شرح دعای صنمی قریش - جلسه 19

از شجره طوبی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۰۸ توسط علی اکبر (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «= '''شرح دعای صنمی قریش''' = == '''جلسه: 19''' == أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین === درآمدی بر جلس...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

شرح دعای صنمی قریش

جلسه: 19

أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین

ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین


درآمدی بر جلسه گذشته

در جلسۀ قبل بیان شد؛ عایشه و حفصه، اوّلین دختران و پیروان شرکی و کفری اوّلی و دوّمی هستند که پدرشان، ابابکر و مادرشان، عمر می‌باشد. بیان این جمله، بدین خاطر است که انسان اشتباه ننموده و دریابد که در این جایگاه، پدر، ابابکر و مادر، عمر است. همچنین در سوی ایمان، تمامی مؤمنان، فرزندان ایمانی و توحیدی رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام می‌باشند. یعنی آنها فرزندان نبوّت و ولایت و نبی و وصی هستند که پدرشان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم یعنی نبوّت و مادرشان امیر المؤمنین علیه السلام یعنی ولایت و امامت می‌باشد. این سو پدر و مادر ایمانی و توحیدی و آن سو پدر و مادر کفری و شرکی قرار دارد.

سفارش خداوند متعال نسبت به پدر و مادر

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: {وَوَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‏ وَهْنٍ وَفِصالُهُ في‏ عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لي‏ وَلِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصير * وَإِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بي‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَصاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَاتَّبِعْ سَبيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون‏}‏[1]؛ «ما به انسان‌ها در مورد پدر و مادرشان سفارش نمودیم. مادرشان آنها را با تحمّل سختی و سستی‌ای بر سختی و سستی دیگر حمل کرده است. از شیر گرفتن فرزند در دو سالگی می‌باشد. پس سپاس من و پدر و مادر خویش را بجا آورید که بازگشت همگی شما به سوی من می‌باشد. چنانچه پدر و مادر سخت‌گیری نموده و تو را به زحمت انداختند تا با ‌بی‌علم به من شرک ورزی، از آنها پیروی ننما. امّا در مسائل دنیوی با آنها خوش‌رو و شادمان باش. از کسی که به سوی دین من بازگشته، از من پیروی نموده و توحید مرا قبول کرده، پیروی کن که همگی شما به سوی من بازمی‌گردید. در این هنگام من شما را از کرده‌هایتان باخبر می‌نمایم».

تقسیم‌بندی پدر و مادر در آیات سوره لقمان

این آیه بر اساس اصول، زیربناها و سخنان اهل بیت علیهم السلام و بر این اساس که آیات قرآنی دارای ظاهر و باطن و در عین معانی ساده و تحت‌اللفظی، دارای معانی حقیقی، باطنی و الهی می‌باشند، دربردارندۀ دو معنا است؛ معنای اوّل، پدر و مادر ظاهری است که در ترجمۀ آیه بیان شد. و معنای دوّم، پدر و مادر باطنی و ایمانی می‌باشد. بدین معنا که یک پدر و مادر، پدر و مادر جسمانی و دنیوی و یک پدر و مادر، پدر و مادر روحانی و دینی می‌باشد.

پدر و مادر دنیوی

منظور از پدر و مادر دنیوی، آنهایی هستند که انسان را به دنیا می‌آورند. در این تقسیم بندی تنها دو پدر و مادر وجود داشته و یبش از آن بی‌معنا می‌باشد. زیرا پدر و مادر دنیوی و جسمانی به دو شکل نبوده و دو جسم وجود ندارد. کودک به شکلی معلوم متولّد شده و تا پایان عمر بر همان حالت باقی می‌ماند. چنانچه از ابتدا سیاه، سفید، لوچ، قدبلند و یا قدکوتاه باشد، تا پایان عمر به همان شکل خواهد بود و تغییری در وی رخ نخواهد داد.

پدر و مادرهای دینی و جهات آن

پدر و مادرهای روحانی و دینی برخلاف پدر و مادر دنیوی، دو دسته هستند. کودک با تولّد و قرارگیری در دایرۀ شریعت، دو جهت می‌یابد. جهت اوّل، اینکه به خداوند متعال و توحید الهی ایمان آورده و روح و روانش توحیدی گردد. و جهت دوّم، اینکه مشرک و کافر شده و منکر توحید خداوند گردد. پس چنین انسانی پس از تولّد، در جهت روحانی، اخروی و دینی دارای دو جهت می‌شود. یا به سوی توحید خداوند رحمن، نبوّت انبیاء و ولایت اولیای الهی و کتب آسمانی رفته و از آنها پیروی می‌نماید و یا به سوی مشرکان، کفّار، ائمّۀ کفر و پیروان آنها رفته، مشرک و کافر شده و مخالف توحید خداوند منّان می‌گردد.

روش بیشتر انسان‌ها در فهم مطالب دینی و سطحی نگری

آنچه بیان می‌شود، خلاصه‌ای از مطالب مربوط به این موضوع می‌باشد که هدفش این است تا ترجمه‌ای باطنی از این آیه به دست دهد. بیشتر انسان‌ها به تفکّر و تدبّر عادت نداشته و دل این را ندارند که ساعتی به تفکّر در خطّی از قرآن کریم اختصاص دهند تا مطلبی از مطالب را مقداری ظریف‌تر، باطنی‌تر، دقیق‌تر و لطیف‌تر درک نمایند. علاقۀ آنها بدین سو است که مطالب به شکل رساله‌های عملی یا داستان‌وار مطرح شود. این حالت، حالتی ناپسند بوده و چنین انسانی حتّی اگر سالیان طولانی‌ای عمر نماید، به مطلب و حقیقتی دست نیافته، همان انسان ابتدایی بوده و در طول زندگیش رشد و شکوفایی دینی‌ای نخواهد داشت. پس لازم است که انسان حداقل خلاصه‌ای از ترجمۀ باطنی‌ این آیه را دردست داشته باشد.

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام؛ اصل همه خوبی‌ها

اوّلین اصل و پایۀ تمام خوبی‌ها، کمال‌ها و انوار الهی و توحیدی منتشر شده در سوی دین، ایمان، توحید و اسلام؛ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام هستند. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دارای اوّلین مقام و امیر المؤمنین علیه السلام در مقام دوّم قرار دارند. ایشان شارح، مبیّن، مفسّر و تفصیل دهندۀ حقایق درونی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌باشند. مقام رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم، مقامی وحدانی، اجمالی و پیچیده بوده و مقام امیر المؤمنین علیه السلام، مقامی تفصیلی، گسترده و روشن‌کننده می‌باشد.

