مقدمات ظهور و رجعت - جلسه دوازدهم

از شجره طوبی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۲۴ توسط علی اکبر (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «= مقدمات ظهور و رجعت = == جلسه 12 == أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین === مروری بر جلسات گذشته...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

مقدمات ظهور و رجعت

جلسه 12

أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین

ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین


مروری بر جلسات گذشته

در جلسات گذشته مطلبی را برای کسانی که پیرو و شیعه اهل بیت علیهم السلام هستند از فرمایشات ایشان واضح و روشن کردیم، آن مطلب اوّلین، زیربنایی‌ترین و اصیل‌ترین مطلب دینی و اعتقادی اهل بیت علیهم السلام است که شیعیان ایشان حتماً باید در این راه قرار بگیرند و به هیچ وجه از این راه تخطّی نکنند که اگر از این راه چه در مطلب کوچک و چه در مطلب بزرگی تخطّی کنند؛ نتیجه این حرکت انحرافی آنها به ضلالت، گمراهی و بیرون رفتن از راه، رسم و میزان‌هایی که اهل بیت علیهم السلام قرار داده‌اند ختم می­شود.

کفایت کردن به قرآن راه شیطان و ابلیس

آن مطلب عظیم، بزرگ و زیربنایی این است که یک شیعه و محب امیر المؤمنین علیه السلام باید تمام آنچه که مربوط به اعتقادات، معارف، احکام، امور زندگی، امور باطنی و ظاهری اوست را تنها از اهل بیت علیهم السلام گرفته و فقط راه و رسم قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام را پیش برود و هیچگاه این توهّم در ذهن او نیاید که قرآن جامع بوده و انسان را کفایت می­کند و نیازی به اهل بیت علیهم السلام و فرمایشات ایشان نداریم، این راه شیطانی، ظلالت و انحراف ابلیسی است که از زمان جاهلیّت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم گرفته شده است.

هنگامی که آن بزرگوار در بستر بیماری می­خواستند امیر المؤمنین و اهل بیت علیهم السلام را به عنوان تنها معیار و میزان برای تمام حقایق و امور دینی معرّفی کرده و اطاعت ایشان را بر جمیع مسلمین واجب، لازم و حتم کنند که تنها باید بر میزان فرمایشات، اعمال و رفتار آنچه که اهل بیت علیهم السلام از قرآن کریم و به صورت ظاهر از غیر قرآن و از خودشان بیان می­کنند که در حقیقت هرآنچه را که می­فرمایند از قرآن است عمل کنند؛ منافقین برنامه‌هایی از قبل ریخته، توطئه و شب نشینی کرده بودند که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بعضی از آن شب نشینی‌ها را به آنها تذکّر دادند تا هنگامی که ایشان رحلت کرده و شهید شوند نگذارند چه فرمانروایی ظاهری حکومتی و چه فرمانروایی حقیقی وجوب طاعتی در خانواده رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بماند و اهل بیت علیهم السلام راه، رسم، امور حکومتی، غیر حکومتی، ظاهری و باطنی را بدست بگیرند، منافقین از قبل این برنامه‌ها را ریخته و ایشان هم تذکّر داده بودند.[1]

روزی ابو عبیده که یکی از منافقین آن زمان بود و طبق برنامه ریزی که با همتایان خود کرده بود قرار بود سوّمین خلیفه بعد از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم شود، طرحی ریخته بودند که خلیفه اوّل و دوّم آن دو شوند که شدند و خلیفه سوّم او باشد، به همین دلیل خلیفه دوّم هنگامی که می­خواست جانشین خود را مشخّص کند که آخر به شوری انجامید گفت: اگر ابوعبیده زنده بود من امر را به شوری نمی­سپردم و او را انتخاب می­کردم، امّا او مرده و به جایگاه اصلی خود در درک جحیم رفته بود،[2] شبی که دور هم نشسته و برنامه ریختند ابو عبیده را امین خود قرار داده و چیزی را که نوشته بودند پیش او گذاشتند، فردا صبح رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم هنگامی که او را دیدند به طعنه فرمودند: «أَصْبَحْتَ أَمِينَ هَذِهِ الْأُمَّةِ»؛ صبح کردی در حالی که امین این امّت هستی، او را ترس برداشت. [3]

امّا مخالفین چون خواستند سخن رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را از مقصود اصلی منحرف کنند بعداً روایات و احادیث دروغی به آن حضرت نسبت دادند که فرمودند: ابو عبیده امین امّت است.[4]

پس این برنامه ریزی که از حیات رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم شروع شده بود تا بستر بیماری حضرت که روز پنجشنبه بود ادامه داشت و حضرت پس از آن تنها دو روز در قید حیات بودند و هنگامی که فرمودند: کاغذ و قلمی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که اگر آن را گرفته و متمسّک شوید، هرگز گمراه نخواهید شد؛ خلیفه دوّم در حالی که برنامه قبلی ریخته و طرفداران او هم آنجا بودند داد زد: «دَعُوا الرَّجُلَ فَإِنَّهُ لَیَهْجُرَ»؛ این مرد را رها کرده و به سخنان او گوش ندهید چون بیماری بر او غلبه کرده و هذیان می­گوید، در نقل‌های دیگر آنها آمده که گفت: «قَدْ غَلَبَهُ الوَجَع»؛ مریضی بر او غلبه کرده و نمی­داند که چه می­گوید، «حَسْبُنَا کِتَابَ اللَّهِ»[5]؛ قرآن نزد ما و ما را کافی است.

این مطلب در طول تاریخ جلوه کرد تا به زمان ما رسید، در زمان ما کسانی که از مسائل اطّلاعی داشته باشند می­دانند چقدر امروزه نویسنده‌های منحرف، گمراه و شیطان صفت همین مطلب را ترویج می­دهند. در مکتب‌های غیر شیعه این کار را به راحتی انجام می­دهند، اصلاً وهابی‌ها طبق این مطلب جلو آمده و امروزه روی همین مطلب کار می­کنند تا رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را از مدار حقایق و امور بیرون کنند، حتی می­گویند لازم نیست به سخنان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم عمل کنیم چه رسد به امیر المؤمنین علیه السلام و دیگران!

خود مخالفین نقل کرده‌اند روزی ابن عبّاس در زمان خلافت خلیفه دوّم با او راه می­رفت در حالی که خلیفه جلو بود و با خود غرغر می­کرد، گفت: ابن عبّاس، هنوز هم در دل صاحب تو ـ امیر المؤمنین علیه السلام ـ چیزی از مسأله خلافت باقی است؟ ابن عبّاس گفت: بله، او خلافت را حق خود می­داند. گفت: عرب به خلافت او رضایت نداشته و آمادگی آن را نداشتند تا او خلیفه شود ـ مقصود از عرب خودشان بودند ـ، بعد سخنانی بین ابن عبّاس و او رد و بدل شد و ابن عبّاس از حضرت دفاع کرده و گفت: اگر عرب‌ها آن را نپذیرفته و نخواستند خدا و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که خواستند و او را خلیفه قرار دادند، عمر گفت: ابن عبّاس، آیا می­دانی پیامبر آن روزی که گفت: «إیتُوني بِقَلَمٍ وَدَوَاتٍ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَاباً إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»؛ قلم و دوات بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که هرگز گمراه نشوید، چه می‌خواست بنویسد؟ ابن عبّاس گفت: چه می­خواستند بنویسند؟ خلیفه دوّم گفت: می­خواست صاحب تو را خلیفه کرده و به او وصیت کند که من نگذاشتم.[6]

برنامه ریزی مخالفین و ادامه این سلسله تا امروز

این جریانی که در اواخر عمر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم اتّفاق افتاد مطلبی بسیار وسیع است، طرح ریزی به اندازه‌ای شد که امیر المؤمنین و زهرای مرضیه علیهما السلام که در زمان آن بزرگوار میان مسلمانان آنگونه حرمت، موقعیت‌های اجتماعی، بزرگی و عظمت داشتند به اینجا رسیدند، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در هر فرصتی ـ مقصود فرصت‌های ظاهری است وگرنه آن حضرت خود فرصت ساز عالم هستند ـ ایشان را تأیید، تمجید، بزرگ و میزان قرار می­دادند.

چه طرحی ریختند که حضرت زهرای مرضیهB از نظر شیعه بعد از شهادت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دو ماه و نیم یا سه ماه و پنج روز بیشتر در قید حیات نبوده و شهید شدند؟! چه کردند که در این مدت کوتاه امر به جایی رسید که حضرت به امیر المؤمنین علیه السلام عرض کردند: شنیده‌ام در کوچه به شما سلام نمی­کنند. حضرت فرمودند: سلام که نمی­کنند هیچ، بلکه جواب سلام من را هم نمی­دهند! یعنی کار را به اینجا کشاندند، این سلسله تا امروز ادامه پیدا کرد.

