جایگاه اهل بیت علیهم السلام در صفات توحیدی - جلسه ششم

از شجره طوبی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

جایگاه اهل بیت علیهم السلام در صفات توحیدی

جلسه 6

أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین

ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین


تأثیر گذاری فعل و عمل خلق در عالم

موضوع بحث در جایگاه رسول اکرم صلّی الله علیه وآله و سلّم، اهل بیت علیهم السلام، ملائكه مقرّبین و دیگر اولیای الهی عالم در رابطه با تجلّیات، شئونات و افعال خداوند متعال بود که امری بدیهی، واضح و روشن اسلامی و قرآنی بوده و شيوه سخنان رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام می‌باشد.

شک و شبهه‌ای در این مطلب نیست که اعمالی که از مخلوقات الهی؛ اعمّ از کفّار، مشرکین، مؤمنین، ملائکه، انبیاء، اهل بیت علیهم السلام، انسان‌ها، اجنّه و حیوانات در عالم رخ می‌دهد؛ تأثیراتی را در عالم بجا می‌گذارد. این اعمال و تأثیرات، اختیاری بوده و اجباری نمی‌باشد، از نحوه علم، اقتدار، انتخاب و اختیار رخ داده و در بیرون نیز مؤثّر است؛ یعنی بواسطه اعمال، رفتار، کردار و افعال اختیاری که از جانب مخلوقات الهی سر می‌زند؛ کار و فعلی تحقّق می‌یابد؛ چه این افعال و امور اختیاری از اوّل‌ترین، وحدانی‌ترین، کامل‌ترین، قوی‌ترین و عالی‌ترین موجودات که رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام می‌باشند رخ دهد و پس از آنها در دیگر سلسلۀ عالم یکی پس از دیگری تا امر به این عالم جسمانی مادی برسد؛ و چه این افعال، کردار و تأثیرات اختیاری و سبب تحقّق امور بیرونی از سوی پست‌ترین موجود عالم جسمانی رخ دهد، اگر این افعال و تأثيرات وجود نداشتند؛ امکان تحقّق آن امور در بیرون وجود نداشت.

کلّی امور فعلی الهی چهار حقیقت است: خلق، رزق، حیات و ممات

امور تحقّق یافته در بیرون؛ در یک معنای کلّی فعلی از چهار فعل خارج نیست: خلق، رزق، حیات و ممات.

تأثیر فعل مخلوقات در مقدّمات و اطراف این چهار فعل الهی است

پس این امور یا تأثیر در خلق کردن می‌باشد؛ یعنی در مقدّمات، شرایط و حقیقت خلق و آفرینش موجودی مؤثر است.

یا تأثیر در رزق است؛ یعنی در مقدّمات، شرایط، اطراف و آماده‌گی‌های رزقی تأثیر گذار است.

یا تأثیر در حیات و زنده بودن است؛ بدین معنا که در شرایط، مقدّمات و آماده سازی‌های زنده شدن و زنده بودن اتّفاق می‌افتد.

و یا در ممات و مردن می‌باشد.

خداوند متعال در آیات قرآنی خویش، افعال جامع خود را در این چهار تأثير به معنای فعل اعم قرار داده، تمام آشکاری، بروز و ظهورهایی که از هر خلق و حقیقتی به هر گونه‌ای سر زده؛ مؤثّر بوده و دارای پیامد است.

قرآن و سخنان اهل بیت علیهم السلام در تأثیر اعمال خلق در چهار فعل خداوند

پس شک و ریبی در این نیست که اسلام، قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام؛ تثبیت، تعریف، تأیید و تسدید کرده و پذیرفته‌اند که مخلوقات الهی دارای این حقایق هستند[1]؛ در سیر حالات، مقامات، رتبه‌ها و شئونات مختلف عالم، دارای این گونه دخالت و تأثیر می‌باشند، بیان شد؛ مثال کوچک و واضح آن؛ افعال اختیاریه انسانی است؛ انسان‌ها دارای افعال اختیاری‌ای بوده و عامل و فاعل این افعال، خودشان هستند و تمامی آثار از فعل آنها رخ می‌دهد.

افعال کلّی

پس شکی نیست که این افعال چهارگانه، توحیدی بوده و کلّی و جزئی دارد؛ یعنی هم فعل کلّی این افعال چهارگانه و هم جزئی آن؛ تنها و تنها مال خداست و خلاف آن کفر است! و هرکس اعتقادش خلاف آن باشد از زمره مسلمین بیرون و در جمع كفّار و مشرکین قرار می‌گیرد!

این دو مطلب اجمالی ـ در افعال کلّی و جزئی عالم ـ چه در اولیای الهی و چه در غیر ایشان؛ ثابت و محقّق است که یک سوی آن، مربوط به خداوند رحمن بوده و به معنایی که مربوط به اوست و از هیچ کس سر نزده و نخواهد زد، غیر ممکن بوده و نشدنی است و بدین گونه نیست که تحقّقش از دیگران در معنای توحیدی و مربوط به خداوند رحمن در عین امکان، جائز نبوده و خلاف باشد، کارها، شئونات، حیثیّت‌ها و صفات توحیدی، منحصر به خداوند منّان است و از هیچ کس سر نمی‌زند و سر زدنش، غیر ممکن است؛ به همین خاطر نسبت دادن این گونه امور به غیر خداوند متعال؛ دروغ، افتراء، انحراف و گمراهی محض می‌باشد و هرکس چنین اعتقادی داشته باشد؛ در گمراهی، انحراف و کفر محض به سر می‌برد! یعنی در حال پوشاندن و تغییر حقیقت است.

پس سر زدن چنین حقیقتی که فعل توحیدی است از غیر خداوند منّان غیر ممکن است، اگر غیر ممکن نبود که نسبت دادنش؛ انحراف گمراهی و کفر محسوب نمی‌شد و حقیقت بود! و اخفای حقیقت به حساب نیامده، بلکه آشکار نمودن آن بود! یعنی حقیقتی بود که خداوند رحمن قرار داده و انسان این حقیقت را کشف و آشکار می‌کند! پس حالا که چنین اعتقادی شرک، کفر، الحاد، انحراف گمراهی، بی‌راهه روی، باطل، مجتث و پوچ است؛ معلوم می‌گردد که چنین چیزی امکان پذیر نیست، پس صدور این افعال، تجلّیات، خصوصیّات و تأثیرات به گونه توحیدیش از هر خلقی از مخلوقات الهيه؛ چه بزرگ و چه کوچک، چه رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام و چه از سنگ ریزه‌ای؛ غیر ممکن است، و چون امکان پذیر نیست؛ تحقّق نمی‌یابد و شدنی نیست، و چون شدنی نیست؛ اعتقاد، ابراز و اظهار به آن کذب، انحراف گمراهی، خلاف حقیقت، پوچی، باطل و زهوق محض است!

صدور افعال و تأثیر آن از خلق که ضد توحید نیست بلکه در راستای توحید است خدا قرار داده

امّا به معنایی که مخالف توحید و وحدانیّت توحیدی الهی نبوده، شرک و کفر به خدا نباشد، بلکه در مسیر توحید الهی و سلک ظهور توحید خداوند متعال بوده و از شئونات، ظهور‌ها، آشکاری‌ها و تجلّیات توحیدی الهی باشد؛ ایمان، حق و راه مستقیم محض به سوی معارف الهیه است.

پس می‌بینید که یک طرف از این اعتقاد؛ باطل محض و طرف دیگر آن، حق محض است!

وجوب و لزوم جدانمایی این دو امر برای انسان

و آنچه بر انسان محقّق و شخصی که در راستای راه مستقیم و مبین اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته لازم است؛ این است که معنای درست حقیقی الهی‌ای که خداوند متعال، قرآن کریم، رسول اکرم صلّی الله علیه وآله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام آن را تأیید، بیان و تثبیت کرده‌اند را از معنای نادرست، غلط، پوچ و کفری شرکی آن جدا سازد.

بیان معنای حق و درست توحیدی افعال چهارگانه

پس انسان باید معنای حق توحیدی این تجلّیات، خصوصیّات، ظهورها و افعال را نسبت به خداوند متعال فهمیده و بیابد.

اگر معنای مربوط به خداوند متعال را آن گونه اعتقاد ورزد و اعتقاد توحیدی صحیح قرآنی اسلامی شیعی داشته باشد و به گونه‌ای باشد که آن گونه معنا کردن این افعال و تجلّیات و خصوصیّات در رابطه با توحید خداوند رحمن، با مقام توحید مخالفت داشته و نسبتش به خداوند؛ خلاف توحید، شرک، نقص، عیب، ضعف، نارسایی و عجز است و نسبت دادن این امور به خداوند متعال به آن معنا؛ کفر و شرک است و سلب و نفی آن از خداوند رحیم و تنزیه و تسبیح او از اینگونه افعال که معنایشان بدین شکل بوده و نسبت دادن آنها به خداوند؛ شرک را به دنبال دارد؛ بر هر مسلمانی لازم و واجب است و همچنین سلب این امور به معنایی که برای خلق و اثباتش برای ایشان و غیر خداوند حکیم، باطل و غیر ممکن بوده و امکان پذیر نمی‌باشد و هیچ خلقی توان انجامش را ندارد و نسبتش صرف دروغ، انحراف و گمراهی محض است و نسبت دادن آن به این معنا به خلق؛ کفر، شرک، گمراهی و مخالف توحيد الهی است؛ بر هر مسلمانی واجب و لازم است و باید اینگونه صفات، افعال، کردار و رفتار را از خلق، نفی و سلب کند و این افعال، کردار و صفات را به هیچ خلقی؛ چه خلق بزرگ؛ همانند رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه وآله و سلّم و چه خلق کوچک؛ همانند یک مورچه، نسبت ندهد، زیرا با این عمل؛ خلق را منسوب به صفات، افعال و تجلّیات توحیدی کرده و در توحید خداوند منّان؛ اعتقاد به شرک پیدا نموده و در نسبت دادن افعال، رفتار، کردار و خصوصیّاتشان به خلق؛ مشرک شده و نسبت دروغ داده است.

گونه این افعال که در اولیای الهی درست است

گونه‌ای از معنای این افعال، رفتار، خصوصیّات، احوال، صفات و تأثیرات است که برای خلق؛ درست و صحیح بوده و مخلوقات؛ چه بزرگ خلق که رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم و چه کوچک خلق که موجودی ریز باشد، توان انجامش را دارند، با این تفاوت که رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم در جایگاه عالی قرار داشته و افعال را به علوّ، و بزرگیشان انجام داده، تأثیرات بزرگ دارد و خلق کوچک؛ تأثير وفعلش کوچک است، امّا حقیقت این است که این فعل را هم رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم و هم این خلق کوچک دارا هستند، تفاوت در این است که رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم دارای فعل عظیم و خلق دارای فعل کوچک هستند، در معنا و نسبتی اجمالی؛ این فعل، عمل، خصوصیّت، خودنمایی، حالت و تأثیر؛ هم از خاتم الانبیاء صلّی الله علیه وآله و سلّم و هم از خلقی کوچک رخ می‌دهد، نسبت این فعل و حقیقت به خلق عظیم که رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم و خلق کوچک که موجودی کوچک است؛ بدین شکل است؛ بدین جهت که حق و درست بوده و مطابق واقع و حقیقت می‌باشد، چرا اینگونه است؟ زیرا خداوند متعال، خلق را بدین شکل قرار داده که این عمل و تأثیر از آنها سر زند و این تأثير، فعل و نتیجه را به گونه‌ای قرار داده که خلق، توان انجامش را دارند.

