شرح دعای صنمی قریش - جلسه 24
شرح دعای صنمی قریش
جلسه: 24
أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین
ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
پیشدرآمدی بر جلسه گذشته
امیر المؤمنین علیه السلام در دوّمین بند از سخنانشان، سیزده مطلب را بیان نموده و فرمودند: «اللَّذَيْنِ خَالَفَا أَمْرَكَ وَأَنْكَرَا وَحْيَكَ وَجَحَدَا إِنْعَامَكَ وَعَصَيَا رَسُولَكَ وَقَلَّبَا دِينَكَ وَحَرَّفَا كِتَابَكَ وَعَطَّلَا أَحْكَامَكَ وَأَبْطَلَا فَرَائِضَكَ وَأَلْحَدَا فِي آيَاتِكَ وَعَادَيَا أَوْلِيَاءَكَ وَوَالَيَا أَعْدَاءَكَ وَخَرَّبَا بِلَادَكَ وَأَفْسَدَا عِبَادَك».
بیان شد که چنانچه انسان قصد این را داشته باشد که سخنان امیر المؤمنین علیه السلام در مورد ائمّه ظلم، شرک و کفر و اوّلین اصول شرکی و کفری این دعا و هر مطلب دیگری که در مورد شخص یا حقیقتی است را با میزان و سیر الهی خاصی که از سوی اهل بیت علیهم السلام سفارش شده، فهمیده و درک نماید؛ لازم است که در اوّلین مرحله، خود آن امر و شخص را فهمیده و بشناسد، تا بتواند مطالب، امور، خصوصیّتها، صفات، حالتها، آثار و اعمال و رفتاری که در حق آن شخص و امر بیان شده را شناخته و بررسی نماید.
اگر انسان در این دعا، دو بت قریش و اوّلین حامیانشان که حدود صد مطلب در موردشان بیان شده را به شکلی درست نشناسد؛ هیچیک از مطالب صدگانهای که امیر المؤمنین علیه السلام در حقّشان بیان فرموده را به درستی درک نکرده و فهمی ناقص و اشتباه خواهد داشت.
پس برای فهم هر مطلب از مطالبِ اهل بیت علیهم السلام در هر موضوعی، باید ابتدا، موضوع بحث بررسی و فهمیده گردد، وگرنه فهم انسان در تمام مطالب، اشتباه خواهد بود.
مطالبِ نامأنوس با انسان و لزوم تکرار آن
چند جلسهای با موضوع هویّت اوّلی و دوّمی و حامیانشان گذشت. همانطور که اهل بیت علیهم السلام دارای مقام ظاهر، باطن، نهان و آشکار میباشند، اوّلی و دوّمی نیز دارای همین مقامات هستند. بدین خاطر که این مطالب در مورد امور باطنی و پنهان بوده، از دایرۀ امور زمانی، مکانی و دنیوی خارج بوده و دارای جایگاهی دیگر میباشد؛ با ذهن انسان مأنوس نبوده و انسان آن را با خود غریبه میپندارد. به همین خاطر نمیتواند آنها را به درستی یافته و درک نماید، مگر اینکه توضیح داده شده و خصوصیّتها و جزئیّات مطلب بیان گردد. همچنین خصوصیّتهایی که بیان میگردد، تنها با یک بار شنیدن و خواندن مفید فایده نخواهد بود و حقیقتش آشکار نخواهد گردید، بلکه باید شنیدار و گفتارش تکرار گردد تا موجب فهم و درک شود. به همین خاطر در چند جلسه گذشته در مورد جایگاه پنهانی، باطنی و ظاهری این دو نفر، دخترانشان و اوّلین حامیانشان توضیح مختصری ایراد کردیم.
شیوه صحیح بیان مطالب نامأنوس و گمان اشتباه در این شیوه
انسان همیشه باید به این نکته توجّه داشته باشد که نباید مطالب را به صورت پراکنده و منبریوار بیان کند، بلکه باید آنها را به صورت منسجم، مرتّب و منظّم بیان نماید. به همین خاطر مخاطبی که با مطالب انس نداشته و اوّلین بار است که مطلب به گوشش میخورد، چون کلمات و الفاظ شبیه به یکدیگر است، گمان میکند که گوینده تکراری سخن گفته و مطلب امروزش همان مطلب دیروز است! در حالی که این گمان اشتباه میباشد. این گمان اشتباه بدین علّت است که مخاطب با مطلب گوینده انس نداشته و مطلب بیان شده نیز پیچیده و مشکل میباشد. حال هدف گوینده، آن است که این مطالب پیچیده را تا آنجا که ممکن است آسان و روشن بیان نماید تا شنوندگان با آن انس و ارتباط پیدا کنند، نتیجه این امر، همین گمان اشتباه خواهد شد، حال آنکه حقیقت بدین شکل نمیباشد.
ارزشمندی مطالب منظّم و سلسلهمند در برابر شاخه به شاخه پریدن
این مطلب (شرح دعای صنمی قریش) نیز یکی از همان مطالب پیچیده و نامأنوس است. زیرا سخن در مورد امیر المؤمنین علیه السلام و شناخت دشمنان خداوند متعال میباشد. شناخت اوّلین دشمنان خداوند و اهل بیت علیهم السلام بقدری بزرگ و مهم است که توحید خدای رحمن، رسالت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و ولایت اهل بیت علیهم السلام، بدون شناخت دشمنان آنها و بیزاری از آنها مورد قبول نخواهد بود! لذا این مطالب باید به شکل سلسلهوار بیان شده و مکتوب گردد، و باید توجّه داشت که مطالب منبریوار و از شاخهای به شاخه دیگر پریدن، اگرچه مخاطبش هزاران نفر باشد، فایده زیادی ندارد؛ بلکه آن مطلبی ارزشمند است که منسجم و منظّم بیان شود، اگرچه مخاطبش یک نفر باشد و او نیز در این میان خوابش ببرد. البته آن یک نفر مهم نیست، بلکه مجلّداتی که از همان مطالب، برجای مانده و چاپ میشود مهم است. پس مطلب شرح دعای صنمی قریش نیز جزء همان مطالبی است که باید منظّم و سلسلهمند بیان شود، اگرچه مخاطب یک نفر بوده و او نیز خوابش ببرد. بیداری و یا خواب مخاطب به هیچ وجه مهم نیست.
(اللَّذَیْنِ خالَفا أَمْرَکَ)؛ حقیقت تمام مسائل مطرح شده در دعا
امیر المؤمنین علیه السلام پس از بیان مطالب ابتدایی در اوّلین بند دعا، وارد دوّمین بند از آن شده و فرمودند: «اللَّذَيْنِ خَالَفَا أَمْرَكَ». این جمله، اوّلین مطلب از مطالب سیزدهگانۀ ایشان است که اصل تمام مطالب بوده و تمامی مسائل دیگر مربوط به همین جمله میباشد؛ یعنی این جمله، حقیقت تمام آن چیزی است که امیر المؤمنین علیه السلام تا پایان دعا بیان داشتهاند. این جمله، بدینمعناست که اوّلی و دوّمی با امر خداوند متعال مخالفت نمودهاند.
علّت مخالفت اوّلی و دوّمی با اهل بیت علیهم السلام و پیروانشان و پیروی امر خداوند متعال
کفّار با امر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، امیر المؤمنین علیه السلام و یا حضرت زهرا سلام الله علیها مخالفت نکردند، بلکه با امر توحید الهی به مخالفت پرداختند. توحید الهی، اوّلین منشأ میباشد، چرا که مؤمنان، همگی در پی امر الهی هستند. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، امیر المؤمنین، حضرت زهرا و اهل بیت علیهم السلام، پیروان آنها، انبیای الهی و فرشتگان مقرّب که به معنای اعم، شیعیان اهل بیت علیهم السلام هستند؛ همگی در پی امر خداوند متعال میباشند. اوّلی و دوّمی با این امر به مخالفت پرداختند، نه با شخصِ ایشان! علّت مخالفت آنها با اهل بیت علیهم السلام و پیروانشان، این بوده که آنها پیروِ امر خدای سبحان بودهاند.
پس اوّلین مطلبی که امیر المؤمنین علیه السلام بیان داشتهاند، این است که اوّلی و دوّمی با امر خداوند منّان به مخالفت پرداختهاند.
اوّلین جایگاه امر الهی و بزرگترین مصداق مخالفت اوّلی و دوّمی در آن
امر الهی دارای دو جایگاه میباشد. اوّل؛ جایگاه مسائل ظاهری، انسانی و زمانی است که مربوط به زمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم میباشد که آن دو با آن به مخالفت پرداخته بودند. موارد این مخالفت، محدود نبوده و موارد بسیاری در طول تاریخ بیان گردیده است، بخصوص مربوط به خلیفۀ دوّم. وی در موارد زیادی با رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم مخالفت نموده و در برابر امر الهی در همین دنیا قرار گرفته است[1]. ولایت امیر المؤمنین علیه السلام، بزرگترین امری بود که رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم بیان داشته و آنها با آن مخالفت کردند.[2]
یکی از موارد مخالفت اوّلی و دوّمی با امر ولایت امیر المؤمنین علیه السلام
یکی از موارد مخالفت آنها با مسأله ولایت امیر المؤمنین علیه السلام آن است که روزی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به خلیفه اوّل و دوّم دستور دادند که وارد خیمه امیر المؤمنین علیه السلام شده و به ایشان به عنوان امیر المؤمنین سلام نموده و بگویند: «السَّلامُ عَلَیْکَ یا أَمَیرَ المُؤمِنینَ». رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم این امر را از سلمان فارسی، ابوذر و اشخاصی دیگر طلب نمودند که همگی این کار را انجام دادند. در این میان، اوّلی و دوّمی مقابل این خواسته ایستادگی کرده و از رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم پرسیدند: «أمِنَ اللَّه أَوْ مِنْ رَسُولِهِ؟» «این خواسته از سوی خداوند است یا پیامبرش؟». ایشان نیز پاسخ دادند: «مِنَ اللَّه وَمِنْ رَسُولِهِ» «از سوی خداوند و پیامبرش میباشد». این، یعنی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، خواستهای جز خواسته خداوند متعال نداشته و تسلیم دستور الهی میباشد. آنها با نارضایتی این کار را کرده و سپس با آن به شکلهای گوناگون به مخالفت پرداختند.[3]
اوّلین امری که اوّلی و دوّمی با آن به دشمنی پرداختند
پس ولایت امیر المؤمنین علیه السلام اوّلین امر الهی بود که اوّلی و دوّمی و پیروانشان که دشمنان آن حضرت بودند مخالفت کردند. این، موجب شد که با بسیاری از امور دیگر نیز مخالفت نمایند. چنانچه خلیفه اوّل و دوّم با مسألۀ ولایت امیر المؤمنین علیه السلام مخالفت ننموده و در مقابل حدیث غدیر که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَه»[4] قرار نمیگرفتند؛ با سایر امور نیز مخالفت نمیکردند. امّا آنها با مخالفتهای خود موجب خانهنشینی امیر المؤمنین علیه السلام شدند. در نتیجه خلیفه اوّل و دوّم با امر رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم یعنی ریاست، خلافت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام مخالفت کردند و ایشان را خانهنشین کردند.
چند مورد از مخالفتهای اوّلی و دوّمی با احکام الهی و اهل بیت علیهم السلام
خداوند متعال، خمس را برای اهل بیت علیهم السلام قرار داده و به مسلمانان دستور داده که خمس را به ایشان پرداخت نمایند، امّا اوّلی و دوّمی با این دستور نیز مخالفت کرده، از آن سر باز زده و آن را غصب کردند. زیرا با امر مهمّی به نام ولایت مخالفت نموده بودند.
موارد مخالفت و دشمنی اوّلی و دوّمی و مخالفان امیر المؤمنین علیه السلام با اوامر الهی در تاریخ به وفور یافت میشود؛ فدک، نمونهای دیگر از این مخالفتها میباشد. خداوند متعال در قرآن کریم به رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم دستور داده بود که فدک را به حضرت زهرا سلام الله علیها ببخشد، امّا آنها با این امر نیز مخالفت نموده و فدک را غصب کردند[5]. این کار نیز بخاطر مخالفت با ولایت امیر المؤمنین علیه السلام بود.