این سخنانی که عرض می­کنم بسیار لازم است که یک جوان، پیرمرد و پیرزن شیعه و کسی که دوست دار اهل بیت علیهم السلام است بداند که در عالم چه اتّفاقی می­افتد تا آمادگی این را داشته باشد که در برابر گمراهی‌ها، کج روی‌ها، انحرافات و تحریف‌هایی که دشمنان شیعه انجام می­دهند بایستد، بسیاری هستند که نام آنها شیعه و دوازده امامی­ است امّا به سوی راه ضلالت می­روند، آنها برای اینکه بتوانند این راه را جلو بروند اسم شیعه را با خود یدک می­کشند، مانند شخصی که به آخرت رفت تا جزای اعمال خود را ببیند؛ آن لبنانی که نامش آیت الله و مرجع تقلید بود درباره حضرت زهرای مرضیهB می­گوید: چه ارزش و نتیجه‌ای دارد که ما بدانیم زهراء چه کسی بوده؟ اینکه بدانیم زهراء برتر بوده یا مریم چه سودی دارد؟! این دانشی است که دانستن آن هیچ فایده‌ای نداشته و ندانستن آن هیچ ضرری ندارد. این مطلب و مطالب دیگری را در یک مجلس خصوصی برای زنان لبنانی گفته بود.

به همین دلیل هنگامی که به درک و جایگاه خود رفت؛ علمای شیعه برای او ختمی نگرفته و هیچ عکس العملی نشان ندادند، بعض از لبنانی‌ها بخاطر مسائل سیاسی که در لبنان به آن نیاز داشتند تا اتّفاق و اتّحادی بوده و دوگانگی رخ ندهد به این مسأله اعتراض کردند. از این مسائل بیرون می­رویم و کاری هم به آن نداریم.

جدا نشدن اهل بیت از قرآن و معنای ثَقَل و سه جایگاه اهل بیت در قبل از دنیا، این دنیا و بعد از آن

پس این مطلب بسیار عظیم است و فرمایشات رسول خدا، اهل بیت علیهم السلام، راه و رسم آنها و هر آنچه که ایشان میزان، درست و نادرست بدانند همانند قرآن کریم بوده و ذرّه‌ای از آنجدا شدنی نیست چون رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «إِنِّي تَارِكُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي إِنْ أَخَذْتُم بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً وَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[7]؛ من دو چیز گرانبها ـ «ثِقلَین» نه، بلکه «ثَقَلَین» ـ میان شما می­گذارم، «ثَقَل» به معنای متاع بسیار نفیس و با ارزش مسافر است که در زندگی، برگشت به وطن و سفر خود برای او بسیار لازم است که در حفظ و نگهداری آن بسیار تلاش می­کند، چون رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم مسافری بودند که از عوالم بالا به عالم دنیا آمده بودند.

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در حدیث مفصّلی فرمودند: «ظَاهِرُهُمَا بَشَرِيَّةٌ وَبَاطِنُهُمَا لَاهُوتِيَّةٌ ظَهَرَا لِلْخَلْقِ عَلَى هَيَاكِلِ النَّاسُوتِيَّةِ حَتَّى يُطِيقُوا رُؤْيَتَهُمَا»[8]؛ باطن رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام لاهوتی و ظاهر ایشان زمینی است، برای مردم به گونه زمینی آشکار شدند تا بتوانند ایشان را ببینند.

این سفری بود که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به سوی زمین کرده بودند که در زیارت جامعه کبیره می­خوانیم: «أَشْهَدُ... وَأَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَنُورَكُمْ وَطِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَطَهُرَتْ‏ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ‏ خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ‏ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ‏ وَجَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَمَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَطَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَتَزْكِيَةً لَنَا» [9]؛ امام هادی علیه السلام سه مقام را برای اهل بیت علیهم السلام بیان می­فرمایند:

مقام اوّل: ارواح، نور و طینت شما یکی، پاک، پاکیزه و بعض آن از بعضی دیگر است.

مقام دوّم: «خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ»؛ خداوند شما را انواری آفرید پس شما را مسلّط بر عرش قرار داد ـ این را فقط ترجمه می‌کنم ـ تا اینکه بر ما منّت گذاشته و شما را در خانه‌هایی قرار داد که خداوند اذن داده است تا آنها بالا رفته و با ارزش شوند؛ یعنی شما را به زمین آورده و در این بدن‌های زمینی قرار داد چون بر ما منّت گذاشته باشد و بتوانیم از ایشان استفاده کنیم.

مقام سوم: «وَجَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ» خداوند صلوات و درودهای ما را بر شما قرار داده؛ درود این نیست که بگویید (اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم وفرجنا بهم والعن أعدائهم)، این بالاترین درود است که سخن پیرامون آن جایگاه خود را دارد امّا اگر شما منتظر قیام امام علیه السلام بوده، در بستر خود خوابیده باشید و سخنی نگویید امّا با دل خود ـ نه با زبان ـ منتظر و آماده باشید چون زبان مربوط به بیرون است، این آمادگی شما برای یاری ایشان درود بر ایشان است. اگر به عملی از اعمال و دستوری از دستورات اهل بیت عمل می­کنید این خود درودی است که شما انجام می­دهید، پس تمام رابطه با ایشان درودی است که در حق اهل بیت علیهم السلام انجام می­دهید.

عرض بنده این بود که امروزه انحراف و ضلالت تا حدّی قوی شده که آهسته آهسته مسأله امامت امام دوازدهم، ظهور، حکومت، فرج، قیام، انتظار و... در حال از بین رفتن است، حتی آهسته آهسته در حال جمع کردن تشیّع هستند و می­گویند اختلاف امیر المؤمنین علیه السلام با دیگران یک اختلاف کوچک زمانی بوده که آهسته آهسته برداشته شده امّا دیگران اختلاف و دوئیت افکنی کرده و وحدت مسلمانان را بر هم می­زنند که مقصّر آنها هستند؛ یعنی علما، مروّجین مکتب شیعه و به معنای وسیع‌تر آن امام حسین علیه السلام، امام باقر و صادق علیهما السلام، به همین دلیل رؤسای عمری‌ها که نام آنها در کتاب‌های ما به بزرگی یاد شده و می­گویند ابن خلدون تاریخ علمی ­و تحقیقی نوشت.

این ملعون در مقدّمه‌ای که بر کتاب تاریخ خود نوشته است لفظ زشتی را بکار برده که من آن را به زبان نمی‌آورم، می­گوید: حسین بن علی فلان کرده که در برابر یزید ایستاده و با او بیعت نکرد، باید با یزید بیعت می­کرد و میان مسلمانان اختلاف نمی­انداخت،[10] او این مسائل را قبول ندارد چه رسد به مسأله امام دوازدهم، تولّد، غیبت و ظهور حضرت که اگر فرصت شد این مسائل بسیار دقیق را عرض خواهم کرد، چون عادت من بر این نیست که به صورت احساسی پیش بروم و تذکّر من به دوستان این است که در مسائل حالت احساسی جلو نروند.

بی‌ارزش بودن احساسات بدون عقل و بی‌ارزش بودن عقل بدون پیروی از اهل بیت علیهم السلام

بار‌ها به دوستان عرض کرده‌ام انسان‌ها دارای احساسات هستند که بسیار لازم است، یکی از امور بسیار بزرگ در دفاع، حرکت، رسیدن به کمال و رسیدن به هدف؛ احساسات است، امّا همچنان قوّه عقلانی انسان بسیار مؤثّر است که اگر قوّه عقلانی نباشد انسان نمی­تواند به هدفی رسیده و مطلبی را بگیرد، اگر قوّه احساسی کسی تابع قوّه عقلانی و قوّه عقلانی او تابع قرآن و فرمایشات اهل بیت علیهم السلام شد، نور علی نور است، هم در باطن که قوّه عقلانی است به کمال، حقایق و معارف رسیده و هم در ظاهر احساسات او دنبال عقلش و عقل او پیرو امیر المؤمنین علیه السلام شده و به سمت حقایق حرکت می­کند، امّا اگر احساسات بخواهند از عقل جدا شوند دیگر ارزشی ندارد، همچنان که اگر بخواهید قوّه عقلانی خود را بدون قرآن و فرمایشات اهل بیت علیهم السلام بکار بیاندازید که دیگر هیچ ارزشی نخواهد داشت.

این لازم است که انسان احساساتی جلو نرود تا سریع به جایی برسیم، مانند اینکه قرآن می­خواند: «وَلَا يَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَةِ»[11] سریع ورق می­زند تا به آخر سوره برسد، نه آهسته آهسته جلو بروید تا ان شاء الله به جایی و مطلبی برسید.

نتیجه معرفت به سه جایگاه اهل بیت علیهم السلام

پس خلاصه مطلب این شد که ما ثابت کردیم تنها و تنها فرمایشات اهل بیت علیهم السلام و قرآن کریم میزان است و انسان فقط باید بر این میزان حرکت کند، بعد به اینجا رسیدیم که اهل بیت علیهم السلام در عالم سه جایگاه دارند زیرا عالم سه مقام دارد؛ یک مقام قبل از دنیا، این دنیا و مقامی بعد از اینجا که از زمان ظهور حضرت شروع شده و تا رجعت، آخرت و مقام بعد ادامه دارد.

انسان باید تلاش کند تا به گونه‌ای حرکت کند که به این جایگاه‌های سه گانه معرفتی پیدا کند؛ یعنی به امام زمانی علیه السلام که می­خواهد به آن معتقد و منتظر باشد و فداکاری بیرونی کند تا همین الآن فرج برای او اتّفاق بیافتد معرفت پیدا کند، ائمّه علیهم السلام فرمودند: انتظار فرج، خود فرج شماست، اگر واقعاً منتظر فرج باشید همین الآن که امام شما نیامده و منتظر هستید به فرج رسیده‌اید.[12]

در روایات متعدّدی که اگر خداوند فرصت دهد تا آنها را بخوانیم حضرت فرمودند: «لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ»[13]؛ اگر شخصی به این جایگاه رسیده و این حالت را بیابد، به تأخیر افتادن ظهور امام که به دست خودشان است هیچ ضرری به او نمی­رساند تا این شخص حضرت را درک کند یا اینکه تشریف نیاورند و همانطوری شود که آن منبری می­گفت: بچّه‌های ما جوان، جوان‌های ما پیر و پیر‌های ما مردند و شما نیامدید.

پس انسان باید این سه جایگاه را بیابد؛ یعنی بیابد که نسبت به حضرت چه اعتقاد و معرفتی برای قبل از این عالم دارد؟ چه اعتقاد و معرفتی برای الآن حضرت دارد؟ یعنی حضرت را یک بیابان گرد می­بیند که بعضی در غیبت چه سخنانی گفته‌اند، یک حدیث، تاریخ و رقعه‌ای هم پیدا کرده‌اند که من در بیابان‌ها می­گردم،[14] آیا اینگونه است یا الآن امام علیه السلام در حال چرخاندن امور بنده و جنابعالی هستند؟!

سخنی که آن آقا گفت: (وجوده لطف وتصرّفه لطف آخر و عدمه منّا)[15] اشتباه است، عدم تصرّف در امام معنی ندارد، نمی­شود امامی در عالم بوده امّا عدم تصرّف باشد، اصلاً به تصرّف او من دین و اعتقاد به ایشان دارم و چشم من می­بیند، پای من حرکت می­کند، دشمنان ایشان نمی­توانند دین او را بپذیرند و دوستان او از دین بیرون نمی­روند!

انسان باید مسیری را طی کند که بتواند نسبت به امام خود معرفتی کسب کند تا به این برسد که قبل از این عالم امام او چه کسی بوده؟ در این عالمی که امام او متولّد شده و در پشت پرده غیبت است کیست؟ تا بیابد، بفهمد و خود را آماده کند که امام در جایی که قیام می­کنند چه عظمت و بزرگی دارند، معمولاً تفکّر ما نسبت به ایشان این است که انسانی با یک متر و هشتاد سانت قد، عالم، عادل، دانا و سیب زمینی‌ها، پیازها و زمین‌ها را خیلی خوب بین مردم تقسیم می­کند و ظلم مستکبرین را بر می­چیند! در حالی که مستکبر؛ من مستضعف هستم، آن مستکبری که امام می­آیند تا او را جمع کنند من شیخ غلام علی هستم نه شخصی که آن سمت دریاها است.


الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین

دریافت فایل (MP3) (PDF)


[1]. آیات و روایات در طرح و برنامه ریزی کردن توطئه توسّط منافقین در زمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم برای غصب حق و حقوق و خلافت از اهل بیت علیهم السلام:

النساء: 61 (وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً).

النساء: 137 و138 (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلاً * بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً).

العنكبوت: 10 و11 (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ * وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ).

المنافقون: 7 و8 (هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ * يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ).

الحجرات: 17 (يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ).

مثالب النواصب (لابن شهر آشوب)، ج2، ص125: أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُم وَأمْلَى لَهُمْ قَالَ الَّذِينَ ارْتَدُّوا فُلانٌ وأَصْحَابُهُ حِينَ جَحَدُوا الْهُدَى وَالهُدى سَبِيلُ عَلِيِّ بْنِ أبي طالِبٍ علیه السلام وَالشَّيطانُ سَوَّلٌ لَهُمْ هِيَ الأدلَمُ وأمَّا قَولُهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا مَا نَزَلَ اَللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ اَلْأَمْرِ فَإِنَّ فُلاناً وَفُلاناً وَفُلاناً تُوَافقُوا لَئِنْ قُبِضَ رَسُولُ اَللَّهِ لاَ يَرْجِعُ إِلَى آل مُحَمَّدٍ لِلْأَمْرِ فدعوا بَعْضَ بَنِي أُمَيَّةَ إِلَى مُشَايَعَتِهِمْ عَلَى ذَلِكَ فَأَجَابُوهُمْ إِلَى أَنْ لاَ يُعْطُوا آلَ مُحَمَّدٍ شَيْئاً مِنَ اَلْخُمُسِ. ثُمَّ قَالَ لَهُمْ بَنُو أُمَيَّةَ إِلَى مَنْ تَجْعَلُونَ اَلْخِلاَفَةَ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ اَلْأَدْلَمُ إِلَى فُلاَنٍ قَالَ بَنُو أُمَيَّةَ أمّا هَذَا لا نُطِيعُكُمْ فِيهِ وَأَمَّا الْخُمُسُ فَنُطِيعُكُمْ فِي بَعض الأمْرِ هُوَ أمر آلِ مُحَمَّدٍ الخَمس أطاعوهُم فِيهِ ولَمْ يُطِيعُوهُمْ فِي أَنْ تَكُونَ اَلْخِلاَفَةُ إِلَى فُلاَنٍ فَكَانَ اَلَّذِينَ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اَللَّهُ فُلاَنٌ وفلانٌ وكانَ مَنْ شَايَعَهُمْ عَلَى ذَلِك أبُو عُبَيْدَةَ وعَبْدُ الرَّحْمَنِ وسَالِمٍ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ قَالَ فَكَتَبُوا بَيْنَهُمْ كِتَاباً فَكَانَ اَلَّذِي كَتَبَ اَلْكِتَابَ أَبُو عُبَيْدَةَ قَالَ فَاطَّلَعَ اللَّهُ نَبِيَّهُ عَلَى مَا كَتَبُوا وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيهِ أَم أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ، الآيَات.

كتاب سليم بن قيس، ج2، ص589:... فَقَالَ لَهُمْ عَلِيٌّ علیه السلام: لَقَدْ وَفَيْتُمْ بِصَحِيفَتِكُمُ [الْمَلْعُونَةِ] الَّتِي تَعَاقَدْتُمْ‏ عَلَيْهَا فِي الْكَعْبَةِ إِنْ قَتَلَ اللَّهُ مُحَمَّداً أَوْ مَاتَ لَتَزْوُنَ‏ هَذَا الْأَمْرَ عَنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ‏ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ فَمَا عِلْمُكَ بِذَلِكَ مَا أَطْلَعْنَاكَ‏ عَلَيْهَا فَقَالَ علیه السلام:‏ أَنْتَ يَا زُبَيْرُ وَأَنْتَ يَا سَلْمَانُ وَأَنْتَ يَا أَبَا ذَرٍّ وَأَنْتَ يَا مِقْدَادُ أَسْأَلُكُمْ بِاللَّهِ وَبِالْإِسْلَامِ [أَ مَا] سَمِعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ ذَلِكَ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ إِنَّ فُلَاناً وَفُلَاناً حَتَّى عَدَّ هَؤُلَاءِ الْخَمْسَةَ قَدْ كَتَبُوا بَيْنَهُمْ كِتَاباً وَتَعَاهَدُوا فِيهِ وَتَعَاقَدُوا [أَيْمَاناً] عَلَى مَا صَنَعُوا [إِنْ قُتِلْتُ أَوْ مِتُ‏] فَقَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَدْ سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ ذَلِكَ لَكَ إِنَّهُمْ قَدْ تَعَاهَدُوا وَتَعَاقَدُوا عَلَى مَا صَنَعُوا وَكَتَبُوا بَيْنَهُمْ كِتَاباً إِنْ قُتِلْتُ أَوْ مِتُّ [أَنْ يَتَظَاهَرُوا عَلَيْكَ وَ] أَنْ يَزْوُوا عَنْكَ هَذَا يَا عَلِيُّ قُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَأْمُرُنِي إِذَا كَانَ ذَلِكَ [أَنْ أَفْعَلَ فَقَالَ لَكَ‏] إِنْ وَجَدْتَ عَلَيْهِمْ أَعْوَاناً فَجَاهِدْهُمْ وَنَابِذْهُمْ وَإِنْ [أَنْتَ‏] لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَبَايِعْ وَاحْقِنْ دَمَكَ فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام أَمَا وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ أُولَئِكَ الْأَرْبَعِينَ رَجُلاً الَّذِينَ بَايَعُونِي وَفَوْا لِي لَجَاهَدْتُكُمْ فِي اللَّهِ وَلَكِنْ أَمَا وَاللَّهِ لَا يَنَالُهَا أَحَدٌ مِنْ عَقِبِكُمَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ‏، الخبر.