پس نسبت افعال، کردار و تأثیرات در عالم به این معنا که خداوند متعال در هر کدام از خلق خویش به قدر توان و قابلتيشان قرار داده و و تحقّق این افعال از خلق، امکان پذیر است و تحقّقش بدین معنا نیست که مخالف توحيد الهی بوده و توحید الهی را نفی کند، بلکه تأیید، تثبیت و آشکارسازی توحید الهی در آنها رخ می‌دهد؛ صحیح است.

یافتن جایگاه‌های چهارگانه اثبات و سلب افعال به خدای متعال و خلق، و دشواری این امر

بنابراین چهار جایگاه وجود دارد:

جایگاه اوّل: مقامی که می‌توان به خداوند رحمن نسبت داد و نسبت آن به خدای متعال حق خداوند است.

جایگاه دوّم: مقامی که نمی‌توان به خداوند نسبت داد و این نسبت؛ شرک، کفر و گمراهی است.

جایگاه سوّم: مقامی که نمی‌توان به خلق نسبت داد و نسبت دادنش؛ دروغ، گمراهی، کفر و شرک است.

جایگاه چهارم: مقامی که می‌توان به خلق نسبت داد و حقیقتش به گونه‌ای است که از خلق سر می‌زند و ایمان صدق و حقیقت است و یافتن حقیقتی است که خداوند متعال قرار داده است.

پس پیدا کردن، به دست آوردن، تحقیق کردن و رسیدن به حقیقت این چهار جایگاه ـ که دو جایگاه مثبت و دو جایگاه منفی دارد؛ یعنی جایگاهی مثبت در توحید خداوند متعال، جایگاه منفی در خلق، جایگاهی منفی، سلبی و تنزیهی در توحید خداوند حکیم و جایگاهی تثبیتی، ایمانی، حقیقتی، صدقی و درستی در خلق دارد ـ؛ بسیار سخت و مشکل بوده و همچنین جدا کردن این مقامات از یکدیگر نیز امری آسان نبوده و مشکل است.

کدامیک از این افعال، تأثیرات و خصوصیّاتی که در عالم رخ می‌دهد را با چه معنایی اگر به خداوند متعال نسبت دهیم؛ توحید بوده و اگر سلب کنیم؛ شرک می‌باشد؟

کدامیک از آنها را با چه معنایی اگر به خداوند نسبت دهیم؛ شرک، كفر و تنقیص خداوند کریم است و اگر از خداوند سلب و نفی نماییم؛ حق، صدق و تنزیه است؟

کدامیک از آنها را با چه معنایی اگر به خلق نسبت دهیم؛ شرک، کفر، دروغ، افترا و گمراهی بوده و اگر نسبت ندهیم؛ توحید، ایمان، حق و حقیقت است؟

و کدامیک از این افعال و خصوصیّات را اگر به خلق نسبت دهیم؛ حق، درست، صدق و توحید است و اگر از خلق سلب کنیم؛ كذب، نادرست، غلط، انحراف و گمراهی است؟

راه دریافت حقایق و خضوع و عبودیت در درگاه اهل بیت علیهم السلام

بنابراین یافتن این حقایق بسیار سخت و دشوار است، مگر برای کسانی که در درگاه اهل بیت علیهم السلام خضوع، خشوع و بندگی نموده و علم، حق، حقیقت، عرفان، صدق و تمام حقایق الهیه را به صورت منحصر، مختص ایشان دانسته و تنها شاگردی آنها را کرده و در خدمت آنها زانوی بندگی زده باشند. تنها آنها به مقداری که عبودیت، خضوع و خشوع در درگاه اهل بیت علیهم السلام داشته و به قدری که عنایت الهی، شفاعت آن بزرگواران، کمک، یاری و همکاری آنها شاملشان می‌شود؛ به حقیقتی از حقایق، رتبه‌ای از رتبه‌ها و شامه‌ای از شامه‌های این حقایق الهیه دست می‌یابند.

نرسیدن به هیچ حقیقتی برای گمراهان از راه اهل بیت علیهم السلام

اما آنانی که نسبت به اهل بیت علیهم السلام بیگانه بوده، در درگاهشان زانوی تعلّم به زمین نگذاشته و خضوع و خشوع نکرده، حق را در آنها ندیده، بلکه در بافته‌ها، یافته‌های ساخته‌ها و دیدهای انحرافی دیگران می‌بینند؛ اگر تا ابد حرکت کرده، زحمت کشیده، کوشش نموده و تمام وقتشان را در این راه گمراه کننده قرار دهند؛ به جز اینکه به سرگردانی، گمراهی و انحراف شان از حق افزوده شود چیز دیگری نصیبشان نخواهد شد.[2]

بیان دو جایگاه و اصل بسیار بزرگ

پس فهمیدن و عمل نمودن به این مطلب؛ دو جایگاه و اصل بسیار بزرگ، ابتدایی و حقیقتی است:

اوّلاً: انسان باید تمام حرکت‌های علمی و سیر و سلوک‌هایی را که برای بدست آوردن این حقایق توحیدیه الهی در این دو جایگاه و اصل انجام می‌دهد را برای خویش هضم کرده و محرز و یقینی گرداند تا قلبش بر آنها ثابت شده و در آنها شک، شبهه و ریبی نداشته باشد، این دو مطلب نیز عبارت بود از مطلب اوّل که انسان این چهار مقام معانی حق توحیدی، باطل توحیدی، حق خلقی و باطل خلقی را بیابد.

ثانیاً: یافتن این جایگاه‌ها در گرو این است که خدمت اهل بیت علیهم السلام رفته، خاضع گشته و بنده آنها شود؛ تا آنها قدری از حقایق الهیه را به او عنایت کرده، فهمانده و او را عارف سازند و او نیز عارف گردد؛ همانطوری که اهل بیت علیهم السلام به اشکال گوناگون در جایگاه سرّ قدر فرمودند: کسی از آن اطّلاع ندارد؛ مگر عالم یا آن که از عالم تعلیم گرفته باشد[3]، یعنی آن حقایق که همین مقامات چهارگانه‌ای است که بیان شد و هیچ کس جز رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم، امیر المؤمنین علیه السلام، حضرت زهراB و امامان یازده گانه و آنانی که در درگاه ایشان، خضوع و خشوع کرده و ایشان نیز به لطف و کرم خود؛ حقیقتی از حقایق این مراتب را به او تعلیم داده‌اند، این حقایق را نمی‌فهمد.

پس اوّلین چیزی که انسان به آن نیاز دارد؛ این دو اصل اصیل است.

لزوم منحصر دانستن حق و علم در اهل بیت علیهم السلام و باطل بودن در غیر ایشان؛ برای رسیدن انسان به این دو اصل

حال که اینگونه شد؛ باید برای فهمیدن و یافتن این حقیقت الهيه؛ شاگرد اهل بیت علیهم السلام بوده، در برابر آنها خضوع و خشوع کرده و تمام عالم را باطل محض ببینیم، همانگونه‌ای که امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: «الدُّنْيَا كُلُّهَا جَهْلٌ إِلَّا مَوَاضِعَ‏ الْعِلْمِ‏ وَالْعِلْمُ كُلُّهُ حُجَّةٌ إِلَّا مَا عُمِلَ بِهِ وَالْعَمَلُ كُلُّهُ رِيَاءٌ إِلَّا مَا كَانَ مُخْلَصاً وَالْإِخْلَاصُ عَلَى خَطَرٍ حَتَّى يَنْظُرَ الْعَبْدُ بِمَا يُخْتَمُ لَهُ»[4].

و همانگونه که امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: ما راه خدا و وسیلۀ شناخت حقایق توحیدیه می‌باشیم و خداوند این حقیقت را در وجودمان قرار داده و ما راسخون در علم هستیم که این حقایق را خداوند متعال به ما تعلیم فرموده و فرمان داده که به اندازه قابلیت و ظرفیت دیگران به آنها تعلیم دهیم[5].

و همچنین امام باقر علیه السلام خطاب به حسن بصری که مدّعی علم، عرفان و شهود بود فرمودند: «فَلْيَذْهَبِ الْحَسَنُ يَمِيناً وَشِمَالاً فَوَ اللَّهِ مَا يُوجَدُ الْعِلْمُ إِلَّا هَاهُنَا»[6]؛ و سَلَمَة بن کُهَیل و حَکَم بن عُتَیبَه فرمودند: «شَرِّقَا وَغَرِّبَا فَلَا تَجِدَانِ‏ عِلْماً صَحِيحاً إِلَّا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»[7]، به این تعبیرات در فرمایشات اهل بیت علیهم السلام آمده که ایشان در موضعی دیگر نسبت به حَکَم بن عُتَیبَه فرمودند: «فَلْيَذْهَبِ الْحَكَمُ يَمِيناً وَشِمَالاً فَوَ اللَّهِ لَا يُؤْخَذُ الْعِلْمُ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ نَزَلَ عَلَيْهِمْ جَبْرَئِيلُ علیه السلام»[8].

حسن بصری تا زمان امام باقر علیه السلام حضور داشت و مدّعی این مسائل بود؛ به امام باقر علیه السلام عرض کردند که حسن بصری ادّعا می‌کند؛ هرکس علمی را کتمان کند خداوند متعال او را در روز قیامت با دهان بندی از آتش که بر دهانش گذاشته شده محشور می‌سازد، امام باقر علیه السلام در پاسخ فرمودند: علم از زمانی که خداوند متعال حضرت آدم علیه السلام را خلق نمود مکتوم بوده است،[9] همیشه علم و حقایق، پنهان است؛ ذرّه ذرّه و کم کم به قدر استعداد عالم، در عالم آشکار می‌گردد.

پس تنها کسی توان رسیدن به این حقیقت ـ که راه و روش اهل بیت علیهم السلام و صراط مستقیم ولایت، معرفت و حقایق ایشان است ـ را دارد که علوم، معارف، و همه چیز خود را از اهل بیت علیهم السلام گرفته و ذرّه‌ای به جای دیگری جز نزد اهل بیت علیهم السلام نرفته و تنها، شاگرد ایشان بوده و باشد.

لذا اگر انسان در این راستا حرکت نماید؛ این حقایق الهیه را یا به اجمال، یا در موازین ایمانی، یا به تفصیل و یا در مقامات عرفانی بدست می‌آورد، به هر گونه‌ای که باشد؛ این حقیقت در رتبه‌ای از مراتب و جهتی از جهات او برایش واضح می‌گردد؛ یا واضح اجمالی، یا واضح تفصیلی، یا واضح ایمانی و یا واضح عرفانی، در هر صورت از شک، شبهه و گرفتاری در وادی سرگردانی نجات می‌یابد.

سه گونه فعل: تکمیلی، تأثیری و خلقی در عالم خلقت

اجمال این مطلب که تفصیل آن در آینده بیان می‌گردد؛ این است که سه گونه فعل در عالم وجود دارد، منظور از فعل، فعل به معنای اعم است، گونه اوّل: فعلی که آن را تکمیل می‌نامیم، گونه دوّم: فعلی که آن را تأثیر می‌نامیم و گونه سوّم: فعلی که آن را خلق می‌نامیم. این افعال سه گانه‌ای است که در عالم وجود دارد، مجموعه افعال به معنای اعم که در عالم رخ می‌دهد؛ چه از خداوند متعال و چه از خلق که خداوند (فعّال لما يريد) بوده و خلق نیز فعال است؛ از این سه مقام بیرون نیست؛ فعل خلقی، یا تأثیری و یا تکمیلی است، تمام جزئیات، کلّیات، حقایق و شئوناتی که در فعل به معنای اعم در عالم وجود دارد.

