شرح دعای صنمی قریش - جلسه 8
شرح دعای صنمی قریش
جلسه: 8
أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین
ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
معنای طاغوت و در برابر توحید بودن آن
در جلسۀ قبل معنای لغوی طغیان و طاغوت را بیان کردیم، در آیات فراوانی از قرآن کریم، کلمۀ طاغوت آمده و در تمامی این آیات، در مقابل توحید الهی قرار گرفته است[1]. بدین معنا که نقطۀ مرکزی و پایۀ اصلی شرک به خدای رحمن، طاغوت است به همین جهت؛ چون مخالفت با امیر المؤمنین علیه السلام و ولایت، خلافت، وصایت و امامت ایشان به معنای ضدّیّت با توحید است، پس انکار آن بزرگوار؛ انکار توحید الهی است.
دشمنی منافقان با رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و اظهار آن در امیر المؤمنین علیه السلام
و به همین جهت کسانی که با رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دشمنی داشتند و در قلبهایشان تخم نفاق پاشیده شده بود و در زمان حیات آن حضرت، توانایی اظهار این دشمنی را نداشتند، دشمنی خود را به صورت مخفی نگه داشته و نقشه ریزیهای مخفی میکردند و در خفا با هم فکران خود برای مقابله با رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم برنامه ریزی میکردند که یکی از آن برنامهریزیها، این بود که شبانه با عدّهای گرد هم آمدند و برای مخالفت با خلافت و وصایت امیر المؤمنین علیه السلام نقشه کشیدند و با یکدیگر پیمان بستند که بعد از رحلت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، اجازۀ رسیدن خلافت به اهل بیت علیهم السلام را ندهند.
دروغ گویان بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و روایات دروغ
و از همان روزهای آغازین، نقشۀ ساخت روایاتی جعلی منسوب به رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم را پایه ریزی نمودند، چنانکه در آینده همین جلسه سند تاریخی آن را یادآور خواهیم شد، و همین مطلب باعث شد تا آن بزرگوار بر روی منبر رفتند و فرمودند: «قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَ الْكَذَّابَةُ وَسَتَكْثُرُ بَعْدِي فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار[2]؛ دروغ گویان بر من زیاد شدهاند و از این به بعد نیز زیاد میشوند و حتماً نشیمن گاه کسی که عمداً بر من دروغ بندد از آتش پر میشود».
و امیر المؤمنین علیه السلام نیز همین مطلب را در آن حدیث شریفی فرمودند که سلیم بن قیس خدمت آن حضرت رسید و عرض کرد: من نزد طرفداران آن سه خلیفه میروم و میبینم که از سنّت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و معانی قرآن کریم بهرهای بردهاند و وقتی نزد سلمان، مقداد و اباذر و امثال اینها میآیم میبینم که دارای چیزهایی هستند بر خلاف آنچه عامّه دارند و وقتی خدمت شما میآیم، مییابم که شما آنچه را سلمان و اباذر و امثال آنها دارند تأیید میکنید، آیا گمان میکنید تمام مردم به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نسبت دروغ میدهند؟
آن بزرگوار در جواب سلیم فرمودند: راویان احادیث رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم چهار دسته هستند، امیر المؤمنین علیه السلام یک قسم از آنها را به همین شکل شناساندند که منافقین زمان پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، خود را مسلمان جلوه میدادند و به همین جهت، دروغهایی را به خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و آله و سلّم نسبت دادند تا حدّی که آن بزرگوار بالای منبر رفتند و اعلام کردند که افراد زیادی به من نسبت دروغ میدهند و هرکس به من نسبت دروغ دهد، نشیمن گاهش از آتش پر خواهد شد.
امیر المؤمنین علیه السلام در ادامه افزودند: اگر مردم بدانند این افراد، منافق هستند و نسبت دروغ به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم میدهند، از آنها پیروی نمیکنند امّا چون مردم گمان میکنند که آنها اصحاب رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند، حرفشان را قبول میکنند. [3]
مقصود امیر المؤمنین علیه السلام نیز همین است که منافقین در یکی از شبها گرد هم آمدند و با هم پیمان بستند تا اجازه ندهند بعد از رحلت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، خلافت به خانۀ ایشان بازگردد و این پیمان را مکتوب کرده و نزد اباعبیده قرار دادند و او را امین نامۀ خود قراردادند، بعد از نماز صبح، رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم قبل از اینکه تشریف ببرند، رو به اباعبیده کردند و به طعنه فرمودند: اباعبیده تو در حالی صبح کردی که امین این امّت هستی، عامّه این مطلب طعنه آمیز خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و آله و سلّم را در کتابهایشان به عنوان فضیلتی برای اباعبیده نقل کردهاند، در ماجرای بیعت گیری اجباری از امیر المؤمنین علیه السلام نیز همین مطلب رخ داد. [4]
پس منافقین نتوانستند مخالفت و کینه خود نسبت به رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم را در زمان حیات آن بزرگوار علنی کنند و خود را برای مقابله با امیر المؤمنین علیه السلام آماده ساختند و کینههایشان نسبت به رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را در حق امیر المؤمنین علیه السلام پیاده کردند.
انکار ولایت انکار توحید بودن و تطبیق طاغوت بر دشمنان اهل بیت علیهم السلام
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میزان توحید الهی بودند و دشمنی با ایشان، دشمنی با توحید خدای رحمن بود، پس مقابله با امیر المؤمنین علیه السلام، مقابله با توحید خدای متعال است و هرکس در برابر آن بزرگوار قرار گیرد؛ همانند کسی است که در برابر توحید الهی قرار گرفته است، و هرکس خود را در برابر خلافت و ولایت امیر المؤمنین علیه السلام خلیفه کند؛ همانند کسی است که خود را در برابر توحید الهی، بت کرده است تا بجای خدای متعال پرستیده شود.
پس آیات قرآنی موجود دربارۀ طاغوت، کاملاً بر دشمنان اوّلیۀ امیر المؤمنین علیه السلام منطبق است که اوّلی آنها، اوّلی و دوّمی آنها، دوّمی است و به همین خاطر است که امیر المؤمنین علیه السلام در ابتدای این دعای شریف، برای دشمنان خود، چهار صفت بزرگ را ذکر فرمودهاند و تمام مسائل بعدی که در ادامۀ دعا میآید، شئونات و خصوصیّات این چهار صفت هستند، یکی از این صفات، طاغوت است که در آیات قرآن به اشکال مختلفی آمده است.
آیة الکرسی و طاغوت
به عنوان مثال یکی از مواضعی که طاغوت در برابر توحید الهی ذکر گشته، آیة الکرسی است که خدای متعال میفرماید: {فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}[5]؛ «کسی که به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، قطعاً به عروۀ وثقی تمسک کرده است که جدایی برای آن رشتۀ محکم معنا ندارد و خدای متعال شنوا و داناست».
پس معلوم شد که طاغوت؛ اوّلین بت در برابر خدای رحمن است که به این شکل فرموده: هرکس به طاغوت کفر ورزد و به خدای متعال ایمان آورد. همچنین برای هر مسلمان و عاقلی که سیرۀ اسلام و نوع رابطۀ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم را با امیر المؤمنین علیه السلام بداند واضح است که عروۀ وثقی؛ ولایت امیر المؤمنین علیه السلام و پیروی از آن بزرگوار است، در این آیۀ شریفه منظور خدای متعال از عروۀ وثقی؛ توحید است، زیرا در ادامه میفرماید: به خدا ایمان آورد، پس عروۀ وثقی؛ توحید الهی است، وقتی رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و ائمّه اطهار علیهم السلام در روایات گوهربارشان فرمودهاند: منظور از عروۀ وثقی، ولایت ماست،[6] یعنی همان توحید الهی است، یعنی توحید خدا برابر است با ولایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و ولایت آل الله علیهم السلام برابر است با توحید خدای منّان، پس هرکس نسبت به ولایت اهل بیت علیهم السلام کفر ورزد و ایمان به طاغوت آورد؛ همان کسی است که به طاغوت ایمان آورده و به توحید خداوند کفر ورزیده است.[7]
آیه دیگری و طاغوت
خدای منّان بعد از بیان این مطلب در ادامه میفرماید: {اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون}[8]؛ «خدا سرپرست کسانی است که به او ایمان آوردهاند و آنها را از ظلمات و تاریکی به سوی نور خارج میکند و کسانی که به خدای متعال کافر شدند، دوستان و سرپرستان آنها طاغوت است که آنها را از نور هدایت به سوی ظلمات خارج میکند، قطعاً آنها اهل آتش هستند که در آن جاویدان خواهند بود».
دشمنان دشمنان امیر المؤمنین علیه السلام؛ مؤمن به توحید هستند
پس این آیۀ شریفه به صورت واضح، بیانگر این مطلب است که هرکس نسبت به دشمنان امیر المؤمنین علیه السلام چه در زمان ایشان و چه در زمان رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و هر زمانی کفر ورزد؛ مؤمن به توحید الهی است.
دوستان و دشمنان امیر المؤمنین علیه السلام زمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم
و باید به این نکته توجّه داشته باشید که در زمان رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز عدّهای به امیر المؤمنین علیه السلام ایمان داشتند و در مقابل، عدّهای دیگر دشمن ایشان بودند و در برابر ایشان قرار میگرفتند و در جریانهای گوناگون با ایشان مخالفت میکردند که یکی از آنها جریان یمن بود، رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم برای جنگ به یمن دو گروه را فرستادند که امیر یکی از آنها امیر المؤمنین علیه السلام و امیر گروه دیگر خالد بن ولید بود و فرمودند: وقتی دو گروه با هم یکی شدند؛ سردار علی بن ابی طالب علیه السلام است. دو گروه به هم پیوستند و امیر المؤمنین علیه السلام فرمانده شدند و در نتیجه خالد بن ولید که یکی از انسانهای فاسد زمان جاهلیّت بود کنار رفت، به خاطر همین اتّفاق کینۀ امیر المؤمنین علیه السلام در او بسیار شدّت گرفت و قبل از این، کینۀ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم را به دل گرفت، زیرا ایشان فرموده بودند؛ وقتی دو گروه یکی شدند، امیر علی بن ابی طالب علیه السلام است.