الكافي، ج1، ص420، ح43: وَبِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى‏ فُلَانٌ وَفُلَانٌ وَفُلَانٌ ارْتَدُّوا عَنِ الْإِيمَانِ فِي تَرْكِ وَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام قُلْتُ قَوْلُهُ تَعَالَى‏ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ‏ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ قَالَ نَزَلَتْ وَاللَّهِ فِيهِمَا وَفِي أَتْبَاعِهِمَا وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ‏ عَزَّ وَجَلَّ الَّذِي نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ علیه السلام عَلَى مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و سلّم‏ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ‏ فِي عَلِيٍّ علیه السلام‏ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ قَالَ دَعَوْا بَنِي أُمَيَّةَ إِلَى مِيثَاقِهِمْ أَلَّا يُصَيِّرُوا الْأَمْرَ فِينَا بَعْدَ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَلَا يُعْطُونَا مِنَ‏ الْخُمُسِ‏ شَيْئاً وَقَالُوا إِنْ أَعْطَيْنَاهُمْ إِيَّاهُ لَمْ يَحْتَاجُوا إِلَى شَيْ‏ءٍ وَلَمْ يُبَالُوا أَنْ يَكُونَ الْأَمْرُ فِيهِمْ فَقَالُوا سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ الَّذِي دَعَوْتُمُونَا إِلَيْهِ وَهُوَ الْخُمُسُ أَلَّا نُعْطِيَهُمْ مِنْهُ شَيْئاً وَقَوْلُهُ‏ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ‏ وَالَّذِي نَزَّلَ اللَّهُ مَا افْتَرَضَ عَلَى خَلْقِهِ مِنْ وَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَكَانَ مَعَهُمْ أَبُو عُبَيْدَةَ وَكَانَ كَاتِبَهُمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ‏ أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ‏ أَمْ‏ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ‏ وَنَجْواهُمْ‏ الْآيَةَ.

الكافي، ج1، ص421، ح44: وَبِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ‏ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ قَالَ نَزَلَتْ فِيهِمْ حَيْثُ دَخَلُوا الْكَعْبَةَ فَتَعَاهَدُوا وَتَعَاقَدُوا عَلَى كُفْرِهِمْ وَجُحُودِهِمْ بِمَا نُزِّلَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَأَلْحَدُوا فِي الْبَيْتِ‏ بِظُلْمِهِمُ‏ الرَّسُولَ‏ وَوَلِيَّهُ‏ فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ‏.

[2]. الامامة والسياسة، ج1، ص28: قَالَ ثُمَّ إِنَّ اَلْمُهَاجِرِينَ دَخَلُوا عَلَى عُمَرَ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ وهُوَ فِي البَيْتِ مِنْ جِرَاحِهِ تِلْكَ فَقَالُوا يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ اِسْتَخْلِفْ عَلَيْنَا قَالَ وَاللَّهِ لاَ أَحْمِلُكُمْ حَيّاً وَميِّتاً ثُمَّ قَالَ إِنِ اسْتَخْلَفْتَ فَقَدِ اسْتَخْلَفَ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي يعني أبَا بَكْرٍ وإن أَدِع فَقَد وَدَّعَ مَن هُوَ خَيْرٌ مِنِّي يَعني النَّبِيَّ عَلَيهِ الصَّلاةُ والسَّلامُ فَقالوا جَزَاكَ اللَّهُ خَيْراً يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ مَا شَاءَ اَللَّهُ رَاغِباً وَدِدْتُ أن أنجُوَ مِنْها لا لِي وَلا عَلِيٌ فَلَمَّا أَحَسَّ بِالْمَوْتِ قالَ لابنِهِ اذهَب إلى عَائِشَةَ وأقْرِئْهَا مِنِّي السَّلامَ واسْتَأْذِنَهَا أنْ أُقْبِرَ فِي بَيْتِهَا مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ وَمْعَ أَبِي بَكْرٍ فَأَتَاهَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عُمَرَ فَأَعْلمَهَا فَقَالَتْ نَعَمْ وكَرَامَةً ثُمَّ قَالَتْ يا بُنَيَّ أَبْلِغْ عُمَرَ سَلامِي وقُل لَهُ لا تَدَع أُمَّةَ مُحَمَّدٍ بِلا رَاعٍ اسْتَخْلِفْ عَلَيْهِم ولا تَدَعْهُمْ بَعْدَك هَمْلاً فَإنِّي أَخْشَى عَلَيْهِمُ اَلْفِتْنَةَ فَأَتَى عَبْدَ اللَّهِ فَأَعْلَمَهُ فَقَالَ ومَن تَأمُرُنِي أَنْ أَسْتَخْلِفَ لَوْ أَدْرَكْتُ أبا عُبَيْدَةَ بْنَ الْجَرَّاحِ بَاقِياً اِسْتَخْلَفْتُهُ ووليتُهُ فَإِذَا قَدِمْتُ عَلَى رَبِّي فسألني وَقَالَ لِي مَن وُلِّيتَ على أُمَّةِ مُحَمَّدٍ قُلتُ إي رَبِّي سَمِعْتُ عَبْدَكَ وَنَبِيُّكَ يَقولُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَمينٌ وَأَمينُ هَذِهِ الأُمَّةِ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الجَرَّاحِ وَلُو أَدْرَكْتَ مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ اِسْتَخْلَفْتُهُ فَإِذَا قَدِمْتُ عَلَى رَبِّي فَسَأَلَنِي مَنْ وُلِّيتُ عَلَى أُمَّةِ مُحَمَّد قُلتُ إي رَبِّي سَمِعتُ عَبدَكَ ونَبِيَّك يَقُولُ إنَّ مُعاذَ ابنَ جَبَلٍ يَأْتِي بَيْنَ يَدَيِ الْعُلَمَاءِ يَومَ القِيَامَةِ ولَوْ أَدْرَكْتُ خالِدَ بْنَ اَلْوَلِيدِ لَوَلَّيتُهُ فَإِذَا قَدِمْتُ عَلَى رَبِّي فَسَأَلَنِي مَنْ وَلِّيتُ على أُمَّةِ مُحَمَّدٍ قُلْتُ إِي رَبّي سَمِعتُ عَبْدَك ونَبِيَّك يَقولُ خَالِدُ بْنُ اَلْوَلِيدِ سَيْفٌ مِنْ سُيُوفِ اللَّهِ سَلْهُ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ولَكِنِّي سَأَسْتَخْلِفُ النَّفَرَ الَّذِينَ تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ وهُوَ عَنْهُم رَاضٍ فأرسَلَ إلَيهِم فَجَمَعَهُم وهمٌ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طالِبٍ وعثْمانَ بْنُ عَفَّانَ وطَلْحَةُ بنُ عُبَيدِ اللَّهِ وَالزُّبَيرُ بنُ العَوَّامِ وَسَعْدِ بنُ أبي وَقَّاصٍ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيهِم وكانَ طَلْحَةُ غَائِبا، الخبر.

تاريخ مدينة دمشق، ج58، ص404: سَمِعْتُ شَهْرَ بْنَ حَوْشَبٍ يَقُولُ: قَالَ عُمَرُ لَوْ كَانَ أَبُو عُبَيْدَةَ حَيّاً لاَسْتَخْلَفْتُهُ فَإِنْ سَأَلَنِي رَبِّي قُلْتُ سَمِعْتُ نَبِيَّكَ صلى الله عَلَيْهِ وسلم يَقُولُ هُوَ أَمِينُ هذِهِ الأُمَّةِ وَلَو كَانَ سَالِمٌ مَوْلَى أبِي حُذَيْفَةَ حَيّاً لاستَخْلَفْتُهُ فَإِنْ سَأَلَنِي رَبِّي قُلْتُ إِنِّي سَمِعْتُ نَبِيَّكَ يَقُولُ إِنَّ اَللَّهَ يَبْعَثُهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ رتوة بين يديِ العلماء.

أنساب الأشراف، ج11، ص70: عن إبراهيمَ قَالَ قَالَ عُمَرُ رَضِيَ اَللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ لَوْ كَانَ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ حَيّاً لاَسْتَخْلَفْتُهُ فَقَالَ رَجُلٌ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ فَأَيْنَ أَنْتَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بن عُمَرَ فَقَالَ عُمَرُ قَاتَلَكَ اَللَّهُ وَاللَّهِ مَا اَللَّه أَرَدْتُ بِهَذا القَولِ أَسْتَخلِفُ رَجُلاً لَم يُحسِن أَن يُطَلِّقَ اِمْرَأَتَهُ.

[3]. إرشاد القلوب، ج2، ص333: وَفِي خَبَرِ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ ره بِحَذْفِ الْإِسْنَادِ قَالَ:... فَلَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم الْمَسِيرَةَ أَتَوْهُ فَقَالَ لَهُمْ فِيمَ كُنْتُمْ تَتَنَاجَوْنَ فِي يَوْمِكُمْ هَذَا وَقَدْ نَهَيْتُكُمْ عَنِ النَّجْوَى فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْتَقَيْنَا غَيْرَ وَقْتِنَا هَذَا فَنَظَرَ إِلَيْهِمُ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ لَهُمْ‏ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ‏ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ‏ ثُمَّ سَارَ حَتَّى‏ دَخَلَ‏ الْمَدِينَةَ وَاجْتَمَعَ الْقَوْمُ جَمِيعاً وَكَتَبُوا بَيْنَهُمْ صَحِيفَةً عَلَى ذِكْرِ مَا تَعَاقَدُوا عَلَيْهِ فِي هَذَا الْأَمْرِ وَكَانَ أَوَّلُ مَا فِي الصَّحِيفَةِ النَّكْثَ لِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَأَنَّ الْأَمْرَ لِأَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ وَأَبِي عُبَيْدَةَ وَسَالِمٌ مَعَهُمْ لَيْسَ بِخَارِجٍ عَنْهُمْ وَشَهِدَ بِذَلِكَ أَرْبَعَةٌ وَثَلَاثُونَ رَجُلاً هَؤُلَاءِ أَصْحَابُ الْعَقَبَةِ وَعِشْرُونَ رَجُلاً آخَرَ اسْتَوْدَعُوا الصَّحِيفَةَ أَبَا عُبَيْدَةَ بْنَ الْجَرَّاحِ وَجَعَلُوهُ أَمِينَهُمْ... ثُمَّ انْصَرَفُوا وَصَلَّى رَسُولُ اللَّهِ بِالنَّاسِ صَلَاةَ الْفَجْرِ ثُمَّ قَعَدَ فِي‏ مَجْلِسِهِ‏ يَذْكُرُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ فَالْتَفَتَ إِلَى أَبِي عُبَيْدَةَ بْنِ الْجَرَّاحِ فَقَالَ لَهُ بَخْ بَخْ مَنْ مِثْلُكَ لَقَدْ أَصْبَحْتَ أَمِينَ هَذِهِ الْأُمَّةِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ‏ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ‏ لَقَدْ أَشْبَهَ هَؤُلَاءِ رِجَالٌ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ لِيَسْتَخْفُوا لَهُ مِنَ النَّاسِ‏ وَلا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى‏ مِنَ الْقَوْلِ وَكانَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطاً ثُمَّ قَالَ لَقَدْ أَصْبَحَ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ فِي يَوْمِي هَذَا قَوْمٌ شَابَهُوهُمْ فِي صَحِيفَتِهِمُ الَّتِي كَتَبُوهَا عَلَيْنَا فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَعَلَّقُوهَا فِي الْكَعْبَةِ وَإِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى يُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً لِيَبْتَلِيَهُمْ وَيَبْتَلِيَ مَنْ يَأْتِي بَعْدَهُمْ تَفْرِقَةً بَيْنَ الْخَبِيثِ وَالطَّيِّبِ وَلَوْ لَا أَنَّهُ سُبْحَانَهُ أَمَرَنِي بِالْإِعْرَاضِ عَنْهُمْ لِلْأَمْرِ الَّذِي هُوَ بَالِغُهُ لَقَدَّمْتُهُمْ فَضَرَبْتُ أَعْنَاقَهُم‏، الخبر.

[4]. صحيح البخاري، ج5، ص172، ح4381 و4382.

[5]. صحيح البخاري، ج4، ص69، ح3053: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّهُ قَالَ: يَوْمُ الخَمِيسِ وَمَا يَوْمُ الخَمِيسِ؟ ثُمَّ بَكَى حَتَّى خَضَبَ دَمْعُهُ الحَصْبَاءَ، فَقَالَ: اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَجَعُهُ يَوْمَ الخَمِيسِ، فَقَالَ: «ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً»، فَتَنَازَعُوا، وَلاَ يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيٍّ تَنَازُعٌ، فَقَالُوا: هَجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «دَعُونِي، فَالَّذِي أَنَا فِيهِ خَيْرٌ مِمَّا تَدْعُونِي إِلَيْهِ»، وَأَوْصَى عِنْدَ مَوْتِهِ بِثَلاَثٍ: «أَخْرِجُوا المُشْرِكِينَ مِنْ جَزِيرَةِ العَرَبِ، وَأَجِيزُوا الوَفْدَ بِنَحْوِ مَا كُنْتُ أُجِيزُهُمْ»، وَنَسِيتُ الثَّالِثَةَ.

صحيح مسلم، ج3، ص1259، ح1637: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، أَنَّهُ قَالَ: يَوْمُ الْخَمِيسِ، وَمَا يَوْمُ الْخَمِيسِ ثُمَّ جَعَلَ تَسِيلُ دُمُوعُهُ، حَتَّى رَأَيْتُ عَلَى خَدَّيْهِ كَأَنَّهَا نِظَامُ اللُّؤْلُؤِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «ائْتُونِي بِالْكَتِفِ وَالدَّوَاةِ - أَوِ اللَّوْحِ وَالدَّوَاةِ - أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً»، فَقَالُوا: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَهْجُرُ.

صحيح البخاري، ج1، ص34، ح114: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا اشْتَدَّ بِالنَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَجَعُهُ قَالَ: «ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ» قَالَ عُمَرُ إِنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ غَلَبَهُ الوَجَعُ، وَعِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا. فَاخْتَلَفُوا وَكَثُرَ اللَّغَطُ، قَالَ: «قُومُوا عَنِّي، وَلاَ يَنْبَغِي عِنْدِي التَّنَازُعُ» فَخَرَجَ ابْنُ عَبَّاسٍ يَقُولُ: «إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ، مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَبَيْنَ كِتَابِهِ».

صحيح البخاري، ج7 ص120، ح 5669: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَفِي البَيْتِ رِجَالٌ، فِيهِمْ عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ، قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «هَلُمَّ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ» فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الوَجَعُ، وَعِنْدَكُمُ القُرْآنُ، حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ. فَاخْتَلَفَ أَهْلُ البَيْتِ فَاخْتَصَمُوا، مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ: قَرِّبُوا يَكْتُبْ لَكُمُ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ، وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ، فَلَمَّا أَكْثَرُوا اللَّغْوَ وَالِاخْتِلاَفَ عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «قُومُوا» قَالَ عُبَيْدُ اللَّهِ: فَكَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ، يَقُولُ: «إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَبَيْنَ أَنْ يَكْتُبَ لَهُمْ ذَلِكَ الكِتَابَ، مِنَ اخْتِلاَفِهِمْ وَلَغَطِهِمْ».

السقيفة وفدك، ص75: عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْعَبَّاسِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اَللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم اَلْوَفَاةُ وَفِي اَلْبَيْتِ رِجَالٌ فِيهِمْ عُمَرُ بْنُ اَلْخَطَّابِ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أتونِي بِدَواةٍ وصَحِيفَةٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لاَ تَضِلُّونَ بَعْدِي فَقَالَ عُمَرُ كَلِمَة مَعْنَاهَا أَنَّ اَلْوَجَعَ قَدْ غَلَبَ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم ثُمَّ قَالَهُ عِنْدَنَا اَلْقُرْآنُ حَسْبُنَا كِتَابُ اَللَّه، فَاخْتَلَفَ مَن فِي الْبَيْتِ واخْتَصَمُوا فَمِنْ قَائِلٍ يَقُولُ اَلْقَوْلُ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم ومِنْ قَائِلٍ قَالَ الْقَوْلُ مَا قالَ عُمَرُ فَلَمَّا أَكْثَرُوا اللَّغَظَ واللَّغْوَ والاخْتِلافَ غَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ قُومُوا إِنَّهُ لاَ يَنْبَغِي لِنَبِيٍ أَنْ يُخْتَلَفَ عِنْدَهُ هَكَذَا فَقامُوا فَمَاتَ رَسُولُ اَللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي ذَلِكَ اَلْيَوْمِ فَكَانَ اِبْنُ عَبَّاسٍ يَقولُ أَنَّ الرَّزِيَّةَ مَا حَالَ بَيْنَنَا وبَيْنَ كِتَابِ رَسُولِ اَللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم.

الطبقات الكبرى، ج2، ص188: عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَبَيْنَنَا وَبَيْنَ النساء حجاب. فقال رسول الله: اغْسِلُونِي بِسَبْعِ قِرَبٍ وَأْتُونِي بِصَحِيفَةٍ وَدَوَاةٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً! فَقَالَ النِّسْوَةُ: ائْتُوا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِحَاجَتِهِ. قَالَ عُمَرُ: فَقُلْتُ اسْكُتْنَ فَإِنَّكُنَّ صَوَاحِبُهُ إِذَا مَرِضَ عَصَرْتُنَّ أَعْيُنَكُنَّ وَإِذَا صَحَّ أخذتن بعنقه! فقال رسول الله: هُنَّ خَيْرٌ مِنْكُمْ!.

تاريخ الطبري، ج3، ص193: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: يَوْمُ الْخَمِيسِ وَمَا يَوْمُ الْخَمِيسِ! قَالَ: ثُمَّ نَظَرْتُ إِلَى دُمُوعِهِ تَسِيلُ عَلَى خَدَّيْهِ كَأَنَّهَا نِظَامُ اللؤلؤ قال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ائْتُونِي بِاللَّوْحِ وَالدَّوَاةِ- أَوْ بِالْكَتِفِ وَالدَّوَاةِ- أَكْتُبُ لَكُمْ كِتَاباً لا تَضِلُّونَ بَعْدَهُ] قَالَ: فَقَالُوا: إنَّ رَسُول اللَّه يَهْجُرُ.

المستدرك علی الصحيحين، ج3، ص542، ح6016: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «ائْتِنِي بِدَوَاةٍ وَكَتِفٍ أَكْتُبُ لَكُمْ كِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً»، ثُمَّ وَلَّانَا قَفَاهُ، ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْنَا، فَقَالَ: «يَأْبَى اللَّهُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَّا أَبَا بَكْرٍ».

[6]. السقيفة وفدك، ص72: وَحَدَّثَنَا أَبُو زَيد عُمَر بْن شَبَّةَ بِإِسْنَادٍ رَفَعَهُ إِلَى اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: أَنِّي لأُمَاشِي عُمَرَ فِي سِكَّةٍ مِنْ سِكَكِ الْمَدِينَةِ يَدُهُ فِي يَدِي فَقَالَ يَا اِبْنَ عَبَّاسٍ مَا أَظُنُّ صَاحِبَك إِلاَّ مَظْلُوماً فَقُلْتُ فِي نَفْسِي وَاللَّهِ لا يَسْبِقُنِي بِهَا فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ فَارْدُدْ عَلَيْهِ ظلامَتَهُ فَانتَزَعَ يَدَهُ مِنْ يَدِي ثُمَّ مَرَّ يُهَمهِمُ سَاعَةً ثُمَّ وقف فَلَحِقْتُهُ فَقَالَ لِي يَا ابن عَبَّاسٍ مَا أَظُنُّ اَلْقَوْمَ منعهم مِنْ صَاحِبِكَ إِلاَّ أَنَّهُمُ اِسْتَصْغَرُوهُ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي هَذِهِ شَرٌ مِنَ اَلْأُولَى فَقُلْتُ وَاللَّهِ مَا اسْتَصْغَرَهُ اَللَّهُ حِينَ أَمَرَهُ أَنْ يَأْخُذَ سُورَةَ بَرَاءَةَ مِنْ أَبِي بَكْر.

شرح نهج البلاغة (لابن أبي الحديد)، ج12، ص20: وَرَوَى ابن عَبَّاسٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عُمَرَ فِي أَوَّلِ خِلاَفَتِهِ وقَدْ أَلْقَى لَهُ صَاعٌ مِنْ تَمْرٍ عَلَى خَصَفَةٍ فَدَعَاني إلى اَلاَكْلِ فَأَكَلْتُ تَمْرَةً وَاحِدَةً واقبل يَأْكُلُ حَتَّى أَتَى عَلَيهِ ثُمَّ شَرِبَ مِن جَرٍ كانَ عِندَهُ وَاستَلقى عَلى مِرفَقَةٍ لَهُ وَطَفِقَ يَحمَدُ اللَّهَ يُكَرِّرُ ذلِكَ ثُمَّ قَالَ مِنْ أَيْنَ جِئْتَ يَا عَبْدَ اَللَّهِ قُلْتُ مِنَ اَلْمَسْجِدِ قَالَ كَيْفَ خَلَّفْتَ اِبْنَ عَمِّكَ فَظَنَنْتُه يُعْنى عَبْدَ اَللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ قُلْتُ خلفتُه يَلْعَبُ مَعَ أترابهِ قَالَ لَمَ اُعْنِ ذَلِكَ إِنَّمَا عَنَيْتُ عَظِيمَكُمْ أَهْلَ اَلْبَيْتِ. قُلتُ خَلَّفْتُهُ يَمتَحُ بِالغَرْبِ عَلَى نَخِيلاتٍ مِنْ فُلاَنٍ وهُوَ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ قَالَ يَا عبْدَ اللَّهِ عَلَيْكَ دِمَاءُ اَلْبُدْنِ إِنْ كَتَمْتَنِيهَا هَلْ بَقِيَ فِي نَفْسِهِ شِئْ مِنْ أَمْرِ اَلْخِلاَفَةِ قُلْتُ نَعَمْ قَال أيْزعُمُ انَّ رَسُولَ اللَّهِ نَصَّ عَلَيْهِ قُلْتُ نَعَمْ وَأَزِيدُكَ سَالَتْ أبَى عَمَّا يَدَّعِيهِ فَقَالَ صَدَقَ فَقَالَ عُمَرُ لَقَدْ كَانَ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ فِي امْرِهِ ذَروٌ مِن قَولٍ لا يُثبِتُ حُجَّةً ولا يَقْطَعُ عُذْراً ولَقَدْ كانَ يُرْبَعُ فِي امْرِهِ وَقْتاً مَا وَلَقَدَ أَرَادَ فِي مَرَضِهِ اَنْ يُصَرِّحَ بِاسْمِهِ فَمَنَعْتُ مِن ذلِك إِشْفَاقاً وَحِيطَةً عَلَى اَلاِسْلاَمِ لاَ ورب هَذِهِ اَلْبَنِيَّةِ لا تَجْتَمِعُ عَلَيْهِ قُرَيْشٌ ابَداً وَلَوْ وَلِيَهَا لانْتَقَضَتْ عَلَيْهِ العَرَبُ مِنْ أَقْطَارِهَا فَعَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ انَّى عَلِمْتُ مَا في نَفسِهِ فامسُك وأبى اللَّهُ إِلاَّ امضاءَ ما حُتَم. ذكر هذا الخبر أحمد بن أبي طاهر صاحب كتاب تاريخ بغداد في كتابه مسندا.

[7]. الكافي، ج1، ص294، ح3: عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:... وَقَالَ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ إِنْ أَخَذْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَأَهْلَ بَيْتِي عِتْرَتِي أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَقَدْ بَلَّغْتُ إِنَّكُمْ سَتَرِدُونَ عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَسْأَلُكُمْ عَمَّا فَعَلْتُمْ فِي الثَّقَلَيْنِ وَالثَّقَلَانِ كِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَأَهْلُ بَيْتِي فَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَهْلِكُوا وَلَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُم، الخبر.

معاني الأخبار، ص90، ح2: عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ أَنَّ النَّبِيَّ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَالَ: إِنِّي أَوْشَكَ‏ أَنْ‏ أُدْعَى‏ فَأُجِيبَ‏ فَإِنِّي تَارِكُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَعِتْرَتِي كِتَابَ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا بِمَا ذَا تَخْلُفُونِّي.

عيون أخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص228، ح1: عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ الصَّلْتِ‏ قَالَ: حَضَرَ الرِّضَا علیه السلام مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ بِمَرْوَ وَقَدِ اجْتَمَعَ فِي مَجْلِسِهِ جَمَاعَةٌ مِنْ عُلَمَاءِ أَهْلِ الْعِرَاقِ وَخُرَاسَانَ فَقَالَ الْمَأْمُونُ أَخْبِرُونِي عَنْ مَعْنَى هَذِهِ الْآيَةِ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَقَالَتِ الْعُلَمَاءُ أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِذَلِكَ الْأُمَّةَ كُلَّهَا فَقَالَ الْمَأْمُونُ مَا تَقُولُ يَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام لَا أَقُولُ‏ كَمَا قَالُوا وَلَكِنِّي أَقُولُ أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِذَلِكَ الْعِتْرَةَ الطَّاهِرَةَ فَقَالَ الْمَأْمُونُ وَكَيْفَ عَنَى الْعِتْرَةَ مِنْ دُونِ الْأُمَّةِ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا علیه السلام إِنَّهُ لَوْ أَرَادَ الْأُمَّةَ لَكَانَتْ أَجْمَعُهَا فِي الْجَنَّةِ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَ‏ فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ ثُمَّ جَمَعَهُمْ كُلَّهُمْ فِي الْجَنَّةِ فَقَالَ عَزَّ وَجَلَ‏ جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ‏ الْآيَةَ فَصَارَتِ الْوِرَاثَةُ لِلْعِتْرَةِ الطَّاهِرَةِ لَا لِغَيْرِهِمْ فَقَالَ الْمَأْمُونُ مَنِ الْعِتْرَةُ الطَّاهِرَةُ فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام الَّذِينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ عَزَّ وَجَلَ‏ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً وَهُمُ الَّذِينَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي أَلَا وَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ‏ تَخْلُفُونَ‏ فِيهِمَا أَيُّهَا النَّاسُ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُم‏، الخبر.

مسند أحمد بن حنبل، ج18، ص114، ح11561: عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي، الثَّقَلَيْنِ، وَأَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ: كِتَابُ اللهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، أَلَا وَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ ".

[8]. تأويل الآيات الظاهرة، ص393: عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ، عَنِ الْإِمَامِ الْعَالِمِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْكَاظِمِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و سلّم مِنْ نُورٍ اخْتَرَعَهُ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَجَلَالِهِ وَهُوَ نُورُ لَاهُوتِيَّتِهِ‏ الَّذِي ابْتَدَأَ مِنْ لَاهٍ أَيْ مِنْ إِلَهِيَّتِهِ مِنْ أَيْنِيَّتِهِ الَّذِي ابْتَدَأَ مِنْهُ‏ وَتَجَلَّى لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ علیه السلام بِهِ فِي طُورِ سَيْنَاءَ فَمَا اسْتَقَرَّ لَهُ وَلَا طَاقَ مُوسَى لِرُؤْيَتِهِ وَلَا ثَبَتَ لَهُ حَتَّى خَرَّ صَاعِقاً مَغْشِيّاً عَلَيْهِ وَكَانَ ذَلِكَ النُّورُ مُحَمَّداً صلّی الله علیه و آله و سلّم فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَخْلُقَ مُحَمَّداً مِنْهُ قَسَّمَ ذَلِكَ النُّورِ شَطْرَيْنِ فَخَلَقَ مِنَ الشَّطْرِ الْأَوَّلِ مُحَمَّداً وَمِنَ الشَّطْرِ الْآخَرِ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَلَمْ يَخْلُقْ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ غَيْرَهُمَا خَلَقَهُمَا اللَّهُ بِيَدِهِ وَنَفَخَ فِيهِمَا بِنَفْسِهِ مِنْ نَفْسِهِ لِنَفْسِهِ وَصَوَّرَهُمَا عَلَى صُورَتِهِمَا وَجَعَلَهُمَا أُمَنَاءَ لَهُ وَشُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَخُلَفَاءَ عَلَى خَلِيقَتِهِ وَعَيْناً لَهُ عَلَيْهِمْ وَلِسَاناً لَهُ إِلَيْهِمْ قَدِ اسْتَوْدَعَ فِيهِمَا عِلْمَهُ وَعَلَّمَهُمَا الْبَيَانَ وَاسْتَطْلَعَهُمَا عَلَى غَيْبِهِ وَجَعَلَ أَحَدَهُمَا نَفْسَهُ وَالْآخَرَ رُوحَهُ لَا يَقُومُ وَاحِدٌ بِغَيْرِ صَاحِبِهِ ظَاهِرُهُمَا بَشَرِيَّةٌ وَبَاطِنُهُمَا لَاهُوتِيَّةٌ ظَهَرَا لِلْخَلْقِ عَلَى هَيَاكِلِ النَّاسُوتِيَّةِ حَتَّى يُطِيقُوا رُؤْيَتَهُمَا وَهُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى‏ وَلَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ فَهُمَا مَقَامُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَحِجَابُ خَالِقِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ بِهِمَا فَتَحَ اللَّهُ بَدْءَ الْخَلْقِ وَبِهِمَا يَخْتِمُ الْمُلْكَ وَالْمَقَادِيرَ. ثُمَّ اقْتَبَسَ مِنْ نُورِ مُحَمَّدٍ وَفَاطِمَةَ ابْنَتَهُ كَمَا اقْتَبَسَ نُورَهُ مِنْ نُورِهِ وَاقْتَبَسَ مِنْ نُورِ فَاطِمَةَ وَعَلِيٍّ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ كَاقْتِبَاسِ الْمَصَابِيحِ هُمْ خُلِقُوا مِنَ الْأَنْوَارِ وَانْتَقَلُوا مِنْ ظَهْرٍ إِلَى ظَهْرٍ وَصُلْبٍ إِلَى صُلْبٍ وَمِنْ رَحِمٍ إِلَى رَحِمٍ فِي الطَّبَقَةِ الْعُلْيَا مِنْ غَيْرِ نَجَاسَةٍ بَلْ نَقْلاً بَعْدَ نَقْلِ لَا مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ وَلَا مِنْ نُطْفَةً خَثِرَةٍ كَسَائِرِ خَلْقِهِ بَلْ أَنْوَارٌ انْتَقَلُوا مِنْ أَصْلَابِ الطَّاهِرِينَ إِلَى أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ لِأَنَّهُمْ صَفْوَةُ الصَّفْوَةِ اصْطَفَاهُمْ لِنَفْسِهِ وَجَعَلَهُمْ خُزَّانَ عِلْمِهِ وَبُلَغَاءَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ أَقَامَهُمْ مَقَامَ نَفْسِهِ لِأَنَّهُ لَا يُرَى وَلَا يُدْرَكُ وَلَا تُعْرَفُ كَيْفِيَّتُهُ وَلَا إِنِّيَّتُهُ‏ فَهَؤُلَاءِ النَّاطِقُونَ الْمُبَلِّغُونَ عَنْهُ الْمُتَصَرِّفُونَ فِي أَمْرِهِ وَنَهْيِهِ فِيهِمْ‏ يَظْهَرُ قُدْرَتُهُ وَمِنْهُمْ تُرَى آيَاتُهُ وَمُعْجِزَاتُهُ وَبِهِمْ وَمِنْهُمْ عَرَفَ عِبَادُهُ نَفْسَهُ وَبِهِمْ يُطَاعُ أَمْرُهُ وَلَوْلَاهُمْ مَا عُرِفَ اللَّهُ وَلَا يُدْرَى كَيْفَ يُعْبَدُ الرَّحْمَنُ فَاللَّهُ يَجْرِي أَمْرُهُ كَيْفَ شَاءَ فِيمَا يَشَاءُ لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْئَلُونَ‏.

[9]. من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص613:... مَنِ اتَّبَعَكُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ وَمَنْ خَالَفَكُمْ‏ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ‏ وَمَنْ جَحَدَكُمْ كَافِرٌ وَمَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ وَمَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ الْجَحِيمِ أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا سَابِقٌ لَكُمْ فِيمَا مَضَى وَجَارٍ لَكُمْ فِيمَا بَقِيَ وَأَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَنُورَكُمْ وَطِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَطَهُرَتْ‏ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ‏ خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ‏ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ‏ وَجَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَمَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَطَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَتَزْكِيَةً لَنَا، الخبر.

[10]. تاريخ ابن خلدون، ج1، ص216:... وأما الحسين فإنه لما ظهر فسق يزيد عند الكافة من أهل عصره بعثت شيعة أهل البيت بالكوفة للحسين أن يأتيهم فيقوموا بامره فرأى الحسين أن الخروج على يزيد متعين من أجل فسقه لا سيما من له القدرة على ذلك وظنها من نفسه بأهليته وشوكته فاما الأهلية فكانت كما ظن وزيادة وأما الشوكة فغلط يرحمه الله فيها لان عصبية مضر كانت في قريش وعصبية عبد مناف إنما كانت في بني أمية تعرف ذلك لهم قريش وسائر الناس ولا ينكرونه وإنما نسي ذلك أول الاسلام لما شغل الناس من الذهول بالخوارق وأمر الوحي وتردد الملائكة لنصرة المسلمين فأغفلوا أمور عوائدهم وذهبت عصبية الجاهلية ومنازعها ونسيت ولم يبق إلا العصبية الطبيعية في الحماية والدفاع ينتفع بها في إقامة الدين وجهاد المشركين والدين فيها محكم والعادة معزولة حتى إذا انقطع أمر النبوءة والخوارق المهولة تراجع الحكم بعض الشئ للعوائد فعادت العصبية كما كانت ولمن كانت وأصبحت مضر أطوع لبني أمية من سواهم بما كان لهم من ذلك قبل فقد تبين لك غلط الحسين إلا أنه في أمر دنيوي لا يضره الغلط فيه وأما الحكم الشرعي فلم يغلط فيه لأنه منوط بظنه وكان ظنه القدرة على ذلك ولقد عذله ابن العباس وابن الزبير وابن عمر وابن الحنفية أخوه وغيره في مسيره إلى الكوفة وعلموا غلطه في ذلك ولم يرجع عما هو بسبيله لما أراده الله وأما غير الحسين من الصحابة الذين كانوا بالحجاز ومع يزيد بالشام والعراق ومن التابعين لهم فرأوا أن الخروج على يزيد وإن كان فاسقا لا يجوز لما ينشأ عنه من الهرج والدماء فاقصروا عن ذلك ولم يتابعوا الحسين ولا أنكروا عليه ولا أثموه لأنه مجتهد وهو أسوة المجتهدين ولا يذهب بك الغلط أن تقول بتأثيم هؤلا بمخالفة الحسين وقعودهم عن نصره فإنهم أكثر الصحابة وكانوا مع يزيد ولم يروا الخروج عليه وكان الحسين يستشهد بهم وهو بكربلاء على فصله وحقه ويقول سلوا جابر بن عبد الله وأبا سعيد الخدري وأنس بن مالك وسهل بن سعيد وزيد بن أرقم أمثالهم ولم ينكر عليهم قعودهم عن نصره ولا تعرض لذلك لعلمه أنه عن اجتهاد وإن كان هو على اجتهاد ويكون ذلك كما يحد الشافعي والمالكي والحنفي على شرب النبيذ وأعلم أن الامر ليس كذلك وقتاله لم يكن عن اجتهاد هؤلاء وإن كان خلافه عن اجتهادهم وإنما انفرد بقتاله يزيد وأصحابه ولا تقولن إن يزيد وإن كان فاسقا ولم يجز هؤلاء الخروج عليه فأفعاله عندهم صحيحة واعلم أنه إنما ينفذ من أعمال الفاسق ما كان مشروعا وقتال البغاة عندهم من شرطه أن يكون مع الإمام العادل وهو مفقود في مسئلتنا فلا يجوز قتال الحسين مع يزيد ولا ليزيد بل هي من فعلاته المؤكدة لفسقه والحسين فيها شهيد مثاب وهو على حق واجتهاد والصحابة الذين كانوا مع يزيد على حق أيضا واجتهاد.

[11]. الكافي، ج2، ص614، ح1: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام بَيِّنْهُ تِبْيَاناً وَلَا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعْرِ وَلَا تَنْثُرْهُ‏ نَثْرَ الرَّمْلِ‏ وَلَكِنْ أَفْزِعُوا قُلُوبَكُمُ الْقَاسِيَةَ وَلَا يَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَةِ.

[12]. الكافي، ج1، ص371، ح3: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام جُعِلْتُ فِدَاكَ مَتَى الْفَرَجُ فَقَالَ يَا أَبَا بَصِيرٍ وَأَنْتَ مِمَّنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا مَنْ عَرَفَ هَذَا الْأَمْرَ فَقَدْ فُرِّجَ عَنْهُ لِانْتِظَارِهِ.

الكافي، ج1، ص371، ح4: عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخُزَاعِيِّ قَالَ: سَأَلَ أَبُو بَصِيرٍ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَأَنَا أَسْمَعُ فَقَالَ تَرَانِي أُدْرِكُ الْقَائِمَ علیه السلام فَقَالَ يَا أَبَا بَصِيرٍ أَ لَسْتَ تَعْرِفُ إِمَامَكَ فَقَالَ إِي وَاللَّهِ وَأَنْتَ هُوَ وَتَنَاوَلَ يَدَهُ فَقَالَ وَاللَّهِ مَا تُبَالِي يَا أَبَا بَصِيرٍ أَلَّا تَكُونَ مُحْتَبِياً بِسَيْفِكَ فِي ظِلِّ رِوَاقِ الْقَائِمِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ.

[13]. الكافي، ج1، ص371، ح1: عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:‏ اعْرِفْ إِمَامَكَ‏ فَإِنَّكَ‏ إِذَا عَرَفْتَ‏ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ.

الكافي، ج1، ص371، ح2: عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ‏ فَقَالَ يَا فُضَيْلُ اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَمَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً فِي عَسْكَرِهِ لَا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ‏ قَعَدَ تَحْتَ‏ لِوَائِهِ قَالَ وَقَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ بِمَنْزِلَةِ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم.

الكافي، ج1، ص371، ح5: عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ:‏ مَنْ مَاتَ وَلَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةُ جَاهِلِيَّةٍ وَمَنْ مَاتَ وَهُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَمَنْ مَاتَ وَهُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ كَانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ.

الكافي، ج1، ص372، ح6: عَنْ عَلِيِّ بْنِ هَاشِمٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: مَا ضَرَّ مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِأَمْرِنَا أَلَّا يَمُوتَ فِي وَسَطِ فُسْطَاطِ الْمَهْدِيِّ وَعَسْكَرِهِ.

الكافي، ج1، ص372، ح7: عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ:‏ اعْرِفِ الْعَلَامَةَ فَإِذَا عَرَفْتَهُ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ: يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ‏ فَمَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ كَانَ كَمَنْ كَانَ فِي فُسْطَاطِ الْمُنْتَظَرِ علیه السلام.

[14]. كمال الدين وتمام النعمة، ج2، ص447:... فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي مَا زِلْتُ أَفْحَصُ عَنْ أَمْرِكَ بَلَداً فَبَلَداً مُنْذُ اسْتَأْثَرَ اللَّهُ بِسَيِّدِي أَبِي مُحَمَّدٍ علیه السلام فَاسْتَغْلَقَ عَلَيَّ ذَلِكَ حَتَّى مَنَّ اللَّهُ عَلَيَّ بِمَنْ أَرْشَدَنِي إِلَيْكَ وَدَلَّنِي عَلَيْكَ وَالشُّكْرُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَوْزَعَنِي‏ فِيكَ مِنْ كَرِيمِ‏ الْيَدِ وَالطَّوْلِ‏ ثُمَّ نَسَبَ نَفْسَهُ وَأَخَاهُ مُوسَى وَاعْتَزَلَ بِي نَاحِيَةً ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَبِي علیه السلام عَهِدَ إِلَيَّ أَنْ لَا أُوَطِّنَ مِنَ الْأَرْضِ إِلَّا أَخْفَاهَا وَأَقْصَاهَا إِسْرَاراً لِأَمْرِي وَتَحْصِيناً لِمَحَلِّي لِمَكَايِدِ أَهْلِ الضَّلَالِ وَالْمَرَدَةِ مِنْ أَحْدَاثِ الْأُمَمِ الضَّوَالِّ فَنَبَذَنِي إِلَى عَالِيَةِ الرِّمَالِ وَجُبْتُ صَرِائِمَ الْأَرْضِ يُنْظِرُنِي الْغَايَةَ الَّتِي عِنْدَهَا يَحُلُّ الْأَمْرُ وَيَنْجَلِي الْهَلَعُ‏ وَكَانَ علیه السلام أَنْبَطَ لِي مِنْ خَزَائِنِ الْحِكَمِ وَكَوَامِنِ الْعُلُومِ مَا إِنْ أَشَعْتُ إِلَيْكَ‏ مِنْهُ جُزْءاً أَغْنَاكَ عَنِ الْجُمْلَةِ، الخبر.

الاحتجاج، ج2، ص497: لِلْأَخِ السَّدِيدِ وَالْوَلِيِّ الرَّشِيدِ الشَّيْخِ الْمُفِيدِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَدَامَ اللَّهُ إِعْزَازَهُ مِنْ مُسْتَوْدَعِ الْعَهْدِ الْمَأْخُوذِ عَلَى الْعِبَادِ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، أَمَّا بَعْدُ سَلَامٌ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ الْمُخْلِصُ فِي الدِّينِ الْمَخْصُوصُ فِينَا بِالْيَقِينِ فَإِنَّا نَحْمَدُ إِلَيْكَ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَنَسْأَلُهُ الصَّلَاةَ عَلَى سَيِّدِنَا وَمَوْلَانَا وَنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ وَنُعْلِمُكَ أَدَامَ اللَّهُ تَوْفِيقَكَ لِنُصْرَةِ الْحَقِّ وَأَجْزَلَ مَثُوبَتَكَ عَلَى نُطْقِكَ عَنَّا بِالصِّدْقِ أَنَّهُ قَدْ أُذِنَ لَنَا فِي تَشْرِيفِكَ بِالْمُكَاتَبَةِ وَتَكْلِيفِكَ مَا تُؤَدِّيهِ عَنَّا إِلَى مَوَالِينَا قِبَلَكَ أَعَزَّهُمُ اللَّهُ بِطَاعَتِهِ وَكَفَاهُمُ الْمُهِمَّ بِرِعَايَتِهِ لَهُمْ وَحِرَاسَتِهِ فَقِفْ أَيَّدَكَ اللَّهُ بِعَوْنِهِ عَلَى أَعْدَائِهِ الْمَارِقِينَ‏ مِنْ‏ دِينِهِ‏ عَلَى مَا أَذْكُرُهُ وَاعْمَلْ فِي تَأْدِيَتِهِ إِلَى مَنْ تَسْكُنُ إِلَيْهِ بِمَا نَرْسِمُهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ نَحْنُ وَإِنْ كُنَّا نَائِينَ بِمَكَانِنَا النَّائِي عَنْ مَسَاكِنِ الظَّالِمِينَ حَسَبَ الَّذِي أَرَانَاهُ اللَّهُ تَعَالَى لَنَا مِنَ الصَّلَاحِ وَلِشِيعَتِنَا الْمُؤْمِنِينَ فِي ذَلِكَ مَا دَامَتْ دَوْلَةُ الدُّنْيَا لِلْفَاسِقِينَ فَإِنَّا نُحِيطُ عِلْماً بِأَنْبَائِكُمْ وَلَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْ‏ءٌ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَمَعْرِفَتُنَا بِالذُّلِّ الَّذِي أَصَابَكُمْ مُذْ جَنَحَ كَثِيرٌ مِنْكُمْ إِلَى مَا كَانَ السَّلَفُ الصَّالِحُ عَنْهُ شَاسِعاً وَنَبَذُوا الْعَهْدَ الْمَأْخُوذَ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ‏ إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَلَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَلَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَاصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاء، الخبر.

[15]. التجريد (للمحقق الطوسي)، ص285.