شرح دعای صنمی قریش - جلسه 6
شرح دعای صنمی قریش
جلسه: 6
أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین
ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
اجمال جلسه گذشته و مبدأ و رأس همه مقامات توحید بودن اهل بیت علیهم السلام و مبدأ و رأس همه درکات شرک بودن اصول دشمنانشان
در جلسۀ قبل عرض کردیم؛ چهار صفتی که امیر المؤمنین علیه السلام درباره اصول دشمنانشان در این دعای شریف بیان کردهاند، در برابر چهار مقام اهل بیت علیهم السلام در حقیقت توحید و پیاده سازی آن در عالم قرار میگیرند.
حقیقت چهار مقام اهل بیت علیهم السلام، نورانیّت محض است و در هیچ جزئی از این صفات الهی، جهت خلقی وجود ندارد و در مقابل آن بزرگواران که در رأس مثلّث نور قرار دارند و تمام حقایق توحیدیای که در عالم محقّق میشود بواسطۀ ایشان رخ میدهد؛ دشمنان اوّلیۀ اهل بیت علیهم السلام هستند که با دارا بودن چهار جایگاه شرکی، در پنهان کردن توحید الهی، حقایق توحیدی و صفات کمالیۀ خدای متعال، نقش اصلی و زیربنایی را دارند و اوّلین پیاده سازان شرک به خداوند و دشمنی با خلفای الهی در عالم هستند.
به همین جهت، اگر به قرآن کریم رجوع کنید و معانی چهار کلمۀ (صنم، جبت، طاغوت و افک) را بیابید، خواهید دید معانی آنها، گویای اصل شرک، کفر و ضدّیّت با خدای رحمن است.
وجوب حرکت در همه معارف بر میزان قرآن و سخنان اهل بیت علیهم السلام در معانی کلمات
مطلب دیگری که اطّلاع از آن در فهم معارف، احکام و کمالات الهی، بسیار مفید و مؤثّر است اینکه اگر در بیانات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به کلمه و جملهای برخورد کردید، بهترین روش برای تعریف آن، این است که آن کلمه را از طریق مدالیل قرآن کریم و بواسطۀ آنها معنا کنید، یعنی به قرآن و فرمایشات اهل بیت علیهم السلام رجوع کنید و به دنبال معنای قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام از این معنا باشید و هر معنایی که آنها از آن کلمه یا جمله بیان کردند؛ معنای حقیقیای است که احتمال خطا و اشتباه ندارد، امّا در معانی صادره از اهل لغت، احتمال خطا و اشتباه وجود دارد و احتمال میرود مغایر با معنایی باشد که خدای متعال قصد کرده است. پس بهترین راه فهم کلماتی که در قرآن کریم و فرمایشات اهل بیت علیهم السلام آمده؛ قرآن و سخنان آن بزرگواران است، به همین خاطر؛ بهترین راه فهم معانی این چهار کلمه، رجوع به قرآن و فرمایشات اهل بیت علیهم السلام است.[1]
لزوم مطابقت معنای لغوی با قرآن و سخنان اهل بیت علیهم السلام
این چهار کلمه در جایگاه خود دارای معانیای لغوی و عرفی هستند و این معانی لغوی و عرفی باید مطابق معانیای باشد که قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام بیان کردهاند.
چهار کلمه اوّل دعا بیان اصول کفر و شرک و اهل بیت علیهم السلام مبدأ و اصل حقیقت توحید
زمانی که این چهار کلمه را با روشی که بیان کردیم، بررسی کنید و به مصحف شریف رجوع کنید، خواهید دید که خدای رحمن در قرآن مجید این چهار کلمه را در مبدأ ضلالت و شرک استعمال نموده است، یعنی هرکدام از این چهار کلمه به صورت تنها، بیانگر اصالت شرک، کفر و الحاد هستند.
امّا در طرف مقابل، صفاتی که در حق ائمّه هدی علیهم السلام ذکر شده، از جمله چهار کلمهای که در جلسات قبل بیان نمودیم؛ بیانگر اصل و حقیقت توحید الهی هستند.
پس به همین خاطر است که امیر المؤمنین علیه السلام این چهار کلمه را برای وصف آن دو نفر در ابتدای دعای شریفشان فرمودهاند و این عمل نشانگر این مطلب است که همان طوری که ائمّه هدی علیهم السلام پیشتازانی هستند که پایۀ اوّلیۀ توحید الهی را تشکیل دادهاند، آن دو نفر نیز اوّلین افرادی هستند که زیربنا و اصل اوّلیۀ شرک و ضدّیت با توحید الهی را ایجاد کردهاند.
اصل آن دو رأس منافقان قریش است
مطلب دیگری که اطّلاع از آن بعد از بررسی این چهار کلمه و یافتن معانی آنها از قرآن کریم و احادیث ائمّۀ اطهار علیهم السلام مهم است، این است که این چهار کلمه به کلمۀ قریش اضافه شدهاند و امیر المؤمنین علیه السلام فرمودهاند: «اللَّهُمَّ الْعَنْ صَنَمَيْ قُرَيْشٍ وَجِبْتَيْهَا وَطَاغُوتَيْهَا وَإِفْكَيْهَا»، واضح است که قریش اصل اوّل است و گویای این مطلب است که اصل و اساس این دو نفر از قریش است و این دو نفر صنم، جبت، طاغوت و افک قریش هستند، پس باید در مورد قریش بررسی کنید و دریابید که قریش، چه کسانی هستند که این دو نفر، صنم، جبت، طاغوت و افک آن هستند.
اصالت چهار کلمه اوّل دعا برای همه مضامین بعدی آن و آثار و شئونات آنها بودن آنها
مطلب دیگر این است که هر قدر که مجال است باید در ابتدای این دعای شریف تأمّل و تفکّر شود، زیرا ابتدای این دعا بیان اجمالی، زیربنایی و اصولی تمام مطالبی است که امیر المؤمنین علیه السلام در ادامۀ این دعا بیان فرمودهاند و تمام آنچه را که آن بزرگوار در ادامۀ این دعای شریف فرمودهاند؛ شئونات، حالات، صفات، آثار و پیامدهای این چهار کلمه هستند و سبب این آثار و پیامدها در عالم وجود، این چهار کلمه هستند. پس کوچک پنداشتن این چهار کلمه و قریش اشتباه است و درست آن است که آنها را در جایگاه خود بسیار بزرگ بدانید، زیرا زیربنای تمام مطالبی است که امیر المؤمنین علیه السلام در دعای شریف بیان فرمودهاند.
