مقدمات ظهور و رجعت - جلسه بیست و هفتم

از شجره طوبی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

مقدمات ظهور و رجعت

جلسه 27

أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین

ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین


هدف از بیان مطالب گذشته رسیدن به مقام ظهور و فرج و حرکت به سمت معارف الهیه

در جلسات گذشته مطلبی را دنبال کردیم که کاملاً مناسب با سیر مطالب گذشته بود و حقیقت مطلبی که در صدد آن هستیم اوّل، آخر، ظاهر و باطن آن به این مطلب باز می‌گردد، این مطلب اصل، حقیقت، منتهی، غایت و کمال مطلبی است که آن را دنبال می‌کردیم؛ آن مطلب رسیدن به مقام ظهور و فرج امام زمان} است، سیر و تلاش اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان از زمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم تا امروز بر این است که انسان‌ها از ظاهر به سمت باطن حرکت کنند و به اسرار، حقایق عالم و مقامات نهفته ولایت اهل بیت علیهم السلام برسند، انسان باید از این عالم ظاهر طبیعی و از این نوع روابط، روش‌ها، اخلاق، اهداف و وابستگی‌ها بیرون رود و به سمت اسرار، حقایق و معارف الهیه حرکت کند.

مذمّت ظاهر بینی و ظاهر گرایی

کسانی هستند که هیچ دین، خدا و مکتب آسمانی را قبول ندارند، مانند دهریّون سابق که خداوند در قرآن کریم سخنان آنها را انکار کرده است، آنها می‌گفتند: {مَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ}[1]، روزگار می‌آید و می‌رود و هیچ حساب، کتاب، قرآن و پیامبری وجود ندارد! تمام تلاش، کوشش، خواسته و اهمّیّت دادن آنها این زندگی دنیوی و سلامتی بدن است، تمام تلاش آنها این است که چگونه این هفتاد یا هشتاد سال زندگی کنند و بمیرند، امروزه این شیوه که از شیوه حیوانیّت هم پست‌تر است حاکم بر تمام کرۀ زمین است، به ندرت می‌توانید از میان صد هزار نفر شخصی را پیدا کنید که مقداری از حقیقت، معنویّت، انسانیّت، صفات انسانی، کمالات انسانی و خواسته‌های انسانی بویی برده باشد، تمام انسان‌های دیگر در حال خوردن و زندگی هستند، امروزه می‌گویند همه چیز برای انسان است و انسان عبارت است از خوردن و خوش زندگی کردن، این اصل مطلب است و شیاطین این گروه را به صورتی گمراه کرده‌اند که اصلاً سخنی از مسائل الهی، دینی، قرآنی، توراتی و انجیلی اگرچه به دروغ، نفاق و برای منافع دنیوی باشد به زبان نمی‌آورند.

سیر شیطان به سمت ظاهر و سیر اهل بیت علیهم السلام به سمت باطن

هنگامی که قابیل حضرت هابیل علیه السلام را شهید کرد این برنامه در دنیا از طریق ابلیس لعین طراحی شد، آنقدر این برنامه پیروز شد و جامعۀ انسانی را فرا گرفت که تا زمان حضرت نوح علیه السلام تمامی فرزندان حضرت هابیل از ترس فرزندان و طرفداران قابیل در بیابان‌ها و غار‌ها زندگی می‌کردند[2]، وقتی این برنامه به زمان حضرت ابراهیم علیه السلام رسید فقط ایشان باقی ماندند که خداوند می‌فرماید: {إِنَّ إِبْراهيمَ كَانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنيفاً وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكينَ}[3]، امام علیه السلام می‌فرمایند: ایشان در ابتدا تنها بودند، خداوند حضرت لوط علیه السلام را به ایشان رساند و حضرت لوط به ایشان ایمان آوردند و از همراهان ایشان شدند.[4]

همینطور که تا زمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به جلو می‌آییم می‌بینیم که سیر دنیا به همین صورت است، پس تمام تلاش اکثر مردم بر این است که به ظاهر، امور سطحی، خوراک، خواب و زندگی راحت برسند و بمیرند، آنها اصلاً به معنویات، کمالات، صفات و اخلاق انسانی، الهی، نبوی و ولایتی اهل بیت علیهم السلام توجّهی ندارند، این شیوۀ شیطان است و اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان کاملاً در جهت مخالف آن قرار دارند و می‌گویند باید همه چیز آهسته آهسته به سمت باطن، حقایق، دقایق و لطایف سیر کند تا بتواند به اسرار و حقایق توحیدی راه پیدا کند.

لزوم شناخت اجمالی توحید، نبوّت، ولایت و دوستان و دشمنان آنها

در فرمایشات اهل بیت علیهم السلام آمده که انسان اوّل به صورت اجمالی باید به توحید خداوند ایمان بیاورد، «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ» خدایا خودت را به من بشناسان، اگر خود را به من نشناسانی پیامبر تو را نخواهم شناخت، این معرفت اجمالی است که انسان متوجّه می‌شود خدایی دارد، بعد می‌فرمایند: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ» خدایا پیامبر خود را به من بشناسان که اگر او را نشناسم حجّت تو را نخواهم شناخت؛ یعنی امام بعد از ایشان را نخواهم شناخت، «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»[5] پروردگارا امام و حجّت خود را به من بشناسان که اگر او را نشناسم از دین خارج و گمراه خواهم شد.

در حدیث دیگری این چهار مورد به الفاظی دیگر بیان شده که فرمودند: خداوند از بندگان خود چهار چیز خواسته است:

اوّل: «تَعْرِفَ رَبَّكَ»، خدا و پروردگار خود را بشناسی.

دوّم: «تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ»، آن چیزی که درباره تو انجام داده را بشناسی.

سوّم: «تَعْرِفَ‏ مَا أَرَادَ مِنْكَ»، شناختن آنچه را که خداوند از تو می‌خواهد، باید در نشستن، برخواستن، خوابیدن و خوردن بسیار مراقب باشید تا در اواخر عمر دچار کم حافظگی نشوید، انسان در اواخر عمر بخاطر رعایت نکردن برخی مسائل خواب، بیداری، روابط، سخن گفتن، خوردن و آشامیدن در نوجوانی دچار کمبود رطوبت بدن می‌شود و حافظه خود را از دست می‌دهد.

چهارم: «تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِكَ»[6]، باید چیزی که شما را از دین خارج می‌کند بشناسید.

خداوند انسان را برای اینها آفریده، انسان اوّل اجمالاً توحید خدا را می‌یابد بعد به سمت پیامبر می‌رود و از ایشان به سمت امام و از امام به سمت پیروان ایشان می‌رود که امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: بعد از نبوّت و ولایت چیزی جز دوستان و موالیان و دشمنان و مخالفین قرار ندارد، در نتیجه چهار مرحله است؛ توحید، نبوّت، ولایت، دوستان و مخالفین.

شناخت خوبی‌های دیگران باعث شناخت کمالات اهل بیت علیهم السلام و شناخت بدی‌های دیگران باعث شناخت بدی‌های دشمنان ایشان

این چهار مطلب را که به سمت پایین می‌آیید باید به صورت تفصیل از پایین به بالا باز گردید؛ یعنی باید بتوانید به صورتی با برادر مؤمن، دوست، همسر، همکار، دشمن؛ جاهل‌ها، عالم‌ها، خوش اخلاق‌ها، بد اخلاق‌ها و... رابطه داشته باشید که شما را به رابطه با امام برساند تا بدانید باید به چه صورتی با امام خود رابطه داشته باشید، اگر ندانید که با پدر خود چگونه باید رفتار کنید نمی‌توانید با او رابطه صحیح برقرار کنید، پس اوّل باید بدانید چگونه با پدر، همسر، شوهر، فرزند، دوست و دشمن خود رابطه داشته باشید.

اینها اشخاص هم سطح و همگون شما هستند و بر شما برتری خاصی ندارند، حتی بعضی از آنها از شما پست‌تر هستند که در مجموع در یک سطح قرار دارید و به راحتی می‌توانید یکدیگر را درک کنید، پس می‌توانید به خوبی‌ها و بدی‌های آنها پی ببرید، هنگامی که به بدی‌های آنها پی بردید به بدی‌های دشمنان خدا، پیامبر و اهل بیت علیهم السلام پی می‌برید، هنگامی که به خوبی‌های آنها پی ببرید آهسته آهسته به خوبی‌ها و کمالات امام خود پی می‌برید و یک پله جلو رفته، دقیق‌تر و قوی‌تر می‌شوید، در نتیجه درک و شناخت شما بیشتر می‌شود، هنگامی که امام خود را پیدا کردید آهسته آهسته به سمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌روید و شناخت، رابطه، علم و معرفت شما نسبت به پیامبر قوی می‌شود، وقتی آن مسیر را طی کردید آهسته آهسته به سمت توحید خداوند متعال خواهید رفت و جنبه توحیدی شما قوی خواهد شد.

ورود به دین باعث مقیّد شدن روابط

پس باید در این دنیا همه چیز را به سمت دین بکشانید که این اوّل مطلب است، کمونیست، دهری و لائیک نشوید و بدانید قید و قیود، حساب و کتاب و حد و حدودی وجود دارد، هنگامی که به دین الهی ورود پیدا کنید روابط شما مقیّد به روابط خوب و پسندیده خواهد شد، منظور بنده از رابطه، رابطه با خدا، پیامبر، امام، بزرگان عالم، همتایان، کوچک‌تر‌ها، حیوان، درخت، خانه، سنگ، دشمنان خدا، جهّال و... است که آنها را آهسته آهسته خواهید یافت.

ظاهر دین روابط اجتماعی و باطن دین روابط طولی و ورود به دین اوّلین قدم به سمت حقایق الهیه

وقتی این روابط را بیابید وارد دین الهی می‌شوید، این اوّلین قدم برای ورود و حرکت به سمت حقایق الهیه، اسرار و بواطن عالم است، دین ظاهر و باطنی دارد که ظاهر آن روابط اجتماعی و باطن آن روابط طولی است، تمام انسان‌ها این رابطه طولی را با یکدیگر دارند و می‌توانند به هم کمک کنند تا در آن جهت به سمت حقیقت دین سیر کنند؛ یعنی من و شما می‌توانیم با یکدیگر رابطه‌ای برقرار کنیم تا به این برسیم که یک مؤمن چقدر بزرگ، عظیم و با ارزش است که امام صادق علیه السلام فرمودند: مؤمن از کعبه بالاتر است[7]، حقیقت، مقامات و مراتبی در من و شما وجود دارد که برتر از تمام چیز‌های بیرونی است، تمام رابطه‌ها برای این است که آهسته آهسته بنده به حقیقت در شما برسم و شما به حقیقت در من برسید.

شما در اینجا یک پله از ظاهر به سمت باطن حرکت کرده‌اید و اگر آن را ادامه دهید خداوند به شما کمک خواهد کرد، اگر می‌بینید خداوند بعضی از اشخاص را رها کرده برای این است که خود آنها می‌خواهند رها شوند، خداوند کسی را مجبور نمی‌کند، خدا به شما دهان، زبان و استفاده از حروف را یاد داده و اختیار داده که در گفتار خود حروف و کلمات زیبا یا حروف و کلمات زشت را انتخاب کنید، خداوند شما را مجبور نمی‌کند که سخنان زشت نگویید و فقط از کلمات خوب استفاده کنید، اگر این کار را انجام دهد اعمال شما بی‌ارزش خواهد شد.

الهی‌تر بودن ارزش باعث بیشتر شدن مصیبت نسبت به آن

خدای متعال زشت و زیبا را به شما شناسانده و اختیار استفاده از آن را به شما داده تا هنگامی که یکدیگر را ملاقات می‌کنید از کلمات زیبا استفاده کنید، این کلمات زیبا آهسته آهسته انسان را به سمت زیبایی‌های درونی، علم، اعتماد و محبّت به امام می‌برد، از این رابطه به سمت سوگواری‌ها بروید، چرا خداوند اینگونه قرار داده که وقتی پدر، مادر، برادر یا خویشاوندان شما از دنیا می‌روند یا گرفتاری برای آنها پیش می‌آید غمگین و مصیبت زده می‌شوید، چرا اندوه شما را فرا می‌گیرد و برای حمایت آنها دست از پا نمی‌شناسید؟ من و شما که اینگونه قرار نداده‌ایم بلکه خدا اینگونه قرار داده که وقتی مادر می‌میرد غمگین بشویم امّا هنگامی که همسایه دوری از دنیا می‌رود غمگین نشویم ، برای بعضی (إنّا لله و إنّا إلیه راجعون) می‌گوییم و بر سر قبر می‌رویم امّا نسبت به بعضی دیگر بی‌تفاوت هستیم.

چرا اینگونه است؟! برای اینکه آهسته آهسته متوجّه شوید که ارزش‌هایی در عالم وجود دارند که میزان هستند و باید غم آنها را بخورید، هر ارزشی که قوی‌تر، الهی‌تر، نورانی‌تر، کامل‌تر، مفید‌تر و ارزشمند‌تر باشد باید بیشتر غم و غصّه آن را بخورید، حداقل ارزشی که میان شما و پدر و مادر وجود دارد این است که پدر شما را ساخته، مادر شما را به دنیا آورده و به شما خدمت کرده، این یک ارزش است که شخصی مراقب شخص دیگری باشد، پدر این درخت را کاشته و مادر این زمین را آماده کرده تا درخت سبز شده و رشد کند، این خود بسیار عظیم و بزرگ است که اهل بیت علیهم السلام فرموده‌اند: هر کسی درخت بی‌ثمری را آب دهد خداوند به او از آب کوثر و... می‌نوشاند. مثلاً به بیابانی می‌روید و درختی را می‌بینید که زیر آن چاله‌ای نیست و در سینه کوه قرار دارد، چاله برای آن بکنید تا اگر باران آمد چند روزی آب در آن باقی بماند.