کیفیّت انسان در صُلب و رَحِم دنیوی

انسان در تولّد دنیوی و صلب پدر خویش، پیچیده، خلاصه و گنگ است، امّا با ورودش به رَحِم مادر، تفصیل پیدا کرده، صورتی یافته و شکل می‌گیرد؛ صاحب دست، پا، چشم، قلب، مغز و سایر اعضا می‌گردد. این جزئیّات در رحم مادر رخ داده و در صلب پدر چنین جزئیّاتی وجود ندارد. سرچشمۀ تمام این جزئیّات، صلب پدر است، امّا در آنجا بدین شکل نبوده و پیچیده و سرّی بوده است. امّا وقتی وارد رحم مادر گشته، صاحب این جزئیّات شده است. این، بدین خاطر است که رحم مادر، دارای توان، قدرت و استعدادی است که نطفه را در خود، تربیت نموده، رشد داده، سرّ و نهانی در صلب پدر را تفصیل داده و دارای جهت‌های بسیار آشکاری می‌نماید و آن را صاحب دست، پا، سر، گوش و سایر اعضا گرداند.

رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم، پدر مؤمنان و امیر المؤمنین علیه السلام، مادر آنها

این پیچیدگی و تفصیلِ پدر و مادر ظاهری، در پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام نیز وجود دارد؛ تمامی حقایق توحیدی خداوند متعال در رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم پنهان و پوشیده می‌باشد که امیر المؤمنین علیه السلام در این مورد فرمودند: «ظَاهِرِي إِمَامَةً ووَصِيَّةٌ وَباطِنِي غَيبٌ مَنِيعٌ لا يُدْرَكُ؛[2] ظاهر من، وصی و جانشین پیامبر خدا بوده و باطنم امری پنهان، عمیق و غیرقابل درک می‌باشد». ایشان، ظاهر خویش را وصایت و امامت دانسته که آشکار بوده، از سوی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم آمده و تفصیل‌گر، شارح و بیانگر تمام حقایق می‌باشد. هرکس جویای شرح، تفصیل و بیان حقایقِ نازل شده به رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم است، باید نزد ایشان آید. امّا باطن ایشان به قدری دارای پیچیدگی می‌باشد که دست فهم کسی به آن مقام نرسیده و هیچ کس آن را درک نمی‌نماید؛ باطن، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و ظاهر، امیر المؤمنین علیه السلام می‌باشد.

مؤمنان، برادر پدر و مادری یکدیگر

امام صادق علیه السلام در مورد پدر و مادر دینی می‌فرمایند: «الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَأُمِّهِ، أَبُوهُ النُّورُ وَأُمُّهُ الرَّحْمَةُ وَإِنَّمَا يَنْظُرُ بِذَلِكَ النُّورِ الَّذِي خُلِقَ مِنْهُ؛[3] مؤمن، برادرِ پدر و مادری مؤمن می‌باشد. پدرش نور و مادرش رحمت است که تنها بواسطه همان نور که از آن خلق شده می نگرد». اینجا منظور، انسان‌های عادی دنیوی تولّد دنیوی و اشخاص نیست، بلکه مؤمن می‌باشد. پس مؤمن، برادر مؤمن است، اگرچه یکی از آ‌نها در کشوری و دیگری در کشوری دیگر باشد، تفاوتی ندارد، اگر مؤمن باشند، برادر پدر و مادر یکدیگر هستند حتّی اگر یکی از آنها اکنون و دیگری قرن‌ها قبل بوده باشد، برادر پدر و مادری یکدیگر هستند. پدرشان نور یعنی رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و مادرشان رحمت یعنی امیر المؤمنین علیه السلام است که فرمودند: «أَنَا وَعَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»[4].

رضایت پدر و مادر دینی و دنیوی و تأثیر آن دو و عدم تأثیر دنیوی

این مطلب، همان است که امام حسن عسکری علیه السلام در تفسیر خویش با چنین مضمونی فرموده‌اند؛ اگر کسی پدر و مادر دنیوی خویش را راضی نگاه داشته، مورد نفرین و لعن آنها قرار نگرفته، احترامشان را نگاه داشته و حقوقشان را رعایت نماید، امّا حقوق پدر و مادر دینی خویش (رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام) را رعایت نکرده، آنها را راضی ننموده و مورد نفرین آنها قرار گیرد؛ پدر و مادر ظاهری و دنیوی، روز قیامت نمی‌توانند برای او کاری انجام داده و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام را راضی نمایند. امّا اگر کسی مورد رضایت پدر و مادر دنیوی خویش نبوده، آنها را آزار داده، با چشمان گره‌خورده و خیره نگاهشان نموده و سرشان فریاد کشیده باشد و آنها از او راضی نباشند، امّا پدر و مادر دینی وی یعنی رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام از او خشنود باشند، روز قیامت می‌توانند پدر و مادر دنیوی او را راضی کنند که این کار را نیز خواهند نمود[5].

سوی دیگر آیات سورۀ لقمان و هویّت پدر و مادر شرکی

پس در معنای باطنی آیات چهاردهم و پانزدهم سورۀ لقمان، دو پدر و مادر دینی توحیدی وجود دارد که رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام هستند. این آیات، سوی دیگری نیز دارد؛ انسان وقتی متولّد شده، رشد نموده و عقل و فهم می‌یابد، می‌تواند سوی کفر را انتخاب کرده و مشرک و کافر گردد، که بیشتر انسان‌ها نیز در همین سو قرار دارند. این انسان در جهت کفری خویش، دارای پدر و مادری کفری می‌باشد که اصل کفر وی هستند. یکی از آنها، اصل و حقیقت کفر و دیگری تفصیل و شرح آن می‌باشد که خلیفۀ اوّل و دوّم هستند. خلیفۀ اوّل، پدر کفری تمامی کفّار است که اجمال و حقیقت تمام کفرها، شرک‌ها و فسادهای عالم از سوی وی می‌باشد. تمام تفصیل‌ها و شرح‌هایی که رخ داده و کفر به شکل‌های گوناگون در عالم ظهور می‌یابد، از سوی مادر کفری می‌باشد که خلیفۀ دوّم است. این مطلب را به شکل ساده و همه‌فهم بیان نمودیم تا همگان آن را دریابند، زیرا وقتی مسائل الهی به سوی باطن حرکت می‌کند، دور از فهم شده و به همین خاطر ساده‌گویی آن، کار دشواری است.