در مطالب عجله کاری نکردن و عظمت یک حدیث فهمیدن
همچنین نباید در مطالب دینی عجله و تندی کنید، زیرا ائمّه هدی علیهم السلام فرمودهاند: «حَدِيثٌ تَدْرِيهِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفٍ تَرْوِيه؛[2] یک روایت را بفهمی بهتر است از اینکه هزار روایت را نقل کنی».
عظمت پاداش نقل و از خود بجای گذشتن احادیث
و واضح است که نقل کردن هزار حدیثی که برای آینده بماند، چقدر عظیم است و نزد خدای کریم چقدر اجر و پاداش دارد که رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «الْمُؤْمِنُ إِذَا مَاتَ وَتَرَكَ وَرَقَةً وَاحِدَةً عَلَيْهَا عِلْمٌ تَكُونُ تِلْكَ الْوَرَقَةُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ سِتْراً فِيمَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ النَّارِ وَأَعْطَاهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى بِكُلِّ حَرْفٍ مَكْتُوبٍ عَلَيْهَا مَدِينَةً أَوْسَعَ مِنَ الدُّنْيَا سَبْعَ مَرَّات»[3]؛ بدین مضمون که مؤمن وقتی فوت کند و ورقی را از خود بجا گذارد که محتوای آن، علم ـ یعنی فرمایشات اهل بیت علیهم السلام ـ باشد، زیرا به عقیدۀ صحیح؛ علم برابر با قرآن کریم و فرمایشات آن بزرگواران است و هر آنچه بیرون از دایرۀ قرآن و سخنان ایشان باشد؛ مساوی با جهل است. و با این بیان که عرض کردیم، فرمودهاند: اگر یک برگ که در آن فرمایشات اهل بیت علیهم السلام است را از خود بجا گذارد؛ خدای متعال در روز قیامت به ازای هر حرف از حروف آن برگ، شهری را از شهرهای بهشت به او عطا میکند که هفت برابر پهناورتر از همه دنیا است.
و امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِيثِنَا أَرْبَعِينَ حَدِيثاً بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَالِماً فَقِيهاً؛[4] هرکس چهل حدیث از احادیث ما را حفظ کند؛ خداوند او را عالمی فقیه در روز قیامت مبعوث خواهد کرد».
و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً مِنَ السُّنَّةِ كُنْتُ لَهُ شَفِيعاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛[5] هرکس از امّت من چهل حدیث از سنّت را حفظ کند؛ من در روز قیامت شفیع او خواهم بود».
و با این حال که نقل حدیث بدین شکل عظیم است؛ در عظمت فهم حدیث فرمودهاند: فهم یک حدیث بهتر از نقل هزار حدیث است، و اینجاست که انسان، عظمت فهم فرمایشات اهل بیت علیهم السلام را مییابد.
وجوب فقیه در دین شدن و عظمت آن
و به همین خاطر است که امام صادق علیه السلام فرمودهاند: «لَيْتَ السِّيَاطُ عَلَى رُءُوسِ أَصْحَابِي حَتَّى يَتَفَقَّهُوا فِي الْحَلَالِ وَالْحَرَام[6]؛ ای کاش تازیانه بر سر اصحاب من بود تا در حلال و حرام تفقّه کنند».
و همچنین آن حضرت فرمودند: «لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَايَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا، إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ إِذَا لَمْ يَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ احْتَاجَ إِلَيْهِمْ فَإِذَا احْتَاجَ إِلَيْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِي بَابِ ضَلَالَتِهِمْ وَهُوَ لَا يَعْلَمُ[7]؛ در کسی از اصحاب ما که تفقّه نمیکند خیری نیست، هر مردى از ايشان كه از نظر فهم دين بىنياز نباشد؛ به ديگران نياز پيدا می كند و چون به آنها نيازمند شد او را در گمراهى خود وارد كنند و او نفهمد».
و همچنین آن بزرگوار در مورد آموزش حدیث به نوجوانان فرمودند: «بَادِرُوا أَحْدَاثَكُمْ بِالْحَدِيثِ قَبْلَ أَنْ تَسْبِقَكُمْ إِلَيْهِمُ الْمُرْجِئَة[8]؛ یعنی قبل از آنکه کسانی که ولایت امیر المؤمنین علیه السلام را کنار گذاشتند بر آموزش جوانانتان از شما پیشی گیرند؛ به آنها احادیث ما را بیاموزید».
پس به همین خاطر است که فهم یک حدیث اینقدر دارای ارزش و عظمت است.
ملاک و معیار عرفان و فهم سخنان اهل بیت علیهم السلام
و به همین خاطر است که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، ملاک عرفان توحید و صفات توحیدی و عرفان دین خدا و شناخت مقامات توحیدی را فهم فرمایشات خود قرار دادهاند و در همین مورد امام باقر علیه السلام فرمودند: «يَا بُنَيَّ اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّيعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ وَمَعْرِفَتِهِمْ فَإِنَّ الْمَعْرِفَةَ هِيَ الدِّرَايَةُ لِلرِّوَايَةِ وَبِالدِّرَايَاتِ لِلرِّوَايَاتِ يَعْلُو الْمُؤْمِنُ إِلَى أَقْصَى دَرَجَاتِ الْإِيمَانِ، إِنِّي نَظَرْتُ فِي كِتَابٍ لِعَلِيٍّ علیه السلام فَوَجَدْتُ فِي الْكِتَابِ أَنَّ قِيمَةَ كُلِّ امْرِئٍ وَقَدْرَهُ مَعْرِفَتُهُ، إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى يُحَاسِبُ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِي دَارِ الدُّنْيَا[9]؛ فرزندم، قدر و منزلت شیعه ما را به میزان روایت کردن و معرفتشان بشناس، پس قطعاً معرفت؛ درایت و فهم روایات است و با فهم در روایات است که مؤمن در اقصی درجههای ایمان بالا میرود، من كتابى از على علیه السلام را مطالعه مىكردم كه اين عبارت را در آن مشاهده نمودم: معيار ارزش و مقام هركس؛ اندازه شناخت اوست، خداوند تبارك و تعالى مردم را به قدر آنچه از عقول در دنیا به آنها عطا نموده محاسبه میکند».