مقامات توحید ذاتی و صفاتی و فعلی و عبودی

و اوّلین تجلّیات الهی را می‌گیرد؛ یعنی توحید ذاتی الهی، توحيد وصفی، توحید عبودی، توحید فعلی و توحید ربوبی و الوهی و در خلق نیز شامل هر فعلی را که خلق انجام دهد می‌شود، مقصود از فعل بیان شده و فعل به معنای اعم؛ این است که مقامات توحیدی را به تقسیمات گوناگون، دسته بندی کرده‌اند؛ به عنوان مثال به توحید ذات، صفات، اسماء، افعال، عبودیت، الوهیت، ربوبیت و امثال این دسته‌های توحیدی تقسیم کرده‌اند، منظور از فعل به معنای اخصی که بیان می‌گردد؛ شامل یکی از این دسته‌های توحیدی که توحيد فعل است می‌شود، امّا شامل توحید ذات و صفات نمی‌شود؛ البته وقتی توحید فعل شرح داده شود؛ دارای مقامات گوناگون می‌شود و در مقامات صفات، اسماء، الوهیت و ربوبیت؛ توحيد فعل می‌شود.

بیان توحید فعلی به معنای اخص و اعم

امّا توحید فعلی که در این تقسیم بندی می‌آید و قسم دیگری از اقسام توحید است که آن اقسام؛ توحید ذات، صفات، اسماء و امثال این مقامات است که در اینجا و در برابر این اقسام ذکر می‌گردد؛ همان افعال چهارگانه‌ای است که خلق، رزق، حیات و اماته می‌باشد، امّا وقتی توحید فعل به معنای اعم بیان می‌گردد؛ توحید ذاته، صفات و اسماء از توحید فعل هستند، چرا؟ زیرا توحید ذات؛ تجلّیات ذاتی، توحید صفات؛ تجلّیات صفاتی، توحید اسماء؛ تجلّیات اسمائی، توحید الوهیت؛ تجلّيات الوهی و توحید ربوبیّت؛ تجلّيات ربوبی است و تمام این تجلّیات، تجلّیات الهی هستند، تمام اینها به تجلّی اعظم که اوّلین تجلّی و جایگاه ظهور خداوند متعال به تجلّی است؛ یعنی به خودنمایی، فعل و انجام دادن، باز می‌گردند، پس منظور از توحید فعل به معنای اعم؛ این معنا است.

لزوم اسفار چهارگانه و فنای فی الله در آنها

وقتی معنای اوّل را در نظر می‌گیریم، هنگامی که در عرفان؛ یعنی عرفان حق، نه عرفان باطل و صوفی گرایا؛ سخن از عرفان اهل بیت علیهم السلام به میان می‌آید؛ انسان باید سیر سفرهای چهارگانه، پنج گانه یا شش گانه خویش را بر روال جهات گوناگونی که آن سفرها دارند؛ دارا شود، و در آن سفرها فنای فی الله یابد، یعنی باید فنای فعلش در توحید فعلی خداوند متعال، فنای صفتش در توحید صفاتی خداوند و فنای ذاتش در توحید ذاتی خداوند رخ دهد، باید توجّه کنید که عرض نکردیم؛ فنای فعلش در فعل خداوند متعال، فنای صفاتش در صفات او و فنای ذاتش در ذات او، با اینکه در دو مورد اوّل می‌توان گفت: فنای فعلش در فعل خداوند منان یا فنای فعلش در توحيد فعلی خداوند متعال، فنای صفاتش در صفات خداوند رحمن یا فنای صفاتش در توحید صفاتی خداوند رحیم، امّا در ذات؛ اگر انسان گوید؛ فنای ذاتش در ذات خداوند متعال؛ ایهام کفر رخ می‌دهد؛ امّا وقتی بگوید؛ فنای ذاتش در توحید ذاتی خداوند حکیم؛ واضح‌تر بوده و از ایهام شرک و کفر دورتر است، وقتی بگوییم فنای ذاتش در ذات خداوند متعال؛ چون در میان کسانی که سخن از ذات می‌رانند غیر از ذات خداوند رحیم و غیر ذات ازلی الهی چیز دیگری شناخته نشده و انسان‌ها نمی‌شناسند؛ ایهام شرک، کفر و اشتباهش بیشتر است، پس فعل به معنای اخصی را که عرض نمودیم؛ قسمی از این اقسام بیان شده می‌باشد و فنای فعلش در فعل خداوند متعال است.

معنا و مراد از فعل اعم و پیچیدگی آن

امّا وقتی منظور؛ فعل به معنای اعم باشد؛ توحید ذاتی خداوند رحمن که تجلّی ذاتی اوست، خود آن؛ فعل خداوند متعال و توحید و صفی الهی که تجلی وصفی اوست، می‌باشد و تجلّی الوهی و ربوبی و تمام همانندهای آن فعل الله به معنای اعم است که خود این مطلب، بسیار پیچیده است حتی برای اهل عرفان؛ یعنی عارفان اهل حق و عرفای اهل حق و باطل نیز پیچیده بوده و یافتن جایگاه‌ها نیز برای آنها سخت و دشوار است. در نتیجه؛ خود این مطلب نیز بسیار پیچیده است، به همین خاطر است که در همان جلسات ابتدایی بیان شد که این مطلب بسیار بزرگ بوده و رسیدن به آن؛ سخت، پنهان، مشکل و دشوار است.

دانستن معنای تکمیل و تأثیر و خلق و گشوده شدن راه رسیدن به معارف

امّا اگر انسان به صورت اجمالی، این سه معنای تکمیل، تأثیر و خلق را بداند؛ با اینکه اجمالی دانسته، ایمانی پذیرفته و به صورت تفصیل نداسته یا در عرفان به آن نرسیده باشد؛ این راه برایش گشوده می‌گردد و در راه مستقیم و راه خداوند حکیم قرار گرفته و از بیراهه، گمراهی، انحراف، تمایل به باطل‌ها و رو آوری به خلاف‌ها و نادرستی‌ها نجات می‌یابد، امّا دستیابی به حقیقت این مطالب و یافتن این حقایق سه گانه؛ بسیار سخت و دشوار است، دلیل این اصرار بر سخت و دشوار بودن رسیدن به این مقامات سه گانه؛ این است که اگر کسی قصد ورود به این سیر و مطلب را دارد؛ باید عجله، تندی و تیزی نکرده و توقع نداشته باشد که حقایق، نزدش با سرعت کشف شوند، به قول معروف؛ از در نیامده باشد و قصد خارج شدن از پنجره را داشته باشد، بلکه با فکر، دقّت و بدون عجله وارد شده، صبر و حوصله به خرج داده است.

لزوم خضوع و تعلّم در درگاه علمای حقّه شیعه برای رسیدن به حقایق ولایی توحیدی

در درگاه بزرگان، علماء و دانشمندانی که این مطالب را پایه ریزی کرده‌اند؛ خضوع و خشوع داشته، در برابر آنها با خضوع، خشوع و فروتنی قرار گرفته، آهسته آهسته از آنها تعلّم نموده، وارد ولایت اهل بیت علیهم السلام گشته و معانی سخنان و حقایق نهفته الهیه را در فرمایشاتشان بیابد تا آنها او را در راه مستقیم خود قرار داده و در بهشت ولايتشان وارد سازند و بواسطه ورود او به بهشت ولايتشان در بهشت‌های توحیدی خداوند متعال قرارش داده و از جمله بندگان صالحین خداوند متعال گردد.

آیات و روایات در گونه سیر عارفان در رسیدن به حقایق

خداوند رحمن در قرآن کریم می‌فرماید: {فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي}[10] «پس داخل شو در بندگانم‏»، و از این راه آهسته آهسته به جایگاهی رسد که قابلیت، توان و استحقاق این را بیابد و سزاوار این جمله شود که خداوند متعال به او بفرماید: {وَادْخُلي‏ جَنَّتي‏}[11] «و داخل شو در بهشتم»، تا در بهشتی قرار گیرد که فرموده: {في‏ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِر}[12] «در جايگاه صدق نزد خداوند مالك مقتدر» و در همان جا؛ دقیق‌ترین، سریع‌ترین و قوی‌ترین حرکت را در معارف توحیدی خداوند متعال و معارف ولایت اهل بیت علیهم السلام انجام دهد و هرچه سریع‌تر حرکت کند که امیر المؤمنین علیه السلام در حدیث معراج رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم فرمودند: خداوند فرمود: «يَا مُحَمَّدُ وَجَبَتْ مَحَبَّتِي لِلْمُتَحَابِّينَ فِيَّ وَوَجَبَتْ مَحَبَّتِي لِلْمُتَعَاطِفِينَ فِيَّ وَوَجَبَتْ مَحَبَّتِي لِلْمُتَوَاصِلِينَ فِيَّ وَوَجَبَتْ مَحَبَّتِي لِلْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيَّ وَلَيْسَ لِمَحَبَّتِي‏ عِلْمٌ‏ وَلَا غَايَةٌ وَلَا نِهَايَةٌ وَكُلَّمَا رَفَعْتُ لَهُمْ عِلْماً وَضَعْتُ لَهُمْ عِلْماً أُولَئِكَ الَّذِينَ نَظَرُوا إِلَى الْمَخْلُوقِينَ بِنَظَرِي إِلَيْهِمْ وَلَمْ يَرْفَعُوا الْحَوَائِجَ إِلَى الْخَلْقِ بُطُونُهُمْ خَفِيفَةٌ مِنْ أَكْلِ الْحَرَامِ نَعِيمُهُمْ فِي الدُّنْيَا ذِكْرِي وَمَحَبَّتِي وَرِضَائِي عَنْهُم؛[13] اى محمّد دوستى خود را بر دوستانم واجب كردم و نيز محبّتم را واجب كردم بر آنان كه بسوى من توجّه مى‏كنند و دوستی خود را واجب كردم بر آنان كه به من متّصل می‌شوند و بر كسانى كه بر من توكّل دارند و براى محبّت من حدّى نيست و دوستى خود را براى دوستانم زياد كردم و نشانه‏اى قرار می‌دهم اينان كسانى باشند كه با توجّه من به آفريدگانم توجّه می‌كنند و حاجت‌هاى خود را به مردم نمی‌گويند شكم‌هاى آنان از حرام خاليست، نعمتشان در دنيا ذكر و محبّت من و رضاى من از ايشان است».

و به جایگاهی برسد که امیر المؤمنین علیه السلام در طی کردن نفس این مراتب را فرمودند: «مَنْ صَفِيَ مِزاجُهُ اعْتَدَلَت طَبائِعُهُ وَمَنِ اعْتَدَلَتْ طَبائِعُهُ قَوِيَ أَثَرُ النَّفْسِ فِيهِ وَمَنْ قَوِيَ أَثَرُ اَلنَّفْسِ فِيهِ سَمَا إِلَى مَا يَرْتَقِيهِ وَمَنْ سَمَا إِلَى مَا يَرْتَقِيهِ تَخَلَّقَ بِالأَخْلاقِ النَّفْسَانِيَّةِ وَأَدْرَكَ اَلْعُلُومَ اَللاَّهُوتِيَّةَ وَمَنْ أَدْرَكَ اَلْعُلُومَ اللاَّهُوتِيَّةَ صَارَ مَوْجُوداً بِمَا هُوَ إِنْسَانٌ دُونَ أَنْ يَكُونَ مَوْجُوداً بِمَا هُوَ حَيَوَانٌ وَدَخَلَ فِي بَابِ المَلَكيِّ الصُّورِيِّ وَمَا لَهُ عَنْ هَذِهِ الْحَالَةِ مُغَيَّرٌ[14]؛ هركس طباع او معتدل باشد؛ مزاج او صافى گردد، و هركس مزاجش صافى باشد؛ اثر نفس در وى قوى گردد، و هركس اثر نفس در وى قوى گردد؛ به سوى آنچه ارتقايش دهد بالا رود، و هركس به سوى آنچه ارتقايش دهد بالا رود؛ به اخلاق نفسانى متخلّق گردد و علوم لاهوتی را درک کند، و هركس علوم لاهوتی را درک کند؛ موجودى انسانى شود نه حيوانى، و به باب ملكى درآيد، و چيزى او را از اين حالت برنگرداند»، پس به جایی می‌رسد که در آن تغییر و تحوّل رخ نداده و همان قول ثابتی می‌شود که خداوند رحمن در قرآن کریم فرموده: {يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَفِي الْآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمينَ وَيَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاء}[15]؛ «خداوند كسانى را كه ايمان آوردند بخاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان استوار مى‏دارد؛ هم در اين جهان و هم در سراى ديگر، و ستمگران را گمراه مى‏سازد (و لطف خود را از آنها برمى‏گيرد)، خداوند هر كار را بخواهد (و مصلحت بداند) انجام مى‏دهد».

و در جای دیگری نیز می‌فرماید: {إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُون‏}[16]؛ «به يقين كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداوند يگانه است، سپس استقامت كردند؛ فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند كه: نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است».

‏و به همین شکل در آیه‌ای دیگر فرموده: {وَأَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقا}[17]؛ «و اينكه اگر آنها (جنّ و انس‏) در راه (ايمان) استقامت ورزند؛ با آب فراوان سيرابشان مى‏كنيم».

‏و می‌فرماید: {أَوَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَجَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي‏ بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرينَ ما كانُوا يَعْمَلُون‏}[18]؛ «آيا كسى كه مرده بود سپس او را زنده كرديم و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود همانند كسى است كه در ظلمت‌ها باشد و از آن خارج نگردد؟! اين گونه براى كافران اعمال (زشتى) كه انجام مى‏دادند تزيين شده (و زيبا جلوه كرده) است».

اگر به این مقامات و جایگاه‌ها برسد، همانطوری که در جایی دیگر نیز خداوند رحمن اینچنین می‌فرماید: {‏مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون‏}[19]؛ «هركس كار شايسته‏اى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است؛ او را به حياتى پاك زنده مى‏داريم و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مى‏دادند خواهيم داد»، و اگر به این حیات طیّبه برسد؛ همان گونه‌ای می‌شود که امام صادق علیه السلام فرمودند: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً بَيْضَاءَ فَجَالَ الْقَلْبُ يَطْلُبُ الْحَقَّ ثُمَّ هُوَ إِلَى أَمْرِكُمْ‏ أَسْرَعُ‏ مِنَ‏ الطَّيْرِ إِلَى وَكْرِهِ؛[20] چون خداوند خير بنده‏اى را خواهد نقطه‏اى سپيد در دلش پديد آورد تا دلش در جستجوى حق به تكاپو درآيد، سپس او شتابان‏تر از پرنده‏اى كه بسوى آشيانه بپرد به انديشه و عقيده شما شیعیان روى آورد».

یا در جای دیگری فرمودند: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ فَلَا يَسْمَعُ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ إِلَّا عَرَفَهُ وَلَا يَسْمَعُ شَيْئاً مِنَ الْمُنْكَرِ إِلَّا أَنْكَرَهُ؛[21] چون خداوند نسبت به بنده‏اى خيرى خواهد؛ روح و پيكرش را پاك سازد، پس از اين رو هر خيرى شنود؛ آن را بشناسد و بفهمد، و هر بد و زشتى شنود؛ آن را زشت بيند»، این همان حیات طیّبه‌ای است که می‌یابد و روح و بدنش طیب می‌شود.

پس این تنها راه است و مقامات؛ چهار مقام هستند و راه و صراط مستقیم یافتن مقامات چهارگانه ثبوتی و سلبی در خداوند منّان و خلق و جایگاه هرکدام را بدست آوردن؛ سه مقام و جایگاه دیگر است، که عبارت است از مقام خلق و تأثیر، تکمیل که انسان باید در این جایگاه‌ها؛ جایگاه خدا، جایگاه توحیدی، جایگاه ولایی را بدست آورد، هر کدام را منتسب به جایگاه خویش کرده و از جایگاه خود خارج نکند، کارهای خلقی و ولایی اولیاء را به خداوند متعال نسبت ندهد که موجب شرک شود، خدا را از وحدانیت خویش تنزّل ندهد، امور الهی و توحیدی را به خلق نسبت ندهد تا دچار شرک نگردد و مشرک نشود.

پس تنها راه مستقیم؛ این حرکت عرفانی، ایمانی، ثبوتی، ریاضتی و تعلیم و تعلمی الهی می‌باشد که انسان آن را طی کرده تا به لطف خداوند متعال به جایگاهی رسد.


الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین


[1]. آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام در تأثیر اعمال خلق در چهار صفت: خلق، رزق، حیات و ممات خدای متعال:

المائدة: 110 (إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ).

آل عمران: 49 (وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ).

المؤمنون: 14 (ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ).

الرعد: 16 (قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَلَا ضَرّاً قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ).

العنكبوت: 17 (إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَاناً وَتَخْلُقُونَ إِفْكاً إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ).

الروم: 40 (اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذَلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ).

الزمر: 42 (اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ).

السجدة: 11 (قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ).

النساء: 97 (إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيراً).

النحل: 28 (الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

الأنفال: 50 (وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ).

النساء: 5 (وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَاماً وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً).

النساء: 8 (وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُو الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً).

الكافي، ج8، ص131، ح103: عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْهُمْ علیهم السلام قَالَ فِيمَا وَعَظَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِ عِيسَى علیه السلام‏ يَا عِيسَى أَنَا رَبُّكَ وَرَبُّ آبَائِكَ اسْمِي وَاحِدٌ وَأَنَا الْأَحَدُ الْمُتَفَرِّدُ بِخَلْقِ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَكُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنْ صُنْعِي وَكُلٌّ إِلَيَّ رَاجِعُونَ يَا عِيسَى أَنْتَ الْمَسِيحُ بِأَمْرِي وَأَنْتَ تَخْلُقُ‏ مِنَ‏ الطِّينِ‏ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي وَأَنْتَ تُحْيِي الْمَوْتَى بِكَلَامِي فَكُنْ إِلَيَّ رَاغِباً وَمِنِّي رَاهِباً وَلَنْ تَجِدَ مِنِّي مَلْجَأً إِلَّا إِلَيَّ، الخبر.

الكافي، ج6، ص13، ح3: عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام يَقُولُ‏: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: إِنَّ النُّطْفَةَ تَكُونُ فِي الرَّحِمِ أَرْبَعِينَ يَوْماً ثُمَّ تَصِيرُ عَلَقَةً أَرْبَعِينَ يَوْماً ثُمَّ تَصِيرُ مُضْغَةً أَرْبَعِينَ يَوْماً فَإِذَا كَمَلَ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ بَعَثَ‏ اللَّهُ‏ مَلَكَيْنِ‏ خَلَّاقَيْنِ‏ فَيَقُولَانِ يَا رَبِّ مَا تَخْلُقُ ذَكَراً أَوْ أُنْثَى فَيُؤْمَرَانِ فَيَقُولَانِ يَا رَبِّ شَقِيّاً أَوْ سَعِيداً فَيُؤْمَرَانِ فَيَقُولَانِ يَا رَبِّ مَا أَجَلُهُ وَمَا رِزْقُهُ وَكُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنْ حَالِهِ وَعَدَّدَ مِنْ ذَلِكَ أَشْيَاءَ وَيَكْتُبَانِ الْمِيثَاقَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ فَإِذَا أَكْمَلَ اللَّهُ لَهُ الْأَجَلَ بَعَثَ اللَّهُ مَلَكاً فَزَجَرَهُ زَجْرَةً فَيَخْرُجُ وَقَدْ نَسِيَ الْمِيثَاقَ فَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ الْجَهْمِ فَقُلْتُ لَهُ أَ فَيَجُوزُ أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ فَيُحَوِّلَ الْأُنْثَى ذَكَراً وَالذَّكَرَ أُنْثَى فَقَالَ‏ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ.

الكافي، ج3، ص161، ح1: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:... فَلَمَّا دَخَلَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ لَهُ:... إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ خَلَّاقِينَ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ يَخْلُقَ خَلْقاً أَمَرَهُمْ فَأَخَذُوا مِنَ التُّرْبَةِ الَّتِي قَالَ فِي كِتَابِهِ‏ مِنْها خَلَقْناكُمْ وَفِيها نُعِيدُكُمْ وَمِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى‏ فَعَجَنَ النُّطْفَةَ بِتِلْكَ التُّرْبَةِ الَّتِي يَخْلُقُ مِنْهَا بَعْدَ أَنْ أَسْكَنَهَا الرَّحِمَ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً فَإِذَا تَمَّتْ لَهَا أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ قَالُوا يَا رَبِّ نَخْلُقُ مَا ذَا فَيَأْمُرُهُمْ بِمَا يُرِيدُ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى أَبْيَضَ أَوْ أَسْوَدَ فَإِذَا خَرَجَتِ الرُّوحُ مِنَ الْبَدَنِ خَرَجَتْ هَذِهِ النُّطْفَةُ بِعَيْنِهَا مِنْهُ كَائِناً مَا كَانَ صَغِيراً أَوْ كَبِيراً ذَكَراً أَوْ أُنْثَى فَلِذَلِكَ يُغَسَّلُ الْمَيِّتُ غُسْلَ الْجَنَابَةِ فَقَالَ الرَّجُلُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَا وَاللَّهِ مَا أُخْبِرُ ابْنَ قَيْسٍ الْمَاصِرَ بِهَذَا أَبَداً فَقَالَ ذَلِكَ إِلَيْكَ‏.

المحاسن، ج1، ص123، ح139: عَنْ خَالِدٍ الصَّيْقَلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ الْأَمْرَ إِلَى مَلَكٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ فَخَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَسَبْعَ أَرَضِينَ فَلَمَّا رَأَى أَنَّ الْأَشْيَاءَ قَدِ انْقَادَتْ‏ لَهُ‏ قَالَ مَنْ مِثْلِي فَأَرْسَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ نُوَيْرَةً مِنَ النَّارِ قُلْتُ وَمَا النُّوَيْرَةُ قَالَ نَارٌ مِثْلُ الْأَنْمُلَةِ فَاسْتَقْبَلَهَا بِجَمِيعِ مَا خَلَقَ فَتَخَبَّلَ لِذَلِكَ حَتَّى وَصَلَتْ إِلَى‏ نَفْسِهِ لَمَّا أَنْ دَخَلَهُ الْعُجْبُ‏.

