شرح دعای صنمی قریش - جلسه 11

از شجره طوبی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۶ توسط علی اکبر (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «= '''شرح دعای صنمی قریش''' = == '''جلسه: 11''' == أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین === اجمال جلسات...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

شرح دعای صنمی قریش

جلسه: 11

أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین

ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین


اجمال جلسات گذشته و دو مطلب مهم در فهم دعای شریف

در جلسات قبل عرض کردیم؛ امیر المؤمنین علیه السلام در ابتدای این دعای شریف، دو مطلب را بیان کرده‏اند که در فهم ادامۀ دعا تأثیر زیادی دارد، اوّل: بیان چهار صفت برای رؤسای دشمنان اهل بیت علیهم السلام، دوّم: اضافه کردن این چهار صفت به قریش. پس امیر المؤمنین علیه السلام چهار حالت و خصوصیّت دشمنان اهل بیت علیهم السلام را بیان کرده‏اند و این چهار حالت را به قریش نسبت داده و فرموده‏اند: «اللَّهُمَّ الْعَنْ صَنَمَيْ قُرَيْشٍ وَجِبْتَيْهَا وَطَاغُوتَيْهَا وَإِفْكَيْهَا».

اگر قصد دارید این دو صنم، جبت، طاغوت و افک را بشناسید و متوجّه جایگاهشان شوید و میزان پلیدیشان در کفر، مقابله با توحید و رسالت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و دشمنی با آن بزرگوار و حسادتشان را بدانید؛ باید چیزی را که بدان منسوب هستند بفهمید که همان قریش است، پس باید تا حدّی قریش را بشناسید.

مدح و مذمّت قریش توسّط رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام در روایات گوناگونی، قریش را مدح و مذمّت کرده‏اند، چنانکه ربیعه بن ناجذ از امیر المؤمنین علیه السلام روایت می کند که فرمودند: «الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ؛ أَبْرَارُهَا أَئِمَّةُ أَبْرَارِهَا وَفُجَّارُهَا أَئِمَّةُ فُجَّارِهَا، ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ: {وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُون}[1]؛‏[2] امامان از قریش هستند؛ نیکان آن امامان نیکان آنها، و بدان آن امامان بدکاران آنها، سپس این آیه را تلاوت فرمودند: و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به آتش دعوت مى‏كنند و روز رستاخيز يارى نخواهند شد».

و یا اینکه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در مدح قریش فرموده‏اند: «الْأَئِمَّةُ مِنْ‏ قُرَيْش‏[3]؛ ائمّه از قریش هستند، یعنی امامان بعد از من از قریش هستند.

و در جایی دیگر امیر المؤمنین علیه السلام فرموده‏اند: «قُرَيْشٌ‏ قَادَةٌ ذَادَة؛[4] ریاست برای قریش است‏».

و به اشکال گوناگون قریش را مدح کرده‏اند، چنانکه سلیم می گوید: «رَأَيْتُ عَلِيّاً علیه السلام فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي خِلَافَةِ عُثْمَانَ وَجَمَاعَةٌ يَتَحَدَّثُونَ وَيَتَذَاكَرُونَ الْفِقْهَ وَالْعِلْمَ فَذَكَرُوا قُرَيْشاً وَفَضْلَهَا وَسَوَابِقَهَا وَهِجْرَتَهَا وَمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِيهِمْ مِنَ الْفَضْلِ‏ مِثْلَ قَوْلِهِ: "الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ" وَقَوْلِهِ: "النَّاسُ‏ تَبَعٌ لِقُرَيْشٍ"‏ وَ"قُرَيْشٌ أَئِمَّةُ الْعَرَبِ" وَقَوْلِهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: "لَا تَسُبُّوا قُرَيْشاً" وَقَوْلِهِ: "إِنَّ لِلْقُرَشِيِّ قُوَّةَ رَجُلَيْنِ مِنْ غَيْرِهِمْ" وَقَوْلِهِ: "أَبْغَضَ اللَّهُ مَنْ أَبْغَضَ قُرَيْشاً" وَقَوْلِهِ: "مَنْ أَرَادَ هَوَانَ‏ قُرَيْشٍ‏ أَهَانَهُ‏ اللَّه"‏... وَعَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام سَاكِتٌ لَا يَنْطِقُ هُوَ وَلَا أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَأَقْبَلَ الْقَوْمُ عَلَيْهِ فَقَالُوا: يَا أَبَا الْحَسَنِ مَا يَمْنَعُكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ؟ قَالَ‏ علیه السلام: مَا مِنَ‏ الْحَيَّيْنِ‏ أَحَدٌ إِلَّا وَقَدْ ذَكَرَ فَضْلاً وَقَالَ حَقّاً ثُمَّ قَالَ: يَا مَعَاشِرَ قُرَيْشٍ يَا مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ بِمَنْ أَعْطَاكُمُ اللَّهُ هَذَا الْفَضْلَ أَ بِأَنْفُسِكُمْ وَعَشَائِرِكُمْ وَأَهْلِ بُيُوتَاتِكُمْ أَمْ بِغَيْرِكُمْ؟ قَالُوا: بَلْ أَعْطَانَا اللَّهُ وَمَنَّ عَلَيْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَبِهِ أَدْرَكْنَا ذَلِكَ كُلَّهُ وَنِلْنَاهُ فَكُلُّ فَضْلٍ أَدْرَكْنَاهُ فِي دِينٍ أَوْ دُنْيَا فَبِرَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لَا بِأَنْفُسِنَا وَلَا بِعَشَائِرِنَا وَلَا بِأَهْلِ بُيُوتَاتِنَا. قَالَ: صَدَقْتُمْ؛[5] در زمان حكومت عثمان در مسجد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم على علیه السلام را با جماعتى ديدم كه با يكديگر گفتگو مى‏كردند و فقه و علم را مذاكره مى‏كردند. پس ذکر قريش و فضيلت و سوابق و هجرت ايشان را يادآور شدند، فضائلى كه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم درباره آنها فرموده بود مثل كلام حضرت كه "امامان از قريش هستند" و "مردم دنباله رو قريش هستند"، و "قريش امامان عرب هستند"، و "به قريش ناسزا نگویيد"، و "هر قريشى قوّت دو مرد از ديگران را دارد"، و "خدا مبغوض بدارد هركس قريش را مبغوض بدارد"، و "هركس خوارى قريش را اراده كند خدا او را خوار كند"... و على بن ابى طالب علیه السلام هم ساكت بود، و او و هيچ يك از اهل بيتش سخنى نمى‏گفتند. پس مردم رو به على علیه السلام كردند و گفتند: چرا سخنى نمى‏گویى؟ حضرت فرمودند: هر كدام از دو گروه فضيلتى را گفتند و به حق هم گفتند. سپس فرمود: اى قريش و اى انصار، خداوند بخاطر چه كسى اين فضيلت را به شما داده است؟ آيا بخاطر خودتان و قبائلتان و خانواده‏هايتان، يا بخاطر غير شما؟ گفتند: خداوند بخاطر پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم اين فضائل را به ما عطا فرموده و بر ما منّت گذاشته، و همه اينها را ببركت او يافته‏ايم و به آنها رسيده‏ايم. هر فضيلتى در دنيا و دين كه به آن دست يافته‏ايم بخاطر پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است نه بخاطر خودمان و نه قبائلمان و نه خانواده‏هايمان. آن حضرت فرمودند: راست گفتيد». سپس آن حضرت فضائل و مقامات زیادی را که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در حق آن حضرت فرموده بود را بیان کردند و در همه آنها از آنها اقرار به درستی آن گرفتند.

امّا آن بزرگوار در روایاتی دیگر بگونه‏های مختلف، قریش را مورد مذمّت قرار داده و از قریش شکایت کرده‏اند[6].

و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموده‏اند: اهل بیتِ من به دست قریش اذیّت می‏شوند و بلاها بر سر اهل بیتِ من خواهد آمد[7].

و در روایاتی دیگر فرموده‏اند: ائمّۀ دوازده گانه از قریش هستند و بعد از من دوازده خلیفه وجود دارند که انسان‏ها را به راه نجات هدایت می‏کنند و تا وقتی از این ائمّه علیهم السلام اطاعت می‏شود، امّت من از گمراهی در امان هستند[8].

و در حدیثی دیگر فرموده‏اند: از قریش، دوازده امام ظلم و جور می‏آیند که سبب گمراهی امّت اسلام می‏شوند و بنی عبد المطلب، بنی هاشم و فرزندان و عترتم را مورد ظلم و ستم قرار می‏دهند[9].

اصل و پایه بودن قریش؛ در هر دو طرف حق و باطل

پس قریش از طرفی در حمایت از اسلام، حق، توحید، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام، اصل است و حرف اوّل را می‏زند و از طرف دیگر در دشمنی و مقابله با اسلام، رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم، اهل بیت علیهم السلام و ولایتشان، جزء اوّلین و اصلی ترین دشمنان هستند.

پس قریش در هر دو جهت ایمانی و شرکی دارای ریاست است، همانطوری که در جلسات اوّلیه بیان کردیم؛ دو حقیقت در عالم وجود دارد، یکی؛ حقیقت توحید خدا و دیگری؛ حقیقت شرک و کفر به خدا و هرکدام اینها، خواهان جایگاه و مظهری هستند که در آنجا و از آنجا آشکار شوند و همچنین نیازمند مروّجینی هستند که حقیقتشان را ترویج دهند.

طبق بیانات جلسات ابتدائی؛ وقتی اسلام از طرف خدای متعال بواسطۀ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم عَرضه شد، برای حفظ، بیان، بقاء، توضیح و تفسیرش نیازمند افرادی است که ائمّۀ حق و قریشی هستند و همینطور در برابر اسلام؛ شرک، کفر، مقابله با اسلام و بازگشت به جاهلیت که در برابر توحید خداوند قرار می‏گیرند، خواهان افرادی هستند که این مقابله را پیاده سازی و حفظ کنند و اباطیل را جایگزین اسلام و حقایق اسلامی کنند و مقصودشان این است که حقایق دینی اسلامی را تحریف کنند و به کفر و جاهلیّت قبل از اسلام بازگردانند، این افراد نیز قریشی هستند.