مصیبت باعث شناخت و رسیدن به ارزش‌ها

اگر شخصی یک درخت میوه دار را آب دهد چگونه است؟ فضیلت بیشتری دارد و بسیار بزرگ‌تر و عظیم‌تر است و همانند سیراب کردن مؤمنی تشنه در بیابان بدون آب است، ببینید سیراب کردن مؤمن چه فضیلتی دارد که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مَنْ سَقَى مُؤْمِناً شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ مِنْ حَيْثُ يَقْدِرُ عَلَى الْمَاءِ؛ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ شَرْبَةٍ سَبْعِينَ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَإِنْ سَقَاهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْمَاءِ؛ فَكَأَنَّمَا أَعْتَقَ عَشْرَ رِقَابٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ؛[8] هركس شربت آبى در جايى كه بدان توانایى دارد به مؤمنى بیاشاماند، خدا در برابر هر شربتى هفتاد هزار حسنه به او دهد، و اگر در جايى كه به آب توانایى ندارد ـ يعنى به سختى فراهم مى‏شود ـ به او آشاماند، مثل اين است كه ده بنده از فرزندان اسماعيل را آزاد كرده است».

اینها ارزش‌هایی هستند که به جلو می‌روند، پس خداوند مصیبت‌ها را قرار داده تا به ارزش‌ها برسید، هنگامی که یک ارزشِ فردیِ کوچک را بیابید آن را بزرگ و عظیم می‌بینید، مانند اینکه پدر و مادر از شما در مقابل سرما، گرما، گرسنگی و... نگهداری کرده‌اند و هیچ علم، اخلاق و... به شما نیاموخته‌اند امّا باز هم در مصیبت آنها گریه می‌کنید، بسیاری از انسان‌ها پدران ناسالمی دارند امّا باز هم برای آنها گریه می‌کنند چون حقی وجود دارد که ما به آن مصیبت شخصی می‌گوییم.

فدا کردن ارزش‌های کوچک برای ارزش‌های بزرگ

هنگامی که متوجّه شدید این مصائب برای ارزش است با خود فکر می‌کنید آیا ارزشی بالاتر از آن وجود دارد؟ بله، وجود دارد، این ارزش فقط میان شما و پدر و مادرتان قرار دارد و میانه سوّمی ندارد، این ارزش‌ها شخصی هستند امّا ارزش‌هایی وجود دارند که بزرگ‌تر، فراگیر‌تر و همگانی هستند، مانند حکیمی که امور علمی و صلاح جامعه بشریّت را تعلیم می‌دهد، زنده می‌کند و در آن صد‌ها شاگرد تربیت می‌کند که هر کدام در امور، کمالات، منافع و ارزش‌های انسانی فعّالیت می‌کنند.

این امور فقط مربوط به جسم ـ مانند غذا دادن پدر به فرزندان ـ نیست، آن حکیم به شما معرفت، اخلاق، رفتار و صلاح زندگی را می‌آموزد تا زندگی بشریّت بر میزان منافع و صلاح منظّم شود، پس اگر به اینجا برسید و حکیمی گرفتار شود بیشتر غصّه می‌خورید، اگر فقط یک دارو و قرص داشته باشید در حالی که پدر شما و حکیم هر دو بیمارند و فقط یکی از آنها می‌تواند زنده بماند کدام یک از آنها را انتخاب می‌کنید؟ یقیناً حکیم را انتخاب می‌کنید و می‌گویید پدرم و صد‌ها نفر همانند او باید فدای حکیم شوند؛ یعنی اگر دشمنان بشریّت، ارزش‌های آن و صلاح‌های زندگی خواستند حکیم را بکشند ـ مانند کفّاری که می‌خواستند پیامبر را بکشند ـ آیا شما، پدرتان و همه نباید بسیج شوید، مقابل آنها بایستید و کشته شوید؟ اگر به شناخت ارزش‌ها برسید این کار را انجام می‌دهید.

پس می‌بینید آن کمالات، مقامات و ارزش‌های انسانی به مراتب ـ که انسان نمی‌تواند آن را اندازه بگیرد ـ از ارزش‌های میان والدین و فرزندان بالاتر است لذا والدین و فرزندان خود را فدای آن می‌کنید. اگر امر دائرمدار این شد حکیمی که تنها در امور دنیوی کارایی دارد زنده بماند یا پدر؛ پدر را فدای او می‌کنید، حال اگر پیامبر الهی بیاید و امر به جایی برسد که در بالاترین جایگاه ارزش، درستی، صلاح و امنیّت هم نظام زندگی دنیوی و هم پس از مرگ و زندگی ابدی جاودانی شما را تأمین می‌کند و در مقابل هزار حکیم قرار بگیرد چه می‌کنید؟ اگر هزار حکیم که دین الهی را نمی‌پذیرد و زندگی بعد از مردن را انکار می‌کند و همه چیز را در همین دنیا و زندگی چند ساله می‌بیند در مقابل یک پیامبری که هم زندگی دنیوی هزار برابر برتر و کامل‌تر و جامع‌تر شما را تأمین می‌کند و هم زندگی بی‌نهایت بعد مرگ و جاودانی آخرتی را که بی‌نهایت در کمال و ارزش است را تأمین می‌کند به کدام یک از آن دو کمک می‌کنید؟ باید در مقابل حکیم بایستید و گردن او را بزنید، این اسرار درون است که خود شخص به آن می‌رسد نه اینکه کسی به او فرمان بدهد، کسی اصحاب رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را برای جان فشانی اجبار نکرده، آنها هنگامی که این رشته را به سمت جلو می‌روند به جایی می‌رسند که صلاح دین، آخرت، بقاء، لذّت و خود را فدا کنند.

هنگامی که آهسته آهسته به سمت جلو می‌روید و به دین می‌رسید، از دین به برادران دینی می‌رسید و متوجّه می‌شوید که آن برادران دینی؛ یعنی هم کیشان شما از دین، آیین و حقیقت حمایت می‌کنند تا آن حقیقت زنده بماند، نشر پیدا کند، آشکار شود، واضح شود، شرح و تفصیل داده شود و انسان‌ها آن را بفهمند، در نتیجه خواه ناخواه در این سیر جلو می‌روید و خود را برای هر مشکل، مصیبت، گرفتاری و سختی آماده می‌کنید اگرچه لازم باشد خود را فدا کنید و باعث شود که ارث، مال و آبروی شما از بین برود به همین دلیل امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: مال خود را فدای آبرو، آبروی خود را فدای جان و جان خود را فدای دین کن.[9]

تغییر دیدگاه مصائب شخصی به مصائب الهی

آهسته آهسته انسان به جایی می‌رسد که اگر پدر او از دنیا رفت در حالی که عالم و حکیم بود برای حکیم بودن او گریه می‌کند، اگر این حکیم مؤمن سرسخت طرفدار پیامبر باشد و با علم، قوّت، حکمت، قدرت و بیان خود از ایشان حمایت کند شما غمگین می‌شود که یک حکیم مرده یا یک مدافع پیامبر؟ شما برای دین پیامبر غمگین می‌شوید، هنگامی که این مطلب به جلو می‌رود مصیبت‌ها تغییر می‌کنند، دیگر مصیبت شخصی پدر خود را فراموش می‌کنید و می‌گویید او ترویج دهنده، بیان کننده، تفسیر کننده، نشر کننده و دعوت کننده به آیین رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بود.

هرگز امام علیه السلام نفرمودند: هنگامی که پدر شما از دنیا رفت «ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ»! بلکه فرموده‌اند: «إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ الْفَقِيهُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ‏ءٌ»[10]، هنگامی که عالمی از دنیا می‌رود در اسلام سوراخی ایجاد می‌شود که چیزی جای آن را نمی‌گیرد، هرگز نفرمودند: هنگامی که پدر شما از دنیا می‌رود شیطان خوش حال می‌شود و نعره می‌کشد! امّا فرمودند: هنگامی که یک مؤمن عالم از دنیا می‌رود شیطان از خوش حالی نعره می‌کشد و اطرافیان خود را جمع می‌کند و می‌گوید یک عالم از دنیا رفت[11]. اگر این مطلب را بدانید به صورت دیگری سیر خواهید کرد.

عظیم دیدن مصائب و شخصی ندیدن آنها

این همان مطلبی است که باید به سمت باطن، سرّ و حقایق حرکت کنیم تا آهسته آهسته معارف و درک ما در حقایق الهیه، مبانی توحید الهی، نبوّت، ولایت، اُخوّت، ایمان و آخرت و دنیا قوی شود.

پس اگر انسان به این صورت جلو رود مسائل و مصیبت‌ها را کوچک، خودمانی و پدر و فرزندی نمی‌بیند ـ ما نمی‌توانیم جلوی این را بگیریم که باغ را سیل نبرد امّا می‌توانیم جلوی این را بگیریم که یک درخت را سیل نبرد، می‌توانیم دور آن سنگ بگذاریم تا بعد از چند ساعت سیل پایین بیاید ـ اگر بخواهیم از زبان حضرت زینب سلام الله علیها برای شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها مصیبت بگوییم، چه می‌گوییم؟! ایشان را یک زن پانزده ساله‌ای قرار می‌دهیم که مانند خواهر و دختر خودم چیزی نمی‌فهمد؟! ایشان را مادر دختر بچّه پنج ساله‌ای قرار می‌دهیم که دوست دارد شب‌ها موهای دختر خود را شانه کند تا او زیبا شود و دختر هم در حسرت آن است که مادر از دنیا رفته چه کسی موهایش را شانه کند؟! شما وقتی می‌گویید دخترم مرد، گریه خود را به سمت گیسوان او می‌برید.

شخصی کردن مداحان مصیبت اهل بیت علیهم السلام را و از دشمنان بودن اصل آن

یکی از مدّاح‌ها را دیدم که این جمله را برای مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها نسبت به مادر ایشان می‌گفت: دوست دارم شب‌ها موهای من را شانه کنی امّا تو نیستی! این همان مصیبت شخصی است، ببینید حضرت زینب و حضرت زهرا علیهما السلام چقدر کوچک شده‌اند تا جایی که میان آنها چیزی جز مادر و فرزندی نیست، به اندازه‌ای که فقط دوست دارد مادرش سر او را شانه کند و برای آن گریه می‌کند، اینها مربوط به دشمنان اهل بیت علیهم السلام است که تمام تلاش آنها این است که همه چیز را کوچک و دنیوی کنند تا آن ظلم بسیار عظیم نسبت به حضرت زهراء، حضرت زینب، امام حسن، امام حسین، امیر المؤمنین و ام کلثوم علیهم السلام مصیبت شخصی شود!

آنها می‌گویند: پدرم امیر المؤمنین علیه السلام بدون همسر شده، چه کسی می‌خواهد برای او غذا درست کند؟! برادرانم امام حسن و امام حسین علیهما السلام بدون مادر شدند چه کسی می‌خواهد لباس‌های آنها را بشوید! می‌خواهند مصیبت‌ها را محدود به همین امور عرفی کنند تا ما را از سیر الهی غافل و بیگانه کنند، بالاترین چیزی که نسبت به حضرت زینب گفته می‌شود چیست؟ به خود بگویید در مورد ایشان یک خط توضیح بده می‌خواهم گریه کنم، نمی‌توانید توضیح دهید و فقط همین سخنان معمولی را می‌گویید.

در سخنرانی‌ها و کتاب‌ها می‌گویند زینب زینت پدرش است، زینت امیر المؤمنین علیه السلام چیست؟ نهایت این است که بگوییم در صبر زینت ایشان هستند، در این صورت مانند همسایه ما خواهند شد که بسیار صبور است، بعضی از انسان‌ها در سختی بسیار صبور هستند، ببینید چگونه همه چیز را کوچک می‌کنیم و می‌گوییم حضرت زینب بسیار شجاع و سخن ور بودند، الآن خانم‌هایی بسیار شجاع و سخن ور پیدا می‌شوند، مانند زن‌های شاهسوند که معمولاً از مردان خود شجاع‌تر بودند. در زمان ما اهالی روستا جمع می‌شدند تا شاهسوند‌ها را از کوه بیرون کنند چون گوسفند‌های خود را برای چرا در مناطق ما می‌آوردند، خانم‌های آنها چوب وسط چادر را می‌کشیدند و حمله می‌کردند، این شجاعت نیست؟! خانمی حامله صبح با گوسفندان به بیابان رفت و غروب با فرزندش برگشت، او فرزند خود را به تنهایی در بیابان به دنیا آورد، این زن چقدر قوی، صاحب اطمینان و جرأت است، آیا حضرت زینب اینگونه بودند؟ آیا زینت پدر این است؟! ما راه را گم کرده‌ایم، به همین دلیل می‌گویم باید از ظاهر به سمت باطن سیر صعودی داشته باشیم.