همچنین یکی دیگر از اوامر بزرگ الهی؛ احترام به اهل بیت و حضرت زهرا علیهم السلام بود که رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم بارها مسلمانان را به نگاه داشتن حرمت ایشان امر نموده بود و در مواضع گوناگونی تأکید کرده بود که مقصود از اهل بیتِ ایشان؛ علی بن ابیطالب، حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السلام میباشد. با این حال، غاصبان حق امیر المؤمنین علیه السلام در برابر این امر ایستادگی کردند و به اهل بیت علیهم السلام ظلم نمودند[6]. دلیل اصلی این مطلب نیز چیزی جز مخالفت با ولایت ایشان نبود. پس نتیجه مخالفت با ولایت؛ هزاران مخالفت و دشمنی دیگر میباشد.
چند حدیث از رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم در حق امیر المؤمنین علیه السلام و معنای (خَالَفَا أَمْرَکَ)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم مطالب زیادی را در حق امیر المؤمنین علیه السلام فرموده بودند، از جمله اینکه فرمودند: «عَلِيٌّ أَقْضَاكُمْ؛[7] علی قاضیترین شماست».
و همچنین فرمودند: «أَنَا الْمَدِينَةُ وَعَلِيٌّ الْبَابُ وَكَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَدْخُلُ الْمَدِينَةَ لَا مِنْ قِبَلِ الْبَابِ وَكَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَيُبْغِضُ عَلِيّاً؛[8] من شهر علم هستم و علی درب آن است. آنکه گمان میکند که از غیر درب، وارد شهر علم شده و آنکه دشمن علی بن ابیطالب است و اظهار محبّت مرا میکند، هر دو دروغگو هستند».
و یا اینکه فرمودند: «أَنْ عَلِيّاً لَكُمْ أَفْضَلُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ لِأَنَّهُ مُتَرْجِمٌ لَكُمْ عَنْ كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى؛[9] علی برای شما از قرآن کریم بالاتر است، زیرا او مفسّر و مترجم آن میباشد».
همچنین مطالب زیادی را در این مورد که امّت اسلامی باید احکام و امور خویش را از امیر المؤمنین علیه السلام اخذ نمایند فرموده بودند که اوّلی، دوّمی و حامیانشان با تمامی آنها مخالفت کرده و پی امیر المؤمنین علیه السلام نرفتند. آنها آن حضرت را به مدّت بیست و پنج سال خانهنشین کرده و ایشان را در هیچ امری از امور دخالت ندادند. این در حالی بود که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم تأکید کرده بود که امیر المؤمنین علیه السلام را در تمامی امور، امام خویش قرار دهید[10]. دلیل اینکه آنها با این امور مخالفت کرده و هزاران مطلبِ ساختگی و دروغین را با نظرات خویش ساختند، این بود که با امر ولایت ایشان مخالفت کرده بودند. این، معنای ظاهریِ جمله «خَالَفَا أَمْرَكَ» میباشد.
امّا جمله «خَالَفَا أَمْرَكَ»، معنای دیگری نیز دارد که به توضیح آن میپردازیم. خداوند متعال در آیات زیادی تصریح و تأکید نموده که تمامی قرآن کریم و هر آنچه رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم بیان میکند، همگی از سوی خدای متعال بوده و آن بزرگوار فقط پیامآور و فرستادهای است که سخنی از نزد خود نگفته، تنها هدف و مقصودش آن است که رسالت خویش را عملی ساخته و امر و نهی الهی را به انسانها برساند[11]. ولی مخالفان امیر المؤمنین علیه السلام با این امر روشن قرآنی نیز مخالفت کردند، آنها ادّعا کردند که رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم یکی از بزرگترین ساحران بنیهاشم میباشد!
جریان رؤیت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم توسّط ابوبکر در مسجد قُبا و فرجام آن و نسبت سحر
امیر المؤمنین علیه السلام پس از شهادت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم، در زمان خلافت ابابکر به او فرمودند: ای ابابکر مگر از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نشنیدی که مرا خلیفه شما معرّفی کرد و پیروی از من را بر همگان واجب نمود، حال چرا با این دستور مخالفت کردهای؟ ابوبکر از این موضوع سر باز زد و آن را قبول ننمود. آن حضرت فرمودند: چنانچه اکنون رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم را دیده و این سخن را از ایشان بشنوی، قبول مینمایی؟ ابوبکر گفت: آری. ایشان با ابوبکر به مسجد قُبا رفتند. هنگامی که داخل مسجد شدند، پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را در محراب مسجد دید که رو به ابوبکر کرده و فرمودند: مگر من نزد تو، علی را به عنوان خلیفه معرّفی ننموده و دستور ندادم که از وی پیروی نمایی، چرا با این دستور مخالفت کردی؟ ابابکر گفت: اکنون به مسجد رفته و خلافت را به علی تحویل میدهم. وقتی از امیر المؤمنین علیه السلام جدا شد، یکی از یاران آن حضرت به ایشان عرض کرد: اتّفاق خوبی افتاد، چرا که وی اکنون مردم را در مسجد جمع کرده و خلافت را به شما باز میگرداند. ایشان فرمودند: خیر، شیطانش این اجازه را به او نخواهد داد. در همین زمان خلیفۀ دوّم، ابوبکر را دید و به او گفت: چه اتّفاقی برایت افتاده که حالت پریشان است؟ ابوبکر پاسخ داد: علی مرا به مسجد قُبا برد و رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم را به من نشان داد. خلیفۀ دوّم با شنیدن این جمله گفت: ای پیرمرد آیا هنوز سحر بنیهاشم برایت آشکار نشده و نمیدانی که آنها ساحران قدرتمندی هستند؟[12]
علّت پریشانی ابوبکر پس از دیدار با رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم
باید در این حدیث بدین نکته توجّه داشت که پریشانی و پشیمانی ابوبکر پس از دیدار با رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم، بخاطر ایمان وی نبوده است. بلکه بدین خاطر بوده که کفّار همیشه پریشان بوده، همواره در شک به سر برده، تکلیف خود را ندانسته و هیچگاه به یقین و آرامش خاطر دست نمییابند. همین است که کفّار هیچگاه به هیچ امری دلگرم نبوده و همواره در ترس، گمراهی و سرگردانی هستند.[13]
مخالفت و ضدّیّت اوّلی و دوّمی و دنباله روانشان با خداوند متعال در تمامی امور
خداوند متعال به وفور در قرآن کریم بیان نموده که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، ساحر و دیوانه نبوده، کسی او را آموزش نداده و هرچه میگوید، وحی الهی میباشد[14]. مانند آنکه فرموده: {وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى}[15]. اوّلی و دوّمی و سوّمی و هم پیمانان آنها با چنین مطلب روشنی نیز مخالفت کردند.
پس آنها در تمامی امور ظاهریِ دینی با امر خداوند متعال مخالفت کردند. چنانچه انسان در صدد بیان جزئیّات، موارد و مصادیقِ مخالفتهای آنها در تاریخ اسلامی و سخنان اهل بیت علیهم السلام باشد؛ نتیجهاش کتابی مفصّل خواهد شد.
تقسیم امر الهی به فعلی و مفعولی و مخالفت آنان با آن
اوّلی و دوّمی و هم پیمانان آنها در عالم ظاهر با ظاهر امور الهی دشمنی و مخالفت کردند، امّا آنها در عالم سرّ و باطن خود نیز با امور باطنی خداوند متعال دشمنی نمودند که مقداری در موردش توضیح داده خواهد شد.
امر الهی به دو شکل بوده و خداوند سبحان در عالم دارای دو امر میباشد؛ امر فعلی و مفعولی.
امر فعلیِ خداوند متعال همان مشیّت الهی و فعل الله است که در عالم پیاده میشود. تمام حقایقی که در عالم آشکار میشود، از توحید الهی گرفته تا اسما و صفات او، جمال و جلالش، ادیان و نعمتها و بخشایشهای الهی، همگی به امر فعلی خدای رحمن باز میگردد.
امّا امر مفعولی خداوند متعال، عبارت است از جایگاهی که امر فعلی در آن و از آن آشکار میشود. به عنوان مثال، امر فعلی مانند کسی است که مقابل آینهای میایستد و صورتی از او در آینه تابیده و قرار میگیرد. صورت بیرونیای که در برابر آینه قرار دارد، همان امر فعلی است که از شخصِ مقابل آینه، در آینه قرار گرفته و آینه، کمالات وی را نشان میدهد. آینهای که آن صورت را گرفته و به دیگران نشان میدهد امر مفعولی است که محل قرارگیری صورت بیرونی واقع شده است. رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم، اوّلین حقیقت امر مفعولی در تمام عالم از ابتدا تا انتهایش میباشد.
پس امر الهی به دو شکل میباشد؛ اوّل، امر فعلی که عبارت از کمالات توحیدی، حقایق الهی و هر آن چیزی است که از طرف خداوند متعال در مجموعه عالم تجلّی کرده است. و دوّم، رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم که امر مفعولی خداوند متعال بوده و تمامی امور الهی توسّط ایشان در عالم آشکار شده است.
خلیفه اوّل و دوّم در مبدأ عالم خلقت و باطن خود، با این دو امر بزرگ الهی مخالفت کرده و به دشمنی با آن پرداختند. از یک سو منکرِ توحید خداوند رحمن و کمالات، فضائل و بخشایشهای او در عالم شدند و از سویی دیگر جایگاههای ظهور امر الهی و کمالاتش را در تمام عالم انکار کردند.
آیه نور؛ بیانگر امر فعلی و مفعولی در عالم
چنانچه انسان قصد یافتن این مطلب را از قرآن کریم داشته باشد، باید آیه نور را مورد بررسی قرار دهد، زیرا این آیه در مورد امور مختلفی بکار رفته و میتوان مطالب گوناگونی را از آن بدست آورد.
خداوند متعال در آیه نور میفرماید: {اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليم}[16]؛ «خداوند نور آسمانها و زمين است، مثل نور خداوند همانند چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گيرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون يك ستاره فروزان، اين چراغ با روغنى افروخته مىشود كه از درخت پربركت زيتونى گرفته شده كه نه شرقى است و نه غربى (روغنش آن چنان صاف و خالص است كه) نزديك است بدون تماس با آتش شعلهور شود نورى است بر فراز نورى و خدا هركس را بخواهد به نور خود هدايت مىكند، و خداوند به هر چيزى داناست».
این آیه، امر فعلی و مفعولی الهی را در کلّ عالم بیان کرده است. امر فعلی الهی، (الله نور السماوات و الارض) بوده و امر مفعولی که آینه امر فعلی است، (مشکات، مصباح، زجاجه، کوکب دُرِّی، شجره طیّبه، زیت، نورٌ علی نور) میباشد که چهارده معصوم علیهم السلام هستند. خداوند متعال این مجموعه را در این آیه قرآنی بیان نموده است.
آیه ظلمت؛ مقابل حقایق آیه نور
خداوند متعال آنچه در برابر امر فعلی و مفعولی قرار داشته و همان «خَالَفَا أَمْرَكَ» میباشد را نیز در قرآن کریم بیان نموده و فرموده: {وَالَّذينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَاللَّهُ سَريعُ الْحِساب}[17]؛ «و كسانى كه كافر شدند، اعمالشان همچون سرابى است در يك كوير كه انسان تشنه از دور آن را آب مىپندارد امّا هنگامى كه به سراغ آن مىآيد چيزى نمىيابد، و خدا را نزد آن مىيابد كه حساب او را بطور كامل مىدهد و خداوند سريع الحساب است».