وقتی جنگ رخ داد و سپاه اسلام پیروز شد، امیر المؤمنین علیه السلام برای خویش کنیزی را اختیار کردند که یکی از دلائل آن، این بود که بغض و کینۀ دشمنانشان را معلوم کنند، این عمل بر خالد بن ولید سخت آمد و به همین خاطر وقتی بُریده زودتر از امیر المؤمنین علیه السلام نزد رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم آمد، خالد به او گفته بود که عمل علی را به ایشان اطّلاع ده تا بلکه با علی بن ابی طالب قطع رابطه کند.
وقتی بریده نزد رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم رسید و این ماجرا را بیان کرد، آن بزرگوار از او روی گرداندند، بریده به سمت راست ایشان آمد و دوباره جریان را بازگو کرد، آن حضرت برای بار دوّم از او روی گرداندند، این عمل، چند مرتبه تکرار شد و در پایان، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به جای تأیید حرف بریده، فرمودند: بریده حواس خود را جمع کن که علی بن ابی طالب علیه السلام ولی خداست و سرپرست هر مرد و زن مؤمنی است و هرکس محبّت او را نداشته باشد بدبخت است، که این مطلب به صورتهای گوناگون در کتب عامّه آمده است،[9] پس منظور از طاغوت در آیۀ شریفۀ آیة الکرسی، دشمنان امیر المؤمنین علیه السلام است که اوّلین آنها ابابکر و بعد او عمر است.
امیر المؤمنین علیه السلام؛ میزان همه جهتها و رابطههای با خدای متعال
و آن کسی که میزان توحید الهی است و ایمان به او، ایمان به خدای رحمن، کفر ورزیدن به او، کفر ورزیدن به خدا، محبّت به او، محبّت به خدا، دشمنی با او، دشمنی با خدا، فرمان بری از او، فرمان بری از خدا، سرکشی در برابر او، سرکشی در برابر خدا، رو آوردن به سمتش، رو آوردن به سوی خدا، پشت کردن به او، پشت کردن به خدا، نزدیکی به او، نزدیکی به خدا، دور شدن از او، دور شدن از خدا و توسّل به او، توسّل به خداست، و میزان ایمان به خداست؛ امیر المؤمنین علیه السلام است.
بیان میزان توحید بودن امیر المؤمنین علیه السلام، و میزان کفر بودن اوّلی و دوّمی
نکتۀ دیگری که باید عرض کنیم این است؛ چون میزان توحید الهی، امیر المؤمنین علیه السلام است؛ در نتیجه میزان اوّلیۀ کفر و دشمنی با خدا، اوّلی و دوّمی است. با دقّت در این دعا مییابید؛ تمام جزئیّاتی که در این دعای شریف بیان شده و تمام کلیاتی که امیر المؤمنین علیه السلام در آن بیان کردهاند، یعنی تمام زیربناها و جزئیّات شرکی و توحیدی بیان شده در آن، به صورت اصل و فرع از پایه ریزی ایمان و کفر و ملاک اوّلیۀ ایمان و کفر و فروع این دو، در اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، به صورت علنی در غدیر خم رخ داد و پایه ریزی و علنی کردن میزان کفر و الحاد نسبت به خدای متعال از سقیفه بنی ساعده شروع شد[10] و پایه ریزی پنهانی کفر از نامهای شروع شده که در آخرین سال حج رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم در مکّۀ مکرّمه نوشته شد و به امضاء و مُهر پنج نفر رسید و آن را در خانۀ کعبه پنهان کردند تا از رسیدن خلافت به آل الله علیهم السلام جلوگیری کنند. [11]
امام حسین علیه السلام و دیگر امامان در سقیفه به شهادت رسیدند
و به همین خاطر است که عقیدۀ ماست که اباعبدالله الحسین علیه السلام که در کربلا به شهادت رسیدند، در اصل در آن نامه به شهادت رسیدند و همینطور اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در اصل، در آن نامه و در جریان سقیفه به شهادت رسیدند، زیرا پایه ریزی تمام ظلمهای وارده به آل الله علیهم السلام در این دو جا رخ داد.
اگر این دعای شریف را با دقّت مشاهده کنید، خواهید یافت که تمام اصول و فروع و جزئیّات و کلیّاتش، در حق ائمّۀ اطهار و حضرت زهراء و سه فرزندشان یعنی امام حسن، امام حسین و حضرت زینب علیهم السلام، پیاده شده است، یعنی چیزی از کلّیّات و جزئیّات و اصول و فروع، در این دعای شریف نیست مگر اینکه در حق این پنج نور الهی پیاده شده و ستمها در حق آنها رخ داده که نور اصیل، چهار نور اوّلی و نور فرعی، نور اوّلین پیرو آخرین نور اصیل است که زینب کبری سلام الله علیها است، پس آیۀ شریفۀ آیة الکرسی گویای این مطلب است که دشمنان امیر المؤمنین علیه السلام، همان طاغوت هستند و امیر المؤمنین علیه السلام، همان الله و میزان ایمان به خدای رحمن است.
آیه دیگری در جبت و طاغوت
در آیۀ دیگری خدای متعال میفرماید: {أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذينَ آمَنُوا سَبيلا}[12]؛ «ای پیامبر آیا نمیبینی کسانی را که نصیبی از قرآن به آنها داده شده است، به جبت و طاغوت (اوّلی و دوّمی) ایمان میآورند و میگویند کسانی که کافر هستند از کسانی که ایمان آوردهاند راه را بهتر یافتهاند» یعنی میگویند؛ آنانی که به اوّلی و خلافتش ایمان آوردهاند، راه را از کسانی که به امیر المؤمنین علیه السلام ایمان آوردهاند، بهتر پیدا کردهاند.
چنانکه برید عجلی از امام باقر علیه السلام نقل میکند: «قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: {أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ} فُلَانٍ وَفُلَانٍ {وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلاً}[13] يَقُولُونَ لِأَئِمَّةِ الضَّلَالِ وَالدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَأَوْلِيَائِهِمْ سَبِيلاً {أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً * أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ}[14] يَعْنِي الْإِمَامَ وَالْخِلَافَةَ {فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً} عَنِ النَّاسِ الَّذِينَ عَنَى اللَّهُ؛[15] "آيا نديدى كسانى را كه بهرهاى از كتاب به آنان داده شده (با اين حال) به جبت و طاغوت ايمان مىآورند" مراد فلانی و فلانی هستند، " و درباره كافران مىگويند: آنها از كسانى كه ايمان آوردهاند هدايت يافتهترند" يعنى میگويند: امامان ضلالت و رهبران بسوی دوزخ از آل محمّد علیهم السلام هدايت يافتهترند، " آنها كسانى هستند كه خداوند آنها را لعنت کرده و هركس را خدا لعنتش کند ياورى براى او نخواهى يافت. آيا آنها سهمى در حكومت دارند؟" یعنی امامت و خلافت، " در حالى كه اگر چنين بود همه چيز را در انحصار خود مىگرفتند و كمترين حق را به مردم نمىدادند" ما آن مردمى هستيم كه خدا قصد كرده است».
پس میبینید این آیۀ شریفه نیز، طاغوت را در برابر توحید الهی قرار داده و کاملاً منطبق بر آن دو نفر است.
آیه دیگری در طاغوت
همچنین خدای متعال در آیۀ دیگری میفرماید: {أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُريدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعيداً}[16]؛ «آیا نمیبینی کسانی را که گمان میکنند؛ به آنچه بر تو نازل شده و به آنچه که قبل از تو بر انبیای دیگر نازل شده ایمان آوردهاند، میخواهند طاغوت را حاکم کنند در حالی که از طرف خدا فرمان داده شدهاند که به طاغوت کفر ورزند، و شیطان قصد دارد این گروه را به گمراهی آشکار بکشاند».
ابابصیر می گوید: امام صادق علیه السلام فرمودند: «أَيُّمَا رَجُلٍ كَانَ بَيْنَهُ وَبَيْنَ أَخٍ لَهُ مُمَارَاةٌ فِي حَقٍّ فَدَعَاهُ إِلَى رَجُلٍ مِنْ إِخْوَانِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُ وَبَيْنَهُ فَأَبَى إِلَّا أَنْ يُرَافِعَهُ إِلَى هَؤُلَاءِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: {أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُريدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعيداً}[17]؛[18] هر كس با برادر دینی خود نزاع كند و او را دعوت كنند تا به داورى فقهاى مذهب رضايت دهد ولى رضايت ندهد جز آنكه به دادگاه غير شرعى حكّام جور شكايت نمايد؛ همانند كسانى است كه خداوند متعال مىفرماید: "آیا نمیبینی کسانی را که گمان میکنند؛ به آنچه بر تو نازل شده و به آنچه که قبل از تو بر انبیای دیگر نازل شده ایمان آوردهاند، میخواهند طاغوت را حاکم کنند در حالی که از طرف خدا فرمان داده شدهاند که به طاغوت کفر ورزند و شیطان قصد دارد این گروه را به گمراهی آشکار بکشاند"».
پس این آیۀ شریفه نیز به روشنی مربوط به ولایت امیر المؤمنین علیه السلام و کسانی است که جای آن حضرت حاکم شدند و خلافت ایشان را غصب کردند.
منظور ما از بیان این آیات، این است که متوجّه شوید؛ در تمامی این آیات، طاغوت در برابر توحید الهی قرار گرفته و معیار و میزان بت پرستی و انکار توحید الهی شناخته شده است، پس کسانی که در برابر امیر المؤمنین علیه السلام قرار گرفتند، همان طاغوت هستند.
آیه دیگری در طاغوت
خدای منّان در آیهای دیگر میفرماید: {الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَالَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في سَبيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً}[19]؛ «کسانی که ایمان آوردند در راه خدا میجنگند و کسانی که کافر شدند در راه طاغوت جنگ میکنند پس به قتل رسانید دوستان شیطان را که حیلۀ شیطان ضعیف است»، یعنی کسانی که ایمان به خدا و پیامبرش صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام آوردهاند در راه خدا یعنی در راه امیر المؤمنین علیه السلام و در راه پیروی از آن حضرت و تثبیت ولایت ایشان میجنگند ولی کسانی که به ولایت امیر المؤمنین علیه السلام، رسالت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و توحید الهی کافر شدهاند؛ در راه دشمنی با امیر المؤمنین علیه السلام میجنگند، یعنی در راه مستحکم کردن خلافت اوّلی و دوّمی میجنگند. و در ادامه خدای متعال پیروان طاغوت را دوستان شیطان مینامد که اهل بیت علیهم السلام فرمودهاند: هرجا در قرآن کریم کلمۀ شیطان آمده؛ باطن آن کلمه، خلیفه دوّم است[20]، پس این آیۀ شریفه نیز طاغوت را در مقابل توحید الهی قرار داده است.
آیه دیگری در طاغوت
همچنین در آیۀ دیگری اینطور آمده: {قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنازيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَأَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبيل}[21]؛ «ای پیامبر بگو آیا از چیزی که بدتر از آن است از نظر پاداش دهی نزد خدا به شما خبر دهم، کسانی هستند که خدا لعنتشان کرده و بر آنها غضب کرده و از آنها میمون و خوک و پرستندگان طاغوت قرار داده است، آنها بدترین و گمراه ترین انسانها هستند».
در این آیه نیز مشاهده میکنید که خداوند متعال، پرستندۀ طاغوت را در برابر توحید، رحمت و لطف خود و مؤمنین قرار داده، پس در اینجا نیز تأویل آیۀ شریفه این است که امیر المؤمنین علیه السلام معیار توحید و دشمنانش که طاغوت هستند، معیار کفر و شرک هستند.
آیه دیگری در طاغوت
خدای متعال در آیۀ دیگری میفرماید: {وَلَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبين}[22]؛ «ما از هر امّتی رسولی را برانگیختیم که بندگی خدا را کنید و از طاغوت اجتناب کنید، پس از آنها کسانی بودند که خدا هدایتشان کرد و کسانی نیز بودند که گمراهی بر آنها ثابت شد، پس در زمین سیر کنید و ببینید چگونه است عاقبت دروغ گویان».
و معنای ولایی آیۀ شریفه این است که ای پیامبر برای بعد از تو و هر زمانی دوازده امام قرار دادیم و امامان دوازده گانۀ هر زمانی به انسانها گفتند؛ بندگی خدا را بجا آورید، یعنی ولایت امیر المؤمنین علیه السلام را پیش گیرید و پیرو این بزرگوار باشید و خلافت اوّلی و دوّمی و سوّمی را انکار کنید و از آنها کناره گیری کنید، پس گروهی از مردم از ائمّۀ دوازده گانه پذیرفتند که تنها راه عبادت خدا، پذیرش ولایت امیر المؤمنین علیه السلام است و از خلافت غاصبین، اجتناب کردند و گروهی نیز، گمراهی بر آنها ثابت گشت که گروه کثیری از مردم از این دسته هستند. و در ادامه خدای متعال میفرماید: برای فهم این مطلب، در زمین سیر کنید، یعنی در باطن خویش فرو روید، زیرا در حقیقت، زمین طیّب همان باطن دوستان امیر المؤمنین علیه السلام است که خدای منّان فرموده: {وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداً كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُون}[23]؛ «سرزمين پاكيزه و شيرين؛ گياهش به فرمان پروردگار مىرويد، امّا سرزمين بد طينت و شورهزار؛ جز گياه ناچيز و بىارزش از آن نمىرويد، اين گونه آيات (خود) را براى آنها كه شكرگزارند بيان مىكنيم».
همچنان که وقتی عمرو بن عاص به امام حسين علیه السلام گفت: براى چيست كه ريش شما خاندان بنى هاشم از ريش ما بنى اميّه پرپشتتر است؟ آن بزرگوار در جواب این آیه را تلاوت نموده و فرمودند: {وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداً}؛ سرزمين پاكيزه و شيرين؛ گياهش به فرمان پروردگار مىرويد، امّا سرزمين بد طينت و شورهزار؛ جز گياه ناچيز و بىارزش از آن نمىرويد.[24]
پس باید در وجدان خویش فرو روید و اوضاع امیر المؤمنین علیه السلام و دشمنانشان را در نظر گیرید، پس در این حین شکی نمیماند که آن بزرگوار بر حق است و دشمنانشان همگی به گمراهی حرکت کردهاند و میبینید عاقبت کسانی که ولایت امیر المؤمنین علیه السلام را انکار کردند چگونه است.
آیه دیگری در طاغوت
و آخرین آیه این است که خداوند منّان میفرماید: {وَالَّذينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَأَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى فَبَشِّرْ عِباد * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ}[25]؛ «و کسانی که از پرستیدن طاغوت اجتناب کردند و بسوی خدا بازگشتند؛ برایشان بشارت نجات اخروی است، پس به بندگان بشارت ده».
معنای طاغوت و اصل کفر و زندقه بودن اوّلی و دوّمی
در این آیه نیز طاغوت معیار مخالفت با توحید و بندگی خدای متعال است، پس معنای طاغوتی که امیر المؤمنین علیه السلام در این دعای شریف، در حق آن دو نفر فرموده این است که آن دو نفر، اصل کفر و زندقه و مخالفت با توحید هستند.
مراحل هفت گانه ترجمه قرآن کریم
در پایان باید توجّه داشته باشید؛ آنچه که از معانی این آیات بیان شد، ترجمۀ این آیات بود امّا ترجمۀ ولایی. زیرا ترجمۀ قرآن کریم هفت مرحله دارد که ما چهار مرحلۀ آن را بیان میکنیم و اگر کسی به مرحلۀ هفتم دست یابد، حقیقت قرآن را در حد ظرفیتش، درک میکند، مرحلۀ اوّل؛ ترجمۀ ظاهری قرآن کریم است که در پایین آیات یا مقابل هر صفحه نوشته میشود، مرحلۀ دوّم؛ این است که بطور مثال آیات در مورد رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم را در مورد آن بزرگوار پیاده کنید، مرحلۀ سوّم؛ آیات قرآن کریم را در حق امیر المؤمنین علیه السلام پیاده کنید، و مرحلۀ چهارم؛ آیات قرآن را در حق شیعیان امیر المؤمنین علیه السلام پیاده کنید.
عظمت مقام چهارم که مقام شیعه است و معنای ناصب
و این مرحلۀ بسیار مهمّی است که امام صادق علیه السلام فرمودند: «لَيْسَ النَّاصِبُ مَنْ نَصَبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لِأَنَّكَ لَا تَجِدُ أَحَداً يَقُولُ أَنَا أُبْغِضُ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ وَلَكِنَّ النَّاصِبَ مَنْ نَصَبَ لَكُمْ وَهُوَ يَعْلَمُ أَنَّكُمْ تَتَوَلَّوْنَّا وَأَنَّكُمْ مِنْ شِيعَتِنَا[26]؛ ناصبی کسی نیست که دشمن ما اهل بیت باشد، زیرا کسی را نمییابید که ادّعا کند؛ من محمّد و آل او را دشمن میدارم و امّا ناصبی کسی است که شما را دشمن بدارد درحالی که میداند شما ولایت ما را دارید و از شیعیان ما هستید».
و میبینید که بطور مثال، ابن حجر صاحب صواعق المحرقه، ادّعا میکند؛ ما دوستان اهل بیت علیهم السلام هستیم و شما شیعیان دروغ میگویید و همچنین آلوسی نیز بطور مفصّل، همین ادّعا را میکند که این ادّعا را از هندوی عمریای میگیرد که صاحب کتاب اثنی عشری است که مرحوم میرحامد هندی، کتاب عبقات را در جواب بعضی از حرفهای باطلش نوشت، آنها ادّعا میکنند که دوستان اهل بیت علیهم السلام هستند و شیعیان (رافضیها) دروغ میگویند.
و همچنین ابن عربی در مسألۀ محبّت اهل بیت علیهم السلام میگوید: محبّت اهل بیت علیهم السلام نیکو و لازم است ولی محبّت ایشان نباید شما را از جادۀ راست منحرف گرداند، او ادّعا میکند؛ کسانی از روافض یافت شدند که محبّت اهل بیت علیهم السلام را بهانه قرار دادند و زیاده روی کردند و گفتند خلافت برای امیر المؤمنین علیه السلام بوده و صحابه آن را غصب کردند و با صحابه دشمن شدند و بعض آنها با رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم دشمنی کردند که چرا علی علیه السلام را به عنوان خلیفه انتخاب نکرد؟ بعض دیگر با خدا دشمن شدند که چرا خدا، ابابکر را خلیفه کرد ولی علی را به خلافت نرساند.[27]
پس مرحلۀ چهارم بسیار مهم است که ناصبی کسی نیست که اهل بیت علیهم السلام را دشمن بدارد، مانند گفتار ابوبکر به امام حسن علیه السلام که طرفداران خلافت غاصبه نقل کردند: «جَاءَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍ إِلَى أَبِي بَكْرٍ وَهُوَ عَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اَللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَقَالَ: اِنْزِلْ عَنْ مَجْلِسِ أَبِي، قال: صَدَقْتَ إِنَّهُ مَجْلِسُ أَبِيكَ، ثُمَّ أَجْلَسَهُ فِي حَجْرِهِ ثُمَّ بَكَى. فَقَالَ عَلِيٌ علیه السلام: وَاللَّهِ مَا هَذَا عَنْ أَمْرِي قَالَ: صَدَقْتَ وَاللَّهِ مَا اتَّهَمتُكَ؛[28] امام حسن مجتبی علیه السلام پیش ابوبکر آمدند در حالی که او بر روی منبر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نشسته بود و به او فرمودند: از جایگاه پدرم پایین بیا، او گفت: راست گفتی، آن جایگاه پدر توست، سپس آن حضرت را در دامن خود گذاشته و گریه کرد، پس امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: به خدا قسم این مطلب به گفته من نبود، ابوبکر گفت: به خدا قسم راست گفتی و من تو را متّهم نمی کنم»، عمر نیز همین کار را همانند ابابکر انجام میداد. پس ناصبی کسی است که شیعیان امیر المؤمنین علیه السلام را بخاطر محبّت امیر المؤمنین علیه السلام دشمن دارد.
الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین
دریافت فایل (MP3) (PDF)
[1]. البقرة: 256 و 257 (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ).
النساء: 51 ـ 53 (أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلاً * أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً * أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذاً لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً).
النساء: 60 (أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالاً بَعِيداً).
النساء: 76 (الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفاً).
المائدة: 59 ـ 61 (قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ * قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَاناً وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ * وَإِذَا جَاءُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَقَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ وَهُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا يَكْتُمُونَ).
النحل: 36 (وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اُعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ).
الصافات: 29 ـ 36 (قَالُوا بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ * وَمَا كَانَ لَنَا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بَلْ كُنْتُمْ قَوْماً طَاغِينَ * فَحَقَّ عَلَيْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ * فَأَغْوَيْنَاكُمْ إِنَّا كُنَّا غَاوِينَ * فَإِنَّهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ * إِنَّا كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ * إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ * وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ).
الزمر: 17 (وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ).
الذاريات: 51 ـ 54 (وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ * كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ * أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ * فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ).
النبإ 21 ـ 28: إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَاداً * لِلطَّاغِينَ مَآباً * لَابِثِينَ فِيهَا أَحْقَاباً * لَا يَذُوقُونَ فِيهَا بَرْداً وَلَا شَرَاباً * إِلَّا حَمِيماً وَغَسَّاقاً * جَزَاءً وِفَاقاً * إِنَّهُمْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ حِسَاباً * وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كِذَّاباً).
[2]. الإحتجاج، ج2، ص447.
[3]. الكافي، ج1، ص62، ح1: عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام إِنِّي سَمِعْتُ مِنْ سَلْمَانَ وَالْمِقْدَادِ وَأَبِي ذَرٍّ شَيْئاً مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ وَأَحَادِيثَ عَنْ نَبِيِّ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم غَيْرَ مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ ثُمَّ سَمِعْتُ مِنْكَ تَصْدِيقَ مَا سَمِعْتُ مِنْهُمْ وَرَأَيْتُ فِي أَيْدِي النَّاسِ أَشْيَاءَ كَثِيرَةً مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ وَمِنَ الْأَحَادِيثِ عَنْ نَبِيِّ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنْتُمْ تُخَالِفُونَهُمْ فِيهَا وَتَزْعُمُونَ أَنَّ ذَلِكَ كُلَّهُ بَاطِلٌ أَ فَتَرَى النَّاسَ يَكْذِبُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مُتَعَمِّدِينَ وَيُفَسِّرُونَ الْقُرْآنَ بِآرَائِهِمْ قَالَ فَأَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ إِنَّ فِي أَيْدِي النَّاسِ حَقّاً وَبَاطِلاً وَصِدْقاً وَكَذِباً وَنَاسِخاً وَمَنْسُوخاً وَعَامّاً وَخَاصّاً وَمُحْكَماً وَمُتَشَابِهاً وَحِفْظاً وَوَهَماً وَقَدْ كُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ثُمَّ كُذِبَ عَلَيْهِ مِنْ بَعْدِهِ وَإِنَّمَا أَتَاكُمُ الْحَدِيثُ مِنْ أَرْبَعَةٍ لَيْسَ لَهُمْ خَامِسٌ رَجُلٍ مُنَافِقٍ يُظْهِرُ الْإِيمَانَ مُتَصَنِّعٍ بِالْإِسْلَامِ لَا يَتَأَثَّمُ وَلَا يَتَحَرَّجُ أَنْ يَكْذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مُتَعَمِّداً فَلَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّهُ مُنَافِقٌ كَذَّابٌ لَمْ يَقْبَلُوا مِنْهُ وَلَمْ يُصَدِّقُوهُ وَلَكِنَّهُمْ قَالُوا هَذَا قَدْ صَحِبَ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَرَآهُ وَسَمِعَ مِنْهُ وَأَخَذُوا عَنْهُ وَهُمْ لَا يَعْرِفُونَ حَالَهُ وَقَدْ أَخْبَرَهُ اللَّهُ عَنِ الْمُنَافِقِينَ بِمَا أَخْبَرَهُ وَوَصَفَهُمْ بِمَا وَصَفَهُمْ فَقَالَ عَزَّ وَجَلَ وَإِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ فَتَقَرَّبُوا إِلَى أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَالدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ بِالزُّورِ وَالْكَذِبِ وَالْبُهْتَانِ فَوَلَّوْهُمُ الْأَعْمَالَ وَحَمَلُوهُمْ عَلَى رِقَابِ النَّاسِ وَأَكَلُوا بِهِمُ الدُّنْيَا وَإِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوكِ وَالدُّنْيَا إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ فَهَذَا أَحَدُ الْأَرْبَعَةِ وَرَجُلٍ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ شَيْئاً لَمْ يَحْمِلْهُ عَلَى وَجْهِهِ وَوَهِمَ فِيهِ وَلَمْ يَتَعَمَّدْ كَذِباً فَهُوَ فِي يَدِهِ يَقُولُ بِهِ وَيَعْمَلُ بِهِ وَيَرْوِيهِ فَيَقُولُ أَنَا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَلَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ أَنَّهُ وَهَمٌ لَمْ يَقْبَلُوهُ وَلَوْ عَلِمَ هُوَ أَنَّهُ وَهَمٌ لَرَفَضَهُ وَرَجُلٍ ثَالِثٍ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم شَيْئاً أَمَرَ بِهِ ثُمَّ نَهَى عَنْهُ وَهُوَ لَا يَعْلَمُ أَوْ سَمِعَهُ يَنْهَى عَنْ شَيْءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ وَهُوَ لَا يَعْلَمُ فَحَفِظَ مَنْسُوخَهُ وَلَمْ يَحْفَظِ النَّاسِخَ وَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ وَلَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ إِذْ سَمِعُوهُ مِنْهُ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُوهُ وَآخَرَ رَابِعٍ لَمْ يَكْذِبْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مُبْغِضٍ لِلْكَذِبِ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ وَتَعْظِيماً لِرَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لَمْ يَنْسَهُ بَلْ حَفِظَ مَا سَمِعَ عَلَى وَجْهِهِ فَجَاءَ بِهِ كَمَا سَمِعَ لَمْ يَزِدْ فِيهِ وَلَمْ يَنْقُصْ مِنْهُ وَعَلِمَ النَّاسِخَ مِنَ الْمَنْسُوخِ فَعَمِلَ بِالنَّاسِخِ وَرَفَضَ الْمَنْسُوخَ فَإِنَّ أَمْرَ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم مِثْلُ الْقُرْآنِ نَاسِخٌ وَمَنْسُوخٌ وَخَاصٌّ وَعَامٌّ وَمُحْكَمٌ وَمُتَشَابِهٌ قَدْ كَانَ يَكُونُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم الْكَلَامُ لَهُ وَجْهَانِ كَلَامٌ عَامٌّ وَكَلَامٌ خَاصٌّ مِثْلُ الْقُرْآنِ وَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فِي كِتَابِهِ: ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فَيَشْتَبِهُ عَلَى مَنْ لَمْ يَعْرِفْ وَلَمْ يَدْرِ مَا عَنَى اللَّهُ بِهِ وَرَسُولُهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَلَيْسَ كُلُّ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم كَانَ يَسْأَلُهُ عَنِ الشَّيْءِ فَيَفْهَمُ وَكَانَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْأَلُهُ وَلَا يَسْتَفْهِمُهُ حَتَّى إِنْ كَانُوا لَيُحِبُّونَ أَنْ يَجِيءَ الْأَعْرَابِيُّ وَالطَّارِئُ فَيَسْأَلَ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم حَتَّى يَسْمَعُوا وَقَدْ كُنْتُ أَدْخُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم كُلَّ يَوْمٍ دَخْلَةً وَكُلَّ لَيْلَةٍ دَخْلَةً فَيُخْلِينِي فِيهَا أَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ وَقَدْ عَلِمَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنَّهُ لَمْ يَصْنَعْ ذَلِكَ بِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ غَيْرِي فَرُبَّمَا كَانَ فِي بَيْتِي يَأْتِينِي رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَكْثَرُ ذَلِكَ فِي بَيْتِي وَكُنْتُ إِذَا دَخَلْتُ عَلَيْهِ بَعْضَ مَنَازِلِهِ أَخْلَانِي وَأَقَامَ عَنِّي نِسَاءَهُ فَلَا يَبْقَى عِنْدَهُ غَيْرِي وَإِذَا أَتَانِي لِلْخَلْوَةِ مَعِي فِي مَنْزِلِي لَمْ تَقُمْ عَنِّي فَاطِمَةُ وَلَا أَحَدٌ مِنْ بَنِيَّ وَكُنْتُ إِذَا سَأَلْتُهُ أَجَابَنِي وَإِذَا سَكَتُّ عَنْهُ وَفَنِيَتْ مَسَائِلِي ابْتَدَأَنِي فَمَا نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم آيَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِيهَا وَأَمْلَاهَا عَلَيَّ فَكَتَبْتُهَا بِخَطِّي وَعَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا وَتَفْسِيرَهَا وَنَاسِخَهَا وَمَنْسُوخَهَا وَمُحْكَمَهَا وَمُتَشَابِهَهَا وَخَاصَّهَا وَعَامَّهَا وَدَعَا اللَّهَ أَنْ يُعْطِيَنِي فَهْمَهَا وَحِفْظَهَا فَمَا نَسِيتُ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَلَا عِلْماً أَمْلَاهُ عَلَيَّ وَكَتَبْتُهُ مُنْذُ دَعَا اللَّهَ لِي بِمَا دَعَا وَمَا تَرَكَ شَيْئاً عَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ حَلَالٍ وَلَا حَرَامٍ وَلَا أَمْرٍ وَلَا نَهْيٍ كَانَ أَوْ يَكُونُ وَلَا كِتَابٍ مُنْزَلٍ عَلَى أَحَدٍ قَبْلَهُ مِنْ طَاعَةٍ أَوْ مَعْصِيَةٍ إِلَّا عَلَّمَنِيهِ وَحَفِظْتُهُ فَلَمْ أَنْسَ حَرْفاً وَاحِداً ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِي وَدَعَا اللَّهَ لِي أَنْ يَمْلَأَ قَلْبِي عِلْماً وَفَهْماً وَحُكْماً وَنُوراً فَقُلْتُ يَا نَبِيَّ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي مُنْذُ دَعَوْتَ اللَّهَ لِي بِمَا دَعَوْتَ لَمْ أَنْسَ شَيْئاً وَلَمْ يَفُتْنِي شَيْءٌ لَمْ أَكْتُبْهُ أَ فَتَتَخَوَّفُ عَلَيَّ النِّسْيَانَ فِيمَا بَعْدُ فَقَالَ لَا لَسْتُ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكَ النِّسْيَانَ وَالْجَهْلَ.
[4]. كتاب سليم بن قيس، ج2، ص588:... فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام يَا أَبَا بَكْرٍ مَا أَسْرَعَ مَا تَوَثَّبْتُمْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ بِأَيِّ حَقٍّ وَبِأَيِّ مَنْزِلَةٍ دَعَوْتَ النَّاسَ إِلَى بَيْعَتِكَ أَ لَمْ تُبَايِعْنِي بِالْأَمْسِ بِأَمْرِ اللَّهِ وَأَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ وَقَدْ كَانَ قُنْفُذٌ لَعَنَهُ اللَّهُ ضَرَبَ فَاطِمَةَ سلام الله علیها بِالسَّوْطِ حِينَ حَالَتْ بَيْنَهُ وَبَيْنَ زَوْجِهَا وَأَرْسَلَ إِلَيْهِ عُمَرُ إِنْ حَالَتْ بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ فَاطِمَةُ فَاضْرِبْهَا فَأَلْجَأَهَا قُنْفُذٌ لَعَنَهُ اللَّهُ إِلَى عِضَادَةِ بَابِ بَيْتِهَا وَدَفَعَهَا فَكَسَرَ ضِلْعَهَا مِنْ جَنْبِهَا فَأَلْقَتْ جَنِيناً مِنْ بَطْنِهَا فَلَمْ تَزَلْ صَاحِبَةَ فِرَاشٍ حَتَّى مَاتَتْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهَا مِنْ ذَلِكَ شَهِيدَةً قَالَ وَلَمَّا انْتُهِيَ بِعَلِيٍّ علیه السلام إِلَى أَبِي بَكْرٍ انْتَهَرَهُ عُمَرُ وَقَالَ لَهُ بَايِعْ وَدَعْ عَنْكَ هَذِهِ الْأَبَاطِيلَ فَقَالَ لَهُ علیه السلام فَإِنْ لَمْ أَفْعَلْ فَمَا أَنْتُمْ صَانِعُونَ قَالُوا نَقْتُلُكَ ذُلّاً وَصَغَاراً فَقَالَ إِذاً تَقْتُلُونَ عَبْدَ اللَّهِ وَأَخَا رَسُولِهِ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ أَمَّا عَبْدُ اللَّهِ فَنَعَمْ وَأَمَّا أَخُو رَسُولِ اللَّهِ فَمَا نُقِرُّ بِهَذَا قَالَ أَ تَجْحَدُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم آخَى بَيْنِي وَبَيْنَهُ قَالَ نَعَمْ فَأَعَادَ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْهِمْ عَلِيٌّ علیه السلام فَقَالَ يَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ سَمِعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ كَذَا وَكَذَا وَفِي غَزْوَةِ تَبُوكَ كَذَا وَكَذَا فَلَمْ يَدَعْ علیه السلام شَيْئاً قَالَهُ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم عَلَانِيَةً لِلْعَامَّةِ إِلَّا ذَكَّرَهُمْ إِيَّاهُ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ فَلَمَّا تَخَوَّفَ أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَنْصُرَهُ النَّاسُ وَأَنْ يَمْنَعُوهُ بَادَرَهُمْ فَقَالَ لَهُ كُلُّ مَا قُلْتَ حَقٌّ قَدْ سَمِعْنَاهُ بِآذَانِنَا وَعَرَفْنَاهُ وَوَعَتْهُ قُلُوبُنَا وَلَكِنْ قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ بَعْدَ هَذَا إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اصْطَفَانَا اللَّهُ وَأَكْرَمَنَا وَاخْتَارَ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْمَعَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ النُّبُوَّةَ وَالْخِلَافَةَ فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام هَلْ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم شَهِدَ هَذَا مَعَكَ فَقَالَ عُمَرُ صَدَقَ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ سَمِعْتُهُ مِنْهُ كَمَا قَالَ وَقَالَ أَبُو عُبَيْدَةَ وَسَالِمٌ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَمُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ صَدَقَقَدْ سَمِعْنَا ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَقَالَ لَهُمْ عَلِيٌّ علیه السلام لَقَدْ وَفَيْتُمْ بِصَحِيفَتِكُمُ الْمَلْعُونَةِ الَّتِي تَعَاقَدْتُمْ عَلَيْهَا فِي الْكَعْبَةِ إِنْ قَتَلَ اللَّهُ مُحَمَّداً أَوْ مَاتَ لَتَزْوُنَ هَذَا الْأَمْرَ عَنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ فَمَا عِلْمُكَ بِذَلِكَ مَا أَطْلَعْنَاكَ عَلَيْهَا فَقَالَ علیه السلام أَنْتَ يَا زُبَيْرُ وَأَنْتَ يَا سَلْمَانُ وَأَنْتَ يَا أَبَا ذَرٍّ وَأَنْتَ يَا مِقْدَادُ أَسْأَلُكُمْ بِاللَّهِ وَبِالْإِسْلَامِ أَ مَا سَمِعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ ذَلِكَ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ إِنَّ فُلَاناً وَفُلَاناً حَتَّى عَدَّ هَؤُلَاءِ الْخَمْسَةَ قَدْ كَتَبُوا بَيْنَهُمْ كِتَاباً وَتَعَاهَدُوا فِيهِ وَتَعَاقَدُوا أَيْمَاناً عَلَى مَا صَنَعُوا إِنْ قُتِلْتُ أَوْ مِتُ فَقَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَدْ سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ ذَلِكَ لَكَ إِنَّهُمْ قَدْ تَعَاهَدُوا وَتَعَاقَدُوا عَلَى مَا صَنَعُوا وَكَتَبُوا بَيْنَهُمْ كِتَاباً إِنْ قُتِلْتُ أَوْ مِتُّ أَنْ يَتَظَاهَرُوا عَلَيْكَ وَأَنْ يَزْوُوا عَنْكَ هَذَا يَا عَلِيُّ قُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَأْمُرُنِي إِذَا كَانَ ذَلِكَ أَنْ أَفْعَلَ فَقَالَ لَكَ إِنْ وَجَدْتَ عَلَيْهِمْ أَعْوَاناً فَجَاهِدْهُمْ وَنَابِذْهُمْ وَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَبَايِعْ وَاحْقِنْ دَمَكَ فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام أَمَا وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ أُولَئِكَ الْأَرْبَعِينَ رَجُلاً الَّذِينَ بَايَعُونِي وَفَوْا لِي لَجَاهَدْتُكُمْ فِي اللَّهِ وَلَكِنْ أَمَا وَاللَّهِ لَا يَنَالُهَا أَحَدٌ مِنْ عَقِبِكُمَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَفِيمَا يُكَذِّبُ قَوْلَكُمْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَوْلُهُ تَعَالَى: أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً فَالْكِتَابُ النُّبُوَّةُ وَالْحِكْمَةُ السُّنَّةُ وَالْمُلْكُ الْخِلَافَةُ وَنَحْنُ آلُ إِبْرَاهِيمَ، الخبر.
[5]. البقرة: 256.
[6]. كفاية الأثر، ص74: عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم صَلَاةَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْنَا فَقَالَ مَعَاشِرَ أَصْحَابِي مَنْ أَحَبَّ أَهْلَ بَيْتِي حُشِرَ مَعَنَا وَمَنِ اسْتَمْسَكَ بِأَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِي فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى فَقَامَ إِلَيْهِ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقَالَ كُلُّهُمْ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ وَالْمَهْدِيُّ مِنْهُمْ.
الأمالي للصدوق، ص18، ح5: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَرْكَبَ سَفِينَةَ النَّجَاةِ وَيَسْتَمْسِكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى وَيَعْتَصِمَ بِحَبْلِ اللَّهِ الْمَتِينِ فَلْيُوَالِ عَلِيّاً بَعْدِي وَلْيُعَادِ عَدُوَّهُ وَلْيَأْتَمَّ بِالْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ مِنْ وُلْدِهِ فَإِنَّهُمْ خُلَفَائِي وَأَوْصِيَائِي وَحُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ بَعْدِي وَسَادَةُ أُمَّتِي وَقَادَةُ الْأَتْقِيَاءِ إِلَى الْجَنَّةِ حِزْبُهُمْ حِزْبِي وَحِزْبِي حِزْبُ اللَّهِ وَحِزْبُ أَعْدَائِهِمْ حِزْبُ الشَّيْطَانِ.
الأمالي (للصدوق)، ص197، ح2: عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ أَسِيدٍ الْغِفَارِيِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: يَا حُذَيْفَةُ إِنَّ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ [عَلَيْكَ] بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ الْكُفْرُ بِهِ كُفْرٌ بِاللَّهِ وَالشِّرْكُ بِهِ شِرْكٌ بِاللَّهِ وَالشَّكُّ فِيهِ شَكٌّ فِي اللَّهِ وَالْإِلْحَادُ فِيهِ إِلْحَادٌ فِي اللَّهِ وَالْإِنْكَارُ لَهُ إِنْكَارٌ لِلَّهِ وَالْإِيمَانُ بِهِ إِيمَانٌ بِاللَّهِ لِأَنَّهُ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ وَوَصِيُّهُ وَإِمَامُ أُمَّتِهِ وَمَوْلَاهُمْ وَهُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَعُرْوَتُهُ الْوُثْقَى الَّتِي لَا انْفِصامَ لَها وَسَيَهْلِكُ فِيهِ اثْنَانِ وَلَا ذَنْبَ لَهُ مُحِبٌّ غَالٍ وَمُقَصِّرٌ يَا حُذَيْفَةُ لَا تُفَارِقَنَّ عَلِيّاً فَتُفَارِقَنِي وَلَا تُخَالِفَنَّ عَلِيّاً فَتُخَالِفَنِي إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَأَنَا مِنْهُ مَنْ أَسْخَطَهُ فَقَدْ أَسْخَطَنِي وَمَنْ أَرْضَاهُ فَقَدْ أَرْضَانِي.
معاني الأخبار، ص368، ح1: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَتَمَسَّكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى الَّتِي لَا انْفِصامَ لَها فَلْيَتَمَسَّكْ بِوَلَايَةِ أَخِي وَوَصِيِّي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ لَا يَهْلِكُ مَنْ أَحَبَّهُ وَتَوَلَّاهُ وَلَا يَنْجُو مَنْ أَبْغَضَهُ وَعَادَاهُ.
[7]. الكافي، ج1، ص375، ح3: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنِّي أُخَالِطُ النَّاسَ فَيَكْثُرُ عَجَبِي مِنْ أَقْوَامٍ لَا يَتَوَلَّوْنَكُمْ وَيَتَوَلَّوْنَ فُلَاناً وَفُلَاناً لَهُمْ أَمَانَةٌ وَصِدْقٌ وَوَفَاءٌ وَأَقْوَامٌ يَتَوَلَّوْنَكُمْ لَيْسَ لَهُمْ تِلْكَ الْأَمَانَةُ وَلَا الْوَفَاءُ وَالصِّدْقُ قَالَ فَاسْتَوَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام جَالِساً فَأَقْبَلَ عَلَيَّ كَالْغَضْبَانِ ثُمَّ قَالَ لَا دِينَ لِمَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَلَا عَتْبَ عَلَى مَنْ دَانَ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ قُلْتُ لَا دِينَ لِأُولَئِكَ وَلَا عَتْبَ عَلَى هَؤُلَاءِ قَالَ نَعَمْ لَا دِينَ لِأُولَئِكَ وَلَا عَتْبَ عَلَى هَؤُلَاءِ ثُمَّ قَالَ أَ لَا تَسْمَعُ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَ اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ يَعْنِي مِنْ ظُلُمَاتِ الذُّنُوبِ إِلَى نُورِ التَّوْبَةِ وَالْمَغْفِرَةِ لِوَلَايَتِهِمْ كُلَّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَقَالَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ إِنَّمَا عَنَى بِهَذَا أَنَّهُمْ كَانُوا عَلَى نُورِ الْإِسْلَامِ فَلَمَّا أَنْ تَوَلَّوْا كُلَّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ خَرَجُوا بِوَلَايَتِهِمْ إِيَّاهُ مِنْ نُورِ الْإِسْلَامِ إِلَى ظُلُمَاتِ الْكُفْرِ فَأَوْجَبَ اللَّهُ لَهُمُ النَّارَ مَعَ الْكُفَّارِ فَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ.
مناقب آل أبي طالب، ج3، ص81: الْبَاقِرُ علیه السلام فِي قَوْلِهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ نَزَلَتْ فِي أَعْدَائِهِ وَمَنْ تَبِعَهُمْ أَخْرَجُوا النَّاسَ مِنَ النُّورِ وَالنُّورُ وَلَايَةُ عَلِيٍّ علیه السلام فَصَارُوا إِلَى الظُّلْمَةِ وَلَايَةِ أَعْدَائِهِ.
تفسير العيّاشي، ج1، ص138، ح461: عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ: قَصَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قِصَّةَ الْفَرِيقَيْنِ جَمِيعاً فِي الْمِيثَاقِ حَتَّى بَلَغَ الِاسْتِثْنَاءُ مِنَ اللَّهِ فِي الْفَرِيقَيْنِ فَقَالَ إِنَّ الْخَيْرَ وَالشَّرَّ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فِيهِمَا الْمَشِيَّةُ فِي تَحْوِيلِ مَا يَشَاءَ فِيمَا قَدَّرَ فِيهَا حَالٍ عَنْ حَالٍ وَالْمَشِيَّةُ فِيمَا خَلَقَ لَهُا مِنْ خَلْقِهِ فِي مُنْتَهَى مَا قَسَمَ لَهُمْ مِنَ الْخَيْرِ وَالشَّرِّ وَذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ قَالَ فِي كِتَابِهِ اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ فَالنُّورُ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ علیهم السلام وَالظُّلُمَاتُ عَدُوُّهُمْ.
[8]. البقرة: 257.
[9]. سنن الترمذي، ج6، ص73، ح3712: عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ، قَالَ: بَعَثَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ جَيْشًا وَاسْتَعْمَلَ عَلَيْهِمْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ، فَمَضَى فِي السَّرِيَّةِ فَأَصَابَ جَارِيَةً فَأَنْكَرُوا عَلَيْهِ، وَتَعَاقَدَ أَرْبَعَةٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالُوا: إِذَا لَقِينَا رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَخْبَرْنَاهُ بِمَا صَنَعَ عَلِيٌّ، وَكَانَ الْمُسْلِمُونَ إِذَا رَجَعُوا مِنَ السَّفَرِ بَدَءُوا بِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا إِلَى رِحَالِهِمْ فَلَمَّا قَدِمَتِ السَّرِيَّةُ سَلَّمُوا عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَامَ أَحَدُ الأَرْبَعَةِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ أَلَمْ تَرَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ صَنَعَ كَذَا وَكَذَا، فَأَعْرَضَ عَنْهُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ قَامَ الثَّانِي فَقَالَ مِثْلَ مَقَالَتِهِ، فَأَعْرَضَ عَنْهُ، ثُمَّ قَامَ إِلَيْهِ الثَّالِثُ فَقَالَ مِثْلَ مَقَالَتِهِ، فَأَعْرَضَ عَنْهُ، ثُمَّ قَامَ الرَّابِعُ فَقَالَ مِثْلَ مَا قَالُوا، فَأَقْبَلَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَالغَضَبُ يُعْرَفُ فِي وَجْهِهِ، فَقَالَ: مَا تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ؟ مَا تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ؟ مَا تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ؟ إِنَّ عَلِيًّا مِنِّي وَأَنَا مِنْهُ، وَهُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي.
بحار الأنوار، ج38، ص325: وَرَوَى أَيْضاً فِي مُسْنَدِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُرَيْدَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم بَعْثَيْنِ عَلَى أَحَدِهِمَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَعَلَى الْآخَرِ خَالِدُ بْنُ وَلِيدٍ فَقَالَ إِذَا لَقِيتُمْ فَعَلِيٌّ عَلَى النَّاسِ وَإِذَا افْتَرَقْتُمْ فَكُلُ وَاحِدٍ مِنْهُمْ عَلَى جُنْدِهِ فَلَقِينَا بَنِي زَيْدٍ مِنَ الْيَمَنِ فَاقْتَتَلْنَا فَظَفِرَ الْمُسْلِمُونَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ فَقَتَلْنَا الْمُقَاتِلَةَ وَسَبَيْنَا الذُّرِّيَّةَ فَاصْطَفَى عَلِيٌّ علیه السلام مِنَ السُّبِيِ امْرَأَةً لِنَفْسِهِ قَالَ بُرَيْدَةُ وَكَتَبَ مَعِي خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ يُخْبِرُهُ بِذَلِكَ فَلَمَّا أَتَيْتُ النَّبِيَّ صلّی الله علیه و آله و سلّم دَفَعْتُ الْكِتَابَ إِلَيْهِ فَقُرِئَ عَلَيْهِ فَرَأَيْتُ الْغَضَبَ فِي وَجْهِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا مَكَانُ الْعَائِذِ بِكَ بَعَثْتَنِي مَعَ رَجُلٍ وَأَمَرْتَنِي أَنْ أُطِيعَهُ فَبَلَّغْتُ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَا بُرَيْدَةُ لَا تَقَعْ فِي عَلِيٍّ فَإِنَّهُ مِنِّي وَأَنَا مِنْهُ وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدِي.
وَرَوَى أَبُو بَكْرِ بْنُ مَرْدَوَيْهِ وَهُوَ مِنْ رُؤَسَاءِ الْمُخَالِفِينَ هَذَا الْحَدِيثَ مِنْ عِدَّةِ طُرُقٍ.
وَفِي رِوَايَةِ بُرَيْدَةَ لَهُ زِيَادَةٌ وَهِيَ أَنَّ النَّبِيَّ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَالَ لِبُرَيْدَةَ إِيهِ عَنْكَ يَا بُرَيْدَةُ فَقَدْ أَكْثَرْتَ الْوُقُوعَ بِعَلِيٍّ فَوَ اللَّهِ إِنَّكَ لَتَقَعُ بِرَجُلٍ هُوَ أَوْلَى النَّاسِ بِكُمْ بَعْدِي.