مقصود از قدر و اندازه روایت و معرفت مضامین عالیه است نه زیادی نقل
و منظور از اینکه فرمودند؛ منزلتشان به میزان فرمایشاتی است که از ما نقل میکنند، این نیست که هر کدام بیشتر نقل کردند؛ معرفتشان بالاتر است! بلکه منظور، خود فرمایشات است که توجّه کنید که چه فرمایشی را نقل میکند و ببینید، خود آن حدیث چه حدیثی است؟ آیا حدیثی عظیم و جلیل است یا در نسبت به آن، کوچک است؟
و به همین جهت است که در حدیثی دیگر فرمودند: «بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صَلَاةً مِنْ بَعْضٍ وَبَعْضُكُمْ أَكْثَرُ حَجّاً مِنْ بَعْضٍ وَبَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صَدَقَةً مِنْ بَعْضٍ وَبَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صِيَاماً مِنْ بَعْضٍ وَأَفْضَلُكُمْ أَفْضَلُ مَعْرِفَة؛[10] بعضى از شما نسبت به بعضى ديگر بيشتر نماز مىخوانيد و بعضى نسبت به بعضى ديگر بيشتر حجّ بجا مىآوريد، و بعضى نسبت به بعضى ديگر بيشتر صدقه مىدهيد و بعضى نسبت به بعضى ديگر بيشتر روزه مىگيريد، ولى با فضيلتترين شما كسى است كه معرفتش بيشتر باشد».
پس از قدر و اندازه روایت مضامین عالیه آن است که شخص بواسطه روایت و معرفت به آن صاحب مقامات عالیه در معارف میشود و حکیم در حقایق توحیدی و نبوی و ولایی میگردد، و بعد از این مطلب، فرمودند: بواسطۀ فهم فرمایشات ما اهل بیت علیهم السلام، مؤمن به بالاترین مقام و درجۀ ایمان میرسد.
لزوم با حوصله حرکت کردن در مضامین روایات و عجله کاری ننمودن
پس باید در این مسائل دقیق و عظیم، حوصله به خرج دهید و عجله نکنید و از آن دسته کسانی نباشید که امیر المؤمنین علیه السلام در وصفشان فرمودند: «وَلَا يَكُنْ هَمُ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَة[11]؛ همّت احدی از شما در خواندن قرآن، رسیدن به آخر سوره نباشد»، و باید همّتان در قرائت قرآن، فهم و تدبّر در آن باشد که آن بزرگوار فرمودند: «لَا خَيْرَ فِي قِرَاءَةٍ لَا تَدَبُّرَ فِيهَا[12]؛ در قرائتی که تدبّری در آن نیست، خیری وجود ندارد»، و قرآن کریم در این مورد در دو جا فرموده: {أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً}[13] مطلب این آیه در بیان عظمت قرآن است، زیرا هر کسی که در قرآن تدبّر کند؛ خواهد یافت که این مصحف شریف از جانب خدای متعال است، زیرا در آن هیچ گونه اختلافی وجود ندارد و در جای دیگر فرموده: {أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها}[14] بدین معنا که آنانی که در قرآن تدبّر نمیکنند، بدین خاطر که بر قلبهایشان قفل خورده است.
پس باید با حوصله باشید و اگر حوصله و صبر داشته باشید خدای متعال کمکتان میکند و گاهی بواسطۀ یک کلمه، مطلبی را به شما میفهماند که دیگران با خواندن دهها کتاب، آن را درک نمیکنند.
کلمه صنم در آیات حضرت ابراهیم و ریشه کفر
کلمۀ صنم، در قرآن کریم در داستان حضرت ابراهیم علیه السلام در بیان میزان کفر و ایمان آمده، در آنجایی که میفرماید: {وَإِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَاجْنُبْني وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنام}[15]؛ «و زمانی که ابراهیم علیه السلام گفت: پروردگارا این سرزمین (مکّه مکرّمه) را امن قرار ده و مرا و فرزندانم را دور کن از اینکه بتها را بپرستیم»، منظور از امن قرار دادن، آن است که در این سرزمین، گمراهی و انحراف رخ ندهد و منظور از فرزندان حضرت ابراهیم علیه السلام آنهایی هستند که در سلسلۀ حضرت اسحاق قرار گرفتند و انبیاء و اوصیای بنی اسرائیل را تشکیل دادند و آنانی که از طریق حضرت اسماعیل آمدند که رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام و سادات را تشکیل دادند.
پس کلمۀ صنم، در قرآن کریم، در بیان ریشۀ کفر و شرک و آن چیزی که زیربنای کفر قرار میگیرد آمده و مقابله دارد با توحید خدای رحمن و این است معنای قرآنی این کلمه، امّا بیان معنای لغوی صنم نیاز به توضیحی دارد که باید بیان شود.
خداوند اهل بیت علیهم السلام را الهی نورانی در مبدأ نور فوق علّیّین معرّفی میکند
خدای متعال در هر جا از قرآن کریم که قصد تکریم انبیاء، اولیاء و ائمّه اطهار علیهم السلام را دارد، حقیقت آنها را به گونهای بیان کرده که حقیقتی دنیوی، جسمانی و مادی نیستند، بلکه حقیقت وجودی آنها، حقیقتی غیبی، الهی و معنوی است و حقیقتی فراتر از علّیّین دارند که امام موسی کاظم علیه السلام در حق رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: «ظَاهِرُهُمَا بَشَرِيَّةٌ وَبَاطِنُهُمَا لَاهُوتِيَّةٌ ظَهَرَا لِلْخَلْقِ عَلَى هَيَاكِلِ النَّاسُوتِيَّةِ حَتَّى يُطِيقُوا رُؤْيَتَهُمَا»[16]؛ حقیقت این دو بزرگوار، الهی و لاهوتی است و بخاطر اینکه انسانها با این دو بزرگوار ارتباط برقرار کنند با لباس ظاهری بشری آشکار شدهاند.