از قریش بودن ائمّه حق و عدل و ائمّه باطل و جور

پس ائمّۀ حق و باطل، هر دو از قریش هستند، این مطلب از منظر بیرونی، بدون اینکه وارد فرمایشات اهل بیت علیهم السلام شویم، به عقیدۀ شیعیان همانند آفتاب در آسمان واضح است و وقتی به تاریخ بعد اسلام رجوع می‏کنیم می‏بینیم؛ ائمّۀ حق و پیروانشان از قریش و پیرو قریش بوده‏اند؛ یعنی اهل بیت علیهم السلام از قریش بوده‏اند و شاهدش آن حدیث مشهوری است که طرفداران خلافت خلفاء به اشکال گوناگون نقل کردند و در پیاده سازی آن که آن دوازده امام و خلیفه چه کسانی هستند عاجز شدند که رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموده‏اند: بعد از من دوازده خلیفه و امام هستند، راوی می‏گوید: وقتی کلام رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم بدین جا رسید، همهمه و غوغایی برپا شد، یعنی کسانی که اطراف پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بودند، سر و صدا کردند بگونه‏ای که صدای رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم را نشنیدم و متوجّه نشدم بعد از آن چه فرمودند و فقط همین جمله را شنیدم که بعد از من دوازده امام و خلیفه وجود دارد، از پدرم که ایستاده بود پرسیدم: رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم در جملۀ دوّم که غوغا شد و صدا به من نرسید چه فرمودند؟ گفت: پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: همۀ آنها از قریش هستند.

امامان همه از بنی هاشمند و تحریف آن

امّا رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در این مورد خاصّ، اضافۀ بر قریش مطلبی دیگر را نیز فرموده بودند و دشمنان برای مخفی کردن این جمله بود که غوغا به راه انداختند و آن جمله این بود که آن بزرگوار فرمودند: «كُلُّهُمْ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ؛ همۀ ائمّۀ دوازده گانه از بنی هاشم هستند»،[10] همزمان با این کلام، غوغا بپا کردند و اجازه ندادند کلام آن حضرت به مردم برسد و در این حین کلام را تحریف کردند، پس قریش را میزان گرفتند و بنی هاشم را از میان برداشتند.

پس ائمّۀ حق که از زمان رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم تا اکنون و تا قیامت هر حق و درستی و صواب و ایمانی هست بوسیلۀ آنها بیان، تفسیر، حفظ و تأیید ونگه داری شده از قریش و بنی هاشم هستند، و ائمّۀ باطل که هر باطل، زندقه، تحریف و ظلمی که رخ می‏دهد از آنها است از قریش هستند.

اگر به تاریخ رجوع کنید خواهید دید که بعد از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم اوّلین خلفاء ابوبکر و عمر بوده‏اند که قریشی هستند و بعد آنها، عثمان است که او نیز قریشی است و بعد از این سه نفر، امیر المؤمنین علیه السلام است که او نیز قریشی و هاشمی است و بعد از آن بزرگوار نیز همگی یعنی بنی امیّه و بنی عبّاس قریشی هستند و بعد از آنها همه تابع قریشی‏ها بوده‏اند.

بودن همه حقایق؛ بواسطه امامان عدل قریشی و بودن همه باطل‏ها؛ بواسطه امامان جور قریشی

پس در نتیجه از یک طرف؛ تمام حقایق اسلامی بوسیلۀ ائمّۀ حق که قریشی هستند، تبیین و حفظ شده و به انسان‏ها رسیده، و از طرف دیگر؛ تمام تحریف‏ها، تغییرها، ظلم‏ها، ستم‏ها، زشتی‏ها، پلیدی‏ها، کفرها و زندقه‏ها بواسطۀ ائمّۀ باطل صورت گرفته که آنها نیز قریشی هستند. پس قریش هم در حقایق اسلامی و طرفداری و حفظ آن، امام بودند و هم در کفر، زندقه، تحریف و تغییر حقایق اسلامی، به همین خاطر رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «يَا بَنِي‏ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ‏، إِنَّكُمْ‏ سَتَلْقَوْنَ مِنْ بَعْدِي مِنْ ظَلَمَةِ قُرَيْشٍ وَجُهَّالِ الْعَرَبِ‏ وَطُغَاتِهِمْ‏ تَعَباً وَبَلَاءً وَتَظَاهُراً مِنْهُمْ عَلَيْكُمْ وَاسْتِذْلَالًا وَتَوَثُّبَا عَلَيْكُمْ وَحَسَداً لَكُمْ وَبَغْياً عَلَيْكُمْ، فَاصْبِرُوا حَتَّى تَلْقَوْنِي. إِنَّهُ مَنْ لَقِيَ اللَّهَ يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ مُوَحِّداً مُقِرّاً بِرِسَالَتِي أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَيَقْبَلُ ضَعِيفَ عَمَلِهِ وَيُجَاوِزُ عَنْ سَيِّئَاتِهِ. يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، إِنِّي رَأَيْتُ عَلَى مِنْبَرِي اثْنَيْ عَشَرَ مِنْ قُرَيْشٍ، كُلُّهُمْ ضَالٌّ مُضِلٌّ يَدْعُونَ أُمَّتِي إِلَى النَّارِ وَيَرُدُّونَهُمْ عَنِ الصِّرَاطِ الْقَهْقَرَى: رَجُلَانِ مِنْ حَيَّيْنِ مِنْ قُرَيْشٍ‏ عَلَيْهِمَا مِثْلُ إِثْمِ الْأُمَّةِ وَمِثْلُ جَمِيعِ عَذَابِهِمْ، وَعَشَرَةٌ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ، رَجُلَانِ مِنَ الْعَشَرَةِ مِنْ وُلْدِ حَرْبِ بْنِ أُمَيَّةَ وَبَقِيَّتُهُمْ مِنْ وُلْدِ أَبِي الْعَاصِ بْنِ أُمَيَّةَ. وَمِنْ أَهْلِ بَيْتِي اثْنَا عَشَرَ إِمَامَ هُدًى كُلُّهُمْ يَدْعُونَ إِلَى الْجَنَّة؛[11] ای بنی عبد المطلب شما به زودی بعد از من، از طرف ظالمان قریش و جاهلان و گردن کشان عرب، سختی‏ها، بلاها، اذیّت و آزارها می‏بینید و ذلیل و خوار می‏شوید و حقّتان گرفته می‏شود و به شما حسادت می‏شود و مورد ظلم و ستم قرار می‏گیرید، صبر کنید تا بعد از مرگتان مرا ملاقات کنید، ای بنی عبد المطلب هر کسی در حالی که اهل توحید است و اقرار به رسالت من دارد بمیرد، خدا او را وارد بهشت می‏کند و عمل ضعیف و کوچکش را قبول می‏کند و از گناهانش می‏گذرد.

ای بنی عبد المطلب من بر منبر خود دوازده نفر از قریش که همگی آنها خودشان گمراه و گمراه کننده هستند و امّت من را به سوی آتش می‏خوانند و از راه راست به همان جهل پشت سر جاهلی‏ای که قبل بود برمی گردانند را دیدم، دو نفر از آنها برای دو طایفه از قریش هستند و همانند گناه تمام امّت بر گردن آنهاست و همانند تمام عذابی که امّت دارند، عذاب می‏شوند و ده نفر دیگرشان از بنی امیّه هستند، دو نفر از این ده نفر از اولاد حرب بن امیّه هستند و باقی این ده نفر از اولاد ابی العاص بن امیّه هستند و از اهل بیت من نیز دوازده امام قرار دارد که همگی آنها اهل هدایت هستند و به سمت بهشت و رستگاری دعوت می‏کنند».

از قریش بودن همه امامان حق و جور

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در این حدیث شریف بیان کرده‏اند که هم تمام ائمّۀ جور که اصولشان دوازده نفر است از قریش هستند و هم تمام ائمّۀ حق که دوازده امام هستند، پس هم تمام امامان حق و هم تمام امامان جور و ضلالت از قریش هستند. در حدیثی دیگر امیر المؤمنین علیه السلام می‏فرماید: «الْأَئِمَّةُ مِنْ‏ قُرَيْشٍ،‏ أَبْرَارُهَا؛ أَئِمَّةُ أَبْرَارِهَا، وَفُجَّارُهَا؛ أَئِمَّةُ فُجَّارِهَا، ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ: {وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُون}[12]؛‏[13] امامان از قریش هستند، خوبان قریش؛ امامان خوبان امّت اسلام، و فاجران قریش؛ امامان فاجران امّت اسلام هستند، سپس این آیه را تلاوت کردند: و آنها را امامانی که بخوانند به سوی آتش قرار دادیم و روز قیامت نیز هیچ یاری‏ای نمی‏شوند».

یعنی در امّت اسلامی، هر کس به حق و ایمانی رسید بواسطۀ ائمّۀ حق رسیده که قریشی هستند و هر کسی به گمراهی و تحریف حقایقی دست یافت از امامانش گرفته که آنها نیز قریشی هستند. پس هم تمام خوبی‏های دینی اسلامی از ابتدا تا انتها از امامانی گرفته شده که قریشی هستند و هم تمام کفر، گمراهی، زشتی و پلیدی‏ای که در اسلام است از امامانی گرفته شده که قریشی هستند.

پس قریش به دو دسته‏ای تقسیم می‏شود که در برابر هم قرار می‏گیرند و باقی مردم عالم، پیرو این دو دسته هستند؛ یا پیرو خوبان قریش و یا پیرو ائمّۀ باطل قریش هستند.

پس بطور خلاصه، این مطلب واضح است که تمام حقایق اسلامی و در برابرش اباطیل و زندقه‏ها از قریش است و تمام ائمّۀ حق و باطل از قریش هستند و مردم عالم پیرو یکی از این دو گروه هستند، پس این دو گروه در برابر هم قرار می‏گیرند.

