مقدمات ظهور و رجعت - جلسه دهم
مقدمات ظهور و رجعت
جلسه 10
أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین
ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
مروری بر جلسه گذشته و وجوب گرفتن همه امور از اهل بیت علیهم السلام
در جلسه گذشته حدیث امیر المؤمنین علیه السلام درباره اعراف بودن آن بزرگواران را متذکّر شدیم، سخن ما در این بود که ما باید اعتقادات، معارف، دین، آیین، عمل، مستحبّات، واجبات، اخلاقیات، اقتصادیات و همه چیز خود را فقط از قرآن و اهل بیت علیهم السلام بگیریم و بر این میزان جلو برویم.
رفتن به سمت آیات و روایات یا کسی که فقط از اینها میگیرد
شما دو گونه هستی؛ یا میتوانی فرمایشات امام خود و آیات قرآن را بفهمی و مستقلاً از آن نتیجه و مطلب بگیری و توحید، رسالت پیامبر، ولایت، نماز، روزه خود را بفهمی که اگر اینطور بود از قرآن کریم و سخنان اهل بیت علیهم السلام که در کتاب اصول و فروع کافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار، وسائل الشیعه شیخ حر عاملی است میگیری.
و یا این قوّه فهم و درک را نداری و خودت میدانی که هر چقدر قرآن را ورق بزنی نمیتوانی مطلب را از قرآن بفهمی و هر چقدر در روایات اهل بیت علیهم السلام بروی نمیتوانی. امّا میدانی که باید همه چیز خود را از اهل بیت علیهم السلام بگیری که این حرف میزان اوّل است. اگر خودم نمیتوانم باید سراغ کسی بروم که یقین داشته باشم فقط از اهل بیت علیهم السلام میگیرد.
این چند جلسه صحبت ما در این مورد بود، چون میخواهیم از رجعت سخن بگوییم، ان شاء الله امام زمان علیه السلام تشریف بیاورند و عملاً با چشم خود رجعت را ببینیم و دیگر احتیاجی به اینکه کسی به شما یاد دهد و حدیث بخواند نباشد، حضرت خود با اعمال، رفتار، کردار و با انواری که از خودشان آشکار میکنند «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ وَفَازَ الْفَائِزُونَ بِوَلَايَتِكُمْ[1]؛ و زمین به نور شما روشن گردید و رستگاران به ولایت شما رستگار شدند» میشود آن را میبینید، هنگامی که امام ظهور میکنند «يَسْتَغْنِي النَّاسُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَنُورِ الْقَمَرِ وَيَجْتَزُونَ بِنُورِ الْإِمَامِ[2]؛ مردم از نور خورشید و روشنایی ماه بینیاز میشوند و به نور امام اکتفا میکنند»؛ نه اینکه خورشید و ماه نیستند بلکه مردم از نور خورشید و ماه مُستغنِی میشوند؛ یعنی چه نور خورشید باشد یا نباشد مؤمنین نور خودشان را دارند چون نور امام به باطن این مؤمن میتابد و در این دنیا از باطن او به ظاهرش سرایت نمیکند، چون الآن گرفتار هوی، هوس، زندگی، مشکلات و مزاحمات هستیم و حجابها جلو را گرفته، امّا آن موقع نور امام که ان شاء الله به قلب بنده و جنابعالی تابش میکند؛ از چشم، گوش، بدن و ناخنهای من و شما آشکار میشود.
اهل بیت علیهم السلام نور خداوند و نورانی کنندگان قلوب مؤمنین
ابوخالد کابلی که از شیعیان بزرگ زمان امام باقر علیه السلام است از آن حضرت در مورد آیۀ: {فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا}[3]؛ «حال كه چنين است، به خدا و رسول او و نورى كه نازل كردهايم ايمان بياوريد» سؤال کرد، امام علیه السلام فرمودند: «يَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَاللَّهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ وَاللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ وَهُمْ وَاللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الْأَرْضِ وَاللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَهُمْ وَاللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَيَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَيَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَلَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَيَكُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَآمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ»[4]؛ ای اباخالد، به خدا قسم آن نور تا روز قیامت ائمّه علیهم السلام هستند، آنها نوریاند که خداوند فرو فرستاده و ایشان نور خداوند در آسمانها و زمیناند، نور امام در قلوب مؤمنین نورانیتر از خورشید تابان در روز است و به خدا قسم آنها قلوب مؤمنین را نورانی میکنند، البته همین الآن هم نورانی میکنند امّا از باطن ما به ظاهر ما سرایت نمیکند و خود را نشان نمیدهد که پردهای جلوی آن را گرفته است.
این نور آن روز آشکار میشود، به همین دلیل فرمودند: مؤمن به کف دست خود نگاه میکند و احکام خود را میفهمد و میگیرد، هر جای دنیا که باشد امام خود را میبیند،[5] الآن که این تلویزیونها و بازیها آمده بعضی خیلی عجله کرده و میگویند حضرت پشت تلویزیون میایستند و سخنرانی میکنند و همه اینطور حضرت را میبینند! نه اینگونه نیست، اینجا به گونه دیگری است که ان شاء الله به آن میرسیم.
یا در جنگهایی که شعیب بن صالح یکی از شیعیان بسیار عظیم امام زمان دارد شمشیرهای آنها کوه را دو تکّه کرده و از آن آتش بیرون میزند که میگویند همین توپ و تانک است، اینهایی که عرض میکنم را کسانی نوشتهاند که بزرگان روز در قم هستند، اشخاص روز، نه اشخاص نزد خدا چون بعد از مردن مشخّص میشود چه خبر است!
پس در این چند جلسه مقصود ما این بود که اعتقاد و دین خود را باید از ائمّه علیهم السلام بگیریم، مخصوصاً اعتقادات! چون اعتقادات ما دین و آیین ماست، امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: «دِينَكُمْ دِينَكُمْ فَإِنَّ السَّيِّئَةَ فِيهِ خَيْرٌ مِنَ الْحَسَنَةِ فِي غَيْرِهِ وَالسَّيِّئَةُ فِيهِ تُغْفَر وَالْحَسَنَةُ فِي غَيْرِهِ لَا تُقْبَل؛[6] دين خود را نگهداريد، دين خود را نگهداريد؛ زيرا گناه در آن بهتر از حسنه در غير آن است، گناه در آن آمرزيده شود و حسنه در غير آن پذيرفته نشود»؛ دین خود را نگه داشته و بدانید آن را از چه کسی گرفته و پیرو چه کسی هستید؟ اعتقاد به رسالت و امامت چه کسی داشته و اطاعت که را واجب میدانید؟ این دین است.
چرا من امیر المؤمنین علیه السلام میگویم دین خود را نگه داشته و در دین، اعتقادات، امامت و ولایت خود سست نشوید؟ زیرا خداوند در دین گناهان شما را میآمرزد امّا در غیر دین هیچ کدام از خوبیها و حسنات قبول نمیشوند، انسان هم غیر از این دو طریق راهی ندارد، انسان است و حسنه و سیّئه، که هرکس حسنه کرد پاداش دارد و هرکس سیّئه کرد عذاب دارد.
این دینی است که حسنه در غیر آن پذیرفته نمیشود؛ یعنی نماز، روزه، توحید، اعتقاد او به قیامت و هیچ چیزی از او در غیر آن پذیرفته نمیشود، این است که حضرت فرمودند: «سَوَاءٌ عَلَى مَنْ خَالَفَ هَذَا الْأَمْرَ صَلَّى أَوْ زَنَى»[7]؛ هرکس مخالف ولایت است نماز خواندن و گناه کردن او مساوی است که اگر گناه کند آمرزیده نشده و نماز بخواند قبول نمیشود.
پس در اینجا چیزی نداری امّا آن سمت که دین و ولای امیر المؤمنین علیه السلام است تمام حسنات پذیرفته و نوشته شده و گناهان هم آمرزیده میشوند، شما هم که راهی غیر از این دو نداری؛ یا کارهای خیر و حسنه انجام میدهی یا گناه میکنی.
در روایات فرمودند: اگر کسی ولای امیر المؤمنین علیه السلام داشته باشد؛ خداوند گناهان او را میآمرزد[8]، اهل بیت این همه نسبت به این مطلب تأکید فرمودند، پس دین را محکم و استوار نگه دارید که در این چند جلسه مقصود ما بود.
اعراف بودن اهل بیت علیهم السلام و معرّفی ایشان بر صراط
اگر ما بخواهیم این مراحلی که آقا امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند را تک تک توضیح دهیم ـ که در هر کدام چه مقامات و مراتبی را بیان میکنند ـ؛ حداقل نیاز به ده جلسه صحبت دارد! امّا فقط ترجمه میکنیم تا غرض و مراد ما از میان نرود، حضرت فرمودند: «وَنَحْنُ الْأَعْرَافُ» ما اعراف هستیم، «يُعَرِّفُنَا اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الصِّرَاطِ»؛ (فقط سریع ترجمه میکنم) خداوند ما را در روز قیامت که همه عالم جمع شدهاند بر روی صراط ـ نه پل صراط ـ معرّفی میکند.
«يَوْمَ الْقِيَامَةِ»، «الصِّرَاطِ» و «يُعَرِّفُنَا اللَّهُ» چیست؟ اینها مطالب بسیار عظیم اهل بیت علیهم السلام است، خداوند در آنجا معرّفی میکند که ما ولی، باب، وجه، سبیل، ملاک و میزان توحید و امامان بر حق او هستیم و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم پیامبر بر تمام عالم، من علی بن ابی طالب علیه السلام امام و وصی پیامبر بر تمام عالم، اطاعت اهل بیت علیهم السلام من واجب و معصیت آنها حرام است و الی ما شاء اللّه از اینگونه اعتقاداتی که داریم، اینها را خداوند به تمام موجوداتی که در قیامت هستند معرّفی میکند.
در قیامت چه کسانی حاضر میشوند؟ فکر میکنیم در قیامت فقط ما، پسر خاله، پسر دایی و همسایههای ما هستند؟! اینطور نیست بلکه قیامت جایی وسیعتر از این حرفهاست و کل خلق در قیامت جمع هستند، در بعضی از روایات فرمودند: ما در اعراف هستیم؛ اعراف به معنای محل بلند و تل است امّا معنای اعراف خود مطلب دارد، ما از اعراف مؤمنی را که در گوشه قیامت گرفتار و گناهکار است و گناه او به گونهای بوده که تا قیامت او را کشانده نگاه میکنیم.[9]
معنای (عَرَفَ): شناخت و انقیاد
همیشه بدانید ائمّه علیهم السلام شخصی را که در سخنان خود میزان قرار میدهند؛ مسألهای دارد! اینها مسائل دینی ماست و هر وقت مسائل دینی پیش آیند محکم پای آن ایستادهام چون مسائل دینی شوخی بردار نیست و ممکن است همین امشب بمیرم، آیا من مسائل دینی خود را بخاطر اینکه حاج آقا اینجا نشستهاند مقداری خلاصه کرده و رد شوم؟! نه اینگونه نیست چون ممکن است قبل از اینکه این آقا را ببینم که بخاطر او مطلب را خلاصه و جمع و جور کنم اصلاً جای دیگری بروم که کتک بکار است.
انسان باید حواسش نسبت به بزرگان شیعه و کسانی همانند سلمان فارسی خیلی جمع باشد، چون حضرت نسبت به سلمان فرمودند: «إِنَّ سَلْمَانَ بَابُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ مَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَمَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً»[10]؛ سلمان باب خداوند است، هرکس سلمان را بشناسد؛ یعنی نه اینکه بداند سلمان چند ساله، ایرانی، در مدینه زندگی میکرده، مسلمان، از امّت پیامبر، در خلافت عمر والی او شده و در همان جا از دنیا رفته! بلکه مراد این است که بداند پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم سلمان را بزرگ و عظیم میدانستند و آن بزرگوار و امیر المؤمنین علیه السلام علم خود را به سلمان یاد دادند که وقتی از امام سؤال کردند اینکه فرمودند: «سَلْمَانَ أَدْرَكَ عِلْمَ الْأَوَّلِ وَعِلْمَ الْآخِرِ» یعنی چه؟ یعنی علم بنی اسرائیل و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم؟ حضرت فرمودند: «لَيْسَ هَكَذَا يَعْنِي، وَلَكِنْ عِلْمَ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَعِلْمَ عَلِيٍّ علیه السلام وَأَمْرَ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَأَمْرَ عَلِيٍّ علیه السلام»[11].
انسان باید بداند که وقتی فرمودند: هرکس سلمان را بشناسد خدا را شناخته و هرکس او را انکار کند خدا را انکار کرده، یعنی آن را پذیرفته و نسبت به آن انقیاد و اعتقاد داشته باشد، هنگامی که فهمید امام فرمودند: سلمان علم محمّد و علی را دارا و باب اللّه است در مقابل غیر این بایستد، شمشیر بکشد و شهید شود، این معنای عَرَفَ است، نه اینکه بداند سلمان انسان خوبی است. مگر تمام منافقین نمیدانستند که امیر المؤمنین علیه السلام و سلمان حق هستند، مگر نمیدانستند رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم امثال سلمان، مقداد، ابوذر، عمّار، جابر بن عبد الله، ابو سعید خدری، حذیفة بن یمان، ابو ایّوب انصاری و... را بزرگ و عظیم دانسته و به حرمت آنها معتقد بودند؟ آنها این مطلب را میدانستند امّا نپذیرفته و بر مقتضای آن حرکت نمیکردند بلکه خلاف آن را انجام میدادند، میگفتند چون پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: جابر بن عبداللّه چنین است؛ ما او را در دستگاه خود راه نمیدهیم.
ببینید اصحاب امیر المؤمنین علیه السلام هیچ نقشی در خلافت خلفا ندارند، خلیفه دوّم سلمان را به دلائلی به مدائن فرستاد، چون نمیتوانست مدائن را جمع کند و اینکه سلمان، فارسی بود و میدانست آنجا چه خبر است او را به آنجا فرستاد، در غیر این صورت هرگز این کار را انجام نمیداد.[12]
در اینجا میفرمایند: «يُعَرِّفُنَا اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الصِّرَاطِ فَلَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَعَرَفْنَاهُ وَلَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَنَا وَأَنْكَرْنَاهُ»؛ به بهشت نمیرود مگر کسی که او ما را شناخته و ما هم او را بشناسیم و به دوزخ نمیرود مگر کسی که او ما را انکار کرده و ما هم او را انکار کنیم؛ یعنی بداند پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم من علی بن ابی طالب را وصی و خلیفه قرار دادهاند و حق با من است؛ امّا با شمشیر با من جنگیده و به مقتضایش حرکت نمیکند، این باید از من پیروی کند و جان خود را برای من بدهد امّا نمیدهد، این علمی است که انسان وقتی آن را دارا میشود بوسیله آن حجّت بر انسان تمام میشود.
اگر منافقین نمیداستند پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم حضرت علی علیه السلام را خلیفه، وصی، وزیر، وارث و... خود قرار دادهاند؛ تکلیفی نداشتند! پس این علم علم تکلیف است، پس معنای عرفان پذیرفتن است که در مقابل آن انکار است؛ یعنی آن را قبول نکند و بگوید پیامبر گفته که گفته، ما دنبال شما نمیآییم.
معنای (صراط): حقیقتی از دنیا تا اعلای بهشت
بعض از علما ـ که خدا رحمتشان کند ـ در مطالبی که برای صراط نوشتهاند حدود سیزده معنا برای آن ذکر کردهاند، اگر کسی بتواند آنها را بخواند متوجّه خواهد شد چقدر عظیم و زیبا هستند، حضرت میفرمایند: خداوند ما را بر صراط میشناساند؛ صراط حقیقتی بوده که پایین آن عالم طبیعت و بالای آن اعلای بهشت است، از این پایین بنا شده و به سمت بالا میرود و مانند پلهای دنیا نیست که مستقیم باشد، ممکن است شما در حرکت به بالا مانند باد، ابر یا اسب تندرو حرکت کنید و از این عالم دنیا، طبیعت، هوی، هوس، جهل، نادانی، پوچی، منقرض، فانی و {مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ}[13] که به بالا میروید راحت شده و بود و نبود اینها هیچ تفاوتی برای شما نمیکند.[14]
اگر بدست بنده و جنابعالی پول برسد در خرید خانه بزرگ، فرش و ماشین گران قیمت شتاب میکنیم، آیا ما از صراط بالا میرویم؟ نه ما به طرف پایین میرویم امّا اشخاصی مانند اویس قرن بالا میروند، که تاجری به او گفت: تو در معامله وساطت کردی و من سود زیادی بردم و رابطه من با اهل مدینه درست شد، میخواهم برای تو مقدار زیادی خوراک و پوشاک بیاورم، تاجر آنها را به محلّهای که اویس در یمن زندگی میکرد آورد، فقرا هنگامی که بشنوند تاجری آمده و با خود چیزیهایی آورده جمع میشوند، آن موقع فقرا از دور و نزدیک برای تماشا آمده بودند.