پس خدای متعال هرگاه قصد تکریم و توصیف اولیای خود را در قرآن کریم داشته؛ وجود دنیوی و مادی را از آنها دور کرده و برای آنها وجودی الهی و نورانی اثبات کرده و آنها را به عوالم والا و بالا نسبت داده، زیرا آن عوالم، در بیان توحید الهی پایه و اساس اوّلیه هستند که میفرماید: {أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِي السَّماء}[17]؛ «آیا ندیدی خداوند چگونه مَثُل کلمۀ طیبه را مثل درخت طیبه زد که اصل آن ثابت و فرع آن در آسمان است»،[18] و فرمودهاند: اصل این درخت در خانۀ امیر المؤمنین علیه السلام، و شاخههای آن از آنجا به سمت پایین آویزان شده است.[19]
و در طرف مقابل در بیان شرک، میفرماید: {وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرار}[20]؛ «و مثل کلمۀ پلید، همانند درخت پلید است که از روی زمین روییده و قرار و استحکامی برای او نیست»، میبینید که خدای متعال کلمۀ خبیثه را حقیقتی صرفاً دنیوی معرّفی نموده است.
عظمت اهل بیت علیهم السلام در آیه نور
و همین طور در آیهای دیگر در تعریف انبیاء و اهل بیت علیهم السلام و اولیای خویش میفرماید: {اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليم}[21] در ابتدا میفرماید: خدا، نور آسمانها و زمین است و در ادامه بیان میکند که مشکات، مصباح، زجاجه و کوکب درّی و باقی حقایقی که بیان شده، صفات نور توحید الهی هستند که در عالم وجود منتشر شدهاند، پس حقیقت اهل بیت علیهم السلام عبارت است از نور توحید الهی که نور آسمانها و زمین است[22] و این نور در عالمهای بالا ظهور بعد از ظهور یافته تا به این عالم جسمانی رسیده، پس حقیقتشان؛ حقیقتی الهی و نورانی است.
پلیدی و خباثت اوّلی و دوّمی و منافقان در آیه (أو کظلمات)
امّا در بیان طرف شرک میفرماید: {أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور}[23] اعمال، رفتار و حقیقت مشرکین، دنیوی است و منسوب به بحر لجّی است که اصل دنیا است[24]. و همچنین در جای دیگر میفرماید: {بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا * وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقى}[25] و در معنای آن فرمودهاند؛ منظور از حیات دنیا، خلافت اوّلی، دوّمی و سوّمی است و منظور از آخرت که خیر و باقی است، ولایت امیر المؤمنین علیه السلام است[26].
پس خداوند، بیان حقیقت کفّار و مشرکین را از پایینترین درجۀ دنیا یعنی بحر لجّی شروع کرده که روی آن موجی است و روی آن موجی دیگر واقع شده و روی آن سحابی قرار دارد و روی آن ظلماتی است که بعض آن بالاتر از بعض دیگر است، پس این موجود مادی دنیوی جسمانی این عالم پستترین موجود است.
معنای لغوی صنم و مادی محض بودن آن
با این مقدّمهای که بیان شد، معنای لغوی صنم واضح میشود و متوجّه میشوید که لغت، بیان چه حقیقتی از حقایق دشمنان اهل بیت علیهم السلام را میکند. صنم از نظر لغوی، عبارت است از چیزی که اعراب از چوب، طلا یا نقره یا دیگر جمادات میساختند و آن را میپرستیدند و در لغتی دیگر، به آن چیزی که مورد پرستش قرار میگیرد اطلاق میشود و این معبود جمادی، در عالم ظاهر برای انسانهای دنیوی، بزرگ است.
امّا وثن، بدان چیزی اطلاق میشود که مورد پرستش قرار میگیرد ولی حقیر و کوچک است، پس وثن به بتهای کوچک دنیوی و صنم به بتهای بزرگ دنیوی گفته میشود که اصل وثن هستند، صنم در شرک و کفر اوّلین جایگاه را دارد.
پس صنم، اوّلاً؛ چون از چوب، سنگ و فلزات است، پستترین موجود عالم است زیرا جماد، پستترین موجود عالم است که بعد از آن نبات و بعد از آن، حیوان و بعد از آن انسان و بعد از آن مؤمنان و بعد از آن انبیاء علیهم السلام و بعد از انبیاء، ائمّه علیهم السلام هستند و بالاتر از همه رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم قرار دارد.
پس صنمی که امیر المؤمنین علیه السلام در ابتدای دعا به کار بردهاند؛ پستترین موجود عالم است که از موجودی جمادی ساخته میشود و این حقیرترین موجود، از نظر بیرونی در نظر انسانهای بی معرفت و کافر، عظیمترین و عالیترین موجود شناخته میشود و این موجود پست در برابر عظیمترین موجود این عالم قرار گرفته است، زیرا پستترین موجود در برابر عظیمترین موجود قرار میگیرد و عظیمترین حقایق عالم، اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستند که میزان توحید و کمالات الهی و حق و حقیقت هستند که در برابر این بزرگواران، پستترین موجودات عالم قیام میکنند و با شیطنتها، حیله گریها، انحرافها و... ریاست عالم جسمانی دین را به دست میگیرند و اهل بیت علیهم السلام را که حقیقت دین و توحید الهی هستند را خانه نشین میکنند و خودشان را جایگزین آنها مینمایند.
پس کلمۀ صنم در قرآن کریم نشانگر مبدأ شرک، الحاد و کفر است و از نظر لغوی به معنای پستترین موجود عالم است، یعنی؛ موجود جمادی که نسبت به دیگر موجودات، پستترین موجود به حساب میآید و این کلمه، وصف آن دو قرار گرفته است، زیرا آن دو در عین اینکه پستترین موجودات عالم بودند؛ در برابر ارزشمندترین موجودات عالم یعنی ائمّه هدی علیهم السلام قرار گرفتند و شرک را جایگزین توحید کردند.