ایستادن ظالمان قریش در برابر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم

ظالمان قریش تا آخرین جایی که توانستند با رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم مقابله کنند در برابر حضرت ایستادند و مقابله کردند، چه دسته‏هایی از بنی هاشم و گروه فراوانی از بنی امیّه و همچنین عدّه‏ای دیگر که غیر بنی امیّه بودند ولی رؤسایشان از بنی امیّه بودند، همگی با آن بزرگوار جنگیدند و مقابله کردند، تا آن حضرت به مکّه رفتند و آنجا را بدون جنگ فتح کردند، مشرکین چون ترسیده و ضعیف شده بودند تسلیم شدند و در نتیجه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به آنها امان دادند و به نام طُلَقا ـ یعنی آزاد شدگان رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ وارد اسلام شدند و به مدینه هجرت کردند و در مدینه نیز به همین نام شناخته می‏شدند؛ یعنی کسانی که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بدان‏ها لطف کردند و از آنها گذشتند و به ناچار اسلام آوردند و دیدند راه دیگری جز پذیرش اسلام ندارند. بنابراین آنها بعد از شهادت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم موقعیّت اسلامی مساعدی را بین مسلمانان نداشتند تا بتوانند ادّعا کنند که ما جانشین و خلیفه پیامبر خدا هستیم، به این جهت آن دو نفر یعنی ابوبکر و عمر به خلافت رسیدند، طایفۀ آنها در قریش ارزشی نداشت و یک طایفۀ پست کنار افتاده بود که قریشی‏ها هیچ ارزشی بدان نمی‏دادند.

فتنه گری ابوسفیان بعد از شهادت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم

به همین جهت بود که وقتی ابوبکر در سقیفۀ بنی ساعده به خلافت رسید، اباسفیان خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آمد که حیله‏ای به راه اندازد و با آن حیله، ابتداء؛ حکومت را بواسطۀ امیر المؤمنین علیه السلام از دست ابوبکر بیرون آورد و بعد؛ وقتی بین بنی هاشم و ابوبکر و عمر طرفدارانشان از اهل مکّه و طرفدارانشان از اهل مدینه اختلاف انداخت و دو طرف را ضعیف کرد، در این زمان، خودش در برابر امیر المؤمنین علیه السلام قرار گیرد و خلافت اسلامی را از دست آن بزرگوار بیرون آورد، و از طرف دیگر چون اعراب قومیّت خویش را بخاطر تکبّر، بسیار بزرگ می‏دانستند و به همین خاطر هیچ قبیله‏ای پیرو قبیلۀ دیگر نمی‏شد، اباسفیان که قریشی بود، طایفه‏اش یعنی بنی امیّه از طوایف بزرگ قریش بود، نمی‏توانست تحمّل کند که یکی از یک قبیلۀ بی‏ارزش و پست آمده و خلافت و ریاست اسلامی را به دست گرفته است، به همین خاطر قصد داشت آنها را کنار زند.

پس بخاطر این دو جهت او در حالی که پیکر مطهّر رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم هنوز در منزل بود و مراسم تدفین صورت نگرفته بود؛ در خانۀ امیر المؤمنین علیه السلام را زد و خدمت آن حضرت رسید و گفت: یا علی اینگونه شده که عدّه‏ای در سقیفۀ بنی ساعده با ابوبکر بیعت کرده‏اند، اگر تو با من همراهی کنی، من جلوی آنها را می‏گیرم و همراهی تو با من به همین میزان است که دستت را دراز کنی تا من با تو بیعت کنم و سر و صدا راه افتد که اباسفیان با علی بن ابیطالب علیه السلام به عنوان خلیفۀ مسلمین بیعت کرده و دیگر کار نداشته باش، من مدینه را مملوء از اسب سوار می‏کنم[14]. گروه ابوسفیان زیاد بودند زیرا رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم وقتی لشگر زید بن اسامه را راه انداخت تا به جنگ رم روند، هفتصد نفر از بزرگان قریش را نیز همراهشان کرده بود که در مدینه نباشند، پس معلوم می‏شود که ابوسفیان چه قدرتی داشته که به امیر المؤمنین علیه السلام می‏گوید؛ من مدینه را پر از اسب سوار می‏کنم و جلوی خلافت ابوبکر را می‏گیرم.

پس خلافت ابوبکر و عمر مقدّمه‏ای بود تا قریشی‏های دیگر که بنی امیّه بودند بتوانند حکومت را قبضه کنند، در جلسات قبل عرض کردیم؛ کسی که بررسی تاریخی‏ای را انجام دهد، می‏یابد که بنی امیّه در طول حکومت ابوبکر و عمر در این فکر بودند که بگونه‏ای ابوبکر و عمر را از میان برداشته و نابودشان کنند و خودشان روی کار آیند، به همین خاطر عمر از روی ترس در دوران حکومتش بنی امیّه را وارد خلافت و حکومت کرد و کارهای ریاستی بزرگی را به آنها سپرد و طوری برنامه ریزی کرد تا عثمان که از بنی امیّه بود به خلافت برسد تا بنی امیّه امیدی پیدا کنند که بعد از عمر روی کار می‏آیند تا بدین واسطه با عمر کاری نداشته باشند تا چند روزی را بیشتر زنده باشد.

عمر و مدح بنو امیّه و مذمّت خانواده رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و مقابله آن حضرت با او

به همین خاطر عمر، امیر المؤمنین علیه السلام و خانواده رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم را مذمّت و بنی امیّه را مدح می‏کرد.

یکی از این مذمّت‏ها، آن داستان مشهوری است که در کتب متعدّد به اشکال گوناگون نوشته شده که عمر گفت: رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم در بنی هاشم نیست مگر همانند درخت خرمایی که در مزبله‏ای می‏روید[15]، مزبله محلی است که برای توالت در بیرون و پشت خانه درست می‏کردند.

وقتی رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم این کلام را شنیدند، بالای منبر رفتند و اذان دادند و قبایل مدینه شمشیرها را برداشتند و آمدند، زیرا حضرت وقتی چنین اعلامی می‏کردند همه شمشیرها را بر می‏داشتند و فکر می‏کردند حتماً حادثۀ مهمی رخ داده و احتیاج به جنگ است.

و مانند داستان صفیه عمّه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم چنانکه امام باقر علیه السلام فرمودند: فرزندی از صفیه از دنیا رفته بود که عمر در حالی که گوشواره‏اش دیده می شد او را دید و گفت: پیوند خانوادگی میان شما و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم برای شما منفعتی ندارد، او از شنیدن این مطلب گریه کرد و به خدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم رسیده و از آن خبر داد، سپس آن حضرت خارج شده و مردم را جمع نمودند و فرمودند: چه می‏شود اقوامی را که گمان می‏کنند خویشاوندی من منفعتی نمی‏بخشد، هنگامی که در مقام محمود قرار بگیرم آنگاه در خویشاوندانم شفاعت خواهم کرد[16].

همینطور بعد از رحلت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم یک روز، امیر المؤمنین علیه السلام با عمر با بودند، آن حضرت به عمر فرمودند: می‏خواهی دو آیه از قرآن برایت بخوانم؟ عمر گفت: بخوان یا اباالحسن، حضرت دو آیه در مذمّت بنی امیّه خواندند و فرمودند اینها در حق بنی امیّه نازل شده، عمر در جواب با صراحت به آن بزرگوار گفت: دروغ می‏گویی، زیرا بنی امیّه از شما بنی هاشم خیلی بهتر هستند. [17]

می‏بینید این برنامه ریزی‏ها همگی برای این است که بتواند چند روزی بیشتر حکومت کند، پس اصل مسأله، بنی امیّه هستند که بگونه‏ای طرح ریزی می‏کنند تا امارت و خلافت اسلامی بعد از رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم را غصب کنند.

یاد شدن دو خانواده بنی هاشم و بنی امیّه در قرآن کریم

به همین خاطر است که خداوند متعال در قرآن کریم دو خانواده را در اسلام یاد کرده، یکی خانوادۀ حق که ائمّۀ حق در آن خانواده هستند و دیگری خانوادۀ کفر که ائمّۀ جور و ظلم در آن خانواده هستند.

با بیانی دیگر یک شجرۀ مبارکه ذکر کرده و فرموده: {أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِي السَّماء * تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}[18].[19] و در آیه‏ای دیگر فرموده: {إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً}[20] که در مورد خانوادۀ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم است[21].

و یک شجرۀ ملعونه را ذکر کرده که خانوادۀ باطل است که می‏فرماید: {وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرار * يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآَخِرَةِ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ}[22] که آیۀ تطهیر برای خانوادۀ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و کلمه خبیثه برای بنی امیّه است، و آیه: {وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآَنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا}[23] درباره بنی امیّه است. [24]پس این دو، دو خانواده هستند که باهم در جنگ به سر می‏برند.

سوره محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم و آیه‏ای در ائمّه علیهم السلام و آیه‏ای در بنی امیّه

برای همین امام باقر علیه السلام می‏فرمایند: در سورۀ محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم، آیه‏ای در حق ما و آیه‏ای در حق دشمنان ماست[25].

و امیر المؤمنین علیه السلام می‏فرمایند: آیه‏ای از سورۀ محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم برای ما و آیه‏ای در حق بنی امیّه است[26].

و می‏بینید ائمّه علیهم السلام فرموده‏اند؛ بعد از نمازتان، هیچ کدامتان از نمار فارغ نشوید مگر بعد از لعن بر بنی امیّه، یعنی حتماً در تعقیب نمازهایتان لعن بنی امیّه باشد[27].

چهار کلمه و صفت اوّل دعا پایه همه مطالب دعاست

پس بطور خلاصه، این چهار کلمه ابتدایی، پایه تمام مطالب بعدی دعا است و این چهار کلمه دارای مضاف و مضاف الیه‏ای است، وقتی ائمّۀ ظلم همه از قریش شدند و این دو نفر، ائمّۀ آن ائمّه هستند و صنم، جبت، طاغوت و افک آنها هستند، پس معلوم می‏شود تمام ظلم‏ها، کفرها، ستم‏ها، زندقه‏ها و تحریف‏ها برای قریش است و اینها نیز بت، جبت، طاغوت، و افک قریش هستند، پس معلوم می‏شود که این دو نفر؛ اصل زشتی و پلیدی هستند.

اهل بیت علیهم السلام؛ اصل هر خیر، و دشمنان ایشان؛ اصل هر شرّ

و بخاطر همین است که امام صادق علیه السلام می‏فرماید: «نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَمِنْ فُرُوعِنَا كُلُ‏ بِرٍّ فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ وَالصَّلَاةُ وَالصِّيَامُ وَكَظْمُ الْغَيْظِ وَالْعَفْوُ عَنِ الْمُسِي‏ءِ وَرَحْمَةُ الْفَقِيرِ وَتَعَهُّدُ الْجَارِ وَالْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ وَعَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَمِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَفَاحِشَةٍ فَمِنْهُمُ الْكَذِبُ وَالْبُخْلُ وَالنَّمِيمَةُ وَالْقَطِيعَةُ وَأَكْلُ الرِّبَا وَأَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ بِغَيْرِ حَقِّهِ وَتَعَدِّي الْحُدُودِ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ وَرُكُوبُ الْفَوَاحِشِ‏ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ وَالزِّنَا وَالسَّرِقَةُ وَكُلُّ مَا وَافَقَ ذَلِكَ مِنَ الْقَبِيحِ فَكَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مَعَنَا وَهُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفُرُوعِ غَيْرِنَا؛[28] ما ريشه هر خير و خوبى هستیم، و همه‏ نيكی‏ها از شاخه‏هاى وجود ماست، و از جمله نيكی‏ها؛ يگانه‏پرستى، نماز، روزه، فرو بردن خشم، گذشت از نافرمان بدكردار، مهرورزى نسبت به مستمند، تفقّد از همسايه و اقرار به فضيلت اهل فضل است. و دشمنان ما ريشه و اساس هر شر و بدى هستند، و از شاخه‏هاى وجود آنها است هر كار زشت و هرزه‏اى، دروغ، بخل، سخن چينى، بريدن از خويشاوندان، رباخوارى، خوردن مال يتيم به ناحق و تجاوز به حدودى كه خداوند مقرّر فرموده، و ارتكاب كارهاى هرزه از آشكار و پنهانش، و زنا و دزدى و هر كار زشتى كه همانند اينها باشد، پس دروغ گويد هركس كه پندارد با ماست ولى به شاخه‏هاى ديگران غير از ما چنگ زده».

باطن همه حلال‏ها؛ امامان حق، و باطن همه حرام‏ها؛ امامان جور

و در جای دیگر فرموده‏اند: هرچه در قرآن دیدید خدا حلال کرده؛ ظاهرش همان حلال و باطنش ائمّۀ حق است، و هرچه را در قرآن دیدید خدا حرام کرده؛ ظاهرش همان حرام‏ها و باطنش ائمّۀ باطل است[29].

اوّلی و دوّمی؛ جبت، طاغوت، صنم و افک قریش

پس این دو نفر، جبت، طاغوت، صنم و افک قریش هستند و قریش پیرو این دو هستند و قریشی که پیروی این دو هستند، ائمّۀ ظلم و جور و کفر و الحاد و مقابله با حق و حقیقت هستند، پس این دو نفر ائمۀ ظلم هستند.


الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین

دریافت فایل (MP3) (PDF)


[1]. القصص: 41.

[2]. بصائر الدرجات، ج‏1، ص33، ح5.

[3]. کتاب سلیم بن قیس، ج2، ص577.

[4]. مجمع البحرين، ج3، ص133.

[5]. كتاب سليم بن قيس، ج2، ص636.

[6]. نهج البلاغة، ص336، کلام 217: ومن كلام له علیه السلام: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ‏ عَلَى قُرَيْشٍ وَمَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِي‏ وَأَكْفَئُوا إِنَائِي‏ وَأَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي حَقّاً كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَيْرِي وَقَالُوا أَلَا إِنَّ فِي الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَفِي الْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ فَاصْبِرْ مَغْمُوماً أَوْ مُتْ مُتَأَسِّفاً فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي رَافِدٌ وَلَا ذَابٌ‏ وَلَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَيْتِي فَضَنَنْتُ‏ بِهِمْ عَنِ الْمَنِيَّةِ فَأَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى‏ وَجَرِعْتُ رِيقِي عَلَى الشَّجَا وَصَبَرْتُ مِنْ كَظْمِ الْغَيْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ وَآلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ وَخْزِ الشِّفَار، الخبر.

كتاب سليم بن قيس، ج2، ص766:... قَالَ فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ قَرَأْتُ كِتَابَكَ فَكَثُرَ تَعَجُّبِي مِمَّا خَطَّتْ فِيهِ يَدُكَ وَأَطْنَبْتَ فِيهِ مِنْ كَلَامِكَ وَمِنَ الْبَلَاءِ الْعَظِيمِ وَالْخَطْبِ الْجَلِيلِ‏ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ أَنْ يَكُونَ مِثْلُكَ يَتَكَلَّمُ أَوْ يَنْظُرُ فِي عَامَّةِ أَمْرِهِمْ أَوْ خَاصَّتِهِ وَأَنْتَ مَنْ تَعْلَمُ وَابْنُ مَنْ تَعْلَمُ وَأَنَا مَنْ قَدْ عَلِمْتَ وَابْنُ مَنْ قَدْ عَلِمْتَ وَسَأُجِيبُكَ فِيمَا قَدْ كَتَبْتَ بِجَوَابٍ لَا أَظُنُّكَ تَعْقِلُهُ أَنْتَ وَلَا وَزِيرُكَ ابْنُ النَّابِغَةِ عَمْرٌو الْمُوَافِقُ لَكَ كَمَا «وَافَقَ شَنٌّ طَبَقَةَ» فَإِنَّهُ‏ هُوَ الَّذِي أَمَرَكَ‏ بِهَذَا الْكِتَابِ وَزَيَّنَهُ لَكَ وَحَضَرَكُمَا فِيهِ إِبْلِيسُ وَمَرَدَةُ أَصْحَابِهِ‏ وَاللَّهِ لَقَدْ أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَعَرَّفَنِي‏ أَنَّهُ رَأَى عَلَى مِنْبَرِهِ‏ اثْنَيْ عَشَرَ رَجُلاً أَئِمَّةَ ضَلَالٍ مِنْ قُرَيْشٍ يَصْعَدُونَ مِنْبَرَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَيَنْزِلُونَ عَلَى‏ صُورَةِ الْقُرُودِ يَرُدُّونَ‏ أُمَّتَهُ عَلَى أَدْبَارِهُمْ عَنِ الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِيمِ‏ قَدْ خَبَّرَنِي بِأَسْمَائِهِمْ رَجُلاً رَجُلاً وَكَمْ يَمْلِكُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ عَشَرَةٌ مِنْهُمْ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَرَجُلَانِ مِنْ حَيَّيْنِ مُخْتَلِفَيْنِ مِنْ قُرَيْشٍ عَلَيْهِمَا مِثْلُ أَوْزَارِ الْأُمَّةِ جَمِيعاً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَمِثْلُ جَمِيعِ عَذَابِهِمْ فَلَيْسَ مِنْ دَمٍ يُهَرَاقُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ‏ وَلَا فَرْجٍ يُغْشَى حَرَاماً وَلَا حُكْمٍ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا كَانَ‏ عَلَيْهِمَا وِزْرُهُ وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ بَنِي الْعَاصِ إِذَا بَلَغُوا ثَلَاثِينَ رَجُلاً جَعَلُوا كِتَابَ اللَّهِ دَخَلاً وَعِبَادَ اللَّهِ خَوَلاً وَمَالَ اللَّهِ دُوَلاً، الخبر.

[7]. كتاب سليم بن قيس، ج2، ص568:... ثُمَّ نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِلَى فَاطِمَةَ وَإِلَى بَعْلِهَا وَإِلَى ابْنَيْهَا فَقَالَ يَا سَلْمَانُ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنِّي حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ أَمَا إِنَّهُمْ مَعِي فِي الْجَنَّةِ ثُمَّ أَقْبَلَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم عَلَى عَلِيٍّ علیه السلام فَقَالَ يَا عَلِيُ‏ إِنَّكَ سَتَلْقَى بَعْدِي‏ مِنْ قُرَيْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ وَظُلْمِهِمْ لَكَ فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً عَلَيْهِمْ‏ فَجَاهِدْهُمْ‏ وَقَاتِلْ مَنْ خَالَفَكَ بِمَنْ وَافَقَكَ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَكُفَّ يَدَكَ وَلَا تُلْقِ بِيَدِكَ‏ إِلَى التَّهْلُكَةِ فَإِنَّكَ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَلَكَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِنَّهُ قَالَ لِأَخِيهِ مُوسَى‏ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكادُوا يَقْتُلُونَنِي‏.

[8]. كفاية الأثر، ص27: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ‏ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ كُلُّهُمْ‏ مِنْ‏ قُرَيْشٍ‏.

كفاية الأثر، ص44: عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم:‏ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ ثُمَّ قَالَ: كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ ثُمَّ يَخْرُجُ قَائِمُنَا فَيَشْفِي‏ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ‏ أَلَا إِنَّهُمْ أَعْلَمُ‏ مِنْكُمْ‏ فَلَا تُعَلِّمُوهُمْ‏ أَلَا إِنَّهُمْ عِتْرَتِي مِنْ لَحْمِي وَدَمِي مَا بَالُ أَقْوَامٍ يُؤْذُونَنِي فِيهِمْ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي.

