شرح دعای صنمی قریش - جلسه 15

از شجره طوبی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۹ توسط علی اکبر (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «= '''شرح دعای صنمی قریش''' = == '''جلسه: 15''' == أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین === روایات دشمنی...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

شرح دعای صنمی قریش

جلسه: 15

أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین

ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین


روایات دشمنی قریش با اهل بیت علیهم السلام

در این جلسه نیز همانند جلسه گذشته احادیثی را در مورد دشمنی و آزار قریش نسبت به اهل بیت علیهم السلام بیان می‏داریم، هر چند شمار این احادیث بسیار است امّا به همین مقدار اكتفا نموده و در جلسات آینده وارد مطلب دختران اوّلی و دوّمی می‏گردیم.

حدیث عبد الله بن عمر در دشمنی قریش با امیر المؤمنین علیه السلام بخاطر بزرگان کشته در جنگ بدر

نقل شده که عبدالله بن عمر که از منافقین و دشمنان سرسخت امیر المؤمنین علیه السلام بود از آن حضرت پرسید: «قَالَ ابْنُ عُمَرَ لِعَلِيٍّ علیه السلام: كَيْفَ تُحِبُّكَ‏ قُرَيْشٌ‏ وَقَدْ قَتَلْتَ فِي يَوْمِ بَدْرٍ وَأُحُدٍ مِنْ سَادَاتِهِمْ سَبْعِينَ سَيِّداً تَشْرَبُ أُنُوفُهُمُ الْمَاءَ قَبْلَ شِفَاهِهِمْ؟ وَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام: مَا تَرَكَتْ بَدْرٌ لَنَا مَذِيقاً * وَلَا لَنَا مِنْ خَلْفِنَا طَرِيقاً»[1]، یا علی چگونه ممکن است، قریش در حالی که در جنگ بدر و احد، هفتاد نفر از بزرگانشان را به قتل رساندی تو را دوست بدارند، تو بزرگانی را به قتل رساندی که بینی‏هایشان از شجاعت و بزرگی بلند بوده و هنگام نوشیدن آب قبل از رسیدن آب به لب‏هایشان بینی‏هایشان آب می‏نوشید، یعنی آنها از بی‏باکان و شجاعان قریش بودند، پس بی‏معناست که قریش شما را دوست داشته باشند؟

امیر المؤمنین علیه السلام در جواب او فرمودند: جنگ بدر برای ما مزّه زندگی‏ای باقی نگذاشته تا توان زندگانی داشته باشیم و برای فرار نیز راهی پشت سر ما قرار نداد. منظور امیر المؤمنین علیه السلام این است که راه بازگشتی نداشته و تنها باید پیش روی می‏نمودیم و چون من در آن جنگ‏ها حضور داشته و بزرگان قریش را به قتل رسانده‏ام، آنها دشمنیشان را نسبت به من و اهل بیتم چندین برابر نموده‏اند، این فزونی دشمنی به همین شکل ادامه می‏یابد تا امام زمان} تشریف آورده و زمین را از وجود آنها پاک گرداند.

شهادت ابن عمر به بی‏ایمانی قریش و بر دین پدران خود بودن آنها

عبد الله بن عمر همانند خواهرش حفصه و پدرش عمر از قریش و دشمنان امیر المؤمنین علیه السلام است. به شهادت او قریش در پی دین، حقیقت و توحید خداوند متعال و حامی توحید، قرآن و رسالت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نبوده‏اند؛ اگر حامی توحید، دین، قرآن و رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم بوده و در حقیقت به خدا و فرستاده‏اش ایمان آورده بودند؛ بدین شکل عمل نمی‏نمودند.

وجوب دشمنی انسان با ایمان با کافر و مشرک ولو پدر خود باشد

زیرا از بدیهیات قرآن کریم است که مؤمن باید برای خدا و در راه او با پدر کافر خویش دشمن بوده، در مقابلش ایستاده و از او بیزاری جوید، خداوند منّان در این مورد آیه‏ای نازل نموده که دشمن خدا و دشمن خویش را دوست خود قرار ندهید[2]، خداوند در ادامه این آیه جریانات آنها و حضرت ابراهیم علیه السلام را ذکر کرده و فرموده: {الا قول ابراهیم} مگر گفتار حضرت ابراهیم علیه السلام که به پدر خود که در واقع عموی او بود وعده داد؛ اگر سالم شوی نزد پروردگار خویش برای تو طلب آمرزش می‏نمایم، امّا وقتی کفر و دشمنی عمویش با خداوند رحمن برای او روشن گردید از او بیزاری جست.

در آیه‏ای دیگر نیز خداوند می‏فرماید: {قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ}[3] «بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طايفه شما، و اموالى كه به دست آورده‏ايد، و تجارتى كه از كساد شدنش مى‏ترسيد، و خانه‏هايى كه به آن علاقه داريد، در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب‏تر است؛ در انتظار باشيد كه خداوند عذابش را بر شما نازل كند و خداوند جمعيّت نافرمانبردار را هدايت نمى‏كند».

همچنین در مصحف شریف آیات متعدّدی با این مضمون وجود دارد که مسلمان باید از نزدیکان کافرش بیزاری جوید، پس چرا قریش بعد از مسلمان شدنشان با امیر المؤمنین علیه السلام که به دستور رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم در میدان جنگ، دشمنان خداوند متعال و فرستاده‏اش را به هلاکت رسانده بود؛ دشمنی نموده و بدین شکل عمل کردند؟

پس این شهادت عبد الله بن عمر نشانگر این است که معتقد بوده قريش به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم ایمان نداشته‏اند، آن قریشی که در ظاهر، مسلمان بوده و اقرار به توحید الهی و قبول داشتن قرآن داشته‏اند؛ در حقیقت به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و قرآن ایمان نیاورده بودند، اگر به آن بزرگوار و قرآن مجید ایمان داشتند؛ نباید با امیر المؤمنین علیه السلام دشمنی می‏نمودند، زیرا جنگ‏ها به دستور خداوند سبحان و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم شروع گشته و امیر المؤمنین علیه السلام فداکارانه در راه دین اسلام به دستور پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، کافران توحيد الهی را به هلاکت رسانده‏اند، پس اگر ایمان آورده بودند باید بجای دشمنی، دوستی آنها نسبت به چنین شخصی بیشتر می‏گردید.

همانند عبدالله بن أبی از منافقین مدینه که پسرش با آشکاری نفاق پدرش خدمت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم رسید و عرض کرد: یا رسول الله اجازه بدهید تا پدرم را بکشم، آن حضرت به او اجازه ندادند، تا سه مرتبه او آمد و این درخواست را نمود و آن بزرگوار به او اجازه ندادند.[4] چنین شخصی مسلمان و مؤمن به رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و قرآن کریم می‏باشد.

پس در این نقل تاریخی، عبدالله بن عمر شهادت می‏دهد که یا علی چون در جنگ بدر و احد، قریشی‏های کافر را کشته‏ای، قریشی‏های بعدی که شمارشان زیاد است با تو به دشمنی پرداخته‏اند، لذا از این سخن، عدم ایمان قریش به رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم آشکار می‏گردد.

حدیث دیگر در دشمنی قریش با امیر المؤمنین علیه السلام و دلیل کافر بودنشان بودن آن

حدیث دیگر، این روایت است: «وَسُئِلَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ علیه السلام وَابْنُ عَبَّاسٍ أَيْضاً لِمَ‏ أَبْغَضَتْ‏ قُرَيْشٌ‏ عَلِيّاً قَالَ لِأَنَّهُ أَوْرَدَ أَوَّلَهُمُ النَّارَ وَقَلَّدَ آخِرَهُمُ الْعَار»[5]، از امام زین العابدین علیه السلام و ابن عبّاس سؤال گردید: قریش به چه علّت دشمن امیر المؤمنین علیه السلام هستند؟ حضرت سجّاد علیه السلام فرمودند: چون امیر المؤمنین علیه السلام اشخاص اوّلیه آنها را به هلاکت رسانده و وارد آتش نمودند و بر گردن افراد بعدی آنها عار قرار دادند.

منظور از اشخاص اوّلیه؛ کسانی بودند که در جنگ احد، خندق و بدر عليه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و مسلمانان وارد جنگ شدند، و منظور از کسانی که بر گردنشان عار قرار داده شد؛ آنانی بودند که با اکراه و اجبار از ترس قدرت و هیبت امیر المؤمنین علیه السلام اسلام آورده و این سرافکندگی را برای خود به بار آورده بودند؛ یعنی کسانی است که وقتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در سال هشتم هجری مکّه را فتح نمودند به اجبار مسلمان شده و سپس به دست آن حضرت آزاد گشته و به طلقا معروف شدند.

پس قریشی‏ها بدین علّت که امیر المؤمنین علیه السلام سبب خسارت دنیوی و اخروی آنها شده بود، ساز دشمنی با ایشان را کوک نمودند.

حدیث دیگر در علّت دشمنی احمد بن حنبل با امیر المؤمنین علیه السلام

حدیث دیگر، روایتی است که کشِّی یکی از رجالیون بزرگ شیعه نقل کرده: «أَنَّهُ كَانَتْ عَدَاوَةُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أَنَّ جَدَّهُ ذَا الثُدَيَّةِ قَتَلَهُ‏ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ النَّهْرَوَانِ»[6] احمد حنبل، امام حنابله و هم دوران امام کاظم و امام رضا علیهما السلام که یکی از پیشوایان كفر، گمراهی و نفاق بود، امیر المؤمنین علیه السلام را دشمن خود دانسته و یکی از دشمنان اوّلیه ایشان بود، و علّت این دشمنی به این جهت بود که آن بزرگوار جدّ کافر او یعنی ذوالثدیه ـ که یکی از رؤسای خوارج بوده و علیه آن بزرگوار و خلیفه مسلمین دست به شورش زده بود ـ را در جنگ نهروان به هلاکت رساندند.[7]

ذو الثديه همان کسی است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمان قتل او را صادر نمودند، ایشان ابابکر و عمر را برای این کار راهی نمودند، امّا آنها مخالفت کردند و او را نکشتند و در نتیجه زنده ماند[8]، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز از پیش، خبر هلاکت ذو الثدیه را در این سمت نهر نهروان بدست امیر المؤمنین علیه السلام دادند.

وقتی خبر هلاکت او بدست امیر المؤمنین علیه السلام را بعد از جنگ نهروان به عایشه رساندند، عایشه پرسید: او را کجا کشته؟ گفتند: در این سمت از نهر نهروان، در این هنگام به ناچار گفت: از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمودند: بهترین خلق او را می‏کشد، خدا علی را رحمت کند چرا که او با حق است.[9]

حدیث دیگر در علّت دشمنی قریش با امیر المؤمنین علیه السلام بجهت حسد

حدیث دیگر، سخن ابن تیّهان است: «إِنَّ أَبَا الْهَيْثَمِ قَامَ خَطِيباً بَيْنَ يَدَيْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام‏ فَقَالَ: إِنَّ حَسَدَ قُرَيْشٍ إِيَّاكَ عَلَى وَجْهَيْنِ: أَمَّا خِيَارُهُمْ، فَتَمَنَّوْا أَنْ يَكُونُوا مِثْلَكَ مُنَافَسَةً فِي الْمَلَإِ وَارْتِفَاعِ الدَّرَجَةِ، وَأَمَّا شِرَارُهُمْ، فَحَسَدُوا حَسَداً أَثْقَلَ الْقُلُوبَ وَأَحْبَطَ الْأَعْمَالَ، وَذَلِكَ أَنَّهُمْ رَأَوْا عَلَيْكَ نِعْمَةً قَدَّمَهَا إِلَيْكَ الْحَظُّ وَأَخَّرَهُمْ عَنْهَا الْحِرْمَانُ، فَلَمْ يَرْضَوْا أَنْ يَلْحَقُوا حَتَّى طَلَبُوا أَنْ يَسْبِقُوكَ، فَبَعُدَتْ وَاللَّهِ عَلَيْهِمُ‏ الْغَايَةُ، وَقُطِعَتِ الْمِضْمَارُ، فَلَمَّا تَقَدَّمْتَهُمْ‏ بِالسَّبْقِ وَعَجَزُوا عَنِ‏ اللَّحَاقِ‏ بَلَغُوا مِنْكَ مَا رَأَيْتَ، وَكُنْتَ وَاللَّهِ أَحَقَّ قُرَيْشٍ بِشُكْرِ قُرَيْشٍ، نَصَرْتَ نَبِيَّهُمْ حَيّاً، وَقَضَيْتَ عَنْهُ الْحُقُوقَ مَيِّتاً، وَاللَّهِ مَا بَغْيُهُمْ إِلَّا عَلَى أَنْفُسِهِمْ، وَلَا نَكَثُوا إِلَّا بَيْعَةَ اللَّهِ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ‏ فِيهَا، وَنَحْنُ‏ مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ أَيْدِينَا وَأَلْسِنَتُنَا مَعَكَ‏، فَأَيْدِينَا عَلَى مَنْ شَهِدَ وَأَلْسِنَتُنَا عَلَى مَنْ غَابَ»[10].

ابن تَیِّهان که یکی از اصحاب خاص و فداکاران امیر المؤمنین علیه السلام و از شیعیان و دوستان استوار ایشان بود[11]؛ در حضور آن بزرگوار بپا خواست و خطبه‏ای ایراد نموده و عرضه داشت: یا امیر المؤمنین، قریش به دو جهت به شما حسادت نموده و از روی حسادت دشمن شما شدند؛ خوبان قریش که منظور، کسانی است که در جاهلیّت اهل فساد نبودند، زیرا کافر نیز دو دسته است؛ یک دسته کافرانی که نسبت به همسایه، دوست و غریبه، افراد بدی نیستند و دسته‏ای دیگر، افرادی که فاسد می‏باشند. امّا خوبان قریش، قصد داشتند که همانند شما شوند؛ یعنی قصد داشتند تا مقام، منزلت، ارزش و بزرگی‏ای که امیر المؤمنین علیه السلام نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم یافته و فداکاری‏ها و بزرگی‏هایی که بدست آورده و معروف خاص و عام گشته بود را بدست آورند، بدین خاطر که در بزرگی با شما مسابقه دهند تا هر آنچه شما دارید را داشته باشند و میان مردم مرتبه، مقام و منزلتی والا بدست آورند، امّا وقتی توان دستیابی بدین هدف را نیافتند، بخاطر ضعفشان درماندند.

به همین جهت است که نقل شده خلیفه دوّم گفت: من برای اینکه آیه‏ای در حقّم نازل گردد؛ چهل انگشتر بخشیدم، امّا آیه‏ای نازل نگشت[12]، البته دروغ گفت، زیرا در حقش اینگونه آیه نازل شد: {إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً}[13].

امّا یا علی، بدان و اشرار قریش چرا به تو حسادت کردند؟ آنها حسادتی به تو کردند که دل‏ها را سنگین و اعمالشان را از بین برد، دیدند که تو دارای نعمتی هستی که آن را حظ و شهم و نصیب الهی پیش آورده و تو را دارای مقام و منزلت و کمالات خداوند نموده که نزد خدا و فرستاده‏اش یافته‏ای، امّا خود را از آن نعمت محروم دیدند، همانند معاویه، به همین جهت به قرارگیری پشت سر تو و پیروی از تو راضی نشدند، این را در خود هضم نکردند که شما پیشرو بوده و آنها در پی شما باشند.

به عنوان مثال، قبول نکردند که شما در علم، سخاوت و حکومت، مقدّم باشی و آنها جاهل، دنی و تابع شما گردند، راضی نشدند تا اینکه خواستند از تو سبقت گیرند و موفّق بر این سبقت نشدند، هدفشان از آنها دور شده و توان دستیابی بدان را نیافتند، وقتی از آنها در این مسابقه پیشی گرفتی و از رسیدن به تو عاجز گشتند، وابستگی‏هایی که با یکدیگر داشتند و قصد داشتند با آن، دست به دست یکدیگر داده و از تو سبقت گیرند؛ تکّه تکّه و پراکنده گردید، جلوتر از تو قرار نگرفته، به تو نرسیده و در نتیجه عاجز شدند، این عجز، آنها را در دشمنی با تو به جایی رساند که می‏بینی چگونه در حق تو آزار و اذیّت را روا داشتند.

یا امیر المؤمنین، بخدا قسم تو سزاوارترین شخصی بودی که قریش باید قدردانت بوده و سپاست را بجای آورند، زیرا پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، قریشی بود و بزرگی او به معنای بزرگی قریش بود، تو پیامبر آنها را در حیاتش یاری نمودی تا قدرت گرفته و اسم قریش را فراگیر نمود، پس قریش باید بدین خاطر که سبب اسم و رسم و بزرگی آنها شدی؛ قدردان تو باشند، همچنین تو بودی که بعد از وفات پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، تمام حقوق ایشان را ادا کردی.