الحمد لله ربّ العالمین وصلی الله علی محمّد وآله الطاهرین
دریافت فایل (MP3) (PDF)
[1]. آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام در انحصار علم در قرآن و روایات و لزوم رجوع به آنها برای رسیدن به حقایق عالم:
الشورى: 10 (وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ).
البقرة: 213 (كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ).
النحل: 64 (وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ).
آل عمران: 7 (هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ).
الكافي، ج1، ص65، ح6: عَنْ نَصْرٍ الْخَثْعَمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: مَنْ عَرَفَ أَنَّا لَا نَقُولُ إِلَّا حَقّاً فَلْيَكْتَفِ بِمَا يَعْلَمُ مِنَّا فَإِنْ سَمِعَ مِنَّا خِلَافَ مَا يَعْلَمُ فَلْيَعْلَمْ أَنَّ ذَلِكَ دِفَاعٌ مِنَّا عَنْهُ.
بصائر الدرجات، ج1، ص535، ح1: عَنِ الْمُفَضَّلِ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَجَاءَهُ هَذَا الْجَوَابُ مِنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَمَّا بَعْدُ... فَالنَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم هُوَ الدَّلِيلُ عَلَى اللَّهِ عَبْدٌ مَخْلُوقٌ مَرْبُوبٌ اصْطَفَاهُ لِنَفْسِهِ بِرِسَالَتِهِ وَأَكْرَمَهُ بِهَا فَجَعَلَهُ خَلِيفَتَهُ فِي خَلْقِهِ وَلِسَانَهُ فِيهِمْ وَأَمِينَهُ عَلَيْهِمْ وَخَازِنَهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرَضِينَ قَوْلُهُ قَوْلُ اللَّهِ لَا يَقُولُ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ مَنْ أَطَاعَهُ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ عَصَاهُ عَصَى اللَّهَ وَهُوَ مَوْلَى مَنْ كَانَ اللَّهُ رَبَّهُ وَوَلِيَّهُ مَنْ أَبَى أَنْ يُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ فَقَدْ أَبَى أَنْ يُقِرَّ لِرَبِّهِ بِالطَّاعَةِ وَبِالْعُبُودِيَّةِ وَمَنْ أَقَرَّ بِطَاعَتِهِ أَطَاعَ اللَّهَ وَهَدَاهُ فَالنَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم مَوْلَى الْخَلْقِ جَمِيعاً عَرَفُوا ذَلِكَ وَأَنْكَرُوهُ، الخبر.
بصائر الدرجات، ج1، ص300، ح7: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شُرَيْحٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ فَرَضَ وَلَايَتَنَا وَمَوَدَّتَنَا وَقَرَابَتَنَا مَا أَدْخَلْنَاكُمْ وَلَا أَوْقَفْنَاكُمْ عَلَى بَابِنَا فَوَ اللَّهِ مَا نَقُولُ بِأَهْوَائِنَا وَلَا نَقُولُ بِرَأْيِنَا وَلَا نَقُولُ إِلَّا مَا قَالَ رَبُّنَا.
بصائر الدرجات ج1، ص301، ح10: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شُرَيْحٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ فَرَضَ طَاعَتَنَا وَوَلَايَتَنَا وَأَمَرَ مَوَدَّتَنَا مَا أَوْقَفْنَاكُمْ عَلَى أَبْوَابِنَا وَلَا أَدْخَلْنَاكُمْ بُيُوتَنَا إِنَّا وَاللَّهِ مَا نَقُولُ بِأَهْوَائِنَا وَلَا نَقُولُ بِرَأْيِنَا وَلَا نَقُولُ إِلَّا مَا قَالَ رَبُّنَا وَأُصُولٌ عِنْدَنَا نَكْنِزُهَا كَمَا يَكْنِزُ هَؤُلَاءِ ذَهَبَهُمْ وَفِضَّتَهُمْ.
بصائر الدرجات، ج1، ص300، ح8: عَنْ عَنْبَسَةَ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَهُ فِيهَا فَقَالَ الرَّجُلُ إِنْ كَانَ كَذَا وَكَذَا مَا كَانَ الْقَوْلُ فِيهَا فَقَالَ لَهُ مَهْمَا أَجَبْتُكَ فِيهِ لِشَيْءٍ فَهُوَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لَسْنَا نَقُولُ بِرَأْيِنَا مِنْ شَيْءٍ.
الكافي، ج1، ص399، ح1: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ: لَيْسَ عِنْدَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ حَقٌّ وَلَا صَوَابٌ وَلَا أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ يَقْضِي بِقَضَاءٍ حَقٍّ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَإِذَا تَشَعَّبَتْ بِهِمُ الْأُمُورُ كَانَ الْخَطَأُ مِنْهُمْ وَالصَّوَابُ مِنْ عَلِيٍ علیه السلام.
الكافي، ج1، ص399، ح2: عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ يَسْأَلُهُ عَنْ قَوْلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام سَلُونِي عَمَّا شِئْتُمْ فَلَا تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْءٍ إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِهِ قَالَ إِنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ عِنْدَهُ عِلْمُ شَيْءٍ إِلَّا خَرَجَ مِنْ عِنْدِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَلْيَذْهَبِ النَّاسُ حَيْثُ شَاءُوا فَوَ اللَّهِ لَيْسَ الْأَمْرُ إِلَّا مِنْ هَاهُنَا وَأَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى بَيْتِهِ.
الكافي، ج1، ص399، ح3: عَنْ أَبِي مَرْيَمَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام لِسَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ وَالْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ شَرِّقَا وَغَرِّبَا فَلَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِيحاً إِلَّا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.
الكافي، ج1، ص399، ح4: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ لِي إِنَّ الْحَكَمَ بْنَ عُتَيْبَةَ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ فَلْيُشَرِّقِ الْحَكَمُ وَلْيُغَرِّبْ أَمَا وَاللَّهِ لَا يُصِيبُ الْعِلْمَ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ نَزَلَ عَلَيْهِمْ جَبْرَئِيلُ.