بیان روابط الهی میان مصائب اهل بیت علیهم السلام

مصیبت کربلا مصیبت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، امام حسین علیه السلام و اصحاب ایشان است، مصیبت اصحاب مقدّمه‌ای برای مصیبت اهل بیت علیهم السلام؛ یعنی آن شانزده یا هفده نفر است[12]، تمام اصحاب فدایی ایشان هستند و مصیبت ایشان مصیبت امام حسین علیه السلام است، مصیبت امام حسین علیه السلام مصیبت امیر المؤمنین علیه السلام است و مصیبت امیر المؤمنین علیه السلام مصیبت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم است؛ یعنی وقتی حضرت زینب گریه می‌کنند رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را به یاد می‌آورند[13]، امام حسین علیه السلام برای حضرت علی اکبر گریه می‌کردند زیرا رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را می‌دیدند و ایشان «أَشبَهُ النَّاسَ»[14] بودند، همچنین طبق مدارکی ایشان برترین صحابی امام حسین علیه السلام در کربلا هستند، حضرت بخاطر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم گریه می‌کردند نه بخاطر حضرت علی اکبر، ایشان رابطی میان امام حسین علیه السلام و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بودند.

هنگامی که حضرت زینب گریه کردند امام سجّاد علیه السلام ایشان را دلداری دادند و فرمودند: «يَا عَمَّةِ اسْكُتِي‏ فَفِي الْبَاقِي مِنَ الْمَاضِي اعْتِبَارٌ وَأَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ إِنَّ الْبُكَاءَ وَالْحَنِينَ لَا يَرُدَّانِ مَنْ قَدْ أَبَادَهُ الدَّهْرُ»[15] گریه شخص از دنیا رفته را باز نمی‌گرداند؛ یعنی مصیبت در حق رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم اتفاق افتاده و این گریه مطلب را باز نمی‌گرداند، پس گریه نکن بلکه صبر کن.

از این حضرت زینب چه می‌دانید؟ زینت پدر چه معنایی دارد؟ پدر ایشان ولی الله است، چرا امیر المؤمنین علیه السلام را یک انسان شجاع، صبور، سخی، خوش اخلاق، خوش رفتار، عادل و... می‌بینید و وقتی می‌خواهید زینت پدر را توضیح دهید اینها را بیان می‌کنید؟! چرا امیر المؤمنین علیه السلام را از دین خدا و ولایت الهی جدا می‌بینید؟

چرا ایشان را تمام دین الهی نمی‌بینید تا حضرت زینب زینت تمام دین الهی، مقامات و کمالات الهی باشند؟ چرا میان امیر المؤمنین علیه السلام و حضرت زینب فقط پدر و فرزندی می‌بینید و ولایت را نمی‌بینید؟ حضرت زهراء به امیر المؤمنین علیه السلام سفارش ایشان را کردند[16]، چرا امیر المؤمنین علیه السلام را ولی و سرپرست ایشان نمی‌بینید؟ آیا مراقبت کردن فقط غذا دادن است؟ بر منابر می‌گویند: یا علی بچّه‌های خود را به تو می‌سپارم؛ یعنی گرسنه و تشنه نمانند و سرما نخورند؟! نه، منظور این است که آنها را تربیت کن و به علوم لدنّی خود به سمت خداوند تبارک و تعالی حرکت و سیر بده و....

در نظر گرفتن مصائب شخصی برای اهل بیت علیهم السلام باعث کوچک دیدن ایشان

متأسّفانه ما امیر المؤمنین، حضرت زهراء و حضرت زینب کبری علیهم السلام را افراد معمولی در نظر می‌گیریم که یک نفر از میان آنها از دنیا رفته و دیگران بخاطر امور عادی برای او گریه می‌کنند، حضرت زینب بخاطر کمالات انسانی برای حضرت زهراء گریه می‌کنند، این را نمی‌بینند که حقیقت کمالات انسانی، بزرگ‌ترین مؤمن عالم و بزرگ‌ترین صاحب ولایت از دنیا رفته، در نتیجه زینت پدر را در این امور معنا می‌کنند لذا آهسته آهسته امر به جایی می‌رسد که انسان در امیر المؤمنین، حضرت زهراء، حضرت زینب علیهم السلام، اصحاب کربلا و... فقط این امور را می‌بیند، امام حسین علیه السلام را به صورتی در نظر می‌گیرد که برای پسر جوان و عصای پیری خود گریه می‌کند!

امام حسین علیه السلام به کربلا آمده‌اند تا تمام اهل بیت، فرزندان، اصحاب و خود را فدا کنند، آیا برای حضرت علی اکبر می‌گویند که می‌خواستم تو عصای پیری من باشی، دست من را بگیری و برای من نان بیاوری؟! ببینید این حقیقت الهیه را چقدر کوچک می‌کنیم، دشمنان اهل بیت علیهم السلام تلاش کردند تا همه چیز را پایین بیاورند، صحرای کربلا را کوچک کنند و رابطه میان حضرت عبّاس و امام حسین علیه السلام را فقط یک رابطه برادری نشان دهند، شخصی از آشنایان می‌گفت: حضرت عبّاس که هنر نکرده، او از برادر خود دفاع کرد! در طول تاریخ آنقدر رابطه ایشان را کوچک کرده‌اند که به یک برادری از سمت پدر رسانده‌اند، دین و آیین خدا کجا رفت؟ آیا حضرت عبّاس شرک به خدا آورده‌اند؟

رابطه عصمت کلّیّه الهیه میان اهل بیت علیهم السلام

اینجا صحنه‌ای است که کفر و ایمان در یک جا قرار گرفته، اگر کربلا نبود چیزی از دین باقی نمی‌ماند، با این حال می‌گویید فقط برادر هستند؟! بعد می‌گویند: حبیب بن مظاهر هنر کرد زیرا هیچ قرابتی با امام حسین علیه السلام نداشت! حضرت عبّاس را مانند برادران خود می‌بیند که اگر دعوا کنید و فریاد بزنید به کمک شما می‌آیند!

منظور بنده از اینکه باید به سمت باطن و سرّ حرکت کنیم این نیست که اینجا را رها کنیم و به عالم دیگری برویم بلکه در همین جا مرتبه و رابطه خود را بالا ببریم؛ یعنی رابطه حضرت زینب و حضرت زهراء را به صورت دیگری در نظر بگیریم.

امیر المؤمنین علیه السلام همیشه همراه حضرت زینب نیستند زیرا مرد هستند، پس چه کسی همراه ایشان است؟ مادر، مادری که در شب زفاف به امیر المؤمنین علیه السلام می‌گوید: یا علی، بیا تا به تو علم آنچه را که اتّفاق افتاده و خواهد افتاد را بیان کنم، حضرت هراسان نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم باز می‌گردند زیرا تا به امروز ایشان را ندیده بودند، رابطه آنها رابطه عصمت کلّیّه الهیه است، در عالم شریعت این اوّلین جایگاهی است که چهره یکدیگر را می‌بینند در غیر این صورت حق ندارند به یکدیگر نگاه کنند، بعد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: مگر تو نمی‌دانی او پاره تن من است؟[17] ساده و کوچک آن این است.

بیان معنای زینت پدر به سمت حقایق الهیه و مصیبت از دست دادن مادر

اگر می‌خواهید مصیبت بگویید این را بیان کنید که حضرت زینب چه کسی را از دست داده، مادری را از دست داده که اوّلین شخص، معلّم، مربّی و مؤدّب عالم است، تمام تلاش این خانم کوچک چهار یا پنج ساله[18] این است که هر چقدر می‌تواند دارای معارف الهیه شود و به سمت باطن حرکت کند زیرا در خانه ولایت به دنیا آمده، ایشان معلّمی داشتند که شبانه روز همراه ایشان بود و ایشان را به علم لدنّی تأدیب و تعلیم می‌کرد، چرا این را نمی‌گویید؟ چرا می‌گویید مادری را می‌خواهم که سر من را شانه کند؟ چرا مسأله را به سمت معارف الهیه، حقایق الهیه، دین، توحید، نبوّت، ولایت، کمالات انسانی و ایمانی نمی‌برید؟! زینب کبری مادری را از دست داده که تمام کمالات انسانی، ایمانی، ولایتی، نبوّتی و توحیدی خود را از او گرفته است، حضرت زهراء با تأدیب، نگاه، سکوت، دست کشیدن، آرامش دادن و لباس پوشاندن به سمت بواطن، حقایق و معارف الهیه حرکت می‌کردند، چرا لباس پوشاندن ایشان را مانند دیگران می‌بینید؟!

یافتن مطلب در یک نفر و پیاده کردن آن در دیگران

این موضوع حضرت زینب نیاز به چندین جلسه دارد چون هنگامی که مطلب را در یک نفر بیابید می‌توانید آن را در هزار نفر پیاده کنید، اگر سیبی را خوردید و دیدید خوش مزه است آیا نیاز است که تمام سیب‌ها را امتحان کنید؟ طرفدار تمام درخت‌های سیب می‌شوید و می‌گویید سیب بسیار با ارزش است، من یک سیب خوردم و معده من سالم شد، انسان یک چیز را پیاده می‌کند و می‌یابد و برای بقیه هواس خود را جمع می‌کند، اگر یک مربّی را از دست بدهد ارزش تمام مربّی‌ها را متوجّه می‌شود، در این هنگام یک امر کلّی در باطن، حقیقت، سرّ، فکر، عقل، روح و قلب او صورت می‌گیرد و از تمام انسان‌های تربیت و تأدیب یافته بی‌واسطه و باواسطه حضرت زهرای مرضیه و پیروان ایشان طرفداری می‌کند.

دیدن خداوند در رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام، باعث پیاده نکردن مطالب بر میزان مصائب شخصی

اگر این مطلب را در امثال حضرت علی اکبر علیه السلام حل نکنید نمی‌توانید آن را در بقیه حل کنید، زیارت نامه ایشان را ببینید[19] همه آن بیان حقایق توحیدی رسالتی ولایتی ایمانی و مقامات آن بزرگوار است، هنگامی که انسان روابط حضرت عبّاس در صحرای کربلا را طبق تواریخ مختلف با امام حسین علیه السلام، فرزندان ایشان، حضرت زینب و اصحاب بیابد متوجّه می‌شود که ایشان چه کسی هستند و در اهل بیت علیهم السلام و فرزندان امام حسین علیه السلام ایشان را می‌بیند نه اینکه خود آنها را ببیند، در امام حسین علیه السلام؛ امیر المؤمنین علیه السلام و حضرت زهراء را می‌بیند، در امیر المؤمنین علیه السلام؛ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را می‌بیند و در ایشان؛ خدا را می‌بیند![20] در این صورت نقل تاریخ را بر میزان فکر خود؛ یعنی مصیبت‌های شخصی پیاده نمی‌کند.

بیان معنای سیر از ظاهر به سمت باطن و اهمّیّت آن

این مطالب را عرض می‌کنم تا بدانیم باید چه کاری انجام دهیم و چگونه بفهمیم، امام حسین علیه السلام اشخاصی را مأمور کرده بودند تا اطراف خیمه‌ها بچرخند و از نفوذ دشمنان جلوگیری کنند، یکی از اصحاب اسب سواری را مشاهده کرد و به او ایست داد، از او سؤال کرد: چه کسی هستی؟ اسب سوار جلو آمد و او دید که ایشان حضرت عبّاس علیه السلام هستند، آن شخص دید که حضرت گریه می‌کنند، گفت: از ترس فردا گریه می‌کنید؟ از شما بعید است، ایشان فرمودند: نه، برای فردا گریه نمی‌کنم بلکه برای چیز دیگری گریه می‌کنم، سؤال کرد: برای چه چیزی گریه می‌کنید؟ حضرت فرمودند: الآن از مقابل خیمه فرزندان امام حسین علیه السلام عبور کردم و دیدم آنها در آرامش هستند، من به فکر فردا شب آنها افتادم لذا گریه می‌کنم.

می خواهیم همین را بفهمیم و بیابیم که حضرت عبّاس در فرزندان امام حسین علیه السلام چه چیزی را می‌دیدند؟ آیا ارتباط ایشان مانند برادر و خواهری ماست؟ آیا مانند این است که شما برادر داشته باشید و دشمنان فرزندان او را محاصره کرده باشند، در حالی که آنها هیچ ارزشی ندارند برای آنها گریه می‌کنید؟! اگر انسان سیر از ظاهر به سمت باطن را طی نکند به این مطلب نمی‌رسد، حضرت عبّاس در فرزندان امام حسین علیه السلام؛ امام حسین علیه السلام را می‌بینند، در امام حسین علیه السلام؛ امیر المؤمنین علیه السلام را می‌بینند، در امیر المؤمنین علیه السلام؛ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و در رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم؛ خدا را می‌بینند! این همان سیری است که آهسته آهسته باید از ظاهر به سمت باطن حرکت کنیم.

اگر می‌خواهیم با امام زمان} ملاقات داشته باشیم، در ظهور یاور، فرمانده و در خیمه ایشان باشیم؛ باید ملاقات باطنی خود را بیشتر کنیم، امام زمان} را چگونه می‌بینید؟ آیا ایشان را کسی می‌بینید که زمین‌ها و خانه‌ها را به صورت صحیح میان مردم تقسیم می‌کند؟ باید این سیر باطنی را درست کنیم زیرا مطلب بسیار مهمّی است که بیان نمی‌شود، آن را یک مرتبه عرض می‌کنم و به سمت مطالب دیگر می‌رویم.


الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین

دریافت فایل (MP3) (PDF)


[1]. الجاثية: 24 (وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ).

الأنعام: 29 (وَقَالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ).