همچنین در آیه بعد نیز همین مطلب را گوشزد کرده و فرموده: {أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور}[18]؛ «يا همچون ظلماتى در يك درياى عميق و پهناور كه موج آن را پوشانده، و بر فراز آن موج ديگرى، و بر فراز آن ابرى تاريك است ظلمت هايى است يكى بر فراز ديگرى، آن گونه كه هر گاه دست خود را خارج كند ممكن نيست آن را ببيند! و كسى كه خدا نورى براى او قرار نداده، نورى براى او نيست».
بیان اهل بیت علیهم السلام نسبت به آیه نور و ظلمت
بر اساس تفاسیر اهل بیت علیهم السلام، {اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ} در آیه نور، امر فعلی خداوند متعال و تجلّیها و مقامات توحیدی بوده و منظور از {كَمِشْكاةٍ} تا پایان آیه؛ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام تا امام زمان علیه السلام میباشد. این آیه، تنها آیهای است که توحید الهی به همراه تمامی چهارده معصوم در آن ذکر شده است.
اهل بیت علیهم السلام در احادیثی زیبا، یکایکِ کلمات این آیه را بر یکایکِ چهارده معصوم منطبق کرده و اثبات نمودهاند. همچنین آیات ظلمت را نیز در حق اوّلی، دوّمی و معاویه و حامیانشان دانسته و اثبات نمودهاند.[19]
از جمله آنکه امام صادق علیه السلام فرمودند: «{اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ} فَاطِمَةُ سلام الله علیها {فِيها مِصْباحٌ} الْحَسَنُ {الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ} الْحُسَيْنُ {الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ} فَاطِمَةُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ بَيْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْيَا {يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ} إِبْرَاهِيمُ علیه السلام {زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ} لَا يَهُودِيَّةٍ وَلَا نَصْرَانِيَّةٍ {يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ} يَكَادُ الْعِلْمُ يَنْفَجِرُ بِهَا {وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ} إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ {يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ} يَهْدِي اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مَنْ يَشَاءُ {وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ} قُلْتُ: {أَوْ كَظُلُماتٍ} قَالَ الْأَوَّلُ وَصَاحِبُهُ {يَغْشاهُ مَوْجٌ} الثَّالِثُ {مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ} ظُلُمَاتٌ الثَّانِي {بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ} مُعَاوِيَةُ لَعَنَهُ اللَّهُ وَفِتَنُ بَنِي أُمَيَّةَ {إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ} الْمُؤْمِنُ فِي ظُلْمَةِ فِتْنَتِهِمْ {لَمْ يَكَدْ يَراها وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً} إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها {فَما لَهُ مِنْ نُورٍ} إِمَامٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ (خداوند نور آسمانها و زمين است، حكايت نور او چون فانوسى است) آن فانوس فاطمه سلام الله علیها است (كه در آن فانوس چراغيست) آن چراغ حسن است (چراغ در آبگينه است) آبگينه حسين است (آبگينه مانند اختر درخشانى است) آن اختر درخشان فاطمه است در ميان زنان جهان (از درخت پر بركتى برافروزد) آن درخت حضرت ابراهيم علیه السلام است (درخت زيتونى است نه خاورى و نه باخترى) نه يهودى و نه نصرانى (كه نزديك است روغنش برافروزد) نزديك است علم از آن بجوشد (اگر چه آتشى به او نرسد، نوريست روى نورى) از فاطمه امامى پس از امامى آيد (خدا هركس را بخواهد به نور خود رهبرى كند) هرکس را خدا خواهد به امامان رهبرى كند (و خدا براى مردم مثلها میزند). راوی عرض کرد: تأويل اين كلمات را بفرمایيد: (يا مانند تاريكیها). آن حضرت فرمودند: اوّلى و رفيقش باشند (موجى او را فرا گرفت) سوّمى است روى آن موجى بود، (اينها ظلماتى است) آن موج دوّمى است (كه برخى زير برخى متراكم هستند) معاويه لعنه اللَّه و فتنههاى بنى اميّه است (چون كسى دستش را بيرون كند نزديك نيست كه آن را ببيند) حال مؤمن است در تاريكى فتنه بنى اميّه ـ که فجايع بنى اميّه بر مؤمنين احاطه كند و آنها را سرگردان نمايد ـ (و كسى كه خدا براى او نورى مقرّر نفرموده) يعنى امامى از اولاد فاطمه سلام الله علیها ندارد (هيچ نورى براى او نباشد) روز قيامت امامى نداشته باشد»[20].
پس اهل بیت علیهم السلام در این سو قرار داشته و مصادیق آیه نور هستند و دشمنان ایشان در سوی مقابل قرار داشته، مصادیق آیات ظلمت بوده و همواره از ابتدا تا انتهای عالم، در برابر امر فعلی و مفعولی الهی قرار داشتهاند.
انواع اضداد در علم کلام و نتیجه آن و رسیدن از حق به باطل و عکس آن
انسان برای اهل بیت علیهم السلام، مقام ظاهر و باطن، حقیقت اوّل ما خلق، عالم انوار و از این دست مطالب را لحاظ کرده، توسّط آن به ائمّۀ اطهار علیهم السلام معرفت یافته و ایشان را میشناسد. همچنین باید به همین شکل برای دشمنان اهل بیت علیهم السلام نیز عالم باطن و سِرّ و ظلمات ابتدایی و ثانویهای را لحاظ نماید.
در کتب کلامی بیان شده که اَضداد به دو شکل هستند. نوع اوّل؛ آن است که دو چیز، ضد یکدیگر هستند، امّا میان آن دو چیز سوّمی نیز وجود دارد. مانند رنگ سفید که مخالف رنگ سیاه است، امّا لازمه از میان رفتن سفیدی، اثبات سیاهی نیست، چراکه ممکن است سایر رنگها جای آن قرار گیرند. در این نوع از ضد، تنها دو طرف ضد موضوعیّت ندارند، بلکه امر سوّمی نیز در این میان وجود دارد. در برابر این تقسیم، نوع دیگری از اضداد وجود دارد که میانشان امر سوّمی وجود ندارد؛ مانند حق و باطل. حق ضدِّ باطل بوده و چیز سوّمی این میان وجود ندارد. یعنی غیر ممکن است که چیزی در عالم وجود داشته باشد که نه حق باشد و نه باطل. همچنین راستی و دروغ مخالف یکدیگر هستند و چیز سوّمی میانشان وجود ندارد. پیامبران الهی ضدّ دشمنانشان بوده و چیز سوّمی نیز میانشان نیست. در این دسته از ضدها، چیز سوّمی وجود ندارد که میانشان باشد. در این قِسم از ضدها، هرچه برای طرف اوّل ثابت شود، مخالفش برای طرف دوّم ثابت میشود.
مخالفت اهل بیت علیهم السلام و دشمنانشان از نوع ضدّ دوّم است
این دعا نیز به همین شکل میباشد. اهل بیت علیهم السلام، ضدّ اولی، دوّمی و سوّمی بوده و آنها نیز ضدّ آن بزرگواران هستند و چیز سوّمی نیز در این میان وجود ندارد. زیرا خداوند متعال در قرآن کریم فرموده: {فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ}[21]؛ «گروهی در بهشت و گروهی در آتش هستند». چیز سوّمی میان بهشت و جهنّم وجود ندارد. همچنین فرموده: {فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُون}[22]؛ «آن است خداوند، پروردگار حقّ شما، با اين حال، بعد از حق، چه چيزى جز گمراهى وجود دارد؟! پس چرا روى گردان مىشويد؟!»، و فرموده: {اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم * صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلاَ الضَّالِّين}[23]؛ «ما را به راه راست هدايت كن * راه كسانى كه آنان را مشمول نعمت خود ساختى نه كسانى كه بر آنان غضب كردهاى و نه گمراهان». یک سو (صراط المستقیم) بوده و سوی دیگر (ضالّین) و (المغضوب علیهم) میباشد. پس هرچه در اینجا برای یکی اثبات شود، مخالفش برای ضدّ آن ثابت میگردد.
مثال ضدّ بودن اهل بیت علیهم السلام با اوّلی و دوّمی در چند مطلب
امیر المؤمنین علیه السلام در این دعا بیان کردند که اوّلی و دوّمی با امر خداوند متعال مخالفت کردهاند و فرمودند: «خَالَفَا أَمْرَكَ». ضدّ این مطلب که برای اوّلی و دوّمی بیان شده، در حق اهل بیت علیهم السلام ثابت میگردد؛ یعنی آن بزرگواران در تمامی امور الهی، موافق امر خداوند سبحان و پیرو او میباشند. اوّلی و دوّمی منکر وحی خداوند در تمام عالم هستند؛ پس اهل بیت علیهم السلام در تمام عالم، معترف و مؤمن به وحی الهی میباشند.
این دو در تمام عالم با رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم مخالفت کرده، از فرامین ایشان سر باز زده و از خود، نسبت به ایشان معصیت نشان دادهاند؛ پس اهل بیت علیهم السلام در تمام عالم از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم پیروی مینمایند. این دو همواره منافقان را نزدیک کرده و مؤمنان را دور میکردند؛ پس اهل بیت علیهم السلام همواره منافقان را دور کرده و مؤمنان را نزدیک میکنند. با ملاک قرار دادن این اصل در این دعا، انسان میتواند مخالفِ تمامیِ مطالبِ بیان شده در این دعا را در حق اهل بیت علیهم السلام اثبات نماید.
اثبات پستیهای اوّلی و دوّمی توسط زیارت جامعه کبیره
همین کار را میتوان در زیارت جامعه کبیره انجام داد. البته زیارت جامعه کبیرهای که اکنون در مفاتیح وجود دارد، زیارت مختصری میباشد. مرحوم حاج حسین نوری همین زیارت را در کتاب مستدرک الوسایل به صورت مفصّلتری مرقوم کرده، یعنی همین زیارت را با جملات بیشتری آورده که آن جملات در زیارت موجود در مفاتیح به چشم نمیخورد.
این زیارت در مورد اهل بیت علیهم السلام و فضائل و مناقب ایشان میباشد. اوّلی، دوّمی و حامیانشان، اضداد اهل بیت علیهم السلام هستند، پس میتوان مخالفِ هر آنچه از کمالات که در این زیارت برای اهل بیت علیهم السلام بیان شده را برای اوّلی و دوّمی ثابت نمود. میتوان خط به خط این زیارت را خواند و مخالفش را در حق دشمنان اهل بیت علیهم السلام بیان نمود.
بر همین اساس است که حاج میرزا حسین نوری زیارت جامعهای را برای اوّلی و دوّمی ساخته است. ایشان زیارت جامعه کبیره امام هادی علیه السلام را ملاک خود قرار داده و ضدّ هریک از جملات آن را برای این دو نفر ساخته است. کار ایشان بسیار درست و متین میباشد. به عنوان مثال امام هادی علیه السلام در این زیارت فرمودند: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ»، مقابل اهل بیت نبوّت، اهل بیت شرک و کفر و انکار نبوّت میباشد که میتوان آن را برای اوّلی و دوّمی بیان نمود.
نتیجه بحث
پس تمام این مطلب از همان چیزی نشأت میگیرد که بیان شد انسان باید مخالفِ تمام آنچه برای اهل بیت علیهم السلام در عوالم وجود مییابد را برای اوّلی و دوّمی و حامیانشان اثبات نماید. یعنی وقتی آن بزرگواران را به صورت حق، نور، کمال و بزرگی مییابد؛ دشمنان ایشان را باطل و تاریکی دیده و آنها را پست و کوچک بیابد.