الكافي، ج1، ص213، ح2: عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: وَما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ فَرَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَالتَّأْوِيلِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ وَأَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّهُ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ تَأْوِيلَهُ إِذَا قَالَ الْعَالِمُ فِيهِمْ بِعِلْمٍ فَأَجَابَهُمُ اللَّهُ بِقَوْلِهِ: يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَالْقُرْآنُ خَاصٌّ وَعَامٌّ وَمُحْكَمٌ وَمُتَشَابِهٌ وَنَاسِخٌ وَمَنْسُوخٌ فَالرَّاسِخُونُ فِي الْعِلْمِ يَعْلَمُونَهُ.
بصائر الدرجات، ج1، ص514، ح34: عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّا أَهْلَ بَيْتٍ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ عَلِمْنَا وَمِنْ حُكْمِهِ أَخَذْنَا وَمِنْ قَوْلِ الصَّادِقِ سَمِعْنَا فَإِنْ تَتَّبِعُونَّا تَهْتَدُوا.
[2]. معاني الأخبار، ص2، ح3: عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْكَرْخِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: حَدِيثٌ تَدْرِيهِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ حَدِيثٍ تَرْوِيهِ وَلَا يَكُونُ الرَّجُلُ مِنْكُمْ فَقِيهاً حَتَّى يَعْرِفَ مَعَارِيضَ كَلَامِنَا وَإِنَّ الْكَلِمَةَ مِنْ كَلَامِنَا لَتَنْصَرِفُ عَلَى سَبْعِينَ وَجْهاً لَنَا مِنْ جَمِيعِهَا الْمَخْرَجُ.
الغيبة (للنعماني)، ص141، ح2: عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام خَبَرٌ تَدْرِيهِ خَيْرٌ مِنْ عَشْرٍ تَرْوِيهِ إِنَّ لِكُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً وَلِكُلِّ صَوَابٍ نُوراً ثُمَّ قَالَ إِنَّا وَاللَّهِ لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ مِنْ شِيعَتِنَا فَقِيهاً حَتَّى يُلْحَنَ لَهُ فَيَعْرِفَ اللَّحْنَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام قَالَ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ إِنَّ مِنْ وَرَائِكُمْ فِتَناً مُظْلِمَةً عَمْيَاءَ مُنْكَسِفَةً لَا يَنْجُو مِنْهَا إِلَّا النُّوَمَةُ قِيلَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَمَا النُّوَمَةُ قَالَ الَّذِي يَعْرِفُ النَّاسَ وَلَا يَعْرِفُونَهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَلَكِنَّ اللَّهَ سَيُعْمِي خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَجَوْرِهِمْ وَإِسْرَافِهِمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ سَاعَةً وَاحِدَةً مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا وَلَكِنَّ الْحُجَّةَ يَعْرِفُ النَّاسَ وَلَا يَعْرِفُونَهُ كَمَا كَانَ يُوسُفُ يَعْرِفُ النَّاسَ وَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ ثُمَّ تَلَا يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ.
[3]. الأمالي (للصدوق)، ص37، ح3.
[4]. الكافي، ج1، ص49، ح7.
[5]. الخصال، ج2، ص541، ح16.
[6]. المحاسن، ج1، ص229، ح165.
[7]. الكافي، ج1، ص33، ح6.
[8]. تهذيب الأحكام، ج8، ص111، ح30.
[9]. معاني الأخبار، ص1، ح2.
[10]. صفات الشيعة، ص15.
[11]. الكافي، ج2، ص614، ح1: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام بَيِّنْهُ تِبْيَاناً وَلَا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعْرِ وَلَا تَنْثُرْهُ نَثْرَ الرَّمْلِ وَلَكِنْ أَفْزِعُوا قُلُوبَكُمُ الْقَاسِيَةَ وَلَا يَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَةِ.
[12]. مشكاة الأنوار، ص137: عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ مَرْفُوعاً قَالَ أَقْبَلَ النَّاسُ عَلَى عَلِيٍّ علیه السلام فَقَالُوا: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْبِئْنَا بِالْفَقِيهِ قَالَ نَعَمْ أُنْبِئُكُمْ بِالْفَقِيهِ حَقَّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُرَخِّصِ النَّاسَ فِي مَعَاصِي اللَّهِ وَلَمْ يُقَنِّطْهُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَلَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ وَلَمْ يَدَعِ الْقُرْآنَ رَغْبَةً إِلَى غَيْرِهِ أَلَا لَا خَيْرَ فِي قِرَاءَةٍ لَا تَدَبُّرَ فِيهَا أَلَا لَا خَيْرَ فِي عِبَادَةٍ لَا فِقْهَ فِيهَا أَلَا لَا خَيْرَ فِي نُسُكٍ لَا وَرَعَ فِيه.
[13]. النساء: 82.
[14]. محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم: 24.
[15]. إبراهیم: 35.