المؤمنون: 37 (إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ).

[2]. قصص الأنبياء (للراوندي)، ص61، ح40: عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا أَوْصَى آدَمُ علیه السلام إِلَى هَابِيلَ حَسَدَهُ قَابِيلُ فَقَتَلَهُ فَوَهَبَ اللَّهُ تَعَالَى لِآدَمَ هِبَةَ اللَّهِ وَأَمَرَهُ أَنْ يُوصِيَ إِلَيْهِ وَأَمَرَهُ أَنْ يَكْتُمَ ذَلِكَ قَالَ فَجَرَتِ السُّنَّةُ بِالْكِتْمَانِ‏ فِي الْوَصِيَّةِ فَقَالَ قَابِيلُ لِهِبَةِ اللَّهِ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ أَبَاكَ قَدْ أَوْصَى إِلَيْكَ فَإِنْ أَظْهَرْتَ ذَلِكَ أَوْ نَطَقْتَ بِشَيْ‏ءٍ مِنْهُ لَأَقْتُلَنَّكَ كَمَا قَتَلْتُ أَخَاكَ.

قصص الأنبياء (للراوندي)، ص66، ح46: عَنِ ابْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ قَابِيلَ أَتَى هِبَةَ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ إِنَّ أَبِي قَدْ أَعْطَاكَ الْعِلْمَ الَّذِي كَانَ عِنْدَهُ وَأَنَا كُنْتُ أَكْبَرَ مِنْكَ وَأَحَقَّ بِهِ مِنْكَ وَلَكِنْ قَتَلْتُ ابْنَهُ فَغَضِبَ عَلَيَّ فَآثَرَكَ بِذَلِكَ الْعِلْمِ عَلَيَّ وَإِنَّكَ وَاللَّهِ إِنْ ذَكَرْتَ شَيْئاً مِمَّا عِنْدَكَ مِنَ الْعِلْمِ الَّذِي وَرَّثَكَ‏ أَبُوكَ‏ لِتَتَكَبَّرَ بِهِ عَلَيَّ وَلِتَفْتَخِرَ عَلَيَّ لَأَقْتُلَنَّكَ كَمَا قَتَلْتُ أَخَاكَ فَاسْتَخْفَى هِبَةُ اللَّهِ بِمَا عِنْدَهُ مِنَ الْعِلْمِ لِيَنْقَضِيَ دَوْلَةُ قَابِيلَ وَلِذَلِكَ يَسَعُنَا فِي قَوْمِنَا التَّقِيَّةُ لِأَنَّ لَنَا فِي ابْنِ آدَمَ أُسْوَةً قَالَ فَحَدَّثَ هِبَةُ اللَّهِ وُلْدَهُ بِالْمِيثَاقِ سِرّاً فَجَرَتْ وَاللَّهِ السُّنَّةُ بِالْوَصِيَّةِ مِنْ هِبَةِ اللَّهِ فِي وُلْدِهِ وَمَنْ يَتَّخِذُهُ يَتَوَارَثُونَهَا عَالِمٌ بَعْدَ عَالِمٍ وَكَانُوا يَفْتَحُونَ الْوَصِيَّةَ كُلَّ سَنَةٍ يَوْماً فَيُحَدِّثُونَ أَنَّ أَبَاهُمْ قَدْ بَشَّرَهُمْ بِنُوحٍ علیه السلام قَالَ وَإِنَّ قَابِيلَ لَمَّا رَأَى النَّارَ الَّتِي قَبِلَتْ قُرْبَانَ هَابِيلَ ظَنَّ قَابِيلُ أَنَّ هَابِيلَ كَانَ يَعْبُدُ تِلْكَ النَّارَ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ عِلْمٌ بِرَبِّهِ فَقَالَ قَابِيلُ لَا أَعْبُدُ النَّارَ الَّتِي عَبَدَهَا هَابِيلُ وَلَكِنْ أَعْبُدُ نَاراً وَأُقَرِّبُ قُرْبَاناً لَهَا فَبَنَى بُيُوتَ النِّيرَانِ‏.

36 موعظه (محمد کریم خان کرمانی)، ص199:... و بعد از آني كه حضرت آدم از دنيا رفت و وصي او و اولاد مؤمنين او پنهان شدند شيطان آمد و قابيل را به آتش پرستي وا داشت و سنّت او است كه تاكنون مانده و مجوسان و هندوان بر آن باقيند. پس اولاد قابيل هم به همان آتش پرستي بطور پدرشان رفتند و اولاد آدم رفتند در جزيره اي پنهان شدند.

مواعظ رمضان 1280  (محمد کریم خان کرمانی)، ص415:... مي خواهي بداني مابين آدم و نوح چقدر قوّت داشت روح الايمان، ببين آدم بود و حوّا و هابيل و قابيل، ديگر كسي در روي زمين نبود. قابيل زد هابيل را كشت، آنها عقلشان اين قدر بود و ايمانشان اين طور بود. كم كم اوصياي آدم رفتند كناري گوشه نشين شدند و اولاد قابيل در دنيا ظاهر بودند و مي كشتند، هرجا مؤمني مي ديدند او را اذيّت مي كردند، آسيب مي رسانيدند. شما را به اينها خبر مي دهم كه شما بر خود بگذاريد يك پاره چيزها را. از عهد قابيل بنا بر اين بوده غلبه با اولاد قابيل بوده و هست و همين طور اين روزها غلبه با ايشان است. زمان زمان ايشان است، دولت دولت ايشان است، حكم حكم ايشان است. نه خيال كنيد كه در اين روزها مؤمنين غلبه مي توانند بكنند... .

[3]. النحل: 120.

[4]. الكافي، ج2، ص243، ح5: عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: قَالَ لِي عَبْدٌ صَالِحٌ علیه السلام: يَا سَمَاعَةُ، أَمِنُوا عَلَى فُرُشِهِمْ وَأَخَافُونِي أَمَا وَاللَّهِ لَقَدْ كَانَتِ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا إِلَّا وَاحِدٌ يَعْبُدُ اللَّهَ وَلَوْ كَانَ مَعَهُ غَيْرُهُ لَأَضَافَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَيْهِ حَيْثُ يَقُولُ‏ إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ‏ حَنِيفاً وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ‏ فَغَبَرَ بِذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ آنَسَهُ‏ بِإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ فَصَارُوا ثَلَاثَةً أَمَا وَاللَّهِ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَقَلِيلٌ وَإِنَّ أَهْلَ الْكُفْرِ لَكَثِيرٌ أَ تَدْرِي لِمَ ذَاكَ فَقُلْتُ: لَا أَدْرِي جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ: صُيِّرُوا أُنْساً لِلْمُؤْمِنِينَ يَبُثُّونَ إِلَيْهِمْ مَا فِي صُدُورِهِمْ‏ فَيَسْتَرِيحُونَ‏ إِلَى ذَلِكَ وَيَسْكُنُونَ إِلَيْهِ.

الكافي، ج8، ص369: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّ دُعَاءَ إِبْرَاهِيمَ علیه السلام يَوْمَئِذٍ كَانَ يَا أَحَدُ يَا أَحَدُ يَا صَمَدُ يَا صَمَدُ يَا مَنْ‏ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ ثُمَّ قَالَ‏ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ‏ فَقَالَ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَتَعَالَى كَفَيْتُ فَقَالَ لِلنَّارِ كُونِي بَرْداً قَالَ فَاضْطَرَبَتْ أَسْنَانُ إِبْرَاهِيمَ علیه السلام مِنَ الْبَرْدِ حَتَّى قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَ‏ وَسَلاماً عَلى‏ إِبْراهِيمَ‏ وَانْحَطَّ جَبْرَئِيلُ علیه السلام وَإِذَا هُوَ جَالِسٌ مَعَ إِبْرَاهِيمَ علیه السلام يُحَدِّثُهُ فِي النَّارِ قَالَ نُمْرُودُ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهاً فَلْيَتَّخِذْ مِثْل‏ إِلَهِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ فَقَالَ عَظِيمٌ‏ مِنْ‏ عُظَمَائِهِمْ‏ إِنِّي عَزَمْتُ عَلَى النَّارِ أَنْ لَا تُحْرِقَهُ قَالَ فَأَخَذَ عُنُقٌ مِنَ النَّارِ نَحْوَهُ حَتَّى أَحْرَقَهُ قَالَ فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَخَرَجَ مُهَاجِراً إِلَى الشَّامِ هُوَ وَسَارَةُ وَلُوطٌ.

تفسير القمي، ج1، ص392: وَفِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِهِ «إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً» وَذَلِكَ أَنَّهُ كَانَ عَلَى دِينٍ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ أَحَدٌ غَيْرُهُ فَكَانَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَإِنَّمَا قَالَ قَانِتاً فَالْمُطِيعُ وَأَمَّا الْحَنِيفُ‏ فَالْمُسْلِمُ‏ قَالَ‏ وَما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِين‏.

تفسير العيّاشي، ج2، ص274، ح82: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ علیه السلام فِي قَوْلِهِ: (إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أَمَةً قَانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً) سَمَّاهُ اَللَّهُ أُمَّة.

تفسير العيّاشي، ج2، ص274، ح83: يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنهُ (إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أَمَةً قَانِتاً) أُمَّةً واحِدَةً.

[5]. الكافي، ج1، ص337، ح5: عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ‏ إِنَّ لِلْغُلَامِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَلِمَ قَالَ يَخَافُ وَأَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ وَهُوَ الْمُنْتَظَرُ وَهُوَ الَّذِي يُشَكُّ فِي وِلَادَتِهِ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ مَاتَ‏ أَبُوهُ‏ بِلَا خَلَفٍ‏ وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ حَمْلٌ‏ وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ إِنَّهُ وُلِدَ قَبْلَ مَوْتِ أَبِيهِ بِسَنَتَيْنِ وَهُوَ الْمُنْتَظَرُ غَيْرَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يُحِبُّ أَنْ يَمْتَحِنَ الشِّيعَةَ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ يَا زُرَارَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ الزَّمَانَ أَيَّ شَيْ‏ءٍ أَعْمَلُ قَالَ يَا زُرَارَةُ إِذَا أَدْرَكْتَ هَذَا الزَّمَانَ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ لَا بُدَّ مِنْ قَتْلِ غُلَامٍ بِالْمَدِينَةِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَيْسَ يَقْتُلُهُ جَيْشُ السُّفْيَانِيِّ قَالَ لَا وَلَكِنْ يَقْتُلُهُ جَيْشُ آلِ بَنِي فُلَانٍ‏ يَجِي‏ءُ حَتَّى يَدْخُلَ الْمَدِينَةَ فَيَأْخُذُ الْغُلَامَ فَيَقْتُلُهُ فَإِذَا قَتَلَهُ بَغْياً وَعُدْوَاناً وَظُلْماً لَا يُمْهَلُونَ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَوَقُّعُ الْفَرَجِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.

الكافي، ج1، ص85، ح1: عَنِ الْفَضْلِ بْنِ السَّكَنِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام:‏ اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ وَأُولِي الْأَمْرِ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ‏ وَالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ.

[6]. الكافي، ج1، ص50، ح11: عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ:‏ وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ كُلَّهُ فِي أَرْبَعٍ أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ وَالثَّانِي أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ وَالثَّالِثُ أَنْ تَعْرِفَ‏ مَا أَرَادَ مِنْكَ‏ وَالرَّابِعُ أَنْ تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِكَ.

قصص الأنبياء (للراوندي)، ص69، ح50: عَنْ وَهْبِ بْنِ مُنَبِّهٍ الْيَمَانِيِ‏ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ فَضْلِ‏ طِينَةِ آدَمَ‏ عَلَى صُورَتِهِ وَكَانَ‏ أَلْقَى عَلَيْهِ النُّعَاسَ وَأَرَاهُ ذَلِكَ فِي مَنَامِهِ وَهِيَ أَوَّلُ رُؤْيَا كَانَتْ فِي الْأَرْضِ فَانْتَبَهَ وَهِيَ جَالِسَةٌ عِنْدَ رَأْسِهِ فَقَالَ عَزَّ وَجَلَّ يَا آدَمُ مَا هَذِهِ الْجَالِسَةُ قَالَ الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْتَنِي فِي مَنَامِي فَأَنِسَ وَحَمِدَ اللَّهَ تَعَالَى فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى آدَمَ أَنِّي‏ أَجْمَعُ لَكَ الْعِلْمَ كُلَّهُ فِي أَرْبَعِ‏ كَلِمَاتٍ وَاحِدَةٌ لِي وَوَاحِدَةٌ لَكَ وَوَاحِدَةٌ فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَكَ وَوَاحِدَةٌ فِيمَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ النَّاسِ فَأَمَّا الَّتِي لِي فَتَعْبُدُنِي وَلَا تُشْرِكُ بِي شَيْئاً وَأَمَّا الَّتِي لَكَ فَأَجْزِيكَ بِعَمَلِكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ وَأَمَّا الَّتِي فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَكَ فَعَلَيْكَ الدُّعَاءُ وَعَلَيَّ الْإِجَابَةُ وَأَمَّا الَّتِي فِيمَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ النَّاسِ فَتَرْضَى لِلنَّاسِ مَا تَرْضَى لِنَفْسِك‏، الخبر.