وَفِي الْحَدِيثِ زِيَادَةٌ أُخْرَى أَنَّ بُرَيْدَةَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ اسْتَغْفِرْ لِي فَقَالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم حَتَّى يَأْتِيَ عَلِيٌّ فَلَمَّا جَاءَ عَلِيٌّ طَلَبَ بُرَيْدَةُ أَنْ يَسْتَغْفِرَ لَهُ فَقَالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم لِعَلِيٍّ علیه السلام إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُ أَسْتَغْفِرْ لَهُ فَاسْتَغْفَرَ لَهُ.
وَفِي الْحَدِيثِ زِيَادَةٌ أُخْرَى أَنَّ بُرَيْدَةَ امْتَنَعَ مِنْ مُبَايَعَةِ أَبِي بِكْرٍ بَعْدَ وَفَاةِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَتَبِعَ عَلِيّاً لِأَجْلِ مَا كَانَ سَمِعَهُ مِنْ نَصِّ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم بِالْوَلَايَةِ بَعْدَهُ.
وَرَوَى مَسْعُودُ بْنُ نَاصِرٍ فِي صَحِيحِ السِّجِسْتَانِيِّ رِوَايَةَ بُرَيْدَةَ مِنْ عِدَّةِ طُرُقٍ وَفِي بَعْضِهَا زِيَادَاتٌ مُهِمَّاتٌ مِنْ ذَلِكَ أَنَّ بُرَيْدَةَ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لَمَّا سَمِعَ ذَمَّ عَلِيٍّ غَضِبَ غَضَباً لَمْ أَرَهُ غَضِبَ مِثْلَهُ قَطُّ إِلَّا يَوْمَ قُرَيْظَةَ وَالنَّضِيرِ فَنَظَرَ إِلَيَّ وَقَالَ يَا بُرَيْدَةُ إِنَّ عَلِيّاً وَلِيُّكُمْ بَعْدِي فَأَحِبَّ عَلِيّاً فَقُمْتُ وَمَا أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْهُ.
وَمِنْ ذَلِكَ زِيَادَةٌ أُخْرَى قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَطَاءٍ حَدَّثَ بِذَلِكَ حَرْبُ بْنُ سُوَيْدِ بْنِ غَفَلَةَ فَقَالَ كَتَمَكَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُرَيْدَةَ بَعْضَ الْحَدِيثِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَالَ أَ نَافَقْتَ بَعْدِي يَا بُرَيْدَةُ.
وَمِنْ ذَلِكَ زِيَادَةٌ أَيْضاً مَعْنَاهَا أَنَّ خَالِدَ بْنَ الْوَلِيدِ أَمَرَ بُرَيْدَةَ فَأَخَذَ كِتَابَهُ يَقْرَأُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَيَقَعُ فِي عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ يَا بُرَيْدَةُ مَا هَذَا كِتَابُهُ يَقْرَأُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَيَقَعُ فِي عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ بُرَيْدَةُ فَجَعَلْتُ أَقْرَأُ وَأَذْكُرُ عَلِيّاً ع فَتَغَيَّرَ وَجْهُ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ يَا بُرَيْدَةُ وَيْحَكَ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّكُمْ بَعْدِي.
[10]. الاحتجاج، ج1، ص80: عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ: أَتَيْتُ عَلِيّاً علیه السلام وَهُوَ يُغَسِّلُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَقَدْ كَانَ أَوْصَى أَنْ لَا يُغَسِّلَهُ غَيْرُ عَلِيٍّ علیه السلام وَأَخْبَرَ أَنَّهُ لَا يُرِيدُ أَنْ يُقَلِّبَ مِنْهُ عُضْواً إِلَّا قُلِّبَ لَهُ وَقَدْ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام لِرَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مَنْ يُعِينُنِي عَلَى غُسْلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ جَبْرَئِيلُ فَلَمَّا غَسَّلَهُ وَكَفَّنَهُ أَدْخَلَنِي وَأَدْخَلَ أَبَا ذَرٍّ وَالْمِقْدَادَ وَفَاطِمَةَ وَحَسَناً وَحُسَيْناً علیهم السلام فَتَقَدَّمَ وَصَفَفْنَا خَلْفَهُ فَصَلَّى عَلَيْهِ وَعَائِشَةُ فِي الْحُجْرَةِ لَا تَعْلَمُ قَدْ أَخَذَ جَبْرَئِيلُ بِبَصَرِهَا ثُمَّ أَدْخَلَ عَشَرَةً مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَعَشَرَةً مِنَ الْأَنْصَارِ فَيُصَلُّونَ وَيَخْرُجُونَ حَتَّى لَمْ يَبْقَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ إِلَّا صَلَّى عَلَيْهِ وَقُلْتُ لِعَلِيٍّ علیه السلام حِينَ يُغَسِّلُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِنَّ الْقَوْمَ فَعَلُوا كَذَا وَكَذَا وَإِنَّ أَبَا بَكْرٍ السَّاعَةَ لَعَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَمَا يَرْضَى النَّاسُ أَنْ يُبَايِعُوا لَهُ بِيَدٍ وَاحِدَةٍ إِنَّهُمْ لَيُبَايِعُونَ بِيَدَيْهِ جَمِيعاً يَمِيناً وَشِمَالاً فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام يَا سَلْمَانُ فَهَلْ تَدْرِي مَنْ أَوَّلُ مَنْ يُبَايِعُهُ عَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم؟ فَقُلْتُ لَا إِلَّا أَنِّي قَدْ رَأَيْتُهُ فِي ظُلَّةِ بَنِي سَاعِدَةَ حِينَ خَصَمَتِ الْأَنْصَارُ وَكَانَ أَوَّلَ مَنْ بَايَعَهُ بَشِيرُ بْنُ سَعْدٍ ثُمَّ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ ثُمَّ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ ثُمَّ سَالِمٌ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَمُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ قَالَ لَسْتُ أَسْأَلُكَ عَنْ هَذَا وَلَكِنْ تَدْرِي مَنْ أَوَّلُ مَنْ بَايَعَهُ حِينَ صَعِدَ مِنْبَرَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم؟ قُلْتُ لَا وَلَكِنِّي رَأَيْتُ شَيْخاً كَبِيراً مُتَوَكِّئاً عَلَى عَصَاهُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ سَجَّادَةٌ شَدِيدُ التَّشْمِيرِ وَهُوَ يَبْكِي وَيَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُمِتْنِي وَلَمْ يُخْرِجْنِي مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى رَأَيْتُكَ فِي هَذَا الْمَكَانِ ابْسُطْ يَدَكَ أُبَايِعْكَ فَبَسَطَ يَدَهُ فَبَايَعَهُ ثُمَّ نَزَلَ فَخَرَجَ مِنَ الْمَسْجِدِ فَقَالَ لِي عَلِيٌّ علیه السلام يَا سَلْمَانُ وَهَلْ تَدْرِي مَنْ هُوَ؟ قُلْتُ لَا وَلَكِنِّي سَاءَتْنِي مَقَالَتُهُ كَأَنَّهُ شَامِتٌ بِمَوْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَالَ عَلِيٌّ إِنَّ ذَلِكَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ أَنَّ إِبْلِيسَ وَرُؤَسَاءَ أَصْحَابِهِ شَهِدُوا نَصْبَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِيَّايَ بِغَدِيرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى فَأَخْبَرَهُمْ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ فَأَتَاهُ أَبَالِسَةٌ وَمَرَدَةُ أَصْحَابِهِ فَقَالُوا إِنَّ هَذِهِ أُمَّةٌ مَرْحُومَةٌ مَعْصُومَةٌ وَمَا لَنَا وَلَا لَكَ عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ قَدْ عَلِمُوا إِمَامَهُمْ وَمَفْزَعَهُمْ بَعْدَ نَبِيِّهِمْ فَانْطَلَقَ إِبْلِيسُ كَئِيباً حَزِيناً فَأَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنْ لَوْ قَدْ قُبِضَ أَنَّ النَّاسَ سَيُبَايِعُونَ أَبَا بَكْرٍ فِي ظُلَّةِ بَنِي سَاعِدَةَ بَعْدَ أَنْ تُخَاصِمَهُمْ بِحَقِّكَ وَحُجَّتِكَ ثُمَّ يَأْتُونَ الْمَسْجِدَ فَيَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يُبَايِعُهُ عَلَى مِنْبَرِي إِبْلِيسُ فِي صُورَةِ شَيْخٍ كَبِيرٍ مُسْتَبْشِرٍ يَقُولُ كَذَا وَكَذَا ثُمَّ تَجْتَمِعُ شَيَاطِينُهُ وَأَبَالِسَتُهُ فَيَخِرُّ وَيَكْسَعُ ثُمَّ يَقُولُ كَذَا زَعَمْتُمْ أَنْ لَيْسَ لِي عَلَيْهِمْ سَبِيلٌ فَكَيْفَ رَأَيْتُمُونِي صَنَعْتُ بِهِمْ حِينَ تَرَكُوا أَمْرَ مَنْ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِطَاعَتِهِ وَأَمَرَهُمْ رَسُولُهُ، الخبر.