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در اواخر عمر گوهربارشان، عبّاس را صدا کرده و فرمود: ای عبّاس، آیا می‏پذیری که حقوق مرا ادا کرده، بدهی‏های مرا پرداخته، وعده‏های مرا عملی ساخته و جانشین من شوی؟ عبّاس گفت: یا رسول الله، شما به عرب و عجم و بسیاری دیگر حق داده و از آنها حق داری و من پیرمرد بچّه دار توان این مسئولیّت را ندارم، امیر المؤمنین علیه السلام این مسئولیّت را پذیرفت و تمام حقوق، بدهی‏ها، وعده‏ها و عهدهای رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را ادا نمود[14].

به خدا قسم قریش ستمی در حق تو نمی‏کنند؛ مگر اینکه بر خود روا داشته و بر خود ستم می‏نمایند و همچنین بیعتی را نشکسته؛ مگر اینکه بیعت خدا را زیر پای نهاده‏اند، با بیعت شکنی از شما؛ بیعت خدا را شکسته‏اند، دست خداوند متعال بالاتر از دست آنها بوده و یاور تو می‏باشد، امّا ما گروه انصار در حق تو چه می‏کنیم؟ دستان و زبان ما همراه و یاور تو است، دستان ما برای هلاکت دشمنان حاضرت از قریش که قصد محاربه با آنها را داری، همراه تو بوده و زبان‏های ما نیز برای آنانی از قریش که حاضر نبوده و غایتند تا در آینده می‏آیند همراه تو می‏باشند.

حدیث دیگر در دشمنی قریش و دیگران با امیر المؤمنین علیه السلام

حدیث دیگر، این روایت است: «كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَعَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ مَعَنَا، فَمَرَرْنَا بِحَدِيقَةٍ فَقَالَ عَلِيٌّ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَا تَرَى مَا أَحْسَنَ هَذِهِ الْحَدِيقَةَ! فَقَالَ: إِنَّ حَدِيقَتَكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا. حَتَّى مَرَرْنَا بِسَبْعِ‏ حَدَائِقَ‏ يَقُولُ عَلِيٌّ علیه السلام مَا قَالَهُ، وَيُجِيبُهُ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم بِمَا أَجَابَهُ. ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَقَفَ فَوَقَفْنَا [حَوْلَهُ‏]، وَوَضَعَ رَأْسَهُ عَلَى رَأْسِ عَلِيٍّ علیه السلام وَبَكَى. فَقَالَ: مَا يُبْكِيكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ قَوْمٍ لَا يُبْدُونَهَا لَكَ حَتَّى يَفْقِدُونِي»[15].

انس بن مالک می‏گوید: ما با امیر المؤمنین علیه السلام همراه پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بودیم، در راه به باغی بر خوردیم، امیر المؤمنین علیه السلام به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: یا رسول الله، آیا می‏بینی که این باغ چه زیباست! آن بزرگوار فرمودند: باغ تو در بهشت از این زیباتر است، همینگونه گذشت تا به هفت باغ برخوردیم، امیر المؤمنین علیه السلام در تمام آنها عرض می‏کرد: این باغ چه زیبا است و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز در پاسخ می‏فرمودند: باغ تو در بهشت از این باغ‏ها زیباتر است، وقتی از این هفت باغ گذشتیم، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم ایستاده و ما نیز توقّف کردیم، ایشان سر خود را روی سر امیر المؤمنین علیه السلام گذاشته و شروع به گریه کردند، امیر المؤمنین علیه السلام عرض کرد: چه چیزی شما را به گریه آورده؟ ایشان فرمودند: کینه‏هایی در سینه‏ها محفوظ است و آن قومی که کینه تو را در سینه‏هایشان دارند، کینه توزیشان را آشکار نمی‏کنند، مگر بعد از وفات من[16].

حدیث دیگر خبر دادن رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به ستم و دشمنی قریش و آزار امیر المؤمنین علیه السلام

حديث بعد، سخن امام صادق علیه السلام است: «إِنَّ النَّبِيَّ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَالَ لِفَاطِمَةَ سلام الله علیها: إِنَّ زَوْجَكَ يُلَاقِي بَعْدِي كَذَا وَيُلَاقِي بَعْدِي كَذَا فَخَبِّرْهَا بِمَا يَلْقَى بَعْدَهُ، فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَلَا تَدْعُو اللَّهَ أَنْ يَصْرِفَ‏ ذَلِكَ عَنْهُ؟ فَقَالَ: قَدْ سَأَلْتُ اللَّهَ ذَلِكَ لَهُ فَقَالَ: إِنَّهُ مُبْتَلًى وَمُبْتَلًى بِهِ، فَهَبَطَ جَبْرَائِيلُ علیه السلام فَقَالَ‏: {قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها وَتَشْتَكِي‏ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحاوُرَكُما إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِير}[17]؛[18] رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: ای فاطمه شوهر تو پس از من دچار این مصیبت‏ها، بلاها و ستم‏ها می‏گردد و به همین شکل از آنچه بعد ایشان در حق امیر المؤمنین علیه السلام رخ می‏دهد، خبر می‏دادند، حضرت زهرا سلام الله علیها عرض کردند: یا رسول الله آیا دعا نمی‏کنی و از خدا طلب برگرداندن این امر را نمی‏نمایی تا تقدیر او تغییر کرده و امیر المؤمنین علیه السلام دچار این بلاها و مصیبت‏ها نگردد؟ ایشان فرمودند: من از خدا خواستم تا برادرم به این بلاها دچار نگردد، امّا خداوند متعال فرمودند: تقدير او اینگونه است، تقدیر بر این است تا او مبتلا گردیده، مورد بلا و امتحان قرار گیرد و بوسیله او دیگران نیز مورد بلا و امتحان قرار گیرند. در این هنگام جبرئیل علیه السلام هبوط کرده و این آیه را آورد: خداوند سبحان گفتاری که در همسر او گفتگو می‏گردد و بسوی خدا شکوه می‏کنی را شنید، خداوند حکیم گفتگو نمودنتان را شنیده و به راستی او شنونده و بینا می‏باشد.

امیر المؤمنین علیه السلام مبتلی و مبتلی به بود

این مطلب در روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به وفور در حق امیر المؤمنین علیه السلام بیان شده که خداوند منّان، جبرئیل و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموده‏اند: علی بن ابیطالب علیه السلام هم خود مبتلا به بلا بوده و هم بواسطه ایشان دیگران دچار بلا می‏گردند[19].

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: یا علی تو پس از وفات من زنده می‏مانی تا اینکه محاسنت از شکافی که بر سرت وارد می‏شود خضاب می‏گردد، آن حضرت عرض کردند: آیا این اتّفاق در حالی است که دین من سالم می‏ماند؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: آری، در حالی است که دینت در سلامتی می‏باشد[20].

در طول زمان، امیر المؤمنین علیه السلام در طی زندگی خود، هیچ گاه هراسی از جنگ نداشتند[21]، در جنگ صفّین مقابل معاویه، شب‏ها به تنهایی می‏گردیدند همینطور در مواضع متعدّدی می‏فرمودند که هیچ فرقی برای علی بن ابیطالب ندارد که مرگ به دیدار او آید یا او به دیدار مرگ شتابد[22]، در پایان راه نیز وقتی ابن ملجم مرادی با شمشیر فرق ایشان را شکافت، فرمودند: «فُزتُ وَرَبِّ الكَعبَةِ» به خدای کعبه رستگار گشتم[23]. ایشان به فوز و رستگاری‏ای که وعده گرفته بودند رسیدند، این همین مطلب مبتلا و مبتلا به و آن مطلبی است که رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: یا علی اگر تو پس از من نباشی، مؤمنان شناخته نمی‏شوند و بواسطه توست که مؤمنین شناسایی می‏گردند[24].

بودن خوب‏ترین خوبان و بدترین بدان عالم از قریش

این همانی است که عرض کردیم؛ قریش به دو دسته تقسیم می‏شوند، یک دسته؛ اوّلین خوبان عالم و دسته دیگر؛ اوّلین بدان عالم ، یعنی خوب‏ترین خوبان عالم از قریش بوده و خوب‏تر از آنها در عالم وجود ندارد که خانوادۀ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند و بدترین بدان عالم در تمام امم گذشته از زمان حضرت آدم علیه السلام تا امروز از قریش هستند و بدتر از آنها در عالم نیست، همان قریشی که در برابر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام او قرار گرفتند.

قریش و امامان حق و امامان باطل

در این صورت دو گروه ایجاد می‏گردد؛ گروه حق با ریاست امیر المؤمنین علیه السلام و گروه باطل به رهبری دشمنان ایشان، پس اوّلین پست ریاست امامت و رهبری حق با امیر المؤمنین علیه السلام است که برتر از آن و همانند آن در عالم وجود ندارد و بدترین امامت و رهبری باطل با رؤسای قریش است که از آن بدتر در عالم نیست.

پس امیر المؤمنین علیه السلام از زمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می‏دانستند که این سیر وجود داشته و باید به پایان رسد؛ یعنی می‏دانستند که باید این وظیفه و بار رهبری برترین حق را به دوش گرفته و به پایان رسانند، باید در این راه و بخاطر این راه، شهید شده و فرق سرشان شکافته گردد، همچنین دشمنان قریشی ایشان نیز باید در این راه تا آخرین مرحله با ایشان دشمنی کرده و بجنگند.

معنای ولایی الهی مبتلی و مبتلی به بودن امیر المؤمنین علیه السلام

معنای مبتلا و مبتلا به در کلام رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم همین است، امیر المؤمنین علیه السلام مبتلا در این است که امامت اوّلیه برترین و بزرگ‏ترین حق عالم را به عهده گرفته، و مبتلا به است؛ بدین معنا که بدترین قوی‏ترین و سخیف‏ترین باطل عالم به دست و رهبری دشمنان آن حضرت انجام می‏گردد، به همین خاطر از حيث در نظر گیری ما خودمان و امیر المؤمنین علیه السلام را؛ معنا ندارد که بگوییم آن بزرگوار امکان دارد وارد جهنّم گردد.

امیر المؤمنین علیه السلام قسیم جنّت و نار و نار ظهور خشم آن حضرت است

چون ایشان میزان و تقسیم کننده بهشت و جهنّم است، جهنّم؛ ظهور و آتش خشم امیر المؤمنین علیه السلام است، آن بزرگوار واقف بر طتنجین می‏باشد، طتنجین دو دریاچه و خلیج است که از مبدأ و اصل خود سرازیر می‏گردد، یکی از آنها، خلیج ایمان است که از دریای ایمان، صاد و فوق عرش سرازیر گردیده و علّیّین سرچشمه آن است، این خلیج، خلیج يمين است که در راه راست قرار دارد. دیگری؛ خلیج شمال است که خلیج کفر بوده و از دریای کفر سرازیر است. امیر المؤمنین علیه السلام رئیس و گرداننده و ولی بر این دو خلیج می‏باشد، دریای خلیج اوّل؛ عذب، فرات و طهور و دیگری؛ ملح عجاج و تلخ است که خداوند متعال وقتی سخن از دو دریا به میان آورده؛ یکی را شیرین و گوارا و دیگری را شور و ناخالص معرّفی نموده و فرموده: {وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخاً وَحِجْراً مَحْجُوراً}[25]؛ «او كسى است كه دو دريا را در كنار هم قرار داد يكى گوارا و شيرين، و ديگر شور و تلخ و در ميان آنها برزخ و دیواری قرار داد تا با هم مخلوط نشوند»، و فرموده: {وَمَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيّاً وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}[26]؛ «دو دريا يكسان نيستند، اين يكى دريايى است كه آبش گوارا و شيرين و نوشيدنش خوشگوار است، و آن يكى شور و تلخ و گلوگير، (امّا) از هر دو گوشتى تازه مى‏خوريد و وسايل زينتى استخراج كرده مى‏پوشيد و كشتي‏ها را در آن مى‏بينى كه آنها را مى‏شكافند (و به سوى مقصد پيش مى‏روند) تا از فضل خداوند بهره گيريد، و شايد شكر (نعمت‏هاى او را) بجا آوريد».

امیر المؤمنین علیه السلام بر این دو دریا واقف و مسلّط می‏باشد. پس جهنّم؛ عبارت از خشم و آشكاری خشم آن بزرگوار، و بهشت؛ عبارت از نور و شعاع نور ایشان می‏باشد. پس دید ما باید بدین شکل باشد و معنا ندارد که آن حضرت در روز قیامت وارد جهنّم شوند، و اگر دیدمان اندکی به گونه‏ای دیگر باشد؛ کافر گشته‏ایم، زیرا یکی از مسلّمیات قرآنی اسلامی را منکر شده‏ایم.

تفاوت رابطه اولیا و اهل بیت علیهم السلام با خداوند و مخلوقات

امّا دید امیر المؤمنین علیه السلام چگونه است؟ ایشان به سجده افتاده و عرض می‏نمودند: بار الها من چه کنم اگر روز قیامت به فرشته خود دستور دهی تا علی بن ابیطالب را در آتش افکند؟ دید آن بزرگوار بدین گونه است، به همین خاطر از خوف خدا به حدّی غش می‏نمودند که ابوالدَردا خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها رسید و عرض کرد: علی جان داد![27]

وقتی امیر المؤمنین علیه السلام، رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم یا پیامبران دیگر را با خداوند متعال در نظر می‏گیریم؛ در این صورت دست خداوند سبحان بسته نبوده، بنده کسی نیست و همگان بنده او هستند، و به همین خاطر به صورت مداوم در ترس و دلهره می‏باشند، به همین جهت سیّد الشهدا علیه السلام روز عاشورا هر چه به شهادت نزدیک‏تر می‏شدند؛ صورتشان بشّاش‏تر می‏گردید[28]، و بدین خاطر که پسر، برادر، دوست و خانواده‏اش را از دست داده، گرفته نمی‏گردید، ممکن است شخصی با از دست دادن پسر، برادر یا هر کسی دیگر سست گردد، امّا در شخصی دیگر بخاطر شهادت برادر یا پسرش سستی رخ نداده و خداوند او را می‏یاری می‏نماید، به همین خاطر صورت سیّدالشهدا علیه السلام هر لحظه نه تنها گرفته‏تر، آشفته‏تر و مضطرب‏تر نمی‏گردید، بلکه شکوفاتر می‏شد.

همانند جناب حجر که وقتی دستگیر شد و امر به شهادت داده شد؛ به قاتل فرمود: اگر قصد قتل ما را دارید، ابتدا سر از تن پسرم جدا کنید و پس از آن مرا شهید گردانید، گفتند: چرا پدر قصد تماشای مرگ پسرش را دارد؟ گفت: زیرا من به خویش اطمینان دارم که اگر پسرم کشته شود سست نمی‏شوم، امّا از این می‏ترسم که با کشته شدن من در مقابل پسرم، در او سستی رخ دهد، بدین خاطر که پسرم سست نگردد، ابتدا جان او را بگیرید[29].

امیر المؤمنین علیه السلام و واقف طتنجین و میزان کفر و ایمان

پس امیر المؤمنین علیه السلام از طرفی میزان ایمان و کفر و واقف بر طتنجین است و خداوند متعال عالم ایمان را به حب آن حضرت و عالم کفر را به بغض ایشان اداره می‏کند. و از طرفی دیگر با در نظرگیری ایشان در مقابل خداوند منّان به صورت همیشگی در ترس و دلهره است که خداوند رحمن آنچه به ایشان عطا نموده را باز نگیرد، چون خدای سبحان توان بازگیری آنچه عطا نموده را داشته و دینی به رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم یا امیر المؤمنین علیه السلام ندارد! پس آن بزرگوار از این جهت، همیشه در طول زندگی در پی این بودند که آیا رهبری الهی‏ای که خدای رحمن برای امّت حق و مؤمنین عالم به ایشان عطا نموده را به سرانجام می‏رساند یا خیر؟

همانند جریان پیامبری که از ترس خداوند گریه می‏کرد، ندا آمد که چرا می‏گریی؟ عرض کرد: از ترس اینکه مرا عذاب کنی، ندا آمد: عذابت نخواهم کرد، امّا او دوباره گریه می‏نمود، ندا آمد: حال چرا دو مرتبه گریه می‏کنی؟ گفت: می‏ترسم که دچار عذابت گردم، خداوند متعال فرمود: گفتم که تو را عذاب نمی‏کنم، عرض کرد: شما فرمودید امّا اگر بخواهی و عذاب کنی، چه کسی توان جلوگیری از عذابت را دارد؟ خدای رحمن فرمود: وقتی وعده‏ای دهم بر خلافش عمل نمی‏نمایم[30].