التوحيد، ص60، ح18: عَنِ الْفَتْحِ بْنِ يَزِيدَ الْجُرْجَانِيِّ قَالَ: لَقِيتُهُ علیه السلام عَلَى الطَّرِيقِ عِنْدَ مُنْصَرَفِي مِنْ مَكَّةَ إِلَى خُرَاسَانَ... قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَغَيْرُ الْخَالِقِ الْجَلِيلِ خَالِقٌ؟ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى يَقُولُ: فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ‏ فَقَدْ أَخْبَرَ أَنَّ فِي عِبَادِهِ خَالِقِينَ‏ مِنْهُمْ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ خَلَقَ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِ اللَّهِ فَنَفَخَ فِيهِ فَصَارَ طَائِراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَالسَّامِرِيُّ خَلَقَ‏ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ قُلْتُ إِنَّ عِيسَى خَلَقَ مِنَ الطِّينِ طَيْراً دَلِيلاً عَلَى نُبُوَّتِهِ وَالسَّامِرِيَّ خَلَقَ عِجْلاً جَسَداً لِنَقْضِ نُبُوَّةِ مُوسَى علیه السلام وَشَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ كَذَلِكَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْعَجَبُ، الخبر.

الأمالي (للصدوق)، ص204، ح1: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: لَمَّا مَضَى لِعِيسَى علیه السلام ثَلَاثُونَ سَنَةً بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فَلَقِيَهُ إِبْلِيسُ عَلَى عَقَبَةِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ وَهِيَ عَقَبَةُ أَفِيقٍ فَقَالَ لَهُ يَا عِيسَى علیه السلام أَنْتَ الَّذِي بَلَغَ مِنْ عِظَمِ رُبُوبِيَّتِكَ أَنْ تَكَوَّنْتَ مِنْ غَيْرِ أَبٍ قَالَ عِيسَى علیه السلام بَلِ الْعَظَمَةُ لِلَّذِي كَوَّنَنِي وَكَذَلِكَ كَوَّنَ آدَمَ وَحَوَّاءَ قَالَ إِبْلِيسُ يَا عِيسَى فَأَنْتَ الَّذِي بَلَغَ مِنْ عِظَمِ رُبُوبِيَّتِكَ أَنَّكَ تَكَلَّمْتَ‏ فِي الْمَهْدِ صَبِيّاً قَالَ عِيسَى يَا إِبْلِيسُ بَلِ الْعَظَمَةُ لِلَّذِي أَنْطَقَنِي فِي صِغَرِي وَلَوْ شَاءَ لَأَبْكَمَنِي قَالَ إِبْلِيسُ فَأَنْتَ الَّذِي بَلَغَ مِنْ عِظَمِ رُبُوبِيَّتِكَ أَنَّكَ‏ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَتَنْفُخُ فِيهِ فَيَصِيرُ طَيْراً قَالَ عِيسَى علیه السلام بَلِ الْعَظَمَةُ لِلَّذِي‏ خَلَقَنِي‏ وَخَلَقَ مَا سَخَّرَ لِي قَالَ إِبْلِيسُ فَأَنْتَ الَّذِي بَلَغَ مِنْ عِظَمِ رُبُوبِيَّتِكَ أَنَّكَ تَشْفِي الْمَرْضَى قَالَ عِيسَى علیه السلام بَلِ الْعَظَمَةُ لِلَّذِي بِإِذْنِهِ أَشْفِيهِمْ وَإِذَا شَاءَ أَمْرَضَنِي قَالَ إِبْلِيسُ فَأَنْتَ الَّذِي بَلَغَ مِنْ عِظَمِ رُبُوبِيَّتِكَ أَنَّكَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ عِيسَى علیه السلام بَلِ الْعَظَمَةُ لِلَّذِي بِإِذْنِهِ أُحْيِيهِمْ وَلَا بُدَّ مِنْ أَنْ يُمِيتَ مَا أَحْيَيْتُ وَيُمِيتَنِي قَالَ إِبْلِيسُ يَا عِيسَى فَأَنْتَ الَّذِي بَلَغَ مِنْ عِظَمِ رُبُوبِيَّتِكَ أَنَّكَ تَعْبُرُ الْبَحْرَ فَلَا تَبْتَلُّ قَدَمَاكَ وَلَا تَرْسُخُ فِيهِ قَالَ عِيسَى علیه السلام بَلِ الْعَظَمَةُ لِلَّذِي ذَلَّلَهُ لِي وَلَوْ شَاءَ أَغْرَقَنِي قَالَ إِبْلِيسُ يَا عِيسَى فَأَنْتَ الَّذِي بَلَغَ مِنْ عِظَمِ رُبُوبِيَّتِكَ أَنَّهُ سَيَأْتِي عَلَيْكَ يَوْمٌ تَكُونُ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ دُونَكَ وَأَنْتَ فَوْقَ ذَلِكَ كُلِّهِ تُدَبِّرُ الْأَمْرَ وَتُقَسِّمُ الْأَرْزَاقَ فَأَعْظَمَ عِيسَى ذَلِكَ مِنْ قَوْلِ إِبْلِيسَ الْكَافِرِ اللَّعِينِ فَقَالَ عِيسَى سُبْحَانَ اللَّهِ مِلْ‏ءَ سَمَاوَاتِهِ وَأَرْضِهِ وَمِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَزِنَةَ عَرْشِهِ وَرِضَى نَفْسِهِ قَالَ فَلَمَّا سَمِعَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ ذَلِكَ ذَهَبَ عَلَى وَجْهِهِ لَا يَمْلِكُ مِنْ نَفْسِهِ شَيْئاً حَتَّى وَقَعَ فِي اللُّجَّةِ الْخَضْرَاءِ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَخَرَجَتِ امْرَأَةٌ مِنَ الْجِنِّ تَمْشِي عَلَى شَاطِئِ الْبَحْرِ فَإِذَا هِيَ‏ بِإِبْلِيسَ سَاجِداً عَلَى صَخْرَةٍ صَمَّاءَ تَسِيلُ دُمُوعُهُ عَلَى خَدَّيْهِ فَقَامَتْ تَنْظُرُ إِلَيْهِ تَعَجُّباً ثُمَّ قَالَتْ لَهُ وَيْحَكَ يَا إِبْلِيسُ مَا تَرْجُو بِطُول‏ السُّجُودِ فَقَالَ لَهَا أَيَّتُهَا الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ ابْنَةُ الرَّجُلِ الصَّالِحِ أَرْجُو إِذَا أَبَرَّ رَبِّي عَزَّ وَجَلَّ قَسَمَهُ وَأَدْخَلَنِي نَارَ جَهَنَّمَ أَنْ يُخْرِجَنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِهِ.

[2]. آیات و روایات در وجوب و لزوم خضوع، خشوع و بندگی برای اهل بیت علیهم السلام:

النساء: 59 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً).

المائدة: 92 (وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ).

النور: 54 (قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ).

النور: 56 (وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ).

محمّد صلّی الله علیه وآله و سلّم: 33 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ).

التغابن: 12 (وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ).

الفاتحة: 6 و7 (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ).

النحل: 43 و44 (وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ).

النساء: 54 و55 (أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكاً عَظِيماً * فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً).

سبأ: 46 (قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ).

آل عمران: 103 (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ).

المائدة: 55 و56 (إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ * وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ).

المائدة: 3 (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِيناً).

التوبة: 119 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ).

الكافي، ج1، ص187، ح10: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدٍ الطَّبَرِيِّ قَالَ: كُنْتُ قَائِماً عَلَى رَأْسِ الرِّضَا علیه السلام بِخُرَاسَانَ وَعِنْدَهُ عِدَّةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَفِيهِمْ إِسْحَاقُ بْنُ مُوسَى بْنِ عِيسَى الْعَبَّاسِيُّ فَقَالَ يَا إِسْحَاقُ بَلَغَنِي أَنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ إِنَّا نَزْعُمُ أَنَّ النَّاسَ عَبِيدٌ لَنَا لَا وَقَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله و سلّم مَا قُلْتُهُ قَطُّ وَلَا سَمِعْتُهُ مِنْ آبَائِي قَالَهُ وَلَا بَلَغَنِي عَنْ أَحَدٍ مِنْ آبَائِي قَالَهُ وَلَكِنِّي أَقُولُ النَّاسُ‏ عَبِيدٌ لَنَا فِي‏ الطَّاعَةِ مَوَالٍ لَنَا فِي الدِّينِ فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ.

الاختصاص، ص250: عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى تَوَحَّدَ بِمُلْكِهِ فَعَرَّفَ عِبَادَهُ نَفْسَهُ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِمْ أَمْرَهُ وَأَبَاحَ لَهُمْ جَنَّتَهُ فَمَنْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قَلْبَهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ‏ عَرَّفَهُ‏ وَلَايَتَنَا وَمَنْ أَرَادَ أَنْ يَطْمِسَ عَلَى قَلْبِهِ أَمْسَكَ عَنْهُ مَعْرِفَتَنَا ثُمَّ قَالَ يَا مُفَضَّلُ وَاللَّهِ مَا اسْتَوْجَبَ آدَمُ أَنْ يَخْلُقَهُ اللَّهُ بِيَدِهِ وَيَنْفُخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ إِلَّا بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ علیه السلام وَمَا كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْلِيماً إِلَّا بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ علیه السلام وَلَا أَقَامَ اللَّهُ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ آيَةً لِلْعَالَمِينَ إِلَّا بِالْخُضُوعِ لِعَلِيٍّ علیه السلام ثُمَّ قَالَ أَجْمَلُ الْأَمْرِ مَا اسْتَأْهَلَ خَلْقٌ مِنَ اللَّهِ النَّظَرَ إِلَيْهِ إِلَّا بِالْعُبُودِيَّةِ لَنَا.

كتاب سليم بن قيس، ج2، ص859: قَالَ سُلَيْمٌ ثُمَّ سَأَلْتُ الْمِقْدَادَ فَقُلْتُ حَدِّثْنِي رَحِمَكَ اللَّهُ بِأَفْضَلِ مَا سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله و سلّم يَقُولُ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله و سلّم يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَوَحَّدَ بِمُلْكِهِ فَعَرَّفَ أَنْوَارَهُ نَفْسَهُثُمَّ فَوَّضَ‏ إِلَيْهِمْ أَمْرَهُ وَأَبَاحَهُمْ جَنَّتَهُ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يُطَهِّرَ قَلْبَهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ عَرَّفَهُ وَلَايَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَمَنْ أَرَادَ أَنْ يَطْمَسَ عَلَى قَلْبِهِ أَمْسَكَ عَنْهُ مَعْرِفَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا اسْتَوْجَبَ آدَمُ أَنْ يَخْلُقَهُ اللَّهُ وَيَنْفُخَ‏ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ‏ وَأَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِ وَيَرُدَّهُ إِلَى جَنَّتِهِ إِلَّا بِنُبُوَّتِي وَالْوَلَايَةِ لِعَلِيٍّ بَعْدِي وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا أُرِيَ إِبْرَاهِيمُ‏ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ‏ وَلَا اتَّخَذَهُ خَلِيلاً إِلَّا بِنُبُوَّتِي وَالْإِقْرَارِ لِعَلِيٍّ بَعْدِي وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْلِيماً وَلَا أَقَامَ عِيسَى‏ آيَةً لِلْعالَمِينَ‏ إِلَّا بِنُبُوَّتِي وَمَعْرِفَةِ عَلِيٍّ بَعْدِي وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا تَنَبَّأَ نَبِيٌّ قَطُّ إِلَّا بِمَعْرِفَتِهِ وَالْإِقْرَارِ لَنَا بِالْوَلَايَةِ وَلَا اسْتَأْهَلَ خَلْقٌ مِنَ اللَّهِ النَّظَرَ إِلَيْهِ‏ إِلَّا بِالْعُبُودِيَّةِ لَهُ وَالْإِقْرَارِ لِعَلِيٍّ بَعْدِي، الخبر.

[3]. الكافي، ج1، ص159، ح10: عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْجَبْرِ وَالْقَدَرِ فَقَالَ لَا جَبْرَ وَلَا قَدَرَ وَلَكِنْ مَنْزِلَةٌ بَيْنَهُمَا فِيهَا الْحَقُّ الَّتِي بَيْنَهُمَا لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا الْعَالِمُ أَوْ مَنْ عَلَّمَهَا إِيَّاهُ الْعَالِمُ.

بحار الأنوار، ج64، ص102، ح21: أَقُولُ وَجَدْتُ فِي بَعْضِ الْكُتُبِ مَرْوِيّاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيِّ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ اللَّيْثِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِلْإِمَامِ الْبَاقِرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ علیه السلام يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنِ الْمُؤْمِنِ مِنْ شِيعَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا بَلَغَ وَكَمُلَ فِي الْمَعْرِفَةِ هَلْ يَزْنِي قَالَ علیه السلام لَا قُلْتُ فَيَلُوطُ قَالَ لَا قُلْتُ فَيَسْرِقُ قَالَ لَا قُلْتُ فَيَشْرَبُ خَمْراً قَالَ لَا قُلْتُ فَيُذْنِبُ ذَنْباً قَالَ لَا قَالَ الرَّاوِي فَتَحَيَّرْتُ مِنْ ذَلِكَ وَكَثُرَ تَعَجُّبِي مِنْهُ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي أَجِدُ مِنْ شِيعَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَمِنْ مَوَالِيكُمْ‏ مَنْ‏ يَشْرَبُ‏ الْخَمْرَ وَيَأْكُلُ الرِّبَا وَيَزْنِي وَيَلُوطُ وَيَتَهَاوَنُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَالصَّوْمِ وَالْحَجِّ وَالْجِهَادِ وَأَبْوَابِ الْبِرِّ حَتَّى إِنَّ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ يَأْتِيهِ فِي حَاجَةٍ يَسِيرَةٍ فَلَا يَقْضِيهَا لَهُ فَكَيْفَ هَذَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَمِنْ أَيِّ شَيْ‏ءٍ هَذَا قَالَ فَتَبَسَّمَ الْإِمَامُ علیه السلام وَقَالَ يَا أَبَا إِسْحَاقَ هَلْ عِنْدَكَ شَيْ‏ءٌ غَيْرُ مَا ذَكَرْتَ قُلْتُ نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَإِنِّي أَجِدُ النَّاصِبَ الَّذِي لَا أَشُكُّ فِي كُفْرِهِ يَتَوَرَّعُ عَنْ هَذِهِ‏ الْأَشْيَاءِ لَا يَسْتَحِلُّ الْخَمْرَ وَلَا يَسْتَحِلُّ دِرْهَماً لِمُسْلِمٍ وَلَا يَتَهَاوَنُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَالصِّيَامِ وَالْحَجِّ وَالْجِهَادِ وَيَقُومُ بِحَوَائِجِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُسْلِمِينَ لِلَّهِ وَفِي اللَّهِ تَعَالَى فَكَيْفَ هَذَا وَلِمَ هَذَا فَقَالَ علیه السلام: يَا إِبْرَاهِيمُ لِهَذَا أَمْرٌ بَاطِنٌ وَهُوَ سِرٌّ مَكْنُونٌ وَبَابٌ مُغْلَقٌ مَخْزُونٌ وَقَدْ خَفِيَ عَلَيْكَ وَعَلَى كَثِيرٍ مِنْ أَمْثَالِكَ وَأَصْحَابِكَ وَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمْ يُؤْذِنْ أَنْ يَخْرُجَ سِرُّهُ وَغَيْبُهُ إِلَّا إِلَى مَنْ يَحْتَمِلُهُ وَهُوَ أَهْلُهُ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي وَاللَّهِ لَمُحْتَمِلٌ مِنْ أَسْرَارِكُمْ وَلَسْتُ بِمُعَانِدٍ وَلَا بِنَاصِبٍ فَقَالَ علیه السلام يَا إِبْرَاهِيمُ نَعَمْ أَنْتَ كَذَلِكَ وَلَكِنْ عِلْمُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَإِنَّ التَّقِيَّةَ مِنْ دِينِنَا وَدِيْنِ آبَائِنَا وَمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ فَلَا دِينَ لَهُ يَا إِبْرَاهِيمُ لَوْ قُلْتُ إِنَّ تَارِكَ التَّقِيَّةِ كَتَارِكِ الصَّلَاةِ لَكُنْتُ صَادِقاً يَا إِبْرَاهِيمُ إِنَّ مِنْ حَدِيثِنَا وَسِرِّنَا وَبَاطِنِ عِلْمِنَا مَا لَا يَحْتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَلَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَلَا مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ قُلْتُ يَا سَيِّدِي وَمَوْلَايَ فَمَنْ يَحْتَمِلُهُ إِذاً قَالَ مَا شَاءَ اللَّهُ وَشِئْنَا أَلَا مَنْ أَذَاعَ سِرَّنَا إِلَّا إِلَى أَهْلِهِ فَلَيْسَ مِنَّا ثَلَاثاً أَلَا مَنْ أَذَاعَ سِرَّنَا أَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِيد، الخبر.

الكافي، ج1، ص194، ح1: عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا فَقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَاللَّهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه وآله و سلّم إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ وَاللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ وَهُمْ وَاللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الْأَرْضِ وَاللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ‏ الشَّمْسِ‏ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَهُمْ وَاللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَيَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَيَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَلَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَيَكُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَآمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ.

الكافي، ج1، ص402، ح5: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:‏ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ عِنْدَنَا وَاللَّهِ سِرّاً مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَعِلْماً مِنْ عِلْمِ اللَّهِ وَاللَّهِ مَا يَحْتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَلَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَلَا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَاللَّهِ مَا كَلَّفَ اللَّهُ ذَلِكَ أَحَداً غَيْرَنَا وَلَا اسْتَعْبَدَ بِذَلِكَ أَحَداً غَيْرَنَا وَإِنَّ عِنْدَنَا سِرّاً مِنْ‏ سِرِّ اللَّهِ وَعِلْماً مِنْ عِلْمِ اللَّهِ أَمَرَنَا اللَّهُ بِتَبْلِيغِهِ فَبَلَّغْنَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مَا أَمَرَنَا بِتَبْلِيغِهِ فَلَمْ نَجِدْ لَهُ مَوْضِعاً وَلَا أَهْلاً وَلَا حَمَّالَةً يَحْتَمِلُونَهُ حَتَّى خَلَقَ اللَّهُ لِذَلِكَ أَقْوَاماً خُلِقُوا مِنْ طِينَةٍ خُلِقَ مِنْهَا مُحَمَّدٌ وَآلُهُ وَذُرِّيَّتُهُ علیهم السلام وَمِنْ نُورٍ خَلَقَ اللَّهُ مِنْهُ مُحَمَّداً وَذُرِّيَّتَهُ وَصَنَعَهُمْ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ الَّتِي صَنَعَ مِنْهَا مُحَمَّداً وَذُرِّيَّتَهُ فَبَلَّغْنَا عَنِ اللَّهِ مَا أَمَرَنَا بِتَبْلِيغِهِ فَقَبِلُوهُ وَاحْتَمَلُوا ذَلِكَ فَبَلَغَهُمْ ذَلِكَ عَنَّا فَقَبِلُوهُ وَاحْتَمَلُوهُ وَبَلَغَهُمْ ذِكْرُنَا فَمَالَتْ قُلُوبُهُمْ إِلَى مَعْرِفَتِنَا وَحَدِيثِنَا فَلَوْ لَا أَنَّهُمْ خُلِقُوا مِنْ هَذَا لَمَا كَانُوا كَذَلِكَ لَا وَاللَّهِ مَا احْتَمَلُوهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ أَقْوَاماً لِجَهَنَّمَ وَالنَّارِ فَأَمَرَنَا أَنْ نُبَلِّغَهُمْ كَمَا بَلَّغْنَاهُمْ وَاشْمَأَزُّوا مِنْ ذَلِكَ وَنَفَرَتْ قُلُوبُهُمْ وَرَدُّوهُ عَلَيْنَا وَلَمْ يَحْتَمِلُوهُ وَكَذَّبُوا بِهِ وَقَالُوا ساحِرٌ كَذَّابٌ‏ فَ طَبَعَ اللَّهُ‏ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ‏ وَأَنْسَاهُمْ ذَلِكَ ثُمَّ أَطْلَقَ اللَّهُ لِسَانَهُمْ بِبَعْضِ الْحَقِّ فَهُمْ يَنْطِقُونَ بِهِ وَقُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ لِيَكُونَ ذَلِكَ دَفْعاً عَنْ أَوْلِيَائِهِ وَأَهْلِ طَاعَتِهِ وَلَوْ لَا ذَلِكَ مَا عُبِدَ اللَّهُ فِي أَرْضِهِ فَأَمَرَنَا بِالْكَفِّ عَنْهُمْ وَالسَّتْرِ وَالْكِتْمَانِ فَاكْتُمُوا عَمَّنْ أَمَرَ اللَّهُ بِالْكَفِّ عَنْهُ وَاسْتُرُوا عَمَّنْ أَمَرَ اللَّهُ بِالسَّتْرِ وَالْكِتْمَانِ عَنْهُ قَالَ ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ وَبَكَى وَقَالَ اللَّهُمَ‏ إِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ‏ فَاجْعَلْ مَحْيَانَا مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتَنَا مَمَاتَهُمْ وَلَا تُسَلِّطْ عَلَيْهِمْ عَدُوّاً لَكَ فَتُفْجِعَنَا بِهِمْ فَإِنَّكَ إِنْ أَفْجَعْتَنَا بِهِمْ لَمْ تُعْبَدْ أَبَداً فِي أَرْضِكَ وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَسَلَّمَ تَسْلِيماً.

رسالة مختصرة في شرح احوال الشيخ أحمد الأحسائي بقلمه الشريف، ص2: وَلَقَدْ وَرَدَ عَنِ البَاقِر علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَا مِنْ عَبْدٍ أَحَبَّنَا وَزَادَ فِي حُبِّنَا وَأَخْلَصَ فِي مَعْرِفَتَنا وَسَئَلَ عَنْ مَسْأَلَةٍ إِلَّا وَنَفَثَنَا فِي رَوْعِهِ جَواباً لِتِلْكَ المَسْأَلَة.

[4]. التوحيد، ص371، ح10.

[5]. آل عمران: 7 (هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ).

النساء: 162 (لَكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أُولَئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْراً عَظِيماً).

الكافي، ج1، ص184، ح9: عَنْ مُقَرِّنٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ‏ جَاءَ ابْنُ الْكَوَّاءِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (وَعَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ‏ يَعْرِفُونَ كُلّاً بِسِيماهُمْ)‏ فَقَالَ نَحْنُ عَلَى الْأَعْرَافِ نَعْرِفُ‏ أَنْصَارَنَا بِسِيمَاهُمْ‏ وَنَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِي لَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا وَنَحْنُ الْأَعْرَافُ يُعَرِّفُنَا اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الصِّرَاطِ فَلَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَعَرَفْنَاهُ وَلَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَنَا وَأَنْكَرْنَاهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَلَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَصِرَاطَهُ وَسَبِيلَهُ وَالْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَايَتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَإِنَّهُمْ‏ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ‏ فَلَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ النَّاسُ بِهِ‏ وَلَا سَوَاءٌ حَيْثُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عُيُونٍ كَدِرَةٍ يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ وَذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَيْنَا إِلَى عُيُونٍ صَافِيَةٍ تَجْرِي بِأَمْرِ رَبِّهَا لَا نَفَادَ لَهَا وَلَا انْقِطَاعَ.

نهج البلاغة، ص200، الخطبة144: (ومن خطبة له علیه السلام): بَعَثَ اللَّهُ رُسُلَهُ بِمَا خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَجَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلَى خَلْقِهِ لِئَلَّا تَجِبَ الْحُجَّةُ لَهُمْ بِتَرْكِ الْإِعْذَارِ إِلَيْهِمْ فَدَعَاهُمْ بِلِسَانِ الصِّدْقِ إِلَى سَبِيلِ الْحَقِّ أَلَا إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ كَشَفَ الْخَلْقَ‏ كَشْفَةً لَا أَنَّهُ جَهِلَ مَا أَخْفَوْهُ مِنْ مَصُونِ أَسْرَارِهِمْ وَمَكْنُونِ ضَمَائِرِهِمْ وَلَكِنْ‏ لِيَبْلُوَهُمْ‏ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً فَيَكُونَ الثَّوَابُ جَزَاءً وَالْعِقَابُ بَوَاءً أَيْنَ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ دُونَنَا كَذِباً وَبَغْياً عَلَيْنَا أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ وَوَضَعَهُمْ وَأَعْطَانَا وَحَرَمَهُمْ وَأَدْخَلَنَا وَأَخْرَجَهُمْ بِنَا يُسْتَعْطَى‏ الْهُدَى‏ وَيُسْتَجْلَى الْعَمَى إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ وَلَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَيْرِهِمْ‏ آثَرُوا عَاجِلاً وَأَخَّرُوا آجِلاً وَتَرَكُوا صَافِياً وَشَرِبُوا آجِناً كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى فَاسِقِهِمْ وَقَدْ صَحِبَ الْمُنْكَرَ فَأَلِفَهُ وَبَسِئَ بِهِ‏ وَوَافَقَهُ حَتَّى شَابَتْ عَلَيْهِ مَفَارِقُهُ وَصُبِغَتْ بِهِ خَلَائِقُهُ‏ ثُمَّ أَقْبَلَ مُزْبِداً كَالتَّيَّارِ لَا يُبَالِي مَا غَرَّقَ أَوْ كَوَقْعِ النَّارِ فِي الْهَشِيمِ لَا يَحْفِلُ‏ مَا حَرَّقَ أَيْنَ الْعُقُولُ الْمُسْتَصْبِحَةُ بِمَصَابِيحِ الْهُدَى وَالْأَبْصَارُ اللَّامِحَةُ إِلَى مَنَارِ التَّقْوَى أَيْنَ الْقُلُوبُ الَّتِي وُهِبَتْ لِلَّهِ وَعُوقِدَتْ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ ازْدَحَمُوا عَلَى الْحُطَامِ‏ وَتَشَاحُّوا عَلَى الْحَرَامِ وَرُفِعَ لَهُمْ عَلَمُ‏ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ فَصَرَفُوا عَنِ الْجَنَّةِ وُجُوهَهُمْ وَأَقْبَلُوا إِلَى النَّارِ بِأَعْمَالِهِمْ وَدَعَاهُمْ رَبُّهُمْ فَنَفَرُوا وَوَلَّوْا وَدَعَاهُمُ الشَّيْطَانُ فَاسْتَجَابُوا وَأَقْبَلُوا.

الكافي، ج1، ص213، ح2: عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: وَما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ‏ فِي الْعِلْمِ‏ فَرَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله و سلّم أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَالتَّأْوِيلِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ وَأَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّهُ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ تَأْوِيلَهُ إِذَا قَالَ الْعَالِمُ‏ فِيهِمْ بِعِلْمٍ فَأَجَابَهُمُ اللَّهُ بِقَوْلِهِ: يَقُولُونَ‏ آمَنَّا بِهِ‏ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَالْقُرْآنُ خَاصٌّ وَعَامٌّ وَمُحْكَمٌ وَمُتَشَابِهٌ وَنَاسِخٌ وَمَنْسُوخٌ فَالرَّاسِخُونُ فِي‏ الْعِلْمِ‏ يَعْلَمُونَهُ‏.

تأويل الآيات الظاهرة، ص540: عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ: خَرَجَ عَلَيْنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَنَحْنُ‏ فِي‏ الْمَسْجِدِ فَاحْتَوَشْنَاهُ‏ فَقَالَ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي سَلُونِي عَنِ الْقُرْآنِ فَإِنَّ فِي الْقُرْآنِ عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ لَمْ يَدَعْ لِقَائِلٍ مَقَالاً وَلَا يَعْلَمُ‏ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ‏ وَلَيْسُوا بِوَاحِدٍ وَرَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله و سلّم كَانَ وَاحِداً مِنْهُمْ عَلَّمَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِيَّاهُ وَعَلَّمَنِيهِ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله و سلّم ثُمَّ لَا يَزَالُ فِي عَقِبِهِ إِلَى يَوْمِ تَقُومُ السَّاعَةُ ثُمَّ قَرَأَ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَآلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ فَأَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله و سلّم بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا النُّبُوَّةَ وَالْعِلْمُ فِي عَقِبِنَا إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ ثُمَّ قَرَأَ وَجَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ‏ ثُمَّ قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله و سلّم عَقِبَ إِبْرَاهِيمَ وَنَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ عَقِبُ إِبْرَاهِيمَ وَعَقِبُ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه وآله و سلّم.

الإحتجاج، ج‏1، ص253: جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَةِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ علیه السلام وَقَالَ لَهُ لَوْ لَا مَا فِي الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَالتَّنَاقُضِ‏ لَدَخَلْتُ فِي دِينِكُمْ فَقَالَ لَهُ علیه السلام وَمَا هُوَ؟ قَالَ: قَوْلُهُ تَعَالَى‏:... فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام:... ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ لِسَعَةِ رَحِمَتِهِ وَرَأْفَتِهِ بِخَلْقِهِ وَعِلْمِهِ بِمَا يُحْدِثُهُ الْمُبَدِّلُونَ مِنْ تَغْيِيرِ كِتَابِهِ قَسَّمَ كَلَامَهُ ثَلَاثَةَ أَقْسَامٍ فَجَعَلَ قِسْماً مِنْهُ يَعْرِفُهُ الْعَالِمُ وَالْجَاهِلُ وَقِسْماً لَا يَعْرِفُهُ إِلَّا مَنْ صَفَا ذِهْنُهُ وَلَطُفَ‏ حِسُّهُ‏ وَصَحَّ تَمْيِيزُهُ مِمَّنْ‏ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ‏ وَقِسْماً لَا يَعْرِفُهُ إِلَّا اللَّهُ وَأُمَنَاؤُهُ‏ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ‏ وَإِنَّمَا فَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ لِئَلَّا يَدَّعِيَ أَهْلُ الْبَاطِلِ مِنَ الْمُسْتَوْلِينَ عَلَى مِيرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله و سلّم مِنْ عِلْمِ الْكِتَابِ مَا لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُمْ وَلِيَقُودَهُمُ الِاضْطِرَارُ إِلَى الِايتِمَارِ لِمَنْ وَلَّاهُ أَمْرَهُمْ فَاسْتَكْبَرُوا عَنْ طَاعَتِهِ تَعَزُّزاً وَافْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَاغْتِرَاراً بِكَثْرَةِ مَنْ ظَاهَرَهُمْ وَعَاوَنَهُمْ وَعَانَدَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ وَرَسُولَهُ فَأَمَّا مَا عَلِمَهُ الْجَاهِلُ وَالْعَالِمُ مِنْ فَضْلِ رَسُولِ اللَّهِ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ‏ وَقَوْلُهُ‏ إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً وَلِهَذِهِ الْآيَةِ ظَاهِرٌ وَبَاطِنٌ فَالظَّاهِرُ قَوْلُهُ‏ صَلُّوا عَلَيْهِ‏ وَالْبَاطِنُ قَوْلُهُ‏ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً أَيْ سَلِّمُوا لِمَنْ وَصَّاهُ وَاسْتَخْلَفَهُ وَفَضَّلَهُ عَلَيْكُمْ وَمَا عَهِدَ بِهِ إِلَيْهِ تَسْلِيماً وَهَذَا مِمَّا أَخْبَرْتُكَ أَنَّهُ لَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا مَنْ لَطُفَ حِسُّهُ وَصَفَا ذِهْنُهُ وَصَحَّ تَمْيِيزُهُ وَكَذَلِكَ قَوْلُهُ سَلامٌ عَلى‏ آلِ ياسِينَ لِأَنَّ اللَّهَ سَمَّى بِهِ النَّبِيَّ صلّی الله علیه وآله و سلّم حَيْثُ قَالَ يس وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ. إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ‏ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهُمْ يُسْقِطُونَ قَوْلَ اللَّهِ سَلَامٌ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا أَسْقَطُوا غَيْرَهُ وَمَا زَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله و سلّم يَتَأَلَّفُهُمْ وَيُقَرِّبُهُمْ وَيُجْلِسُهُمْ عَنْ يَمِينِهِ وَشِمَالِهِ حَتَّى أَذِنَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فِي إِبْعَادِهِمْ بِقَوْلِهِ وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلاً وَبِقَوْلِهِ‏ فَما لِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ. عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمالِ عِزِينَ. أَ يَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ. كَلَّا إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِمَّا يَعْلَمُونَ‏ وَكَذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ‏ وَلَمْ يَسُمِّ بِأَسْمَائِهِمْ وَأَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَأُمَّهَاتِهِم‏، الخبر.

[6]. الكافي، ج1، ص51، ح15: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ وَعِنْدَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ يُقَالُ لَهُ عُثْمَانُ الْأَعْمَى وَهُوَ يَقُولُ إِنَّ الْحَسَنَ‏ الْبَصْرِيَ‏ يَزْعُمُ‏ أَنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ الْعِلْمَ يُؤْذِي رِيحُ بُطُونِهِمْ أَهْلَ النَّارِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام فَهَلَكَ إِذَنْ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ مَا زَالَ الْعِلْمُ مَكْتُوماً مُنْذُ بَعَثَ اللَّهُ نُوحاً علیه السلام فَلْيَذْهَبِ الْحَسَنُ يَمِيناً وَشِمَالاً فَوَ اللَّهِ مَا يُوجَدُ الْعِلْمُ إِلَّا هَاهُنَا.

[7]. الكافي، ج1، ص399، ح3: عَنْ أَبِي مَرْيَمَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام لِسَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ وَالْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ... .