[16]. تأويل الآيات الظاهرة، ص393: عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنِ الْإِمَامِ الْعَالِمِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْكَاظِمِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و سلّم مِنْ نُورٍ اخْتَرَعَهُ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَجَلَالِهِ وَهُوَ نُورُ لَاهُوتِيَّتِهِ الَّذِي ابْتَدَأَ مِنْ لَاهٍ أَيْ مِنْ إِلَهِيَّتِهِ مِنْ أَيْنِيَّتِهِ الَّذِي ابْتَدَأَ مِنْهُ وَتَجَلَّى لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ علیه السلام بِهِ فِي طُورِ سَيْنَاءَ فَمَا اسْتَقَرَّ لَهُ وَلَا طَاقَ مُوسَى لِرُؤْيَتِهِ وَلَا ثَبَتَ لَهُ حَتَّى خَرَّ صَاعِقاً مَغْشِيّاً عَلَيْهِ وَكَانَ ذَلِكَ النُّورُ مُحَمَّداً فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَخْلُقَ مُحَمَّداً مِنْهُ قَسَّمَ ذَلِكَ النُّورِ شَطْرَيْنِ فَخَلَقَ مِنَ الشَّطْرِ الْأَوَّلِ مُحَمَّداً وَمِنَ الشَّطْرِ الْآخَرِ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَلَمْ يَخْلُقْ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ غَيْرَهُمَا خَلَقَهُمَا اللَّهُ بِيَدِهِ وَنَفَخَ فِيهِمَا بِنَفْسِهِ مِنْ نَفْسِهِ لِنَفْسِهِ وَصَوَّرَهُمَا عَلَى صُورَتِهِمَا وَجَعَلَهُمَا أُمَنَاءَ لَهُ وَشُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَخُلَفَاءَ عَلَى خَلِيقَتِهِ وَعَيْناً لَهُ عَلَيْهِمْ وَلِسَاناً لَهُ إِلَيْهِمْ قَدِ اسْتَوْدَعَ فِيهِمَا عِلْمَهُ وَعَلَّمَهُمَا الْبَيَانَ وَاسْتَطْلَعَهُمَا عَلَى غَيْبِهِ وَجَعَلَ أَحَدَهُمَا نَفْسَهُ وَالْآخَرَ رُوحَهُ لَا يَقُومُ وَاحِدٌ بِغَيْرِ صَاحِبِهِ ظَاهِرُهُمَا بَشَرِيَّةٌ وَبَاطِنُهُمَا لَاهُوتِيَّةٌ ظَهَرَا لِلْخَلْقِ عَلَى هَيَاكِلِ النَّاسُوتِيَّةِ حَتَّى يُطِيقُوا رُؤْيَتَهُمَا وَهُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى وَلَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ فَهُمَا مَقَامُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَحِجَابُ خَالِقِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ بِهِمَا فَتَحَ اللَّهُ بَدْءَ الْخَلْقِ وَبِهِمَا يَخْتِمُ الْمُلْكَ وَالْمَقَادِيرَ. ثُمَّ اقْتَبَسَ مِنْ نُورِ مُحَمَّدٍ وَفَاطِمَةَ ابْنَتَهُ كَمَا اقْتَبَسَ نُورَهُ مِنْ نُورِهِ وَاقْتَبَسَ مِنْ نُورِ فَاطِمَةَ وَعَلِيٍّ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ كَاقْتِبَاسِ الْمَصَابِيحِ هُمْ خُلِقُوا مِنَ الْأَنْوَارِ وَانْتَقَلُوا مِنْ ظَهْرٍ إِلَى ظَهْرٍ وَصُلْبٍ إِلَى صُلْبٍ وَمِنْ رَحِمٍ إِلَى رَحِمٍ فِي الطَّبَقَةِ الْعُلْيَا مِنْ غَيْرِ نَجَاسَةٍ بَلْ نَقْلاً بَعْدَ نَقْلِ لَا مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ وَلَا مِنْ نُطْفَةً خَثِرَةٍ كَسَائِرِ خَلْقِهِ بَلْ أَنْوَارٌ انْتَقَلُوا مِنْ أَصْلَابِ الطَّاهِرِينَ إِلَى أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ لِأَنَّهُمْ صَفْوَةُ الصَّفْوَةِ اصْطَفَاهُمْ لِنَفْسِهِ وَجَعَلَهُمْ خُزَّانَ عِلْمِهِ وَبُلَغَاءَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ أَقَامَهُمْ مَقَامَ نَفْسِهِ لِأَنَّهُ لَا يُرَى وَلَا يُدْرَكُ وَلَا تُعْرَفُ كَيْفِيَّتُهُ وَلَا إِنِّيَّتُهُ فَهَؤُلَاءِ النَّاطِقُونَ الْمُبَلِّغُونَ عَنْهُ الْمُتَصَرِّفُونَ فِي أَمْرِهِ وَنَهْيِهِ فِيهِمْ يَظْهَرُ قُدْرَتُهُ وَمِنْهُمْ تُرَى آيَاتُهُ وَمُعْجِزَاتُهُ وَبِهِمْ وَمِنْهُمْ عَرَفَ عِبَادُهُ نَفْسَهُ وَبِهِمْ يُطَاعُ أَمْرُهُ وَلَوْلَاهُمْ مَا عُرِفَ اللَّهُ وَلَا يُدْرَى كَيْفَ يُعْبَدُ الرَّحْمَنُ فَاللَّهُ يَجْرِي أَمْرُهُ كَيْفَ شَاءَ فِيمَا يَشَاءُ لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْئَلُونَ.
[17]. إبراهیم: 24.
[18].الكافي، ج1، ص428، ح80: عَنْ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ: كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِي السَّماءِ قَالَ: فَقَالَ: رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَصْلُهَا وَأَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَرْعُهَا وَالْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا أَغْصَانُهَا وَعِلْمُ الْأَئِمَّةِ ثَمَرَتُهَا وَشِيعَتُهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَرَقُهَا هَلْ فِيهَا فَضْلٌ قَالَ: قُلْتُ: لَا وَاللَّهِ قَالَ: وَاللَّهِ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيُولَدُ فَتُورَقُ وَرَقَةٌ فِيهَا وَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَمُوتُ فَتَسْقُطُ وَرَقَةٌ مِنْهَا.
[19]. الخصال، ج2، ص557، ح31: عَنْ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ قَالَ: كُنْتُ فِي الْبَيْتِ يَوْمَ الشُّورَى فَسَمِعْتُ عَلِيّاً علیه السلام وَهُوَ يَقُول:... نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ كَمَا قَالَ لِي إِنَّ طُوبَى شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِي دَارِ عَلِيٍّ لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَفِي مَنْزِلِهِ غُصْنٌ مِنْ أَغْصَانِهَا غَيْرِي؟ قَالُوا: اللَّهُمَّ لا، الخبر.