الغيبة للنعماني، ص106، ح36: قَالَ حَدَّثَنَا جَابِرُ بْنُ سَمُرَةَ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ‏: لَا يَزَالُ هَذَا الْأَمْرُ ظَاهِراً لَا يَضُرُّهُ‏ مَنْ‏ نَاوَاهُ‏ حَتَّى يَكُونَ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ.

[9]. كتاب سليم بن قيس، ج2، ص905: سُلَيْمٌ: قَالَ: قُلْتُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ- وَجَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ إِلَى جَنْبِهِ-: شَهِدْتَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ عِنْدَ مَوْتِهِ قَالَ نَعَمْ، لَمَّا ثَقُلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ جَمَعَ كُلَ‏ مُحْتَلِمٍ‏ مِنْ‏ بَنِي‏ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَامْرَأَةٍ وَصَبِيٍّ قَدْ عَقَلَ، فَجَمَعَهُمْ جَمِيعاً... يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، إِنَّكُمْ سَتَلْقَوْنَ‏ مِنْ‏ بَعْدِي‏ مِنْ ظَلَمَةِ قُرَيْشٍ وَجُهَّالِ الْعَرَبِ‏ وَطُغَاتِهِمْ‏ تَعَباً وَبَلَاءً وَتَظَاهُراً مِنْهُمْ عَلَيْكُمْ وَاسْتِذْلَالاً وَتَوَثُّبَا عَلَيْكُمْ وَحَسَداً لَكُمْ وَبَغْياً عَلَيْكُمْ، فَاصْبِرُوا حَتَّى تَلْقَوْنِي. إِنَّهُ مَنْ لَقِيَ اللَّهَ يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ- مُوَحِّداً مُقِرّاً بِرِسَالَتِي أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَيَقْبَلُ ضَعِيفَ عَمَلِهِ وَيُجَاوِزُ عَنْ سَيِّئَاتِهِ. يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، إِنِّي رَأَيْتُ عَلَى مِنْبَرِي اثْنَيْ عَشَرَ مِنْ قُرَيْشٍ، كُلُّهُمْ ضَالٌّ مُضِلٌّ يَدْعُونَ أُمَّتِي إِلَى النَّارِ وَيَرُدُّونَهُمْ عَنِ الصِّرَاطِ الْقَهْقَرَى: رَجُلَانِ مِنْ حَيَّيْنِ مِنْ قُرَيْشٍ‏ عَلَيْهِمَا مِثْلُ إِثْمِ الْأُمَّةِ وَمِثْلُ جَمِيعِ عَذَابِهِمْ، وَعَشَرَةٌ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ، رَجُلَانِ مِنَ الْعَشَرَةِ مِنْ وُلْدِ حَرْبِ بْنِ أُمَيَّةَ وَبَقِيَّتُهُمْ مِنْ وُلْدِ أَبِي الْعَاصِ بْنِ أُمَيَّةَ. وَمِنْ أَهْلِ بَيْتِي اثْنَا عَشَرَ إِمَامَ هُدًى كُلُّهُمْ يَدْعُونَ إِلَى الْجَنَّةِ: عَلِيٌّ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَتِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ. إِمَامُهُمْ وَوَالِدُهُمْ عَلِيٌّ، وَأَنَا إِمَامُ عَلِيٍّ وَإِمَامُهُمْ. هُمْ مَعَ الْكِتَابِ وَالْكِتَابُ مَعَهُمْ لَا يُفَارِقُهُمْ وَلَا يُفَارِقُونَهُ حَتَّى يَرِدُوا عَلَيَّ الْحَوْضَ.

يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، أَطِيعُوا عَلِيّاً وَاتَّبِعُوهُ وَتَوَلَّوْهُ وَلَا تُخَالِفُوهُ وَابْرَءُوا مِنْ عَدُوِّهِ وَآزِرُوهُ وَانْصُرُوهُ وَاقْتَدُوا بِهِ تُرْشَدُوا وَتَهْتَدُوا وَتُسْعَدُوا. يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، أَطِيعُوا عَلِيّاً. إِنِّي لَوْ قَدْ أَخَذْتُ بِحَلْقَةِ بَابِ الْجَنَّةِ فَفُتِحَ لِي فَتْحٌ إِلَى رَبِّي فَوَقَعْتُ سَاجِداً فَقَالَ لِي: «ارْفَعْ رَأْسَكَ، سَلْ تُسْمَعْ وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ» لَمْ أُوثِرْ عَلَيْكُمْ أَحَداً. قَالُوا: سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ. ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عَلِيٍّ علیه السلام فَقَالَ: يَا أَخِي، إِنَّ قُرَيْشاً سَتَظَاهَرُ عَلَيْكُمْ وَتَجْتَمِعُ كَلِمَتُهُمْ عَلَى ظُلْمِكَ وَقَهْرِكَ. فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَجَاهِدْهُمْ وَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَكُفَّ يَدَكَ وَاحْقُنْ دَمَكَ. أَمَا إِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ، لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكَ. ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى ابْنَتِهِ فَقَالَ: إِنَّكِ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي، وَأَنْتِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَسَتَرَيْنَ بَعْدِي ظُلْماً وَغَيْظاً حَتَّى تُضْرَبِي وَيُكْسَرَ ضِلْعٌ مِنْ أَضْلَاعِكِ. لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكِ وَلَعَنَ الْآمِرَ وَالرَّاضِيَ وَالْمُعِينَ وَالْمُظَاهِرَ عَلَيْكِ وَظَالِمَ بَعْلِكِ‏ وَابْنَيْكِ. وَأَمَّا أَنْتَ يَا حَسَنُ فَإِنَّ الْأُمَّةَ تَغْدِرُ بِكَ، فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَجَاهِدْهُمْ وَإِلَّا فَكُفَّ يَدَكَ وَاحْقُنْ دَمَكَ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ، لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكَ وَالْمُعِينَ عَلَيْكَ، فَإِنَّ الَّذِي يَقْتُلُكَ وَلَدُ زِناً ابْنُ وَلَدِ زِناً ابْنُ وَلَدِ زِناً. إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اخْتَارَ اللَّهُ لَنَا الْآخِرَةَ وَلَمْ يَرْضَ لَنَا الدُّنْيَا، الخبر.

[10]. شرح إحقاق الحق، ج13، ص30: عَنْ جَابِرِ بْنِ سمُرةَ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ كُنْتُ مَعَ أَبِي عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ بَعْدِي اِثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً ثُمَّ أَخْفَى صَوْتَهُ فَقُلْتُ لِأَبِي مَا اَلَّذِي أَخْفَى صَوْتَهُ قَالَ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ.