تقسیم‌بندی پدر و مادرها در این آیات

پس در این آیات، شش پدر و مادر وجود دارد؛ سه پدر و سه مادر دنیوی، ایمانی و شرکی. حال این آیه که ترجمۀ آن بیان شد را بار دیگر مورد بررسی قرار می‌دهیم تا نشان دهیم که آیا چنین تفصیلی که از امیر المؤمنین علیه السلام در کافی نقل شده و بیان مختصر ما که برگرفته از ایشان است، در این آیه وجود دارد یا خیر. آنچه بیان شد، خلاصۀ سخنان امیر المؤمنین علیه السلام می‌باشد که به جهت آماده‌سازی ذهن‌ها این کار را انجام دادیم تا انسان با شنیدن و هضم آن، وارد مطلب گردد که بسیار مفید فایده می‌باشد.

کیفیّت ثبوت پدر و مادریِ دنیوی و حقوقش

وقتی انسان متولّد می‌شود، جنبۀ پدریِ پدر، این نیست که خرج فرزندش را داده، از وی حفاظت نموده، لباس به تنش کرده و ادبش نموده است. بلکه وقتی مردی با همسر خویش همبستر شده، نطفه در رحم مادر قرار گرفته و بچّه شکل گرفت، پدری آن مرد نیز ثابت و تمام حقوق پدری استوار می‌گردد، اگرچه وی پیش از اینکه کودک به دنیا آید، مثلاً در شش‌ماهگی بارداری، زن را ترک کرده و سال‌ها بعد بازگردد، باز تمام حقوق پدریِ بیان شده در قرآن کریم و سنّت نبوی در حق این پدر ثابت می‌باشد. زیرا حقوقی که پدر بدان دست می‌یابد، بدین خاطر نیست که به فرزندش خدمت نموده است، بلکه بدین خاطر است که تخم این کودک را در رحم مادر کاشته است.

این، مثل این است که فردی درختی را در باغی بکارد و آنجا را ترک نماید. بعد از آن، شخص دیگری به آن آب و کود داده و به رشدش کمک نماید. امّا اگر کسی که آن را کاشته بود، بازگشته و بگوید که این درخت برای من است، درست گفته است. شخص دوّم به رشد آن کمک نموده، امّا اصل درخت برای شخص اوّل می‌باشد.

پس حقوق پدری بدین شکل ثابت می‌گردد. حقوق مادری نیز به همین شکل است. وقتی بچّه در رحم مادر قرار گرفت و مادر تا نُه ماه و تا زمان زایمان، فرزند را در رحم خویش نگه داشت، تمام حقوق مادری در حق وی ثابت می‌گردد، اگرچه کودک را برای زمان طولانی‌ای ترک نماید.

کیفیت ثبوت سایر حقوق پدر و مادر

پس حقوق پدر و مادری به خاطر همین دو جهت می‌باشد. حال اگر پدر، خرج فرزندش را داده و مثلاً وی را خانه‌دار نموده باشد، حق دیگری می‌یابد که بحثش جدا است. همچنین اگر مادر از فرزندش حفاظت نموده و مثلاً به او شیر دهد، حق دیگری می‌یابد. در هر صورت، حق مادری محفوظ می‌باشد. به همین خاطر است که زن می‌تواند برای شیر دادن فرزندش از همسر خویش دستمزد گیرد، چراکه شیر دادن، وظیفۀ وی نیست.

پس حق پدر و مادر دنیوی با همین تولّد دنیوی ثابت گشته و باقی حقوق بحث دیگری می‌باشد. چنانچه این پدر و مادر، انسان درست‌کار بوده و فرزندشان را ادب نمودند تا ادب دنیوی داشته، منظّم بوده، کار زشت و بیهوده ننماید، حقوق دیگری می‌یابند. حال چنانچه پدر، فردی عالم بوده و به فرزندش علوم دینی و حقایق الهی آموزد، پدر یا مادر دینی وی می‌گردد.

سلسله پدر و مادریِ دینی از بالا به پایین کشیده شده است

پدر و مادر دینی از رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام شروع شده و سلسله‌ای را ایجاد می‌نماید که از آن بالا به سوی پایین کشیده شده است. عالِمی که علوم دینی را به انسان می‌آموزد، پدر دینی و عالِمی که آنها را برای وی تفصیل و شرح می‌دهد، مادر دینی او می‌باشد. اگر پدر و مادر دنیوی، عالم بوده، علوم دینی را برای فرزندشان تفصیل داده، وی را از دین الهی آگاه نموده، هدایتش کرده و وی را از خطر گمراه شدن نجات دادند، حقوق پدر و مادر دینی برایشان ثابت شده و نسبت انسان به آنها در این جایگاه، نسبت فرزندی به اجداد و پدر و مادر دنیوی خویش نیست که مثلاً فلان کس، پسر فلانی و فلانی پسر کس دیگری است، بلکه بدین‌شکل است که وی پسر فلان عالِم و فلان عالِم، پسر عالِم دیگری است. این نسبت ادامه دارد تا به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام برسد. همچنین هرکس در سلسلۀ علمی و ایمانی، عالم‌تر باشد، در مقام پدری، جلوتر و قوی‌تر بوده و هرکس علمش کمتر باشد، پدری در وی ضعیف‌تر می‌باشد.

عدم سودمندی پدر و مادر دنیوی برای فرزند خویش در اجتماع

پس این قسمت‌ها در این آیات از یکدیگر جدا بوده و باید جدای از هم مورد بررسی قرار گیرد. حال، انسانی که از مادر متولّد شده و بزرگ شد، وارد اجتماع می‌گردد. از این پس جهت پدر و مادری برایش سودی نداشته و کارش را اصلاح نمی‌کند. یعنی این جهت در همین حدّ بوده که پدر، وی را کاشته، مادر به دنیا آورده و افزون بر آن، خرجش را رسانده و وی را تا رسیدن به مقام تشخیص خوب از بد حفظ نموده‌اند، امّا از این پس، پدر و مادر سودی به حال او نداشته و کاری از دستشان برنمی‌آید، البته اگر پدر و مادر صرفاً به دنیا آورندۀ وی باشند. امّا اگر آنها عالم ، دانا و هدایت‌گر باشند، برای او سود خواهند داشت. امّا باید توجّه داشت که آنها در مقام هدایت وی، پدر و مادر دنیوی او نیستند، بلکه پدر و مادری دینی و مربّی روح وی هستند.

کیفیّت حسب و نسب‌ها در روز قیامت

انسان با تولّد و قرارگیری در دوگانگی اجتماع، متوجّه می‌شود که گروهی او را به سوی ایمان و گروهی دیگر وی را به سوی شرک فرا می‌خوانند. این انسان یکی از این دو طرف را انتخاب می‌نماید. چنانچه به سوی ایمان رفت، جزء فرزندان رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام گردیده و نسبش به رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم باز می‌گردد.