امیر المؤمنین علیه السلام و عبادت حب و رجاء و خوف عظمت آنها در آن حضرت

امّا آیا خداوند منّان به امیر المؤمنین علیه السلام وعده نداده بود؟ او تمام حقايق عالم را به آن حضرت بخشیده بود، ولی چرا ایشان بیش از همگان گریه و زاری می‏نمودند؟ زیرا هرکس از بالا به پایین آید، هرچه عبادت حبّش قوی‏تر باشد؛ عبادت رجائش قوی‏تر است و هرچه عبادت رجائش قوی‏تر باشد؛ عبادت خوفش قوی‏تر می‏شود، لازم نیست کسی که قصد قوی نمودن خوفش را دارد، حتماً از پایین به بالا حرکت نماید!

امیر المؤمنین علیه السلام از بالا به پایین حرکت می‏کند؛ در اوّلین حقیقت خویش، دارای عبادت حب خدا و در مقام عقل خویش، دارای عبادت رجاء خدا و در مقام نفس خویش، دارای عبادت خوف خداوند متعال است، چون عبادت حبش که مقام فؤاد و حقیقت ایشان است، بیشتر می‏باشد، عبادت رجاء ایشان بیشتر و بدین علّت، عبادت خوف ایشان بیشتر می‏شود، عبادت حب امیر المؤمنین علیه السلام، عبادتی است که تمام عبادات عالم و خوبی‏ها و کمالات عالم که فرع عبادت ایشان است؛ بدین عبادت نمی‏رسد، حکیمی بزرگ فرموده؛ امیر المؤمنین علیه السلام مرتكب ترک اوّلی نمی‏گردید، زیرا انسان عاقل، مرتکب آن نشده و کار بهتر را برای انجام کار پست‏تر رها نمی‏کند، ایشان معصیت می‏نمود و معصیت ایشان همانند معصیت من نیست که همانطور که من گناه می‏کنم، ایشان نیز گناه می‏نمود، بلکه اگر جزئی از میلیون میلیون یکی از آن معاصی کوچک امیر المؤمنین علیه السلام را میان تمام عالم خلقت منتشر گردد؛ تمام عالم، مملوء از نور توحید، ایمان، خوبی، اعمال صالح، وحدت و کمالات الهی می‏گردد، زیرا معصیت آن بزرگوار جایگاه خاص خود را دارد. این مقام، مقام حب امیر المؤمنین علیه السلام است، این مقام حب عظيم، وارد دایره عقل و مقام رجاء شده و از آنجا وارد دایره نفس می‏گردد، به همین خاطر پس از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم هیچ کس در عالم، دارای عبادت ترسی همانند امیر المؤمنین علیه السلام نبوده و نخواهد بود؛ یعنی امام حسن، امام حسین، حضرت زهراء علیهم السلام و انبیا، اولیا و اوصیای الهی دارای این عبادت نبوده‏اند[31].

پس رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: یا علی شما هم مبتلا هستی و هم مبتلا به و دیگران بوسیله شما در امتحان، گرفتاری و سختی افتاده و وارد دوزخ می‏گردند که اصول و رهبرانشان قریش می‏باشند.


الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین

دریافت فایل (MP3) (PDF)


[1]. مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۲۲۰.

[2]. الممتحنة: 4 (قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ).

[3]. التوبة: 24.

[4]. المصنف، ج3، ص538، ح6627: عَبْدِ الرَّزَّاقِ عَنِ اِبْنِ جُرَيْجٍ قَالَ أَخْبَرَنِي الحَكَم بن أَبَانٍ أَنَّهُ سَمِعَ عِكْرِمَةَ مَوْلَى اِبْنِ عَبَّاسٍ يَقُولُ قَالَ عَبْدُ الله بن عَبْدِ اَللَّهِ اِبْنِ أُبِي لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ دَعْنِي أَقْتُلْ أَبِي فَإِنَّهُ يُؤْذِي اَللَّهَ ورسولَهُ قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ لاَ تَقْتُلْ أَبَاكَ ثُمَّ ذَهَبَ ثُمَّ جَعَلَ إِلَيْهِ فَقَالَ دَعْنِي أَقْتُلْهُ فَقَالَ لَا تَقْتُلْ أَبَاكَ ثُمَّ جَاءَ الثَّالثَةَ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ قَال فَتَوَضَّأ يَا رَسُولَ اَللَّهِ لَعَلِّي أَسْقِيهِ لَعَلَّهُ أَنْ يلين قَبْلَهُ قَالَ فَتَوَضَّأَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ فَسَقَاهُ إِيَّاهُ فَقَالَ سَقَيْتُكَ وُضُوءَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ قَالَ سَقَيْتَنِي بَوْلَ أُمِّك، قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَلَمَّا كَانَ مَرَضُهُ اَلَّذِي مَاتَ فِيهِ جَاءَهُ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ فَتَكَلَّمَا بِكَلاَمٍ بَيْنَهُمَا فَقَالَ عَبْدُ اَللَّهِ قَدْ فَهِمْتُ مَا تَقُولُ اُمْنُنْ عَلَىَّ فَكُفَّنِي فِي قَمِيصِكَ هَذَا وصَلَ عَلَى قَالَ فَكَفَّنَهُ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ فِي قَمِيصِهِ ذَلِكَ وُصَلَّى عَلَيْهِ قَالَ اِبْنُ عَبَّاسٍ واللَّهُ أَعْلَمُ أَيْ صَلاةً كَانَتْ ومَا خَادَعَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ إِنْسَاناً قَطُّ.

[5]. مناقب آل أبي طالب، ج3، ص220.

[6]. مناقب آل أبي طالب، ج3، ص220: مَعْرِفَةِ الرِّجَالِ عَنِ الْكَشِّيِ‏ أَنَّهُ ... .

علل الشرائع، ج2، ص467، ح23: يَقُولُ سَمِعْتُ إِبْرَاهِيمَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ سُفْيَانَ يَقُولُ:‏ إِنَّمَا كَانَتْ عَدَاوَةُ أَحْمَدَ بْنِ‏ حَنْبَلٍ‏ مَعَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام أَنَّ جَدَّهُ ذَا الثُّدَيَّةِ الَّذِي قَتَلَهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ يَوْمَ النَّهْرَوَانَ كَانَ رَئِيسَ الْخَوَارِج‏.

[7]. تاريخ بغداد، ج1، ص561، ح123: عَنْ مَيْسَرَةَ، قَالَ: قَالَ أَبُو جُحَيْفَةَ: قَالَ عَلِيٌّ: حِينَ فَرَغْنَا مِنَ الْحَرُورِيَّةِ، إِنَّ فِيهِمْ رَجُلا مُخْدَجاً لَيْسَ فِي عَضُدِهِ عَظْمٌ، أَوْ عَضُدُهُ حَلَمَةٌ كَحَلَمَةِ الثَّدْيِ، عَلَيْهَا شَعْرَاتٌ طِوَالٌ عَقْفٌ، فَالْتَمِسُوهُ، فَالْتَمِسُوهُ، فَلَمْ يُوجَدْ، وَأَنَا فِيمَنْ يَلْتَمِسُ. قَالَ: فَمَا رَأَيْتُ عَلِيّاً خَرَجَ جَزِعاً قَطُّ أَشَدَّ مِنْ جَزَعِهِ يَوْمَئِذٍ، فَقَالُوا: مَا نَجِدُهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ. قَالَ: وَيْلَكُمْ مَا اسْمُ هَذَا الْمَكَانِ؟ قَالُوا: النَّهْرَوَانُ. قَالَ: كَذَبْتُمْ إِنَّهُ لَفِيهِمْ، فَثَوَّرْنَا الْقَتْلَى فَلَمْ نَجِدْهُ، فَعُدْنَا إِلَيْهِ، فَقُلْنَا: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا نَجِدُهُ، قَالَ: وَيْلَكُمْ مَا اسْمُ هَذَا الْمَكَانِ؟ قَالُوا: النَّهْرَوَانُ. قَالَ: صَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَكَذَبْتُمْ إِنَّهُ لَفِيهِمْ، فَالْتَمِسُوهُ، فَالْتَمَسْنَاهُ فِي سَاقِيَةٍ فَوَجَدْنَاهُ، فَجِئْنَا بِهِ، فَنَظَرْتُ إِلَى عَضُدِهِ لَيْسَ فِيهَا عَظْمٌ، وَعَلَيْهَا حَلَمَةٌ كَحَلَمَةِ ثَدْيِ الْمَرْأَةِ، عَلَيْهَا شَعْرَاتٌ طِوَالٌ عَقْفٌ.

المصنف، ج3، ص358، ح5962: عَنْ أَبِي مُوسَى اَلْهَمَذَانِيِّ قَالَ كُنْتُ مَعَ عَلِيٍ يَوْمَ اَلنَّهْرَوَانِ فَقَالَ اِلْتَمِسُوا ذَا اَلثُّدَيَّةِ فَالْتَمسُوهُ فَجَعَلُوا لاَ يَجِدُونَهُ فَجَعَلَ يَعْرُقُ جَبِينُ عَلِيٍ ويَقُولُ وَاللَّهِ مَا كَذَبْتُ ولا كَذِبْتُ فَالْتَمِسُوهُ قَالَ فَوَجَدْنَاهُ فِي سَاقِيَةٍ أَوْ جَدْوَلٍ تَحْتَ قتلَى فَأُتِيَ بِهِ عَلِيٌ فَخَرَّ سَاجِداً.

شرح نهج البلاغة (لابن أبي الحديد)، ج2، ص276: عَن حَبَّةَ الْعرني قَالَ كَانَ رَجُلاً أَسْوَدَ مُنْتِنَ اَلرِّيحِ لَهُ ثَدْيٌ كَثَدْيِ الْمَرْأَةِ إِذَا مُدَّتْ كَانَتْ بِطُولِ الْيَدِ الأُخْرَى وإِذا تُرِكَت اجْتَمَعَتْ وتَقَلَّصَتْ وَصارَت كَثَديِ المَرأَةِ عَلَيها شَعَرَاتٌ مِثْلُ شَوَارِبِ الهِرَّةِ فَلَمَّا وَجَدُوهُ قَطَعُوا يَدَهُ ونَصَبُوهَا عَلَى رُمحٍ ثُمَّ جَعَلَ عَلِيٌ علیه السلام يُنادى صَدَقَ اللَّهُ وبَلَغَ رَسُولُهُ لَمْ يَزَلْ يَقُولُ ذَلِكَ هُوَ وَأصحابُهُ بَعدَ العَصرِ إلى أَن غَرَبَتِ الشَّمسُ أو كادَت.

الخرائج والجرائح، ج2، ص755، ح74: عَنْ جُنْدَبِ بْنِ زُهَيْرٍ الْأَزْدِيِّ قَالَ‏ لَمَّا فَارَقَتِ‏ الْخَوَارِجُ‏ عَلِيّاً علیه السلام خَرَجَ إِلَيْهِمْ وَخَرَجْنَا مَعَهُ فَانْتَهَيْتُ إِلَى عَسْكَرِهِمْ‏ فَإِذَا لَهُمْ دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحْلِ فِي قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ وَفِيهِمْ أَصْحَابُ الْبَرَانِسِ وَذَوُو الثَّفِنَاتِ فَلَمَّا رَأَيْتُ ذَلِكَ دَخَلَنِي شَكٌّ فَتَنَحَّيْتُ وَنَزَلْتُ عَنْ فَرَسِي وَرَكَزْتُ رُمْحِي وَوَضَعْتُ تُرْسِي وَنَثَرْتُ عَلَيْهِ دِرْعِي وَقُمْتُ أُصَلِّي وَأَنَا أَقُولُ فِي دُعَائِي اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ قِتَالُ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ رِضاً لَكَ فَأَرِنِي مِنْ ذَلِكَ مَا أَعْرِفُ بِهِ أَنَّهُ الْحَقُّ وَإِنْ كَانَ لَكَ سَخَطاً فَاصْرِفْ عَنِّي إِذْ أَقْبَلَ عَلِيٌّ علیه السلام فَنَزَلَ عَنْ بَغْلَةِ رَسُولِ اللَّهِ وَقَامَ يُصَلِّي إِذْ جَاءَ رَجُلٌ وَقَالَ قَطَعُوا النَّهَرَ ثُمَّ جَاءَ آخَرُ تَشْتَدُّ بِهِ دَابَّتُهُ وَقَالَ قَطَعُوهُ وَذَهَبُوا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام مَا قَعَطُوهُ وَلَا يَقْطَعُونَهُ وَلَيُقْتَلُنَّ دُونَهُ عَهْدٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَقَالَ يَا جُنْدَبُ تَرَى التَّلَّ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم حَدَّثَنِي أَنَّهُمْ يُقْتَلُونَ عِنْدَهُ ثُمَّ قَالَ أَمَا إِنَّا نَبْعَثُ إِلَيْهِمْ رَسُولاً يَدْعُوهُمْ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِ فَيَرْشُقُونَ وَجْهَهُ بِالنَّبْلِ وَهُوَ مَقْتُولٌ قَالَ فَانْتَهَيْنَا إِلَيْهِمْ‏ فَإِذَا هُمْ فِي مُعَسْكَرِهِمْ لَمْ يَبْرَحُوا وَلَمْ يَرْتَحِلُوا فَنَادَى فِي النَّاسِ فَضَمَّهُمْ ثُمَّ أَتَى الصَّفَّ وَهُوَ يَقُولُ‏ مَنْ يَأْخُذُ هَذَا الْمُصْحَفَ فَيَمْشِي‏ إِلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ فَيَدْعُوهُمْ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِ وَهُوَ مَقْتُولٌ وَلَهُ الْجَنَّةُ فَمَا أَجَابَهُ أَحَدٌ إِلَّا شَابٌّ مِنْ بَنِي عَامِرِ بْنِ صَعْصَعَةَ فَلَمَّا رَأَى حَدَاثَةَ سِنِّهِ قَالَ ارْجِعْ إِلَى مَوْقِفِكَ‏ ثُمَّ عَادَ الْقَوْلَ فَمَا أَجَابَهُ أَحَدٌ إِلَّا ذَلِكَ الشَّابُّ فَقَالَ خُذْهُ أَمَا إِنَّكَ مَقْتُولٌ فَمَشَى‏ بِهِ حَتَّى إِذَا دَنَا مِنَ الْقَوْمِ حَيْثُ يُسْمِعُهُمْ نَادَاهُمْ فَرَمَوْا وَجْهَهُ بِالنَّبْلِ فَأَقْبَلَ عَلَيْنَا وَوَجْهُهُ كَالْقُنْفُذِ فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام دُونَكُمُ الْقَوْمَ فَحَمَلْنَا عَلَيْهِمْ قَالَ جُنْدَبٌ ذَهَبَ الشَّكُّ عَنِّي وَقَتَلْتُ بِكَفِّي ثَمَانِيَةً وَلَمَّا قُتِلَ الْحَرُورِيَّةُ قَالَ علیه السلام الْتَمِسُوا فِي قَتْلَاهُمْ رَجُلاً مُخْدَجاً إِحْدَى ثَدْيَيْهِ عَضُدَهُ مِثْلَ ثَدْيِ الْمَرْأَةِ فَطَلَبُوهُ فَلَمْ يَجِدُوهُ فَقَامَ فَأَمَرَ بِهِمْ فَقُلِبَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ فَإِذَا حَبَشِيٌّ إِحْدَى عَضُدَيْهِ‏ مِثْلُ ثَدْيِ الْمَرْأَةِ عَلَيْهِ شَعَرَاتٌ مِثْلُ سَبَلَاتِ السِّنَّوْرِ وَكَبَّرَ وَكَبَّرَ النَّاسُ مَعَهُ‏. وَقَالَ هَذَا شَيْطَانٌ‏ لَوْ لَا أَنْ تَتَكَلَّمُوا لَحَدَّثْتُكُمْ بِمَا أَعَدَّ اللَّهُ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّكُمْ لِمَنْ قَتَلَ‏ هَؤُلَاءِ.

[8]. مسند أبي يعلى، ج1، ص90، ح90: عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: كَانَ فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَجُلٌ يُعْجِبُنَا تَعْبُدُّهُ وَاجْتِهَادُهُ، فَذَكَرْنَاهُ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِاسْمِهِ فَلَمْ يَعْرِفْهُ، وَوَصَفْنَاهُ بِصِفَتِهِ فَلَمْ يَعْرِفْهُ، فَبَيْنَمَا نَحْنُ نَذْكُرُهُ إِذْ طَلَعَ الرَّجُلُ، قُلْنَا: هَا هُوَ ذَا. قَالَ: «إِنَّكُمْ لَتُخْبِرُونِي عَنْ رَجُلٍ، إِنَّ عَلَى وَجْهِهِ سَفْعَةً مِنَ الشَّيْطَانِ». فَأَقْبَلَ حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِمْ وَلَمْ يُسَلِّمْ. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: أَنْشَدْتُكَ بِاللَّهِ، هَلْ قُلْتَ حِينَ وَقَفْتَ عَلَى الْمَجْلِسِ: مَا فِي الْقَوْمِ أَحَدٌ أَفْضَلُ مِنِّي أَوْ أَخْيَرُ مِنِّي؟ قَالَ: اللَّهُمَّ نَعَمْ. ثُمَّ دَخَلَ يُصَلِّي، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ يَقْتُلُ الرَّجُلَ؟» فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: أَنَا، فَدَخَلَ عَلَيْهِ فَوَجَدَهُ قَائِماً يُصَلِّي، فَقَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ أَقْتُلُ رَجُلاً يُصَلِّي، وَقَدْ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْ قَتْلِ الْمُصَلِّينَ؟ فَخَرَجَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَا فَعَلْتَ؟» قَالَ: كَرِهْتُ أَنْ أَقْتُلَهُ وَهُوَ يُصَلِّي، وَقَدْ نَهَيْتَ عَنْ قَتْلِ الْمُصَلِّينَ. قَالَ عُمَرُ: أَنَا. فَدَخَلَ فَوَجَدَهُ وَاضِعاً وَجْهَهُ، فَقَالَ عُمَرُ: أَبُو بَكْرٍ أَفْضَلُ مِنِّي، فَخَرَجَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَهْ؟» قَالَ: وَجَدْتُهُ وَاضِعاً وَجْهَهُ، فَكَرِهْتُ أَنْ أَقْتُلَهُ، فَقَالَ: «مَنْ يَقْتُلُ الرَّجُلَ؟» فَقَالَ عَلِيٌّ: أَنَا. قَالَ: «أَنْتَ إِنْ أَدْرَكْتَهُ». قَالَ: فَدَخَلَ عَلِيٌّ فَوَجَدَهُ قَدْ خَرَجَ، فَرَجَعَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: «مَهْ؟» قَالَ: وَجَدْتُهُ قَدْ خَرَجَ، قَالَ: «لَوْ قُتِلَ مَا اخْتَلَفَ فِي أُمَّتِي رَجُلَانِ. كَانَ أَوَّلَهُمْ وَآخِرَهُمْ». قَالَ مُوسَى: سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ كَعْبٍ، يَقُولُ: هُوَ الَّذِي قَتَلَهُ عَلِيٌّ ذَا الثُّدَيَّةِ.

[9]. السنة (لابن أبي عاصم)، ص585، ح1327: عَنْ أَبِي سَعِيدٍ اَلرَّقَاشِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى عَائِشَةَ فَقَالَتْ مَا بَالُ أَبِي الْحَسَنِ يَقْتُلُ أَصْحَابَهُ القُرَّاء قَالَ قُلْتُ يَا أُمَّ اَلْمُؤْمِنِينَ إِنَّا وَجَدْنَا فِي اَلقتْلَى ذَا اَلثُّدَيَّةِ قَالَ فَشَهِقَتْ أَوْ تَنَفَّسَتْ ثُمَّ قَالَتْ كَاتِمُ اَلشَّهَادَةِ مَعَ شَاهِدِ اَلزُّورِ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ يَقْتُلُ هَذِهِ اَلْعِصَابَةَ خَيْرُ أُمَّتِي.

مناقب علي بن أبي طالب علیه السلام (لابن مردويه)، ص171، ح231: عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلْأَنْصَارِي عَنْ أَبِيهِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ اَلْمُؤْمِنِينَ عَائِشَةَ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهَا فَقَالَتْ مَنْ قَتَلَ اَلْخَوَارِجَ قَالَ قُلْتُ قَتَلَهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قَالَتْ مَا يَمْنَعُنِي اَلَّذِي فِي نَفْسِي عَلَى عَلِيٍ أَنْ أَقُولَ اَلْحَقَّ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ يَقْتُلُهُمْ خَيْرُ أُمَّتي مِن بَعْدِي وسَمِعْتُهُ يَقولُ عَلِيٌ مَعَ الْحَقِّ والْحَقُّ مَعَ عَلِيّ.

مناقب علي بن أبي طالب علیه السلام (لابن مردويه)، ص171، ح232: عَنْ مَسروق قال: قَالَتْ لِي أُمُّ اَلْمُؤْمِنِينَ عَائِشَةَ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهَا يَا مَسْرُوقُ إنَّكَ أكرَمُ بَني عَلَيَّ وأحَبُّهُم إلَيَّ فَهَل عِندَكَ عِلْمٌ مِنَ اَلْمُخْدَجِ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَتَلَهُ عَلِيٌ على نَهَرٍ يُقَالُ لِأَسْفَلِهِ تَأْمَّرُ وأَعْلاهُ النَّهْرَوَانُ بَيْنَ أَخَافِيقَ وطْرِفَاً قَالَ فَقَالَتِ ائْتِنِي مَعَكَ مَنْ يَشْهَدُ قَالَ فَأَتَيْنَا سَبْعِينَ رَجُلاً فَشَهِدُوا عِنْدَهَا أَنَّ عَلِيّاً قَتَلَهُ عَلى نَهَرٍ يُقَالُ لِأَسْفَلِهِ تَأْمَّرُ وأَعْلاهُ النَّهْرَوَانُ بَيْنَ أَخَافِيقَ وُطْرُفَاً قَالَتْ قَاتَلَ اَللَّهُ عَمْرَو بْنَ اَلْعَاصِ فَإِنَّهُ كَتَبَ إِلَيَّ أَنَّهُ قَتَلَهُم عَلَى نِيلِ مِصْرَ قَالَ قُلْتُ يَا أُمِّ أَخْبِرِينِي أَيَّ شَيْءٍ سَمِعْتِ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ فِيهِمْ قَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ هُمْ شَرُّ الخَليقَةِ يَقتُلُهُم خَيرُ الخَلقِ وَالخَلِيقَةِ وأقْرَبُهُم عِندَ اللَّهِ وَسيلَةً يَومَ القِيَامَةِ.

مناقب علي بن أبي طالب علیه السلام (لابن مردويه)، ص172، ح233: عَنْ مسروق قَالَ سَأَلْتِنِي أُمَّ اَلْمُؤْمِنِينَ عَائِشَةَ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهَا عَنْ أَصْحَابِ اَلنَّهْرَوَانِ وَعَنِ ذِي الثَّدَيَّةِ فَأَخْبَرْتُهَا فَقَالَتْ يَا مَسْرُوقُ أَتَسْتَطِيعُ أَنْ تَأْتِيَنِي بِأُنَاسٍ مِمَّنْ يَشْهَدُ فَأَتَيْتُهَا مِنْ كُلِّ سَبع بِرَجُلٍ فَشَهِدُوا أَنَّهُمْ رَأَوْهُ فَقَالَتْ يَرْحَمُ اللَّهُ عَليّاً إنَّهُ كانَ عَلَى الحَقِّ وَلكِنِّي كُنتُ امْرَأةً مِنَ الأحماءِ.

[10]. إقبال الأعمال، ج‏1، ص460: حَكَى أَبُو هِلَالٍ الْعَسْكَرِيُّ فِي كِتَابِ الْأَوَائِلِ‏ عِنْدَ ذِكْرِ أَبِي الْهَيْثَمِ بْنِ التَّيِّهَانِ‏: إِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ ضَرَبَ عَلَى يَدِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي ابْتِدَاءِ أَمْرِ نُبُوَّتِهِ. ثُمَّ قَالَ بِإِسْنَادِهِ: إِنَّ أَبَا الْهَيْثَمِ قَامَ خَطِيباً بَيْنَ يَدَيْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام‏ فَقَالَ:... .

الأمالي (للمفيد)، ص154، ح6: قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ سَلَمَةَ قَالَ‏ لَمَّا بَلَغَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صلّی الله علیه و آله و سلّم مَسِيرُ طَلْحَةَ وَالزُّبَيْرِ وَعَائِشَةَ مِنْ مَكَّةَ إِلَى الْبَصْرَةِ نَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً فَلَمَّا اجْتَمَعَ النَّاسُ حَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لَمَّا قَبَضَ نَبِيَّهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم قُلْنَا نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِهِ وَعَصَبَتُهُ وَوَرَثَتُهُ وَأَوْلِيَاؤُهُ وَأَحَقُّ خَلَائِقِ اللَّهِ بِهِ لَا نُنَازَعُ‏ حَقَّهُ‏ وَسُلْطَانَهُ فَبَيْنَمَا نَحْنُ عَلَى ذَلِكَ إِذْ نَفَرَ الْمُنَافِقُونَ فَانْتَزَعُوا سُلْطَانَ نَبِيِّنَا صلّی الله علیه و آله و سلّم مِنَّا وَوَلَّوْهُ غَيْرَنَا فَبَكَتْ لِذَلِكَ وَاللَّهِ الْعُيُونُ وَالْقُلُوبُ مِنَّا جَمِيعاً وَخَشُنَتْ وَاللَّهِ الصُّدُورُ وَايْمُ اللَّهِ لَوْ لَا مَخَافَةُ الْفُرْقَةِ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ وَأَنْ يَعُودُوا إِلَى الْكُفْرِ وَيُعَوَّرَ الدِّينُ‏ لَكُنَّا قَدْ غَيَّرْنَا ذَلِكَ مَا اسْتَطَعْنَا وَقَدْ وَلِيَ ذَلِكَ وُلَاةٌ وَمَضَوْا لِسَبِيلِهِمْ وَرَدَّ اللَّهُ الْأَمْرَ إِلَيَّ وَقَدْ بَايَعَنِي هَذَانِ الرَّجُلَانِ طَلْحَةُ وَالزُّبَيْرُ فِيمَنْ بَايَعَنِي‏ وَقَدْ نَهَضَا إِلَى الْبَصْرَةِ لِيُفَرِّقَا جَمَاعَتَكُمْ وَيُلْقِيَا بَأْسَكُمْ بَيْنَكُمْ اللَّهُمَّ فَخُذْهُمَا بِغِشِّهِمَا لِهَذِهِ الْأُمَّةِ وَسُوءِ نَظَرِهِمَا لِلْعَامَّةِ. فَقَامَ أَبُو الْهَيْثَمِ بْنُ التَّيِّهَانِ رَحِمَهُ اللَّهُ وَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ حَسَدَ قُرَيْشٍ إِيَّاكَ عَلَى وَجْهَيْنِ أَمَّا خِيَارُهُمْ فَحَسَدُوكَ مُنَافَسَةً فِي الْفَضْلِ وَارْتِفَاعاً فِي الدَّرَجَةِ وَأَمَّا أَشْرَارُهُمْ فَحَسَدُوكَ حَسَداً أَحْبَطَ اللَّهُ بِهِ أَعْمَالَهُمْ وَأَثْقَلَ بِهِ أَوْزَارَهُمْ وَمَا رَضُوا أَنْ يُسَاوُوكَ حَتَّى أَرَادُوا أَنْ يَتَقَدَّمُوكَ فَبَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الْغَايَةُ وَأَسْقَطَهُمُ الْمِضْمَارُ وَكُنْتَ أَحَقَّ قُرَيْشٍ بِقُرَيْشٍ نَصَرْتَ نَبِيَّهُمْ حَيّاً وَقَضَيْتَ عَنْهُ الْحُقُوقَ مَيِّتاً وَاللَّهِ مَا بَغْيُهُمْ إِلَّا عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَنَحْنُ أَنْصَارُكَ وَأَعْوَانُكَ فَمُرْنَا بِأَمْرِكَ ثُمَّ أَنْشَأَ يَقُولُ: إِنَّ قَوْماً بَغَوْا عَلَيْكَ وَكَادُوكَ * وَعَابُوكَ بِالْأُمُورِ الْقِبَاحِ. لَيْسَ مِنْ عَيْبِهَا جَنَاحُ بَعُوضٍ * فِيكَ حَقّاً وَلَا كَعُشْرِ جَنَاحٍ. أَبْصَرُوا نِعْمَةً عَلَيْكَ مِنَ اللَّهِ * وَقَرْماً يَدُقُّ قَرْنَ النِّطَاحِ‏. وَإِمَاماً تَأْوِي الْأُمُورُ إِلَيْهِ * وَلِجَاماً يَلِينُ غَرْبَ الْجِمَاحِ. حَاكِماً تُجْمَعُ الْإِمَامَةُ فِيهِ‏ * هَاشِمِيّاً لَهُ عُرَاضُ الْبِطَاحِ. حَسَداً لِلَّذِي أَتَاكَ مِنَ اللَّهِ * وَعَادُوا إِلَى قُلُوبٍ قِرَاحٍ. وَنُفُوسٍ هُنَاكَ أَوْعِيَةُ الْبُغْضِ * عَلَى الْخَيْرَ لِلشَّقَاءِ شِحَاحٍ. مِنْ مُسِرٍّ يَكُنُّهُ حُجُبُ الْغَيْبِ * وَمِنْ مُظْهِرِ الْعَدَاوَةِ لَاحٍ. يَا وَصِيَّ النَّبِيِّ نَحْنُ مِنَ الْحَقِ * عَلَى مِثْلِ بَهْجَةِ الْإِصْبَاحِ. فَخُذِ الْأَوْسَ وَالْقَبِيلَ مِنَ الْخَزْرَجِ * بِالطَّعْنِ فِي الْوَغَى وَالْكَفَاحِ. لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَكُنْ لَكَ فِي اللَّهِ * وَلِيّاً عَلَى الْهُدَى وَالْفَلَاحِ. فَجَزَاهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام خَيْراً ثُمَّ قَامَ النَّاسُ بَعْدَهُ فَتَكَلَّمَ كُلُّ وَاحِدٍ بِمِثْلِ مَقَالِه‏.

[11]. الخصال، ج2، ص465، ح4: عَنْ زَيْدِ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: كَانَ الَّذِينَ أَنْكَرُوا عَلَى أَبِي بَكْرٍ جُلُوسَهُ فِي الْخِلَافَةِ وَتَقَدُّمَهُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام اثْنَيْ عَشَرَ رَجُلاً مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ... وَكَانَ مِنَ الْأَنْصَارِ خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَسَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ وَأَبُو أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيُّ وَأَبُو الْهَيْثَمِ بْنُ التَّيِّهَانِ وَغَيْرُهُمْ فَلَمَّا صَعِدَ الْمِنْبَرَ تَشَاوَرُوا بَيْنَهُمْ فِي أَمْرِه‏... ثُمَّ قَامَ أَبُو الْهَيْثَمِ بْنُ التَّيِّهَانِ فَقَالَ يَا أَبَا بَكْرٍ أَنَا أَشْهَدُ عَلَى النَّبِيِّ ص أَنَّهُ أَقَامَ عَلِيّاً فَقَالَتِ الْأَنْصَارُ مَا أَقَامَهُ إِلَّا لِلْخِلَافَةِ وَقَالَ بَعْضُهُمْ مَا أَقَامَهُ إِلَّا لِيَعْلَمَ النَّاسُ أَنَّهُ وَلِيُّ مَنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَوْلَاهُ فَقَالَ ع إِنَّ أَهْلَ بَيْتِي نُجُومُ أَهْلِ الْأَرْضِ فَقَدِّمُوهُمْ وَلَا تَقَدَّمُوهُم‏، الخبر.

عيون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص126، ح1: عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ: سَأَلَ الْمَأْمُونُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام أَنْ يَكْتُبَ لَهُ مَحْضَ الْإِسْلَامِ عَلَى سَبِيلِ الْإِيجَازِ وَالِاخْتِصَارِ فَكَتَبَ علیه السلام لَهُ أَنَّ مَحْضَ الْإِسْلَام‏... وَالْوَلَايَةُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَالَّذِينَ مَضَوْا عَلَى مِنْهَاجِ نَبِيِّهِمْ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَلَمْ يُغَيِّرُوا وَلَمْ يُبَدِّلُوا مِثْلِ‏ سَلْمَانَ‏ الْفَارِسِيِّ وَأَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ وَالْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ وَعَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ وَحُذَيْفَةَ الْيَمَانِيِّ وَأَبِي الْهَيْثَمِ بْنِ التَّيِّهَانِ وَسَهْلِ بْنِ حُنَيْفٍ وَعُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ وَأَبِي أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيِّ وَخُزَيْمَةَ بْنِ ثَابِتٍ ذِي الشَّهَادَتَيْنِ وَأَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ وَأَمْثَالِهِمْ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَالْوَلَايَةُ لِأَتْبَاعِهِمْ وَأَشْيَاعِهِمْ وَالْمُهْتَدِينَ بِهُدَاهُمْ وَالسَّالِكِينَ مِنْهَاجَهُمْ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ، الخبر.