[8]. الكافي، ج1، ص400، ح5: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ شَهَادَةِ وَلَدِ الزِّنَا تَجُوزُ فَقَالَ لَا فَقُلْتُ إِنَّ الْحَكَمَ بْنَ عُتَيْبَةَ يَزْعُمُ‏ أَنَّهَا تَجُوزُ فَقَالَ اللَّهُمَّ لَا تَغْفِرْ ذَنْبَهُ مَا قَالَ اللَّهُ لِلْحَكَمِ إِنَّهُ‏ لَذِكْرٌ لَكَ‏ وَلِقَوْمِكَ‏ فَلْيَذْهَبِ الْحَكَمُ يَمِيناً وَشِمَالاً فَوَ اللَّهِ لَا يُؤْخَذُ الْعِلْمُ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ نَزَلَ عَلَيْهِمْ جَبْرَئِيلُ علیه السلام.

الكافي، ج1، ص399، ح4: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ لِي إِنَّ الْحَكَمَ بْنَ عُتَيْبَةَ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ‏ وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ فَلْيُشَرِّقِ الْحَكَمُ وَلْيُغَرِّبْ أَمَا وَاللَّهِ لَا يُصِيبُ‏ الْعِلْمَ‏ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ نَزَلَ عَلَيْهِمْ جَبْرَئِيلُ.

[9]. الكافي، ج1، ص51، ح15: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ وَعِنْدَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ يُقَالُ لَهُ عُثْمَانُ الْأَعْمَى وَهُوَ يَقُولُ إِنَّ الْحَسَنَ‏ الْبَصْرِيَ‏ يَزْعُمُ‏ أَنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ الْعِلْمَ يُؤْذِي رِيحُ بُطُونِهِمْ أَهْلَ النَّارِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام فَهَلَكَ إِذَنْ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ مَا زَالَ الْعِلْمُ مَكْتُوماً مُنْذُ بَعَثَ اللَّهُ نُوحاً علیه السلام فَلْيَذْهَبِ الْحَسَنُ يَمِيناً وَشِمَالاً فَوَ اللَّهِ مَا يُوجَدُ الْعِلْمُ إِلَّا هَاهُنَا.

الكافي، ج5، ص113، ح2: عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام حَدِيثٌ بَلَغَنِي عَنِ الْحَسَنِ الْبَصْرِيِّ فَإِنْ كَانَ حَقّاً فَ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏ قَالَ وَمَا هُوَ قُلْتُ بَلَغَنِي أَنَّ الْحَسَنَ الْبَصْرِيَّ كَانَ يَقُولُ لَوْ غَلَى دِمَاغُهُ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ مَا اسْتَظَلَّ بِحَائِطِ صَيْرَفِيٍّ وَلَوْ تَفَرَّثَ‏ كَبِدُهُ‏ عَطَشاً لَمْ يَسْتَسْقِ مِنْ دَارِ صَيْرَفِيٍّ مَاءً وَهُوَ عَمَلِي وَتِجَارَتِي وَفِيهِ نَبَتَ لَحْمِي وَدَمِي وَمِنْهُ حَجِّي وَعُمْرَتِي فَجَلَسَ ثُمَّ قَالَ كَذَبَ الْحَسَنُ خُذْ سَوَاءً وَأَعْطِ سَوَاءً فَإِذَا حَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَدَعْ مَا بِيَدِكَ وَانْهَضْ إِلَى الصَّلَاةِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ كَانُوا صَيَارِفَةً.

[10]. الفجر: ۲۹.

[11]. الفجر: 30.

[12]. القمر: 55.

[13]. إرشاد القلوب، ج1، ص199: رُوِيَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام‏ أَنَّ النَّبِيَّ صلّی الله علیه وآله و سلّم سَأَلَ رَبَّهُ سُبْحَانَهُ لَيْلَةَ الْمِعْرَاجِ فَقَالَ: يَا رَبِّ أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ؟ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى: لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَفْضَلَ عِنْدِي مِنَ التَّوَكُّلِ عَلَيَّ وَالرِّضَا بِمَا قَسَمْتُ يَا مُحَمَّدُ وَجَبَتْ... .

[14]. الصراط المستقيم، ج1، ص213: وَمِنْ ذَلِكَ مَا وَجَدْنَاهُ مرْويّاً عَنْ سَعْدِ بْنِ عُبَادة وَاَلْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ أَنَّهُ علیه السلام لَمَّا خَرَجَ إِلَى اَلنَّهْرَوَانِ استقْبَلَهُ دهقان وَقَالَ لَتَعُودَنَّ عَمَّا قَصَدْتَ إِلَيْهِ لِتَنَاحُسِ اَلنُّجُومِ وَاَلطَّوَالِعِ فسَعِدَ أَهْلُ النُّحُوسِ وَنَحَّسَ أَهْلُ السُّعُودِ وَاِقْتَرَنَ فِي اَلسَّمَاءِ كَوْكَبَانِ يَقْتَتِلاَنِ وَشرف بَهْرَانِ فِي بُرْجِ الْمِيزَانِ و قَدَحَتْ فِي بُرْجِهِ اَلنِّيرَانُ وَتَنَاشَتِ اَلْحَرْبُ حَقّاً بِأَمَاكِنِهَا فَتَبَسَّمَ اَلْإِمَامُ علیه السلام وَقَال أَنْتَ الْمُحَذِّرُ مِنَ الْأَقْدارِ أَمْ عِنْدَكَ دَقائِقُ الْأَسْرارِ فَتَعْرِفُ الْأَكْدَارَ و اَلْأَدْوَارَ أَخْبِرْنِي عَنِ الْأَسَدِ في تَباعُدِهِ فِي اَلْمَطَالِعِ وَاَلْمَرَاجِعِ وَعَنِ الزُّهَرَةِ فِي التَّوَابِعِ وَاَلْجَوَامِعِ وَكَمْ مِنَ السَّوَارِي إِلَى الدراري وَكَمْ مِنَ اَلسَّاكِنَاتِ إِلَى اَلْمُتَحَرِّكَاتِ وَكَمْ قَدْرُ شُعَاعِ اَلْمُدَبِّرَاتِ وَكَمْ أَنْفَاسُ اَلْفَجْرِ فِي اَلْغَدَوَاتِ قَالَ لاَ عِلْمَ لِي بِذَلِكَ فَقَالَ هَلْ عِنْدَكَ عِلْمٌ أَنَّهُ قَدِ اِنْتَقَلَ اَلْمَلِكُ فِي بَارِحَتِنَا مِنْ بَيْتٍ إِلَى بَيْتٍ بِالصِّينَ وَاِنْقَلَبَ بُرْجُ مَاجِينَ وَهَاجَ نَمْلُ اَلشَّيْخِ وَتَرَدَّى برج اَلأَندُلُسِ وَطَفحَ جُبُّ سَرَنْدِيبَ وَفَقَدَ دَيَّانُ اَلْيَهُودِ اِبْنَ عَمِّهِ وَعَمِيَ رَاهِبُ عمورية وَجُذِمَ بِطْرِيقُ اَلرُّومِ بِرُومِيَّةَ وَتَسَاقَطَتْ شُرَافَاتٌ مِنْ سُورِ قُسْطَنْطِينِيَّةَ أَ فَأَنْتَ عَالِمٌ بِمَنْ أَحْكَمَ هَذِهِ اَلْأَشْيَاءَ مِنَ اَلْفَلَكِ قَالَ لاَ فَقَالَ علیه السلام هَلْ عِنْدَكُمْ عِلْمٌ أَنَّهُ قَدْ سَعِدَ فِي بَارِحَتِنا سَبْعُونَ أَلْفَ عَالَمٍ مِنْهُمْ فِي اَلْبَرِّ وَمِنْهُمْ فِي اَلْبَحْرِ أَ فَأَنْتَ عَالِمٌ بِمَنْ أَسْعَدَهُمْ مِنَ اَلْكَوَاكِبِ قَالَ لا ثُمَّ أخبَرَهُ علیه السلام بِأَنَّ تَحْتَ حَافِرِ فَرَسِهِ اَلْيُمْنَى كَنْزٌ وَتَحْتَ اَلْيُسْرَى عَيْنٌ مِنَ اَلْمَاءِ فنبشوا فَوَجَدُوا كَمَا ذَكَر علیه السلام فقال الدهقان مَا رَأَيْتُ أَعْلَمَ مِنْكَ إِلاَّ أَنَّكَ مَا أَدْرَكْتَ عِلْمَ الْفَلْسَفَةِ فَقَالَ علیه السلام مَنْ صَفِيَ مِزاجُهُ اعْتَدَلَت طَبائِعُهُ وَمَنِ اعْتَدَلَتْ طَبائِعُهُ قَوِيَ أَثَرُ النَّفْسِ فِيهِ وَمَنْ قَوِيَ أَثَرُ اَلنَّفْسِ فِيهِ سَمَا إِلَى مَا يَرْتَقِيهِ وَمَنْ سَمَا إِلَى مَا يَرْتَقِيهِ تَخَلَّقَ بِالأخلاق اَلنَّفْسَانِيَّةِ وَأَدْرَكَ اَلْعُلُومَ اَللاَّهُوتِيَّةَ وَمَنْ أَدْرَكَ اَلْعُلُومَ اللاَّهُوتِيَّةَ صَارَ مَوْجُوداً بِمَا هُوَ إِنْسَانٌ دُونَ أَنْ يَكُونَ مَوْجُوداً بِمَا هُوَ حَيَوَانٌ وَدَخَلَ فِي بَابِ الملكي اَلصُّورِيِّ وَمَا لَهُ عَنْ هَذِهِ اَلْغَايَةِ مُعْبِّرٌ فَسَجَدَ اَلدِّهْقَانُ وَأَسْلَمَ.

كشكول بهايى، ج‏3، ص404. منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة، ج19، ص306. مستدرك سفينة البحار، ج8، ص311.

[15]. ابراهیم: 27.

[16]. فصّلت: 30.

[17]. الجنّ: 16.

[18]. الأنعام: 122.

[19]. النحل: 97.

[20]. المحاسن، ج1، ص201، ح37: عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:... .

[21]. الكافی، ج2، ص3، ح2: عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ الْجَازِيِ‏ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ طِينَةِ الْجَنَّةِ وَخَلَقَ الْكَافِرَ مِنْ طِينَةِ النَّارِ وَقَالَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ فَلَا يَسْمَعُ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ إِلَّا عَرَفَهُ وَلَا يَسْمَعُ شَيْئاً مِنَ الْمُنْكَرِ إِلَّا أَنْكَرَهُ قَالَ وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ الطِّينَاتُ ثَلَاثٌ طِينَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَالْمُؤْمِنُ مِنْ تِلْكَ الطِّينَةِ إِلَّا أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ هُمْ‏ مِنْ‏ صَفْوَتِهَا هُمُ الْأَصْلُ وَلَهُمْ فَضْلُهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ الْفَرْعُ‏ مِنْ طِينٍ لازِبٍ كَذَلِكَ لَا يُفَرِّقُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ شِيعَتِهِمْ وَقَالَ طِينَةُ النَّاصِبِ‏ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ* وَأَمَّا الْمُسْتَضْعَفُونَ فَ مِنْ تُرابٍ* لَا يَتَحَوَّلُ مُؤْمِنٌ عَنْ إِيمَانِهِ وَلَا نَاصِبٌ عَنْ نَصْبِهِ وَلِلَّهِ الْمَشِيئَةُ فِيهِمْ.