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در مورد نسب خویش فرموده‌اند: «كُلُ‏ حَسَبٍ‏ وَنَسَبٍ‏ مُنْقَطِعٌ‏ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا حَسَبِي وَنَسَبِي‏[6]؛ تمام حسب‌ و نسب‌ها جز حسب و نسب من در روز قیامت قطع می‌گردد». تمامی حسب و نسب‌ها جز حسب و نسب رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در روز قیامت از میان رفته و پدری و مادری و برادری و فامیلی‌ای باقی نمانده و از یکدیگر جدا خواهد شد. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: {وَلَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‏ كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَما نَرى‏ مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فيكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُون‏}‏[7]؛ «و (روز قيامت به آنها گفته مى‏شود:) همه شما تنها بسوى ما بازگشت نموديد، همان‏گونه كه روز اوّل شما را آفريديم، و آنچه را به شما بخشيده بوديم پشت سر گذارديد، و شفيعانى را كه شريك در شفاعت خود مى‏پنداشتيد با شما نمى‏بينيم، پيوندهاى شما بريده شده و تمام آنچه را تكيه‏گاه خود تصوّر مى‏كرديد از شما دور و گم شده‏اند».

معنای ظاهری حدیث حسب و نسب رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و هویّت سادات

این حدیث دارای دو معنای ظاهری و باطنی می‌باشد. ظاهرش این است که تمامی نسب‌ها در روز قیامت، جز نسب سادات که محفوظ است، از میان می رود. سادات، کسانی هستند که ارتباط خونی و جسمانی با رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم دارند، اگرچه این ارتباط بواسطۀ چهل پُشت باشد. برخی از علما وقتی شجره‌نامۀ خود را می‌نویسند، بیش از چهل نفر را نام می‌برند تا نسبشان به عنوان مثال به امام کاظم علیه السلام یا امیر المؤمنین علیه السلام برسد. البته رسیدن نسب به امیر المؤمنین علیه السلام، تنها از راه امام حسن و امام حسین علیهما السلام بوده و بوسیلۀ افراد دیگر میسّر نیست. به همین خاطر، این نسب باید به امام حسن یا امام حسین علیهما السلام منتهی گردد، چنانچه بوسیلۀ افراد دیگر به ایشان برسد، از سادات محسوب نمی‌گردد. زیرا سادات از حضرت زهرا سلام الله علیها و فرزندان رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم بوده و اصل و حقیقت سادات برای رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌باشد. حال، به دلیل حکمت‌های الهی، ذریۀ پیامبر کرم صلّی الله علیه و آله و سلّم از پشت امیر المؤمنین علیه السلام می‌باشد. به همین خاطر پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: خداوند متعال فرزندان هر پیامبری را از پشت خود او قرار داد، امّا فرزندان مرا از پشت علی بن ابیطالب علیه السلام قرار داد[8]. پس سادات از راه امام حسن و امام حسین علیهما السلام به حضرت زهرا سلام الله علیها و پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم منتهی می‌گردند.

آغاز و فرجام نسب متّصل ظاهری رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم

این مطلب از زمان رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم گرفته و تا روز قیامت کشیده شده است. نسب تمامی سادات تا انتهای دنیا محفوظ می‌باشد، البته امام رضا علیه السلام این مطلب را مشروط بر ایمان آنها نموده است. چنانچه مخالف رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم بوده و کافر شوند، بحث دیگری است.[9]

در گذشته بیان شد که هشت نسب وجود دارد؛ چهار نسب دینی که اصل بوده و چهار نسب دنیوی که فرع می‌باشد. همچنین این مطلب از زمان رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم به قبل تا حضرت ابراهیم علیه السلام ادامه دارد. ظاهر این مطلب، حضرت ابراهیم علیه السلام می‌باشد، زیرا آیات قرآنی وقتی دربارۀ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام سخن می‌گوید، تا حضرت ابراهیم علیه السلام را بیان نموده و فرموده: {أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ}[10]، نه (أبیکم آدم)! قرآن کریم در مورد تمامی انسان‌ها فرموده: {يا بَني آدَمَ}[11]، امّا نسبت به ائمّۀ اطهار علیهم السلام تا حضرت ابراهیم علیه السلام را بیان نموده و خداوند متعال در چندین آیه وقتی نسب اهل بیت علیهم السلام را شمرده است، تا حضرت ابراهیم علیه السلام را بیان نموده است[12]. پس این نسب تا حضرت ابراهیم علیه السلام نیز محفوظ بوده و تمامی پدران و مادران رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام تا حضرت ابراهیم علیه السلام، مؤمن و الهی هستند، البته تا حضرت آدم مؤمن بوده‌اند و مقصود ما در اینجا ظاهر آیات است. این، معنای ظاهری کلام رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم است که نسب و حسب من در روز قیامت متّصل می‌باشد.

معنای باطنی حدیث حسب و نسب رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم

معنای باطنی، دقیق و الهی سخن رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم این است که حسب و نسب ایشان، دین ایشان می‌باشد. زیرا ایشان پدر دینی تمام عالم است. تمامی نسب و حسب‌های دینی غیر دین رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم هنگام مرگ از میان می‌رود و همه در نسب دینی کفری قرار می گیرند، زیرا تمامی آنها با یکدیگر جنگ داشته، از یکدیگر فراری بوده و دارای اختلاف و دوگانگی می‌باشند. امّا تمام کسانی که در دین خویش، منسوب به رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند، متّصل بوده و نسبشان قطع نمی‌گردد. یعنی تمامی مؤمنان، نسب و فرزندان پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند که بواسطۀ امیر المؤمنین علیه السلام به ایشان متّصل می‌شوند.

پدر و مادر توحیدی و شرکی و کیفیت آنها

پس دو پدر و مادر دینی در این آیات وجود دارد. خداوند متعال در قسمتی از این آیات می‌فرماید: {وَإِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بي‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما}. یعنی اگر خلیفۀ اوّل و دوّم که پدر و مادر کفری هستند، تلاش کرده و تو را به دشواری انداختند تا به توحید الهی، رسالت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و ولایت امیر المؤمنین علیه السلام شرک ورزی، از آنها پیروی ننما. مقصود از پدر و مادر در این قسمت از آیه، پدر و مادر کفری می‌باشد که خلیفۀ اوّل و دوّم هستند. خداوند در ادامه می‌فرماید: {صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً}[13]. مقصود از پدر و مادر در اینجا، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام می‌باشد. یعنی با رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام که پدر و مادر دینی و توحیدی تو هستند، با روی باز رفتار نموده، از آنها پیروی کرده، همراهشان بوده و از آنها فاصله نگیر. این پدر و مادر، همان پدر و مادری هستند که خداوند متعال در ابتدا فرموده: {أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ}[14]. یعنی شکر من و رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام که پدر و مادرت هستند را بجای آور. مطلب بدین‌جا می‌رسد که خداوند می‌فرماید: {وَاتَّبِعْ سَبيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون‏}[15]. یعنی از تمامی فرزندان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام پیروی نما. بدین معنا که از تمامی اهل حق، علما، حکما و بزرگان شیعه و راویان اهل بیت علیهم السلام پیروی کن، زیرا آنها فرزندان پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام می‌باشند. همگی شما با پدر و مادرهای دنیویتان، با رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام که پدر و مادر ایمانیتان هستند و با خلیفۀ اوّل و دوّم که پدر و مادر کفری شما می‌باشند، به سوی من بازمی‌گردید.