پس با ملاک قرار دادن این امر، مطالب زیادی از این دعا فهمیده میشود. امیر المؤمنین علیه السلام این دعا را تنها بدین خاطر نفرمودهاند که شیعیان ایشان آن را در قنوت نمازشان بخوانند، بلکه هدف ایشان این بوده که انسان آن را خوانده، به مطالبش دست یافته، پستیهای دشمنان ایشان را آشکار کرده و آنها را بشناسد. چرا که خداوند متعال در حدیثی قدسی فرموده که ده مطلب را بر بندگانش واجب کرده؛ یکی از آنها که همراه شناخت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، اهل بیت علیهم السلام و علمای راستین بیان شده است، شناخت دشمنان خداوند متعال میباشد.[24]
الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین
دریافت فایل (MP3) (PDF)
[1]. مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص279، ح127: عَنْ سَلْمَانَ بْنِ رَبِيعَةَ، قَالَ: سَمِعْتُ عُمَرَ، يَقُولُ: قَسَمَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قِسْمَةً، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ، لَغَيْرُ هَؤُلاءِ أَحَقُّ مِنْهُمْ: أَهْلُ الصُّفَّةِ، قَالَ: فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " إِنَّكُمْ تُخَيِّرُونِي بَيْنَ أَنْ تَسْأَلُونِي بِالْفُحْشِ، وَبَيْنَ أَنْ تُبَخِّلُونِي، وَلَسْتُ بِبَاخِلٍ.
صحيح البخاري، ج2، ص76، ح1269: عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أُبَيٍّ لَمَّا تُوُفِّيَ، جَاءَ ابْنُهُ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَعْطِنِي قَمِيصَكَ أُكَفِّنْهُ فِيهِ، وَصَلِّ عَلَيْهِ، وَاسْتَغْفِرْ لَهُ، فَأَعْطَاهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَمِيصَهُ، فَقَالَ: «آذِنِّي أُصَلِّي عَلَيْهِ»، فَآذَنَهُ، فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْهِ جَذَبَهُ عُمَرُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقَالَ: أَلَيْسَ اللَّهُ نَهَاكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى المُنَافِقِينَ؟ فَقَالَ: " أَنَا بَيْنَ خِيَرَتَيْنِ، قَالَ: {اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً، فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ" فَصَلَّى عَلَيْهِ، فَنَزَلَتْ: {وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً، وَلاَ تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ}.
[2]. كتاب سليم بن قيس، ج2، ص829:... قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي وَقْتِ الظَّهِيرَةِ وَأَمَرَ بِنَصْبِ خَيْمَةٍ وَأَمَرَ عَلِيّاً علیه السلام أَنْ يَدْخُلَ فِيهَا وَأَوَّلُ مَنْ أَمَرَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم هُمَا أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ فَلَمْ يَقُومَا إِلَّا بَعْدَ مَا سَأَلَا رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم هَلْ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ هَذِهِ الْبَيْعَةُ فَأَجَابَهُمَا نَعَمْ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ جَلَّ وَعَلَا وَاعْلَمَا أَنَّ مَنْ نَقَضَ هَذِهِ الْبَيْعَةَ كَافِرٌ وَمَنْ لَمْ يُطِعْ عَلِيّاً كَافِرٌ فَإِنَّ قَوْلَ عَلِيٍّ قَوْلِي وَأَمْرَهُ أَمْرِي فَمَنْ خَالَفَ قَوْلَ عَلِيٍّ وَأَمْرَهُ فَقَدْ خَالَفَنِي وَبَعْدَ مَا أَكَّدَ عَلَيْهِمْ هَذَا الْكَلَامَ أَمَرَهُمْ بِالْإِسْرَاعِ فِي الْبَيْعَةِ فَقَامَا وَدَخَلَا عَلَى عَلِيٍّ علیه السلام وَبَايَعَاهُ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَقَالَ عُمَرُ عِنْدَ الْبَيْعَةِ بَخْ بَخْ لَكَ يَا عَلِيُّ أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَمَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ ثُمَّ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم سَلْمَانَ وَأَبَا ذَرٍّ بِالْبَيْعَةِ فَقَامَا وَلَمْ يَقُولَا شَيْئاً، الخبر.
الكافي، ج1، ص292، ح1: عَنْ زَيْدِ بْنِ الْجَهْمِ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَمَّا نَزَلَتْ وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَكَانَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم سَلِّمُوا عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَكَانَ مِمَّا أَكَّدَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ يَا زَيْدُ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لَهُمَا قُومَا فَسَلِّمَا عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالا أَ مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مِنَ اللَّهِ وَمِنْ رَسُولِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: وَلا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ يَعْنِي بِهِ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لَهُمَا وَقَوْلَهُمَا أَ مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ وَلا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أَئِمَّةٌ هِيَ أَزْكَى مِنْ أَئِمَّتِكُمْ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَئِمَّةٌ قَالَ إِي وَاللَّهِ أَئِمَّةٌ قُلْتُ فَإِنَّا نَقْرَأُ أَرْبى فَقَالَ مَا أَرْبَى وَأَوْمَأَ بِيَدِهِ فَطَرَحَهَا إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ يَعْنِي بِعَلِيٍّ علیه السلام وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ. وَلَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَلكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَلَتُسْئَلُنَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. وَلا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها يَعْنِي بَعْدَ مَقَالَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي عَلِيٍّ علیه السلام وَتَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ يَعْنِي بِهِ عَلِيّاً علیه السلام وَلَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ.
كتاب سليم بن قيس، ج2، ص683:... وَأَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ أَنَّ كَذَّاباً رُجِمَ بِكِذَابَةٍ فَقَبِلَهَا وَقَبِلَهَا الْجُهَّالُ فَزَعَمُوا أَنَّ الْمَلَكَ يَنْطِقُ عَلَى لِسَانِهِ وَيُلَقِّنُهُ وَاعْتَاقِهِ سَبَايَا أَهْلِ الْيَمَنِ وَتَخَلُّفِهِ وَصَاحِبِهِ عَنْ جَيْشِ أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ مَعَ تَسْلِيمِهِمَا عَلَيْهِ بِالْإِمْرَةِ ثُمَّ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ أَنَّهُ قَدْ عَلِمَ اللَّهُ وَعَلِمَهُ النَّاسُ أَنَّهُ الَّذِي صَدَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم عَنِ الْكَتِفِ الَّذِي دَعَاهُ بِهِ ثُمَّ لَمْ يَضُرَّهُ ذَلِكَ عِنْدَهُمْ وَلَمْ يَنْقُصْهُ وَأَنَّهُ صَاحِبُ صَفِيَّةَ حِينَ قَالَ لَهَا مَا قَالَ فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم حَتَّى قَالَ مَا قَالَ وَإِنَّهُ وَصَاحِبَهُ اللَّذَانِ كَفَّا عَنْ قَتْلِ الرَّجُلِ الَّذِي أَمَرَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم بِقَتْلِهِ ثُمَّ أَمَرَنِي بَعْدَهُمَا وَقَالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي ذَلِكَ مَا قَالَ، الخبر.
تأويل الآيات الظاهرة، ص328: عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا حَدِيثاً يَرْفَعُهُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلا هُدىً وَلا كِتابٍ مُنِيرٍ ثانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هُوَ الْأَوَّلُ ثَانِيَ عِطْفِهِ إِلَى الثَّانِي وَذَلِكَ لَمَّا أَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم الْإِمَامَ عَلَماً لِلنَّاسِ وَقَالَ وَاللَّهِ لَا نَفْيَ لَهُ بِهَذَا أَبَداً.
عمدة القاري، ج18، ص76: قَالَ ابْنُ إِسْحَاقَ لَمَّا كَانَ يَوْمُ اَلْأَرْبِعَاءِ لِلَيْلَتيْن بقِيَتَا مِنْ صفَرٍ بَدِىءَ بِرَسُولِ اَللَّهِ صلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وجعه فحم وَصَدَعَ فَلَمَّا أَصْبَحَ يَوْمُ اَلْخَمِيسِ عَقَدَ لأسامَةَ لِوَاء بِيَدِهِ ثُمَّ قَالَ أَغْزِ بِاسْمِ اَللَّهِ فَقَاتِلْ مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ وسر إِلَى مَوْضِعِ مَقْتَلِ أَبِيكَ فَقَدْ وَلَّيْتُكَ عَلَى هَذَا اَلْجَيْشِ فَاغْزُ صَبَاحاً عَلَى أَهْلِ أَبْنَى وَهِيَ أَرْضٍ لسراه نَاحِيَةُ اَلْبَلْقَاءِ فَخَرَجَ بَلِوَائِهِ مَعْقُوداً فَدَفَعَهُ إِلى بريدة بن الحصيب اَلْأَسْلَمِيِّ وعَسْكَرَ بِالْجُرْفِ فَلَمْ يَبْقَ أَحَدٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ الْأَوَّلِينَ والأنْصارِ إلاَّ انْتَدَبَ فِي تِلْكَ الْغَزْوَةِ مِنْهُمْ أَبُو بَكْرٍ وعُمَرُ بنُ الخَطّابِ وَأبُو عُبَيدَةَ بنُ الجَرَّاحِ رَضِيَ اللَّهُ عَنهُم وغَيْرُهُم، فَتَكَلَّمَ قَوْمٌ وَقَالُوا يَسْتَعْمِلُ هَذَا اَلْغُلاَمَ عَلَى المهاجرين اَلْأَوَّلِينَ فَغَضِبَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ غَضَباً شَدِيداً فَخَرَجَ وقد عَصب عَلَى رَأْسِهِ عِصَابَةٌ قَطِيفَةٌ فَصَعِدَ المِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأثنَى عَلَيهِ ثُمَّ قَالَ يَا أَيُّهَا اَلنَّاسُ فَمَا مَقَالَةٌ بَلَّغَتْنِي عَنْ بَعْضِكُمْ فِي تَأْمِيرِي أُسَامَةَ وإِنْ طَعَنْتُمْ فِي تَأْميرِي أُسَامَةَ فَقَدْ طَعَنْتُمْ فِي إِمَارَةِ أَبِيهِ مِن قَبْلِهِ وَأيْمُ اللَّهِ إن كانَ خَليقاً بِالإِمارَةِ وَإنَّ ابْنَهُ بَعْدَهُ لَخَلِيقٌ لِلإِمَارَةِ ثُمَّ نَزَلَ فَدَخَلَ بَيتَهُ وذلِكَ يَومَ السَّبتِ لِعَشرٍ خَلَونَ مِن رَبيعٍ الأوَّلِ سَنَةَ إحدى عَشرَةَ.
[3]. الكافي، ج1، ص292، ح1: عَنْ زَيْدِ بْنِ الْجَهْمِ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَمَّا نَزَلَتْ وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَكَانَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم سَلِّمُوا عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَكَانَ مِمَّا أَكَّدَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ يَا زَيْدُ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لَهُمَا قُومَا فَسَلِّمَا عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالا أَ مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مِنَ اللَّهِ وَمِنْ رَسُولِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: وَلا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ يَعْنِي بِهِ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لَهُمَا وَقَوْلَهُمَا أَ مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ وَلا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أَئِمَّةٌ هِيَ أَزْكَى مِنْ أَئِمَّتِكُمْ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَئِمَّةٌ قَالَ إِي وَاللَّهِ أَئِمَّةٌ قُلْتُ فَإِنَّا نَقْرَأُ أَرْبى فَقَالَ مَا أَرْبَى وَأَوْمَأَ بِيَدِهِ فَطَرَحَهَا إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ يَعْنِي بِعَلِيٍّ علیه السلام وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ. وَلَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَلكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَلَتُسْئَلُنَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. وَلا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها يَعْنِي بَعْدَ مَقَالَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي عَلِيٍّ علیه السلام وَتَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ يَعْنِي بِهِ عَلِيّاً علیه السلام وَلَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ.