هنگامی که آنها را چیده و به اویس تحویل داد میان آنها نانهای گرد بودند، اگر ما بودیم چه میکردیم؟ میگفتیم: فوراً تا فقرا نیامدند اینها را جمع کنید و به انبار ببرید که اوضاع خراب است، ما در حال افتادن از صراط هستیم. اویس نصفی از یک نان را برداشته و گفت: این را برای مادرم بر میدارم، بعد کنار رفت و به فقرا اشاره کرد که هرکس هرچه میخواهد بردارد، شما فکر کنید او هنگامی که این لحظه را تماشا میکرده چه لذّتی میبرده است، این شخص در حال رفتن بلا رفتن از صراط است و از آن لذّت میبرد، فقرا هر کدام میخواهند بیشتر بردارند چون اویس که نیستند بلکه مانند ما هستند، هر کدام دست دراز کرده و میگویند این را اوّل من برداشتم و... اویس تماشا کرده و از صراط خود بالا میرود.
اقسام کسانی که به صراط آویزان شدهاند و تیزی و پهنی آن
حضرت فرمودند: کسانی که به صراط آویزان شده و از آن بالا میروند چند گونهاند؛ بعضی مانند بچّه کوچک که نمیتواند بلند شود و از چیزی میگیرد و راه میرود بوده، بعضی با پاهای خود به آن معلّق شده که گاهی آتش پای آنها را گرفته و گاهی رها میکند و بعضی اوقات کسانی به پایین میافتند.
ما در زندگی عادی خود در حال پایین افتادن هستیم، امّا این اعتقاد ما که امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: «دِينَكُمْ دِينَكُمْ فَإِنَّ السَّيِّئَةَ فِيهِ... تُغْفَر»[15] ما را نجات میدهد، جبرئیل نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آمده و عرض کرد: سنگی هفتاد سال پیش در دوزخ افتاد و الآن به آخر آن رسید؛ فکر میکنید سنگ انداختهاند؟ نه، رفتند و دیدند منافقی که هفتاد سال گناه کرده از دنیا رفته است، آن سنگ؛ خود آن منافق بود که در تمام زندگی خود به پایین میرفت و هنگامی که مرگ او رسید جایگاه خود را پیدا کرد.[16]
خداوند ما اهل بیت علیهم السلام را محیط بر صراط قرار داده و ما بالای آن را دیده، میدانیم و تحت نظر ماست، چون صراط عبارت است از ولایت ما که از این دنیای کوچک شروع شده به سوی مقامات توحیدی الهی میرود، هر شخصی در هر جایی از ولایت ما قرار دارد در همان جای صراط است و ما هم بر ولایت خود مسلّط، عالم، آگاه، شاهد، ولی و مُتصرِّف هستیم و هر کجا را که بخواهیم لرزانده و ثابت میکنیم، هر کجا را بخواهیم پهن و نازک میکنیم و در جایی فرمودند: «أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَأَحَدُّ مِنَ السَّيْفِ»[17]؛ صراط از مو نازکتر و از شمشیر تیزتر است.
تمام خونهای عالم بر گردن اولی و دومی
چه کسی میخواهد روی صراط با آن صفات راه برود؟ اصلاً نمیشود، امّا صراط برای بعضیها از تمام عالمی که ما میبینیم پهنتر است، مقصود بنده سلمان است که انسان حواس خود را نسبت به شیعیان عظیم امیر المؤمنین علیه السلام جمع کند تا سخنی که نباید بگوید را نگوید و فرمودند: شخصی سخنی میگوید و از بالا و کوه بلند به انتهای درّه افتاده و نابود میشود.[18]
امام علیه السلام میفرمایند: شخصی را روز قیامت میآورند و نامه اعمالش را به او نشان میدهند، میبیند در آن زنا، دزدی و آدم کشی نوشتهاند، عرض میکند: پروردگارا این نامه را اشتباه آوردهاند، این نامه من نیست، ندا میآید: بنده من، چرا این نامه تو نیست؟ میگوید: من اصلاً آدم کش نیستم و تا حالا یک مورچه را هم نکشتهام ـ بعضیها بیعرضهاند کتک میخورند امّا جرأت نمیکنند یک چاقو بکشند امّا بعضی هم به سادگی چاقو میکشند، بعضی با زن خود دعوا میکنند و چاقو میکشند ـ، ندا میآید: بنده من اینها مال توست، میگوید: چطور مال من است در حالی که من در خانه نشسته و عبادت میکردم و اصلاً از زنا فراری بودم؟ میفرمایند: «خَرَجَتْ مِنْكَ كَلِمَةٌ فَبَلَغَتْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا»؛ کلمهای از دهان تو خارج شد و حواست نبود که چه میگویی، آن یک کلمه به شرق و غرب زمین رسید «فَسُفِكَ بِهَا الدَّمُ الْحَرَامُ وَانْتُهِبَ بِهَا الْمَالُ الْحَرَامُ وَانْتُهِكَ بِهَا الْفَرْجُ الْحَرَامُ»[19]؛ بواسطه آن آدمهایی کشته شد و مالهایی خورده شد و رحمهایی هتک حرمت شد، همه را برای تو نوشتیم.
شخصی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرض کرد: خوابی دیدم که در آن پرندهای جواهراتی قرمز رنگ را بر منقار خود گرفته و بر روی اوّلی و دوّمی میریزد و آن دو نفر سرتاسر قرمز بودند، حضرت فرمودند: اینها خونهایی است که به ظلم در عالم ریخته میشود و آن پرنده ملکی است که این خونها را آورده و بر سر این دو نفر میریزد.[20]
ابوبکر با خلیفه کردن عمر پایهای را بنا گذاشت که بخاطر آن آدمها کشته شدند، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در حدیثی فرمودند: به اهل بیت علیهم السلام من چنین ظلمهایی میشود و شیعیان در آن زمان چقدر مورد اذیّت و آزار قرار گرفته و در بند میشوند که تمام اینها پای آن اوّلینها است.[21]
معنای (ما را انکار کند) در سخن امیر المؤمنین علیه السلام
مقصود این مطلب است که میفرمایند: ما بر اعراف هستیم و افرادی مانند سلمان فارسی را برای مؤمنی که در آنجا گرفتار است میفرستیم و او همانند پرندهای که دانه را از زمین بر میچیند این مؤمن را از آنجا بلند کرده و نجات میدهد، این مؤمن کسی است که دوست و اهل ولایت امیر المؤمنین علیه السلام است. پس حضرت فرمودند: خداوند ما را به همه اهل قیامت معرّفی میکند، پس هیچ کس داخل بهشت نمیشود مگر اعتقاد و ایمان به ولایت ما داشته و ما را پذیرفته باشد و داخل آتش و دوزخ نمیشود مگر کسی که ولایت ما را انکار و ما هم او را انکار کنیم؛ یعنی او را به عنوان دوست خود نمیشناسیم بلکه به عنوان دشمن میشناسیم.
در حدیث شریف است که امیر المؤمنین علیه السلام با لشکریان خود بودند و یک نفر از دوستان حضرت عرض کرد: «يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنَا وَاللَّهِ أُحِبُّكَ»؛ من شما را دوست دارم، حضرت فرمودند: «صَدَقْتَ»، دو نفر از کسانی که از خوارج بودند به یکدیگر گفتند او میخواهد دور خود آدم جمع کند، من هم این را میگویم ببین چطور قبول میکند! گفت: «يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنَا وَاللَّهِ أُحِبُّكَ»، حضرت فرمودند: «كَذَبْتَ»؛ دروغ میگویی، به ناله افتاد و گفت: «أُحِبُّكَ»، حضرت فرمودند: دروغ میگویی، زیرا خداوند ارواح را دو هزار سال قبل از ابدان آفریده و اگر ارواح در آنجا با هم الفت و تعاملی پیدا کرده باشند در اینجا یکدیگر را میشناسند و نسبت به هم محبّت دارند، من روح تو را آنجا ندیدم، اگر راست میگویی چرا روح تو آنجا نبود؟[22]
پس معنای «أَنْكَرَنَا» این است، نه اینکه بگوید تو علی نیستی، تو پسر ابوطالب و کسی نیستی که پیامبر در مورد او «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» گفته است. اگر اینها را نمیداند کجای دوزخ برود، انسان جاهلی که نمیداند به دوزخ میرود؟
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: «مَنْ لَمْ يَعْرِفْ شَيْئاً هَلْ عَلَيْهِ شَيْءٌ؟ قَالَ: لَا»[23]؛ شخصی که چیزی بلد نیست و نمیداند، چیزی بر گردن او هست؟ فرمودند: نه، باید یاد بگیرد و عالم باشد.
در ادامه حدیث، امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ»؛ خداوند اگر میخواست خود را به خلقش بدون ما معرّفی میکرد، دست خداوند که بسته نیست؛ یعنی درست است تمام عالم تحت ولایت من امیر المؤمنین است امّا خداوند به من این مقام را عنایت کرده، برای همین این همه در برابر خدای متعال خضوع و خشوع و گریه میکردند.
خلق مخلوقات به برترین خلقت و ناشدنی غیر آن
پس اگر نظم حکمی توحیدی عالم را در نظر بگیریم غیر اینکه آن بزرگواران میزان عرفان خدا هستند نمیشود و یا اگر خداوند و نامحدودی و بینهایتی توحید را بنگریم خداوند عاجز در غیر اینکه هست نیست، لذا آن عالم بزرگوار میفرماید: اگر خداوند عالم را عوض کند باز هم همین است؟ چون این عالم که اوّل رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، دوّم امیر المؤمنین علیه السلام و این سلسلهها و مقامات است أکمل، أحسن، برتر، بالاتر، نیکوتر و... از هر چیزی است یا نه؟ اگر بگوییم: نه؛ پس خداوند سستی کرده و میتوانست عظیمتر از این انجام دهد. اگر بگوییم: میشده؛ پس چرا خداوند این کار را نکرده و خود را در عالم ناقص معرّفی کرده؟ پس این عالم کامل است و کاملتر معنی ندارد، اگر خداوند بخواهد این عالم را عوض کند کاملتر از این یا ناقصتر یا همین عالم را میآورد؟
در روایتی آمده که ابلیس لعین از حضرت عیسی علیه السلام پرسید: «أَيَقْدِرُ رَبُّكَ عَلَى أَنْ يُدْخِلَ الْأَرْضَ بَيْضَةً لَا يُصَغِّرُ الْأَرْضَ وَلَا يُكَبِّرُ الْبَيْضَةَ؟»؛ آیا خداوند تو میتواند زمین را در تخمی مانند تخم کبوتر قرار دهد بدون اینکه تخم بزرگ یا زمین کوچک شود؟ حضرت فرمودند: «وَيْلَكَ إِنَّ اللَّهَ لَا يُوصَفُ بِعَجْزٍ»؛ وای بر تو همانا خداوند به عجز وصف نمیشود، «وَمَنْ أَقْدَرُ مِمَّنْ يُلَطِّفُ الْأَرْضَ وَيُعَظِّمُ الْبَيْضَةَ»؛[24] و چه كسى تواناتر از خداوند است كه زمين را لطيف و نرم و نازك و تخم را بزرگ گرداند.
در حدیث دیگری شخصی همین سؤال را از امیر المؤمنین علیه السلام پرسید حضرت هم همین جواب را داده و سپس فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لَا يُنْسَبُ إِلَى الْعَجْزِ وَالَّذِي سَأَلْتَنِي لَا يَكُونُ»[25]؛ بدرستی که خدای تبارک و تعالی به عجز نسبت داده نمیشود و این چیزی که تو میپرسی شدنی نیست.
خداوند شدنیها را انجام میدهد، ناشدنیها که نمیشوند و معنی ندارند، اگر چیز کوچکی با کوچک بودنش مانند تخم، دنیایی به این بزرگی را در خود جا دهد که تناقض است. شما بگویید خداوند میتواند کاری کند که در یک لحظه هم باشم و هم نباشم؟ میگویید: شدنی نیست، میشود در یک لحظه چیزی هم آب باشد و هم آتش؟ شدنی نیست، هم سرد و هم گرم یا ترش و شیرین باشد، این اصلاً شدنی نیست، نمیشود چون خودش شدنی نیست، آیا میشود در عالم برتر، بالاتر، عظیمتر، کاملتر از این رشته توحیدی که خداوند با رشته نبوّت و ولایت ریخته انجام شود؟ اگر میشد چرا خداوند آن را انجام نداده؟ چون خواست خداوند بر حکمت است، امام میفرمایند: اگر کسی گمان کند خداوند اَصلح بر خلق را انجام نمیدهد کافر است، خداوند برترین کار را انجام میدهد و معنی ندارد برترین را رها کرده و پستترین را انتخاب کند.
برترین کمال آفریده شدن عالم و اعراف بودن اهل بیت علیهم السلام
اگر خداوند این نظام را جمع کرده و نظام دیگری بیاورد چگونه است؟ آن نظام میخواهد بالاتر از این باشد؟ که شدنی نیست و هرچه شدنی بود خداوند آن را انجام داده که اگر پایینتر از برتر خلق میکرد ناقص بود و اگر خداوند میخواهد مانند همین را بیاورد که همین است. خداوند متعال رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را اوّلین مقام رشته عالم و امیر المؤمنین علیه السلام را دوّم قرار داده و این رشته به سمت ما که میلیاردم آن هستیم میآید، آیا برتر از این رشته شدنی بود یا نبود؟ اگر شدنی بود چرا خداوند نکرد، عاجز، بخیل و جاهل بود؟ چون نمیدانست و قدرت بر آن برتر نداشت آن را انجام نداد؟ باید علّت داشته باشد چون خداوند است خلق که نیست، اگر خلق بود این امر امکان پذیر بود، چون برای او ضرر داشت امّا برای خداوند که ضرر یا سود ندارد.
در نتیجه خداوند در هر مرحلهای بهترین را انجام میدهد، آیا امکان داشت خداوند این زمین را برتر و بالاتر از این که هست بیافریند؟ نمیشد، اگر میشد خداوند آن را انجام میداد، آیا خداوند میتوانست یک سنگ را برتر و بالاتر از این که هست خلق کند و نکرد؟ قطعاً نمیشد، آیا خدا میتوانست یک برگ درخت را از این بهتر، بالاتر و زیباتر بیافریند امّا نیافرید؟ نمیشد، تمام عالم هر گونه که امکان داشت به حد اعلی خود آفریده شده، پس من شیخ غلام علی میتوانستم شیخ غلام علی دیگری غیر از این باشم و خدا من را اینطور خلق کرد؟ نمیشد، زیرا آخر همینی میشدم که هستم، تمام عالم اینگونه است.
پس آن عالم بزرگوار فرمود: خداوند اگر عالم را تغییر دهد باز هم همان است.
خاتم بودن رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و اسلام و قرآن، و دین دیگری نیامدن
همین استدلال را علما در خاتمیّت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، اسلام، قرآن و نیامدن دین دیگری ذکر کردهاند، چرا دین اسلام دین خاتم است و بعد از آن دینی نمیآید؟ بعضی آمدند و بافتههای بدی برای آن درست کردند، چون یک سؤال ساده از خود بپرس امّا دین شناس و اسلام شناس باش، اوّل اسلام شناس باش بعد سؤال کن، نه مانند آن مردکی که گفت: دین رشته کوچکی از علوم عالم است، او اصلاً چیزی نمیفهمد و شخصی مانند مولوی را برتر و بالاتر از دین میداند، چون دین را رها کرده امّا مولوی را رها نکرده است.
همین الآن که در اروپا نشسته و بازی میکند، قرآن، دین و اسلام را رها کرده؛ امّا مولوی را رها نکرده! اینطور نبوده و دین شناس باشیم، چرا دین اسلام خاتم ادیان بوده و بعد از آن دینی نمیآید؟ چرا رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آخرین رسول هستند و پس از ایشان رسولی نیست؟ چرا قرآن آخرین کتاب است و بعد از آن کتابی نمیآید؟ چون یک سؤال از خود بپرس که آیا دینی در عالم میتواند برتر از دین اسلام باشد و خداوند آن را نیاورده یا دینی که {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}[26] است و دینی کاملتر از دین اسلام نیست؟
آیا میشود پیامبری عظیمتر، بالاتر، قویتر و نورانیتر از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم وجود داشته باشد؟ نه، آیا کتابی میتواند برتر، بالاتر، قویتر، نورانیتر و کاملتر از قرآن باشد؟ نه، اوّل این سه را برای خود واضح کن و پیامبر شناس باش، کسی که میگوید پیامبر که چیزی بلد نبود، چهار تا کلمه میدانست که آن را هم خداوند به او یاد داده و قرآن هم چهار تا احکام بیشتر ندارد، ما با این کاری نداریم چون او اصلاً نفهمیده اسلام و قرآن چیست!
