعَظِيمَ هُوَ الَّذِي أَخَذَ الْقُرْآنَ وَتَأْوِيلَهُ عَنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ، أَوْ عَنْ وَسَائِطِنَا السُّفَرَاءِ عَنَّا إِلَى شِيعَتِنَا، لَا عَنْ آرَاءِ الْمُجَادِلِينَ وَقِيَاسِ الْقَائِسِينَ. فَأَمَّا مَنْ قَالَ فِي الْقُرْآنِ بِرَأْيِهِ، فَإِنِ اتَّفَقَ لَهُ مُصَادَفَةُ صَوَابٍ، فَقَدْ جَهِلَ فِي أَخْذِهِ عَنْ غَيْرِ أَهْلِهِ، وَكَانَ كَمَنْ سَلَكَ طَرِيقاً مَسْبَعاً مِنْ غَيْرِ حُفَّاظٍ يَحْفَظُونَهُ فَإِنِ اتَّفَقَتْ لَهُ السَّلَامَةُ، فَهُوَ لَا يَعْدَمُ مِنَ الْعُقَلَاءِ وَالْفُضَلَاءِ الذَّمَّ وَالْعَذْلَ وَالتَّوْبِيخَ وَإِنِ اتَّفَقَ لَهُ افْتِرَاسُ السَّبُعِ لَهُ فَقَدْ جَمَعَ إِلَى هَلَاكِهِ سُقُوطَهُ عِنْدَ الْخَيِّرِينَ الْفَاضِلِينَ وَعِنْدَ الْعَوَامِّ الْجَاهِلِينَ. وَإِنْ أَخْطَأَ الْقَائِلُ فِي الْقُرْآنِ بِرَأْيِهِ فَقَدْ تَبَوَّأَ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ، وَكَانَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ مَنْ رَكِبَ بَحْراً هَائِجاً بِلَا مَلَّاحٍ، وَلَا سَفِينَةٍ صَحِيحَةٍ، لَا يَسْمَعُ بِهَلَاكِهِ أَحَدٌ إِلَّا قَالَ: هُوَ أَهْلٌ لِمَا لَحِقَهُ، وَمُسْتَحِقٌّ لِمَا أَصَابَهُ.
وَ قَالَ صلّی الله علیه و آله و سلّم: مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلَى عَبْدٍ بَعْدَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ أَفْضَلَ مِنَ الْعِلْمِ بِكِتَابِ اللَّهِ وَالْمَعْرِفَةِ بِتَأْوِيلِهِ. وَمَنْ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ فِي ذَلِكَ حَظّاً، ثُمَّ ظَنَّ أَنَّ أَحَداً لَمْ يُفْعَلْ بِهِ مَا فُعِلَ بِهِ قَدْ فَضَلَ عَلَيْهِ فَقَدْ حَقَّرَ نِعَمَ اللَّهِ عَلَيْهِ.
[29]. عيون أخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص290، ح39: عَنْ أَبِي حَيُّونٍ مَوْلَى الرِّضَا علیه السلام قَالَ:... .
[30]. بصائر الدرجات، ج1، ص203، ح3.
[31]. آل عمران: 7.
[32]. النساء: 59 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً).
[33]. نهج البلاغة، ص434.
[34]. الملک: ۲۲.
[35]. الأنبیاء: 65 (ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ).
[36]. السجدة: 12.
[37]. الأنعام: 122 (أَوَمَنْ كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ).
[38]. النحل: ۹۷.
[39]. الاربعون (للشهيد الأول)، ص3.
[40]. الكافي، ج1، ص49، ح7: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ، عَمَّنْ ذَكَرَهُ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:... .
[41]. الأمالي (للصدوق)، ص306، ح13: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ:... .
[42]. ثواب الأعمال، ص134: حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْمَرْوَزِيُّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم:... .