المسترشد، ص584، ح255: عَنْ فُضَيْلٍ قَالَ: حَدَّثَنِي عِمْرَانُ، قَالَ كُنْتُ أَنَا وَأَخِي بُرَيْدَةُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم، فَدَخَلَ أَبُو بَكْرٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: يَا أَبَا بَكْرٍ سَلِّمْ عَلَى عَلِيٍّ علیه السلام بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: أَمْرٌ مِنَ اللَّهِ أَمْ مِنْ رَسُولِهِ؟! فَقَالَ صلّی الله علیه و آله و سلّم: مِنَ اللَّهِ وَمِنْ رَسُولِهِ. ثُمَّ جَاءَ عُمَرُ، فَقَالَ صلّی الله علیه و آله و سلّم لَهُ سَلِّمْ عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ عُمَرُ: أَمْرٌ مِنَ اللَّهِ أَمْ مِنْ رَسُولِهِ؟ فَقَالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم مِنَ اللَّهِ وَمِنْ رَسُولِهِ. ثُمَّ جَاءَ سَلْمَانُ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّه صلّی الله علیه و آله و سلّم: سَلِّمْ عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ، فَسَلَّمَ، فَسَلِمَ، ثُمَّ جَاءَ عَمَّارٌ، فَقَالَ لَهُ سَلِّمْ عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَسَلَّمَ ثُمَّ جَلَسَ، فَأَقْبَلَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم بِوَجْهِهِ فَقَالَ: إِنَّنِي قَدْ أَخَذْتُ مِيثَاقَكُمْ عَلَى ذَلِكَ كَمَا أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ حَيْثُ قَالَ لَهُمْ: أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى وَسَأَلْتُمُونِي أَنْتُمْ، أَ مِنَ اللَّهِ أَمْ مِنْ رَسُولِهِ، فَقُلْتُ: مِنَ اللَّهِ وَمِنْ رَسُولِهِ!. أَمَا وَاللَّهِ لَئِنْ أَبْغَضْتُمُوهُ لَتَكْفُرُنَّ، أَمَا وَاللَّهِ لَئِنْ أَبْغَضْتُمُوهُ لَتَكْفُرُنَ مَرَّتَيْنِ. فَخَرَجُوا مِنْ عِنْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم، وَرَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ يَضْرِبُ بِإِحْدَى يَدَيْهِ عَلَى الْأُخْرَى وَيَقُولُ: كَلَّا وَرَبِّ الْكَعْبَةِ، فَقُلْتُ: يَا أَبَا دَاوُدَ مَنْ ذَلِكَ الرَّجُلُ؟ فَقَالَ: إِنَّكَ لَا تَحْتَمِلُهُ، وَجَابِرٌ مِنْ خَلْفِي يَغْمِزُنِي، أَيْ سَلْهُ، فَأَلْحَحْتُ عَلَيْهِ، فَقَالَ: هُوَ الْأَعْرَابِيُّ.
الأمالي (للمفيد)، ص18، ح7: عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنَ عَلِيٍّ علیهما السلام عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ بَعَثَ جَبْرَئِيلَ علیه السلام إِلَى مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنْ يَشْهَدَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام بِالْوَلَايَةِ فِي حَيَاتِهِ وَيُسَمِّيَهُ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ قَبْلَ وَفَاتِهِ فَدَعَا نَبِيُّ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم تِسْعَةَ رَهْطٍ فَقَالَ إِنَّمَا دَعَوْتُكُمْ لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ أَقَمْتُمْ أَمْ كَتَمْتُمْ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا بَكْرٍ قُمْ فَسَلِّمْ عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ أَ عَنْ أَمْرِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ قَالَ نَعَمْ فَقَامَ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ قَالَ قُمْ يَا عُمَرُ فَسَلِّمْ عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ أَ عَنْ أَمْرِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ نُسَمِّيهِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ نَعَمْ فَقَامَ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ لِلْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ الْكِنْدِيِّ قُمْ فَسَلِّمْ عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَامَ فَسَلَّمَ وَلَمْ يَقُلْ مِثْلَ مَا قَالَ الرَّجُلَانِ مِنْ قَبْلِهِ ثُمَّ قَالَ لِأَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ قُمْ فَسَلِّمْ عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَامَ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ لِحُذَيْفَةَ الْيَمَانِيِّ قُمْ فَسَلِّمْ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَامَ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ لِعَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ قُمْ فَسَلِّمْ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَامَ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قُمْ فَسَلِّمْ عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَامَ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ لِبُرَيْدَةَ قُمْ فَسَلِّمْ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَكَانَ بُرَيْدَةُ أَصْغَرَ الْقَوْمِ سِنّاً فَقَامَ فَسَلَّمَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِنَّمَا دَعَوْتُكُمْ لِهَذَا الْأَمْرِ لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ اللَّهِ أَقَمْتُمْ أَمْ تَرَكْتُمْ.
[4]. تفسیر القمّي، ج1، ص174.
[5]. تهذيب الأحكام، ج4، ص150، ح39: عَنْ أَبِي الصَّامِتِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَكْبَرُ الْكَبَائِرِ سَبْعٌ الشِّرْكُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَكْلُ أَمْوَالِ الْيَتَامَى وَعُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَقَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ وَالْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَإِنْكَارُ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فَأَمَّا الشِّرْكُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ فَقَدْ بَلَغَكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِينَا وَمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَرَدُّوهُ عَلَى اللَّهِ وَعَلَى رَسُولِهِ وَأَمَّا قَتْلُ النَّفْسِ الْحَرَامِ فَقَتْلُ الْحُسَيْنِ علیه السلام وَأَصْحَابِهِ وَأَمَّا أَكْلُ أَمْوَالِ الْيَتَامَى فَقَدْ ظُلِمْنَا فَيْئَنَا وَذَهَبُوا بِهِ وَأَمَّا عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ قَالَ فِي كِتَابِهِ: النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَهُوَ أَبٌ لَهُمْ فَعَقُّوهُ فِي ذُرِّيَّتِهِ وَفِي قَرَابَتِهِ وَأَمَّا قَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ فَقَدْ قَذَفُوا فَاطِمَةَ سلام الله علیها عَلَى مَنَابِرِهِمْ وَأَمَّا الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ فَقَدْ أَعْطَوْا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام الْبَيْعَةَ طَائِعِينَ غَيْرَ مُكْرَهِينَ ثُمَّ فَرُّوا عَنْهُ وَخَذَلُوهُ وَأَمَّا إِنْكَارُ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فَقَدْ أَنْكَرُوا حَقَّنَا وَجَحَدُوا لَهُ وَهَذَا مِمَّا لَا يَتَعَاجَمُ فِيهِ أَحَدٌ وَاللَّهُ يَقُولُ إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِيماً.
بحار الأنوار، ج29، ص194، ح40: عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ مَوْلَايَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ علیه السلام: لَمَّا وُلِّيَ أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي قُحَافَةَ قَالَ لَهُ عُمَرُ: إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ هَذِهِ الدُّنْيَا لَا يُرِيدُونَ غَيْرَهَا، فَامْنَعْ عَنْ عَلِيٍّ وَأَهْلِ بَيْتِهِ الْخُمُسَ، وَالْفَيْءَ، وَفَدَكاً، فَإِنَّ شِيعَتَهُ إِذَا عَلِمُوا ذَلِكَ تَرَكُوا عَلِيّاً وَأَقْبَلُوا إِلَيْكَ رَغْبَةً فِي الدُّنْيَا وَإِيثَاراً وَمُحَابَاةً عَلَيْهَا، فَفَعَلَ أَبُو بَكْرٍ ذَلِكَ وَصَرَفَ عَنْهُمْ جَمِيعَ ذَلِكَ. فَلَمَّا قَامَ أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي قُحَافَةَ أَمَرَ مُنَادِيَهُ: مَنْ كَانَ لَهُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم دَيْنٌ أَوْ عِدَةٌ فَلْيَأْتِنِي حَتَّى أَقْضِيَهُ، وَأَنْجَزَ لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَلِجَرِيرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَجَلِيِّ. قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ علیه السلام لِفَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلَامُ: صِيرِي إِلَى أَبِي بَكْرٍ وَذَكِّرِيهِ فَدَكاً، فَصَارَتْ فَاطِمَةُ إِلَيْهِ وَذَكَرَتْ لَهُ فَدَكاً مَعَ الْخُمُسِ وَالْفَيْءِ، فَقَالَ: هَاتِي بَيِّنَةً يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ. فَقَالَتْ: أَمَّا فَدَكُ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَنْزَلَ عَلَى نَبِيِّهِ قُرْآناً يَأْمُرُ فِيهِ بِأَنْ يُؤْتِيَنِي وَوُلْدِي حَقِّي، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ فَكُنْتُ أَنَا وَوُلْدِي أَقْرَبَ الْخَلَائِقِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَنَحَلَنِي وَوُلْدِي فَدَكاً، فَلَمَّا تَلَا عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ علیه السلام: وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ: مَا حَقُّ الْمِسْكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ؟ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبى وَالْيَتامى وَالْمَساكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ، فَقَسَمَ الْخُمُسَ عَلَى خَمْسَةِ أَقْسَامٍ، فَقَالَ: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبى وَالْيَتامى وَالْمَساكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ فَمَا لِلَّهِ فَهُوَ لِرَسُولِهِ، وَمَا لِرَسُولِ اللَّهِ فَهُوَ لِذِي الْقُرْبَى، وَنَحْنُ ذُو الْقُرْبَى. قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى. فَنَظَرَ أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي قُحَافَةَ إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ وَقَالَ: مَا تَقُولُ؟ فَقَالَ عُمَرُ: وَمَنِ الْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ وَأَبْنَاءُ السَّبِيلِ؟ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها: الْيَتَامَى الَّذِينَ يَأْتَمُّونَ بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَبِذِي الْقُرْبَى، وَالْمَسَاكِينُ الَّذِينَ أَسْكَنُوا مَعَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، وَابْنُ السَّبِيلِ الَّذِي يَسْلُكُ مَسْلَكَهُمْ. قَالَ عُمَرُ: فَإِذاً الْخُمُسُ وَالْفَيْءُ كُلُّهُ لَكُمْ وَلِمَوَالِيكُمْ وَأَشْيَاعِكُمْ؟! فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلَامُ: أَمَّا فَدَكُ فَأَوْجَبَهَا اللَّهُ لِي وَلِوُلْدِي دُونَ مَوَالِينَا وَشِيعَتِنَا، وَأَمَّا الْخُمُسُ فَقَسَمَهُ اللَّهُ لَنَا وَلِمَوَالِينَا وَأَشْيَاعِنَا كَمَا يُقْرَأُ فِي كِتَابِ اللَّهِ. قَالَ عُمَرُ: فَمَا لِسَائِرِ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالتَّابِعِينَ بِإِحْسَانٍ؟ قَالَتْ فَاطِمَةُ: إِنْ كَانُوا مَوَالِيَنَا وَمِنْ أَشْيَاعِنَا فَلَهُمُ الصَّدَقَاتُ الَّتِي قَسَمَهَا اللَّهُ وَأَوْجَبَهَا فِي كِتَابِهِ، فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَالْمَساكِينِ وَالْعامِلِينَ عَلَيْها وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقابِ إِلَى آخِرِ الْقِصَّةِ، قَالَ عُمَرُ: فَدَكُ لَكِ خَاصَّةً وَالْفَيْءُ لَكُمْ وَلِأَوْلِيَائِكُمْ؟ مَا أَحْسَبُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ يَرْضَوْنَ بِهَذَا!! قَالَتْ فَاطِمَةُ: فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ رَضِيَ بِذَلِكِ، وَرَسُولُهُ رَضِيَ بِهِ، وَقَسَمَ عَلَى الْمُوَالاةِ وَالْمُتَابَعَةِ لَا عَلَى الْمُعَادَاةِ وَالْمُخَالَفَةِ، وَمَنْ عَادَانَا فَقَدْ عَادَى اللَّهَ، وَمَنْ خَالَفَنَا فَقَدْ خَالَفَ اللَّهَ، وَمَنْ خَالَفَ اللَّهَ فَقَدِ اسْتَوْجَبَ مِنَ اللَّهِ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ وَالْعِقَابَ الشَّدِيدَ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ. فَقَالَ عُمَرُ: هَاتِي بَيِّنَةً يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ عَلَى مَا تَدَّعِينَ؟! فَقَالَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها: قَدْ صَدَّقْتُمْ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ وَجَرِيرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ وَلَمْ تَسْأَلُوهُمَا الْبَيِّنَةَ! وَبَيِّنَتِي فِي كِتَابِ اللَّهِ، فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ جَابِراً وَجَرِيراً ذَكَرَا أَمْراً هَيِّناً، وَأَنْتَ تَدَّعِينَ أَمْراً عَظِيماً يَقَعُ بِهِ الرِّدَّةُ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ!. فَقَالَتْ عَلَيْهَا السَّلَامُ: إِنَّ الْمُهَاجِرِينَ بِرَسُولِ اللَّهِ وَأَهْلِ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ هَاجَرُوا إِلَى دِينِهِ، وَالْأَنْصَارُ بِالْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَبِذِي الْقُرْبَى أَحْسَنُوا، فَلَا هِجْرَةَ إِلَّا إِلَيْنَا، وَلَا نُصْرَةَ إِلَّا لَنَا، وَلَا اتِّبَاعَ بِإِحْسَانٍ إِلَّا بِنَا، وَمَنِ ارْتَدَّ عَنَّا فَإِلَى الْجَاهِلِيَّةِ. فَقَالَ لَهَا عُمَرُ: دَعِينَا مِنْ أَبَاطِيلِكِ، وَأَحْضِرِينَا مَنْ يَشْهَدُ لَكِ بِمَا تَقُولِينَ!!. فَبَعَثَتْ إِلَى عَلِيٍّ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَأُمِّ أَيْمَنَ وَأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ- وَكَانَتْ تَحْتَ أَبِي بَكْرِ بْنِ أَبِي قُحَافَةَ- فَأَقْبَلُوا إِلَى أَبِي بَكْرٍ وَشَهِدُوا لَهَا بِجَمِيعِ مَا قَالَتْ وَادَّعَتْهُ. فَقَالَ: أَمَّا عَلِيٌّ فَزَوْجُهَا، وَأَمَّا الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ ابْنَاهَا، وَأَمَّا أُمُّ أَيْمَنَ فَمَوْلَاتُهَا، وَأَمَّا أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ فَقَدْ كَانَتْ تَحْتَ جَعْفَرِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ فَهِيَ تَشْهَدُ لِبَنِي هَاشِمٍ، وَقَدْ كَانَتْ تَخْدُمُ فَاطِمَةَ، وَكُلُّ هَؤُلَاءِ يَجُرُّونَ إِلَى أَنْفُسِهِمْ!. فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام: أَمَّا فَاطِمَةُ فَبَضْعَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم، وَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم، وَمَنْ كَذَّبَهَا فَقَدْ كَذَّبَ رَسُولَ اللَّهِ، وَأَمَّا الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ فَابْنَا رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَسَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، مَنْ كَذَّبَهُمَا فَقَدْ كَذَّبَ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِذْ كَانَ أَهْلُ الْجَنَّةِ صَادِقِينَ، وَأَمَّا أَنَا فَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ: أَنْتَ مِنِّي وَأَنَا مِنْكَ، وَأَنْتَ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، وَالرَّادُّ عَلَيْكَ هُوَ الرَّادُّ عَلَيَّ، وَمَنْ أَطَاعَكَ فَقَدْ أَطَاعَنِي، وَمَنْ عَصَاكَ فَقَدْ عَصَانِي، وَأَمَّا أُمُّ أَيْمَنَ فَقَدْ شَهِدَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِالْجَنَّةِ، وَدَعَا لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ وَذُرِّيَّتِهَا. قَالَ عُمَرُ: أَنْتُمْ كَمَا وَصَفْتُمْ أَنْفُسَكُمْ، وَلَكِنْ شَهَادَةُ الْجَارِّ إِلَى نَفْسِهِ لَا تُقْبَلُ. فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام: إِذَا كُنَّا كَمَا نَحْنُ كَمَا تَعْرِفُونَ وَلَا تُنْكِرُونَ، وَشَهَادَتُنَا لِأَنْفُسِنَا لَا تُقْبَلُ، وَشَهَادَةُ رَسُولِ اللَّهِ لَا تُقْبَلُ، فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، إِذَا ادَّعَيْنَا لِأَنْفُسِنَا تَسْأَلُنَا الْبَيِّنَةَ؟! فَمَا مِنْ مُعِينٍ يُعِينُ، وَقَدْ وَثَبْتُمْ عَلَى سُلْطَانِ اللَّهِ وَسُلْطَانِ رَسُولِهِ، فَأَخْرَجْتُمُوهُ مِنْ بَيْتِهِ إِلَى بَيْتِ غَيْرِهِ مِنْ غَيْرِ بَيِّنَةٍ وَلَا حُجَّةٍ: وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ. ثُمَّ قَالَ لِفَاطِمَةَ: انْصَرِفِي حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَهُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ قَالَ الْمُفَضَّلُ: قَالَ مَوْلَايَ جَعْفَرٌ علیه السلام: كُلُّ ظُلَامَةٍ حَدَثَتْ فِي الْإِسْلَامِ أَوْ تَحْدُثُ، وَكُلُّ دَمٍ مَسْفُوكٍ حَرَامٍ، وَمُنْكَرٍ مَشْهُورٍ، وَأَمْرٍ غَيْرِ مَحْمُودٍ، فَوِزْرُهُ فِي أَعْنَاقِهِمَا وَأَعْنَاقِ مَنْ شَايَعَهُمَا أَوْ تَابَعَهُمَا وَرَضِيَ بِوِلَايَتِهِمَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
[6]. بصائر الدرجات، ج1، ص413، ح3: عَنْ جَابِرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: دَعَا رَسُولُ اللَّهِ أَصْحَابَهُ بِمِنًى فَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ ثُمَّ قَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي وَالْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: أَمَّا كِتَابَ اللَّهِ فَحَرَّفُوا وَأَمَّا الْكَعْبَةَ فَهَدَمُوا وَأَمَّا الْعِتْرَةَ فَقَتَلُوا وَكُلَّ وَدَائِعِ اللَّهِ فَقَدْ تَبَّرُوا.
الخصال، ج1، ص146، ح173: عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِنَّ لِلَّهِ حُرُمَاتٍ ثلاث [ثَلَاثاً] مَنْ حَفِظَهُنَّ حَفِظَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دِينِهِ وَدُنْيَاهُ وَمَنْ لَمْ يَحْفَظْهُنَ لَمْ يَحْفَظِ اللَّهُ لَهُ شَيْئاً حُرْمَةَ الْإِسْلَامِ وَحُرْمَتِي وَحُرْمَةَ عِتْرَتِي.
كمال الدين وتمام النعمة، ج1، ص278، ح25: فَقَالَ سُلَيْمٌ: ثُمَّ قَالَ علیه السلام: أَيُّهَا النَّاسُ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَنْزَلَ فِي كِتَابِهِ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً فَجَمَعَنِي وَفَاطِمَةَ وَابْنَيَّ حَسَناً وَحُسَيْناً ثُمَّ أَلْقَى عَلَيْنَا كِسَاءً وَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَلُحْمَتِي يُؤْلِمُنِي مَا يُؤْلِمُهُمْ وَيَجْرَحُنِي مَا يَجْرَحُهُمْ فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَأَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ أَنْتَ عَلَى خَيْرٍ إِنَّمَا أُنْزِلَتْ فِيَّ وَفِي أَخِي عَلِيٍّ وَفِي ابْنَيَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَفِي تِسْعَةٍ مِنْ وُلْدِ ابْنِيَ الْحُسَيْنِ خَاصَّةً لَيْسَ مَعَنَا فِيهَا أَحَدٌ غَيْرُنَا فَقَالُوا كُلُّهُمْ نَشْهَدُ أَنَّ أُمَّ سَلَمَةَ حَدَّثَتْنَا بِذَلِكَ فَسَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَحَدَّثَنَا كَمَا حَدَّثَتْنَا أُمُّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، الخبر.
[7]. الكافي، ج7، ص408، ح5: عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ حَدَّثَنِي رَجُلٌ عَنْ سَعِيدِ بْنِ أَبِي الْخَضِيبِ الْبَجَلِيِّ قَالَ: كُنْتُ مَعَ ابْنِ أَبِي لَيْلَى مُزَامِلَهُ حَتَّى جِئْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ فَبَيْنَا نَحْنُ فِي مَسْجِدِ الرَّسُولِ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِذْ دَخَلَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیهما السلام فَقُلْتُ لِابْنِ أَبِي لَيْلَى تَقُومُ بِنَا إِلَيْهِ فَقَالَ وَمَا نَصْنَعُ عِنْدَهُ فَقُلْتُ نُسَائِلُهُ وَنُحَدِّثُهُ فَقَالَ قُمْ فَقُمْنَا إِلَيْهِ فَسَاءَلَنِي عَنْ نَفْسِي وَأَهْلِي ثُمَّ قَالَ مَنْ هَذَا مَعَكَ فَقُلْتُ ابْنُ أَبِي لَيْلَى قَاضِي الْمُسْلِمِينَ فَقَالَ لَهُ أَنْتَ ابْنُ أَبِي لَيْلَى قَاضِي الْمُسْلِمِينَ قَالَ نَعَمْ قَالَ تَأْخُذُ مَالَ هَذَا فَتُعْطِيهِ هَذَا وَتَقْتُلُ وَتُفَرِّقُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ لَا تَخَافُ فِي ذَلِكَ أَحَداً قَالَ نَعَمْ قَالَ فَبِأَيِّ شَيْءٍ تَقْضِي قَالَ بِمَا بَلَغَنِي عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَعَنْ عَلِيٍّ علیه السلام وَعَنْ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ قَالَ فَبَلَغَكَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنَّهُ قَالَ إِنَّ عَلِيّاً علیه السلام أَقْضَاكُمْ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَكَيْفَ تَقْضِي بِغَيْرِ قَضَاءِ عَلِيٍّ علیه السلام وَقَدْ بَلَغَكَ هَذَا فَمَا تَقُولُ إِذَا جِيءَ بِأَرْضٍ مِنْ فِضَّةٍ وَسَمَاءٍ مِنْ فِضَّةٍ ثُمَّ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم بِيَدِكَ فَأَوْقَفَكَ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّكَ فَقَالَ يَا رَبِّ إِنَّ هَذَا قَضَى بِغَيْرِ مَا قَضَيْتَ قَالَ فَاصْفَرَّ وَجْهُ ابْنِ أَبِي لَيْلَى حَتَّى عَادَ مِثْلَ الزَّعْفَرَانِ ثُمَّ قَالَ لِي الْتَمِسْ لِنَفْسِكَ زَمِيلاً وَاللَّهِ لَا أُكَلِّمُكَ مِنْ رَأْسِي كَلِمَةً أَبَداً.
الخصال، ج2، ص551، ح30: قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْوَرَّاقُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم السلام قَالَ: لَمَّا كَانَ مِنْ أَمْرِ أَبِي بَكْرٍ وَبَيْعَةِ النَّاسِ لَهُ وَفِعْلِهِمْ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام مَا كَانَ... قَالَ فَأَنْشُدُكَ بِاللَّهِ أَنَا الَّذِي شَهِدْتُ آخِرَ كَلَامِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَوَلِيتُ غُسْلَهُ وَدَفْنَهُ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُكَ بِاللَّهِ أَنَا الَّذِي دَلَّ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم بِعِلْمِ الْقَضَاءِ بِقَوْلِهِ عَلِيٌّ أَقْضَاكُمْ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُكَ بِاللَّهِ أَنَا الَّذِي أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَصْحَابَهُ بِالسَّلَامِ عَلَيْهِ بِالْإِمْرَةِ فِي حَيَاتِهِ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْت، الخبر.
المناقب للخوارزمي، ص81، ح66: عَنْ أَبِي سَعِيدٍ اَلْخُدْرِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ ان أَقْضَى أُمَّتِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَم.