[11]. كتاب سليم بن قيس، ج2، ص905: سُلَيْمٌ: قَالَ: قُلْتُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَجَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ إِلَى جَنْبِهِ: شَهِدْتَ النَّبِيَّ صلّی الله علیه و آله و سلّم عِنْدَ مَوْتِهِ قَالَ نَعَمْ، لَمَّا ثَقُلَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم جَمَعَ كُلَّ مُحْتَلِمٍ مِنْ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَامْرَأَةٍ وَصَبِيٍّ قَدْ عَقَلَ، فَجَمَعَهُمْ جَمِيعاً فَلَمْ يَدْخُلْ مَعَهُمْ غَيْرُهُمْ إِلَّا الزُّبَيْرُ فَإِنَّمَا أَدْخَلَهُ لِمَكَانِ صَفِيَّةَ، وَعُمَرَ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ وَأُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ. ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ» وَقَالَ: «أُسَامَةُ مَوْلَانَا وَمِنَّا»، وَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم اسْتَعْمَلَهُ عَلَى جَيْشٍ وَعَقَدَ لَهُ وَفِي ذَلِكَ الْجَيْشِ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ، فَقَالَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا: «لَا يَنْتَهِي يَسْتَعْمِلُ عَلَيْنَا هَذَا الصَّبِيَّ الْعَبْدَ» فَاسْتَأْذَنَ‏ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لِيُوَدِّعَهُ وَيُسَلِّمَ عَلَيْهِ فَوَافَقَ ذَلِكَ اجْتِمَاعَ بَنِي هَاشِمٍ فَدَخَلَ مَعَهُمْ وَاسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ أُسَامَةَ لِيُسَلِّمَا عَلَى النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَأَذِنَ لَهُمَا. فَلَمَّا دَخَلَ أُسَامَةُ مَعَنَا وَهُوَ مِنْ أَوْسَطِ بَنِي هَاشِمٍ‏ وَكَانَ شَدِيدَ الْحُبِّ لَهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لِنِسَائِهِ: «قُمْنَ عَنِّي فَأَخْلِينَنِي وَأَهْلَ بَيْتِي». فَقُمْنَ كُلُّهُنَ‏ غَيْرَ عَائِشَةَ وَحَفْصَةَ فَنَظَرَ إِلَيْهِمَا رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَقَالَ: «أَخْلِيَانِي وَأَهْلَ بَيْتِي». فَقَامَتْ عَائِشَةُ آخِذَةً بِيَدِ حَفْصَةَ وَهِيَ تَدْمُرُ غَضَباً وَتَقُولُ: «قَدْ أَخْلَيْنَاكَ وَإِيَّاهُمْ» فَدَخَلَتَا بَيْتاً مِنْ خَشَبٍ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لِعَلِيٍّ علیه السلام: «يَا أَخِي، أَقْعِدْنِي»، فَأَقْعَدَهُ عَلِيٌّ علیه السلام وَأَسْنَدَهُ إِلَى نَحْرِهِ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ: يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، اتَّقُوا اللَّهَ وَاعْبُدُوهُ، وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَلا تَفَرَّقُوا وَلَا تَخْتَلِفُوا. إِنَّ الْإِسْلَامَ بُنِيَ عَلَى خَمْسَةٍ: عَلَى الْوَلَايَةِ وَالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَصَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَالْحَجِّ. فَأَمَّا الْوَلَايَةُ فَلِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ‏ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ‏، وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ‏. قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: وَجَاءَ سَلْمَانُ وَالْمِقْدَادُ وَأَبُو ذَرٍّ، فَأَذِنَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مَعَ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ. فَقَالَ سَلْمَانُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لِلْمُؤْمِنِينَ عَامَّةً أَوْ خَاصَّةً لِبَعْضِهِمْ قَالَ: بَلْ خَاصَّةً لِبَعْضِهِمْ، الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَنَبِيِّهِ فِي غَيْرِ آيَةٍ مِنَ الْقُرْآنِ. قَالَ: مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: أَوَّلُهُمْ وَأَفْضَلُهُمْ وَخَيْرُهُمْ أَخِي هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ عَلِيٍّ علیه السلام ثُمَّ ابْنِي هَذَا مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ الْحَسَنِ علیه السلام ثُمَّ ابْنِي هَذَا وَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ الْحُسَيْنِ علیه السلام مِنْ بَعْدِهِ، وَالْأَوْصِيَاءُ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ علیه السلام وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ، حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَعُرْوَتُهُ الْوُثْقَى. هُمْ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَشُهَدَاؤُهُ فِي أَرْضِهِ، مَنْ أَطَاعَهُمْ‏ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ‏ وَأَطَاعَنِي، وَمَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَعَصَانِي، هُمْ مَعَ الْكِتَابِ وَالْكِتَابُ مَعَهُمْ، لَا يُفَارِقُهُمْ وَلَا يُفَارِقُونَهُ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ. يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، إِنَّكُمْ سَتَلْقَوْنَ‏ مِنْ‏ بَعْدِي‏ مِنْ ظَلَمَةِ قُرَيْشٍ وَجُهَّالِ الْعَرَبِ‏ وَطُغَاتِهِمْ‏ تَعَباً وَبَلَاءً وَتَظَاهُراً مِنْهُمْ عَلَيْكُمْ وَاسْتِذْلَالاً وَتَوَثُّبَا عَلَيْكُمْ وَحَسَداً لَكُمْ وَبَغْياً عَلَيْكُمْ، فَاصْبِرُوا حَتَّى تَلْقَوْنِي. إِنَّهُ مَنْ لَقِيَ اللَّهَ يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ مُوَحِّداً مُقِرّاً بِرِسَالَتِي أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَيَقْبَلُ ضَعِيفَ عَمَلِهِ وَيُجَاوِزُ عَنْ سَيِّئَاتِهِ. يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، إِنِّي رَأَيْتُ عَلَى مِنْبَرِي اثْنَيْ عَشَرَ مِنْ قُرَيْشٍ، كُلُّهُمْ ضَالٌّ مُضِلٌّ يَدْعُونَ أُمَّتِي إِلَى النَّارِ وَيَرُدُّونَهُمْ عَنِ الصِّرَاطِ الْقَهْقَرَى: رَجُلَانِ مِنْ حَيَّيْنِ مِنْ قُرَيْشٍ‏ عَلَيْهِمَا مِثْلُ إِثْمِ الْأُمَّةِ وَمِثْلُ جَمِيعِ عَذَابِهِمْ، وَعَشَرَةٌ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ، رَجُلَانِ مِنَ الْعَشَرَةِ مِنْ وُلْدِ حَرْبِ بْنِ أُمَيَّةَ وَبَقِيَّتُهُمْ مِنْ وُلْدِ أَبِي الْعَاصِ بْنِ أُمَيَّةَ. وَمِنْ أَهْلِ بَيْتِي اثْنَا عَشَرَ إِمَامَ هُدًى كُلُّهُمْ يَدْعُونَ إِلَى الْجَنَّةِ: عَلِيٌّ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَتِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ. إِمَامُهُمْ وَوَالِدُهُمْ عَلِيٌّ، وَأَنَا إِمَامُ عَلِيٍّ وَإِمَامُهُمْ. هُمْ مَعَ الْكِتَابِ وَالْكِتَابُ مَعَهُمْ لَا يُفَارِقُهُمْ وَلَا يُفَارِقُونَهُ حَتَّى يَرِدُوا عَلَيَّ الْحَوْضَ. يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، أَطِيعُوا عَلِيّاً وَاتَّبِعُوهُ وَتَوَلَّوْهُ وَلَا تُخَالِفُوهُ وَابْرَءُوا مِنْ عَدُوِّهِ وَآزِرُوهُ وَانْصُرُوهُ وَاقْتَدُوا بِهِ تُرْشَدُوا وَتَهْتَدُوا وَتُسْعَدُوا. يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، أَطِيعُوا عَلِيّاً. إِنِّي لَوْ قَدْ أَخَذْتُ بِحَلْقَةِ بَابِ الْجَنَّةِ فَفُتِحَ لِي فَتْحٌ إِلَى رَبِّي فَوَقَعْتُ سَاجِداً فَقَالَ لِي: «ارْفَعْ رَأْسَكَ، سَلْ تُسْمَعْ وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ» لَمْ أُوثِرْ عَلَيْكُمْ أَحَداً. قَالُوا: سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ. ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عَلِيٍّ علیه السلام فَقَالَ: يَا أَخِي، إِنَّ قُرَيْشاً سَتَظَاهَرُ عَلَيْكُمْ وَتَجْتَمِعُ كَلِمَتُهُمْ عَلَى ظُلْمِكَ وَقَهْرِكَ. فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَجَاهِدْهُمْ وَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَكُفَّ يَدَكَ وَاحْقُنْ دَمَكَ. أَمَا إِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ، لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكَ. ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى ابْنَتِهِ فَقَالَ: إِنَّكِ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي، وَأَنْتِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَسَتَرَيْنَ بَعْدِي ظُلْماً وَغَيْظاً حَتَّى تُضْرَبِي وَيُكْسَرَ ضِلْعٌ مِنْ أَضْلَاعِكِ. لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكِ وَلَعَنَ الْآمِرَ وَالرَّاضِيَ وَالْمُعِينَ وَالْمُظَاهِرَ عَلَيْكِ وَظَالِمَ بَعْلِكِ‏ وَابْنَيْكِ. وَأَمَّا أَنْتَ يَا حَسَنُ فَإِنَّ الْأُمَّةَ تَغْدِرُ بِكَ، فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَجَاهِدْهُمْ وَإِلَّا فَكُفَّ يَدَكَ وَاحْقُنْ دَمَكَ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ، لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكَ وَالْمُعِينَ عَلَيْكَ، فَإِنَّ الَّذِي يَقْتُلُكَ وَلَدُ زِناً ابْنُ وَلَدِ زِناً ابْنُ وَلَدِ زِناً. إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اخْتَارَ اللَّهُ لَنَا الْآخِرَةَ وَلَمْ يَرْضَ لَنَا الدُّنْيَا. قَالَ: ثُمَّ أَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم عَلَى ابْنِ عَبَّاسٍ‏ فَقَالَ: أَمَا إِنَّ أَوَّلَ هَلَاكِ بَنِي أُمَيَّةَ بَعْدَ مَا يَمْلِكُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ عَلَى يَدِ وُلْدِكَ، فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَلْيُرَاقِبُوا فِي وُلْدِي وَعِتْرَتِي، فَإِنَّ الدُّنْيَا لَمْ تَبْقَ لِأَحَدٍ قَبْلَنَا وَلَا تَبْقَى لِأَحَدٍ بَعْدَنَا. دَوْلَتُنَا آخِرُ الدُّوَلِ، يَكُونُ مَكَانَ كُلِّ يَوْمٍ يَوْمَيْنِ وَمَكَانَ كُلِّ سَنَةٍ سَنَتَيْنِ. وَمِنَّا مِنْ وُلْدِي مَنْ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً.

[12]. القصص: 41.

[13]. بصائر الدرجات، ج‏1، ص33، ح5.