[11].كتاب سليم بن قيس، ج2، ص589:... فَلَمَّا تَخَوَّفَ أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَنْصُرَهُ النَّاسُ وَأَنْ يَمْنَعُوهُ بَادَرَهُمْ فَقَالَ لَهُ كُلُّ مَا قُلْتَ حَقٌّ قَدْ سَمِعْنَاهُ بِآذَانِنَا وَعَرَفْنَاهُ وَوَعَتْهُ قُلُوبُنَا وَلَكِنْ قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ: بَعْدَ هَذَا إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اصْطَفَانَا اللَّهُ وَأَكْرَمَنَا وَاخْتَارَ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْمَعَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ النُّبُوَّةَ وَالْخِلَافَةَ فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام هَلْ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم شَهِدَ هَذَا مَعَكَ فَقَالَ عُمَرُ صَدَقَ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ سَمِعْتُهُ مِنْهُ كَمَا قَالَ وَقَالَ أَبُو عُبَيْدَةَ وَسَالِمٌ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَمُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ صَدَقَ قَدْ سَمِعْنَا ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَقَالَ لَهُمْ عَلِيٌّ علیه السلام لَقَدْ وَفَيْتُمْ بِصَحِيفَتِكُمُ الْمَلْعُونَةِ الَّتِي تَعَاقَدْتُمْ عَلَيْهَا فِي الْكَعْبَةِ إِنْ قَتَلَ اللَّهُ مُحَمَّداً أَوْ مَاتَ لَتَزْوُنَ هَذَا الْأَمْرَ عَنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ فَمَا عِلْمُكَ بِذَلِكَ مَا أَطْلَعْنَاكَ عَلَيْهَا فَقَالَ علیه السلام أَنْتَ يَا زُبَيْرُ وَأَنْتَ يَا سَلْمَانُ وَأَنْتَ يَا أَبَا ذَرٍّ وَأَنْتَ يَا مِقْدَادُ أَسْأَلُكُمْ بِاللَّهِ وَبِالْإِسْلَامِ أَ مَا سَمِعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ: ذَلِكَ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ إِنَّ فُلَاناً وَفُلَاناً حَتَّى عَدَّ هَؤُلَاءِ الْخَمْسَةَ قَدْ كَتَبُوا بَيْنَهُمْ كِتَاباً وَتَعَاهَدُوا فِيهِ وَتَعَاقَدُوا أَيْمَاناً عَلَى مَا صَنَعُوا إِنْ قُتِلْتُ أَوْ مِتُ فَقَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَدْ سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَقُولُ: ذَلِكَ لَكَ إِنَّهُمْ قَدْ تَعَاهَدُوا وَتَعَاقَدُوا عَلَى مَا صَنَعُوا وَكَتَبُوا بَيْنَهُمْ كِتَاباً إِنْ قُتِلْتُ أَوْ مِتُّ أَنْ يَتَظَاهَرُوا عَلَيْكَ وَأَنْ يَزْوُوا عَنْكَ هَذَا يَا عَلِيُّ قُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَأْمُرُنِي إِذَا كَانَ ذَلِكَ أَنْ أَفْعَلَ فَقَالَ لَكَ إِنْ وَجَدْتَ عَلَيْهِمْ أَعْوَاناً فَجَاهِدْهُمْ وَنَابِذْهُمْ وَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَبَايِعْ وَاحْقِنْ دَمَكَ فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام أَمَا وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ أُولَئِكَ الْأَرْبَعِينَ رَجُلاً الَّذِينَ بَايَعُونِي وَفَوْا لِي لَجَاهَدْتُكُمْ فِي اللَّهِ وَلَكِنْ أَمَا وَاللَّهِ لَا يَنَالُهَا أَحَدٌ مِنْ عَقِبِكُمَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، الخبر.
[12]. النساء: 51.
[13]. النساء: 51.
[14]. النساء: 52 و53.
[15]. بصائر الدرجات، ج1، ص34، ح3.
[16]. النساء: 60.
[17]. النساء: 60.
[18]. الكافي، ج7، ص411، ح2.
[19]. النساء: 76.
[20]. تفسير العيّاشي، ج2، ص223، ح8: عَنْ حَرِيزٍ، عَمَّنْ ذَكَرَهُ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ: وَقالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ، قَالَ: هُوَ الثَّانِي، وَلَيْسَ فِي الْقُرْآنِ شَيْءٌ وَ(قالَ الشَّيْطانُ) إِلَّا وَهُوَ الثَّانِي.
[21]. المائدة: 60.
[22]. النحل: 36.
[23]. الأعراف: 58.
[24]. مناقب آل أبي طالب، ج4، ص67: مَحَاسِنِ الْبَرْقِيِ قَالَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ لِلْحُسَيْنِ علیه السلام يَا ابْنَ عَلِيٍّ مَا بَالُ أَوْلَادِنَا أَكْثَرُ مِنْ أَوْلَادِكُمْ فَقَالَ علیه السلام: بُغَاثُ الطَّيْرِ أَكْثَرُهَا فِرَاخاً * وَأُمَّ الصَّقْرِ مِقْلَاةٌ نَزُورٌ. فَقَالَ مَا بَالُ الشَّيْبِ إِلَى شَوَارِبِنَا أَسْرَعُ مِنْهُ فِي شَوَارِبِكُمْ فَقَالَ علیه السلام إِنَّ نِسَاءَكُمْ نِسَاءٌ بَخِرَةٌ فَإِذَا دَنَا أَحَدُكُمْ مِنْ امْرَأَتِهِ نَكَهَتْ فِي وَجْهِهِ فَيَشِيبُ مِنْهُ شَارِبُهُ فَقَالَ مَا بَالُ لِحَاكُمْ أَوْفَرُ مِنْ لِحَانَا فَقَالَ علیه السلام وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً فَقَالَ مُعَاوِيَةُ بِحَقِّي عَلَيْكَ إِلَّا سَكَتَّ فَإِنَّهُ ابْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ علیه السلام: إِنْ عَادَتِ الْعَقْرَبُ عُدْنَا لَهَا * وَكَانَتِ النَّعْلُ لَهَا حَاضِرَةً. قَدْ عَلِمَ الْعَقْرَبُ وَاسْتَيْقَنَتْ * أَنْ لَا لَهَا دُنْيَا وَلَا آخِرَة.
[25]. الزمر: 17.
[26]. ثواب الأعمال، ص207: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: ... .
معاني الأخبار، ص365، ح1: عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: لَيْسَ النَّاصِبُ مَنْ نَصَبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لِأَنَّكَ لَا تَجِدُ أَحَداً يَقُولُ أَنَا أُبْغِضُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ لَكِنَّ النَّاصِبَ مَنْ نَصَبَ لَكُمْ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّكُمْ تَتَوَلَّوْنَا أَوْ تَتَبَرَّءُونَ مِنْ أَعْدَائِنَا. وَ قَالَ علیه السلام: مَنْ أَشْبَعَ عَدُوّاً لَنَا فَقَدْ قَتَلَ وَلِيّاً لَنَا.
[27]. الفتوحات المكية، ج4، ص278: اعلم أن الشياطين قسمان: قسم معنوي، وقسم حسى، ثم القسم الحسي، من ذلك، على قسمين: شيطانى إنسي، وشيطاني جنى. يقول الله: (شَياطِينَ الإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَلَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوه ُ فَذَرْهُمْ وَما يَفْتَرُونَ) فجعلهم أهل افتراء على الله. وحدث فيما بينهما، في الإنسان، شيطان معنوي. وذلك أن شيطان الجن والإنس، إذا ألقى من ألقى منهم في قلب الإنسان أمرا ما يبعده عن الله به، فقد يلقى أمرا خاصا، وهو خصوص مسألة بعينها، وقد يلقى أمرا عاما ويتركه. فإن كان أمرا عاما، فتح له في ذلك طريقا إلى أمور لا يفطن لها الجنى ولا الانسي، تتفقه فيه النفس، وتستنبط من تلك الشبه أمورا، إذا تكلم بها تعلم منه إبليس الغواية! فتلك الوجوه التي تنفتح له في ذلك الأسلوب العام، الذي ألقاه إليه أولا شيطان الانس أو شيطان الجن، تسمى الشياطين المعنوية. لأن كل واحد من شياطين الإنس والجن يجهلون ذلك، وما قصدوه على التعيين. وإنما أرادوا، بالقصد الأول، فتح هذا الباب عليه. لأنهم علموا أن في قوته وفطنته أن يدقق النظر فيه، فينقدح له من المعاني المهلكة ما لا يقدر على ردها. وسبب ذلك، الأصل الأول: فإنه اتخذه أصلا صحيحا، وعول عليه، فلا يزال التفقه فيه يسرقه حتى خرج به عن ذلك الأصل.
مداخل الشيطان في نفوس العالم: الغلو في حب آل البيت، وعلى هذا جرى أهل البدع والأهواء. فان الشياطين ألقت إليهم أصلا صحيحا لا يشكون فيه، ثم طرأت عليهم التلبيسات من عدم الفهم حتى ضلوا. فينسب ذلك إلى الشيطان بحكم الأصل. ولو علموا أن الشيطان، في تلك المسائل، تلميذ له (أي لصاحب البدعة والهوى)، يتعلم منه! وأكثر ما ظهر ذلك في « الشيعة »، ولا سيما في «الامامية» منهم. فدخلت عليهم شياطين الجن، أولا، بحب « أهل البيت » واستفراغ الحب فيهم. ورأوا أن ذلك من أسنى القربات إلى الله. وكذلك هو لو وقفوا، ولا يزيدون عليه. إلا أنهم تعدوا من حب « أهل البيت » إلى طريقين. منهم من تعدى إلى بغض الصحابة وسبهم، حيث لم يقدموهم، وتخيلوا أن «أهل البيت» أولى بهذه المناصب الدنيوية، فكان منهم ما قد عرف واستفاض. وطائفة زادت، إلى سب الصحابة، القدح في رسول الله وفي جبريل وفي الله حيث لم ينصوا على رتبتهم وتقديمهم في الخلافة للناس، حتى أنشد بعضهم: من كان من بعث الأمين أمينا وهذا، كله، واقع من أصل صحيح - وهو حب أهل البيت - أنتج، في نظرهم، فاسدا. فضلوا. وأضلوا. فانظر ما أدى إليه الغلو في الدين: أخرجهم عن الحد، فانعكس أمرهم إلى الضد! قال تعالى: (يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا من قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيراً وَضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ.
[28]. تاريخ مدينة دمشق، ج30، ص307: عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ اَلْأَصْبَهَانِيِّ قَالَ: ... .