الاستيعاب، ج3، ص1102: وَقالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ فِي أَصْحَابِهِ أَقْضَاهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وقالَ عُمَرُ بنُ الخَطَّابِ عَليٌ أقْضَانا وأبَى أقرَؤُنا.
[8]. الكافي، ج2، ص238، ح27: عَنْ مِهْزَمٍ الْأَسَدِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: ... قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: أَنَا الْمَدِينَةُ وَعَلِيٌّ الْبَابُ وَكَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَدْخُلُ الْمَدِينَةَ لَا مِنْ قِبَلِ الْبَابِ وَكَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَيُبْغِضُ عَلِيّاً.
التحصين (لابن طاووس)، ص550: قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيُّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ أَفْضَلُ أَيَّامِ أُمَّتِي وَهُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَمَرَنِي اللَّهُ تَعَالَى بِنَصْبِ أَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَماً لِأُمَّتِي يَهْتَدُونَ بِهِ مِنْ بَعْدِي وَهُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَكْمَلَ اللَّهُ فِيهِ الدِّينَ وَأَتَمَّ عَلَى أُمَّتِي فِيهِ النِّعْمَةَ وَرَضِيَ لَهُمُ الْإِسْلَامَ دِيناً. ثُمَّ قَالَ صلّی الله علیه و آله و سلّم مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ مِنِّي وَأَنَا مِنْهُ عَلِيٌّ خُلِقَ مِنْ طِينَتِي وَهُوَ إِمَامُ الْخَلْقِ بَعْدِي يُبَيِّنُ لَهُمْ مَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنْ سُنَّتِي وَهُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَقَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَيَعْسُوبُ الدِّينِ وَخَيْرُ الْوَصِيِّينَ وَزَوْجُ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَأَبُو الْأَئِمَّةِ الْمَهْدِيِّينَ. مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً أَحْبَبْتُهُ وَمَنْ أَبْغَضَ عَلِيّاً أَبْغَضْتُهُ وَمَنْ وَصَلَ عَلِيّاً وَصَلْتُهُ وَمَنْ قَطَعَ عَلِيّاً قَطَعْتُهُ وَمَنْ جَفَا عَلِيّاً جَفَوْتُهُ وَمَنْ وَالَى عَلِيّاً وَالَيْتُهُ وَمَنْ عَادَى عَلِيّاً عَادَيْتُهُ. مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ بَابُهَا وَلَنْ يُؤْتَى الْمَدِينَةُ إِلَّا مِنْ قِبَلِ الْبَابِ وَكَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَيُبْغِضُ عَلِيّاً. مَعَاشِرَ النَّاسِ وَالَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَاصْطَفَانِي عَلَى جَمِيعِ الْبَرِيَّةِ مَا نَصَبَ عَلِيّاً عَلَماً لِأُمَّتِي فِي الْأَرْضِ حَتَّى نَوَّهَ اللَّهُ بِاسْمِهِ فِي سَمَاوَاتِهِ وَأَوْجَبَ وَلَايَتَهُ عَلَى مَلَائِكَتِهِ.
عيون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص66، ح298: وَبِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا.
الإرشاد، ج1، ص33: عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَقْتَبِسْهُ مِنْ عَلِيٍ.
[9]. مائة منقبة، ص161، ح86: عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَعَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَاعْلَمُوا أَنْ عَلِيّاً لَكُمْ أَفْضَلُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ لِأَنَّهُ مُتَرْجِمٌ لَكُمْ عَنْ كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى. (البرهان: ج1 ص29، ح32).
[10]. كمال الدين وتمام النعمة، ج1، ص277، ح25: عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ: رَأَيْتُ عَلِيّاً علیه السلام فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي خِلَافَةِ عُثْمَان... فَأَقْبَلَ الْقَوْمُ عَلَيْهِ فَقَالُوا يَا أَبَا الْحَسَنِ مَا يَمْنَعُكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ؟ فَقَال:... أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ بَيَّنْتُ لَكُمْ مَفْزَعَكُمْ بَعْدِي وَإِمَامَكُمْ وَدَلِيلَكُمْ وَهَادِيَكُمْ وَهُوَ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَهُوَ فِيكُمْ بِمَنْزِلَتِي فِيكُمْ فَقَلِّدُوهُ دِينَكُمْ وَأَطِيعُوهُ فِي جَمِيعِ أُمُورِكُمْ فَإِنَ عِنْدَهُ جَمِيعَ مَا عَلَّمَنِي اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى وَحِكْمَتُهُ فَسَلُوهُ وَتَعَلَّمُوا مِنْهُ وَمِنْ أَوْصِيَائِهِ بَعْدَهُ وَلَا تُعَلِّمُوهُمْ وَلَا تَتَقَدَّمُوهُمْ وَلَا تَخَلَّفُوا عَنْهُمْ فَإِنَّهُمْ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَهُمْ لَا يُزَايِلُونَهُ وَلَا يُزَايِلُهُمْ ثُمَّ جَلَسُوا، الخبر.
[11]. يونس: 15 (وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ).
الأنعام: 50 (قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ).
الأعراف: 203 (وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلَا اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هَذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ).
الكهف: 110 (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً).
الأحقاف: 9 (قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ).
النجم: 1 ـ 4 (وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى).
[12]. بصائر الدرجات، ج1، ص277، ح11: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام لِأَبِي بَكْرٍ نَسِيتَ تَسْلِيمَكَ لِعَلِيٍّ بِإِمْرَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام بِأَمْرٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ فَقَالَ لَهُ قَدْ كَانَ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَ تَرْضَى بِرَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم بَيْنِي وَبَيْنَكَ قَالَ وَأَيْنَ هُوَ قَالَ فَأَخَذَ بِيَدِهِ ثُمَّ انْطَلَقَ إِلَى مَسْجِدِ قُبَا فَدَخَلَا فَوَجَدَا رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يُصَلِّي فَجَلَسَا حَتَّى فَرَغَ فَقَالَ يَا أَبَا بَكْرٍ سَلِّمْ لِعَلِيٍّ علیه السلام مَا تَوَكَّدْتَهُ مِنَ اللَّهِ وَمِنْ رَسُولِهِ قَالَ فَرَجَعَ أَبُو بَكْرٍ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَقَالَ مَنْ يَأْخُذُهَا بِمَا فِيهَا فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام مَنْ جُدِعَ أَنْفُهُ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ وَخَلَا بِهِ وَمَا دَعَاكَ إِلَى هَذَا قَالَ إِنَّ عَلِيّاً ذَهَبَ إِلَى مَسْجِدِ قُبَا فَإِذَا رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَائِمٌ يُصَلِّي فَأَمَرَنِي أَنْ أُسَلِّمَ الْأَمْرَ إِلَيْهِ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ يَا أَبَا بَكْرٍ أَ مَا تَعْرِفُ سِحْرَ بَنِي هَاشِمٍ.
بصائر الدرجات، ج1، ص278، ح12: عَنْ هَارُونَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام لِأَبِي بَكْرٍ هَلْ أَجْمَعُ بَيْنِي وَبَيْنَكَ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَقَالَ نَعَمْ فَخَرَجَا إِلَى مَسْجِدِ قُبَا فَصَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام رَكْعَتَيْنِ فَإِذَا هُوَ بِرَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم [فَقَالَ] يَا أَبَا بَكْرٍ عَلَى هَذَا عَاهَدْتُكَ فَصِرْتَ بِهِ ثُمَّ رَجَعَ وَهُوَ يَقُولُ وَاللَّهِ لَا أَجْلِسُ ذَلِكَ الْمَجْلِسَ فَلَقِيَ عُمَرَ وَقَالَ مَا لَكَ كَذَا قَالَ قَدْ وَاللَّهِ ذَهَبَ بِي فَأَرَانِي رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَقَالَ لَهُ عُمَرُ أَ مَا تَذْكُرُ يَوْماً كُنَّا مَعَهُ فَأَمَرَ بِشَجَرَتَيْنِ فَالْتَقَتَا فَقَضَى حَاجَتَهُ خَلْفَهُمَا ثُمَّ أَمَرَهُمَا فَتَفَرَّقَا قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَمَّا إِذَا قُلْتَ ذَا فَإِنِّي دَخَلْتُ أَنَا وَهُوَ فِي الْغَارِ فَقَالَ بِيَدِهِ فَمَسَحَهَا عَلَيْهِ فَعَادَ يَنْسِجُ الْعَنْكَبُوتُ كَمَا كَانَ ثُمَّ قَالَ أَ لَا أُرِيكَ جعفر [جَعْفَراً] وَأَصْحَابَهُ تَعُومُ بِهِمْ سَفِينَتَهُمْ فِي الْبَحْرِ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَى وَجْهِي فَرَأَيْتُ جَعْفَراً وَأَصْحَابَهُ تَعُومُ بِهِمْ سَفِينَتَهُمْ فِي الْبَحْرِ فَيَوْمَئِذٍ عَرَفْتُ أَنَّهُ سَاحِرٌ فَرَجَعَ إِلَى مَكَانِهِ.
بصائر الدرجات، ج1، ص281، ح17: عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْمُكَارِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام لَقِيَ أَبَا بَكْرٍ فَقَالَ لَهُ مَا أَمَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنْ تُطِيعَ قَالَ لَا وَلَوْ أَمَرَنِي لَفَعَلْتُ قَالَ فَانْطَلِقْ بِنَا إِلَى مَسْجِدِ قُبَا فَانْطَلَقَ مَعَهُ فَإِذَا رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يُصَلِّي فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ عَلِيٌّ يَا رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِنِّي قُلْتُ لِأَبِي بَكْرٍ مَا أَمَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنْ تُطِيعَنِي فَقَالَ لَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم بَلَى قَدْ أَمَرْتُكَ قاطعة [فَأَطِعْهُ] قَالَ فَخَرَجَ فَلَقِيَ عُمَرَ وَهُوَ ذَعِرٌ فَقَالَ لَهُ مَا لَكَ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم كَذَا وَكَذَا قَالَ تَبّاً لِأُمَّتِكَ تقرك [تَتْرُكُ] أَمْرَهُمْ مَا تَعْرِفُ سِحْرَ بَنِي هَاشِمٍ.
[13]. النساء: 141 ـ 143 (إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلاً * مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَلَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً).
إبراهيم: 9 و 10 (أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ * قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ).
النمل: 65 ـ 67 (قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ * بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ * وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَئِذَا كُنَّا تُرَاباً وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ).
سبأ: 53 و54: وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَيَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ * وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ).
ص: 7 و 8 (مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ * أَؤُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ).
غافر: 34 و 35 (وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُمْ بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ * الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ).
[14]. النحل: 103 (وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ).
الحجر: 6 ـ 11 (وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ * لَوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلَائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ * مَا نُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَا كَانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ * إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ * وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ * وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ).
الصافّات: 35 ـ 37 (إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ * وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ * بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ).
الدخان: 13 ـ 15 (أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرَى وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِينٌ * ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ * إِنَّا كَاشِفُوا الْعَذَابِ قَلِيلاً إِنَّكُمْ عَائِدُونَ).
الذاريات: 51 ـ 55 (وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ * كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ * أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ * فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ * وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ).
الطور: 29 ـ 30 (فَذَكِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ * أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ).
القلم: 1 ـ 4 (ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ * مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ * وَإِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ * وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ).
القلم: 51 ـ 52 (وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ * وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ).
الحاقّة: 40 ـ 43 (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ * وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلاً مَا تُؤْمِنُونَ * وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلاً مَا تَذَكَّرُونَ * تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ).
التكوير: 19 ـ 27 (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ * ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ * مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ * وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ * وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ * وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ * وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ * فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ * إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ).
[15]. النجم: 3 و4.
[16]. النور: 35.
[17]. النور: 39.
[18]. النور: 40.