وظیفه انسان نسبت به پدر و مادر دنیوی، دینی و شرکی

خداوند متعال در پایان آیات می‌فرماید؛ من شما را آگاه می‌کنم که نسبت به پدر و مادر دنیوی یعنی همین افراد ظاهری، پدر و مادر دینی یعنی رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام و پدر و مادر شرکیتان یعنی خلیفۀ اوّل و دوّم چه رفتاری داشته‌اید. انسان باید با خوش‌رویی نسبت به پدر و مادر دنیوی خویش رفتار نموده و حقوقشان را رعایت نماید. همچنین باید حق پدر و مادر دینی خویش یعنی رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام را ادا کرده، از آنها پیروی نموده و صلوات نثارشان نماید. و در پایان باید با پدر و مادر کفری یعنی خلیفۀ اوّل و دوّم دشمنی نموده، از آنها پیروی نکرده، دوری جسته و بجنگد. خداوند سبحان در روز قیامت، کیفیّت این مطالب را به انسان نشان داده و مشخّص می‌نمایت که کدام سو را پیموده است.

علت ذکر عایشه و حفصه در دعای صنمی قریش

بیان شد که عایشه و حفصه، اوّلین فرزندان خلیفۀ اوّل و دوّم می‌باشند. برخی اِشکال نموده‌اند که چرا از عثمان و معاویه در حالی که از آنها بدتر هستند، اسمی برده نشده است؟ باید گفت که این مطلب، دارای جهت‌های گوناگونی می‌باشد. زیرا این دو دختر، افراد داخلی خانۀ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم بوده‌اند. پدر و مادر این دو، بیرونی و درونی بوده و خودشان، درونی و بیرونی بوده‌اند. امیر المؤمنین علیه السلام بر اساس جهت‌های بسیاری از این چهار نفر نام برده است. خلیفۀ اوّل و دوّم نسبت به رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، بیرونی و درونی بوده‌اند؛ اصل زندگی آنها بیرون از خانه و زندگی ظاهری ایشان بود، امّا تمام تلاش، نیرنگ و نقشه‌هایشان برای درون خانه و خانوادۀ ایشان بوده است. همچنین عایشه و حفصه زندگیشان نسبت به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم درونی بود. زیرا داخل خانۀ ایشان حضور داشته و جزء زنان ایشان بودند، امّا تمام تلاششان به بیرون از این خانه مربوط می‌شد. آنها در این فکر بودند که چگونه رازهای ایشان را از درون خانه‌اش به بیرون برده و بدست پدر و مادر بیرونیشان بسپارند تا آنها دریابند که باید چگونه عمل نموده و چه نقشه‌ای را طرح‌ریزی نمایند. این، خلاصه‌ای از علّت نام بردن این چهار نفر به وسیلۀ امیر المؤمنین علیه السلام در این دعا می‌باشد.

تفاوت پدر و مادر توحیدی با شرکی و وحدت و کثرت آنها

مطلب لازم به ذکر دیگر، این است که مؤمنان فقط دارای یک پدر و مادر دینی هستند. یعنی پدر دینی دارای یک زن و مادر دینی دارای یک شوهر می‌باشد. بدین معنا که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دارای یک جانشین و امیر المؤمنین علیه السلام دارای یک پیامبر و نبی می‌باشد. به همین خاطر تمامی مؤمنان، برادرِ پدر و مادری یکدیگر بوده و از یک پدر و مادر هستند. امّا پدر مادر کفری کفّار فراوان می‌باشد. آنها دارای پدر تنها، مادر تنها و پدر و مادری هستند. پدر کفری آنها، زنان زیادی اختیار نموده است، زیرا کفر، جایگاه دوگانگی و کثرت می‌باشد. پس پدر کفری کفّار، زنان متعدّدی گرفته و از هر کدامشان فرزندی به دنیا آورده است. همچنین مادر کفری آنها نیز دارای شوهرهای متعدّدی است که از هریک، صاحب فرزندی گردیده است. پس کفّار و مشرکان در اوّلین نسب خویش، متعدّد می‌باشند. پدر کفری آنها با زنان زیادی ازدواج نموده و مادرشان نیز با مردان زیادی وصلت کرده است، در نتیجه همگی از یکدیگر صاحب فرزند شده‌اند. عثمان، معاویه، خالد بن ولید، اباهریره، کعب الاحبار و مانند آنها، همگی از نسل اوّلین پدر و مادرهای شرکی می‌باشند. این مطلب، ملاک ایمان و کفر است، زیرا وحدت، محور ایمان، و دوگانگی و اختلاف، محور کفر و شرک می‌باشد. حقیقت ایمان، یگانگی، اتّحاد، الفت، همراهی و هم‌گونی بوده و حقیقت کفر، کثرت، دوگانگی، اختلاف و مخالفت می‌باشد. پس هیچ مانعی وجود ندارد تا عایشه و حفصه، اوّلین فرزندان شرکی بوده و امثال عثمان و معاویه بعد از آنها قرار گیرند.


الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین

دریافت فایل (MP3) (PDF)


[1]. لقمان: 14 و15.

[2]. كتاب فَكّـِرْ (تـوحيد المفضّل، المجلس الخامس)، ص225 ـ 234: عَن المُفَضَّل بن عُمَر الجُعفي قَالَ:... وَيَجِبُ أن يُعلَمَ يا مُفَضَّلُ أَنَّ الصُّورَةَ الأنزَعِيَّةَ الَّتي قَالَتْ ظَاهِرِي إِمَامَةً ووَصِيَّةٌ وَباطِنِي غَيبٌ مَنِيعٌ لا يُدْرَكُ لَيْسَتْ كُلَّيَّةُ البارِي ولا البارِي سِواها وَهِيَ هُوَ إثْباتاً وإيجاداً وَعِياناً ويَقِيناً وَتَعيِينا، ولا هِيَ هُوَ كلا ولا جَمْعاً وَلاَ إِحْضَاراً ولا إِحَاطَةً قَالَ الْمُفَضَّلُ: قُلْتُ: يا مَوْلايَ زِدْنِي شَرْحاً فَقَد عَلِمْتَ مِن فَضلِكَ ونِعَمِكَ مَا أَقصُرُ عَن صِفَتِهِ قَالَ: يَا مُفَضَّلُ سَلْ عَمَّا أَحْبَبْتَ قُلْتُ يَا مَوْلَايَ تِلْكَ اَلصُّورَةُ الَّتِي رَأَيْتَ عَلَى اَلْمَنَابِرِ تَدْعُو مِنْ ذاتِها إلى ذَاتِهَا بِالْمَعْنَوِيَّةِ والتَّصْرِيحِ بِالأَلُوهِيَّةِ قُلتُ لي إِنَّهَا لَيْسَتْ كُلِّيَّةُ البَارِي ولا البارِي غَيرُها فَكَيفَ يَعلَمُ بِحَقيقَةِ هَذَا القَولِ؟ قَالَ علیه السلام: يا مُفَضَّلُ تِلْكَ بُيُوتُ النُّورِ وقَمِيصُ الظُّهُورِ وأَلْسُنِ العِبارَةِ وَمَعْدِنِ الإشَارَةِ حَجَبَكَ بِهَا عَنْهُ ودَّلَكَ مِنْهَا إِلَيْهِ لا هِيَ هُو وَلا هُوَ غَيْرُهَا مُحْتَجِبٌ بِالنُّورِ ظَاهِرٌ بِالتَّجَلِّي كُلٌ يَراهُ بِحَسَبِ مَعْرِفَتِهِ ويَنَالُ عَلَى مِقْدَارِ طَاقَتِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ يَرَاهُ قَرِيباً ومِنْهُمْ مَنْ يَرَاهُ بَعِيداً قالَ يَا مُفَضَّلُ نُورٌ مُنِيرٌ وقُدْرَةٍ قَدِيرٌ وَظُهورُ مَولاكَ رَحْمَةٌ لِمَن آمَنَ وَأقَرَّ وعَذَابٌ عَلَى مَن جَحَدَ وأنْكَرَ لَيْسَ وَرَاءَهُ غَايَةً ولا لَهُ نِهَايَةٌ، الخبر.

[3]. بصائر الدرجات، ج1، ص80، ح2: عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا الْحَدِيثُ الَّذِي سَمِعْتُهُ مِنْكَ مَا تَفْسِيرُهُ قَالَ وَمَا هُوَ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ فَقَالَ يَا مُعَاوِيَةُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْمُؤْمِنِينَ‏ مِنْ‏ نُورِهِ‏ وَصَبَغَهُمْ فِي رَحْمَتِهِ وَأَخَذَ مِيثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَايَةِ عَلَى مَعْرِفَتِهِ يَوْمَ عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ فَالْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَأُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَأُمُّهُ الرَّحْمَةُ وَإِنَّمَا يَنْظُرُ بِذَلِكَ النُّورِ الَّذِي خُلِقَ مِنْهُ.

بصائر الدرجات، ج‏1، ص80، ح3: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ‏ لَنَا شِيعَةً فَجَعَلَهُمْ مِنْ نُورِهِ وَصَبَغَهُمْ فِي رَحْمَتِهِ وَأَخَذَ مِيثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَايَةِ عَلَى مَعْرِفَتِهِ يَوْمَ عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ فَهُوَ الْمُتَقَبِّلُ مِنْ مُحْسِنِهِمْ الْمُتَجَاوَزُ عَنْ مُسِيئِهِمْ مَنْ لَمْ يَلْقَ اللَّهَ مَا هُوَ عَلَيْهِ لَمْ يَتَقَبَّلْ مِنْهُ حَسَنَةً وَلَمْ يَتَجَاوَزْ عَنْهُ سَيِّئَةً.

[4]. تفسير الإمام العسكري علیه السلام، ص330، ح189: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَفْضَلُ‏ وَالِدَيْكُمْ‏ وَأَحَقُّهُمَا لِشُكْرِكُمْ مُحَمَّدٌ وَعَلِيٌ‏.

تفسير الإمام العسكري علیه السلام، ص330، ح190: وَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ‏ أَنَا وَعَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، وَلَحَقُّنَا عَلَيْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَيْ وِلَادَتِهِمْ، فَإِنَّا نُنْقِذُهُمْ- إِنْ أَطَاعُونَا- مِنَ النَّارِ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ، وَنُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِيَّةِ بِخِيَارِ الْأَحْرَارِ.

تفسير الإمام العسكري علیه السلام، ص330، ح191: وَقَالَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مُحَمَّدٌ وَعَلِيٌّ، يُقِيمَانِ أَوَدَهُمْ‏ وَيُنْقِذَانِهِمْ مِنَ الْعَذَابِ الدَّائِمِ إِنْ أَطَاعُوهُمَا، وَيُبِيحَانِهِمُ النَّعِيمَ الدَّائِمَ إِنْ وَافَقُوهُمَا.

تفسير الإمام العسكري علیه السلام، ص330، ح192: وَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ علیهما السلام مُحَمَّدٌ وَعَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، فَطُوبَى لِمَنْ كَانَ بِحَقِّهِمَا عَارِفاً، وَلَهُمَا فِي كُلِّ أَحْوَالِهِ مُطِيعاً، يَجْعَلُهُ اللَّهُ مِنْ أَفْضَلِ سُكَّانِ جِنَانِهِ وَيُسْعِدُهُ بِكَرَامَاتِهِ وَرِضْوَانِهِ‏.

تفسير الإمام العسكري علیه السلام، ص330، ح193: وَقَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ علیهما السلام مَنْ عَرَفَ حَقَّ أَبَوَيْهِ الْأَفْضَلَيْنِ: مُحَمَّدٍ وَعَلِيٍّ علیهما السلام، وَأَطَاعَهُمَا حَقَّ الطَّاعَةِ قِيلَ لَهُ: تَبَحْبَحْ فِي أَيِّ الْجِنَانِ شِئْتَ‏.

تفسير الإمام العسكري علیه السلام، ص330، ح194: وَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیهما السلام إِنْ كَانَ الْأَبَوَانِ إِنَّمَا عَظُمَ حَقُّهُمَا عَلَى أَوْلَادهِمَا لِإِحْسَانِهِمَا إِلَيْهِمْ، فَإِحْسَانُ مُحَمَّدٍ وَعَلِيٍّ علیهما السلام إِلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ أَجَلُّ وَأَعْظَمُ فَهُمَا بِأَنْ يَكُونَا أَبَوَيْهِمْ أَحَقُ‏.

تفسير الإمام العسكري علیه السلام، ص330، ح195: وَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ علیه السلام مَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْرِفَ‏ كَيْفَ قَدْرُهُ عِنْدَ اللَّهِ، فَلْيَنْظُرْ كَيْفَ قَدْرُ أَبَوَيْهِ الْأَفْضَلِ عِنْدَهُ مُحَمَّدٍ وَعَلِيٍّ علیهما السلام‏.

تفسير الإمام العسكري علیه السلام، ص331، ح196: وَقَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیهما السلام مَنْ رَعَى حَقَّ أَبَوَيْهِ الْأَفْضَلَيْنِ: مُحَمَّدٍ وَعَلِيٍّ علیهما السلام لَمْ يَضُرَّهُ مَا أَضَاعَ مِنْ حَقِّ أَبَوَيْ نَفْسِهِ وَسَائِرِ عِبَادِ اللَّهِ، فَإِنَّهُمَا صلّی الله علیه و آله و سلّم يُرْضِيَانِهِمْ بِسَعْيِهِمَا.

تفسير الإمام العسكري علیه السلام، ص331، ح197: وَقَالَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ علیهما السلام لَعِظَمُ‏ ثَوَابِ الصَّلَاةِ عَلَى قَدْرِ تَعْظِيمِ الْمُصَلِّي أَبَوَيْهِ الْأَفْضَلَيْنِ: مُحَمَّدٍ وَعَلِيٍّ علیهما السلام.

تفسير الإمام العسكري علیه السلام، ص331، ح198: وَقَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا علیهما السلام أَ مَا يَكْرَهُ أَحَدُكُمْ أَنْ يُنْفَى عَنْ أَبِيهِ وَأُمِّهِ اللَّذَيْنِ وَلَدَاهُ قَالُوا: بَلَى وَاللَّهِ. قَالَ: فَلْيَجْتَهِدْ أَنْ لَا يُنْفَى عَنْ أَبِيهِ وَأُمِّهِ‏ اللَّذَيْنِ هُمَا أَبَوَاهُ‏ أَفْضَلَ مِنْ أَبَوَيْ نَفْسِهِ‏.

تفسير الإمام العسكري علیه السلام، ص332، ح199: وَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى‏ علیهما السلام حِينَ قَالَ رَجُلٌ بِحَضْرَتِهِ: إِنِّي لَأُحِبُّ مُحَمَّداً وَعَلِيّاً حَتَّى لَوْ قُطِعْتُ إِرْباً إِرْباً، أَوْ قُرِضْتُ لَمْ أَزُلْ عَنْهُ. قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ علیهما السلام: لَا جَرَمَ أَنَّ مُحَمَّداً وَعَلِيّاً يُعْطِيَانِكَ‏ مِنْ أَنْفُسِهِمَا مَا تُعْطِيهِمَا أَنْتَ‏ مِنْ نَفْسِكَ إِنَّهُمَا لَيَسْتَدْعِيَانِ لَكَ فِي يَوْمِ فَصْلِ الْقَضَاءِ مَا لَا يَفِي مَا بَذَلْتَهُ لَهُمَا بِجُزْءٍ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ أَلْفِ جُزْءٍ مِنْ ذَلِكَ‏.

تفسير الإمام العسكري علیه السلام، ص332، ح200: وَقَالَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ علیهما السلام مَنْ لَمْ يَكُنْ وَالِدَا دِينِهِ مُحَمَّدٌ وَعَلِيٌّ علیهما السلام أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنْ وَالِدَيْ نَسَبِهِ، فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي حِلٍّ وَلَا حَرَامٍ، وَلَا كَثِيرٍ وَلَا قَلِيلٍ‏.

تفسير الإمام العسكري علیه السلام، ص333، ح201: وَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ علیهما السلام مَنْ آثَرَ طَاعَةَ أَبَوَيْ دِينِهِ: مُحَمَّدٍ وَعَلِيٍّ علیهما السلام عَلَى طَاعَةِ أَبَوَيْ نَسَبِهِ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ: لَأُوثِرَنَّكَ كَمَا آثَرْتَنِي‏ وَلَأُشَرِّفَنَّكَ بِحَضْرَةِ أَبَوَيْ دِينِكَ، كَمَا شَرَّفْتَ نَفْسَكَ بِإِيثَارِ حُبِّهِمَا عَلَى حُبِّ أَبَوَيْ نَسَبِكَ‏.

الأمالي (للصدوق)، ص14، ح6: عَنْ ثَابِتِ بْنِ أَبِي صَفِيَّةَ عَنْ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام عَنْ سَيِّدِ النَّبِيِّينَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى فَرَضَ‏ عَلَيْكُمْ‏ طَاعَتِي‏ وَنَهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَتِي وَأَوْجَبَ عَلَيْكُمْ اتِّبَاعَ أَمْرِي وَفَرَضَ عَلَيْكُمْ مِنْ طَاعَةِ عَلِيٍّ بَعْدِي مَا فَرَضَهُ مِنْ طَاعَتِي وَنَهَاكُمْ مِنْ مَعْصِيَتِهِ عَمَّا نَهَاكُمْ عَنْهُ مِنْ مَعْصِيَتِي وَجَعَلَهُ أَخِي وَوَزِيرِي وَصِيِّي وَوَارِثِي وَهُوَ مِنِّي وَأَنَا مِنْهُ حُبُّهُ إِيمَانٌ وَبُغْضُهُ كُفْرٌ وَمُحِبُّهُ مُحِبِّي وَمُبْغِضُهُ مُبْغِضِي وَهُوَ مَوْلَى مَنْ أَنَا مَوْلَاهُ وَأَنَا مَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَمُسْلِمَةٍ وَأَنَا وَإِيَّاهُ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ.

[5]. روایات آن در پاورقی مورد قبلی ذکر شد!

[6]. الخصال، ج2، ص559، ح31: عَنْ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ قَالَ: كُنْتُ فِي الْبَيْتِ يَوْمَ الشُّورَى‏ فَسَمِعْتُ‏ عَلِيّاً علیه السلام وَهُوَ يَقُول‏:... قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ سَمِعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ كُلُّ سَبَبٍ وَنَسَبٍ مُنْقَطِعٌ‏ يَوْمَ‏ الْقِيَامَةِ إِلَّا سَبَبِي‏ وَنَسَبِي فَأَيُّ سَبَبٍ أَفْضَلُ مِنْ سَبَبِي وَأَيُّ نَسَبٍ أَفْضَلُ مِنْ نَسَبِي إِنَّ أَبِي وَأَبَا رَسُولِ اللَّهِ لَأَخَوَانِ وَإِنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَسَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ابْنَايَ وَفَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم زَوْجَتِي سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ غَيْرِي قَالُوا اللَّهُمَّ لا، الخبر.