[43]. شرح فارسی شهاب الاخبار، ص۹: روينا عنه صلّی الله علیه و آله و سلّم أنّه قال: مَنْ حَفِظَ عَلَى أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً مِنْ أَمْرِ دِينِهِ عَنَى سَمَّاهُ اَللَّهُ فِي السَّمَاءِ وَلِيّاً وَفِي الِارْضِ فَقِيهاً وَكُنْتُ لَهُ شَفِيعاً وَقِيلَ لَهُ اُدْخُلِ اَلْجَنَّةَ مِنْ أَيِّ بَابٍ شِئْت.
[44]. الكافي، ج1، ص31، ح8: عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:... .
[45]. الكافي، ج1، ص31، ح7: عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: يَقُولُ:... .
[46]. التوبة: 122 (وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ).
[47]. الكافي، ج1، ص31، ح6: عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُول:... .
[48]. المحاسن، ج1، ص228، ح161: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَأَبُو جَعْفَرٍ علیهم السلام:... .
[49]. المحاسن، ج1، ص229، ح165: عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ:... .
[50]. الکافي، ج1، ص33، ح6: عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:... .
[51]. وسائل الشيعة، ج27، ص30، ح34: وَعَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فِي وَصِيَّتِهِ لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ قَالَ:... .
[52]. العنکبوت: 69.
[53]. النساء: 100 (وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَماً كَثِيراً وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِراً إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً).
[54]. نهج البلاغه، 269، الخطبة185.
[55]. مصباح المتهجّد، ج2، ص752.
[56]. الكافي، ج1، ص441،ح5.
[57]. بحار الأنوار، ج25، ص339، ح21: مِنْ كِتَابِ رِيَاضِ الْجِنَانِ، لِفَضْلِ اللَّهِ بْنِ مَحْمُودٍ الْفَارِسِيِّ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ:... .
[58]. الكافي، ج1، ص184، ح9.
[59]. الکهف: 50 ـ 52.
[60]. التوبة: 114.
[61]. المطفّفين: 12 ـ 16.
[62]. البقرة: 190 (وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ).
المائدة: 87 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ).
الأعراف: 55 (ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ).
[63]. البقرة: 205 (وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ).
[64]. البقرة: 276 (يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ).
[65]. آل عمران: 57 (وَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ).
الشوری: 40 (وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ).
[66]. النساء: 36 (وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً).
لقمان: 18 (وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ).
الحديد: 23 (لِكَيْ لَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ).
[67]. النساء: 107 (وَلَا تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ خَوَّاناً أَثِيماً).
[68]. الأنعام: 141 (وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهاً وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ).
[69]. الأنفال: 58 (وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ).
[70]. النحل: 23 (لَا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ).
[71]. القصص: 76 (إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ).
[72]. الحجر: 42 (إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ).
الإسراء: 65 (إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلاً).
[73]. الأنبياء: 26 و27.
[74]. الهداية الکبری، ص230.
[75]. مناقب آل أبي طالب، ج2، ص49.
[76]. مصباح المتهجد، ج2، ص803: عَنِ ابْنِ عَيَّاشٍ قَالَ مِمَّا خَرَجَ عَلَى يَدِ الشَّيْخِ الْكَبِيرِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ سَعِيدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ مِنَ النَّاحِيَةِ الْمُقَدَّسَةِ مَا حَدَّثَنِي بِهِ جُبَيْرُ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كَتَبْتُهُ مِنَ التَّوْقِيعِ الْخَارِجِ إِلَيْهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ادْعُ فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَيَّامِ رَجَبٍ: اللَّهُمَّ... .
[77]. المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص217.
[78]. بصائر الدرجات، ج1، ص64، ح13: عَنْ عَبْدِ الْمُزَاحِمِ بْنِ كَثِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:... .
[79]. الکهف: 109.
[80]. لقمان: 27.
[81]. چنین آیه ای در قرآن کریم موجود نیست؛ بلکه هر قسمت از این آیه بطور جداگانه در آیات قرآن آمده است. امّا ظاهراً صحیح؛ آیه شریفه 103 از سوره انعام است که فرموده: (لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ) که در ابتدای همین روایت امام سجّاد علیه السلام نیز اینچنین قرائت فرمودند.
[82]. الأنبیاء: 23.
[83]. بحار الأنوار، ج26، ص13.
[84]. نهج البلاغة، ص88، الکلام50.
[85]. الكافي، ج1، ص184، ح9: عَنْ مُقَرِّنٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ جَاءَ ابْنُ الْكَوَّاءِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (وَعَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلّاً بِسِيماهُمْ) فَقَالَ نَحْنُ عَلَى الْأَعْرَافِ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِيمَاهُمْ وَنَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِي لَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا وَنَحْنُ الْأَعْرَافُ يُعَرِّفُنَا اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الصِّرَاطِ فَلَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَعَرَفْنَاهُ وَلَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَنَا وَأَنْكَرْنَاهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَلَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَصِرَاطَهُ وَسَبِيلَهُ وَالْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَايَتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَإِنَّهُمْ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ فَلَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ النَّاسُ بِهِ وَلَا سَوَاءٌ حَيْثُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عُيُونٍ كَدِرَةٍ يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ وَذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَيْنَا إِلَى عُيُونٍ صَافِيَةٍ تَجْرِي بِأَمْرِ رَبِّهَا لَا نَفَادَ لَهَا وَلَا انْقِطَاعَ.
[86]. مصباح المتهجّد، ج2، ص828: عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُجَاهِدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیهم السلام يَدْعُو عِنْدَ كُلِّ زَوَالٍ مِنْ أَيَّامِ شَعْبَانَ وَفِي لَيْلَةِ النِّصْفِ مِنْهُ وَيُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم بِهَذِهِ الصَّلَوَاتِ يَقُولُ: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَمَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَمُخْتَلَفِ الْمَلَائِكَةِ وَمَعْدِنِ الْعِلْمِ وَأَهْلِ بَيْتِ الْوَحْيِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدِ الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا وَيَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَالْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَاللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِقٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدِ الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَغِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ وَمَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَعِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلَاةً كَثِيرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضاً وَلِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَقَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَقُوَّةٍ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبِينَ الْأَبْرَارِ الْأَخْيَارِ الَّذِينَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَفَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَوَلَايَتَهُمْ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ... .
[87]. من لا يحضره الفقيه، ج4، ص405، ح5875: قَالَ الْمُفَضَّلُ: وَسَمِعْتُ الصَّادِقَ علیه السلام يَقُولُ:... .
الإرشاد، ج2، ص167: وَكَانَ عَلَيْهِ وَآبَائِهِ السَّلَامُ يَقُولُ: بَلِيَّةُ النَّاسِ عَلَيْنَا عَظِيمَةٌ إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَنَا وَإِنْ تَرَكْنَاهُمْ لَمْ يَهْتَدُوا بِغَيْرِنَا.
الإحتجاج، ج2، ص331: وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ يُقَالُ لَهُ عُثْمَانُ الْأَعْمَى: إِنَّ الْحَسَنَ الْبَصْرِيَّ يَزْعُمُ أَنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ الْعِلْمَ يُؤْذِي رِيحُ بُطُونِهِمْ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام فَهَلَكَ إِذاً مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَاللَّهُ مَدَحَهُ بِذَلِكَ وَمَا زَالَ الْعِلْمُ مَكْتُوماً مُنْذُ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ رَسُولَهُ نُوحاً فَلْيَذْهَبِ الْحَسَنُ يَمِيناً وَشِمَالاً فَوَ اللَّهِ مَا يُوجَدُ الْعِلْمُ إِلَّا هَاهُنَا وَكَانَ يَقُولُ علیه السلام: مِحْنَةُ النَّاسِ عَلَيْنَا عَظِيمَةٌ إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ يُجِيبُونَا وَإِنْ تَرَكْنَاهُمْ لَمْ يَهْتَدُوا بِغَيْرِنَا.