[19]. الكافي، ج8، ص379، ح574: عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام... ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَضَعَ الْعِلْمَ الَّذِي كَانَ عِنْدَهُ عِنْدَ الْوَصِيِّ وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ) يَقُولُ أَنَا هَادِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ الْعِلْمِ الَّذِي أَعْطَيْتُهُ وَهُوَ نُورِيَ الَّذِي يُهْتَدَى بِهِ مَثَلُ الْمِشْكَاةِ فِيهَا الْمِصْبَاحُ فَالْمِشْكَاةُ قَلْبُ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَالْمِصْبَاحُ النُّورُ الَّذِي فِيهِ الْعِلْمُ وَقَوْلُهُ: (الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ) يَقُولُ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَقْبِضَكَ فَاجْعَلِ الَّذِي عِنْدَكَ عِنْدَ الْوَصِيِّ كَمَا يُجْعَلُ الْمِصْبَاحُ فِي الزُّجَاجَةِ (كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ) فَأَعْلَمَهُمْ فَضْلَ الْوَصِيِّ (يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ) فَأَصْلُ الشَّجَرَةِ الْمُبَارَكَةِ إِبْرَاهِيمُ علیه السلام وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: (رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ) وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلّ: (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ). (لا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ) يَقُولُ لَسْتُمْ بِيَهُودَ فَتُصَلُّوا قِبَلَ الْمَغْرِبِ وَلَا نَصَارَى فَتُصَلُّوا قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَأَنْتُمْ عَلَى مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ علیه السلام وَقَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: (ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيّاً وَلا نَصْرانِيّاً وَلكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ). وَقَوْلُهُ عَزَّ وَجَلَّ: (يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ) يَقُولُ مَثَلُ أَوْلَادِكُمُ الَّذِينَ يُولَدُونَ مِنْكُمْ كَمَثَلِ الزَّيْتِ الَّذِي يُعْصَرُ مِنَ الزَّيْتُونِ (يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ) يَقُولُ يَكَادُونَ أَنْ يَتَكَلَّمُوا بِالنُّبُوَّةِ وَلَوْ لَمْ يُنْزَلْ عَلَيْهِمْ مَلَكٌ.
التوحيد، ص157، ح2:وَ قَدْ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ(فَقَالَ هُوَ مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللَّهُ لَنَا فَالنَّبِيُّ وَالْأَئِمَّةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ مِنْ دَلَالاتِ اللَّهِ وَآيَاتِهِ الَّتِي يُهْتَدَى بِهَا إِلَى التَّوْحِيدِ وَمَصَالِحِ الدِّينِ وَشَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَالْفَرَائِضِ وَالسُّنَنِ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.
التوحيد، ص157، ح3: عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه السلام اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ قَالَ كَذَلِكَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ قَالَ قُلْتُ مَثَلُ نُورِهِ قَالَ مُحَمَّدٌ صلّی الله علیه و آله و سلّم قُلْتُ كَمِشْكاةٍ قَالَ صَدْرُ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَالَ قُلْتُ فِيها مِصْباحٌ قَالَ فِيهِ نُورُ الْعِلْمِ يَعْنِي النُّبُوَّةَ قُلْتُ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ قَالَ عِلْمُ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم صَدَرَ إِلَى قَلْبِ عَلِيٍّ علیه السلام قُلْتُ كَأَنَّها قَالَ لِأَيِّ شَيْءٍ تَقْرَأُ كَأَنَّها فَقُلْتُ فَكَيْفَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌ قُلْتُ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ قَالَ ذَلِكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام لَا يَهُودِيٌّ وَلَا نَصْرَانِيٌّ قُلْتُ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ قَالَ يَكَادُ الْعِلْمُ يَخْرُجُ مِنْ فَمِ الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَنْطِقَ بِهِ قُلْتُ نُورٌ عَلى نُورٍ قَالَ الْإِمَامُ فِي إِثْرِ الْإِمَامِ علیه السلام.
تفسير القمي، ج2، ص102: عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ الْمِشْكَاةُ فَاطِمَةُ سلام الله علیها فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ كَأَنَّ فَاطِمَةَ سلام الله علیها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ بَيْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الْأَرْضِ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ يُوقَدُ مِنْ إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ وَعَلَى نَبِيِّنَا وَآلِهِ السَّلَامُ لا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ يَعْنِي لَا يَهُودِيَّةٍ وَلَا نَصْرَانِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ يَكَادُ الْعِلْمُ يَتَفَجَّرُ مِنْهَا وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ يَهْدِي اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مَنْ يَشَاءُ أَنْ يُدْخِلَهُ فِي نُورِ وَلَايَتِهِمْ مُخْلِصاً وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيم.
تفسير فرات الكوفي، ص283، ح384: قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ قَالَ أَخْرَجَ إِلَيْنَا صَحِيفَةً فَذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ كَتَبَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي قَدْ كَبِرْتُ وَضَعُفْتُ وَعَجَزْتُ عَنْ كَثِيرٍ مِمَّا كُنْتُ أَقْوَى عَلَيْهِ فَأُحِبُّ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْ تُعَلِّمَنِي كَلَاماً يُقَرِّبُنِي مِنْ رَبِّي وَيَزِيدُنِي فَهْماً وَعِلْماً فَكَتَبَ إِلَيْهِ قَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكَ بِكِتَابٍ فَاقْرَأْهُ وَتَفَهَّمْهُ فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً لِمَنْ أَرَادَ اللَّهُ شِفَاهُ وَهُدًى لِمَنْ أَرَادَ اللَّهُ هُدَاهُ فَأَكْثِرْ مِنْ ذِكْرِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَاقْرَأْهَا عَلَى صَفْوَانَ وَآدَمَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیهما السلام:... إِنَّ مَثَلَنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ كَمَثَلِ الْمِشْكَاةِ وَالْمِشْكَاةُ فِي الْقِنْدِيلِ فَنَحْنُ الْمِشْكَاةُ فِيها مِصْباحٌ وَالْمِصْبَاحُ هُوَ مُحَمَّدٌ صلّی الله علیه و آله و سلّم على الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ نَحْنُ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ لَا مُنْكَرَةٍ وَلَا دَعِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها نُورُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورُ الْفُرْقَانِ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ لِوَلَايَتِنَا مَنْ يَشاءُ وَاللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ عَلَى أَنْ يَهْدِيَ مَنْ أَحَبَّ لِوَلَايَتِنَا حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَبْعَثَ وَلِيَّنَا مُشْرِقاً وَجْهُهُ نَيِّراً بُرْهَانُهُ عَظِيماً عِنْدَ اللَّهِ حُجَّتُهُ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَجِيءَ عَدُوُّنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُدْحَضَةً عِنْدَ اللَّهِ حُجَّتُهُ حَقٌ عَلَى اللَّهِ أَنْ يَجْعَلَ وَلِيَّنَا رَفِيقَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً، الخبر.
البرهان، ج4، ص72، ح17: روِيَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِيِّ قَالَ دَخَلْتُ إِلَى مَسْجِدِ الكُوفَةِ وَأميرِ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَسَلامُهُ عَلَيهِ يَكتُبُ بِإِصبَعِهِ وَيَتَبَسَّمُ فَقُلتُ لَهُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَا اَلَّذِي يُضْحِكُكَ فَقال عَجِبْتُ لِمَن يَقْرَأُ هذِهِ الآيَةَ ولَمْ يَعْرِفْهَا حَقَّ مَعرِفَتِها فَقُلْتُ لَهُ أَيُّ آيَةٍ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ قَولُهُ تَعَالَى اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةِ اَلْمِشْكَاةِ مُحَمَّدٌ صلى اللهُ عليه وآله فِيهَا مِصْبَاحٌ أَنَا المِصباحُ في زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ الحَسَنُ والحُسَيْنُ عليهِما السَّلاَمُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌ ٌ وهو بنُ الحُسَينِ عَلَيهِ السَّلاَمُ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ زَيْتُونَة جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لاَ شَرْقِيَّةِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليه السّلام ولاَ غَرْبِيَّة عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍ عليه السَّلاَمُ ولَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ عَلِيُّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ نُورٌ عَلَى نُورٍ اَلْحَسَنُ اِبْنِ عَلِيٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَهْدِي اَللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ الْقَائِمُ المَهْدِيُّ عَلَيهِ السَّلامُ ويَضْرِبُ اللَّهُ الأمثالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ.
مناقب آل أبي طالب، ج1، ص280: تظاهرت الروايات عن النبي صلّی الله علیه و آله و سلّم في قوله: (الله نور السماوات) أَنَّهُ قَالَ يَا عَلِيُّ النُّورُ اسْمِي وَالْمِشْكَاةُ أَنْتَ يَا عَلِيُ مِصْباحٌ الْمِصْباحُ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ الزُّجاجَةُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ مُبارَكَةٍ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ زَيْتُونَةٍ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى لا شَرْقِيَّةٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ يَكادُ زَيْتُها الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍ يُضِيءُ الْقَائِمُ الْمَهْدِي.
[20]. الكافي، ج1، ص195، ح5: عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى:... وَقَالَ فِي قَوْلِهِ: (يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمانِهِمْ) أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَسْعَى بَيْنَ يَدَيِ الْمُؤْمِنِينَ وَبِأَيْمَانِهِمْ حَتَّى يُنْزِلُوهُمْ مَنَازِلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ.
[21]. الشوری: 7.
[22]. یونس: 32.
[23]. الفاتحة: 6 و7.
[24]. التمحيص، ص69، ح167: عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَ: افْتَرَضْتُ عَلَى عِبَادِي عَشَرَةَ فَرَائِضَ إِذَا عَرَفُوهَا أَسْكَنْتُهُمْ مَلَكُوتِي وَأَبَحْتُهُمْ جِنَانِي أَوَّلُهَا مَعْرِفَتِي وَالثَّانِيَةُ مَعْرِفَةُ رَسُولِي إِلَى خَلْقِي وَالْإِقْرَارُ بِهِ وَالتَّصْدِيقُ لَهُ وَالثَّالِثَةُ مَعْرِفَةُ أَوْلِيَائِي وَأَنَّهُمُ الْحُجَجُ عَلَى خَلْقِي مَنْ وَالاهُمْ فَقَدْ وَالانِي وَمَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَانِي وَهُمُ الْعَلَمُ فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَ خَلْقِي وَمَنْ أَنْكَرَهُمْ أَصْلَيْتُهُ [أَدْخَلْتُهُ] نَارِي وَضَاعَفْتُ عَلَيْهِ عَذَابِي وَالرَّابِعَةُ مَعْرِفَةُ الْأَشْخَاصِ الَّذِينَ أُقِيمُوا مِنْ ضِيَاءِ قُدْسِي وَهُمْ قُوَّامُ قِسْطِي وَالْخَامِسَةُ مَعْرِفَةُ الْقُوَّامِ بِفَضْلِهِمْ وَالتَّصْدِيقُ لَهُمْ وَالسَّادِسَةُ مَعْرِفَةُ عَدُوِّي إِبْلِيسَ وَمَا كَانَ مِنْ ذَاتِهِ وَأَعْوَانِهِ وَالسَّابِعَةُ قَبُولُ أَمْرِي وَالتَّصْدِيقُ لِرُسُلِي وَالثَّامِنَةُ كِتْمَانُ سِرِّي وَسِرِّ أَوْلِيَائِي وَالتَّاسِعَةُ تَعْظِيمُ أَهْلِ صَفْوَتِي وَالْقَبُولُ عَنْهُمْ وَالرَّدُّ إِلَيْهِمْ فِيمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ حَتَّى يَخْرُجَ الشَّرْحُ مِنْهُمْ وَالْعَاشِرَةُ أَنْ يَكُونَ هُوَ وَأَخُوهُ فِي الدِّينِ شَرَعاً سَوَاءً فَإِذَا كَانُوا كَذَلِكَ أَدْخَلْتُهُمْ مَلَكُوتِي وَآمَنْتُهُمْ مِنَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ وَكَانُوا عِنْدِي فِي عِلِّيِّينَ.