حالا که نمیشود پیامبری برتر از پیامبر ما باشد و همه پیامبران گذشته که پایینتر از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بودند آمدهاند و دیگر پیامبری برتر از ایشان نیست، پس کتابی برتر از قرآن و دینی برتر از اسلام نیست. اگر قرار باشد دین دیگری بیاید و دین اسلام، قرآن و پیامبر منسوخ شوند؛ آیا آن دین پیامبر میخواهد یا نه؟ کتاب میخواهد؟ بله میخواهد، آیا آن پیامبر برتر از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، پایینتر یا همانند ایشان است؟ مانند رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که معنی ندارد چون این مطلب در علم معقول در جایگاه خود ثابت شده که مثل در این عالم معنی ندارد، اگر میگوییم فلان چیز مانند فلان چیز است به این دلیل است که آنها در بعضی از خصوصیّات و صفات مانند یکدیگر هستند.
پس نمیشود شخصی برتر، بالاتر، قویتر، نورانیتر، عالمتر و کاملتر از پیامبر و کتابی کاملتر از قرآن باشد، در نتیجه دینی نمیتواند از دینی که بواسطه پیامبر و قرآن أکمل آمده برتر باشد، همچنین مانند آن هم نمیشود، اگر میخواهد آن دین وجود داشته باشد باید پایینتر از این دین باشد و آن پیامبر هم پایینتر از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و کتاب او هم پایینتر از قرآن باشد، آن موقع معنی پیدا میکند که خداوند برتر را از روی زمین برداشته و پستتر را جای آن قرار دهد؟ تمام پستها، کوچکها و این همه انبیاء آمدند و رفتند که هر کدام گوشهای از عالم را روشن کردند امّا الآن چیزی آمده که کل عالم را روشن کرده، چیزی که کل عالم را روشن کرده برداریم و به جای آن چراغ موشی بگذاریم؟
در نتیجه دین اسلام نسخ ندارد تا دین دیگری جایگزین آن شود، چون برتر، همانند یا پایینتر از اسلام است، برتر از دین اسلام دینی وجود ندارد، زیرا خداوند در قرآن کریم میفرماید: {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}، معنی ندارد خداوند دینی قویتر، کاملتر و نورانیتری که سیر و حرکت انسانها را قویتر به سوی مقامات خود میکشاند را برداشته و یک دین کوتاهتر، ناقص و نارسا را که باعث سستی و کسری میشود را جای بگذارد، پس قرآن کتابی است که (لا کتاب بعده)، اسلام دینی است که (لا دین بعده) و پیامبر پیامبری است که (لا نبي بعده).
باب، صراط، سبیل، وجه و چشمههای صاف و زلال بودن اهل بیت علیهم السلام و چشمههای چرکین بودن مخالفین
امیر المؤمنین علیه السلام میفرمایند: «وَلَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَصِرَاطَهُ وَسَبِيلَهُ وَالْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ»؛ لکن خداوند ما را باب، صراط، راه و صورت خود قرار داده که از آن صورت دیده میشود، «فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَايَتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا»؛ پس هر کسی که از ولایت ما عدول کرده و بیرون برود یا غیر از ما را بر ما برتری دهد، «فَإِنَّهُمْ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ»؛ اینها کسانیاند که از صراط با نکبت به رو در آتش جهنّم میافتند، «فَلَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ النَّاسُ بِهِ»؛ ـ این حدیث را برای آخرش خواندم که البته به اوّل آن بستگی دارد ـ کسانی که مردم از آنها پیروی کرده و به آنها وابسته میشوند مساوی نیستند، دوباره حضرت تکرار کردند «وَلَا سَوَاءٌ»؛ کسانی که دیگران از آنها پیروی کرده و بوسیله آن دنبال حفظ خود هستند مساوی نیستند، «حَيْثُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عُيُونٍ كَدِرَةٍ»؛ به جهت اینکه مردم به سمت چشمههای چرکین رفتند، «يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ»؛ تمام آن چشمهها چرکین و مانند فاضلاباند و مانند مکاتب باطله روی یکدیگر ریخته میشوند «وَذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَيْنَا إِلَى عُيُونٍ صَافِيَةٍ»؛ و کسی که به سوی ما آید به سمت چشمههای صاف و پاکیزه رفته است، «تَجْرِي بِأَمْرِ رَبِّهَا»؛ این چشمهها فقط به فرمان پروردگار جریان دارند «لَا نَفَادَ لَهَا»؛ هرگز تمام شدنی نیستند «وَلَا انْقِطَاعَ»؛ و هیچ وقت قطع نمیشوند.
پس اگر کسی میخواهد نجات پیدا کند؛ فقط باید اعتقادات، معارف، اعمال و رفتار خود را ـ که اصل تمام اینها اعتقادات است ـ از اهل بیت علیهم السلام بگیرد که چشمههای صافی پروردگار عالم هستند و به سوی چشمههای چرکین دیگران نرود که آن منحرف و این منحرف افکار غلط و نادرست خود را روی یکدیگر میریزند، همانطور که حضرت به آن مفسّر فرمودند: «إِنَّكَ ضَالٌ تَرْوِي عَنْ أَهْلِ الضَّلَالِ»[27]؛ تو خود گمراه و از گمراهان نقل میکنی، این همان چشمههای چرکین است که روی یکدیگر میریزند.
امام باقر علیه السلام به قَتاده فرمودند: «إِنْ كُنْتَ إِنَّمَا فَسَّرْتَ الْقُرْآنَ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِكَ فَقَدْ هَلَكْتَ وَأَهْلَكْتَ»؛ اگر قرآن را از پیش خود تفسیر کنی؛ هم خود و هم دیگران را هلاک میکنی، «وَإِنْ كُنْتَ قَدْ أَخَذْتَهُ مِنَ الرِّجَالِ فَقَدْ هَلَكْتَ وَأَهْلَكْتَ»[28]؛ اگر از دیگران تفسیر کنی باز هم خود و دیگران را هلاک میکنی. چون دیگران بافتههایی را به نام تفسیر قرآن درست کرده و تو هم بافتههایی به نام تفسیر قرآن ساختهای که اینها همه چشمههای چرکینی است که روی یکدیگر ریخته میشوند، چشمه صافی؛ چشمه ولا، علوم و معارف امیر المؤمنین علیه السلام است. این امر بسیار عظیمی است که باید به فرزندان و دوستان تذکّر دهیم.
ارزش تعلیم و نجات از گمراهی
اگر یک نفر را نجات دهید خداوند به شما برکت میدهد، دنبال این نباش که من نمیتوانم و اگر به کسی حدیثی یاد دادم به کجا میرسد؟ نه، هنگامی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم امیر المؤمنین علیه السلام را به جنگ خیبر فرستادند حضرت برگشتند و فرمودند: «يَا رَسُولَ اللَّهِ أُقَاتِلُهُمْ حَتَّى يَكُونُوا مِثْلَنَا؟»؛ با آنها بجنگم تا همانند ما شوند؟ پیامبر فرمودند: «انْفُذْ عَلَى رِسْلِكَ حَتَّى تَنْزِلَ بِسَاحَتِهِمْ ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى الإِسْلاَمِ وَأَخْبِرْهُمْ بِمَا يَجِبُ عَلَيْهِمْ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِيهِ» وقتی به آنها رسیدی آنها را به اسلام دعوت کن و آنها را از وجوب حق الهی بر آنها آگاه ساز، مقصود من این جمله بعد است که حضرت فرمودند: «فَوَاللَّهِ لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ بِكَ رَجُلاً وَاحِداً خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ يَكُونَ لَكَ حُمْرُ النَّعَمِ»[29]؛ پس به خدا قسم اگر خداوند یک نفر را بواسطه شما نجات داده و هدایت کند؛ بهتر از این است که بهترین شترهای عرب را داشته باشی.
همانطور که خداوند متعال در آیۀ شریفه میفرماید: {وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً}[30]؛ هرکس شخصی را بکشد مانند این است که تمام انسانها را کشته و هرکس شخصی را زنده کند مانند این است که تمام انسانها را زنده کرده است.
از حضرت در مورد معنای آیه سؤال کردند، حضرت فرمودند: «مِنْ حَرَقٍ أَوْ غَرَقٍ»؛ منظور نجات دادن شخصی است که در آتش میسوزد یا در حال غرق شدن است، راوی سؤال کرد: «فَمَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ إِلَى هُدًى»؛ اگر شخصی را از گمراهی نجات داده و در هدایت قرار دهد چه؟ خیلی از ما در یک مسأله گمراه بوده و بد متوجّه شدهایم امّا چیزهای دیگر ما درست است، حضرت فرمودند: «ذَاكَ تَأْوِيلُهَا الْأَعْظَمُ»[31]؛ آن تأویل و معنای أعظم قرآن کریم است که شما شخصی را که در مطلبی اشتباه میکند هدایت کنید.
مکرّر این حدیث را خواندهام که شخصی پدر جوانی را کشته بود، جوان نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آمد تا تقاضای قصاص کند، حضرت فرمودند: قصاص کنید که شمشیر و مرد قاتل برای کشته شدن آمادهاند، حضرت به جوان فرمودند: آیا حقّی بر گردن تو ندارد؟ جوان گفت: نه من اصلاً او را نمیشناسم، امّا خوب که فکر کرد گفت: روزی یک مسأله دینی را نمیدانستم و او به من یاد داد، حضرت فرمودند: حق او بیشتر از آن شد که از خون پدرت بگذری.
برای همین رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند: «مَنْ عَلَّمَ شَخْصاً مَسْأَلَةً فَقَدْ مَلَكَ رَقَبَتَهُ» هرکس یک حرف و مطلبی را به کسی یاد دهد؛ این شخص غلام او و او آقای این شده ـ حضرت این مطلب را به این دلیل فرمودند که در آن زمان غلام و کنیز را خوب میشناختند ـ عرض کردند: «أَيَبِيعُهُ؟»؛ آیا میتواند او را بفروشد؟ فرمودند: «لَا وَلَكِنْ يَأْمُرُهُ وَيَنْهَاهُ»[32]؛ نه ولکن او را امر و نهی میکند.
اگر کسی به شما مطلبی یاد داد که نمیدانستید حق دارد به شما فرمان دهد و بگوید برو از سر خیابان برای من دو عدد نان بگیر و بیاور، ولی اگر دو مرتبه شما را بفرستد؛ مرتبه سوّم میگویید: مَردک یک کلمه به ما یاد داده ول نمیکند! امّا اگر چک شما برای دویست هزار تومان داشت برگشت میخورد و شخصی به شما پول داد؛ پنجاه مرتبه هم امر کند میگویید: چشم، حتی پنجاه و یکمی را هم انجام میدهید، چون آنجا شخص را کوچک دیده امّا اینجا بزرگ میبینید.
جبرئیل امین آمد و عرض کرد: اگر این جوان قاتل را ببخشد خداوند برای او و پدرش چنین و چنان مقامی قرار داده و اگر قاتل حاضر شود تا گردن او زده شود خداوند چنین و چنان مقامی برای او قرار داده، بین هر دو دعوا شد و جوان گفت: نمیخواهم قصاص کنم چون میخواهم آن مقامات را برای پدرم و خودم بدست بیاورم، قاتل هم گفت: حتماً باید من را قصاص کنی، جبرئیل امین آمد و عرض کرد: یا رسول الله، ما به هر دو آن مقامات را دادیم.
این مسألۀ کوچکی نیست بلکه بسیار عظیم است.
الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین
[1]. الزمر: 69 (وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ).
من لا يحضره الفقيه، ج2، ص615:... آتَاكُمُ اللَّهُ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِينَ طَأْطَأَ كُلُ شَرِيفٍ لِشَرَفِكُمْ وَبَخَعَ كُلُ مُتَكَبِّرٍ لِطَاعَتِكُمْ وَخَضَعَ كُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِكُمْ وَذَلَّ كُلُّ شَيْءٍ لَكُمْ وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ وَفَازَ الْفَائِزُونَ بِوَلَايَتِكُمْ بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَى الرِّضْوَانِ وَعَلَى مَنْ جَحَدَ وَلَايَتَكُمْ غَضَبُ الرَّحْمَن، الخبر.
كمال الدين وتمام النعمة، ص345، ح31: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ إِنَّ سُنَنَ الْأَنْبِيَاءِ علیهم السلام بِمَا وَقَعَ بِهِمْ مِنَ الْغَيْبَاتِ حَادِثَةٌ فِي الْقَائِمِ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَالْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ قَالَ أَبُو بَصِيرٍ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَمَنِ الْقَائِمُ مِنْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ فَقَالَ يَا أَبَا بَصِيرٍ هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ ابْنِي مُوسَى ذَلِكَ ابْنُ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ يَغِيبُ غَيْبَةً يَرْتَابُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ ثُمَّ يُظْهِرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فَيَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا وَيَنْزِلُ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ علیه السلام فَيُصَلِّي خَلْفَهُ وَتُشْرِقُ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَلَا تَبْقَى فِي الْأَرْضِ بُقْعَةٌ عُبِدَ فِيهَا غَيْرُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ إِلَّا عُبِدَ اللَّهُ فِيهَا وَيَكُونُ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ.
[2]. تفسير القمي، ج2، ص253: قَالَ: حَدَّثَنَا الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ فِي قَوْلِهِ: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» قَالَ رَبُّ الْأَرْضِ يُعْنَى إِمَامُ الْأَرْضِ، فَقُلْتُ: فَإِذَا خَرَجَ يَكُونُ مَاذَا قَالَ إِذاً يَسْتَغْنِي النَّاسُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَنُورِ الْقَمَرِ وَيَجْتَزُونَ بِنُورِ الْإِمَامِ.
الإرشاد، ج2، ص381: وَرَوَى الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَاسْتَغْنَى الْعِبَادُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَذَهَبَتِ الظُّلْمَةُ وَيُعَمَّرُ الرَّجُلُ فِي مُلْكِهِ حَتَّى يُولَدَ لَهُ أَلْفُ ذَكَرٍ لَا يُولَدُ فِيهِمْ أُنْثَى وَتُظْهِرُ الْأَرْضُ كُنُوزَهَا حَتَّى يَرَاهَا النَّاسُ عَلَى وَجْهِهَا وَيَطْلُبُ الرَّجُلُ مِنْكُمْ مَنْ يَصِلُهُ بِمَالِهِ وَيَأْخُذُ مِنْهُ زَكَاتَهُ فَلَا يَجِدُ أَحَداً يَقْبَلُ مِنْهُ ذَلِكَ اسْتَغْنَى النَّاسُ بِمَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ.
دلائل الإمامة، ص454، ح37: عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا، وَاسْتَغْنَى الْعِبَادُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ، وَصَارَ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَاحِداً، وَذَهَبَتِ الظُّلْمَةُ، وَعَاشَ الرَّجُلُ فِي زَمَانِهِ أَلْفَ سَنَةٍ، يُولَدُ لَهُ فِي كُلِّ سَنَةٍ غُلَامٌ، لَا يُولَدُ لَهُ جَارِيَةٌ، يَكْسُوهُ الثَّوْبُ فَيَطُولُ عَلَيْهِ كُلَّمَا طَالَ، وَيَتَلَوَّنُ عَلَيْهِ أَيَّ لَوْنٍ شَاءَ.
[3]. التغابن: 8 (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ).
[4]. الكافي، ج1، ص194، ح1: عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ:... .
[5]. الغيبة (للنعماني)، ص319، ح8: حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام عَنْ أَبِيهِ قَالَ: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بَعَثَ فِي أَقَالِيمِ الْأَرْضِ فِي كُلِّ إِقْلِيمٍ رَجُلاً يَقُولُ عَهْدُكَ فِي كَفِّكَ فَإِذَا وَرَدَ عَلَيْكَ أَمْرٌ لَا تَفْهَمُهُ وَلَا تَعْرِفُ الْقَضَاءَ فِيهِ فَانْظُرْ إِلَى كَفِّكَ وَاعْمَلْ بِمَا فِيهَا قَالَ وَيَبْعَثُ جُنْداً إِلَى الْقُسْطَنْطِينِيَّةِ فَإِذَا بَلَغُوا الْخَلِيجَ كَتَبُوا عَلَى أَقْدَامِهِمْ شَيْئاً وَمَشَوْا عَلَى الْمَاءِ فَإِذَا نَظَرَ إِلَيْهِمُ الرُّومُ يَمْشُونَ عَلَى الْمَاءِ قَالُوا هَؤُلَاءِ أَصْحَابُهُ يَمْشُونَ عَلَى الْمَاءِ فَكَيْفَ هُوَ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَفْتَحُونَ لَهُمْ أَبْوَابَ الْمَدِينَةِ فَيَدْخُلُونَهَا فَيَحْكُمُونَ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ.
[6]. الكافي، ج2، ص464، ح6: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الرَّيَّانِ بْنِ الصَّلْتِ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام كَثِيراً مَا يَقُولُ فِي خُطْبَتِهِ يَا أَيُّهَا النَّاسُ دِينَكُمْ دِينَكُمْ... .
معاني الأخبار، ص185، ح1: عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام: لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهُ أَحَدٌ قَبْلِي وَلَا يَنْسُبُهُ أَحَدٌ بَعْدِي الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ وَالتَّسْلِيمُ هُوَ التَّصْدِيقُ وَالتَّصْدِيقُ هُوَ الْيَقِينُ وَالْيَقِينُ هُوَ الْأَدَاءُ وَالْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَخَذَ دِينَهُ مِنْ رَبِّهِ وَلَمْ يَأْخُذْهُ عَنْ رَأْيِهِ أَيُّهَا النَّاسُ دِينَكُمْ دِينَكُمْ تَمَسَّكُوا بِهِ وَلَا يُزِيلَنَّكُمْ وَلَا يَرُدَّنَّكُمْ أَحَدٌ عَنْهُ لِأَنَّ السَّيِّئَةَ فِيهِ خَيْرٌ مِنَ الْحَسَنَةِ فِي غَيْرِهِ لِأَنَّ السَّيِّئَةَ فِيهِ تُغْفَرُ وَالْحَسَنَةَ فِي غَيْرِهِ لَا تُقْبَلُ.
تحف العقول، ص321: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:... ثَلَاثُ خِلَالٍ يَقُولُ كُلُّ إِنْسَانٍ إِنَّهُ عَلَى صَوَابٍ مِنْهَا دِينُهُ الَّذِي يَعْتَقِدُهُ وَهَوَاهُ الَّذِي يَسْتَعْلِي عَلَيْهِ وَتَدْبِيرُهُ فِي أُمُورِهِ، الخبر.
الكافي، ج1، ص27، ح30: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام مَنِ اسْتَحْكَمَتْ لِي فِيهِ خَصْلَةٌ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ احْتَمَلْتُهُ عَلَيْهَا وَاغْتَفَرْتُ فَقْدَ مَا سِوَاهَا وَلَا أَغْتَفِرُ فَقْدَ عَقْلٍ وَلَا دِينٍ لِأَنَّ مُفَارَقَةَ الدِّينِ مُفَارَقَةُ الْأَمْنِ فَلَا يَتَهَنَّأُ بِحَيَاةٍ مَعَ مَخَافَةٍ وَفَقْدُ الْعَقْلِ فَقْدُ الْحَيَاةِ وَلَا يُقَاسُ إِلَّا بِالْأَمْوَاتِ.
الإرشاد، ج1، ص296: وَمِنْ ذَلِكَ قَوْلُهُ علیه السلام: لَا حَيَاةَ إِلَّا بِالدِّينِ وَلَا مَوْتَ إِلَّا بِجُحُودِ الْيَقِينِ فَاشْرَبُوا الْعَذْبَ الْفُرَاتَ يُنَبِّهْكُمْ مِنْ نَوْمَةِ السُّبَاتِ وَإِيَّاكُمْ وَالسَّمَائِمَ الْمُهْلِكَاتِ.
عيون الحكم والمواعظ، ص26، الرقم312: قَالَ أَميرُ المُؤمنينَ علیه السلام: الدِّينُ أَشْرَفُ النَّسَبَيْنِ.
[7]. الكافي، ج8، ص160، ح162: عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: لَا يُبَالِي النَّاصِبُ صَلَّى أَمْ زَنَى وَهَذِهِ الْآيَةُ نَزَلَتْ فِيهِمْ عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلى ناراً حامِيَةً.
ثواب الأعمال، ص210: عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ: سَمِعْنَا أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ: إِنَّ عَدُوَّ عَلِيٍّ علیه السلام لَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَجْرَعَ جُرْعَةً مِنَ الْجَحِيمِ وَقَالَ سَوَاءٌ عَلَى مَنْ خَالَفَ هَذَا الْأَمْرَ صَلَّى أَمْ صَامَ.
وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: النَّاصِبُ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يُبَالِي صَامَ أَوْ صَلَّى أَوْ زَنَى أَوْ سَرَقَ إِنَّهُ فِي النَّارِ.
ثواب الأعمال، ص207: عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: كُلُّ نَاصِبٍ وَإِنْ تَعَبَّدَ وَاجْتَهَدَ يَصِيرُ إِلَى أَهْلِ هَذِهِ الْآيَةِ: عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلى ناراً حامِيَة.
الكافي، ج8، ص212، ح259: عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: خَرَجْتُ أَنَا وَأَبِي حَتَّى إِذَا كُنَّا بَيْنَ الْقَبْرِ وَالْمِنْبَرِ إِذَا هُوَ بِأُنَاسٍ مِنَ الشِّيعَةِ فَسَلَّمَ عَلَيْهِمْ ثُمَّ قَال:... أَلَا وَإِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ إِمَاماً وَإِمَامُ الْأَرْضِ أَرْضٌ تَسْكُنُهَا الشِّيعَةُ وَاللَّهِ لَوْ لَا مَا فِي الْأَرْضِ مِنْكُمْ مَا رَأَيْتَ بِعَيْنٍ عُشْباً أَبَداً وَاللَّهِ لَوْ لَا مَا فِي الْأَرْضِ مِنْكُمْ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى أَهْلِ خِلَافِكُمْ وَلَا أَصَابُوا الطَّيِّبَاتِ مَا لَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَا لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ كُلُّ نَاصِبٍ وَإِنْ تَعَبَّدَ وَاجْتَهَدَ مَنْسُوبٌ إِلَى هَذِهِ الْآيَةِ: عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلى ناراً حامِيَةً فَكُلُّ نَاصِبٍ مُجْتَهِدٍ فَعَمَلُهُ هَبَاءٌ شِيعَتُنَا يَنْطِقُونَ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَ وَمَنْ يُخَالِفُهُمْ يَنْطِقُونَ بِتَفَلُّت، الخبر.
تفسير القمي، ج2، ص418: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ يَعْنِي قَدْ أَتَاكَ يَا مُحَمَّدُ حَدِيثُ الْقِيَامَةِ وَمَعْنَى الْغَاشِيَةِ أَيْ تَغْشَى النَّاسَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ عامِلَةٌ ناصِبَةٌ وَهُمُ الَّذِينَ خَالَفُوا دِينَ اللَّهِ وَصَلَّوْا وَصَامُوا وَنَصَبُوا لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَهُوَ قَوْلُهُ «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ» عَمِلُوا وَنَصَبُوا فَلَا يُقْبَلُ مِنْهُمْ شَيْءٌ مِنْ أَفْعَالِهِمْ تَصْلى وُجُوهُهُمْ ناراً حامِيَةً تُسْقى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ قَالَ لَهَا أَنِينٌ مِنْ شِدَّةِ حَرِّهَا لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ قَالَ عَرَقُ أَهْلِ النَّارِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْ فُرُوجِ الزَّوَانِي لا يُسْمِنُ وَلا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ ثُمَّ ذَكَرَ أَتْبَاعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَقَالَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ لِسَعْيِها راضِيَةٌ تَرْضَى بِمَا سَعَوْا فِيهِ فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ لا تَسْمَعُ فِيها لاغِيَةً قَالَ: الْهَزْلُ وَالْكَذِبُ.
[8]. آیات و روایات بخشیدن شدن گناهان شیعیان بخاطر محبّت و ولایت اهل بیت علیهم السلام:
العنكبوت: 7 (وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ).
محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم: 2 (وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ).
الفتح: 5 (لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَكَانَ ذَلِكَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِيماً).
الفرقان: 70 (إِلاَّ مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً).
غاية المرام، ج6، ص89، ح48: كِتَابِ تُحْفَةِ اَلْإِخْوَانِ نَقَلَ عَنْ كِتَابِ بِشَارَةِ اَلْمُصْطَفَى لِشِيعَةِ عَلِيٍ اَلْمُرْتَضَى بِحَذْفِ اَلْإِسْنَادِ قَالَ دَخَلَ رَسُولُ اَللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم عَلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فرِحاً مسرُوراً مُسْتَبْشِراً فَسَلَّمَ عَلَيْهِ فَرَدَّ عليه السَّلام فَقَالَ عَلِيٌ علیه السلام يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا رَأَيْتُكَ أَقْبَلْتَ عَلَيَّ مِثْلَ هَذَا اَليَوْمِ فَقَالَ حَبِيبِي وقْرَةُ عَيْنِي أَتَيْتُكَ أُبشِّرُكَ إِعلَم أنّ هذه اَلسَّاعَةَ نَزَلَ عَلَيَّ جَبْرَئِيلُ اَلْأَمِينُ وَقَالَ الحَقُّ جلَّ جَلالُهُ يُقْرِئُكَ السَّلامَ ويَقُولُ لَكَ بَشِّرْ عَليّاً علیه السلام أَنَّ شِيعَتَهُ الطَّائِعُ والْعَاصِيَ مِنْهُم مِن أَهْلِ الجَنَّةِ فَلَمَّا سَمِعَ مَقَالَتَهُ خَرَّ لِلَّهِ سَاجِداً فَلَمَّا رَفَعَ رَأسَهُ رَفَعَ يَدَيْهِ إِلَى اَلسَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ اِشْهَدُوا اَللَّهَ عَلَى أَنِّي قَدْ وَهَبْتُ لِشِيعَتِي نِصْفَ حَسَنَاتِي فَقالَتْ فاطمة الزهراء يا رَبِّ اِشْهَدْ عَلَيَّ بِأَنِّي قَدْ وَهَبْتُ لِشِيعَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ نِصْفُ حَسَنَاتِي قَالَ الْحَسَنُ علیه السلام يا رَبِّ اِشْهَدْ عَلَيَّ أَنِّي قَدْ وَهَبْتُ لِشِيعَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ نِصْفُ حَسَنَاتِي قَالَ اَلْحُسَيْنُ علیه السلام يا رَبِّ اِشْهَدْ أَنِّي قَدْ وَهَبْتُ لِشِيعَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ نِصْفَ حَسَنَاتِي فَقَالَ اَلنَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم مَا أَنْتُمْ بِأَكْرَمَ مِنِّي اَشْهَدُ عَلَيَّ يا رَبِّ أَنِّي قَدْ وَهَبْتُ لِشِيعَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام نِصْفَ حَسَنَاتِي فَهَبَطَ الْأَمِينُ جَبْرَئِيلُ علیه السلام وَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ مَا أَنْتُمْ أَكْرَمُ مِنِّي إِنِّي قَدْ غَفَرْتُ لِشِيعَةِ عَلِيِّ بن أبي طَالِبٍ علیه السلام ومُحِبِّيهِ ذُنُوبَهُمْ جَمِيعاً وَلَو كانَت مِثلَ زَبَدِ البَحرِ وَرَمَلِ البِرِّ وَوَرَقِ الشَّجَرِ.
فضائل الشيعة، ص4: عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْنَا النَّبِيَّ صلّی الله علیه و آله و سلّم عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام فَغَضِبَ صلّی الله علیه و آله و سلّم ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَذْكُرُونَ مَنْ مَنْزِلَتُهُ مِنَ اللَّهِ كَمَنْزِلَتِي أَلَا وَمَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً أَحَبَّنِي... وَمَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً نَادَاهُ مَلَكٌ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ يَا عَبْدَ اللَّهِ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ الذُّنُوبَ كُلَّهَا، الخبر.
فضائل الشيعة، ص12، ح10: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ يَأْكُلُ [الذُّنُوبَ] السَّيِّئَاتِ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ.
الخصال، ج2، ص430، ح10: قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ زَيْدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: يَا عَلِيُّ بَشِّرْ شِيعَتَكَ وَأَنْصَارَكَ بِخِصَالٍ عَشْرٍ أَوَّلُهَا طِيبُ الْمَوْلِدِ وَثَانِيهَا حُسْنُ إِيمَانِهِمْ بِاللَّهِ وَثَالِثُهَا حُبُّ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ لَهُمْ وَرَابِعُهَا الْفُسْحَةُ فِي قُبُورِهِمْ وَخَامِسُهَا النُّورُ عَلَى الصِّرَاطِ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ وَسَادِسُهَا نَزْعُ الْفَقْرِ مِنْ بَيْنِ أَعْيُنِهِمْ وَغِنَى قُلُوبِهِمْ وَسَابِعُهَا الْمَقْتُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ لِأَعْدَائِهِمْ وَثَامِنُهَا الْأَمْنُ مِنَ الْجُذَامِ وَالْبَرَصِ وَالْجُنُونِ يَا عَلِيُّ وَتَاسِعُهَا انْحِطَاطُ الذُّنُوبِ وَالسَّيِّئَاتِ عَنْهُمْ وَعَاشِرُهَا هُمْ مَعِي فِي الْجَنَّةِ وَأَنَا مَعَهُمْ.
قرب الاسناد، ص39، ح126: قَالَ: وَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «مَنْ أَحَبَّنَا لِلَّهِ نَفَعَهُ اللَّهُ بِذَلِكَ وَلَوْ كَانَ أَسِيراً فِي يَدِ الدَّيْلَمِ، وَمَنْ أَحَبَّنَا لِغَيْرِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ بِهِ مَا يَشَاءُ. إِنَّ حُبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَيَحُطُّ الذُّنُوبَ عَنِ الْعِبَادِ كَمَا تَحُطُّ الرِّيحُ الشَّدِيدَةُ الْوَرَقَ عَنِ الشَّجَرِ».
[9]. بصائر الدرجات، ج1، ص495، ح1: عَنِ الْهِلْقَامِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَ: وَعَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلّاً بِسِيماهُمْ قَالَ نَحْنُ أُولَئِكَ الرِّجَالُ الْأَئِمَّةُ مِنَّا يَعْرِفُونَ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ وَمَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ كَمَا تُعْرَفُونَ فِي قَبَائِلِكُمْ الرَّجُلُ مِنْكُمْ يَعْرِفُ مَنْ فِيهَا مِنْ صَالِحٍ أَوْ طَالِحٍ.
بصائر الدرجات، ج1، ص496، ح3: عَنِ الْهِلْقَامِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَ: وَعَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلّاً بِسِيماهُمْ مَا يَعْنِي بِقَوْلِهِ وَعَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ قَالَ أَ لَسْتُمْ تُعَرِّفُونَ عَلَيْكُمْ عَرِيفاً عَلَى قَبَائِلِكُمْ لِتَعْرِفُوا مَنْ فِيهَا مِنْ صَالِحٍ أَوْ طَالِحٍ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَنَحْنُ أُولَئِكَ الرِّجَالُ الَّذِينَ يَعْرِفُونَ كُلّاً بِسِيماهُمْ.
بصائر الدرجات، ج1، ص496، ح2: عَنْ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام وَإِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَ: وَعَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلّاً بِسِيماهُمْ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ.
بصائر الدرجات، ج1، ص496، ح4: عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ وَعَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلّاً بِسِيماهُمْ قَالَ يَا سَعْدُ آلُ مُحَمَّدٍ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَعَرَفُوهُ وَلَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَأَنْكَرُوهُ وَأَعْرَافٌ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِهِمْ.
بصائر الدرجات، ج1، ص496، ح5: عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَعَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلّاً بِسِيماهُمْ قَالَ أُنْزِلَتْ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ وَالرِّجَالُ هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ قُلْتُ فَالْأَعْرَافُ قَالَ صِرَاطٌ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ فَمَنْ شَفَعَ لَهُ الْأَئِمَّةُ مِنَّا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ الْمُذْنِبِينَ نَجَا وَمَنْ لَمْ يَشْفَعُوا لَهُ هَوَى.
بصائر الدرجات، ج1، ص497، ح7: عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ: أُقْسِمُ بِاللَّهِ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَهُوَ يَقُولُ لِعَلِيٍّ: يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَالْأَوْصِيَاءُ مِنْ بَعْدِي أَوْ قَالَ مِنْ بَعْدِكَ أَعْرَافٌ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِكُمْ وَأَعْرَافٌ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَكُمْ وَعَرَفْتُمُوهُ وَلَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَكُمْ وَأَنْكَرْتُمُوهُ.
بصائر الدرجات، ج1، ص500، ح19: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَ: وَعَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلّاً بِسِيماهُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي بَابٍ مِنْ يَاقُوتٍ أَحْمَرَ عَلَى سُورِ الْجَنَّةِ يَعْرِفُ كُلُّ إِمَامٍ مِنَّا مَا يَلِيهِ قَالَ رَجُلٌ مَا مَعْنَى مَا يَلِيهِ قَالَ مِنَ الْقَرْنِ الَّذِي هُوَ فِيهِ إِلَى الْقَرْنِ الَّذِي كَانَ.
[10]. اختيار معرفة الرجال، ج1، ص59، ح33: عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: دَخَلَ أَبُو ذَرٍّ عَلَى سَلْمَانَ وَهُوَ يَطْبُخُ قِدْراً لَهُ، فَبَيْنَا هُمَا يَتَحَدَّثَانِ إِذَا انْكَبَّتِ الْقِدْرُ عَلَى وَجْهِهَا عَلَى الْأَرْضِ فَلَمْ يَسْقُطْ مِنْ مَرَقِهَا وَلَا مِنْ وَدَكِهَا شَيْءٌ، فَعَجِبَ مِنْ ذَلِكَ أَبُو ذَرٍّ عَجَباً شَدِيداً، وَأَخَذَ سَلْمَانُ الْقِدْرَ فَوَضَعَهَا عَلَى حَالِهَا الْأَوَّلِ عَلَى النَّارِ ثَانِيَةً، وَأَقْبَلَا يَتَحَدَّثَانِ، فَبَيْنَا هُمَا كَذَلِكَ إِذَا انْكَبَّتِ الْقِدْرُ عَلَى وَجْهِهَا، فَلَمْ يَسْقُطْ مِنْهَا شَيْءٌ مِنْ مَرَقِهَا وَلَا مِنْ وَدَكِهَا، قَالَ فَخَرَجَ أَبُو ذَرٍّ وَهُوَ مَذْعُورٌ مِنْ عِنْدِ سَلْمَانَ، فَبَيْنَا هُوَ مُتَفَكِّرٌ إِذْ لَقِيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام عَلَى الْبَابِ، فَلَمَّا أَنْ بَصُرَ بِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام قَالَ لَهُ: يَا أَبَا ذَرٍّ مَا الَّذِي أَخْرَجَكَ مِنْ عِنْدِ سَلْمَانَ وَمَا الَّذِي أَذْعَرَكَ قَالَ لَهُ أَبُو ذَرٍّ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ رَأَيْتُ سَلْمَانَ صَنَعَ كَذَا وَكَذَا فَعَجِبْتُ مِنْ ذَلِكَ! فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ سَلْمَانَ لَوْ حَدَّثَكَ بِمَا يَعْلَمُ لَقُلْتَ رَحِمَ اللَّهُ قَاتِلَ سَلْمَانَ، يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ سَلْمَانَ بَابُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ مَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَمَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً، وَإِنَّ سَلْمَانَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ.
[11]. اختيار معرفة الرجال، ج1، ص64، ح37: عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ لِي تَرْوِي مَا يَرْوِي النَّاسُ أَنْ عَلِيّاً علیه السلام قَالَ فِي سَلْمَانَ أَدْرَكَ عِلْمَ الْأَوَّلِ وَعِلْمَ الْآخِرِ قُلْتُ نَعَمْ. قَالَ فَهَلْ تَدْرِي مَا عَنَى قُلْتُ يَعْنِي عِلْمَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَعِلْمَ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم. فَقَالَ لَيْسَ هَكَذَا يَعْنِي، وَلَكِنْ عِلْمَ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَعِلْمَ عَلِيٍّ علیه السلام وَأَمْرَ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَأَمْرَ عَلِيٍّ علیه السلام.
[12]. الفتوح (لابن أعثم الكوفي)، ج1، ص216: قالَ: فَغَضِبَ الْمُسْلِمُونَ لِقُعُودِ سَعْدٍ عَنْهُم وإِبْطَائِهِ عَن نُصْرَتِهِم ثُمَّ أنْشَأَ إبْرَاهيم بْنُ حارثَة اَلشَّيْبَانِيُّ يَقُولُ فِي ذَلِكَ شِعْرٌ أَمَّا بال سعْد خَامَ عَنْ نَصْرِ جَيْشِهِ لَقَدْ جِئْتَ يا سَعْدُ ابْنَ زُهْرَةَ مُنكَراً وأُقْسَمَ بِاللَّهِ العَلِيِّ مَكانَهُ لَوْ أَنَّ اَلْمُثَنَّى كَانَ حَيّاً لاصِحْراً وقَاتَلَ فِيهَا جاهِداً غَيرَ عَاجِزٍ وَطاعنٍ حَتَّى يُحْسَبَ اَلْجُوْنُ أَحْمَرا كشداتهِ يَوْمَ اَلْبَجِيلَةِ مُعَلَّماً يُرِيدُ بِمَا يُبْلِي الثَّوَابَ الْمُوَفَّرَا وَضَارِبَ بِالسَّيْفِ الحُسامِ مُقَدَّماً جُمُوعَ الأَعَادِي خَشْيَةَ أَنْ يَعِيرَا ولكِنْ سَعْداً لَمْ يُرِدْ أَجْرَ يَوْمِهِ ولَمْ يَأْتِنَا في يَومِ بَأْسٍ فيُعْذَرَا قَالَ فَبَلَغَتْ سعدا هَذِهِ اَلأَبْيَاتَ فَكَأَنَّهُ تَحَرَّكَ لِلْمَسِيرِ عَلَى عِلَّتِهِ ثُمَّ دَعَا سَلمانَ الفارِسيَّ فاستَخلَفَهُ عَلى الْمَدائِنِ وأَوْصَاهُ بِحِفْظِ الْغَنَائِمِ وَصَارَ فِيمَن مَعَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ حَتَّى لَحِقَ بِالمُسْلِمينَ وهْم يَوْمَئِذٍ نُزُولٌ بِقَصْرِ شِيرِينَ فَنَزَلَ مَعَهُم يَوْمَهُم ذلِك.
مروج الذهب، ج2، ص305: نسبه: هو عمر بن الخطاب بن نُفَيْل بن عبد العزى... ومن عماله على المدائن سلمان الفارسي، وكان يلبس الصوف، ويركب الحمار ببرذعته بغير إكاف، ويأكل خبز الشعير، وكان ناسكا زاهداً، الخبر.
الاحتجاج، ج1، ص130: (احتجاج سلمان الفارسي على عمر بن الخطّاب في جواب كتاب كتبه إليه حين كان عامله على المدائن بعد حذيفة بن اليمان) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مِنْ سَلْمَانَ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّهُ أَتَانِي مِنْكَ كِتَابٌ يَا عُمَرُ تُؤَنِّبُنِي وَتُعَيِّرُنِي وَتَذْكُرُ فِيهِ أَنَّكَ بَعَثْتَنِي أَمِيراً عَلَى أَهْلِ الْمَدَائِنِ وَأَمَرْتَنِي أَنْ أَقُصَّ أَثَرَ حُذَيْفَةَ وَأَسْتَقْصِيَ أَيَّامَ أَعْمَالِهِ وَسِيَرِهِ ثُمَّ أُعْلِمَكَ قَبِيحَهَا وَقَدْ نَهَانِيَ اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ يَا عُمَرُ فِي مُحْكَمِ كِتَابِه، الخبر.
[13]. النساء: 77 (أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلاً).
[14]. الزهد، ص92، ح248: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ النَّاسَ يَمُرُّونَ عَلَى الصِّرَاطِ طَبَقَاتٍ وَالصِّرَاطُ أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَمِنْ حَدِّ السَّيْفِ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مِثْلَ الْبَرْقِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مِثْلَ عَدْوِ الْفَرَسِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ حَبَباً [مَرّاً جَرّاً] وَمِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ حَبْواً وَمِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مَشْياً وَمِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ [مُعَلَّقاً] مُتَعَلِّقاً قَدْ تَأْخُذُ النَّارُ مِنْهُ شَيْئاً وَتَتْرُكُ شَيْئاً.
[15]. متن کامل روایت و شبیه به آن در اوایل همین جلسه گذشت.
[16]. عوالي اللئالي، ج1، ص125، ح60: وَرُوِيَ فِي حَدِيثٍ عَنْهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَالَ: لَوْ أَنَّ حَجَراً قُذِفَ بِهِ فِي جَهَنَّمَ لَهَوَى فِيهَا سَبْعِينَ خَرِيفاً قَبْلَ أَنْ يَبْلُغَ قَعْرَهَا.
عوالي اللئالي، ج1، ص280، ح116: وَفِي الْحَدِيثِ عَنْهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنَّهُ كَانَ يَوْماً جَالِساً فِي أَصْحَابِهِ فَسَمِعَ هَدَّةً فَقَالَ هَذَا حَجَرٌ أَرْسَلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ شَفِيرِ جَهَنَّمَ فَهُوَ يَهْوِي فِيهَا مُنْذُ سَبْعِينَ خَرِيفاً حَتَّى بَلَغَ الْآنَ قَعْرَهَا.
شرح نهج البلاغة (لابن ميثم البحراني)، ج3، ص364: وروى عَنِ الرَّسُولِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنَّهُ كَانَ جَالِساً فِي أَصْحَابِهِ فسمِع هَدَّةً فَقَالَ هَذَا حَجَرٌ أَرْسَلَهُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ شَفِيرِ جَهَنَّمَ فَهُوَ يَهْوَى فِيهَا مُنْذُ سَبْعِينَ خَرِيفاً حَتَّى بَلَغَ الآنَ قَعْرَهَا فَهَذَا بَعْضُ أَوْصَافِهَا الْمَحْسُوسَةِ وَاعلَم أنَّ لِهَذَا الْخَبَرِ تَماماً ما يَكْشِفُ سِرُّهُ وهُوَ أنَّ الرَّاوِيَ قالَ فَسَمِعْنَا بَعْدَ ذَلِكَ صَيْحَةً وَصْرَاخاً فَقُلْنَا مَا هَذَا فَقَالُوا فُلاَنٌ اَلْمُنَافِقُ مَاتَ وَكَّانَ عُمُرُهُ يَوْمَئِذٍ سَبْعِينَ سَنَةً.
كشف الغمة، ج2، ص49: أَنَّ النَّبِيَّ صلّی الله علیه و آله و سلّم سَمِعَ وَجْبَةً أَوْ هَدَّةَ فَقَالَ أَصْحَابُهُ مَا هَذَا يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ: حَجَرٌ أُلْقِيَ فِي النَّارِ مُنْذُ سَبْعِينَ خَرِيفاً فَالْآنَ حِينَ اسْتَقَرَّ فِي قَعْرِهَا وَقَدْ كَانَ مَاتَ فِي تِلْكَ السَّاعَةِ يَهُودِيٌ عُمُرُهُ سَبْعُونَ سَنَةً.
[17]. الكافي، ج8، ص312، ح486: عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم: أَخْبَرَنِي الرُّوحُ الْأَمِينُ أَنَّ اللَّهَ لَا إِلَهَ غَيْرُهُ إِذَا وَقَفَ الْخَلَائِقَ وَجَمَعَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ أُتِيَ بِجَهَنَّمَ تُقَادُ بِأَلْفِ زِمَامٍ أَخَذَ بِكُلِّ زِمَامٍ مِائَةُ أَلْفِ مَلَكٍ مِنَ الْغِلَاظِ الشِّدَادِ وَلَهَا هَدَّةٌ وَتَحَطُّمٌ وَزَفِيرٌ وَشَهِيقٌ وَإِنَّهَا لَتَزْفِرُ الزَّفْرَةَ فَلَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَخَّرَهَا إِلَى الْحِسَابِ لَأَهْلَكَتِ الْجَمِيعَ ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْهَا عُنُقٌ يُحِيطُ بِالْخَلَائِقِ الْبَرِّ مِنْهُمْ وَالْفَاجِرِ فَمَا خَلَقَ اللَّهُ عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ مَلَكٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا وَيُنَادِي يَا رَبِّ نَفْسِي نَفْسِي وَأَنْتَ تَقُولُ يَا رَبِّ أُمَّتِي أُمَّتِي ثُمَّ يُوضَعُ عَلَيْهَا صِرَاطٌ أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَأَحَدُّ مِنَ السَّيْفِ عَلَيْهِ ثَلَاثُ قَنَاطِرَ الْأُولَى عَلَيْهَا الْأَمَانَةُ وَالرَّحْمَةُ وَالثَّانِيَةُ عَلَيْهَا الصَّلَاةُ وَالثَّالِثَةُ عَلَيْهَا رَبُّ الْعَالَمِينَ لَا إِلَهَ غَيْرُهُ فَيُكَلَّفُونَ الْمَمَرَّ عَلَيْهَا فَتَحْبِسُهُمُ الرَّحْمَةُ وَالْأَمَانَةُ فَإِنْ نَجَوْا مِنْهَا حَبَسَتْهُمُ الصَّلَاةُ فَإِنْ نَجَوْا مِنْهَا كَانَ الْمُنْتَهَى إِلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ جَلَّ ذِكْرُهُ وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ وَالنَّاسُ عَلَى الصِّرَاطِ فَمُتَعَلِّقٌ تَزِلُّ قَدَمُهُ وَتَثْبُتُ قَدَمُهُ وَالْمَلَائِكَةُ حَوْلَهَا يُنَادُونَ يَا كَرِيمُ يَا حَلِيمُ اعْفُ وَاصْفَحْ وَعُدْ بِفَضْلِكَ وَسَلِّمْ وَالنَّاسُ يَتَهَافَتُونَ فِيهَا كَالْفَرَاشِ فَإِذَا نَجَا نَاجٍ بِرَحْمَةِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى نَظَرَ إِلَيْهَا فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَجَّانِي مِنْكِ بَعْدَ يَأْسٍ بِفَضْلِهِ وَمَنِّهِ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ.
[18]. الأمالي (للطوسي)، ص536:... يَا أَبَا ذَرٍّ، إِنَّ الرَّجُلَ يَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ رِضْوَانِ اللَّهِ (جَلَّ ثَنَاؤُهُ) فَيُكْتَبُ لَهُ بِهَا رِضْوَانُهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ فِي الْمَجْلِسِ لِيُضْحِكَهُمْ بِهَا فَيَهْوِي فِي جَهَنَّمَ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ. يَا أَبَا ذَرٍّ، وَيْلٌ لِلَّذِي يُحَدِّثُ فَيَكْذِبُ لِيُضْحِكَ الْقَوْمَ، وَيْلٌ لَهُ، وَيْلٌ لَهُ، وَيْلٌ لَهُ. يَا أَبَا ذَرٍّ، مَنْ صَمَتَ نَجَا، فَعَلَيْكَ بِالصِّدْقِ، وَلَا تُخْرِجَنَّ مِنْ فِيكَ كَذِبَةً أَبَداً، الخبر.
الأمالي (للطوسي)، ص224، ح41: عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ لِأَصْحَابِهِ: اسْمَعُوا مِنِّي كَلَاماً هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ مِنَ الدُّهْمِ الْمُوَقَّفَةِ، لَا يَتَكَلَّمْ أَحَدُكُمْ بِمَا لَا يَعْنِيهِ، وَلْيَدَعْ كَثِيراً مِنَ الْكَلَامِ فِيمَا يَعْنِيهِ حَتَّى يَجِدَ لَهُ مَوْضِعاً، فَرُبَّ مُتَكَلِّمٍ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ جَنَى عَلَى نَفْسِهِ بِكَلَامِهِ، وَلَا يُمَارِيَنَ أَحَدُكُمْ سَفِيهاً وَلَا حَلِيماً، فَإِنَّهُ مَنْ مَارَى حَلِيماً أَقْصَاهُ، وَمَنْ مَارَى سَفِيهاً أَرْدَاهُ، وَاذْكُرُوا أَخَاكُمْ إِذَا غَابَ عَنْكُمْ بِأَحْسَنِ مَا تُحِبُّونَ أَنْ تُذْكَرُوا بِهِ إِذَا غِبْتُمْ عَنْهُ، وَاعْمَلُوا عَمَلَ مَنْ يَعْلَمُ أَنَّهُ مُجَازًى بِالْإِحْسَانِ مَأْخُوذٌ بِالْإِجْرَامِ.
ثواب الأعمال، ص132: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: لَا يَتَكَلَّمُ الرَّجُلُ بِكَلِمَةِ حَقٍّ فَأُخِذَ بِهَا إِلَّا كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَخَذَ بِهَا وَلَا يَتَكَلَّمُ بِكَلِمَةِ ضَلَالٍ يُؤْخَذُ بِهَا إِلَّا كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُ مَنْ أَخَذَ بِهَا.
[19]. الكافي، ج2، ص115، ح16: عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: يُعَذِّبُ اللَّهُ اللِّسَانَ بِعَذَابٍ لَا يُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ فَيَقُولُ أَيْ رَبِّ عَذَّبْتَنِي بِعَذَابٍ لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَيْئاً فَيُقَالُ لَهُ خَرَجَتْ مِنْكَ كَلِمَةٌ فَبَلَغَتْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا فَسُفِكَ بِهَا الدَّمُ الْحَرَامُ وَانْتُهِبَ بِهَا الْمَالُ الْحَرَامُ وَانْتُهِكَ بِهَا الْفَرْجُ الْحَرَامُ وَعِزَّتِي وَجَلَالِي لَأُعَذِّبَنَّكَ بِعَذَابٍ لَا أُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنْ جَوَارِحِكَ.
[20]. مناقب آل أبي طالب، ج4، ص237: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ كَثِيرٍ الْكُوفِيِّ قَالَ: كُنْتُ لَا أَخْتِمُ صَلَاتِي وَلَا أَسْتَفْتِحُهَا إِلَّا بِلَعْنِهِمَا فَرَأَيْتُ فِي مَنَامِي طَائِراً مَعَهُ نُورٌ مِنَ الْجَوْهَرِ فِيهِ شَيْءٌ أَحْمَرُ شِبْهَ الْخَلُوقِ فَنَزَلَ إِلَى بَيْتِ الْمُحِيطِ بِرَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم ثُمَّ أَخْرَجَ شَخْصَيْنِ مِنَ الضَّرِيحِ فَخَلَّقَهُمَا بِذَلِكَ الْخَلُوقِ فِي عَوَارِضِهِمَا ثُمَّ رَدَّهُمَا إِلَى الضَّرِيحِ وَعَادَ مرْتَفِعاً فَسَأَلْتُ مَنْ حَوْلِي مَنْ هَذَا الطَّائِرُ وَمَا هَذَا الْخَلُوقُ فَقَالَ هَذَا مَلَكٌ يَجِيءُ فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ يُخَلِّقُهُمَا فَأَزْعَجَنِي مَا رَأَيْتُ فَأَصْبَحْتُ لَا تَطِيبُ نَفْسِي بِلَعْنِهِمَا فَدَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ علیه السلام فَلَمَّا رَآنِي ضَحِكَ وَقَالَ رَأَيْتَ الطَّائِرَ فَقُلْتُ نَعَمْ يَا سَيِّدِي فَقَالَ اقْرَأْ إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا رَأَيْتَ شَيْئاً تَكْرَهُ فَاقْرَأْهَا وَاللَّهِ مَا هُوَ مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِهِمَا لِإِكْرَامِهِمَا بَلْ هُوَ مُوَكَّلٌ بِمَشَارِقِ الْأَرْضِ وَمَغَارِبِهَا إِذَا قُتِلَ قَتِيلٌ ظُلْماً أَخَذَ مِنْ دَمِهِ فَطَوَّقَهُمَا بِهِ فِي رِقَابِهِمَا لِأَنَّهُمَا سَبَبُ كُلِّ ظُلْمٍ مُذْ كَانَا.
[21]. بحار الأنوار، ج29، ص194، ح40: وَرَوَى الْعَلَّامَةُ فِي كَشْكُولِهِ -الْمَنْسُوبِ إِلَيْهِ- عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ مَوْلَايَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ علیه السلام: لَمَّا وُلِّيَ أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي قُحَافَةَ قَالَ لَهُ عُمَرُ: إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ هَذِهِ الدُّنْيَا لَا يُرِيدُونَ غَيْرَهَا، فَامْنَعْ عَنْ عَلِيٍّ وَأَهْلِ بَيْتِهِ الْخُمُسَ، وَالْفَيْءَ، وَفَدَكاً، فَإِنَّ شِيعَتَهُ إِذَا عَلِمُوا ذَلِكَ تَرَكُوا عَلِيّاً وَأَقْبَلُوا إِلَيْكَ رَغْبَةً فِي الدُّنْيَا وَإِيثَاراً وَمُحَابَاةً عَلَيْهَا، فَفَعَلَ أَبُو بَكْرٍ ذَلِكَ وَصَرَفَ عَنْهُمْ جَمِيعَ ذَلِكَ. فَلَمَّا قَامَ أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي قُحَافَةَ أَمَرَ مُنَادِيَهُ: مَنْ كَانَ لَهُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم دَيْنٌ أَوْ عِدَةٌ فَلْيَأْتِنِي حَتَّى أَقْضِيَهُ، وَأَنْجَزَ لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَلِجَرِيرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَجَلِيِّ. قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ علیه السلام لِفَاطِمَةَB: صِيرِي إِلَى أَبِي بَكْرٍ وَذَكِّرِيهِ فَدَكاً، فَصَارَتْ فَاطِمَةُ إِلَيْهِ وَذَكَرَتْ لَهُ فَدَكاً مَعَ الْخُمُسِ وَالْفَيْءِ، فَقَالَ: هَاتِي بَيِّنَةً يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ. فَقَالَتْ: أَمَّا فَدَكُ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَنْزَلَ عَلَى نَبِيِّهِ قُرْآناً يَأْمُرُ فِيهِ بِأَنْ يُؤْتِيَنِي وَوُلْدِي حَقِّي، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ فَكُنْتُ أَنَا وَوُلْدِي أَقْرَبَ الْخَلَائِقِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَنَحَلَنِي وَوُلْدِي فَدَكاً، فَلَمَّا تَلَا عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ علیه السلام: وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ: مَا حَقُّ الْمِسْكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ؟ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبى وَالْيَتامى وَالْمَساكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ، فَقَسَمَ الْخُمُسَ عَلَى خَمْسَةِ أَقْسَامٍ، فَقَالَ: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبى وَالْيَتامى وَالْمَساكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ فَمَا لِلَّهِ فَهُوَ لِرَسُولِهِ، وَمَا لِرَسُولِ اللَّهِ فَهُوَ لِذِي الْقُرْبَى، وَنَحْنُ ذُو الْقُرْبَى. قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى. فَنَظَرَ أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي قُحَافَةَ إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ وَقَالَ: مَا تَقُولُ؟ فَقَالَ عُمَرُ: وَمَنِ الْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ وَأَبْنَاءُ السَّبِيلِ؟ فَقَالَتْ فَاطِمَةُB: الْيَتَامَى الَّذِينَ يَأْتَمُّونَ بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَبِذِي الْقُرْبَى، وَالْمَسَاكِينُ الَّذِينَ أَسْكَنُوا مَعَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، وَابْنُ السَّبِيلِ الَّذِي يَسْلُكُ مَسْلَكَهُمْ. قَالَ عُمَرُ: فَإِذاً الْخُمُسُ وَالْفَيْءُ كُلُّهُ لَكُمْ وَلِمَوَالِيكُمْ وَأَشْيَاعِكُمْ؟! فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلَامُ: أَمَّا فَدَكُ فَأَوْجَبَهَا اللَّهُ لِي وَلِوُلْدِي دُونَ مَوَالِينَا وَشِيعَتِنَا، وَأَمَّا الْخُمُسُ فَقَسَمَهُ اللَّهُ لَنَا وَلِمَوَالِينَا وَأَشْيَاعِنَا كَمَا يُقْرَأُ فِي كِتَابِ اللَّهِ. قَالَ عُمَرُ: فَمَا لِسَائِرِ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالتَّابِعِينَ بِإِحْسَانٍ؟ قَالَتْ فَاطِمَةُ: إِنْ كَانُوا مَوَالِيَنَا وَمِنْ أَشْيَاعِنَا فَلَهُمُ الصَّدَقَاتُ الَّتِي قَسَمَهَا اللَّهُ وَأَوْجَبَهَا فِي كِتَابِهِ، فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَالْمَساكِينِ وَالْعامِلِينَ عَلَيْها وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقابِ. إِلَى آخِرِ الْقِصَّةِ، قَالَ عُمَرُ: فَدَكُ لَكِ خَاصَّةً وَالْفَيْءُ لَكُمْ وَلِأَوْلِيَائِكُمْ؟ مَا أَحْسَبُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ يَرْضَوْنَ بِهَذَا!! قَالَتْ فَاطِمَةُ: فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ رَضِيَ بِذَلِكِ، وَرَسُولُهُ رَضِيَ بِهِ، وَقَسَمَ عَلَى الْمُوَالاةِ وَالْمُتَابَعَةِ لَا عَلَى الْمُعَادَاةِ وَالْمُخَالَفَةِ، وَمَنْ عَادَانَا فَقَدْ عَادَى اللَّهَ، وَمَنْ خَالَفَنَا فَقَدْ خَالَفَ اللَّهَ، وَمَنْ خَالَفَ اللَّهَ فَقَدِ اسْتَوْجَبَ مِنَ اللَّهِ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ وَالْعِقَابَ الشَّدِيدَ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ. فَقَالَ عُمَرُ: هَاتِي بَيِّنَةً يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ عَلَى مَا تَدَّعِينَ؟! فَقَالَتْ فَاطِمَةُB: قَدْ صَدَّقْتُمْ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ وَجَرِيرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ وَلَمْ تَسْأَلُوهُمَا الْبَيِّنَةَ! وَبَيِّنَتِي فِي كِتَابِ اللَّهِ، فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ جَابِراً وَجَرِيراً ذَكَرَا أَمْراً هَيِّناً، وَأَنْتَ تَدَّعِينَ أَمْراً عَظِيماً يَقَعُ بِهِ الرِّدَّةُ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ!. فَقَالَتْ عَلَيْهَا السَّلَامُ: إِنَّ الْمُهَاجِرِينَ بِرَسُولِ اللَّهِ وَأَهْلِ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ هَاجَرُوا إِلَى دِينِهِ، وَالْأَنْصَارُ بِالْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَبِذِي الْقُرْبَى أَحْسَنُوا، فَلَا هِجْرَةَ إِلَّا إِلَيْنَا، وَلَا نُصْرَةَ إِلَّا لَنَا، وَلَا اتِّبَاعَ بِإِحْسَانٍ إِلَّا بِنَا، وَمَنِ ارْتَدَّ عَنَّا فَإِلَى الْجَاهِلِيَّةِ. فَقَالَ لَهَا عُمَرُ: دَعِينَا مِنْ أَبَاطِيلِكِ، وَأَحْضِرِينَا مَنْ يَشْهَدُ لَكِ بِمَا تَقُولِينَ!!. فَبَعَثَتْ إِلَى عَلِيٍّ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَأُمِّ أَيْمَنَ وَأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ وَكَانَتْ تَحْتَ أَبِي بَكْرِ بْنِ أَبِي قُحَافَةَ فَأَقْبَلُوا إِلَى أَبِي بَكْرٍ وَشَهِدُوا لَهَا بِجَمِيعِ مَا قَالَتْ وَادَّعَتْهُ. فَقَالَ: أَمَّا عَلِيٌّ فَزَوْجُهَا، وَأَمَّا الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ ابْنَاهَا، وَأَمَّا أُمُّ أَيْمَنَ فَمَوْلَاتُهَا، وَأَمَّا أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ فَقَدْ كَانَتْ تَحْتَ جَعْفَرِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ فَهِيَ تَشْهَدُ لِبَنِي هَاشِمٍ، وَقَدْ كَانَتْ تَخْدُمُ فَاطِمَةَ، وَكُلُّ هَؤُلَاءِ يَجُرُّونَ إِلَى أَنْفُسِهِمْ!. فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام: أَمَّا فَاطِمَةُ فَبَضْعَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم، وَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم، وَمَنْ كَذَّبَهَا فَقَدْ كَذَّبَ رَسُولَ اللَّهِ، وَأَمَّا الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ فَابْنَا رَسُولِ اللَّه صلّی الله علیه و آله و سلّم وَسَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، مَنْ كَذَّبَهُمَا فَقَدْ كَذَّبَ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِذْ كَانَ أَهْلُ الْجَنَّةِ صَادِقِينَ، وَأَمَّا أَنَا فَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ: أَنْتَ مِنِّي وَأَنَا مِنْكَ، وَأَنْتَ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، وَالرَّادُّ عَلَيْكَ هُوَ الرَّادُّ عَلَيَّ، وَمَنْ أَطَاعَكَ فَقَدْ أَطَاعَنِي، وَمَنْ عَصَاكَ فَقَدْ عَصَانِي، وَأَمَّا أُمُّ أَيْمَنَ فَقَدْ شَهِدَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم بِالْجَنَّةِ، وَدَعَا لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ وَذُرِّيَّتِهَا. قَالَ عُمَرُ: أَنْتُمْ كَمَا وَصَفْتُمْ أَنْفُسَكُمْ، وَلَكِنْ شَهَادَةُ الْجَارِّ إِلَى نَفْسِهِ لَا تُقْبَلُ. فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام: إِذَا كُنَّا كَمَا نَحْنُ كَمَا تَعْرِفُونَ وَلَا تُنْكِرُونَ، وَشَهَادَتُنَا لِأَنْفُسِنَا لَا تُقْبَلُ، وَشَهَادَةُ رَسُولِ اللَّهِ لَا تُقْبَلُ، فَ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، إِذَا ادَّعَيْنَا لِأَنْفُسِنَا تَسْأَلُنَا الْبَيِّنَةَ؟! فَمَا مِنْ مُعِينٍ يُعِينُ، وَقَدْ وَثَبْتُمْ عَلَى سُلْطَانِ اللَّهِ وَسُلْطَانِ رَسُولِهِ، فَأَخْرَجْتُمُوهُ مِنْ بَيْتِهِ إِلَى بَيْتِ غَيْرِهِ مِنْ غَيْرِ بَيِّنَةٍ وَلَا حُجَّةٍ: وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ. ثُمَّ قَالَ لِفَاطِمَةَ: انْصَرِفِي حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَهُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ قَالَ الْمُفَضَّلُ: قَالَ مَوْلَايَ جَعْفَرٌ علیه السلام: كُلُّ ظُلَامَةٍ حَدَثَتْ فِي الْإِسْلَامِ أَوْ تَحْدُثُ، وَكُلُّ دَمٍ مَسْفُوكٍ حَرَامٍ، وَمُنْكَرٍ مَشْهُورٍ، وَأَمْرٍ غَيْرِ مَحْمُودٍ، فَوِزْرُهُ فِي أَعْنَاقِهِمَا وَأَعْنَاقِ مَنْ شَايَعَهُمَا أَوْ تَابَعَهُمَا وَرَضِيَ بِوِلَايَتِهِمَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
الأصول الستة عشر، ص304، ح5: عَنِ الْكُمَيْتِ بْنِ زَيْدٍ، قَالَ: لَمَّا أَنْشَدْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام مَدَائِحَهُمْ، قَالَ لِي: يَا كُمَيْتُ! طَلَبْتَ بِمَدْحِكَ إِيَّانَا لِثَوَابِ الدُّنْيَا أَوْ لِثَوَابِ آخِرَةٍ؟ قَالَ: قُلْتُ: لَا وَاللَّهِ مَا طَلَبْتُ إِلَّا ثَوَابَ الْآخِرَةِ، فَقَالَ: أَمَا لَوْ قُلْتَ: ثَوَابَ الدُّنْيَا، قَاسَمْتُكَ مَالِي حَتَّى النَّعْلَ وَالْبَغْلَ؛ قَالَ: قُلْتُ: جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِي عَنْهُمَا، قَالَ: مَا أُهَرِيقَتْ مِحْجَمَةٌ مِنْ دَمٍ ظُلْماً، وَلَا رُفِعَ حَجَرٌ لِغَيْرِ حَقِّهِ، وَلَا حُكم بَاطِلٌ إِلَّا وَهُوَ فِي أَعْنَاقِهِمَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، قَالَ: قُلْتُ: أَبْعَدَهُمَا اللَّهُ، جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا تَأْمُرُنِي فِي الشِّعْرِ فِيكُمْ؟ قَالَ: لَكَ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لِحَسَّانِ بْنِ ثَابِتٍ: لَنْ يَزَالَ مَعَكَ رُوحُ الْقُدُسِ مَا دُمْتَ تَمْدَحُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.
اختيار معرفة الرجال، ج2، ص461، ح361: عَنِ الْوَرْدِ بْنِ زَيْدٍ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ قَدِمَ الْكُمَيْتُ! فَقَالَ أَدْخِلْهُ، فَسَأَلَهُ الْكُمَيْتُ عَنِ الشَّيْخَيْنِ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام مَا أُهَرِيقَ دَمٌ وَلَا حُكِمَ يحكم بِحُكْمٍ غَيْرِ مُوَافِقٍ لِحُكْمِ اللَّهِ وَحُكْمِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَحُكْمِ عَلِيٍّ علیه السلام إِلَّا وَهُوَ فِي أَعْنَاقِهِمَا، فَقَالَ الْكُمَيْتُ: اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ حَسْبِي حَسْبِي.
اختيار معرفة الرجال، ج2، ص463، ح363: عَنْ دَاوُدَ بْنِ النُّعْمَانِ، قَالَ: دَخَلَ الْكُمَيْتُ فَأَنْشَدَهُ، وَذَكَرَ نَحْوَهُ ثُمَّ قَالَ فِي آخِرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يُحِبُّ مَعَالِيَ الْأُمُورِ وَيَكْرَهُ سَفْسَافَهَا، فَقَالَ الْكُمَيْتُ: يَا سَيِّدِي أَسْأَلُكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ وَكَانَ مُتَّكِئاً فَاسْتَوَى جَالِساً وَكَسَرَ فِي صَدْرِهِ وِسَادَةً ثُمَّ قَالَ سَلْ! فَقَالَ أَسْأَلُكَ عَنِ الرَّجُلَيْنِ فَقَالَ يَا كُمَيْتُ بْنُ زَيْدٍ مَا أُهَرِيقَ فِي الْإِسْلَامِ مِحْجَمَةٌ مِنْ دَمٍ وَلَا اكْتُسِبَ مَالٌ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ وَلَا نُكِحَ فَرْجُ حَرَامٍ إِلَّا وَذَلِكَ فِي أَعْنَاقِهِمَا إِلَى يَوْمِ يَقُومُ قَائِمُنَا، وَنَحْنُ مَعَاشِرَ بَنِي هَاشِمٍ نَأْمُرُ كِبَارَنَا وَصِغَارَنَا بِسَبِّهِمَا وَالْبَرَاءَةِ مِنْهُمَا.
الكافي، ج8، ص102، ح75: عَنِ الْكُمَيْتِ بْنِ زَيْدٍ الْأَسَدِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام فَقَالَ: وَاللَّهِ يَا كُمَيْتُ لَوْ كَانَ عِنْدَنَا مَالٌ لَأَعْطَيْنَاكَ مِنْهُ وَلَكِنْ لَكَ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لِحَسَّانَ بْنِ ثَابِتٍ لَنْ يَزَالَ مَعَكَ رُوحُ الْقُدُسِ مَا ذَبَبْتَ عَنَّا قَالَ قُلْتُ خَبِّرْنِي عَنِ الرَّجُلَيْنِ قَالَ فَأَخَذَ الْوِسَادَةَ فَكَسَرَهَا فِي صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ وَاللَّهِ يَا كُمَيْتُ مَا أُهَرِيقَ مِحْجَمَةٌ مِنْ دَمٍ وَلَا أُخِذَ مَالٌ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ وَلَا قُلِبَ حَجَرٌ عَنْ حَجَرٍ إِلَّا ذَاكَ فِي أَعْنَاقِهِمَا.
تفسير القمي، ج1، ص383: وَهُوَ قَوْلُ الصَّادِقِ علیه السلام: وَاللَّهِ مَا أُهْرِيقَتْ مِحْجَمَةٌ مِنْ دَمٍ وَلَا قُرِعَ عَصاً بِعَصاً وَلَا غُصِبَ فَرْجُ حَرَامٍ وَلَا أُخِذَ مَالٌ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ إِلَّا وَوِزْرُ ذَلِكَ فِي أَعْنَاقِهِمَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أَوْزَارِ الْعَامِلِينَ بِشَيْءٍ.
تقريب المعارف، ص245: وَعَنْ بَشِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ فَلَمْ يُجِبْنِي، ثُمَّ سَأَلْتُهُ فَلَمْ يُجِبْنِي، فَلَمَّا كَانَ مِنَ الثَّالِثَةِ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِي عَنْهُمَا فَقَالَ: مَا قُطِرَتْ قَطْرَةُ دَمٍ مِنْ دِمَائِنَا وَلَا مِنْ دِمَاءِ أَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا وَهِيَ فِي أَعْنَاقِهِمَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
[22]. بصائر الدرجات، ج1، ص87، ح2: عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْمَشْهَدِيِّ مِنْ آلِ رَجَاءٍ الْبَجَلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنَا وَاللَّهِ أُحِبُّكَ فَقَالَ لَهُ كَذَبْتَ قَالَ بَلَى وَاللَّهِ إِنِّي أُحِبُّكَ وَأَتَوَلَّاكَ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ كَذَبْتَ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَحْلِفُ بِاللَّهِ أَنِّي أُحِبُّكَ فَتَقُولُ كَذَبْتَ قَالَ وَمَا عَلِمْتَ إِنَ اللَّهَ خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَبْدَانِ بِأَلْفَيْ عَامٍ فَأَمْسَكَهَا الْهَوَاءُ ثُمَّ عَرَضَهَا عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَوَ اللَّهِ مَا مِنْهَا رُوحٌ إِلَّا وَقَدْ عَرَفْنَا بَدَنَهُ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُكَ فِيهَا فَأَيْنَ كُنْتَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام كَانَ فِي النَّارِ.
بصائر الدرجات، ج1، ص88، ح7: عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ: دَخَلَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فِي وَفْدِ مِصْرَ الَّذِي أَوْفَدَهُمْ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ وَمَعَهُ كِتَابُ الْوَفْدِ قَالَ فَلَمَّا مَرَّ بِاسْمِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُلْجَمٍ قَالَ أَنْتَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ لَعَنَ اللَّهُ عَبْدَ الرَّحْمَنِ قَالَ نَعَمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَ مَا وَاللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي لَأُحِبُّكَ قَالَ كَذَبْتَ وَاللَّهِ مَا تُحِبُّنِي ثَلَاثاً قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَحْلِفُ ثَلَاثَةَ أَيْمَانٍ أَنِّي أُحِبُّكَ وَأَنْتَ تَحْلِفُ ثَلَاثَةَ أَيْمَانٍ أَنِّي لَا أُحِبُّكَ قَالَ وَيْلَكَ أَوْ وَيْحَكَ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَبْدَانِ بِأَلْفَيْ عَامٍ فَأَسْكَنَهَا الْهَوَاءَ فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا هُنَالِكَ ائْتَلَفَ فِي الدُّنْيَا وَمَا تَنَاكَرَ مِنْهَا اخْتَلَفَ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّ رُوحِي لَا تَعْرِفُ رُوحَكَ قَالَ فَلَمَّا وَلَّى قَالَ إِذَا سَرَّكُمْ أَنْ تَنْظُرُوا إِلَى قَاتِلِي فَانْظُرُوا إِلَى هَذَا قَالَ بَعْضُ الْقَوْمِ أَ وَلَا تَقْتُلُهُ أَوْ قَالَ تَقْتُلُهُ فَقَالَ مَنْ أَعْجَبُ مِنْ هَذَا تَأْمُرُونِّي أَنْ أَقْتُلَ قَاتِلِي.
بصائر الدرجات، ج1، ص391، ح2: عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي وَاللَّهِ لَأُحِبُّكَ فِي اللَّهِ وَأُحِبُّكَ فِي السِّرِّ كَمَا أُحِبُّكَ فِي الْعَلَانِيَةِ وَأَدِينُ اللَّهَ بِوَلَايَتِكَ فِي السِّرِّ كَمَا أَدِينُ بِهَا فِي الْعَلَانِيَةِ وَبِيَدِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام عُودٌ فَطَأْطَأَ بِهِ رَأْسَهُ ثُمَّ نَكَتَ بِعُودِهِ فِي الْأَرْضِ سَاعَةً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيْهِ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم حَدَّثَنِي بِأَلْفِ حَدِيثٍ لِكُلِّ حَدِيثٍ أَلْفُ بَابٍ وَإِنَّ أَرْوَاحَ الْمُؤْمِنِينَ تَلْتَقِي فِي الْهَوَاءِ فَتَشَامُّ فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ وَمَا تَنَاكَرَ مِنْهَا اخْتَلَفَ وَيْحَكَ لَقَدْ كَذَبْتَ فَمَا أَعْرِفُ وَجْهَكَ فِي الْوُجُوهِ وَلَا اسْمَكَ فِي الْأَسْمَاءِ قَالَ ثُمَّ دَخَلَ عَلَيْهِ آخَرُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي أُحِبُّكَ فِي اللَّهِ وَأُحِبُّكَ فِي السِّرِّ كَمَا أُحِبُّكَ فِي الْعَلَانِيَةِ وَأَدِينُ اللَّهَ بِوَلَايَتِكَ فِي السِّرِّ كَمَا أَدِينُ اللَّهَ بِهَا فِي الْعَلَانِيَةِ قَالَ فَنَكَتَ بِعُودِهِ الثَّانِيَةَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ صَدَقْتَ إِنَّ طِينَتَنَا طِينَةٌ مَخْزُونَةٌ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهَا مِنْ صُلْبِ آدَمَ فَلَمْ يَشِذَّ مِنْهَا شَاذٌّ وَلَا يَدْخُلُ مِنْهَا دَاخِلٌ مِنْ غَيْرِهَا اذْهَبْ وَاتَّخِذْ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ يَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَاللَّهِ الْفَقْرُ أَسْرَعُ إِلَى مُحِبِّينَا مِنَ السَّيْلِ إِلَى بَطْنِ الْوَادِي.
بصائر الدرجات، ج1، ص391، ح3: عَنْ سَعْدٍ الْخَفَّافِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: بَيْنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يَوْماً جَالِسٌ فِي الْمَسْجِدِ وَأَصْحَابُهُ حَوْلَهُ فَأَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ شِيعَتِهِ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ أَنِّي أَدِينُهُ بِحُبِّكَ فِي السِّرِّ كَمَا أَدِينُهُ بِحُبِّكَ فِي الْعَلَانِيَةِ وَأَتَوَلَّاكَ فِي السِّرِّ كَمَا أَتَوَلَّاكَ فِي الْعَلَانِيَةِ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام صَدَقْتَ أَمَا فَاتَّخِذْ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً فَإِنَّ الْفَقْرَ أَسْرَعُ إِلَى شِيعَتِنَا مِنَ السَّيْلِ إِلَى قَرَارِ الْوَادِي قَالَ فَوَلَّى الرَّجُلُ وَهُوَ يَبْكِي فَرَحاً لِقَوْلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام صَدَقْتَ قَالَ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ يُحَدِّثُ صَاحِباً لَهُ قَرِيباً مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ تَاللَّهِ إِنْ رَأَيْتُ كَالْيَوْمِ قَطُّ إِنَّهُ أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ إِنِّي لَأُحِبُّكَ فَقَالَ لَهُ صَدَقْتَ فَقَالَ لَهُ الْآخَرُ أَنَا مَا أَنْكَرْتُ مِنْ ذَلِكَ لَمْ يَجِدْ بُدّاً مِنْ أَنَّهُ إِذَا قِيلَ لَهُ إِنِّي لَأُحِبُّكَ أَنْ يَقُولَ لَهُ صَدَقْتَ تَعْلَمُ أَنِّي لَأُحِبُّهُ [قَالَ لَا] قَالَ فَأَنَا أَقُومُ فَأَقُولُ لَهُ مِثْلَ مَقَالَةِ الرَّجُلِ فَيَرُدُّ عَلَيَّ مِثْلَ مَا رَدَّ عَلَيْهِ قَالَ نَعَمْ فَقَامَ الرَّجُلُ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ مَقَالَةِ الأولى [الْأَوَّلِ] فَنَظَرَ إِلَيْهِ مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ لَهُ كَذَبْتَ لَا وَاللَّهِ مَا تُحِبُّنِي وَلَا أُحِبُّكَ قَالَ فَبَكَى الْخَارِجِيُّ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَتَسْتَقْبِلُنِي بِهَذَا وَقَدْ عَلِمَ اللَّهُ خِلَافَهُ ابْسُطْ يَدَيْكَ أُبَايِعْكَ قَالَ عَلَى مَا ذَا قَالَ عَلَى مَا عَمِلَ رزيق [زُرَيْقٌ] وَحَبْتَرٌ قَالَ فَمَدَّ يَدَهُ وَقَالَ لَهُ اصْفِقْ لَعَنَ اللَّهُ الِاثْنَيْنِ وَاللَّهِ لَكَأَنِّي بِكَ قَدْ قُتِلْتَ عَلَى ضَلَالٍ وَوَطِئَتْ وَجْهَكَ دَوَابُّ الْعِرَاقِ فَلَا تَغُرَّنَّكَ قُوَّتُكَ قَالَ فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ عَلَيْهِ أَهْلُ النَّهْرَوَانِ وَخَرَجَ الرجيم [الرَّجُلُ] مَعَهُمْ فَقُتِلَ.
[23]. الكافي، ج1، ص164، ح2: عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام... .
الكافي، ج1، ص164، ح1: عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَيْسَ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَنْ يَعْرِفُوا وَلِلْخَلْقِ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ وَلِلَّهِ عَلَى الْخَلْقِ إِذَا عَرَّفَهُمْ أَنْ يَقْبَلُوا.
الكافي، ج1، ص164، ح3: عَنْ أَبِي الْحَسَنِ زَكَرِيَّا بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا حَجَبَ اللَّهُ عَنِ الْعِبَادِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ.
الكافي، ج1، ص164، ح4: عَنْ حَمْزَةَ بْنِ الطَّيَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ لِي اكْتُبْ فَأَمْلَى عَلَيَّ إِنَّ مِنْ قَوْلِنَا إِنَّ اللَّهَ يَحْتَجُّ عَلَى الْعِبَادِ بِمَا آتَاهُمْ وَعَرَّفَهُمْ ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَيْهِمْ رَسُولاً وَأَنْزَلَ عَلَيْهِمُ الْكِتَابَ فَأَمَرَ فِيهِ وَنَهَى أَمَرَ فِيهِ بِالصَّلَاةِ وَالصِّيَامِ فَنَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم عَنِ الصَّلَاةِ فَقَالَ أَنَا أُنِيمُكَ وَأَنَا أُوقِظُكَ فَإِذَا قُمْتَ فَصَلِّ لِيَعْلَمُوا إِذَا أَصَابَهُمْ ذَلِكَ كَيْفَ يَصْنَعُونَ لَيْسَ كَمَا يَقُولُونَ إِذَا نَامَ عَنْهَا هَلَكَ وَكَذَلِكَ الصِّيَامُ أَنَا أُمْرِضُكَ وَأَنَا أُصِحُّكَ فَإِذَا شَفَيْتُكَ فَاقْضِهِ. ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: وَكَذَلِكَ إِذَا نَظَرْتَ فِي جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ لَمْ تَجِدْ أَحَداً فِي ضِيقٍ وَلَمْ تَجِدْ أَحَداً إِلَّا وَلِلَّهِ عَلَيْهِ الْحُجَّةُ وَلِلَّهِ فِيهِ الْمَشِيئَةُ وَلَا أَقُولُ إِنَّهُمْ مَا شَاءُوا صَنَعُوا ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ يَهْدِي وَيُضِلُّ وَقَالَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا بِدُونِ سَعَتِهِمْ وَكُلُّ شَيْءٍ أُمِرَ النَّاسُ بِهِ فَهُمْ يَسَعُونَ لَهُ وَكُلُّ شَيْءٍ لَا يَسَعُونَ لَهُ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ وَلَكِنَّ النَّاسَ لَا خَيْرَ فِيهِمْ ثُمَّ تَلَا علیه السلام لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَلا عَلَى الْمَرْضى وَلا عَلَى الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ فَوُضِعَ عَنْهُمْ ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ وَلا عَلَى الَّذِينَ إِذا ما أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قَالَ فَوُضِعَ عَنْهُمْ لِأَنَّهُمْ لَا يَجِدُونَ.
[24]. التوحيد، ص127، ح5: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ إِبْلِيسَ قَالَ لِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ علیه السلام أَ يَقْدِرُ رَبُّكَ عَلَى أَنْ يُدْخِلَ الْأَرْضَ بَيْضَةً لَا يُصَغِّرُ الْأَرْضَ وَلَا يُكَبِّرُ الْبَيْضَةَ فَقَالَ عِيسَى علیه السلام وَيْلَكَ إِنَّ اللَّهَ لَا يُوصَفُ بِعَجْزٍ وَمَنْ أَقْدَرُ مِمَّنْ يُلَطِّفُ الْأَرْضَ وَيُعَظِّمُ الْبَيْضَةَ.
[25]. التوحيد، ص130، ح9: عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام هَلْ يَقْدِرُ رَبُّكَ أَنْ يُدْخِلَ الدُّنْيَا فِي بَيْضَةٍ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُصَغِّرَ الدُّنْيَا أَوْ يُكَبِّرَ الْبَيْضَةَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لَا يُنْسَبُ إِلَى الْعَجْزِ وَالَّذِي سَأَلْتَنِي لَا يَكُونُ.
التوحيد، ص130، ح10: عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَقَالَ أَ يَقْدِرُ اللَّهُ أَنْ يُدْخِلَ الْأَرْضَ فِي بَيْضَةٍ وَلَا يُصَغِّرُ الْأَرْضَ وَلَا يُكَبِّرُ الْبَيْضَةَ فَقَالَ وَيْلَكَ إِنَّ اللَّهَ لَا يُوصَفُ بِالْعَجْزِ وَمَنْ أَقْدَرُ مِمَّنْ يُلَطِّفُ الْأَرْضَ وَيُعَظِّمُ الْبَيْضَةَ.
التوحيد، ص130، ح11: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الرِّضَا علیه السلام فَقَالَ هَلْ يَقْدِرُ رَبُّكَ أَنْ يَجْعَلَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي بَيْضَةٍ قَالَ نَعَمْ وَفِي أَصْغَرَ مِنَ الْبَيْضَةِ قَدْ جَعَلَهَا فِي عَيْنِكَ وَهِيَ أَقَلُّ مِنَ الْبَيْضَةِ لِأَنَّكَ إِذَا فَتَحْتَهَا عَايَنْتَ السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا وَلَوْ شَاءَ لَأَعْمَاكَ عَنْهَا.
الكافي، ج1، ص79، ح4: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ قَالَ: إِنَّ عَبْدَ اللَّهِ الدَّيَصَانِيَ سَأَلَ هِشَامَ بْنَ الْحَكَمِ فَقَالَ لَهُ أَ لَكَ رَبٌّ فَقَالَ بَلَى قَالَ أَ قَادِرٌ هُوَ قَالَ نَعَمْ قَادِرٌ قَاهِرٌ قَالَ يَقْدِرُ أَنْ يُدْخِلَ الدُّنْيَا كُلَّهَا الْبَيْضَةَ لَا تَكْبُرُ الْبَيْضَةُ وَلَا تَصْغُرُ الدُّنْيَا قَالَ هِشَامٌ النَّظِرَةَ فَقَالَ لَهُ قَدْ أَنْظَرْتُكَ حَوْلاً ثُمَّ خَرَجَ عَنْهُ فَرَكِبَ هِشَامٌ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَاسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ فَأَذِنَ لَهُ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَتَانِي عَبْدُ اللَّهِ الدَّيَصَانِيُّ بِمَسْأَلَةٍ لَيْسَ الْمُعَوَّلُ فِيهَا إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَعَلَيْكَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَمَّا ذَا سَأَلَكَ فَقَالَ قَالَ لِي كَيْتَ وَكَيْتَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَا هِشَامُ كَمْ حَوَاسُّكَ قَالَ خَمْسٌ قَالَ أَيُّهَا أَصْغَرُ قَالَ النَّاظِرُ قَالَ وَكَمْ قَدْرُ النَّاظِرِ قَالَ مِثْلُ الْعَدَسَةِ أَوْ أَقَلُّ مِنْهَا فَقَالَ لَهُ يَا هِشَامُ فَانْظُرْ أَمَامَكَ وَفَوْقَكَ وَأَخْبِرْنِي بِمَا تَرَى فَقَالَ أَرَى سَمَاءً وَأَرْضاً وَدُوراً وَقُصُوراً وَبَرَارِيَ وَجِبَالاً وَأَنْهَاراً فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ الَّذِي قَدَرَ أَنْ يُدْخِلَ الَّذِي تَرَاهُ الْعَدَسَةَ أَوْ أَقَلَّ مِنْهَا قَادِرٌ أَنْ يُدْخِلَ الدُّنْيَا كُلَّهَا الْبَيْضَةَ لَا تَصْغَرُ الدُّنْيَا وَلَا تَكْبُرُ الْبَيْضَةُ فَأَكَبَّ هِشَامٌ عَلَيْهِ وَقَبَّلَ يَدَيْهِ وَرَأْسَهُ وَرِجْلَيْهِ وَقَالَ حَسْبِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَانْصَرَفَ إِلَى مَنْزِلِهِ وَغَدَا عَلَيْهِ الدَّيَصَانِيُّ فَقَالَ لَهُ يَا هِشَامُ إِنِّي جِئْتُكَ مُسَلِّماً وَلَمْ أَجِئْكَ مُتَقَاضِياً لِلْجَوَابِ فَقَالَ لَهُ هِشَامٌ إِنْ كُنْتَ جِئْتَ مُتَقَاضِياً فَهَاكَ الْجَوَابَ فَخَرَجَ الدَّيَصَانِيُّ عَنْهُ حَتَّى أَتَى بَابَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَاسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ فَأَذِنَ لَهُ فَلَمَّا قَعَدَ قَالَ لَهُ يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ دُلَّنِي عَلَى مَعْبُودِي فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَا اسْمُكَ فَخَرَجَ عَنْهُ وَلَمْ يُخْبِرْهُ بِاسْمِهِ فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ كَيْفَ لَمْ تُخْبِرْهُ بِاسْمِكَ قَالَ لَوْ كُنْتُ قُلْتُ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ كَانَ يَقُولُ مَنْ هَذَا الَّذِي أَنْتَ لَهُ عَبْدٌ فَقَالُوا لَهُ عُدْ إِلَيْهِ وَقُلْ لَهُ يَدُلُّكَ عَلَى مَعْبُودِكَ وَلَا يَسْأَلُكَ عَنِ اسْمِكَ فَرَجَعَ إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ دُلَّنِي عَلَى مَعْبُودِي وَلَا تَسْأَلْنِي عَنِ اسْمِي فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام اجْلِسْ وَإِذَا غُلَامٌ لَهُ صَغِيرٌ فِي كَفِّهِ بَيْضَةٌ يَلْعَبُ بِهَا فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام نَاوِلْنِي يَا غُلَامُ الْبَيْضَةَ فَنَاوَلَهُ إِيَّاهَا فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَا دَيَصَانِيُّ هَذَا حِصْنٌ مَكْنُونٌ لَهُ جِلْدٌ غَلِيظٌ وَتَحْتَ الْجِلْدِ الْغَلِيظِ جِلْدٌ رَقِيقٌ وَتَحْتَ الْجِلْدِ الرَّقِيقِ ذَهَبَةٌ مَائِعَةٌ وَفِضَّةٌ ذَائِبَةٌ فَلَا الذَّهَبَةُ الْمَائِعَةُ تَخْتَلِطُ بِالْفِضَّةِ الذَّائِبَةِ وَلَا الْفِضَّةُ الذَّائِبَةُ تَخْتَلِطُ بِالذَّهَبَةِ الْمَائِعَةِ فَهِيَ عَلَى حَالِهَا لَمْ يَخْرُجْ مِنْهَا خَارِجٌ مُصْلِحٌ فَيُخْبِرَ عَنْ صَلَاحِهَا وَلَا دَخَلَ فِيهَا مُفْسِدٌ فَيُخْبِرَ عَنْ فَسَادِهَا لَا يُدْرَى لِلذَّكَرِ خُلِقَتْ أَمْ لِلْأُنْثَى تَنْفَلِقُ عَنْ مِثْلِ أَلْوَانِ الطَّوَاوِيسِ أَ تَرَى لَهَا مُدَبِّراً قَالَ فَأَطْرَقَ مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَأَنَّكَ إِمَامٌ وَحُجَّةٌ مِنَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَأَنَا تَائِبٌ مِمَّا كُنْتُ فِيهِ.
[26]. المائدة: 3.
[27]. الكافي، ج1، ص274، ح6: عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ قَالَ: أَتَى رَجُلٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يَسْأَلُهُ عَنِ الرُّوحِ أَ لَيْسَ هُوَ جَبْرَئِيلَ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام جَبْرَئِيلُ علیه السلام مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَالرُّوحُ غَيْرُ جَبْرَئِيلَ فَكَرَّرَ ذَلِكَ عَلَى الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ لَقَدْ قُلْتَ عَظِيماً مِنَ الْقَوْلِ مَا أَحَدٌ يَزْعُمُ أَنَّ الرُّوحَ غَيْرُ جَبْرَئِيلَ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام إِنَّكَ ضَالٌ تَرْوِي عَنْ أَهْلِ الضَّلَالِ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى لِنَبِيِّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَتَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ وَالرُّوحُ غَيْرُ الْمَلَائِكَةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ.
[28]. الكافي، ج8، ص311، ح485: عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: دَخَلَ قَتَادَةُ بْنُ دِعَامَةَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام فَقَالَ: يَا قَتَادَةُ أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ الْبَصْرَةِ فَقَالَ هَكَذَا يَزْعُمُونَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام بَلَغَنِي أَنَّكَ تُفَسِّرُ الْقُرْآنَ فَقَالَ لَهُ قَتَادَةُ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام بِعِلْمٍ تُفَسِّرُهُ أَمْ بِجَهْلٍ قَالَ لَا بِعِلْمٍ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام فَإِنْ كُنْتَ تُفَسِّرُهُ بِعِلْمٍ فَأَنْتَ أَنْتَ وَأَنَا أَسْأَلُكَ قَالَ قَتَادَةُ سَلْ قَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فِي سَبَإٍ وَقَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَأَيَّاماً آمِنِينَ فَقَالَ قَتَادَةُ ذَلِكَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ بِزَادٍ حَلَالٍ وَرَاحِلَةٍ وَكِرَاءٍ حَلَالٍ يُرِيدُ هَذَا الْبَيْتَ كَانَ آمِناً حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى أَهْلِهِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام نَشَدْتُكَ اللَّهَ يَا قَتَادَةُ هَلْ تَعْلَمُ أَنَّهُ قَدْ يَخْرُجُ الرَّجُلُ مِنْ بَيْتِهِ بِزَادٍ حَلَالٍ وَرَاحِلَةٍ وَكِرَاءٍ حَلَالٍ يُرِيدُ هَذَا الْبَيْتَ فَيُقْطَعُ عَلَيْهِ الطَّرِيقُ فَتُذْهَبُ نَفَقَتُهُ وَيُضْرَبُ مَعَ ذَلِكَ ضَرْبَةً فِيهَا اجْتِيَاحُهُ قَالَ قَتَادَةُ اللَّهُمَّ نَعَمْ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنْ كُنْتَ إِنَّمَا فَسَّرْتَ الْقُرْآنَ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِكَ فَقَدْ هَلَكْتَ وَأَهْلَكْتَ وَإِنْ كُنْتَ قَدْ أَخَذْتَهُ مِنَ الرِّجَالِ فَقَدْ هَلَكْتَ وَأَهْلَكْتَ وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ ذَلِكَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ بِزَادٍ وَرَاحِلَةٍ وَكِرَاءٍ حَلَالٍ يَرُومُ هَذَا الْبَيْتَ عَارِفاً بِحَقِّنَا يَهْوَانَا قَلْبُهُ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَلَمْ يَعْنِ الْبَيْتَ فَيَقُولَ إِلَيْهِ فَنَحْنُ وَاللَّهِ دَعْوَةُ إِبْرَاهِيمَ علیه السلام الَّتِي مَنْ هَوَانَا قَلْبُهُ قُبِلَتْ حَجَّتُهُ وَإِلَّا فَلَا يَا قَتَادَةُ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ كَانَ آمِناً مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَالَ قَتَادَةُ لَا جَرَمَ وَاللَّهِ لَا فَسَّرْتُهَا إِلَّا هَكَذَا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ.
[29]. صحيح البخاري، ج5، ص18، ح3701: عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلاً يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ»، قَالَ: فَبَاتَ النَّاسُ يَدُوكُونَ لَيْلَتَهُمْ أَيُّهُمْ يُعْطَاهَا، فَلَمَّا أَصْبَحَ النَّاسُ غَدَوْا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، كُلُّهُمْ يَرْجُو أَنْ يُعْطَاهَا، فَقَالَ: «أَيْنَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ». فَقَالُوا: يَشْتَكِي عَيْنَيْهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «فَأَرْسِلُوا إِلَيْهِ فَأْتُونِي بِهِ». فَلَمَّا جَاءَ بَصَقَ فِي عَيْنَيْهِ وَدَعَا لَهُ، فَبَرَأَ حَتَّى كَأَنْ لَمْ يَكُنْ بِهِ وَجَعٌ، فَأَعْطَاهُ الرَّايَةَ، فَقَالَ عَلِيٌّ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أُقَاتِلُهُمْ حَتَّى يَكُونُوا مِثْلَنَا؟ فَقَالَ: «انْفُذْ عَلَى رِسْلِكَ حَتَّى تَنْزِلَ بِسَاحَتِهِمْ، ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى الإِسْلاَمِ، وَأَخْبِرْهُمْ بِمَا يَجِبُ عَلَيْهِمْ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِيهِ، فَوَاللَّهِ لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ بِكَ رَجُلاً وَاحِداً، خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ يَكُونَ لَكَ حُمْرُ النَّعَمِ».
الكافي، ج5، ص28، ح4: عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِلَى الْيَمَنِ وَقَالَ لِي: يَا عَلِيُّ لَا تُقَاتِلَنَّ أَحَداً حَتَّى تَدْعُوَهُ وَايْمُ اللَّهِ لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلاً خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَغَرَبَتْ وَلَكَ وَلَاؤُهُ يَا عَلِيُّ.
مجموعة ورام، ج2، ص127: عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَالَ: أَيُّمَا دَاعٍ دَعَا إِلَى الْهُدَى فَاتُّبِعَ فَلَهُ مِثْلُ أُجُورِهِمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْءٌ وَأَيُّمَا دَاعٍ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ وَاتُّبِعَ فَإِنَّ عَلَيْهِ مِثْلَ أَوْزَارِ مَنِ اتَّبَعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَيْء.
ثواب الأعمال، ص132: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: لَا يَتَكَلَّمُ الرَّجُلُ بِكَلِمَةِ حَقٍّ فَأُخِذَ بِهَا إِلَّا كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَخَذَ بِهَا وَلَا يَتَكَلَّمُ بِكَلِمَةِ ضَلَالٍ يُؤْخَذُ بِهَا إِلَّا كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُ مَنْ أَخَذَ بِهَا.
المحاسن، ج1، ص231، ح178: عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ فَيَكْتُبُ اللَّهُ بِهَا إِيمَاناً فِي قَلْبِ آخَرَ فَيَغْفِرُ لَهُمَا جَمِيعاً.
[30]. المائدة: 32 (مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ).
[31]. الكافي، ج2، ص210، ح2: عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام:... .
الكافي، ج2، ص210، ح1: عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَمَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً قَالَ مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ إِلَى هُدًى فَكَأَنَّمَا أَحْيَاهَا وَمَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ هُدًى إِلَى ضَلَالٍ فَقَدْ قَتَلَهَا.
الكافي، ج2، ص211، ح3: عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَسْأَلُكَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ فَقَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ كُنْتُ عَلَى حَالٍ وَأَنَا الْيَوْمَ عَلَى حَالٍ أُخْرَى كُنْتُ أَدْخُلُ الْأَرْضَ فَأَدْعُو الرَّجُلَ وَالِاثْنَيْنِ وَالْمَرْأَةَ فَيُنْقِذُ اللَّهُ مَنْ شَاءَ وَأَنَا الْيَوْمَ لَا أَدْعُو أَحَداً فَقَالَ وَمَا عَلَيْكَ أَنْ تُخَلِّيَ بَيْنَ النَّاسِ وَبَيْنَ رَبِّهِمْ فَمَنْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُخْرِجَهُ مِنْ ظُلْمَةٍ إِلَى نُورٍ أَخْرَجَهُ ثُمَّ قَالَ وَلَا عَلَيْكَ إِنْ آنَسْتَ مِنْ أَحَدٍ خَيْراً أَنْ تَنْبِذَ إِلَيْهِ الشَّيْءَ نَبْذاً قُلْتُ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: وَمَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً قَالَ مِنْ حَرَقٍ أَوْ غَرَقٍ ثُمَّ سَكَتَ ثُمَّ قَالَ تَأْوِيلُهَا الْأَعْظَمُ أَنْ دَعَاهَا فَاسْتَجَابَتْ لَهُ.
تفسير العياشي، ج1، ص313، ح88: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى: وَمَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً قَالَ مَنِ اسْتَخْرَجَهَا مِنَ الْكُفْرِ إِلَى الْإِيمَانِ.
[32]. عوالي اللئالي، ج4، ص71، ح43.