[14]. كتاب سليم بن قيس، ج2، ص764:... ثُمَّ كَتَبَ مُعَاوِيَةُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام لَئِنْ كَانَ مَا قُلْتَ وَادَّعَيْتَ وَاسْتَشْهَدْتَ عَلَيْهِ‏ أَصْحَابَكَ‏ حَقّاً لَقَدْ هَلَكَ‏ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ وَعُثْمَانُ وَجَمِيعُ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ غَيْرَكَ وَغَيْرَ أَهْلِ بَيْتِكَ وَشِيعَتِكَ وَقَدْ بَلَغَنِي تَرَحُّمُكَ عَلَيْهِمْ وَاسْتِغْفَارُكَ لَهُمْ وَإِنَّهُ لَعَلَى وَجْهَيْنِ‏ مَا لَهُمَا ثَالِثٌ‏ إِمَّا تَقِيَّةٌ إِنْ أَنْتَ تَبَرَّأْتَ مِنْهُمْ خِفْتَ أَنْ يَتَفَرَّقَ عَنْكَ أَهْلُ عَسْكَرِكَ الَّذِينَ تُقَاتِلُنِي بِهِمْ أَوْ إِنَّ الَّذِي ادَّعَيْتَ بَاطِلٌ وَكَذِبٌ وَقَدْ بَلَغَنِي وَجَاءَنِي بَعْضُ‏ مَنْ تَثِقُ بِهِ‏ مِنْ خَاصَّتِكَ بِأَنَّكَ تَقُولُ لِشِيعَتِكَ الضَّالَّةِ وَبِطَانَتِكَ بِطَانَةِ السَّوْءِ إِنِّي قَدْ سَمَّيْتُ ثَلَاثَةً بَيَّنَ لِي مِنْ بَنِيَ‏ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ‏ فَإِذَا سَمِعْتُمُونِي أَتَرَحَّمُ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ فَإِنِّي أَعْنِي بِذَلِكَ بَنِيَّ وَالدَّلِيلُ عَلَى صِدْقِ مَا أَتَوْنِي بِهِ وَرَقَوْهُ إِلَيَّ أَنَّا قَدْ رَأَيْنَاكَ بِأَعْيُنِنَا فَلَا نَحْتَاجُ أَنْ نَسْأَلَ مِنْ ذَلِكَ غَيْرَنَا رَأَيْتُكَ‏ حَمَلْتَ امْرَأَتَكَ فَاطِمَةَ عَلَى حِمَارٍ وَأَخَذْتَ بِيَدِ ابْنَيْكَ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ إِذْ بُويِعَ أَبُو بَكْرٍ فَلَمْ تَدَعْ‏ أَحَداً مِنْ أَهْلِ بَدْرٍ وَأَهْلِ السَّابِقَةِ إِلَّا دَعَوْتَهُمْ وَاسْتَنْصَرْتَهُمْ عَلَيْهِ فَلَمْ تَجِدْ مِنْهُمْ إِنْسَاناً غَيْرَ أَرْبَعَةٍ سَلْمَانَ وَأبو ذَرٍّ وَالْمِقْدَادِ وَالزُّبَيْرِ لَعَمْرِي‏ لَوْ كُنْتَ مُحِقّاً لَأَجَابُوكَ وَسَاعَدُوكَ وَنَصَرُوكَ وَلَكِنِ ادَّعَيْتَ بَاطِلاً وَمَا لَا يُقِرُّونَ بِهِ‏ وَسَمِعَتْكَ أُذُنَايَ‏ وَأَنْتَ تَقُولُ لِأَبِي سُفْيَانَ حِينَ قَالَ لَكَ غُلِبْتَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَى سُلْطَانِ ابْنِ عَمِّكَ وَمَنْ غَلَبَكَ عَلَيْهِ أَذَلُّ أَحْيَاءِ قُرَيْشٍ تَيْمٌ وَعَدِيٌ‏ وَدَعَاكَ إِلَى أَنْ يَنْصُرَكَ‏ فَقُلْتَ لَوْ وَجَدْتُ أَعْوَاناً أَرْبَعِينَ رَجُلاً مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ مِنْ أَهْلِ السَّابِقَةِ لَنَاهَضْتُ هَذَا الرَّجُلَ فَلَمَّا لَمْ تَجِدْ غَيْرَ أَرْبَعَةِ رَهْطٍ بَايَعْتَ مُكْرَهاً، الخبر.

شرح نهج البلاغة (لابن أبي الحديد)، ج1، ص221: لَمَّا اِجْتَمَعَ اَلْمُهَاجِرُونَ عَلَى بيعة أَبَى بَكْرٍ أَقْبَلَ أَبُو سُفْيَانَ وَهْوَ يَقُولُ أَمَا وَاللَّهِ إِنِّي لَأَرَى عَجَاجَةً لاَ يُطْفِئُهَا إِلاَّ اَلدَّمُ يَا لَعَبْدِ مَنَافٍ فِيمَ أَبُو بَكْرٍ مِنْ أَمْرِكُمْ أينَ المُستَضعَفانِ أَيْنَ الأذلاّنِ يَعْنِى عَلِيّاً والْعَبَّاسُ مَا بَالُ هَذَا الامر فِي أَقَلِّ حَيٍ مِنْ قُرَيْشٍ ثُمَّ قَالَ لِعَلِيٍ أَبْسُطْ يَدَكَ أُبَايِعْكَ فَوَاللَّهِ إِنْ شِئْتَ لَأَمْلَأَنَّهَا عَلَى أَبى فُضَيْلٍ يعْنِى أَبَا بَكْرٍ خَيْلاً وَرَجِلاً فَامْتَنَعَ عَلَيهِ عَليٌ علیه السلام فَلَمَّا يَئِسَ مِنْهُ قامَ عَنهُ وَهُوَ يُنْشِدُ شِعْرَ الْمُتَلَمِّسِ وَلا يُقيمُ عَلَى ضَيْمٍ يُرَادُ بِهِ إِلاَّ الأذلَّاَّنِ عَيْرُ الحَيِّ وَالوَتدِ هَذا عَلى الخَسفِ مَرْبُوطٌ بِرُمَّتِهِ وَذَا يُشَجُّ فَلاَ يُرْثَى لَهُ أَحَدٌ.

[15]. بحار الأنوار، ج36، ص294، ح124: كتاب الروضة عَنْ أَبِي قَيْسٍ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ وَالْمِقْدَادِ وَسَلْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا قَالَ لَنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام إِنِّي مَرَرْتُ بِالصُّهَاكِيِّ يَوْماً فَقَالَ لِي مَا مَثَلُ مُحَمَّدٍ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ إِلَّا كَمَثَلِ نَخْلَةٍ نَبَتَتْ فِي كُنَاسَةٍ قَالَ فَأَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَذَكَرْتُ لَهُ ذَلِكَ‏ فَغَضِبَ‏ رَسُولُ‏ اللَّهُ غَضَباً شَدِيداً وَقَامَ مُغْضَباً وَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَفَزِعَتِ الْأَنْصَارُ وَلَبِسُوا السِّلَاحَ لِمَا رَأَوْا مِنْ غَضَبِهِ ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يُعَيِّرُونَ أَهْلَ بَيْتِي وَقَدْ سَمِعُونِي أَقُولُ فِي فَضْلِهِمْ مَا قُلْتُ‏ وَخَصَصْتُهُمْ بِمَا خَصَّهُمُ اللَّهُ بِهِ وَفَضْلُ عَلِيٍّ عِنْدَ اللَّهِ وَكَرَامَتُهُ وَسَبْقُهُ إِلَى الْإِسْلَامِ وَبَلَاؤُهُ وَأَنَّهُ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي بَلَغَنِي قَوْلُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ مَثَلِي فِي أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ نَخْلَةٍ نَبَتَتْ فِي كُنَاسَةٍ أَلَا إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى خَلَقَ خَلْقَهُ وَفَرَّقَهُمْ فِرْقَتَيْنِ فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا شَعْباً وَخَيْرِهَا قَبِيلَةً ثُمَّ جَعَلَهَا بُيُوتاً فَجَعَلَنِي مِنْ خَيْرِهَا بَيْتاً حَتَّى حَصَلْتُ فِي أَهْلِ بَيْتِي وَعِتْرَتِي وَفِي بِنْتِي وَابناي [بَنِي أَبِي‏] [أَنَا] وَأَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ اطَّلَعَ عَلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَارَنِي مِنْهَا ثُمَّ اطَّلَعَ ثَانِيَةً فَاخْتَارَ مِنْهَا أَخِي وَابْنَ عَمِّي وَوَزِيرِي وَوَارِثِي وَخَلِيفَتِي وَوَصِيِّي فِي أُمَّتِي وَمَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ بَعْدِي فَمَنْ وَالاهُ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَمَنْ عَادَاهُ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَمَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَمَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَهُ اللَّهُ لَا يُحِبُّهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَلَا يُبْغِضُهُ إِلَّا كَافِرٌ، الخبر.

[16]. تفسير القمي، ج1، ص188: عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّ صَفِيَّةَ بِنْتَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ مَاتَ ابْنٌ لَهَا فَأَقْبَلَتْ‏ فَقَالَ‏ لَهَا الثَّانِي غَطِّي قُرْطَكِ فَإِنَّ قَرَابَتَكِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لَا تَنْفَعُكِ شَيْئاً، فَقَالَتْ لَهُ هَلْ رَأَيْتَ لِي قُرْطاً يَا ابْنَ اللَّخْنَاءِ، ثُمَّ دَخَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَأَخْبَرَتْهُ بِذَلِكَ وَبَكَتْ، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً، فَاجْتَمَعَ النَّاسُ فَقَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَزْعُمُونَ أَنَّ قَرَابَتِي لَا تَنْفَعُ لَوْ قَدْ قَرُبْتُ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَشَفَعْتُ فِي أَحْوَجِكُمْ، لَا يَسْأَلُنِي الْيَوْمَ أَحَدٌ مِنْ أَبَوَاهُ إِلَّا أَخْبَرْتُهُ، فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ مَنْ أَبِي فَقَالَ أَبُوكَ غَيْرُ الَّذِي تُدْعَى لَهُ أَبُوكَ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ، فَقَامَ آخَرُ فَقَالَ مَنْ أَبِي يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ أَبُوكَ الَّذِي تُدْعَى لَهُ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مَا بَالُ الَّذِي يَزْعُمُ أَنَّ قَرَابَتِي لَا تَنْفَعُ لَا يَسْأَلُنِي عَنْ أَبِيهِ فَقَامَ إِلَيْهِ الثَّانِي فَقَالَ لَهُ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ غَضَبِ اللَّهِ وَغَضَبِ رَسُولِهِ اعْفُ عَنِّي عَفَا اللَّهُ عَنْكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى‏ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ‏ إِلَى قَوْلِهِ‏ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها كافِرِين‏.

[17]. تفسير القمي، ج2، ص380: وَقَالَ الصَّادِقُ علیه السلام لَقِيَ فُلَانٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَقَالَ يَا عَلِيُّ بَلَغَنِي‏ أَنَّكَ‏ تَتَأَوَّلُ‏ هَذِهِ الْآيَةَ فِيَّ وَفِي صَاحِبِي «فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ‏» قَالَ: أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أَ فَلَا أُخْبِرُكَ يَا أَبَا فُلَانٍ! مَا نَزَلَ فِي بَنِي أُمَيَّةَ «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ‏» قَالَ: كَذَبْتَ يَا عَلِيُّ! بَنُو أُمَيَّةَ خَيْرٌ مِنْكَ وَأَوْصَلُ لِلرَّحِم‏.

[18]. إبراهیم: 24 و25.

[19]. بصائر الدرجات، ج1، ص58، ح1: عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‏ كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنَا أَصْلُهَا وَعَلِيٌّ فَرْعُهَا وَالْأَئِمَّةُ أَغْصَانُهَا وَعِلْمُنَا ثَمَرُهَا وَشِيعَتُنَا وَرَقُهَا يَا أَبَا حَمْزَةَ هَلْ تَرَى فِيهَا فَضْلاً قَالَ قُلْتُ لَا وَاللَّهِ لَا أَرَى فِيهَا قَالَ فَقَالَ يَا أَبَا حَمْزَةَ وَاللَّهِ إِنَّ الْمَوْلُودَ يُولَدُ مِنْ شِيعَتِنَا فَتُورِقُ‏ وَرَقَةً مِنْهَا وَيَمُوتُ فَتَسْقُطُ وَرَقَةٌ مِنْهَا.

بصائر الدرجات، ج1، ص59، ح3: عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‏ كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها قَالَ الشَّجَرَةُ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم نَسَبُهُ ثَابِتٌ فِي بَنِي هَاشِمٍ وَعُنْصُرُ الشَّجَرَةِ فَاطِمَةُ وَفَرْعُ الشَّجَرَةِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَأَغْصَانُ الشَّجَرَةِ وَثَمَرُهَا الْأَئِمَّةُ وَوَرَقُ الشَّجَرَةِ الشِّيعَةُ وَإِنَّ الْمَوْلُودَ لَيُولَدُ فَتُورِقُ وَرَقَةً وَإِنَّ الرَّجُلَ مِنَ الشِّيعَةِ لَيَمُوتُ‏ فَتَسْقُطُ وَرَقَةٌ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ‏ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها قَالَ مَا يُفْتِي الْأَئِمَّةُ شِيعَتَهُمْ فِي كُلِّ حَجٍّ وَعُمْرَةٍ مِنَ الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ.

[20]. الأحزاب: 33.

[21]. كفاية الأثر، ص155: حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ مُوسَى الْهَاشِمِيُّ بِسُرَّ مَنْ رَأَى قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ وَقَدْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: يَا عَلِيُّ هَذِهِ الْآيَةُ نَزَلَتْ فِيكَ وَفِي سِبْطَيَّ وَالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَكَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ ثُمَّ ابْنَاكَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَبَعْدَ الْحُسَيْنِ عَلِيٌّ ابْنُهُ وَبَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَبَعْدَ مُحَمَّدٍ جَعْفَرٌ ابْنُهُ وَبَعْدَ جَعْفَرٍ مُوسَى ابْنُهُ وَبَعْدَ مُوسَى عَلِيٌّ ابْنُهُ وَبَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَبَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِيٌّ ابْنُهُ وَبَعْدَ عَلِيٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَالْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ هَكَذَا وَجَدْتُ‏ أَسَامِيَهُمْ‏ مَكْتُوبَةً عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَسَأَلْتُ اللَّهَ تَعَالَى عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَأَعْدَاؤُهُمْ مَلْعُونُونَ.

[22]. إبراهیم: 26 و27.

[23]. الإسراء: 60.

[24]. تفسير مجمع البيان، ج6، ص75: وَرَوَى أَبُو الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّ هَذَا مَثَلُ‏ بَنِي‏ أُمَيَّةَ.

تفسير القمي، ج1، ص369: عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ‏ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً» الْآيَةَ قَالَ الشَّجَرَةُ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَصْلُهَا نَسَبُهُ ثَابِتٌ فِي بَنِي هَاشِمٍ وَفَرْعُ الشَّجَرَةِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَغُصْنُ الشَّجَرَةِ فَاطِمَةُ سلام الله علیها وَثَمَرَتُهَا الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَفَاطِمَةَ علیهما السلام وَشِيعَتُهُمْ وَرَقُهَا وَإِنَّ الْمُؤْمِنَ مِنْ شِيعَتِنَا لَيَمُوتُ‏ فَتَسْقُطُ مِنَ الشَّجَرَةِ وَرَقَةٌ وَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيُولَدُ فَتُورِقُ الشَّجَرَةُ وَرَقَةً قُلْتُ أَ رَأَيْتَ قَوْلَهُ «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها» قَالَ يَعْنِي بِذَلِكَ مَا يُفْتُونَ بِهِ الْأَئِمَّةُ شِيعَتَهُمْ فِي كُلِّ حَجٍّ وَعُمْرَةٍ مِنَ الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ‏ ثم ضرب الله لأعداء محمد مثلا فقال‏ وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ».

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ‏ كَذَلِكَ الْكَافِرُونَ لَا تَصْعَدُ أَعْمَالُهُمْ إِلَى السَّمَاءِ وَبَنُو أُمَيَّةَ لَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ فِي مَجْلِسٍ وَلَا فِي مَسْجِدٍ وَلَا تَصْعَدُ أَعْمَالُهُمْ إِلَى السَّمَاءِ إِلَّا قَلِيلٌ مِنْهُمْ.

تفسير العيّاشي، ج2، ص225، ح15: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ الْأَشَلِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ) الآيَتَين قَالَ هَذَا مَثَلٌ ضَرَبَهُ‏ اللَّهُ‏ لِأَهْلِ‏ بَيْتِ‏ نَبِيِّهِ وَلِمَنْ عَادَاهُمْ هُوَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ.

كتاب سليم بن قيس، ج2، ص772:... يَا مُعَاوِيَةُ وَأَنْتَ صَاحِبُ السِّلْسِلَةِ الَّذِي يَقُولُ‏ يا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ وَلَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ‏ إِلَى آخِرِ الْقَصَصِ‏ وَاللَّهِ لَقَدْ سَمِعْتُ ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ‏ص يَقُولُهُ فِيكَ وَكَذَلِكَ كُلُّ إِمَامِ ضَلَالَةٍ كَانَ‏ قَبْلَكَ‏ وَيَكُونُ بَعْدَكَ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ مِنْ خِزْيِ اللَّهِ وَعَذَابِهِ وَنَزَلَ فِيكُمْ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَ‏ وَما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ‏ وَذَلِكَ حِينَ رَأَى رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم اثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً مِنْ أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ عَلَى مِنْبَرِهِ يَرُدُّونَ النَّاسَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى رَجُلَانِ مِنْ حَيَّيْنِ مُخْتَلِفَيْنِ مِنْ‏ قُرَيْشٍ وَعَشَرَةٌ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ أَوَّلُ الْعَشَرَةِ صَاحِبُكَ الَّذِي تَطْلُبُ بِدَمِهِ‏ وَأَنْتَ وَابْنُكَ وَسَبْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحَكَمِ بْنِ أَبِي الْعَاصِ أَوَّلُهُمْ مَرْوَانُ وَقَدْ لَعَنَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَطَرَدَهُ وَمَا وَلَدَ حِينَ اسْتَمَعَ لِنِسَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم، الخبر.

تفسير العيّاشي، ج2، ص297، ح93: عَنْ حريز، عَمَّنْ سَمِعَ عَن أَبي جَعْفَرٍ‏ علیه السلام (وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً) لَهُمْ‏ لِيَعْمَهُوا فِيهَا (وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ) يَعْنِي بَنِي أُمَيَّةَ.

تفسير العيّاشي، ج2، ص297، ح94: عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ: كُنْتُ بِمَكَّةَ، فَقَدِمَ عَلَيْنَا مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ، فَقَالَ: قَالَ‏ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‏: إِنَّ عَلِيّاً علیه السلام قَالَ لِعُمَرَ: يَا أَبَا حَفْصٍ! أَلَا أُخْبِرُكَ بِمَا نَزَلَ فِي بَنِي أُمَيَّةَ؟. قَالَ: بَلَى. قَالَ: فَإِنَّهُ نَزَلَ فِيهِمْ: (وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ). قَالَ: فَغَضِبَ عُمَرُ، وَقَالَ: كَذَبْتَ، بَنُو أُمَيَّةَ خَيْرٌ مِنْكَ وَأَوْصَلُ لِلرَّحِمِ‏.

[25]. تأويل الآيات، ص567: عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ‏ سُورَةُ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و سلّم آيَةٌ فِينَا وَآيَةٌ فِي‏ بَنِي‏ أُمَيَّة.

[26]. شواهد التنزيل، ج2، ص240، ح876: عَنْ رَبِيعَةَ بْنِ نَاجِذٍ، عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ‏ سُورَةُ مُحَمَّدٍ آيَةٌ فِينَا، وَآيَةٌ فِي بَنِي أُمَيَّةَ.

[27]. تهذيب الأحكام، ج2، ص109، ح179: عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِذَا انْحَرَفْتَ عَنْ صَلَاةٍ مَكْتُوبَةٍ فَلَا تَنْحَرِفْ‏ إِلَّا بِانْصِرَافِ لَعْنِ بَنِي أُمَيَّةَ.

الكافي، ج3، ص342، ح10: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ ثُوَيْرٍ وَأَبِي سَلَمَةَ السَّرَّاجِ قَالا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَهُوَ يَلْعَنُ‏ فِي‏ دُبُرِ كُلِّ مَكْتُوبَةٍ أَرْبَعَةً مِنَ الرِّجَالِ وَأَرْبَعاً مِنَ النِّسَاءِ فُلَانٌ وَفُلَانٌ وَفُلَانٌ وَمُعَاوِيَةُ وَيُسَمِّيهِمْ وَفُلَانَةُ وَفُلَانَةُ وَهِنْدٌ وَأُمُّ الْحَكَمِ أُخْتُ مُعَاوِيَةَ.

[28]. الكافي، ج8، ص242، ح336.

[29]. بصائر الدرجات، ج1، ص33، ح2: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ: سَأَلْتُ عَبْداً صَالِحاً علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى‏ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ‏ فَقَالَ إِنَّ الْقُرْآنَ لَهُ ظَهْرٌ وَبَطْنٌ فَجَمِيعُ مَا حَرَّمَ فِي الْكِتَابِ هُوَ الظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ مِنْ ذَلِكَ أَئِمَّةُ الْجَوْرِ وَجَمِيعُ مَا أَحَلَ‏ مِنَ‏ الْكِتَابِ‏ وَهُوَ الظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ مِنْ ذَلِكَ أَئِمَّةُ الْحَقِّ.