[12]. الأمالي (للصدوق)، ص124: فَرُوِيَ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنَّهُ قَالَ: وَاللَّهِ لَقَدْ تَصَدَّقْتُ‏ بِأَرْبَعِينَ‏ خَاتَماً وَأَنَا رَاكِعٌ لِيَنْزِلَ فِيَّ مَا نَزَلَ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام فَمَا نَزَلَ.

مواقف الشيعة، ج3، ص253: قالَ أَبُو بَكْرٍ: لَقَدْ تَصَدَّقْتُ بِسَبْعِينَ خَاتَماً وأَنَا فِي الصَّلاةِ لَيَنْزِلُ فِي مَا نَزَلَ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَمَا نَزَلَ.

[13]. النساء: 145.

[14]. الكافي، ج1، ص236، ح9: عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم الْوَفَاةُ دَعَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَأَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَقَالَ لِلْعَبَّاسِ يَا عَمَّ مُحَمَّدٍ تَأْخُذُ تُرَاثَ مُحَمَّدٍ وَتَقْضِي دَيْنَهُ وَتُنْجِزُ عِدَاتِهِ‏ فَرَدَّ عَلَيْهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي إِنِّي شَيْخٌ كَثِيرُ الْعِيَالِ‏ قَلِيلُ‏ الْمَالِ‏ مَنْ يُطِيقُكَ وَأَنْتَ تُبَارِي الرِّيحَ‏ قَالَ فَأَطْرَقَ صلّی الله علیه و آله و سلّم هُنَيْئَةً ثُمَّ قَالَ يَا عَبَّاسُ أَ تَأْخُذُ تُرَاثَ مُحَمَّدٍ وَتُنْجِزُ عِدَاتِهِ وَتَقْضِي دَيْنَهُ فَقَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي شَيْخٌ كَثِيرُ الْعِيَالِ‏ قَلِيلُ‏ الْمَالِ‏ وَأَنْتَ تُبَارِي الرِّيحَ قَالَ أَمَا إِنِّي سَأُعْطِيهَا مَنْ يَأْخُذُهَا بِحَقِّهَا ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ يَا أَخَا مُحَمَّدٍ أَ تُنْجِزُ عِدَاتِ مُحَمَّدٍ وَتَقْضِي دَيْنَهُ وَتَقْبِضُ تُرَاثَهُ فَقَالَ نَعَمْ‏ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي ذَاكَ عَلَيَّ وَلِي قَالَ فَنَظَرْتُ إِلَيْهِ حَتَّى نَزَعَ خَاتَمَهُ مِنْ إِصْبَعِهِ فَقَالَ تَخَتَّمْ بِهَذَا فِي حَيَاتِي قَالَ فَنَظَرْتُ إِلَى الْخَاتَمِ حِينَ وَضَعْتُهُ فِي إِصْبَعِي فَتَمَنَّيْتُ مِنْ جَمِيعِ مَا تَرَكَ الْخَاتَمَ‏ ثُمَّ صَاحَ يَا بِلَالُ عَلَيَّ بِالْمِغْفَرِ وَالدِّرْعِ وَالرَّايَةِ وَالْقَمِيصِ وَذِي الْفَقَارِ وَالسَّحَابِ وَالْبُرْدِ وَالْأَبْرَقَةِ وَالْقَضِيبِ‏ قَالَ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُهَا غَيْرَ سَاعَتِي تِلْكَ يَعْنِي الْأَبْرَقَةَ فَجِي‏ءَ بِشِقَّةٍ كَادَتْ تَخْطَفُ الْأَبْصَارَ فَإِذَا هِيَ مِنْ أَبْرُقِ الْجَنَّةِ فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ جَبْرَئِيلَ‏ أَتَانِي بِهَا وَقَالَ يَا مُحَمَّدُ اجْعَلْهَا فِي حَلْقَةِ الدِّرْعِ وَاسْتَذْفِرْ بِهَا مَكَانَ الْمِنْطَقَةِ ثُمَّ دَعَا بِزَوْجَيْ نِعَالٍ عَرَبِيَّيْنِ جَمِيعاً أَحَدُهُمَا مَخْصُوفٌ وَالْآخَرُ غَيْرُ مَخْصُوفٍ‏ وَالْقَمِيصَيْنِ الْقَمِيصِ الَّذِي أُسْرِيَ بِهِ فِيهِ وَالْقَمِيصِ الَّذِي خَرَجَ فِيهِ يَوْمَ أُحُدٍ وَالْقَلَانِسِ الثَّلَاثِ قَلَنْسُوَةِ السَّفَرِ وَقَلَنْسُوَةِ الْعِيدَيْنِ وَالْجُمَعِ وَقَلَنْسُوَةٍ كَانَ يَلْبَسُهَا وَيَقْعُدُ مَعَ أَصْحَابِهِ ثُمَّ قَالَ يَا بِلَالُ عَلَيَّ بِالْبَغْلَتَيْنِ الشَّهْبَاءِ وَالدُّلْدُلِ وَالنَّاقَتَيْنِ الْعَضْبَاءِ وَالْقَصْوَاءِ وَالْفَرَسَيْنِ الْجَنَاحِ كَانَتْ تُوقَفُ بِبَابِ الْمَسْجِدِ لِحَوَائِجِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَبْعَثُ الرَّجُلَ فِي حَاجَتِهِ فَيَرْكَبُهُ فَيَرْكُضُهُ فِي حَاجَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَحَيْزُومٍ‏ وَهُوَ الَّذِي كَانَ يَقُولُ أَقْدِمْ حَيْزُومُ‏ وَالْحِمَارِ عُفَيْرٍ فَقَالَ اقْبِضْهَا فِي حَيَاتِي فَذَكَرَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أَنَّ أَوَّلَ شَيْ‏ءٍ مِنَ الدَّوَابِّ تُوُفِّيَ عُفَيْرٌ سَاعَةَ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَطَعَ خِطَامَهُ ثُمَّ مَرَّ يَرْكُضُ حَتَّى أَتَى بِئْرَ بَنِي خَطْمَةَ بِقُبَا فَرَمَى بِنَفْسِهِ فِيهَا فَكَانَتْ قَبْرَهُ: وَ: رُوِيَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام قَالَ إِنَّ ذَلِكَ الْحِمَارَ كَلَّمَ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَقَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي إِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِيهِ أَنَّهُ كَانَ مَعَ نُوحٍ فِي السَّفِينَةِ فَقَامَ إِلَيْهِ نُوحٌ فَمَسَحَ عَلَى كَفَلِهِ ثُمَّ قَالَ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ هَذَا الْحِمَارِ حِمَارٌ يَرْكَبُهُ سَيِّدُ النَّبِيِّينَ وَخَاتَمُهُمْ فَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنِي ذَلِكَ الْحِمَارَ.

الأمالي (للطوسي)، ص600، ح1: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَعَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ، كِلَاهُمَا عَنْ أَبِيهِمَا عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهم السلام، قَالَ: لَمَّا ثَقُلَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي مَرَضِهِ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ كَانَ رَأْسُهُ فِي حَجْرِي وَالْبَيْتُ مَمْلُوءٌ مِنْ أَصْحَابِهِ، مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ، وَالْعَبَّاسُ بَيْنَ يَدَيْهِ، يَذُبُّ عَنْهُ بِطَرَفِ رِدَائِهِ، فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يُغْمَى عَلَيْهِ سَاعَةً وَيُفِيقُ سَاعَةً، ثُمَّ وَجَدَ خِفَّةً، فَأَقْبَلَ عَلَى الْعَبَّاسِ، فَقَالَ: يَا عَبَّاسُ، يَا عَمَّ النَّبِيِّ، اقْبَلْ وَصِيَّتِي فِي أَهْلِي وَفِي أَزْوَاجِي، وَاقْضِ دَيْنِي، وَأَنْجِزْ عِدَاتِي وَأَبْرِئْ ذِمَّتِي. فَقَالَ الْعَبَّاسُ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ، أَنَا شَيْخٌ ذُو عِيَالٍ كَثِيرٍ، غَيْرِ ذِي مَالٍ مَمْدُودٍ، وَأَنْتَ أَجْوَدُ مِنَ السَّحَابِ الْهَاطِلِ وَالرِّيحِ الْمُرْسَلَةِ، فَلَوْ صَرَفْتَ ذَلِكَ عَنِّي إِلَى مَنْ هُوَ أَطْوَقُ لَهُ مِنِّي. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: أَمَّا إِنِّي سَأُعْطِيهَا مَنْ‏ يَأْخُذُهَا بِحَقِّهَا، وَمَنْ لَا يَقُولُ مِثْلَ مَا تَقُولُ، يَا عَلِيُّ هَاكَهَا خَالِصَةً لَا يُحَاقُّكَ فِيهَا أَحَدٌ، يَا عَلِيُّ اقْبَلْ وَصِيَّتِي وَأَنْجِزْ مَوَاعِيدِي وَأَدِّ دَيْنِي، يَا عَلِيُّ اخْلُفْنِي فِي أَهْلِي، وَبَلِّغْ عَنِّي مِنْ بَعْدِي. قَالَ عَلِيٌّ علیه السلام: فَلَمَّا نَعَى إِلَيَّ نَفْسَهُ، رَجَفَ فُؤَادِي وَأُلْقِيَ عَلَيَّ لِقَوْلِهِ الْبُكَاءُ، فَلَمْ أَقْدِرْ أَنْ أُجِيبَهُ بِشَيْ‏ءٍ، ثُمَّ عَادَ لِقَوْلِهِ فَقَالَ: يَا عَلِيُّ، أَ وَتَقْبَلُ وَصِيَّتِي قَالَ: فَقُلْتُ، وَقَدْ خَنَقَتْنِي الْعَبْرَةُ، وَلَمْ أَكَدْ أَنْ أُبَيِّنَ: نَعَمْ، يَا رَسُولَ اللَّهِ. فَقَالَ صلّی الله علیه و آله و سلّم: يَا بِلَالُ ائْتِنِي بِسَوَادِي‏، ائْتِنِي بِذِي الْفَقَارِ، وَدِرْعِي ذَاتِ الْفُضُولِ، ائْتِنِي بِمِغْفَرِي ذِي الْجَبِينِ، وَرَايَتِي الْعُقَابُ، وَائْتِنِي بِالْعَنَزَةِ وَالْمَمْشُوقِ‏، فَأَتَى بِلَالٌ بِذَلِكَ كُلِّهِ إِلَّا دِرْعَهُ كَانَتْ يَوْمَئِذٍ مُرْتَهَنَةً. ثُمَّ قَالَ: ائْتِنِي بِالْمُرْتَجَزِ وَالْعَضْبَاءِ، ائْتِنِي بِالْيَعْفُورِ وَالدُّلْدُلِ‏، فَأَتَى بِهَا، فَأَوْقَفَهَا بِالْبَابِ، ثُمَّ قَالَ: ائْتِنِي بِالْأَتْحَمِيَّةِ وَالسَّحَابِ، فَأَتَاهُ بِهِمَا فَلَمْ يَزَلْ يَدْعُو بِشَيْ‏ءٍ شَيْ‏ءٍ، فَافْتَقَدَ عِصَابَةً كَانَ يَشُدُّ بِهَا بَطْنَهُ فِي الْحَرْبِ، فَطَلَبَهَا فَأُتِيَ بِهَا، وَالْبَيْتُ غَاصٌّ يَوْمَئِذٍ بِمَنْ فِيهِ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ. ثُمَّ قَالَ: يَا عَلِيُّ، قُمْ فَاقْبِضْ هَذَا، وَمَدَّ إِصْبَعَهُ، وَقَالَ: فِي حَيَاةٍ مِنِّي، وَشَهَادَةِ مَنْ فِي الْبَيْتِ، لِكَيْلَا يُنَازِعَكَ أَحَدٌ مِنْ بَعْدِي، فَقُمْتُ وَمَا أَكَادُ أَمْشِي عَلَى قَدَمٍ حَتَّى اسْتَوْدَعْتُ ذَلِكَ جَمِيعاً مَنْزِلِي. فَقَالَ: يَا عَلِيُّ أَجْلِسْنِي، فَأَجْلَسْتُهُ وَأَسْنَدْتُهُ إِلَى صَدْرِي. قَالَ عَلِيٌّ علیه السلام: فَلَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَإِنَّ رَأْسَهُ لَيَثْقُلُ ضَعْفاً، وَهُوَ يَقُولُ يَسْمَعُ أَقْصَى أَهْلِ الْبَيْتِ وَأَدْنَاهُمْ: إِنَّ أَخِي وَوَصِيِّي وَوَزِيرِي وَخَلِيفَتِي فِي أَهْلِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، يَقْضِي دَيْنِي، وَيُنْجِزُ مَوْعِدِي، يَا بَنِي هَاشِمٍ، يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، لَا تُبْغِضُوا عَلِيّاً، وَلَا تُخَالِفُوا أَمْرَهُ فَتَضِلُّوا، وَلَا تَحْسُدُوهُ وَتَرْغَبُوا عَنْهُ فَتَكْفُرُوا، أَضْجِعْنِي يَا عَلِيُّ، فَأَضْجَعْتُهُ فَقَالَ: يَا بِلَالُ ائْتِنِي بِوَلَدَيَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ، فَانْطَلَقَ فَجَاءَ بِهِمَا فَأَسْنَدَهُمَا إِلَى صَدْرِهِ، فَجَعَلَ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَشَمُّهُمَا. قَالَ عَلِيٌّ علیه السلام: فَظَنَنْتُ أَنَّهُمَا قَدْ غَمَّاهْ- قَالَ أَبُو الْجَارُودِ: يَعْنِي أَكْرَبَاهُ- فَذَهَبْتُ لِآخُذَهُمَا عَنْهُ، فَقَالَ: دَعْهُمَا يَا عَلِيُّ يَشَمَّانِي وَأَشَمَّهُمَا، وَيَتَزَوَّدَا مِنِّي وَأَتَزَوَّدَ مِنْهُمَا، فَسَيَلْقَيَانِ مِنْ بَعْدِي أَمْراً عُضَالاً، فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ يُخِيفُهُمَا، اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَهُمَا وَصَالِحَ الْمُؤْمِنِينَ.

[15]. بحار الأنوار، ج‏34، ص338.

كتاب سليم بن قيس، ج2، ص569: قَالَ سُلَيْمٌ وَحَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام قَالَ‏ كُنْتُ أَمْشِي مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِينَةِ فَأَتَيْنَا عَلَى حَدِيقَةٍ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا مِنْ‏ حَدِيقَةٍ قَالَ مَا أَحْسَنَهَا وَلَكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا ثُمَّ أَتَيْنَا عَلَى حَدِيقَةٍ أُخْرَى فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا مِنْ‏ حَدِيقَةٍ قَالَ مَا أَحْسَنَهَا وَلَكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا حَتَّى أَتَيْنَا عَلَى سَبْعِ حَدَائِقَ أَقُولُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا وَيَقُولُ لَكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا فَلَمَّا خَلَا لَهُ الطَّرِيقُ اعْتَنَقَنِي ثُمَّ أَجْهَشَ بَاكِياً وَقَالَ بِأَبِي الْوَحِيدُ الشَّهِيدُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ أَقْوَامٍ لَا يُبْدُونَهَا لَكَ إِلَّا مِنْ بَعْدِي أَحْقَادُ بَدْرٍ وَتِرَاتُ أُحُدٍ قُلْتُ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دَيْنِي قَالَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِكَ فَأَبْشِرْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّ حَيَاتَكَ وَمَوْتَكَ مَعِي وَأَنْتَ أَخِي وَأَنْتَ وَصِيِّي وَأَنْتَ صَفِيِّي وَوَزِيرِي وَوَارِثِي وَالْمُؤَدِّي عَنِّي وَأَنْتَ تَقْضِي دَيْنِي وَتُنْجِزُ عِدَاتِي عَنِّي وَأَنْتَ تُبْرِئُ ذِمَّتِي وَتُؤَدِّي أَمَانَتِي وَتُقَاتِلُ عَلَى سُنَّتِي النَّاكِثِينَ مِنْ أُمَّتِي وَالْقَاسِطِينَ وَالْمَارِقِينَ وَأَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَلَكَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِذِ اسْتَضْعَفَهُ قَوْمُهُ وَكَادُوا يَقْتُلُونَهُ فَاصْبِرْ لِظُلْمِ قُرَيْشٍ إِيَّاكَ وَتَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ فَإِنَّكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَمَنْ تَبِعَهُ وَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْعِجْلِ وَمَنْ تَبِعَهُ وَإِنَّ مُوسَى أَمَرَ هَارُونَ حِينَ اسْتَخْلَفَهُ عَلَيْهِمْ إِنْ ضَلُّوا فَوَجَدَ أَعْوَاناً أَنْ يُجَاهِدَهُمْ بِهِمْ وَإِنْ لَمْ يَجِدْ أَعْوَاناً أَنْ يَكُفَّ يَدَهُ وَيَحْقِنَ دَمَهُ وَلَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمْ يَا عَلِيُّ مَا بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً إِلَّا وَأَسْلَمَ مَعَهُ قَوْمٌ طَوْعاً وَقَوْمٌ آخَرُونَ كَرْهاً فَسَلَّطَ اللَّهُ الَّذِينَ أَسْلَمُوا كَرْهاً عَلَى الَّذِينَ أَسْلَمُوا طَوْعاً فَقَتَلُوهُمْ لِيَكُونَ أَعْظَمَ لِأُجُورِهِمْ يَا عَلِيُّ وَإِنَّهُ مَا اخْتَلَفَتْ أُمَّةٌ بَعْدَ نَبِيِّهَا إِلَّا ظَهَرَ أَهْلُ بَاطِلِهَا عَلَى أَهْلِ حَقِّهَا وَإِنَّ اللَّهَ قَضَى الْفُرْقَةَ وَالِاخْتِلَافَ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ وَلَوْ شَاءَ لَجَمَعَهُمْ‏ عَلَى الْهُدى‏ حَتَّى لَا يَخْتَلِفَ اثْنَانِ مِنْ خَلْقِهِ وَلَا يُتَنَازَعَ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَلَا يَجْحَدَ الْمَفْضُولُ ذَا الْفَضْلِ فَضْلَهُ وَلَوْ شَاءَ عَجَّلَ النَّقِمَةَ فَكَانَ مِنْهُ التَّغْيِيرُ حَتَّى يُكَذَّبَ الظَّالِمُ وَيُعْلَمَ الْحَقُّ أَيْنَ مَصِيرُهُ وَلَكِنْ جَعَلَ الدُّنْيَا دَارَ الْأَعْمَالِ وَجَعَلَ الْآخِرَةَ دَارَ الْقَرَارِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى‏ فَقُلْتُ الْحَمْدُ لِلَّهِ شُكْراً عَلَى نَعْمَائِهِ وَصَبْراً عَلَى بَلَائِهِ وَتَسْلِيماً وَرِضًى بِقَضَائِه‏.

مسند أبي يعلى، ج1، ص426، ح565: عَنْ أَبِي عُثْمَانَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، قَالَ: بَيْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ آخِذٌ بِيَدِي، وَنَحْنُ نَمْشِي فِي بَعْضِ سِكَكِ الْمَدِينَةِ، إِذْ أَتَيْنَا عَلَى حَدِيقَةٍ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا مِنْ حَدِيقَةٍ قَالَ: «لَكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا»، ثُمَّ مَرَرْنَا بِأُخْرَى فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا مِنْ حَدِيقَةٍ، قَالَ: «لَكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا»، حَتَّى مَرَرْنَا بِسَبْعِ حَدَائِقَ، كُلُّ ذَلِكَ أَقُولُ مَا أَحْسَنَهَا وَيَقُولُ: «لَكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا»، فَلَمَّا خَلَا لَهُ الطَّرِيقُ اعْتَنَقَنِي ثُمَّ أَجْهَشَ بَاكِياً، قَالَ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُبْكِيكَ؟ قَالَ: «ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ أَقْوَامٍ، لَا يُبْدُونَهَا لَكَ إِلَّا مِنْ بَعْدِي»، قَالَ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي؟، قَالَ: «فِي سَلَامَةٍ مِنْ دَيْنِكَ».

[16]. كتاب سليم بن قيس، ج2، ص569: قَالَ سُلَيْمٌ وَحَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام قَالَ‏ كُنْتُ أَمْشِي مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِينَةِ فَأَتَيْنَا عَلَى حَدِيقَةٍ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا مِنْ‏ حَدِيقَةٍ قَالَ مَا أَحْسَنَهَا وَلَكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا ثُمَّ أَتَيْنَا عَلَى حَدِيقَةٍ أُخْرَى فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا مِنْ‏ حَدِيقَةٍ قَالَ مَا أَحْسَنَهَا وَلَكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا حَتَّى أَتَيْنَا عَلَى سَبْعِ حَدَائِقَ أَقُولُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا وَيَقُولُ لَكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا فَلَمَّا خَلَا لَهُ الطَّرِيقُ اعْتَنَقَنِي ثُمَّ أَجْهَشَ بَاكِياً وَقَالَ بِأَبِي الْوَحِيدُ الشَّهِيدُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ أَقْوَامٍ لَا يُبْدُونَهَا لَكَ إِلَّا مِنْ بَعْدِي أَحْقَادُ بَدْرٍ وَتِرَاتُ أُحُدٍ قُلْتُ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دَيْنِي قَالَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِكَ فَأَبْشِرْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّ حَيَاتَكَ وَمَوْتَكَ مَعِي وَأَنْتَ أَخِي وَأَنْتَ وَصِيِّي وَأَنْتَ صَفِيِّي وَوَزِيرِي وَوَارِثِي وَالْمُؤَدِّي عَنِّي وَأَنْتَ تَقْضِي دَيْنِي وَتُنْجِزُ عِدَاتِي عَنِّي وَأَنْتَ تُبْرِئُ ذِمَّتِي وَتُؤَدِّي أَمَانَتِي وَتُقَاتِلُ عَلَى سُنَّتِي النَّاكِثِينَ مِنْ أُمَّتِي وَالْقَاسِطِينَ وَالْمَارِقِينَ وَأَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَلَكَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِذِ اسْتَضْعَفَهُ قَوْمُهُ وَكَادُوا يَقْتُلُونَهُ فَاصْبِرْ لِظُلْمِ قُرَيْشٍ إِيَّاكَ وَتَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ فَإِنَّكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَمَنْ تَبِعَهُ وَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْعِجْلِ وَمَنْ تَبِعَهُ وَإِنَّ مُوسَى أَمَرَ هَارُونَ حِينَ اسْتَخْلَفَهُ عَلَيْهِمْ إِنْ ضَلُّوا فَوَجَدَ أَعْوَاناً أَنْ يُجَاهِدَهُمْ بِهِمْ وَإِنْ لَمْ يَجِدْ أَعْوَاناً أَنْ يَكُفَّ يَدَهُ وَيَحْقِنَ دَمَهُ وَلَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمْ يَا عَلِيُّ مَا بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً إِلَّا وَأَسْلَمَ مَعَهُ قَوْمٌ طَوْعاً وَقَوْمٌ آخَرُونَ كَرْهاً فَسَلَّطَ اللَّهُ الَّذِينَ أَسْلَمُوا كَرْهاً عَلَى الَّذِينَ أَسْلَمُوا طَوْعاً فَقَتَلُوهُمْ لِيَكُونَ أَعْظَمَ لِأُجُورِهِمْ يَا عَلِيُّ وَإِنَّهُ مَا اخْتَلَفَتْ أُمَّةٌ بَعْدَ نَبِيِّهَا إِلَّا ظَهَرَ أَهْلُ بَاطِلِهَا عَلَى أَهْلِ حَقِّهَا وَإِنَّ اللَّهَ قَضَى الْفُرْقَةَ وَالِاخْتِلَافَ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ وَلَوْ شَاءَ لَجَمَعَهُمْ‏ عَلَى الْهُدى‏ حَتَّى لَا يَخْتَلِفَ اثْنَانِ مِنْ خَلْقِهِ وَلَا يُتَنَازَعَ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَلَا يَجْحَدَ الْمَفْضُولُ ذَا الْفَضْلِ فَضْلَهُ وَلَوْ شَاءَ عَجَّلَ النَّقِمَةَ فَكَانَ مِنْهُ التَّغْيِيرُ حَتَّى يُكَذَّبَ الظَّالِمُ وَيُعْلَمَ الْحَقُّ أَيْنَ مَصِيرُهُ وَلَكِنْ جَعَلَ الدُّنْيَا دَارَ الْأَعْمَالِ وَجَعَلَ الْآخِرَةَ دَارَ الْقَرَارِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى‏ فَقُلْتُ الْحَمْدُ لِلَّهِ شُكْراً عَلَى نَعْمَائِهِ وَصَبْراً عَلَى بَلَائِهِ وَتَسْلِيماً وَرِضًى بِقَضَائِه‏.

مسند أبي يعلى، ج1، ص426، ح565: عَنْ أَبِي عُثْمَانَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، قَالَ: بَيْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ آخِذٌ بِيَدِي، وَنَحْنُ نَمْشِي فِي بَعْضِ سِكَكِ الْمَدِينَةِ، إِذْ أَتَيْنَا عَلَى حَدِيقَةٍ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا مِنْ حَدِيقَةٍ قَالَ: «لَكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا»، ثُمَّ مَرَرْنَا بِأُخْرَى فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا مِنْ حَدِيقَةٍ، قَالَ: «لَكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا»، حَتَّى مَرَرْنَا بِسَبْعِ حَدَائِقَ، كُلُّ ذَلِكَ أَقُولُ مَا أَحْسَنَهَا وَيَقُولُ: «لَكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا»، فَلَمَّا خَلَا لَهُ الطَّرِيقُ اعْتَنَقَنِي ثُمَّ أَجْهَشَ بَاكِياً، قَالَ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُبْكِيكَ؟ قَالَ: «ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ أَقْوَامٍ، لَا يُبْدُونَهَا لَكَ إِلَّا مِنْ بَعْدِي»، قَالَ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي؟، قَالَ: «فِي سَلَامَةٍ مِنْ دَيْنِكَ».

المناقب (للخوارزمي)، ص65، ح35: عَنْ أَبِي عُثْمَانَ اَلنَّهْدِي ِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ كُنْتُ أَمْشِي مَعَ اَلنَّبِيِّ صلى الله عليه وآله فِي بَعْضِ طُرُقِ اَلْمَدِينَةِ فَأَتَيْنَا عَلَى حَدِيقَةٍ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا مِنْ حَدِيقَةٍ فَقَالَ مَا أَحْسَنَهَا وَلَكٌ فِي اَلْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا ثُمَّ اتينا عَلَى حَدِيقَةٍ أُخْرَى فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا مِنْ حَدِيقَةٍ فَقَالَ لَكَ فِي اَلْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا حَتَّى اَتَيْنَا عَلَى سَبْعِ حَدَائِقَ أَقُولُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَحْسَنَهَا فَيَقُولُ لَكَ فِي اَلْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا فَلَمَّا خَلا لَهُ الطَّرِيقُ اِعْتَنَقَنِي وَأَجْهَشَ بَاكِياً فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا يُبْكِيكَ قَالَ ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ أَقْوَامٍ لاَ يُبْدُونَهَا لَكَ إِلاَّ بَعْدِي فَقُلْتُ فِي سَلاَمَةٍ مِنْ دِينِي قَالَ فِي سَلاَمَةٍ مِنْ دِينِكَ.

[17]. المجادلة: 1 (قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ).

[18]. تأويل الآيات الظاهرة، ص645: عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام أَنَّهُ قَالَ‏ إِنَّ النَّبِيَّ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَالَ ... .

و شكواها له لا منه و لا عليه صلوات الله عليها و عليه و جعل صلواتنا هدية منا إليها و إليه.

[19]. تفسير القمي، ج2، ص243:... فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ قَدِ انْقَضَتْ نُبُوَّتُكَ وَانْقَطَعَ أَكْلُكَ فَمَنْ وَصِيُّكَ فَقُلْتُ يَا رَبِّ قَدْ بَلَوْتُ خَلْقَكَ فَلَمْ أَرَ مِنْ خَلْقِكَ أَحَداً أَطْوَعَ لِي مِنْ عَلِيٍّ فَقَالَ وَلِي يَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ يَا رَبِّ إِنِّي قَدْ بَلَوْتُ خَلْقَكَ فَلَمْ‏ أَرَ فِي‏ خَلْقِكَ‏ أَحَداً أَشَدَّ حُبّاً لِي مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام قَالَ: وَلِي يَا مُحَمَّدُ فَبَشِّرْهُ بِأَنَّهُ رَايَةُ الْهُدَى وَإِمَامُ أَوْلِيَائِي وَنُورٌ لِمَنْ أَطَاعَنِي وَالْكَلِمَةُ الَّتِي أَلْزَمْتُهَا الْمُتَّقِينَ، مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَمَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِي، مَعَ مَا أَنِّي أَخُصُّهُ بِمَا لَمْ أُخُصَّ بِهِ أَحَداً، فَقُلْتُ يَا رَبِّ أَخِي وَصَاحِبِي وَوَزِيرِي وَوَارِثِي، فَقَالَ إِنَّهُ أَمْرٌ قَدْ سَبَقَ أَنَّهُ مُبْتَلًى وَمُبْتَلًى بِهِ مَعَ مَا أَنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ وَنَحَلْتُهُ وَنَحَلْتُهُ- وَنَحَلْتُهُ أَرْبَعَةُ أَشْيَاءَ عَقَدَهَا بِيَدِهِ وَلَا يُفْصِحُ بِهَا عَقْدَهَا.

تفسير فرات الكوفي، ص455، ح596: عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي كَلَامٍ ذَكَرَهُ فِي عَلِيٍّ فَذَكَرَهُ سَلْمَانُ لِعَلِيٍّ فَقَالَ وَاللَّهِ يَا سَلْمَانُ لَقَدْ أَخْبَرَنِي بِمَا أُخْبِرُكَ بِهِ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّكَ مُبْتَلًى وَالنَّاسُ مُبْتَلَوْنَ بِكَ وَاللَّهِ إِنَّكَ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ السَّمَاءِ وَأَهْلِ الْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ خَلْقٍ إِلَّا وَقَدِ احْتَجَّ عَلَيْهِ بِاسْمِكَ وَفِيمَا أُخِذَتْ إِلَيْهِمْ مِنَ الْكُتُبِ ثُمَّ قَالَ وَاللَّهِ مَا يُؤْمِنُ الْمُؤْمِنُونَ إِلَّا بِكَ وَلَا يَضِلُّ الْكَافِرُونَ إِلَّا بِكَ وَمَنْ أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْكَ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّكَ لِسَانُ اللَّهِ الَّذِي يَنْطِقُ مِنْهُ وَإِنَّكَ لِبَاسُ اللَّهِ الَّذِي يَنْتَقِمُ بِهِ وَإِنَّكَ لَسَوْطُ عَذَابِ اللَّهِ الَّذِي‏ يَنْتَصِرُ بِهِ‏ وَإِنَّكَ لَبَطْشَةُ اللَّهِ الَّتِي قَالَ اللَّهُ‏ وَلَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ وَإِنَّكَ إِيعَادُ اللَّهِ فَمَنْ أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْكَ وَإِنَّكَ وَاللَّهِ لَقَدْ خَلَقَكَ اللَّهُ بِقُدْرَتِهِ وَأَخْرَجَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ‏ مِنْ خَلْقِهِ وَلَقَدْ أَثْبَتَ مَوَدَّتَكَ فِي صُدُورِ الْمُؤْمِنِينَ وَاللَّهِ يَا عَلِيُّ إِنَّ فِي السَّمَاءِ لَمَلَائِكَةً مَا يُحْصِيهِمْ إِلَّا اللَّهُ وَأَنْتَ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ يَنْتَظِرُونَ أَمْرَكَ وَيَذْكُرُونَ فَضْلَكَ وَيَتَفَاخَرُونَ أَهْلَ السَّمَاءِ بِمَعْرِفَتِكَ وَيَتَوَسَّلُونَ إِلَى اللَّهِ بِمَعْرِفَتِكَ وَانْتِظَارِ أَمْرِكَ وَاللَّهِ‏ يَا عَلِيُّ مَا سَبَقَكَ أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَلَا يُدْرِكُكَ أَحَدٌ مِنَ الْآخِرِين‏.

الأمالي (للمفيد)، ص77: عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ علیه السلام عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَقَالَ... فَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ علیه السلام فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَيَقُولُ لَكَ جَزَاكَ اللَّهُ عَنْ تَبْلِيغِكَ خَيْراً فَقَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاتِ رَبِّكَ وَنَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَأَرْضَيْتَ الْمُؤْمِنِينَ وَأَرْغَمْتَ الْكَافِرِينَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ ابْنَ عَمِّكَ مُبْتَلًى‏ وَمُبْتَلًى‏ بِهِ وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ‏.

الأمالي (للطوسي)، ص343، ح45: حَدَّثَنَا غَالِبٌ الْجُهَنِيُّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهم السلام، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ... قَالَ: قَدِ اخْتَرْتُ لَكَ عَلِيّاً، فَاتَّخِذْهُ لِنَفْسِكَ خَلِيفَةً وَوَصِيّاً، فَإِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ عِلْمِي وَحِلْمِي وَهُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً، لَمْ‏ يَقُلْهَا أَحَدٌ قَبْلَهُ‏ وَلَا أَحَدٌ بَعْدَهُ. يَا مُحَمَّدُ، عَلِيٌّ رَايَةُ الْهُدَى، وَإِمَامُ مَنْ أَطَاعَنِي، وَنُورُ أَوْلِيَائِي، وَهُوَ الْكَلِمَةُ الَّتِي أَلْزَمْتُهَا الْمُتَّقِينَ، مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِي، وَمَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِي، فَبَشِّرْهُ بِذَلِكَ يَا مُحَمَّدُ. فَقَالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم: رَبِّ فَقَدْ بَشَّرْتُهُ. فَقَالَ عَلِيٌّ: أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَفِي قَبَضْتِهِ إِنْ يُعَذِّبْنِي فَبِذُنُوبِي، لَمْ يَظْلِمْنِي شَيْئاً، وَإِنْ يُتِمَّ لِي مَا وَعَدَنِي فَاللَّهُ أَوْلَى بِي. فَقَالَ: اللَّهُمَّ أَجِلَّ قَلْبَهُ وَاجْعَلْ رَبِيعَهُ الْإِيمَانَ بِكَ. قَالَ: قَدْ فَعَلْتُ ذَلِكَ بِهِ يَا مُحَمَّدُ، غَيْرَ أَنِّي مُخْتَصَّهُ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْبَلَاءِ لَمْ أَخْتَصَّ بِهِ أَحَداً مِنْ أَوْلِيَائِي. قَالَ: قُلْتُ: رَبِّ أَخِي وَصَاحِبِي. قَالَ: إِنَّهُ قَدْ سَبَقَ فِي عِلْمِي أَنَّهُ مُبْتَلًى وَمُبْتَلًى بِهِ، لَوْ لَا عَلِيٌّ لَمْ يُعْرَفْ حِزْبِي وَلَا أَوْلِيَائِي وَلَا أَوْلِيَاءُ رُسُلِي‏.

[20]. عيون أخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص297، ح53: قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا علیهم السلام... عَنْ أَبِيهِ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ‏ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام قَالَ:... فَقُمْتُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ‏ فِي‏ هَذَا الشَّهْرِ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ‏ فِي‏ هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ ثُمَّ بَكَى فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ يَا عَلِيُّ أَبْكِي لِمَا يُسْتَحَلُّ مِنْكَ فِي هَذَا الشَّهْرِ كَأَنِّي بِكَ وَأَنْتَ تُصَلِّي لِرَبِّكَ وَقَدِ انْبَعَثَ أَشْقَى الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ شَقِيقُ‏ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَكَ ضَرْبَةً عَلَى قَرْنِكَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْيَتَكَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَذَلِكَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي فَقَالَ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِكَ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ مَنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَنِي وَمَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَمَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي لِأَنَّكَ مِنِّي كَنَفْسِي رُوحُكَ مِنْ رُوحِي وَطِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى خَلَقَنِي وَإِيَّاكَ وَاصْطَفَانِي وَإِيَّاكَ وَاخْتَارَنِي لِلنُّبُوَّةِ وَاخْتَارَكَ لِلْإِمَامَةِ فَمَنْ أَنْكَرَ إِمَامَتَكَ فَقَدْ أَنْكَرَ نُبُوَّتِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَأَبُو وُلْدِي وَزَوْجُ ابْنَتِي وَخَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَبَعْدَ مَوْتِي أَمْرُكَ أَمْرِي وَنَهْيُكَ نَهْيِي أُقْسِمُ بِالَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَجَعَلَنِي خَيْرَ الْبَرِيَّةِ إِنَّكَ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَأَمِينُهُ عَلَى سِرِّهِ وَخَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ.

[21]. الكافي، ج2، ص59، ح8: عَنْ سَعِيدِ بْنِ قَيْسٍ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ: نَظَرْتُ يَوْماً فِي الْحَرْبِ إِلَى رَجُلٍ عَلَيْهِ‏ ثَوْبَانِ‏ فَحَرَّكْتُ‏ فَرَسِي فَإِذَا هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي مِثْلِ هَذَا الْمَوْضِعِ‏ فَقَالَ نَعَمْ يَا سَعِيدَ بْنَ قَيْسٍ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَلَهُ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ وَوَاقِيَةٌ مَعَهُ مَلَكَانِ يَحْفَظَانِهِ مِنْ أَنْ يَسْقُطَ مِنْ رَأْسِ جَبَلٍ أَوْ يَقَعَ فِي بِئْرٍ فَإِذَا نَزَلَ الْقَضَاءُ خَلَّيَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ.

شرح نهج البلاغة (لابن أبي الحديد)، ج20، ص280، ح221: قِيلَ لَهُ إِنَّ دِرْعَكَ صَدْرٌ لاَ ظَهْرَ لَهَا إِنَّا نَخَافُ اَن تُؤْتَى مِن قِبَلِ ظَهرِكَ فَقالَ إِذا وُلَّيتَ فَلاَ واءَلْتُ.

[22]. مناقب آل أبي طالب، ج2، ص119: وَكَانَ علیه السلام يَطُوفُ‏ بَيْنَ‏ الصَّفَّيْنِ‏ بِصِفِّينَ فِي غِلَالَةٍ فَقَالَ الْحَسَنُ علیه السلام مَا هَذَا زِيُّ الْحَرْبِ فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ أَبَاكَ لَا يُبَالِي وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَوْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَيْه‏.

تفسير فرات الكوفي، ص431، ح569: عَنْ ضَرَارِ بْنِ الْأَزْوَرِ أَنَّ رَجُلاً مِنَ الْخَوَارِجِ سَأَلَ ابْنَ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام… تَاللَّهِ مَا سَمِعْتُ وَلَا رَأَيْتُ إِنْسَاناً مِثْلَهُ وَقَدْ رَأَيْتُهُ يَوْمَ صِفِّينَ وَعَلَيْهِ عِمَامَةٌ بَيْضَاءُ وَكَأَنَّ عَيْنَيْهِ‏ سِرَاجَانِ‏ وَهُوَ يَتَوَقَّفُ عَلَى شِرْذِمَةٍ يَحُضُّهُمْ وَيَحُثُّهُمْ إِلَى أَنِ انْتَهَى إِلَيَّ وَأَنَا فِي كَنَفٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَقَالَ مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ اسْتَشْعِرُوا الْخَشْيَةَ، الخبر.

الجمل (للمفيد)، ص355: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ قَالَ‏: لَمَّا نَزَلْنَا الْبَصْرَةَ وَعَسْكَرْنَا بِهَا وَصَفَفْنَا صُفُوفَنَا دَفَعَ أَبِي عَلِيٌّ علیه السلام إِلَيَّ اللِّوَاءَ وَقَالَ «لَا تُحْدِثَنَّ شَيْئاً حَتَّى يُحْدَثَ فِيكُمْ ثُمَّ نَامَ فَنَالَنَا نَبْلُ الْقَوْمِ فَأَفْزَعَتْهُ فَفَزِعَ وَهُوَ يَمْسَحُ عَيْنَيْهِ مِنَ النَّوْمِ وَأَصْحَابُ الْجَمَلِ يَصِيحُونَ يَا ثَارَاتِ عُثْمَانَ فَبَرَزَ علیه السلام وَلَيْسَ عَلَيْهِ‏ إِلَّا قَمِيصٌ‏ وَاحِدٌ ثُمَّ قَالَ «تَقَدَّمْ بِاللِّوَاءِ» فَتَقَدَّمْتُ وَقُلْتُ يَا أَبَتِ‏ أَ فِي مِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ بِقَمِيصٍ وَاحِدٍ فَقَالَ علیه السلام: «أَحْرَزَ أَمْراً أَجَلُهُ‏ وَاللَّهِ قَاتَلْتُ مَعَ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَأَنَا حَاسِرٌ أَكْثَرَ مِمَّا قَاتَلْتُ وَأَنَا دَارِعٌ» ثُمَّ دَنَا مِنْ طَلْحَةَ وَالزُّبَيْرِ فَكَلَّمَهُمَا وَرَجَعَ وَهُوَ يَقُولُ «يَأْبَى الْقَوْمُ إِلَّا الْقِتَالَ فَقَاتِلُوهُمْ فَقَدْ بَغَوْا» وَدَعَا بِدِرْعِهِ الْبَتْرَاءِ وَلَمْ يَلْبَسْهَا بَعْدَ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِلَّا يَوْمَئِذٍ فَكَانَ بَيْنَ كَتِفَيْهِ مِنْهَا وَهْنٌ‏ فَجَاءَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَفِي يَدِهِ شِسْعُ نَعْلٍ فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ مَا تُرِيدُ بِهَذَا الشِّسْعِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ‏ أَرْبِطُ بِهَا مَا قَدْ تَهِي‏ مِنْ هَذَا الدِّرْعِ مِنْ خَلْفِي» فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ أَ فِي مِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ تَلْبَسُ مِثْلَ هَذَا فَقَالَ علیه السلام: «وَ لِمَ» قَالَ أَخَافُ عَلَيْكَ فَقَالَ: «لَا تَخَفْ أَنْ أُؤْتَى مِنْ وَرَائِي وَاللَّهِ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ مَا وَلَّيْتُ فِي زَحْفٍ‏ قَطُّ ثُمَّ قَالَ لَهُ: «الْبَسْ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ» فَلَبِسَ دِرْعاً سَعْدِيَّةً ثُمَّ تَقَدَّمَ إِلَى الْمَيْمَنَةِ فَقَالَ «احْمِلُوا» ثُمَّ إِلَى الْمَيْسَرَةِ فَقَالَ «احْمِلُوا» وَجَعَلَ يَدْفَعُ فِي ظَهْرِي وَيَقُولُ: «تَقَدَّمْ يَا بُنَيَّ» فَجَعَلْتُ أَتَقَدَّمُ وَكَانَتْ إِيَّاهَا حَتَّى انْهَزَمُوا مِنْ كُلِّ وَجْهٍ.

مقاتل الطالبيين، ص20: عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَة عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَتْنِي اِمْرَأَةٌ مِنَّا قَالَتْ رَأَيْتُ اَلْأَشْعث بنَ قَيْسٍ دَخَلَ عَلَى عَلِيٍّ علیه السلام فأغلظ لَهُ عَلِيٌ فَعَرَضَ لَهُ الْأَشعَثُ بِأَنْ يَفْتِكَ بِهِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌ علیه السلام أَبَا اَلْمَوْتِ تُهَدِّدُنِي فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِي وَقَعْتُ عَلَى اَلْمَوْتِ أَوْ وَقَعَ اَلْمَوْتُ عَلَي.

[23]. تاريخ مدينة دمشق، ج42، ص561: عَنْ شَيْخٍ مِنْ قُرَيْشٍ أَنَّ عَلِيّاً قالَ لَمَّا ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ فُزتُ وَرَبِّ الكَعبَةِ.

خصائص الأئمّة، ص63: وَفِي حَدِيثٍ آخَرَ قَالَ‏ جَعَلَ علیه السلام يُعَاوِدُ مَضْجَعَهُ فَلَا يَنَامُ ثُمَّ يُعَاوِدُ النَّظَرَ فِي السَّمَاءِ وَيَقُولُ وَاللَّهِ مَا كَذَبْتُ وَلَا كُذِبْتُ وَإِنَّهَا لَلَّيْلَةُ الَّتِي وُعِدْتُ فَلَمَّا طَلَعَ الْفَجْرُ شَدَّ إِزَارَهُ وَهُوَ يَقُولُ: اشْدُدْ حَيَازِيمَكَ‏ لِلْمَوْتِ * فَإِنَّ الْمَوْتَ لَاقِيكَا. وَلَا تَجْزَعْ مِنَ الْمَوْتِ * وَإِنْ حَلَّ بَوَادِيكَا. وَخَرَجَ علیه السلام فَلَمَّا ضَرَبَهُ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ قَالَ فُزْتَ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ وَكَانَ مِنْ أَمْرِهِ مَا كَانَ صلّی الله علیه و آله و سلّم‏.

[24]. الأمالي (للصدوق)، ص96، ح1: عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَمَّا قَدِمَ عَلِيٌّ علیه السلام عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم بِفَتْحِ خَيْبَرَ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ فِيكَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِي مَا قَالَتِ النَّصَارَى لِلْمَسِيحِ عِيسَى بْنِ مَرْيَمَ لَقُلْتُ فِيكَ الْيَوْمَ قَوْلاً لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ رِجْلَيْكَ وَمِنْ فَضْلِ طَهُورِكَ يَسْتَشْفُوا بِهِ وَلَكِنْ حَسْبُكَ أَنْ تَكُونَ مِنِّي وَأَنَا مِنْكَ تَرِثُنِي وَأَرِثُكَ وَأَنَّكَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَأَنَّكَ تُبْرِئُ ذِمَّتِي وَتُقَاتِلُ عَلَى سُنَّتِي وَأَنَّكَ غَداً عَلَى الْحَوْضِ خَلِيفَتِي وَأَنَّكَ أَوَّلُ مَنْ يَرِدُ عَلَيَّ الْحَوْضَ وَأَنَّكَ أَوَّلُ مَنْ يُكْسَى مَعِي وَأَنَّكَ أَوَّلُ دَاخِلِ الْجَنَّةِ مِنْ أُمَّتِي وَأَنَّ شِيعَتَكَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْيَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلِي أَشْفَعُ لَهُمْ وَيَكُونُوا غَداً فِي الْجَنَّةِ جِيرَانِي وَأَنَّ حَرْبَكَ حَرْبِي وَسِلْمَكَ سِلْمِي وَأَنَّ سِرَّكَ سِرِّيَ وَعَلَانِيَتَكَ عَلَانِيَتِي وَأَنَّ سَرِيرَةَ صَدْرِكَ‏ كَسَرِيرَتِي‏ وَأَنَّ وُلْدَكَ وُلْدِي وَأَنَّكَ‏ تُنْجِزُ عِدَاتِي وَأَنَّ الْحَقَّ مَعَكَ وَأَنَّ الْحَقَّ عَلَى لِسَانِكَ وَقَلْبِكَ وَبَيْنَ عَيْنَيْكَ الْإِيمَانُ مُخَالِطٌ لَحْمَكَ وَدَمَكَ كَمَا خَالَطَ لَحْمِي وَدَمِي وَأَنَّهُ لَنْ يَرِدَ عَلَيَّ الْحَوْضَ مُبْغِضٌ لَكَ وَلَنْ يَغِيبَ عَنْهُ مُحِبٌّ لَكَ حَتَّى يَرِدَ الْحَوْضَ مَعَكَ قَالَ فَخَرَّ عَلِيٌّ علیه السلام سَاجِداً ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْعَمَ عَلَيَّ بِالْإِسْلَامِ وَعَلَّمَنِي الْقُرْآنَ وَحَبَّبَنِي إِلَى خَيْرِ الْبَرِيَّةِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَسَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ إِحْسَاناً مِنْهُ وَفَضْلاً مِنْهُ عَلَيَّ قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم لَوْ لَا أَنْتَ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِي.

الأمالي (للمفيد)، ص213، ح4: عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لِعَلِيٍّ علیه السلام يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي وَأَنَا مِنْكَ وَلِيُّكَ وَلِيِّي وَوَلِيِّي وَلِيُّ اللَّهِ وَعَدُوُّكَ عَدُوِّي وَعَدُوِّي عَدُوُّ اللَّهِ يَا عَلِيُّ أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكَ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكَ يَا عَلِيُّ لَكَ‏ كَنْزٌ فِي‏ الْجَنَّةِ وَأَنْتَ ذُو قَرْنَيْهَا يَا عَلِيُّ أَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَكَ وَعَرَفْتَهُ‏ وَلَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَكَ وَأَنْكَرْتَهُ يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَالْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِكَ عَلَى الْأَعْرَافِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَعْرِفُ الْمُجْرِمِينَ بِسِيمَاهُمْ وَالْمُؤْمِنِينَ بِعَلَامَاتِهِمْ يَا عَلِيُّ لَوْلَاكَ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِي.