كنز الفوائد، ج1، ص357: عَنِ الْمُسْتَطِيلِ بْنِ حُصَيْنٍ قَالَ‏ خَطَبَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام ابْنَتَهُ فَاعْتَلَّ عَلَيْهِ بِصِغَرِهَا وَقَالَ إِنِّي أَعْدَدْتُهَا لِابْنِ‏ أَخِي‏ جَعْفَرٍ فَقَالَ عُمَرُ إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ كُلُّ حَسَبٍ وَنَسَبٍ فَمُنْقَطِعٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَا خَلَا حَسَبِي وَنَسَبِي وَكُلُّ بَنِي أُنْثَى عَصَبُهُمْ لِأَبِيهِمْ مَا خَلَا بَنِي فَاطِمَةَ فَإِنِّي أَنَا أَبُوهُمْ وَأَنَا عَصَبَتُهُم‏.

[7]. الأنعام: 94.

[8]. تفسير القمي، ج2، ص338: قَالَ رَسُولَ اللَّه‏ صلّی الله علیه و آله و سلّم يقول:... يَا فَاطِمَةُ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا جَعَلَ لَهُ ذُرِّيَّتَهُ مِنْ صُلْبِهِ وَجَعَلَ ذُرِّيَّتِي مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ، وَلَوْ لَا عَلِيٌّ مَا كَانَتْ‏ لِي‏ ذُرِّيَّةٌ، فَقَالَتْ فَاطِمَةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَخْتَارُ عَلَيْهِ أَحَداً مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ، فَزَوَّجَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم، فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ عِنْدَ ذَلِكَ: وَاللَّهِ مَا كَانَ لِفَاطِمَةَ كُفْؤٌ غَيْرُ عَلِيٍّ علیه السلام.

الروضة في فضائل أمير المؤمنين علیه السلام، ص154: وَبِالْإِسْنَادِ يَرْفَعُهُ إِلَى مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ بْنِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ علیه السلام يَرْوِيهِ عَنِ النَّسَبِ الطَّاهِرِ إِلَى جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنَّهُ قَالَ‏ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ ذُرِّيَّةَ كُلِّ نَبِيٍّ مِنْ صُلْبِهِ وَجَعَلَ ذُرِّيَّتِي مِنْ صُلْبِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَإِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُمْ كَمَا اصْطَفى‏ آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ‏ فَاتَّبِعُوهُمْ‏ يَهْدُوكُمْ‏ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ فَقَدِّمُوهُمْ وَلَا تَتَقَدَّمُوا عَلَيْهِمْ فَإِنَّهُمْ أَحْلَمُكُمْ صِغَاراً وَأَعْلَمُكُمْ كِبَاراً فَاتَّبِعُوهُمْ لَا يُدْخِلُونَكُمْ فِي ضَلَالٍ وَلَا يُخْرِجُونَكُمْ مِنْ هُدًى‏.

الأمالي (للصدوق)، ص367، ح17: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لِعَلِيٍّ علیه السلام: يَا عَلِيُّ أَنْتَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَبَعْدَ مَوْتِي وَأَنْتَ مِنِّي كَشَيْثٍ‏ مِنْ‏ آدَمَ‏ وَكَسَامٍ مِنْ نُوحٍ وَكَإِسْمَاعِيلَ مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَكَيُوشَعَ مِنْ مُوسَى وَكَشَمْعُونَ مِنْ عِيسَى يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَوَارِثِي وَغَاسِلُ جُثَّتِي وَأَنْتَ الَّذِي تُوَارِينِي فِي حُفْرَتِي وَتُؤَدِّي دَيْنِي وَتُنْجِزُ عِدَاتِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَإِمَامُ الْمُسْلِمِينَ وَقَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَيَعْسُوبُ الْمُتَّقِينَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ زَوْجُ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ فَاطِمَةَ ابْنَتِي وَأَبُو سِبْطَيَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى جَعَلَ ذُرِّيَّةَ كُلِّ نَبِيٍّ مِنْ صُلْبِهِ وَجَعَلَ ذُرِّيَّتِي مِنْ‏ صُلْبِكَ يَا عَلِيُّ مَنْ أَحَبَّكَ وَوَالاكَ أَحْبَبْتُهُ وَوَالَيْتُهُ وَمَنْ أَبْغَضَكَ وَعَادَاكَ أَبْغَضْتُهُ وَعَادَيْتُهُ لِأَنَّكَ مِنِّي وَأَنَا مِنْكَ يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ طَهَّرَنَا وَاصْطَفَانَا لَمْ يَلْتَقِ لَنَا أَبَوَانِ عَلَى سِفَاحٍ قَطُّ مِنْ لَدُنْ آدَمَ فَلَا يُحِبُّنَا إِلَّا مَنْ طَابَتْ وِلَادَتُهُ يَا عَلِيُّ أَبْشِرْ بِالشَّهَادَةِ فَإِنَّكَ مَظْلُومٌ بَعْدِي وَمَقْتُولٌ فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَذَلِكَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي قَالَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِكَ يَا عَلِيُّ إِنَّكَ لَنْ تَضِلَّ وَلَمْ تَزِلَّ وَلَوْلَاكَ لَمْ يُعْرَفْ حِزْبُ اللَّهِ بَعْدِي.

[9]. عيون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص51، ح196: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام‏ قَالَ: النَّظَرُ إِلَى ذُرِّيَّتِنَا عِبَادَةٌ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ النَّظَرُ إِلَى الْأَئِمَّةِ مِنْكُمْ‏ عِبَادَةٌ أَوِ النَّظَرُ إِلَى جَمِيعِ ذُرِّيَّةِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَالَ بَلِ النَّظَرُ إِلَى جَمِيعِ ذُرِّيَّةِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم عِبَادَةٌ مَا لَمْ يُفَارِقُوا مِنْهَاجَهُ وَلَمْ يَتَلَوَّثُوا بِالْمَعَاصِي.

[10]. الحج: 78 (وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآَتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ).

[11]. الأعراف: 26 و27 و31.

[12]. النساء: 54 (أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آَتَيْنَا آَلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآَتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا).

مریم: 58 (أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آَدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آَيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا).

الحج: 78 (وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآَتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ).

[13]. لقمان: 15 (وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

[14]. لقمان: 14 (وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ).

[15]. لقمان: 15 (وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).