[7]. المؤمن، ص42، ح95: وَعَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: وَاللَّهِ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنْ أَدَاءِ حَقِّ الْمُؤْمِنِ‏ فَقَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَفْضَلُ حَقّاً مِنَ الْكَعْبَةِ وَقَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَخُو الْمُؤْمِنِ عَيْنُهُ وَدَلِيلُهُ فَلَا يَخُونُهُ وَلَا يَخْذُلُهُ‏ وَمِنْ حَقِّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ أَنْ لَا يَشْبَعَ وَيَجُوعُ أَخُوهُ وَلَا يَرْوَى وَيَعْطَشُ أَخُوهُ وَلَا يَلْبَسُ وَيَعْرَى أَخُوهُ وَمَا أَعْظَمَ‏ حَقَ‏ الْمُسْلِمِ‏ عَلَى أَخِيهِ الْمُسْلِمِ‏ وَقَالَ أَحْبِبْ لِأَخِيكَ الْمُسْلِمِ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَإِذَا احْتَجْتَ فَسَلْهُ وَإِذَا سَأَلَكَ فَأَعْطِهِ وَلَا تَمَلَّهُ خَيْراً وَلَا يَمَلَّهُ لَكَ كُنْ لَهُ ظَهِيراً فَإِنَّهُ لَكَ ظَهِيرٌ إِذَا غَابَ فَاحْفَظْهُ فِي غَيْبَتِهِ وَإِنْ شَهِدَ زُرْهُ وَأَجْلِلْهُ وَأَكْرِمْهُ فَإِنَّهُ مِنْكَ وَأَنْتَ مِنْهُ وَإِنْ كَانَ عَاتِباً فَلَا تُفَارِقْهُ حَتَّى تَسُلَّ سَخِيمَتَهُ وَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ فَاحْمَدِ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ وَإِنِ ابْتُلِيَ فَأَعْطِهِ وَتَحَمَّلْ عَنْهُ وَأَعِنْهُ.

الخصال، ج1، ص27، ح95: عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْمُؤْمِنُ‏ أَعْظَمُ‏ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ.

روضة الواعظين، ج2، ص293: وَرُوِيَ‏ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم نَظَرَ إِلَى الْكَعْبَةِ فَقَالَ مَرْحَباً بِالْبَيْتِ مَا أَعْظَمَكَ وَأَعْظَمَ حُرْمَتَكَ عَلَى اللَّهِ وَوَاللَّهِ لَلْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنْكَ لِأَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنْكَ وَاحِدَةً وَمِنَ الْمُؤْمِنِ ثَلَاثَةً مَالَهُ وَدَمَهُ وَأَنْ يُظَنَ‏ بِهِ‏ ظَنَ‏ السَّوْءِ.

الاختصاص، ص28: عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً مِنْ جُوعٍ‏ أَطْعَمَهُ‏ اللَّهُ‏ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ وَمَنْ سَقَى مُؤْمِناً مِنْ ظَمَإٍ سَقَاهُ اللَّهُ مِنَ الرَّحِيقِ الْمَخْتُومِ وَمَنْ كَسَا مُؤْمِناً كَسَاهُ اللَّهُ مِنَ الثِّيَابِ الْخُضْرِ. وَقَالَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ لَا يَزَالُ فِي ضَمَانِ اللَّهِ مَا دَامَ عَلَيْهِ سِلْكٌ‏. وَقَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ لَيَلْتَقِيَانِ فَيَتَصَافَحَانِ فَلَا يَزَالُ اللَّهُ مُقْبِلاً عَلَيْهِمَا بِوَجْهِهِ وَالذُّنُوبُ تَتَحَاتُّ عَنْ وُجُوهِهِمَا حَتَّى يَفْتَرِقَا. وَبَلَغَنَا أَنَّهُ قَالَ: وَاللَّهِ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنْ أَدَاءِ حَقِّ الْمُؤْمِنِ وَقَالَ وَاللَّهِ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَأَعْظَمُ حَقّاً مِنَ الْكَعْبَةِ. وَقَالَ: دُعَاءُ الْمُؤْمِنِ لِلْمُؤْمِنِ يَدْفَعُ عَنْهُ الْبَلَاءَ وَيُدِرُّ عَلَيْهِ الرِّزْقَ‏.

[8]. الكافي، ج2، ص201، ح7: عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم:‏... .

الكافي، ج2، ص199، ح3: عَنْ مِسْمَعٍ أَبِي سَيَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ‏: مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ كُرْبَةً نَفَّسَ‏ اللَّهُ عَنْهُ كُرَبَ الْآخِرَةِ وَخَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ وَهُوَ ثَلِجُ الْفُؤَادِ وَمَنْ أَطْعَمَهُ‏ مِنْ‏ جُوعٍ‏ أَطْعَمَهُ‏ اللَّهُ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ وَمَنْ سَقَاهُ شَرْبَةً سَقَاهُ اللَّهُ مِنَ الرَّحِيقِ الْمَخْتُومِ‏.

الكافي، ج4، ص57، ح3: عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ سَقَى الْمَاءَ فِي مَوْضِعٍ يُوجَدُ فِيهِ الْمَاءُ كَانَ كَمَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً وَمَنْ سَقَى الْمَاءَ فِي مَوْضِعٍ لَا يُوجَدُ فِيهِ الْمَاءُ كَانَ كَمَنْ أَحْيَا نَفْساً وَمَنْ أَحْيَا نَفْساً فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً.

الكافي، ج4، ص58، ح6: عَنْ ضُرَيْسِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى يُحِبُّ إِبْرَادَ الْكَبِدِ الْحَرَّى‏ وَمَنْ سَقَى كَبِداً حَرَّى مِنْ بَهِيمَةٍ أَوْ غَيْرِهَا أَظَلَّهُ اللَّهُ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ.

المؤمن، ص64، ح162: وَعَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً مِنْ جُوعٍ أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ وَأَيُّمَا مُؤْمِنٍ سَقَى مُؤْمِناً سَقَاهُ اللَّهُ مِنَ الرَّحِيقِ الْمَخْتُومِ وَأَيُّمَا مُؤْمِنٍ كَسَا مُؤْمِناً مِنْ عُرْيٍ لَمْ يَزَلْ فِي سِتْرِ اللَّهِ وَحِفْظِهِ مَا بَقِيَتْ‏ مِنْهُ‏ خِرْقَةٌ.

[9]. الكافي، ج2، ص216، ح2: عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‏: كَانَ فِي وَصِيَّةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام لِأَصْحَابِهِ: اعْلَمُوا أَنَّ الْقُرْآنَ هُدَى اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَنُورُ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ عَلَى مَا كَانَ مِنْ جَهْدٍ وَفَاقَةٍ فَإِذَا حَضَرَتْ‏ بَلِيَّةٌ فَاجْعَلُوا أَمْوَالَكُمْ دُونَ أَنْفُسِكُمْ وَإِذَا نَزَلَتْ نَازِلَةٌ فَاجْعَلُوا أَنْفُسَكُمْ دُونَ دِينِكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ الْهَالِكَ مَنْ هَلَكَ دِينُهُ وَالْحَرِيبَ مَنْ حُرِبَ دِينُهُ أَلَا وَإِنَّهُ لَا فَقْرَ بَعْدَ الْجَنَّةِ أَلَا وَإِنَّهُ لَا غِنَى بَعْدَ النَّارِ لَا يُفَكُّ أَسِيرُهَا وَلَا يَبْرَأُ ضَرِيرُهَا.

الكافي، ج2، ص216، ح3: عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَلَامَةُ الدِّينِ وَصِحَّةُ الْبَدَنِ‏ خَيْرٌ مِنَ‏ الْمَالِ‏ وَالْمَالُ زِينَةٌ مِنْ زِينَةِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ.

تحف العقول، ص6: ما روى عن النبيّ صلّی الله علیه و آله و سلّم في طوال هذه المعاني وصيته لأمير المؤمنين علیه السلام:... يَا عَلِيُّ عَلَيْكَ بِالصِّدْقِ وَلَا تَخْرُجْ مِنْ فِيكَ‏ كَذِبَةٌ أَبَداً وَلَا تَجْتَرِئَنَّ عَلَى خِيَانَةٍ أَبَداً وَالْخَوْفِ مِنَ اللَّهِ كَأَنَّكَ تَرَاهُ وَابْذُلْ مَالَكَ وَنَفْسَكَ دُونَ دِينِكَ وَعَلَيْكَ بِمَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ فَارْكَبْهَا وَعَلَيْكَ بِمَسَاوِي الْأَخْلَاقِ فَاجْتَنِبْهَا، الخبر.

الكافي، ج8، ص79، ح33: عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ‏ كَانَ فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم لِعَلِيٍّ علیه السلام أَنْ قَالَ يَا عَلِيُّ أُوصِيكَ فِي نَفْسِكَ‏ بِخِصَالٍ‏ فَاحْفَظْهَا عَنِّي ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ أَعِنْهُ أَمَّا الْأُولَى فَالصِّدْقُ وَلَا تَخْرُجَنَّ مِنْ فِيكَ كَذِبَةٌ أَبَداً وَالثَّانِيَةُ الْوَرَعُ وَلَا تَجْتَرِئْ عَلَى خِيَانَةٍ أَبَداً وَالثَّالِثَةُ الْخَوْفُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ كَأَنَّكَ تَرَاهُ وَالرَّابِعَةُ كَثْرَةُ الْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ يُبْنَى لَكَ بِكُلِّ دَمْعَةٍ أَلْفُ بَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ وَالْخَامِسَةُ بَذْلُكَ مَالَكَ وَدَمَكَ دُونَ دِينِكَ وَالسَّادِسَةُ الْأَخْذُ بِسُنَّتِي فِي صَلَاتِي وَصَوْمِي وَصَدَقَتِي أَمَّا الصَّلَاةُ فَالْخَمْسُونَ رَكْعَةً وَأَمَّا الصِّيَامُ فَثَلَاثَةُ أَيَّامٍ فِي الشَّهْرِ الْخَمِيسُ فِي أَوَّلِهِ وَالْأَرْبِعَاءُ فِي وَسَطِهِ وَالْخَمِيسُ فِي آخِرِهِ وَأَمَّا الصَّدَقَةُ فَجُهْدَكَ حَتَّى تَقُولَ قَدْ أَسْرَفْتُ وَلَمْ تُسْرِفْ وَعَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ وَعَلَيْكَ بِصَلَاةِ الزَّوَالِ وَعَلَيْكَ بِصَلَاةِ الزَّوَالِ وَعَلَيْكَ بِصَلَاةِ الزَّوَالِ وَعَلَيْكَ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَعَلَيْكَ بِرَفْعِ يَدَيْكَ فِي صَلَاتِكَ وَتَقْلِيبِهِمَا وَعَلَيْكَ بِالسِّوَاكِ عِنْدَ كُلِّ وُضُوءٍ وَعَلَيْكَ بِمَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ فَارْكَبْهَا وَمَسَاوِي الْأَخْلَاقِ فَاجْتَنِبْهَا فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَلَا تَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَكَ.

[10]. الكافي، ج1، ص38، ح2: عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ الْفَقِيهُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ‏ءٌ.

الكافي، ج1، ص38، ح3: عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ‏ إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ بَكَتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَبِقَاعُ الْأَرْضِ‏ الَّتِي كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَيْهَا وَأَبْوَابُ السَّمَاءِ الَّتِي كَانَ يُصْعَدُ فِيهَا بِأَعْمَالِهِ وَثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ‏ءٌ لِأَنَّ الْمُؤْمِنِينَ الْفُقَهَاءَ حُصُونُ الْإِسْلَامِ كَحِصْنِ سُورِ الْمَدِينَةِ لَهَا.

مناقب آل أبي طالب، ج2، ص346: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم:‏ إِنَّ السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ لَتَبْكِي عَلَى الْمُؤْمِنِ إِذَا مَاتَ‏ أَرْبَعِينَ‏ صَبَاحاً وَإِنَّهَا لَتَبْكِى عَلَى الْعَالِمِ إِذَا مَاتَ أَرْبَعِينَ شَهْراً وَإِنَّ السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ لَيَبْكِيَانِ عَلَى الرَّسُولِ أَرْبَعِينَ سَنَةً وَإِنَّ السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ لَيَبْكِيَانِ عَلَيْكَ يَا عَلِيُّ إِذَا قُتِلْتَ أَرْبَعِينَ سَنَةً.

الإرشاد، ج1، ص230: مَا رَوَاهُ الْحَارِثُ الْأَعْوَرُ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يَقُولُ‏: مِنْ حَقِّ الْعَالِمِ أَنْ لَا يُكْثَرَ عَلَيْهِ السُّؤَالُ وَلَا يُعَنَّتَ فِي الْجَوَابِ وَلَا يُلَحَّ عَلَيْهِ إِذَا كَسِلَ وَلَا يُؤْخَذَ بِثَوْبِهِ‏ إِذَا نَهَضَ‏ وَلَا يُشَارَ إِلَيْهِ بِيَدٍ فِي حَاجَةٍ وَلَا يُفْشَى لَهُ سِرٌّ وَلَا يُغْتَابَ عِنْدَهُ أَحَدٌ وَيُعَظَّمَ كَمَا حَفِظَ أَمْرَ اللَّهِ وَلَا يَجْلِسَ الْمُتَعَلِّمُ أَمَامَهُ وَلَا يَغْرَضَ‏ مِنْ طُولِ صُحْبَتِهِ وَإِذَا جَاءَهُ طَالِبُ الْعِلْمِ وَغَيْرُهُ فَوَجَدَهُ فِي جَمَاعَةٍ عَمَّهُمْ بِالسَّلَامِ وَخَصَّهُ بِالتَّحِيَّةِ وَلْيَحْفَظْهُ شَاهِداً وَغَائِباً وَلْيَعْرِفْ لَهُ حَقَّهُ فَإِنَّ الْعَالِمَ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَإِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإَسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا إِلَّا خَلَفٌ مِنْهُ وَطَالِبُ الْعِلْمِ تَسْتَغْفِرُ لَهُ الْمَلَائِكَةُ وَتَدْعُو لَهُ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ‏.

عدّة الداعي، ص80: رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم السلام أَنَّهُ قَالَ‏ إِنَّ مِنْ‏ حَقِ‏ الْمُعَلِّمِ‏ عَلَى الْمُتَعَلِّمِ أَنْ لَا يُكْثِرَ السُّؤَالَ عَلَيْهِ وَلَا يَسْبِقَهُ فِي الْجَوَابِ وَلَا يُلِحَّ عَلَيْهِ إِذَا أَعْرَضَ عَنْهُ وَلَا يَأْخُذَ ثَوْبَهُ إِذَا كَسِلَ وَلَا يُشِيرَ إِلَيْهِ بِيَدِهِ وَلَا يَخْزُرَهُ‏ بِعَيْنِهِ وَلَا يُشَاوِرَ [يشاور] فِي مَجْلِسِهِ وَلَا يَطْلُبَ عَوْرَاتِهِ‏ وَأَنْ لَا يَقُولَ قَالَ فُلَانٌ خِلَافَ قَوْلِكَ وَلَا يُفْشِيَ لَهُ سِرّاً وَلَا يَغْتَابَ عِنْدَهُ وَأَنْ يَحْفَظَهُ شَاهِداً وَغَائِباً وَيَعُمَّ الْقَوْمَ بِالسَّلَامِ وَيَخُصَّهُ بِالتَّحِيَّةِ وَيَجْلِسَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَإِنْ كَانَ لَهُ حَاجَةٌ سَبَقَ الْقَوْمَ إِلَى خِدْمَتِهِ وَلَا يَمَلَّ مِنْ طُولِ صُحْبَتِهِ فَإِنَّمَا هُوَ مِثْلُ النَّخْلَةِ يُنْتَظَرُ مَتَى تَسْقُطُ عَلَيْكَ مِنْهَا مَنْفَعَةٌ وَالْعَالِمُ بِمَنْزِلَةِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَإِذَا مَاتَ الْعَالِمُ انْثَلَمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا تَنْسَدُّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَإِنَّ طَالِبَ الْعِلْمِ لَيُشَيِّعُونَهُ‏ سَبْعُونَ أَلْفاً مِنْ مُقَرَّبِي السَّمَاءِ.

[11]. الكافي، ج1، ص38، ح1: عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا مِنْ أَحَدٍ يَمُوتُ‏ مِنَ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ أَحَبَّ إِلَى إِبْلِيسَ مِنْ مَوْتِ فَقِيهٍ.

[12]. أنصار الحسين علیه السلام، ص126: (شهداء كربلاء من بني هاشم): اختلفت الرواية في عدة من استشهد في كربلاء - غير الحسين علیه السلام - من أهل البيت علیهم السلام. فهم عند المسعودي ثلاثة عشر رجلا (مروج الذهب: 3/71) وهو فيما اطلعنا عليه من الروايات أقل عدد روي أنه قتل منهم مع الحسين في كربلاء. واشتملت رواية أوردها الخوارزمي عن الليث بن سعد على أسماء أربعة عشر رجلا منهم (مقتل الحسين: 2/47) وذكر الخوارزمي في رواية أخرى نسبها إلى الحسن البصري، قال فيها: (قتل مع الحسين بن علي علیه السلام ستة عشر من أهل بيته، ما كان لهم على وجه الأرض شبيه) (مقتل الحسين: 2/46).

وتشتمل الزيارة المنسوبة إلى الناحية على أسماء سبعة عشر رجلا منهم (غير الحسين بن علي) وهي، من حيث العدد، موافقة لرواية الشيخ المفيد (الارشاد: 248) حيث قال: (إن عدة من قتل مع الحسين علیه السلام من أهل بيته بطف كربلاء هم سبعة عشر نفسا، الحسين بن علي علیهما السلام ثامن عشر). وهاتان الروايتان موافقتان، من حيث العدد، لرواية الطبري (5/468)، فقد عد الشهداء تسعة عشر رجلا منهم (مسلم بن عقيل) ومنهم: أبو بكر بن علي بن أبي طالب. وقال عنه: (شك في قتله) فيكون الباقي عند الطبري، وهم من ثبت عنده استشهادهم في كربلا، سبعة عشر رجلا، ويكون بذلك متفقا مع الزيارة والشيخ المفيد. وهذه الروايات (الزيارة المفيد، الطبري) موافقة لرواية أخرى أوردها الخوارزمي عن الحسن البصري، وفيها: (قتل مع الحسين علیه السلام سبعة عشر رجلا من أهل بيته) (مقتل الحسين: 2/47).

وقال أبو الفرج الأصفهاني (مقاتل الطالبيين: 95) بعد أن عرض أسماء شهداء بني هاشم: (فجميع من قتل يوم الطف من ولد أبي طالب - سوى من يختلف في أمره - اثنان وعشرون رجلا). وقد عد في الشهداء الإمام الحسين ومسلم بن عقيل، وقد وهم فيه كما هو معلوم حيث أن مسلما ليس ممن قتل يوم الطف، بل استشهد قبل ذلك في الكوفة فتكون عدة الشهداء، عند أبي الفرج الأصفهاني عشرون رجلا. وأكبر عدد روي أنه استشهد من أهل البيت في كربلاء فيما اطلعنا عليه من الروايات هو خمسة وعشرون رجلا، وهذا هو ما رواه الخوارزمي (2/47) حيث قال: (اختلف أهل النقل في عدد المقتول يومئذ ما تقدم من قتل مسلم بن العنزة الطاهرة، والأكثرون على أنهم كانوا سبعة وعشرين...) وذكر أسماءهم بعد هذا، وفيهم اسما: (الحسين بن علي بن أبي طالب، ومسلم بن عقيل بن أبي طالب).

وذكر السيد محسن الأمين رحمه الله في أعيان الشيعة (الجزء الرابع/القسم الأول/ص134) جدولا بعنوان (أسماء من اتصلت بنا أسماؤهم من أنصار الحسين الذين قتلوا معه من بني هاشم) وذكر في الجدول ثلاثين اسما. ولا نعرف مستند السيد رحمه الله في ذلك.

[13]. مناقب آل أبي طالب، ج4، ص113: وَكَانَتْ زَيْنَبُ تَقُولُ وَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ السَّمَاءِ هَذَا حُسَيْنٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ صَرِيعٌ‏ بِكَرْبَلَاءَ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ مَحْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَالرِّدَا بِأَبِي مَنْ مُعَسْكَرُهُ نَهْباً بِأَبِي مَنْ فُسْطَاطُهُ مُقَطَّعٌ بِالْعَرَا بِأَبِي مَنْ لَا هُوَ غَائِبٌ فَيُرْجَى وَلَا مَرِيضٌ فَيُدَاوَى أَنَا الْفِدَاءُ لِلْمَهْمُومِ حَتَّى مَضَى أَنَا الْفِدَاءُ لِلْعَطْشَانِ حَتَّى قَضَى أَنَا الْفِدَاءُ لِمَنْ شَيْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَا.

الأمالي (للصدوق)، ص226:... وَأَقْبَلَ فَرَسُ الْحُسَيْن علیه السلام حَتَّى‏ لَطَخَ‏ عُرْفَهُ‏ وَنَاصِيَتَهُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ وَجَعَلَ يَرْكُضُ وَيَصْهَلُ فَسَمِعَتْ بَنَاتُ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم صَهِيلَهُ فَخَرَجْنَ فَإِذَا الْفَرَسُ بِلَا رَاكِبٍ فَعَرَفْنَ أَنَّ حُسَيْناً علیه السلام قَدْ قُتِلَ وَخَرَجَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ بِنْتُ الْحُسَيْنِ وَاضِعَةً يَدَهَا عَلَى رَأْسِهَا تَنْدُبُ وَتَقُولُ وَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا الْحُسَيْنُ بِالْعَرَاءِ قَدْ سُلِبَ الْعِمَامَةَ وَالرِّدَاءَ، الخبر.

بحار الأنوار، ج45، ص60: أَقُولُ: رَأَيْتُ فِي بَعْضِ اَلْكُتُبِ أَنَّ فَاطِمَةَ الصُّغْرَى قَالَتْ: كُنْتُ وَاقِفَةً بِبابِ الخَيمَةِ وَأنَا أَنظُرُ إِلَى أَبِي وأَصْحَابِي مُجَزِزِينَ كالأضَاحِيِّ عَلَى الرِّمَالِ والْخُيُولِ عَلَى أَجْسَادِهِم تَجُولُ وأَنَا أُفَكِّرُ فِيما يَقَعُ عَلَيْنَا بَعْدَ أَبِي مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ أَيْقَتِلُونَنَا أَوْ يَأْسِرُونَنَا فَإِذَا بِرَجُلٍ عَلَى ظَهْرِ جَوَادِهِ يَسُوقُ النِّساءَ بِكَعْبٍ رُمحُهُ وهنٌ يَلَذِّنَ بَعْضُهُنَّ بِبَعْضٍ وقَدْ اخِذَ مَا عَلَيْهِنَّ مِن أَخْمِرَةٍ وأَسْوِرَةِ وهُنٍ يَصِحْنَ وا جَدَّاهْ وَا أَبَتَاهْ وَا عَلِيَّاهْ وَاقِلَةُ نَاصِرَاهْ وَا حسنَاهْ أَما مِنْ مُجِيرٍ يُجِيرُنَا أَما مِنْ ذَائِدٍ يَذُودُ عَنَّا؟ قالَتْ فَطارَ فُؤادِي وارْتَعَدَتْ فَرَائِصي فَجَعَلْتُ أُجِيلُ بِطَرَفِي يَمِيناً وَشِمَالاً عَلَى عَمَّتِي أُمِّ كُلْثُومٍ خَشْيَةً مِنْهُ أنْ يَأْتِيَنِي فَبَيْنَا أَنَا عَلَى هَذِهِ الْحَالَةِ وإِذا بِهِ قَد قَصَدَني فَفَرَرْتُ مُنْهَزِمَةً وأنَا أَظُنُّ أنِّي أَسْلَمُ مِنْهُ وإِذا بِهِ قَدْ تَبِعَنِي فَذَهَلَتْ خَشْيَةٌ مِنْهُ وإِذَا بِكَعْبِ الرُّمْحِ بَيْنَ كَتِفَيَّ فَسَقَطْتُ عَلَى وَجْهِي فَخَرَمَ اُذنِي وأَخَذَ قُرْطِي وَمُقَنَعَتي وَتَرَكَ الدِّمَاءِ تَسِيلُ علَى خَدِّي ورَأْسِي تُصْهِرُهُ الشَّمْسُ ووَلَّى رَاجِعاً إِلَى الْخِيْمِ وأَنَا مَغْشِيُّ عَلِي، وإِذَا أَنَا بِعَمَّتِي عِنْدِي تَبْكِي وَهِيٌ تَقُولُ قَوْمِي نَمضِي مَا أَعْلَمُ مَا جَرَى عَلَى الْبَنَاتِ وأَخِيكَ العَلِيلِ فَقُمْتُ وَقُلْتُ يا عَمَّتاهْ هَلْ مِنْ خِرْقَةٍ أَسْتُرُ بِها رَأسي عَنْ أَعْيُنِ النّظَّارِ فَقالَت يا بِنْتاهْ وعَمَّتْكِ مِثْلُك فَرَأَيْتُ رَأْسَهَا مَكْشُوفَةً ومَتْنُها قَدِ اسْوَدَّ مِنَ الضَّرْبِ فَمَا رَجَعْنَا إِلَى الْخَيْمَةِ إِلاَّ وَهِيٌ قَدْ نُهِبْتُ وَمَا فِيها وَأخِي عَلِيُّ بنُ الْحُسَيْنِ مَكْبُوبٌ عَلَى وَجْهِهِ لا يُطيقُ الجُلوسَ مِنْ كَثْرَةِ الجوعِ وَالعَطَشِ والأَسْقَامِ فَجَعَلْنَا نَبْكِي عَلَيْهِ ويَبْكِي عَلَيْنَا.

[14]. بحار الأنوار، ج45، ص42: قَالُوا ثُمَّ تَقَدَّمَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیهما السلام وَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَأَبُو اَلْفَرَجِ وَأُمُّهُ لَيْلَى بِنْتُ أَبِي مُرَّةَ بْنِ عروةَ بن مَسْعُودٍ اَلثَّقَفِيِّ و هُوَ يَوْمَئِذٍ اِبْنُ ثَمَانِيَ عَشْرَةَ سَنَةً وَقَالَ اِبْنُ شَهْرَآشُوبَ وَيُقَالُ اِبْنُ خَمْسٍ و عِشْرِينَ سَنَةً قَالُوا وَرَفَعَ اَلْحُسَيْنُ سَبَّابَتَهُ نَحْوَ اَلسَّمَاءِ وَقَال:  اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ‏ غُلَامٌ‏ أَشْبَهُ‏ النَّاسِ‏ خَلْقاً وَخُلُقاً وَمَنْطِقاً بِرَسُولِكَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَى وَجْهِهِ اللَّهُمَّ امْنَعْهُمْ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ وَفَرِّقْهُمْ تَفْرِيقاً وَمَزِّقْهُمْ تَمْزِيقاً وَاجْعَلْهُمْ طَرَائِقَ قِدَداً وَلَا تُرْضِ الْوُلَاةَ عَنْهُمْ أَبَداً فَإِنَّهُمْ دَعَوْنَا لِيَنْصُرُونَا ثُمَّ عَدَوْا عَلَيْنَا يُقَاتِلُونَنَا. ثُمَّ صَاحَ الْحُسَيْنُ بِعُمَرَ بْنِ سَعْدٍ مَا لَكَ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ وَلَا بَارَكَ اللَّهُ لَكَ فِي أَمْرِكَ وَسَلَّطَ عَلَيْكَ مَنْ يَذْبَحُكَ بَعْدِي عَلَى فِرَاشِكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي وَلَمْ تَحْفَظْ قَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم ثُمَّ رَفَعَ الْحُسَيْنُ علیه السلام صَوْتَهُ وَتَلَا: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‏.

ثمّ حَمَلَ عَليُّ بنُ الْحُسينِ على القوم و هُوَ يَقُولُ: أَنَا عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ * مِنْ عَصَبَة جَدُّ أَبِيهِمْ اَلنَّبِيِّ. وَاَللّهِ لاَ يَحْكُمُ فينا ابْنُ الدعي * أَطْعَنُكُمْ بِالرُّمْحِ حَتَّى يَنْثَنِي. أَضْرِبُكُمْ بِالسَّيْفِ أَحْمِي عَنْ أَبِي * ضَرْبَ غُلاَمٍ هَاشِمِيٍ عَلَوِي.

فَلَمْ يَزَلْ يُقَاتِلُ حَتَّى ضَجَّ اَلنَّاسُ مِنْ كَثرَةِ مَنْ قَتَلَ مِنْهُمْ وَرُوِيَ أَنَّهُ قَتَلَ عَلَى عَطَشِهِ مِائَةً وَعِشْرِينَ رَجُلاً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِيهِ وَقَدْ أَصَابَتْهُ جِرَاحَاتٌ كَثِيرَةٌ فَقَالَ يَا أَبَهْ اَلْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَثِقْلُ اَلْحَدِيدِ أَجْهِدْنِي فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنْ مَاءِ سَبِيلٍ أَتَقَوَّى بِهَا عَلَى اَلْأَعْداءِ. فَبَكَى اَلْحُسَيْنُ علیه السلام وَقَالَ يَا بُنَيَّ يَعِزُّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَعَلِيٌ أَنْ تَدْعُوَهُمْ فَلاَ يُجِيبُوكَ وَتَسْتَغِيثُ بِهِمْ فَلاَ يغيثوك يَا بُنَيَّ هَاتِ لِسَانَكَ فَأَخَذَ بِلِسَانِهِ فَمَصَّهُ و دَفَعَ إِلَيْهِ خَاتَمَهُ وَقَالَ اِمْسِكْهُ فِي فِيكَ وَاِرْجِعْ إِلَى قِتَالِ عَدُوِّكَ فَإِنِّي أَرْجُو أَنَّك لاَ تُمْسِي حَتَّى يَسْقِيَكَ جَدُّكَ بِكَأْسِهِ اَلْأَوْفَى شَرْبَةً لاَ تَظْمَأ بعدَهَا أَبَداً فَرَجَعَ إِلَى الْقِتَالِ و هُوَ يَقُولُ: الْحَرْبُ قَدْ بَانَتْ لَهَا اَلْحَقَائِقُ * وَظَهَرَتْ مِنْ بَعْدِهَا مَصَادِقُ. وَاَللَّهِ رَبُّ اَلْعَرْشِ لاَ نُفَارِقُ * جُمُوعَكُمْ أَوْ تُغْمَدُ اَلْبَوَارِق.

فَلَمْ يَزَلْ قَتِلَ تَمَامِ المِائَتَيْنِ ثُمَّ ضَرَبَهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّةَ العَبْدِيُّ عَلَى مَفْرِقِ رَأْسِهِ ضربة صَرْعَتِهِ وَضَرَبَهُ اَلنَّاسُ بِأَسْيَافِهِمْ ثُمَّ اِعْتَنَقَ فَرَسَهُ فَاحْتَمَلَهُ اَلْفُرْسُ إِلَى عَسْكَرِ اَلْأَعْدَاءِ فَقَطَعُوهُ بِسُيُوفِهِمْ إِرْباً إِرْباً فَلَمَّا بَلَغَتُ الرُّوحُ اَلتَّرَاقِيَ قَالَ رَافِعاً صَوْتَهُ يَا أبَتاهْ هَذَا جَدِّي رَسُولُ اَللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَدْ سَقَانِي بِكَأْسِهِ اَلْأَوْفَى شَرْبَةً لاَ أَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً وَهو يَقُولُ العجلَ الْعَجَلَ فَإِنَّ لَكَ كَأْساً مَذْخُورَةً حَتَّى تَشْرَبَهَا اَلسَّاعَةُ فَصَاحَ اَلْحُسَيْنُ علیه السلام وَقَال: قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى الرَّحْمَنِ وَعَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَا.

قَالَ حُمَيْدُ بْنُ مُسْلِمٍ فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى اِمْرَأَةٍ خَرَجَتْ مُسْرِعَةً كَأَنَّهَا الشَّمْسُ الطَّالِعَةُ تُنادِي بِالْوَيْلِ وَاَلثُّبُورِ وَتَقُولُ يَا حَبِيبَاهْ يَا ثَمرةَ فُؤَادَاهْ يَا نُورَ عينَاهْ فَسَأَلْتُ عَنْهَا فَقِيلَ هِيَ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍ علیه السلام و جاءَت وَانْكَبَّتْ عَلَيهِ فَجَاءَ اَلْحُسَيْنُ فَأَخَذَ بِيَدِهَا فَرَدَّهَا إِلَى اَلْفُسْطَاطِ وَأَقْبَلَ علیه السلام بِفِتْيَانِهِ وَقَالَ اِحْمِلُوا أَخَاكُمْ فَحَمَلُوهُ مِنْ مَصْرَعِهِ فَجَاءُوا بِهِ حَتَّى وَضَعُوهُ عِنْدَ اَلْفُسْطَاطِ اَلَّذِي كَانُوا يُقَاتِلُونَ أَمَامَه.

[15]. الاحتجاج، ج2، ص305: فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیهما السلام: يَا عَمَّةِ اسْكُتِي‏ فَفِي الْبَاقِي مِنَ الْمَاضِي اعْتِبَارٌ وَأَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ إِنَّ الْبُكَاءَ وَالْحَنِينَ لَا يَرُدَّانِ مَنْ قَدْ أَبَادَهُ الدَّهْرُ فَسَكَتَتْ ثُمَّ نَزَلَ علیه السلام وَضَرَبَ فُسْطَاطَهُ وَأَنْزَلَ نِسَاءَهُ وَدَخَلَ الْفُسْطَاطَ.

[16]. بحار الأنوار، ج79، ص27، ح13: مِصْبَاحُ الْأَنْوَارِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ سلام الله علیها لَمَّا احْتُضِرَتْ‏ أَوْصَتْ‏ عَلِيّاً علیه السلام فَقَالَتْ إِذَا أَنَا مِتُّ فَتَوَلَّ أَنْتَ غُسْلِي وَجَهِّزْنِي وَصَلِّ عَلَيَّ وَأَنْزِلْنِي قَبْرِي وَأَلْحِدْنِي وَسَوِّ التُّرَابَ عَلَيَّ وَاجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِي قُبَالَةَ وَجْهِي فَأَكْثِرْ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَالدُّعَاءِ فَإِنَّهَا سَاعَةٌ يَحْتَاجُ الْمَيِّتُ فِيهَا إِلَى أُنْسِ الْأَحْيَاءِ وَأَنَا أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ تَعَالَى وَأُوصِيكَ فِي وُلْدِي خَيْراً ثُمَّ ضَمَّتْ إِلَيْهَا أُمَّ كُلْثُومٍ فَقَالَتْ لَهُ إِذَا بَلَغَتْ فَلَهَا مَا فِي الْمَنْزِلِ ثَمَّ اللَّهُ لَهَا فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ فَعَلَ ذَلِكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَدَفَنَهَا لَيْلاً فِي دَارِ عَقِيلٍ فِي الزَّاوِيَةِ الثَّالِثَةِ مِنْ صَدْرِ الدَّارِ.

[17]. عيون المعجزات، ص54: وَرُوِيَ عَنْ حَارِثَةَ بْنِ قُدَامَةَ قَالَ حَدَّثَنِي سَلْمَانُ الفارسي قَالَ حَدَّثَنِي عَمَّارٌ وَقَالَ أُخْبِرُكَ عَجَباً قُلْتُ حَدِّثْنِي يَا عَمَّارُ قَالَ نَعَمْ شَهِدْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَقَدْ وَلَجَ عَلَى فَاطِمَةَ علیه السلام فَلَمَّا أَبْصَرَتْ بِهِ نَادَتْ ادْنُ لِأُحَدِّثَكَ بِمَا كَانَ وَبِمَا هُوَ كَائِنٌ وَبِمَا لَمْ يَكُنْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ حِينَ تَقُومُ السَّاعَةُ قَالَ فَرَأَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يَرْجِعُ الْقَهْقَرَى فَرَجَعْتُ‏ بِرُجُوعِهِ‏ إِذْ دَخَلَ‏ عَلَى النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَقَالَ لَهُ ادْنُ يَا أَبَا الْحَسَنِ فَدَنَا فَلَمَّا اطْمَأَنَّ بِهِ الْمَجْلِسُ قَالَ لَهُ تُحَدِّثُنِي أَمْ أُحَدِّثُكَ قَالَ الْحَدِيثُ مِنْكَ أَحْسَنُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ كَأَنِّي بِكَ وَقَدْ دَخَلْتَ عَلَى فَاطِمَةَ وَقَالَتْ لَكَ كَيْتَ وَكَيْتَ فَرَجَعْتَ فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام نُورُ فَاطِمَةَ مِنْ نُورِنَا فَقَالَ علیه السلام أَوَلَا تَعْلَمُ فَسَجَدَ عَلِيٌّ شُكْراً لِلَّهِ تَعَالَى قَالَ عَمَّارٌ فَخَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَخَرَجْتُ بِخُرُوجِهِ فَوَلَجَ عَلَى فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَوَلَجْتُ مَعَهُ فَقَالَتْ كَأَنَّكَ رَجَعْتَ إِلَى أَبِي صلّی الله علیه و آله و سلّم فَأَخْبَرْتَهُ بِمَا قُلْتُهُ لَكَ قَالَ كَانَ كَذَلِكِ يَا فَاطِمَةُ فَقَالَتْ اعْلَمْ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ نُورِي وَكَانَ يُسَبِّحُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ شَجَرَةً مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ فَأَضَاءَتْ فَلَمَّا دَخَلَ أَبِي إلی الْجَنَّةَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ إِلْهَاماً أَنِ اقْتَطِفِ الثَّمَرَةَ مِنْ تِلْكَ الشَّجَرَةِ وَأَدِرْهَا فِي لَهَوَاتِكَ فَفَعَلَ فَأَوْدَعَنِي اللَّهُ تَعَالَى صُلْبَ أَبِي صلّی الله علیه و آله و سلّم ثُمَّ أَوْدَعَنِي خَدِيجَةَ بِنْتَ خُوَيْلِدٍ فَوَضَعَتْنِي وَأَنَا مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَمَا يَكُونُ وَمَا لَمْ يَكُنْ يَا أَبَا الْحَسَنِ الْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ تَعَالَى.

دلائل الامامة، ص104، ح34: عَنْ‏ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ علیهما السلام عَنْ‏ مُصْحَفِ‏ فَاطِمَةَ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا)، فَقَالَ: أُنْزِلَ عَلَيْهَا بَعْدَ مَوْتِ أَبِيهَا. فَقُلْتُ: فَفِيهِ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْقُرْآنِ؟ قَالَ: مَا فِيهِ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْقُرْآنِ. قَالَ: قُلْتُ: فَصِفْهُ لِي. قَالَ: لَهُ دَفَّتَانِ مِنْ زَبَرْجَدَتَيْنِ عَلَى طُولِ الْوَرَقِ وَعَرْضِهِ حَمْرَاوَيْنِ. قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ صِفْ لِي وَرَقَهُ. قَالَ: وَرَقُهُ مِنْ دُرٍّ أَبْيَضَ قِيلَ لَهُ: (كُنْ) فَكَانَ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، فَمَا فِيهِ؟ قَالَ: فِيهِ خَبَرُ مَا كَانَ، وَخَبَرُ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَفِيهِ خَبَرُ سَمَاءٍ سَمَاءٍ، وَعَدَدُ مَا فِي سَمَاءٍ سَمَاءٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ، وَغَيْرُ ذَلِكَ، وَعَدَدُ كُلِّ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مُرْسَلاً وَغَيْرَ مُرْسَلٍ، وَأَسْمَاؤُهُمْ، وَأَسْمَاءُ الَّذِينَ أُرْسِلُوا إِلَيْهِمْ، وَأَسْمَاءُ مَنْ كَذَّبَ وَمَنْ أَجَابَ مِنْهُمْ، وَفِيهِ أَسْمَاءُ جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْكَافِرِينَ، مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، وَأَسْمَاءُ الْبُلْدَانِ، وَصِفَةُ كُلِّ بَلَدٍ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَغَرْبِهَا، وَعَدَدُ مَا فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ، وَعَدَدُ مَا فِيهَا مِنَ الْكَافِرِينَ، وَصِفَةُ كُلِّ مَنْ كَذَّبَ، وَصِفَةُ الْقُرُونِ الْأُوَلى وَقِصَصُهُمْ، وَمَنْ وُلِّيَ مِنَ الطَّوَاغِيتِ وَمُدَّةُ مُلْكِهِمْ وَعَدَدُهُمْ، وَفِيهِ أَسْمَاءُ الْأَئِمَّةِ وَصِفَتُهُمْ، وَمَا يَمْلِكُ وَاحِداً وَاحِداً، وَفِيهِ صِفَةُ كَرَّاتِهِمْ، وَفِيهِ صِفَةُ جَمِيعِ مَنْ تَرَدَّدَ فِي الْأَدْوَارِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ. قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ وَكَمِ الْأَدْوَارُ؟ قَالَ: خَمْسُونَ أَلْفَ عَامٍ، وَهِيَ سَبْعَةُ أَدْوَارٍ؛ وَفِيهِ أَسْمَاءُ جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ‏ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ وَآجَالُهُمْ، وَصِفَةُ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَعَدَدُ مَنْ يَدْخُلُهَا، وَعَدَدُ مَنْ‏ يَدْخُلُ النَّارَ، وَأَسْمَاءُ هَؤُلَاءِ وَأَسْمَاءُ هَؤُلَاءِ، وَفِيهِ عِلْمُ الْقُرْآنِ كَمَا أُنْزِلَ، وَعِلْمُ التَّوْرَاةِ كَمَا أُنْزِلَتْ، وَعِلْمُ الْإِنْجِيلِ، وَالزَّبُورِ، وَعَدَدُ كُلِّ شَجَرَةٍ وَمَدَرَةٍ فِي جَمِيعِ الْبِلَادِ. قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ (عَزَّ وَجَلَّ) أَنْ يُنْزِلَهُ عَلَيْهَا، أَمَرَ جَبْرَئِيلَ وَمِيكَائِيلَ وَإِسْرَافِيلَ أَنْ يَحْمِلُوا الْمُصْحَفَ فَيَنْزِلُوا بِهِ عَلَيْهَا، وَذَلِكَ فِي لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ مِنَ الثُّلُثِ الثَّانِي مِنَ اللَّيْلِ، هَبَطُوا بِهِ عَلَيْهَا وَهِيَ قَائِمَةٌ تُصَلِّي، فَمَا زَالُوا قِيَاماً حَتَّى قَعَدَتْ، فَلَمَّا فَرَغَتْ مِنْ صَلَاتِهَا سَلَّمُوا عَلَيْهَا، وَقَالُوا لَهَا: السَّلَامُ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ. وَوَضَعُوا الْمُصْحَفَ فِي حَجْرِهَا، فَقَالَتْ لَهُمْ: اللَّهُ السَّلَامُ، وَمِنْهُ السَّلَامُ، وَإِلَيْهِ السَّلَامُ، وَعَلَيْكُمْ يَا رُسُلَ اللَّهِ السَّلَامُ. ثُمَّ عَرَجُوا إِلَى السَّمَاءِ، فَمَا زَالَتْ مِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْفَجْرِ إِلَى زَوَالِ الشَّمْسِ تَقْرَأُهُ، حَتَّى أَتَتْ عَلَى آخِرِهِ. وَلَقَدْ كَانَتْ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا) طَاعَتُهَا مَفْرُوضَةً عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِّ، وَالْإِنْسِ، وَالطَّيْرِ، وَالْبَهَائِمِ‏، وَالْأَنْبِيَاءِ، وَالْمَلَائِكَةِ. فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ فَلَمَّا مَضَتْ إِلَى مَنْ صَارَ ذَلِكَ الْمُصْحَفُ؟ فَقَالَ: دَفَعْتُهُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام، فَلَمَّا مَضَى صَارَ إِلَى الْحَسَنِ، ثُمَّ إِلَى الْحُسَيْنِ، ثُمَّ عِنْدَ أَهْلِهِ حَتَّى يَدْفَعُوهُ إِلَى صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ. فَقُلْتُ: إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ كَثِيرٌ! فَقَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ، إِنَّ هَذَا الَّذِي وَصَفْتُهُ لَكَ لَفِي وَرَقَتَيْنِ مِنْ أَوَّلِهِ، وَمَا وَصَفْتُ لَكَ بَعْدَ مَا فِي الْوَرَقَةِ الثَّالِثَةِ، وَلَا تَكَلَّمْتُ بِحَرْفٍ مِنْهُ‏.

[18]. مستدرك سفينة البحار، ج4، ص316: وفي كتاب السيدة زينب: إنها توفيت في يوم الأحد 15 شهر رجب سنة 62 من الهجرة، وولدت في شعبان في السنة السادسة، فعاشت مع جدها خمس سنوات، فهي أصغر من أخيها الحسين علیه السلام بعامين، فلما توفيت كان لها 56 سنة. إنتهى.

[19]. كامل الزيارات، ص239:... ثُمَّ صِرْ إِلَى قَبْرِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فَهُوَ عِنْدَ رِجْلِ الْحُسَيْنِ فَإِذَا وَقَفْتَ عَلَيْهِ فَقُلِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ وَابْنَ خَلِيفَةِ رَسُولِ اللَّهِ وَابْنَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ‏ مُضَاعَفَةً كُلَّمَا طَلَعَتْ شَمْسٌ أَوْ غَرَبَتْ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَعَلَى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي مِنْ مَذْبُوحٍ وَمَقْتُولٍ مِنْ غَيْرِ جُرْمٍ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي دَمَكَ الْمُرْتَقَى بِهِ إِلَى حَبِيبِ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي مِنْ مُقَدَّمٍ بَيْنَ يَدِي أَبِيكَ يَحْتَسِبُكَ وَيَبْكِي عَلَيْكَ مُحْتَرِقاً عَلَيْكَ قَلْبُهُ يَرْفَعُ دَمَكَ بِكَفِّهِ إِلَى أَعْنَانِ السَّمَاءِ لَا يَرْجِعُ مِنْهُ قَطْرَةٌ وَلَا تَسْكُنُ عَلَيْكَ مِنْ أَبِيكَ زَفْرَةٌ وَدَّعَكَ لِلْفِرَاقِ فَمَكَانُكُمَا عِنْدَ اللَّهِ مَعَ آبَائِكَ الْمَاضِينَ وَمَعَ أُمَّهَاتِكَ فِي الْجِنَانِ مُنَّعَمِينَ أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِمَّنْ قَتَلَكَ وَذَبَحَكَ ثُمَّ انْكَبَّ عَلَى الْقَبْرِ وَضَعْ يَدَيْكَ [يَدَكَ‏] عَلَيْهِ وَقُلْ سَلَامُ اللَّهِ وَسَلَامُ مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَأَنْبِيَائِهِ الْمُرْسَلِينَ وَعِبَادِهِ الصَّالِحِينَ عَلَيْكَ يَا مَوْلَايَ وَابْنَ مَوْلَايَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَعَلَى عِتْرَتِكَ وَأَهْلِ بَيْتِكَ وَآبَائِكَ وَأَبْنَائِكَ وَأُمَّهَاتِكَ الْأَخْيَارِ الْأَبْرَارِ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَابْنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكَ وَلَعَنَ اللَّهُ مَنِ اسْتَخَفَّ بِحَقِّكُمْ وَقَتَلَكُمْ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ بَقِيَ مِنْهُمْ وَمَنْ مَضَى نَفْسِي فِدَاؤُكُمْ‏ وَلِمَضْجَعِكُمْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَسَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً ثُمَّ ضَعْ خَدَّكَ عَلَى الْقَبْرِ وَقُلْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ ثَلَاثاً بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي أَتَيْتُكَ زَائِراً وَافِداً عَائِذاً مِمَّا جَنَيْتُ عَلَى نَفْسِي وَاحْتَطَبْتُ عَلَى ظَهْرِي أَسْأَلُ اللَّهَ وَلِيَّكَ وَوَلِيِّي أَنْ يَجْعَلَ حَظِّي مِنْ زِيَارَتِكَ عِتْقَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَتَدْعُو بِمَا أَحْبَبْتَ، الخبر.

[20]. بشارة المصطفى، ص205: قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَلِيٍّ علیهم السلام قَالَ: قَالَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها يَوْماً لِي أَنَا أَحَبُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مِنْكُمْ فَقُلْتُ لَا بَلْ أَنَا أَحَبُّ فَقَالَ الْحَسَنُ لَا بَلْ أَنَا وَقَالَ الْحُسَيْنُ لَا بَلْ أَنَا أَحَبُّكُمْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَقَالَ يَا بُنَيَّةِ فِيمَ أَنْتُمْ؟ فَأَخْبَرْنَاهُ فَأَخَذَ فَاطِمَةَ فَاحْتَضَنَهَا وَقَبَّلَ فَاهَا وَضَمَّ عَلِيّاً إِلَيْهِ وَقَبَّلَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ أَجْلَسَ الْحَسَنَ عَلَى فَخِذِهِ الْأَيْمَنِ وَالْحُسَيْنَ عَلَى فَخِذِهِ الْأَيْسَرِ وَقَبَّلَهُمَا وَقَالَ أَنْتُمْ أَوْلَى بِي‏ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَالَى اللَّهَ مَنْ وَالاكُمْ وَعَادَى مَنْ عَادَاكُمْ أَنْتُمْ مِنِّي وَأَنَا مِنْكُمْ وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا يَتَوَالاكُمْ‏ عَبْدٌ فِي‏ الدُّنْيَا إِلَّا كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ وَلِيَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ.

الأمالي (للصدوق)، ص89، ح1: عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّهُ قَالَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ‏: إِنَّ فِي عَلِيٍّ خِصَالاً لَوْ كَانَتْ وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي جَمِيعِ النَّاسِ‏ لَاكْتَفَوْا بِهَا فَضْلاً قَوْلُهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَقَوْلُهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم: عَلِيٌّ مِنِّي كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى وَقَوْلُهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم: عَلِيٌّ مِنِّي وَأَنَا مِنْهُ وَقَوْلُهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم: عَلِيٌّ مِنِّي كَنَفْسِي طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَمَعْصِيَتُهُ مَعْصِيَتِي وَقَوْلُهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم: حَرْبُ عَلِيٍّ حَرْبُ اللَّهِ وَسِلْمُ عَلِيٍّ سِلْمُ اللَّهِ وَقَوْلُهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم: وَلِيُّ عَلِيٍّ وَلِيُّ اللَّهِ وَعَدُوُّ عَلِيٍّ عَدُوُّ اللَّهِ وَقَوْلُهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم: عَلِيٌّ حُجَّةُ اللَّهِ وَخَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَقَوْلُهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم: حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَبُغْضُهُ كُفْرٌ وَقَوْلُهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم: حِزْبُ عَلِيٍّ حِزْبُ اللَّهِ وَحِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّيْطَانِ وَقَوْلُهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم: عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَهُ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ وَقَوْلُهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم: عَلِيٌّ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ وَقَوْلُهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم: مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي وَمَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ وَقَوْلُهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم: شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

الهداية الكبرى، ص405: يَا مُفَضَّلُ مَعَاشِرَ الْأَئِمَّةِ وَنَحْنُ بَيْنَ يَدَيْ‏ جَدِّنَا رَسُولِ‏ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم نَشْكُوا إِلَيْهِ مَا نَزَلَ بِنَا مِنَ الْأُمَّةِ بَعْدَهُ وَمَا نَالَنَا مِنَ التَّكْذِيبِ وَالرَّدِّ عَلَيْنَا وَسَبِّنَا وَلَعْنِنَا وَتَخْوِيفِنَا بِالْقَتْلِ وَقَصْدِ طَوَاغِيتِهِمُ الْوُلَاةِ لِأُمُورِهِمْ إِيَّانَا مِنْ دُونِ الْأُمَّةِ وَتَرْحِيلِنَا عَنْ حَرَمِهِ إِلَى دِيَارِ مُلْكِهِمْ وَقَتْلِهِمْ إِيَّانَا بِالْحَبْسِ وَبِالسَّمِّ وَبِالْكَيْدِ الْعَظِيمِ فَيَبْكِي رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَيَقُولُ يَا بُنَيَّ مَا نَزَلَ بِكُمْ إِلَّا مَا نَزَلَ بِجَدِّكُمْ قَبْلَكُمْ وَلَوْ عَلِمَتْ طَوَاغِيتُهُمْ وَوُلَاتُهُمْ أَنَّ الْحَقَّ وَالْهُدَى وَالْإِيمَان‏ وَالْوَصِيَّةَ وَالْإِمَامَةَ فِي غَيْرِكُمْ لَطَلَبُوهُ.