[25]. الفرقان: 53.

[26]. فاطر: 12.

[27]. الأمالي (للصدوق)، ص77، ح9: عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَيْرِ قَالَ: كُنَّا جُلُوساً فِي مَجْلِسٍ‏ فِي‏ مَسْجِدِ رَسُولِ‏ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَتَذَاكَرْنَا أَعْمَالَ أَهْلِ بَدْرٍ وَبَيْعَةَ الرِّضْوَانِ فَقَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ يَا قَوْمُ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِأَقَلِّ الْقَوْمِ مَالاً وَأَكْثَرِهِمْ وَرَعاً وَأَشَدِّهِمْ اجْتِهَاداً فِي الْعِبَادَةِ قَالُوا مَنْ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام قَالَ فَوَ اللَّهِ إِنْ كَانَ فِي جَمَاعَةِ أَهْلِ الْمَجْلِسِ إِلَّا مُعْرِضٌ عَنْهُ بِوَجْهِهِ ثُمَّ انْتَدَبَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ لَهُ يَا عُوَيْمِرُ لَقَدْ تَكَلَّمْتَ بِكَلِمَةٍ مَا وَافَقَكَ عَلَيْهَا أَحَدٌ مُنْذُ أَتَيْتَ بِهَا فَقَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ يَا قَوْمُ إِنِّي قَائِلٌ مَا رَأَيْتُ وَلْيَقُلْ كُلُّ قَوْمٍ مِنْكُمْ مَا رَأَوْا شَهِدْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام بِشُوَيْحِطَاتِ النَّجَّارِ وَقَدِ اعْتَزَلَ عَنْ مَوَالِيهِ وَاخْتَفَى مِمَّنْ يَلِيهِ وَاسْتَتَرَ بِمُغِيلَاتِ النَّخْلِ فَافْتَقَدْتُهُ وَبَعُدَ عَلَيَّ مَكَانُهُ فَقُلْتُ لَحِقَ بِمَنْزِلِهِ فَإِذَا أَنَا بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَنَغْمَةٍ شَجِيٍّ وَهُوَ يَقُولُ إِلَهِي كَمْ مِنْ مُوبِقَةٍ حَمَلْتَ عَنِّي فَقَابَلْتَهَا بِنِعْمَتِكَ وَكَمْ مِنْ جَرِيرَةٍ تَكَرَّمْتَ عَنْ كَشْفِهَا بِكَرَمِكَ إِلَهِي إِنْ طَالَ فِي عِصْيَانِكَ عُمُرِي وَعَظُمَ فِي الصُّحُفِ ذَنْبِي فَمَا أَنَا مُؤَمِّلٌ غَيْرَ غُفْرَانِكَ وَلَا أَنَا بِرَاجٍ غَيْرَ رِضْوَانِكَ فَشَغَلَنِيَ الصَّوْتُ وَاقْتَفَيْتُ الْأَثَرَ فَإِذَا هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام بِعَيْنِهِ فَاسْتَتَرْتُ لَهُ فَأَخْمَلْتُ الْحَرَكَةَ فَرَكَعَ رَكَعَاتٍ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ الْغَابِرِ ثُمَّ فَزِعَ إِلَى الدُّعَاءِ وَالْبُكَاءِ وَالْبَثِّ وَالشَّكْوَى فَكَانَ مِمَّا بِهِ اللَّهَ نَاجَى أَنْ قَالَ إِلَهِي أُفَكِّرُ فِي عَفْوِكَ فَتَهُونُ عَلَيَّ خَطِيئَتِي ثُمَّ أَذْكُرُ الْعَظِيمَ مِنْ أَخْذِكَ فَتَعْظُمُ عَلَيَّ بَلِيَّتِي ثُمَّ قَالَ آهِ إِنْ أَنَا قَرَأْتُ فِي الصُّحُفِ سَيِّئَةً أَنَا نَاسِيهَا وَأَنْتَ مُحْصِيهَا فَتَقُولُ خُذُوهُ فَيَا لَهُ مِنْ مَأْخُوذٍ لَا تُنْجِيهِ عَشِيرَتُهُ وَلَا تَنْفَعُهُ قَبِيلَتُهُ يَرْحَمُهُ الْمَلَأُ إِذَا أُذِّنَ فِيهِ بِالنِّدَاءِ ثُمَّ قَالَ آهِ مِنْ نَارٍ تُنْضِجُ الْأَكْبَادَ وَالْكُلَى آهِ مِنْ نَارٍ نَزَّاعَةٍ لِلشَّوَى آهِ مِنْ غَمْرَةٍ مِنْ مُلْهَبَاتِ لَظَى قَالَ ثُمَّ انْغَمَرَ فِي الْبُكَاءِ فَلَمْ أَسْمَعْ لَهُ حِسّاً وَلَا حَرَكَةً فَقُلْتُ غَلَبَ عَلَيْهِ النَّوْمُ لِطُولِ السَّهَرِ أُوقِظُهُ لِصَلَاةِ الْفَجْرِ قَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ فَأَتَيْتُهُ فَإِذَا هُوَ كَالْخَشَبَةِ الْمُلْقَاةِ فَحَرَّكْتُهُ فَلَمْ يَتَحَرَّكْ وَزَوَيْتُهُ فَلَمْ يَنْزَوِ فَقُلْتُ‏ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏ مَاتَ وَاللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام قَالَ فَأَتَيْتُ مَنْزِلَهُ مُبَادِراً أَنْعَاهُ إِلَيْهِمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها يَا أَبَا الدَّرْدَاءِ مَا كَانَ مِنْ شَأْنِهِ وَمِنْ قِصَّتِهِ فَأَخْبَرْتُهَا الْخَبَرَ فَقَالَتْ هِيَ وَاللَّهِ يَا أَبَا الدَّرْدَاءِ الْغَشْيَةُ الَّتِي تَأْخُذُهُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ثُمَّ أَتَوْهُ بِمَاءٍ فَنَضَحُوهُ عَلَى وَجْهِهِ فَأَفَاقَ وَنَظَرَ إِلَيَّ وَأَنَا أَبْكِي فَقَالَ مِمَّا بُكَاؤُكَ يَا أَبَا الدَّرْدَاءِ فَقُلْتُ مِمَّا أَرَاهُ تُنْزِلُهُ بِنَفْسِكَ فَقَالَ يَا أَبَا الدَّرْدَاءِ وَلَوْ رَأَيْتَنِي وَدُعِيَ بِي إِلَى الْحِسَابِ وَأَيْقَنَ أَهْلُ الْجَرَائِمِ بِالْعَذَابِ وَاحْتَوَشَتْنِي مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ وَزَبَانِيَةٌ فِظَاظٌ فَوَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيِ الْمَلِكِ الْجَبَّارِ قَدْ أَسْلَمَنِي الْأَحِبَّاءُ وَرَحِمَنِي أَهْلُ الدُّنْيَا لَكُنْتَ أَشَدَّ رَحْمَةً لِي بَيْنَ يَدَيْ مَنْ لَا تَخْفَى عَلَيْهِ خَافِيَةٌ فَقَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ ذَلِكَ لِأَحَدٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم.

[28]. معاني الأخبار، ص288، ح3: وَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام لَمَّا اشْتَدَّ الْأَمْرُ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام نَظَرَ إِلَيْهِ مَنْ كَانَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ بِخِلَافِهِمْ لِأَنَّهُمْ كُلَّمَا اشْتَدَّ الْأَمْرُ تَغَيَّرَتْ‏ أَلْوَانُهُمْ‏ وَارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَوَجَبَتْ‏ قُلُوبُهُمْ وَكَانَ الْحُسَيْنُ علیه السلام وَبَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَتَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَتَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا لَا يُبَالِي بِالْمَوْتِ فَقَالَ‏ لَهُمُ الْحُسَيْنُ علیه السلام صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَالضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَالنَّعِيمِ الدَّائِمَةِ فَأَيُّكُمْ يَكْرَهُ أَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ وَمَا هُوَ لِأَعْدَائِكُمْ إِلَّا كَمَنْ يَنْتَقِلُ مِنْ قَصْرٍ إِلَى سِجْنٍ وَعَذَابٍ إِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنَّ الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَجَنَّةُ الْكَافِرِ وَالْمَوْتُ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَنَّاتِهِمْ وَجِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَحِيمِهِمْ مَا كَذَبْتُ وَلَا كُذِبْتُ.

[29]. مختصر أخبار شعراء الشيعة، ص49: ولَمَّا قَدِمَ حُجْرُ عَذْرَاءَ قَال مَا هَذِهِ اَلْقَرْيَةُ فَقِيلَ عَذْرَاءُ فَقَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ أَما والله إنّي لَأَوَّلُ مُسلِمٍ ذُكِرَ اللَّهُ فيها وسَجَدٌ وأَوَّلُ مُسْلِمٍ نَبَحَ عَلَيْهِ كِلابُهَا فِي سَبِيلِ اَللَّهِ ثُمَّ أَنَا اَلْيَوْمَ أَحْمِلُ إِلَيْهَا مُصَفَّداً فِي الحديد ثُمَّ قَالَ حَجَرٌ لِلَّذِي أَمَرَ بِقَتْلِهِمْ دَعْنِي أُصَلِّي رَكْعَتَيْن خَفِيفَتَيْنِ فَلَمَّا سَلَّمَ اِنْفَتَلَ إِلَى اَلنَّاسِ فَقَالَ لَوْلاَ أَنْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ لَأَحْبَبْتُ أَنْ يَكُونَا أنْفَسَ مِمَّا كَانَتَا وَأَيْمُ اَللَّهِ لَئِنْ لَمْ تَكُن صَلاَتِي فِيمَا مَضَى تَنْفَعُنِي مَا هَاتَانِ بِنَافِعَتِي شَيْئاً ثُمَّ أَخَذَ ثَوْبَهُ فَتَحَزَّمَ بهِ ثُمَّ قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ لا تُحِلُّوا قُيودي فَإنّي أَجتَمِعُ وَمُعاوِيَةُ على هذهِ المَحَجَّةِ، ثُمَّ مَشَى إِلَيْهِ هُدْبَةُ اَلْأَعْوَرِ بِالسَّيْفِ فَشَخَصَ إِلَيْهِ حَجَرٌ فَقَالَ ألم تَقُلْ إِنَّكَ لَمْ تَجْزَعْ مِنَ اَلْمَوْتِ فَقَالَ أَرَى كَفَناً مَنْشُوراً وَقَبْراً مَحْفُوراً وَسِيفاً مَشْهُوراً فَمَا لِي لاَ أَجْزَعُ أَمَا وَاللَّهِ لَأَنْ جَزِعْتُ لاَ أَقُولُ ما يُسْخِطُ الرَّبَّ فَقَالَ لَهُ فابْرَأ مِنْ عَلِيٍ وقَدْ أَعَدَّ لَكَ مُعَاوِيَةُ جَمِيعَ مَا تُرِيدُ إِنْ فَعَلْتَ فَقَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنِّي لا أَقُولُ مَا يُسْخِطُ اَلرَّبَّ وَاللَّهِ لَقَدْ أَخْبَرَنِي حَبِيبِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللهُ عليه وآله وسَلَّمَ بِيَوْمِي هَذَا ثُمَّ قَالَ إِنْ كُنْتَ أُمِرْتَ بِقَتْلِ وَلَدِي فقدمه فَقَدَّمَهُ فَضَرِبَتْ عُنُقُهُ فَقِيلَ لَهُ تَعَجَّلْتَ اَلثُّكْلَ فَقَالَ خِفْتُ أَنْ يَرَى هَوْلُ اَلسَّيْفِ عَلَى عُنُقِي فَيَرْجِعُ عَنْ وَلاَيَةِ عَلِيٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلاَ نَجْتَمِعُ فِي دَارِ الْمُقَامَةِ الَّتِي وَعَدَهَا اللَّهُ الصَّابِرِينَ. (أعيان الشيعة، ج1، ص27)

[30]. الكافي، ج1، ص227، ح2: عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: أَتَيْنَا بَابَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَنَحْنُ نُرِيدُ الْإِذْنَ عَلَيْهِ فَسَمِعْنَاهُ يَتَكَلَّمُ بِكَلَامٍ لَيْسَ بِالْعَرَبِيَّةِ فَتَوَهَّمْنَا أَنَّهُ بِالسُّرْيَانِيَّةِ ثُمَّ بَكَى فَبَكَيْنَا لِبُكَائِهِ ثُمَّ خَرَجَ إِلَيْنَا الْغُلَامُ فَأَذِنَ لَنَا فَدَخَلْنَا عَلَيْهِ فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ أَتَيْنَاكَ نُرِيدُ الْإِذْنَ‏ عَلَيْكَ‏ فَسَمِعْنَاكَ تَتَكَلَّمُ بِكَلَامٍ لَيْسَ بِالْعَرَبِيَّةِ فَتَوَهَّمْنَا أَنَّهُ بِالسُّرْيَانِيَّةِ ثُمَّ بَكَيْتَ فَبَكَيْنَا لِبُكَاءِكَ قَالَ نَعَمْ ذَكَرْتُ إِلْيَاسَ النَّبِيَّ وَكَانَ مِنْ عُبَّادِ أَنْبِيَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقُلْتُ كَمَا كَانَ يَقُولُ فِي سُجُودِهِ ثُمَّ انْدَفَعَ فِيهِ بِالسُّرْيَانِيَّةِ فَلَا وَاللَّهِ‏ مَا رَأَيْنَا قَسّاً وَلَا جَاثَلِيقاً أَفْصَحَ لَهْجَةً مِنْهُ بِهِ‏ ثُمَّ فَسَّرَهُ لَنَا بِالْعَرَبِيَّةِ فَقَالَ كَانَ يَقُولُ فِي سُجُودِهِ أَ تُرَاكَ مُعَذِّبِي وَقَدْ أَظْمَأْتُ لَكَ هَوَاجِرِي‏ أَ تُرَاكَ مُعَذِّبِي وَقَدْ عَفَّرْتُ لَكَ فِي التُّرَابِ وَجْهِي أَ تُرَاكَ مُعَذِّبِي وَقَدِ اجْتَنَبْتُ لَكَ الْمَعَاصِيَ أَتُرَاكَ مُعَذِّبِي وَقَدْ أَسْهَرْتُ لَكَ لَيْلِي قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنِ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَإِنِّي غَيْرُ مُعَذِّبِكَ قَالَ فَقَالَ إِنْ قُلْتَ لَا أُعَذِّبُكَ ثُمَّ عَذَّبْتَنِي مَا ذَا أَ لَسْتُ عَبْدَكَ وَأَنْتَ رَبِّي قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنِ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَإِنِّي غَيْرُ مُعَذِّبِكَ إِنِّي إِذَا وَعَدْتُ وَعْداً وَفَيْتُ بِهِ.

[31]. الكافي، ج8، ص163، ح172: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ وَحَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ وَسَلَمَةَ بَيَّاعِ السَّابِرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام إِذَا أَخَذَ كِتَابَ عَلِيٍّ علیه السلام فَنَظَرَ فِيهِ قَالَ مَنْ‏ يُطِيقُ‏ هَذَا مَنْ يُطِيقُ ذَا قَالَ ثُمَّ يَعْمَلُ بِهِ وَكَانَ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ تَغَيَّرَ لَوْنُهُ حَتَّى يُعْرَفَ ذَلِكَ فِي وَجْهِهِ وَمَا أَطَاقَ أَحَدٌ عَمَلَ عَلِيٍّ علیه السلام مِنْ وُلْدِهِ مِنْ بَعْدِهِ إِلَّا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام.

الإرشاد، ج2، ص141: عَنْ سَعِيدِ بْنِ كُلْثُومٍ قَالَ‏ كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام فَأَطْرَاهُ وَمَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ وَاللَّهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَمَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِي دِينِهِ وَمَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ فَقَدَّمَهُ ثِقَةً بِهِ وَمَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ‏ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ وَإِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَانَ وَجْهُهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَيَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ وَلَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِي طَلَبِ وَجْهِ اللَّهِ وَالنَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ‏ وَرَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ وَإِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَالْخَلِّ وَالْعَجْوَةِ وَمَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ إِذَا فَضَلَ شَيْ‏ءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ‏ فَقَصَّهُ وَمَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَلَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِي لِبَاسِهِ وَفِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیه السلام وَلَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ علیه السلام عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَرَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَدَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَانْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَوَرِمَتْ سَاقَاهُ وَقَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِي الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ‏ وَإِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِي فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِي بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِي فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَقَالَ مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ علیه السلام‏.