جامع الأخبار، ص174: عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: إِنَّ فِي الْجَنَّةِ شَجَرَةً يُقَالُ لَهَا طُوبَى مَا فِي الْجَنَّةِ دَارٌ وَلَا قَصْرٌ وَلَا حُجَرٌ وَلَا بَيْتٌ إِلَّا وَفِيهِ غُصْنٌ مِنْ تِلْكَ الشَّجَرَةِ وَإِنَّ أَصْلَهَا فِي دَارِي ثُمَّ أَتَى عَلَيْهِ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ حَدَّثَهُمْ يَوْماً آخَرَ فَقَالَ إِنَّ فِي الْجَنَّةِ شَجَرَةً يُقَالُ لَهَا طُوبَى مَا فِي الْجَنَّةِ قَصْرٌ وَلَا دَارٌ وَلَا حُجَرٌ وَلَا بَيْتٌ إِلَّا وَفِيهِ مِنْ تِلْكَ الشَّجَرَةِ غُصْنٌ فَإِنَّ أَصْلَهَا فِي دَارِ عَلِيٍّ فَقَامَ عُمَرُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ وَلَيْسَ حَدَّثْتَنَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ وَقُلْتَ أَصْلُهَا فِي دَارِي ثُمَّ حَدَّثْتَنَا وَتَقُولُ أَصْلُهَا فِي دَارِ عَلِيٍّ فَرَفَعَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم رَأْسَهُ فَقَالَ يَا عُمَرُ أَ وَمَا عَلِمْتَ أَنَّ دَارِي وَدَارَ عَلِيٍّ وَاحِدٌ وَحُجْرَتِي وَحُجْرَةَ عَلِيٍّ وَاحِدٌ وَقَصْرِي وَقَصْرَ عَلِيٍّ وَاحِدٌ وَبَيْتِي وَبَيْتَ عَلِيٍّ وَاحِدٌ وَدَرَجَتِي وَدَرَجَةَ عَلِيٍّ وَاحِدٌ وَسِرِّي وَسِرَّ عَلِيٍّ وَاحِدٌ فَقَالَ عُمَرُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْتِيَ أَهْلَهُ كَيْفَ يَصْنَعُ فَقَالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِذَا أَرَادَ أَنْ يَأْتِيَ أَهْلَهُ ضَرَبَ اللَّهُ بَيْنِي وَبَيْنَهُ حِجَاباً مِنْ نُورٍ فَإِذَا فَرَغْنَا مِنْ تِلْكَ الْحَاجَةِ رَفَعَ اللَّهُ عَنَّا ذَلِكَ الْحِجَابَ فَعَرَفَ عُمَرُ حَقَّ عَلِيٍّ فَلَمْ يَحْسُدْ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِلَّا مَا حَسَد.
شواهد التنزيل، ج1، ص396، ح417: عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم عَنْ طُوبَى قَالَ: هِيَ شَجَرَةٌ أَصْلُهَا فِي دَارِي وَفَرْعُهَا عَلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ. ثُمَّ سُئِلَ عَنْهَا مَرَّةً أُخْرَى فَقَالَ: هِيَ فِي دَارِ عَلِيٍّ. فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ: إِنَّ دَارِي وَدَارَ عَلِيٍّ فِي الْجَنَّةِ بِمَكَانٍ وَاحِدٍ.
[20]. إبراهیم: 26.
[21]. النور: 35.
[22]. الكافي، ج1، ص195، ح5: عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ) فَاطِمَةُ سلام الله علیها (فِيها مِصْباحٌ) الْحَسَنُ (الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ) الْحُسَيْنُ (الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ) فَاطِمَةُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ بَيْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْيَا (يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ) إِبْرَاهِيمُ علیه السلام (زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ) لَا يَهُودِيَّةٍ وَلَا نَصْرَانِيَّةٍ (يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ) يَكَادُ الْعِلْمُ يَنْفَجِرُ بِهَا (وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ) إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ (يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ) يَهْدِي اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مَنْ يَشَاءُ (وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ)، الخبر.
التوحيد، ص157، ح2:وَ قَدْ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ(فَقَالَ هُوَ مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللَّهُ لَنَا فَالنَّبِيُّ وَالْأَئِمَّةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ مِنْ دَلَالاتِ اللَّهِ وَآيَاتِهِ الَّتِي يُهْتَدَى بِهَا إِلَى التَّوْحِيدِ وَمَصَالِحِ الدِّينِ وَشَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَالْفَرَائِضِ وَالسُّنَنِ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.
[23]. النور: 40.
[24]. الكافي، ج1، ص195، ح5: عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: ... قُلْتُ: (أَوْ كَظُلُماتٍ) قَالَ الْأَوَّلُ وَصَاحِبُهُ (يَغْشاهُ مَوْجٌ) الثَّالِثُ (مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ) ظُلُمَاتٌ الثَّانِي (بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ) مُعَاوِيَةُ لَعَنَهُ اللَّهُ وَفِتَنُ بَنِي أُمَيَّةَ (إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ) الْمُؤْمِنُ فِي ظُلْمَةِ فِتْنَتِهِمْ (لَمْ يَكَدْ يَراها وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً) إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها (فَما لَهُ مِنْ نُورٍ) إِمَامٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَقَالَ فِي قَوْلِهِ: (يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمانِهِمْ) أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَسْعَى بَيْنَ يَدَيِ الْمُؤْمِنِينَ وَبِأَيْمَانِهِمْ حَتَّى يُنْزِلُوهُمْ مَنَازِلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ.
تأويل الآيات الظاهرة، ص361: عَنْ الْحَكِيمِ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَجَلَ أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ قَالَ فُلَانٌ وَفُلَانٌ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ قَالَ أَصْحَابُ الْجَمَلِ وَصِفِّينَ وَالنَّهْرَوَانِ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ قَالَ بَنُو أُمَيَّةَ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ يَعْنِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فِي ظُلُمَاتِهِمْ لَمْ يَكَدْ يَراها أَيْ إِذَا نَطَقَ بِالْحِكْمَةِ بَيْنَهُمْ لَمْ يَقْبَلْهَا مِنْهُمْ أَحَدٌ إِلَّا مَنْ أَقَرَّ بِوَلَايَتِهِ ثُمَّ بِإِمَامَتِهِ وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ أَيْ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ إِمَاماً فِي الدُّنْيَا فَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نُورٍ إِمَامٍ يُرْشِدُهُ وَيُتْبِعُهُ إِلَى الْجَنَّةِ.
[25]. أعلی: 16 و17.
[26]. الكافي، ج1، ص418، ح30: عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَوْلُهُ جَلَّ وَعَزَّ: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا قَالَ وَلَايَتَهُمْ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقى قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى. صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَمُوسى.