شرح دعای صنمی قریش - جلسه 13

از شجره طوبی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

شرح دعای صنمی قریش

جلسه: 13

أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین

ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین


اصالت و رهبری قریش در ظلم بر اهل بیت علیهم السلام

در جلسات گذشته عرض کردیم؛ امیر المؤمنین علیه السلام هر چهار مطلبی که در این دعای شریف در حق جبت و طاغوت فرموده به قریش نسبت داده و فرمودند: «اللَّهُمَّ الْعَنْ صَنَمَيْ قُرَيْشٍ وَجِبْتَيْهَا وَطَاغُوتَيْهَا وَإِفْكَيْهَا»، و دلیل اینکه این چهار مطلب به قریش نسبت داده شده این است که آن دو نفر قریشی بوده‏اند و در نتیجه قریش در صنم، جبت، طاغوت و افک متبوع و تابع، اصل و فرع است.

در همین زمینه یعنی در رابطه با قریش از طريق شیعه و غیر شیعه روایاتی وارد شده و اهل بیت علیهم السلام در مورد رهبری اوّلی و دوّمی که صنم، جبت، طاغوت و افک هستند در قریش و چگونگی آن مطالبی را فرموده‏اند و همچنین بیان کرده‏اند که قریش موجب بزرگی آنها شده و باعث شدند تا قدرت پیدا کنند و رهبری را به دست گیرند و قریش علّت اصلی مخالفت آنها با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شد.

چند مورد از این روایات در گذشته بیان و ترجمه شد و تعدادی دیگر از این روایات را در آینده مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد، علّت اهتمام زیاد برای بررسی این دسته از روایات این است که در کتب فارسی بطور معمول مورد بررسی قرار نگرفته و در کتب عربی نیز بطور محدودی وجود دارد، بطور کلّی هیچ نویسنده و محقّقی این روایات را به صورت منسجم و منظّم در هیچ کتاب فارسی یا عربی جمع آوری نکرده است.

به همین خاطر اگر برای این دسته از احادیث که بسیار است وقت بیشتری قرار دهیم؛ فایده بسیاری دارد و موجب این می‏شود که هرکس به روایاتی که خوانده می‏شود مراجعه کند، بیابد که قریش در دشمنی با اهل بیت علیهم السلام و پایه ریزی ظلم و ستم به آن بزرگواران چگونه اصالت دارد و علّت اصلی است و همچنین بفهمد که قريش چگونه در برابر توحید خداوند و رسالت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم قرار گرفته است.

ادامه ظلم قریش بر اهل بیت علیهم السلام تا ظهور امام عصر علیه السلام

و به این نتیجه برسد که بطور کلّی، تمام خباثت‏ها و مخالفت‏ها از طریق قریش رخ داده و خواهد داد و فعالیّت و رهبری قريش در ظلم و ستم بر اهل بیت علیهم السلام تا به امروز نیز ادامه دارد و بعد از این نیز ادامه خواهد داشت تا زمانی که حضرت حجّت} قیام کنند و به سلطنت آنها خاتمه دهند.

بنی امیّه و بنی عبّاس؛ دو گروه بزرگ در برابر امام عصر علیه السلام در زمان ظهور

در احادیثی از اهل بیت علیهم السلام آمده که فرموده‏اند: هنگامی که حضرت حجّت} قیام می‏کنند دو گروه بزرگ در برابر ایشان قرار می‏گیرند:

گروه اوّل: اهل شامات یعنی گروه سفیانی که از بنی امیّه است[1] و یکی از علامت‏های حتمی ظهور به حساب می‏آید[2]، ائمّه اطهار علیهم السلام در احادیث فراوانی تأکید کرده‏اند که سفیانی از بنی امیّه است، و ابتدای جنگش نیز بخاطر حمایت از آل محمّد علیهم السلام است و مدّعی است که آنها پسر عموهایش هستند که جریان‏هایش مفصّل است، پس گروه سفیانی یکی از گروه‏های بزرگی است که بزرگ‏ترین جنگ زمان ظهور را با حضرت حجّت} به راه می‏اندازد[3].

گروه دوّم؛ گروه بنی عبّاس است که در مکّه ساکن هستند و در احادیث فرموده‏اند؛ حکومت مکّه، مدینه و اطرافشان به دست بنی عبّاس است[4] که یا بطور واقعی از نسل بنی عبّاس هستند و به عبّاس عموی رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم می‏رسند و یا به دلیل اینکه راه و روششان همانند بنی عبّاس است به بنی عبّاس معروف شده‏اند که بحث از این مسائل را باید در مسألۀ ظهور حضرت حجّت} و مقدّمات و علائم ظهور ایشان مورد بررسی قرار داد.

بطور خلاصه باید عرض کنیم؛ زمانی که حضرت حجّت} تشریف آورند نیز به همین شکل خواهد بود، زیرا در آن زمان نیز بنی امیّه و بنی عبّاس وجود دارند و با ایشان به مخالفت و دشمنی می‏پردازند، این مخالفت و دشمنی آنها ریشه در زمان رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام دارد که بطور رسمی حدود هفتصد سال دارای مقام ریاست و خلافت بودند و هرگونه ظلمی را در حق آن بزرگواران و پیروانشان و سادات روا می‏داشتند، بعد از شهادت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم اهانت‏ها و بی‏احترامی‏ها را به حدّ اعلى رساندند و در حق اهل بیت علیهم السلام از هیچ ظلمی فروگذار نکردند.

سخنان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در ظلم قریش به اهل بیت علیهم السلام

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم قبل از شهادتشان، امیر المؤمنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم السلام را جمع کردند و فرمودند: فتنه‏های زیادی رخ خواهد داد و بی‏حرمتی‏های فراوانی در حق شما خواهد شد و بسیار مورد اذیّت قرار خواهید گرفت و حضرت زهرا سلام الله علیها شهید خواهد شد، بطور خلاصه رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم تمام مطالبی که در آینده رخ می‏داد را به آنها تذكّر دادند و از آنها پرسیدند که چه خواهید کرد؟ آن بزرگواران عرض کردند: برای اینکه امر خداوند متعال جاری شود صبر خواهیم نمود[5].

صبر امیر المؤمنین علیه السلام بر ظلم و ستم قریش به اهل بیت علیهم السلام

و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به امیر المؤمنین علیه السلام سفارش کردند که اگر یاور یافتی بپا خیز و حقّت را بگیر و اگر نیافتی صبر کن[6] و این مطلب باعث شد تا دشمنان آن بزرگوار اطمینان حاصل کنند که ایشان حرکتی نخواهد نمود و با آنها نخواهد جنگید و صبر پیشه خواهد کرد[7].

ظلم و ستم اوّلی و دوّمی و قریش از روز شهادت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به اهل بیت علیهم السلام

به همین خاطر از اوّلین روزی که رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم به شهادت رسیدند و در حالی که جسم مطهّر ایشان به خاک سپرده نشده بود، شروع به ظلم و ستم و اهانت و بی‏حرمتی به زهرای مرضیه سلام الله علیها کردند و در اندک زمانی امر به جایی رسید که هرقدر می‏گذشت، امر مشکل‏تر می‏شد، تا اواخر حکومت معاويه لعنة الله علیه، بعد از اینکه امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه ملحد علیه آلاف النقمة والعذاب صلح کردند، معاویه در چند سال باقیمانده از حکومتش حکومتی بدون معارض و مانع و یک دست را به دست آورده بود.

دو سنّت و روش الحادی کفری معاویه در حکومت خود

معاویه بخاطر حکومتی که برای خود فراهم کرده بود دو عمل الحادی کفری جاهلی که هنوز بين عمری‏ها شهرت دارد را انجام داد که این دو عمل کفری و نفاقی به اندازه‏ای شهرت گرفته و جنبه دینی پیدا کرده و بگونه‏ای شده که آنچنان جنبۀ قرآنی و طرفداری از رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم به خود گرفته که همه طرفداران خلافت غاصبه و سردمداران ضدّیّت و مخالفت با امیر المؤمنین علیه السلام را سوی خود کشانده و آن دو را از زیربناهای مکتب ضلالت و خود گرفته‏اند و ترکش‏های آن بعض نویسندگان پیرو ولایت اهل بیت علیهم السلام را هم گرفته که در نوشتارهای خود از آن یاد می‏کنند.

عمل کفری اوّل معاویه؛ اجماع مسلمانان در برابر ولایت

اوّل: اجماع، معاویه نام سالی را که در آن صلح میان امام حسن مجتبی علیه السلام و او رخ داد را عام الجماعه نامید[8]، بدین معنا که همگان در این سال بر خلافت و ریاست معاویه متّفق شدند، پس معاویه بود که اجماع را بنیان نهاد، این عمل او در بین عمری‏ها بسیار قوی شد. البته لازم به ذکر است که اصل اجماع از زمان ابابکر و عمر شروع شده بود[9]، امّا معاویه به آن استحکام بخشید تا جایی که سال صلحش را عام الجماعه نامید و در حال حاضر نیز عمری‏ها خود را اهل جماعت می‏دانند و باید توجّه داشته باشید که اهل جماعت به معنای اهل توحید، رسالت و ولایت اهل بیت علیهم السلام نیست بلکه به معنای جماعتی است که قریشی‏های ضد ولایت که اوّلی و دوّمی و هم نفاقانشان بودند پايه گذاری نمودند و بنی امیّه آن را در میان مسلمانان تا توانستند رونق دادند و استوارش کردند، چرا که حکومت و خلافت بطور کامل به دست بنی امیّه افتاد و اهل بیت علیهم السلام خود را از حکومت و خلافت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم کنار کشیدند، پس اوّلین کاری که معاویه انجام داد این بود که اجماع را پایه ریزی نمود و قدرت بسیاری بدان بخشید.

دوّمین کار کفری الحادی معاویه؛ بی‏حرمتی و اهانت به امیر المؤمنین علیه السلام

دوّم: سنّت بی‏حرمتی به امیر المؤمنین علیه السلام. معاويه افرادی را به تهدید یا تطميع مأمور این کار نمود. او گروهی را تطمیع نمود و برای هرکس که این کار را انجام دهد و هر امام جمعه‏ای که در شهرش اینگونه عمل کند، جایزه‏ای تعيين نمود و همچنین برای هرکسی که از این کار حمایت کند و به انجامش مداومت داشته باشد نیز جایزه‏ای قرار داد.

از طرف دیگر برای گروهی که تطمیع نمی‏شدند رو به تهدید آورد و اعلام نمود که هرکس از انجام این کار سر باز زند خودش، خانواده‏اش و اموالش در امان نیستند و از بیت المال خرجی سالیانه‏ای را دریافت نخواهند کرد[10].

پس دوّمین سنّتی که معاویه قرار داد؛ سنّت بی‏حرمتی به امیر المؤمنین علیه السلام و لعن آن بزرگوار بود، به همین خاطر آن حضرت در بعضی از فرمایشاتشان می‏فرمایند: بعد از من شما مجبور می‏شوید مرا لعن کرده و از من تبرّی جویید، پس مرا لعن کرده ولی تبرّی نجویید زیرا که من بر سنّت و دین حنیف رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم هستم[11].

دشمنی قریش با بنی هاشم قبل از اسلام و بعد از آن

معاویه اسم این دو عمل را اجماع و سنّت نامید که همان طرفداری از اجماع صحابه نفاقی و قریش الحادی در مقابل بنی هاشم بود، قریش همانطوری که قبل از اسلام بر ضد بنی هاشم بودند، بعد از اسلام نیز بر ضد ایشان با یکدیگر متّحد شده بودند و تمام قریش در یک سمت و بنی هاشم در سمتی دیگر بود، زیرا بنی هاشم در زمان جاهلیّت نیز دارای موقعیّت و مقام بودند، قریش به همین خاطر به صورت جمعی با هم بر ضد بنی هاشم متّحد شده بودند و قصد بر اندازی ایشان را داشتند، امّا حکمت خدای متعال به چیز دیگری تعلّق یافته بود که در روایات فراوانی بیان شده و به اشکال گوناگونی از رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل شده که ایشان فرمودند: خداوند متعال انسان‏ها را تقسیم کرد و از بین آنها عرب را که از دیگران برتر بود انتخاب کرد و اعراب را نیز به دو گروه قریش و غير قريش تقسیم کرد و قریش را که از غيرش برتر بود برگزید، و قریش را نیز به بنی هاشم و غير بنی هاشم تقسیم کرد و از بین آنها بنی هاشم را که از غيرش برتری داشت برگزید، و از بنی هاشم من را از حضرت عبدالله علیه السلام و امیر المؤمنین علیه السلام را از حضرت ابوطالب علیه السلام برگزید.[12]

به همین خاطر است که قریش در همه چیز اصل هستند؛ هم در تمام حقایق عالم و درستی‏ها اصلند و هم در تمام مفسده‏های عالم، تمام انوار و درستی‏های عالم از بنی هاشم است که اصلش رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام است، و تمام مفسده‏های عالم نیز از قریشی است که مخالف رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام گشتند.

سنّت قرار دادن معاویه بی‏حرمتی به امیر المؤمنین علیه السلام را

پس بعد از شهادت امیر المؤمنین علیه السلام و زمانی که امام حسن علیه السلام نيز قدرتشان تحلیل رفت و معاویه خليفه شد و قدرت گرفت؛ اهانت و بی‏حرمتی و... به امیر المؤمنین علیه السلام را لازم و از سنّت دانست و این معنای حقیقی سنّت بين عمری‏ها شد که وقتی خود را اهل سنّت می‏خواندند، به معنای این بود که به سنّت معاویه پایبند هستند؛ یعنی بر خود لازم می‏دیدند که از قریشی‏های معاند، مخالف و ضدّ توحید و دین الهی در برابر بنی هاشم و از بنی امیّه و بنی عبّاس در برابر رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم، امیر المؤمنین و اهل بیت علیهم السلام طرفداری کنند، لعن کردن امیر المؤمنین علیه السلام به قدری اوج گرفته بود که اگر کسی در یکی از نماز جمعه‏ها به آن بزرگوار لعن نمی‏فرستاد؛ مورد اعتراض قرار می‏گرفت و دیگران به او می‏گفتند: (قد تركت السنّة)[13].

و به همین خاطر هنگامی که عمر بن عبد العزيز با اهانت به امیر المؤمنین علیه السلام مخالفت کرد و از این کار جلوگیری نمود، بنی امیّه با یکدیگر متّحد شدند و اعتراض کردند و مدّعی شدند که او سنّت را ترک کرده و گفتند: سنّتی که پدران و طرفداران ما همگی بر آن متّحد بودند، بیزاری از علی بن ابیطالب علیه السلام و اهانت به او بود و شما این سنّت را تعطیل نموده‏ای، به همین خاطر بود که با مرگ عمر بن عبد العزيز این سنّت دوباره برپا شد.

پس مشاهده می‏کنید که کار را به کجا کشاندند که بر سر منبرها، بازارها و کوچه‏ها به امیر المؤمنین علیه السلام بی‏احترامی و اهانت می‏شد[14] حتّی کار به جایی رسید که نقل کرده‏اند: یکی از امام جمعه‏های آن زمان در خطبۀ نماز جمعه، اهانت کردن به امیر المؤمنین علیه السلام را فراموش کرد و به همین خاطر نذر کرد که بخاطر یک باری که فراموش کرده بود هزار دفعه این کار را انجام دهد[15].

اذیّت و آزار شیعیان بواسطه دشمنان اهل بیت علیهم السلام

امر به جایی رسیده بود که کسی نمی‏توانست اسمش را حسن، حسین و فاطمه قرار دهد، زیرا در این صورت او را دستگیر می‏کردند و مورد اذیّت و آزار قرار می‏دادند و سهمیه‏اش را از بیت المال قطع می‏نمودند[16]، برای همین فردی منفعت طلب دنیا دوست نزد خليفه اموی آمد و ادّعا کرد؛ پدر و مادرم به من ستم کرده‏اند، خليفه گفت: چه ستمی بر تو روا داشته‏اند؟ گفت: نام مرا على قرار داده‏اند[17]. می‏بینید که امر به کجا رسیده بود که قرار دادن نام علی بر خود را ستم می‏دیدند!

و سختی آن دوران به قدری بود که امام صادق علیه السلام می‏فرمودند: نامی از حضرت زهرا سلام الله علیها نبرید، زیرا دشمنان آن حضرت در حال حاضر زیاد هستند[18].

در همین مورد شخصی نقل کرده که خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و عرض کردم: یابن رسول الله امروز که از بازار در حال آمدن بودم بسیار ناراحت شدم، آن حضرت فرمودند: به چه علّت ناراحت شدی؟ عرض کردم: دیدم یکی از پاسبانان خلیفه در حال کشاندن و کتک زدن خانمی است و این خانم فریاد می‏زند و مسلمانان را به یاری می‏طلبد امّا هیچ کس به یاری او نمی‏آید، از شخصی پرسیدم: جرم این خانم چیست که اینگونه مورد مجازات واقع شده؟ گفت: پای این زن به زمین گیر کرد و افتاد، هنگامی که برخاست گفت: «لَعَنَ اللَّهُ ظَالِمِيكِ يَا فَاطِمَةُ» به همین خاطر او را به سمت زندان می‏برند، راوی نقل کرده وقتی این مطلب را گفتم؛ حضرت صادق علیه السلام آنقدر گریه کردند که محاسن آن حضرت و لباسی که پوشیده بودند و نمدی که زیر پای ایشان بود از اشک چشمان آن حضرت خیس شد، و بعد از آن امام صادق علیه السلام فرمودند: برخیز با همدیگر به مسجد رویم و برای آن خانم دعا کنیم[19].

پس موقعیّت آن روز بدین قدر سخت گشته بود و این حالت به همین شکل در طول تاریخ ادامه یافت و ائمّۀ اطهار علیهم السلام در مورد زمان نزدیکی ظهور حضرت حجّت} فرمودند؛ همین امور رخ خواهد داد و فرمودند؛ در آن هنگام به امیر المؤمنین علیه السلام اهانت می‏کنند و اگر شخصی نامش را حسن، حسین، فاطمه یا زینب گذارد؛ مورد اذیّت و آزار قرار می‏گیرد[20].

پس می‏بینید این وضعیّت از ابتدای اسلام تا ظهور حضرت حجّت} ادامه دارد، لذا مشخّص می‏شود که اصل دشمنی‏ها، اذيّت‏ها، آزار‏ها، قتل‏ها، عداوت‏ها، برابری‏ها و تمام دشمنی‏های با رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام از سوی قریش است، به همین خاطر است که امیر المؤمنین علیه السلام وقتی این دو ملعون را در این دعای شریف یاد کردند فرمودند: «اللَّهُمَّ الْعَنْ صَنَمَيْ قُرَيْش‏» و نفرمودند: (اللّهمّ العن فلان و فلان) و فرمودند: «وَجِبْتَيْهَا وَطَاغُوتَيْهَا وَإِفْكَيْهَا» و همه را منسوب به قریش کردند.


الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین

دریافت فایل (MP3) (PDF)


[1]. معاني الأخبار، ص346، ح1: عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّا وَآلُ أَبِي سُفْيَانَ أَهْلُ بَيْتَيْنِ تَعَادَيْنَا فِي اللَّهِ قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَقَالُوا كَذَبَ اللَّهُ قَاتَلَ أَبُو سُفْيَانَ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَقَاتَلَ مُعَاوِيَةُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَقَاتَلَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ علیه السلام وَالسُّفْيَانِيُ‏ يُقَاتِلُ‏ الْقَائِمَ‏ علیه السلام.

تفسير القمي، ج2، ص118: وَقَوْلُهُ‏ إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ‏ فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ تَخْضَعُ‏ رِقَابُهُمْ‏ يَعْنِي‏ بَنِي أُمَيَّةَ وَهِيَ الصَّيْحَةُ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ صَاحِبِ الْأَمْرِ.

كمال الدين وتمام النعمة، ج2، ص651، ح11: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ الْبَجَلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ اسْمِ السُّفْيَانِيِّ فَقَالَ وَمَا تَصْنَعُ بِاسْمِهِ إِذَا مَلَكَ كُوَرَ الشَّامِ‏ الْخَمْسَ‏ دِمَشْقَ وَحِمْصَ وَفِلَسْطِينَ وَالْأُرْدُنَّ وَقِنَّسْرِينَ فَتَوَقَّعُوا عِنْدَ ذَلِكَ الْفَرَجَ قُلْتُ يَمْلِكُ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ قَالَ لَا وَلَكِنْ يَمْلِكُ ثَمَانِيَةَ أَشْهُرٍ لَا يَزِيدُ يَوْماً.

كمال الدين وتمام النعمة، ج2، ص651، ح9: عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ أَبِي علیه السلام قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يَخْرُجُ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِسِ وَهُوَ رَجُلٌ رَبْعَةٌ وَحْشُ الْوَجْهِ ضَخْمُ‏ الْهَامَةِ بِوَجْهِهِ أَثَرُ جُدَرِيٍّ إِذَا رَأَيْتَهُ حَسِبْتَهُ أَعْوَرَ اسْمُهُ عُثْمَانُ وَأَبُوهُ عَنْبَسَةُ وَهُوَ مِنْ وُلْدِ أَبِي سُفْيَانَ حَتَّى يَأْتِيَ أَرْضاً ذَاتَ قَرَارٍ وَمَعِينٍ فَيَسْتَوِيَ عَلَى مِنْبَرِهَا.

[2]. كمال الدين وتمام النعمة، ج2، ص652، ح14: عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام كَانَ يَقُولُ إِنَّ خُرُوجَ السُّفْيَانِيِّ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ قَالَ لِي نَعَمْ وَاخْتِلَافُ وُلْدِ الْعَبَّاسِ‏ مِنَ‏ الْمَحْتُومِ‏ وَقَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَخُرُوجُ الْقَائِمِ علیه السلام مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لَهُ كَيْفَ يَكُونُ ذَلِكَ النِّدَاءُ قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَوَّلَ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِي عَلِيٍّ وَشِيعَتِهِ ثُمَّ يُنَادِي إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فِي آخِرِ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِي السُّفْيَانِيِّ وَشِيعَتِهِ فَيَرْتَابُ عِنْدَ ذَلِكَ الْمُبْطِلُونَ.

الغيبة (للنعماني)، ص264، ح26: عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِي لَا بُدَّ أَنْ يَكُونَ‏ مِنْ‏ قَبْلِ‏ قِيَامِ‏ الْقَائِمِ خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ وَخَسْفٌ بِالْبَيْدَاءِ وَقَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَالْمُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ.

[3]. إلزام الناصب، ج2، ص178: قَالَ أَمیرُ المُؤمنینَ علیه السلام في خُطْبَة البَیان:... فَقَامَتْ إِلَيْهِ جَمَاعَةٌ مِنْ أَهْلِ اَلْكُوفَةِ وَقَالُوا يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَا اِسْمُ هَذَا اَلسُّفْيَانِيِّ فَقَالَ علیه السلام اِسْمُهُ حرب بْنُ عَنْبَسَةَ بْنِ مُرَّةَ بْنِ كليب بْنِ سَاهِمَةَ بْنِ زَيْدِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ خَالِدٍ وهو مِنْ نَسْلِ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ بنِ أبي سُفْيَانَ مَلْعُونٌ في السَّماءِ وَالأَرضِ أَشَرُّ خَلْقِ اللَّهِ تَعالى وألْعَنُهُم جِدّاً وأكْثَرُهُم ظُلماً ثُمَّ إنَّهُ يَخرُجُ بِجَيْشِهِ ورِجَالُهُ وَخَيلُهُ في مِائَتَي أَلفِ مُقاتِلٍ فَيَسِيرُ حَتَّى يَنْزِلَ الْحِيرَةَ، ثُمَّ إنَّ المَهدِيَّ عَج يُقدِّمُ بِخَيْلِهِ ورِجَالِهِ وَجيشِهِ وَكَتائِبِهِ وجَبْرَائِيلُ عَن يَمِينِهِ وَمِيكَائِيلُ عَن شِمالِهِ والنَّصْرُ بَيْنَ يَدَيْهِ والنَّاسُ يَلحَقونَهُ في جَمِيعِ الآفاقِ حَتَّى يَأتِيَ أَوَّلَ الْحَيرَةِ قَريباً مِنَ السُّفيانيِّ وَيَغضَبُ لِغَضَبِ اللَّهِ سايراً مِنْ خَلْقِهِ حَتَّى الطُّيُورُ فِي السَّمَاءِ تَرْمِيهِم بِأَجْنِحَتِهَا وأَنَّ الجِبَالَ تَرْمِيهِم بِصُخُورِها وجَرَى بَيْنَ السُّفْيانِيِّ وبَيْنَ الْمَهْدِيِّ عَج حَرْبٌ عَظِيمٌ حَتَّى يَهْلِكَ جَمِيعُ عَسْكَرِ اَلسُّفْيَانِيِّ فَيَنْهَزِمُ وَمْعَهُ شِرذمة قَلِيلَةٌ مِنْ أَصْحَابِه فَيَلْحَقُهُ رَجُلٌ مِنْ أَنْصَارِ الْقَائِمِ اِسْمُهُ صِيَاحٌ وَمَعُهُ جَيشٌ فَيَستَأسِرُهُ فَيَأتي بهِ إلى المَهدِيِّ وَهُوَ يُصَلِّي اَلْعِشَاءَ الآخِرَةَ فَيُخَفِّفُ صَلاَتَهُ فَيَقُولُ السُّفْيانيُّ يا بْنَ اَلْعَمِّ اسْتَبْقِنِي أَكُونُ لَكَ عَوْناً فَيَقُولُ لِأَصْحَابِهِ مَا تَقُولُونَ فِيمَا يَقُولُ فَإِنِّي آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي لاَ أَفْعَلُ شَيْئاً حَتَّى تُرضُوهُ فَيَقُولونَ وَاللَّهِ مَا نَرْضَى حَتَّى تَقتُلَهُ لِأنَّهُ سَفكُ الدِّماءِ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ سَفكَها وأَنْتَ تُرِيدُ أن تَمُنَّ عَلَيْهِ بِالْحَيَاةِ فَيَقولُ لَهُم الْمَهْدِيُّ شَأْنَكُمْ وإيَّاهُ فَيَأْخُذُهُ جَمَاعَةٌ مِنهُم فيضجعُونه عَلَى شَاطِئِ اَلْهَجِيرِ تَحْتَ شَجَرَةٍ مدلاةٍ بِأَغْصَانِهَا فَيَذْبَحُونَهُ كَمَا يُذبَحُ الكَبشُ وَعَجَّلَ اللَّهُ بِرُوحِهِ إلى النَّارِ، الخبر.

[4]. كفاية المهتدي، ص577: أبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعْدٍ الْكَاتِبُ قَالَ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام قَد وَضَعَ بَنُو أُمَيَّةَ وبَنُو العَبَّاسِ سُيُوفَهُم عَلَيْنَا لِعِلَّتَيْنِ إِحْدَاهُمَا أَنَّهُمْ كَانُوا يعْلَمونَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْخِلافَةِ حَقٌ فَيَخافُونَ مِنِ ادِّعَائِنَا إيَّاها وتَسْتَقِرَّ فِي مَرْكَزِهَا وثَانِيهِمَا أنَّهُمْ قَدْ وَقَفُوا مِنَ الأَخْبارِ اَلْمُتَوَاتِرَةِ عَلَى أَنَّ زَوَالَ مُلْكِ الْجَبَابِرَةِ والظَّلْمَةِ عَلى يَدِ القائِمِ مِنَّا وَكّانُوا لا يَشُكُّونَ أَنَّهُمْ مِنَ الْجَبَابِرَةِ والظَّلَمَةِ فَسَعَوْا فِي قَتْلِ أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وإِبَادَةِ نَسْلِهِ طَمَعاً مِنْهُمْ فِي اَلْوُصُولِ إِلَى منع تولُّدِ اَلْقَائِمِ علیه السلام أَوْ قَتْلِهِ فَأَبَى اَللَّهُ أَن يَكشِفَ أَمْرَهُ لِوَاحِدٍ مِنهُم إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ ولَوْ كَرِهَ المُشْرِكُونَ.

الأصول الستة عشر، ص248، ح112: عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ، قَالَ: قَالَ لِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ علیه السلام: يَا جَابِرُ! إِنَّ لِبَنِي الْعَبَّاسِ رَايَةً وَلِغَيْرِهِمْ‏ رَايَاتٍ‏، فَإِيَّاكَ ثُمَّ إِيَّاكَ ثُمَّ إِيَّاك ثَلَاثاً حَتَّى تَرَى رَجُلاً مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ يُبَايَعُ لَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَالْمَقَامِ، مَعَهُ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ وَمِغْفَرُ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَدِرْعُ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَسَيْفُ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم.

الغيبة (للنعماني)، ص303، ح11: عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا علیه السلام أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّهُمْ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ السُّفْيَانِيَّ يَقُومُ وَقَدْ ذَهَبَ سُلْطَانُ بَنِي الْعَبَّاسِ فَقَالَ كَذَبُوا إِنَّهُ‏ لَيَقُومُ‏ وَإِنَّ سُلْطَانَهُمْ لَقَائِمٌ.

الغيبة (للنعماني)، ص203، ح9: عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: زَامَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ علیه السلام بَيْنَ مَكَّةَ وَالْمَدِينَةِ فَقَالَ لِي يَوْماً يَا عَلِيُّ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ خَرَجُوا عَلَى بَنِي الْعَبَّاسِ لَسُقِيَتِ الْأَرْضُ بِدِمَائِهِمْ حَتَّى يَخْرُجَ السُّفْيَانِيُّ قُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي أَمْرُهُ مِنَ الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ ثُمَّ أَطْرَقَ هُنَيْئَةً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَقَالَ مُلْكُ بَنِي الْعَبَّاسِ مَكْرٌ وَخَدْعٌ يَذْهَبُ حَتَّى يُقَالَ لَمْ يَبْقَ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ ثُمَ‏ يَتَجَدَّدُ حَتَّى‏ يُقَالَ مَا مَرَّ بِهِ‏ شَيْ‏ءٌ.

[5]. الأمالي (للصدوق)، ص112، ح2: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم كَانَ جَالِساً ذَاتَ يَوْمٍ إِذْ أَقْبَلَ الْحَسَنُ علیه السلام فَلَمَّا رَآهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا بُنَيَّ فَمَا زَالَ يُدْنِيهِ‏ حَتَّى‏ أَجْلَسَهُ‏ عَلَى فَخِذِهِ الْيُمْنَى ثُمَّ أَقْبَلَ الْحُسَيْنُ علیه السلام فَلَمَّا رَآهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا بُنَيَّ فَمَا زَالَ يُدْنِيهِ‏ حَتَّى‏ أَجْلَسَهُ‏ عَلَى فَخِذِهِ الْيُسْرَى ثُمَّ أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها فَلَمَّا رَآهَا بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا بُنَيَّةِ فَأَجْلَسَهَا بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَلَمَّا رَآهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا أَخِي فَمَا زَالَ يُدْنِيهِ‏ حَتَّى‏ أَجْلَسَهُ‏ إِلَى جَنْبِهِ الْأَيْمَنِ فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا تَرَى وَاحِداً مِنْ هَؤُلَاءِ إِلَّا بَكَيْتَ أَ وَمَا فِيهِمْ مَنْ‏ تُسَرُّ بِرُؤْيَتِهِ فَقَالَ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَالَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَاصْطَفَانِي عَلَى جَمِيعِ الْبَرِيَّةِ إِنِّي وَإِيَّاهُمْ لَأَكْرَمُ الْخَلْقِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَمَا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ نَسَمَةٌ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْهُمْ أَمَّا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام فَإِنَّهُ أَخِي وَشَقِيقِي وَصَاحِبُ الْأَمْرِ بَعْدِي وَصَاحِبُ لِوَائِي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَصَاحِبُ حَوْضِي وَشَفَاعَتِي وَهُوَ مَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَإِمَامُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَقَائِدُ كُلِّ تَقِيٍّ وَهُوَ وَصِيِّي وَخَلِيفَتِي عَلَى أَهْلِي وَأُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَبَعْدَ مَوْتِي مُحِبُّهُ مُحِبِّي وَمُبْغِضُهُ مُبْغِضِي وَبِوَلَايَتِهِ صَارَتْ أُمَّتِي مَرْحُومَةً وَبِعَدَاوَتِهِ صَارَتِ الْمُخَالَفَةُ لَهُ مِنْهَا مَلْعُونَةً وَإِنِّي بَكَيْتُ حِينَ أَقْبَلَ لِأَنِّي ذَكَرْتُ غَدْرَ الْأُمَّةِ بِهِ بَعْدِي حَتَّى إِنَّهُ لَيُزَالُ عَنْ مَقْعَدِي وَقَدْ جَعَلَهُ اللَّهُ لَهُ بَعْدِي ثُمَّ لَا يَزَالُ الْأَمْرُ بِهِ حَتَّى يُضْرَبَ عَلَى قِرْنِهِ ضَرْبَةً تُخْضَبُ مِنْهَا لِحْيَتُهُ فِي أَفْضَلِ الشُّهُورِ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَبَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَالْفُرْقانِ‏ وَأَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ وَهِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَهِيَ نُورُ عَيْنِي وَهِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَهِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ وَهِيَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ مَتَى قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ ظَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ كَمَا يَظْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لِمَلَائِكَتِهِ يَا مَلَائِكَتِي انْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ إِمَائِي قَائِمَةً بَيْنَ يَدَيَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي وَقَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبَادَتِي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ آمَنْتُ شِيعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَأَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَقَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَيْتَهَا وَانْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَغُصِبَتْ حَقَّهَا وَمُنِعَتْ‏ إِرْثَهَا وَكُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَأَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَهِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَتَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ فَلَا تَزَالُ بَعْدِي مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً بَاكِيَةً تَتَذَكَّرُ انْقِطَاعَ الْوَحْيِ عَنْ بَيْتِهَا مَرَّةً وَتَتَذَكَّرُ فِرَاقِي أُخْرَى وَتَسْتَوْحِشُ إِذَا جَنَّهَا اللَّيْلُ لِفَقْدِ صَوْتِيَ الَّذِي كَانَتْ تَسْتَمِعُ إِلَيْهِ إِذَا تَهَجَّدْتُ بِالْقُرْآنِ ثُمَّ تَرَى نَفْسَهَا ذَلِيلَةً بَعْدَ أَنْ كَانَتْ فِي أَيَّامِ أَبِيهَا عَزِيزَةً فَعِنْدَ ذَلِكَ يُؤْنِسُهَا اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ بِالْمَلَائِكَةِ فَنَادَتْهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَتَقُولُ يَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفاكِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمِينَ‏ يَا فَاطِمَةُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ‏ ثُمَّ يَبْتَدِئُ بِهَا الْوَجَعُ فَتَمْرَضُ فَيَبْعَثُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَيْهَا مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ تُمَرِّضُهَا وَتُؤْنِسُهَا فِي عِلَّتِهَا فَتَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ يَا رَبِّ إِنِّي قَدْ سَئِمْتُ الْحَيَاةَ وَتَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ الدُّنْيَا فَأَلْحِقْنِي بِأَبِي فَيَلْحَقُهَا اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِي فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَةً فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَعَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَخَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِينَ وَأَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ ابْنِي وَوُلْدِي وَبَضْعَةٌ مِنِّي وَقُرَّةُ عَيْنِي وَضِيَاءُ قَلْبِي وَثَمَرَةُ فُؤَادِي وَهُوَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْأُمَّةِ أَمْرُهُ أَمْرِي وَقَوْلُهُ قَوْلِي مَنْ تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَاهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَإِنِّي لَمَّا نَظَرْتُ إِلَيْهِ تَذَكَّرْتُ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ الذُّلِّ بَعْدِي فَلَا يَزَالُ الْأَمْرُ بِهِ حَتَّى يُقْتَلَ بِالسَّمِّ ظُلْماً وَعُدْوَاناً فَعِنْدَ ذَلِكَ تَبْكِي الْمَلَائِكَةُ وَالسَّبْعُ‏ الشِّدَادُ لِمَوْتِهِ وَيَبْكِيهِ كُلُّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى الطَّيْرُ فِي جَوِّ السَّمَاءِ وَالْحِيتَانُ فِي جَوْفِ الْمَاءِ فَمَنْ بَكَاهُ لَمْ تَعْمَ عَيْنُهُ يَوْمَ تَعْمَى الْعُيُونُ وَمَنْ حَزِنَ عَلَيْهِ لَمْ يَحْزَنْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَحْزَنُ الْقُلُوبُ وَمَنْ زَارَهُ فِي بَقِيعِهِ ثَبَتَتْ قَدَمُهُ عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ وَأَمَّا الْحُسَيْنُ فَإِنَّهُ مِنِّي وَهُوَ ابْنِي وَوَلَدِي وَخَيْرُ الْخَلْقِ بَعْدَ أَخِيهِ وَهُوَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ وَمَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَخَلِيفَةُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَغِيَاثُ الْمُسْتَغِيثِينَ وَكَهْفُ الْمُسْتَجِيرِينَ وَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَجْمَعِينَ وَهُوَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَبَابُ نَجَاةِ الْأُمَّةِ أَمْرُهُ أَمْرِي وَطَاعَتُهُ طَاعَتِي مَنْ تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَاهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَإِنِّي لَمَّا رَأَيْتُهُ تَذَكَّرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهِ بَعْدِي كَأَنِّي بِهِ وَقَدِ اسْتَجَارَ بِحَرَمِي وَقُرْبِي فَلَا يُجَارُ فَأَضُمُّهُ فِي مَنَامِهِ إِلَى صَدْرِي وَآمُرُهُ بِالرِّحْلَةِ عَنْ دَارِ هِجْرَتِي وَأُبَشِّرُهُ بِالشَّهَادَةِ فَيَرْتَحِلُ عَنْهَا إِلَى أَرْضِ مَقْتَلِهِ وَمَوْضِعِ مَصْرَعِهِ أَرْضِ كَرْبٍ وَبَلَاءٍ وَقَتْلٍ وَفَنَاءٍ تَنْصُرُهُ عِصَابَةٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ أُولَئِكَ مِنْ سَادَةِ شُهَدَاءِ أُمَّتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ وَقَدْ رُمِيَ بِسَهْمٍ فَخَرَّ عَنْ فَرَسِهِ صَرِيعاً ثُمَّ يُذْبَحُ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ مَظْلُوماً ثُمَّ بَكَى رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَبَكَى مَنْ حَوْلَهُ وَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُهُمْ بِالضَّجِيجِ ثُمَّ قَالَ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَهُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يَلْقَى أَهْلُ بَيْتِي بَعْدِي ثُمَّ دَخَلَ مَنْزِلَهُ.

الأمالي (للطوسي)، ص188، ح316: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ، قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم الْوَفَاةُ بَكَى حَتَّى بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْيَتَهُ، فَقِيلَ لَهُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ: أَبْكِي لِذُرِّيَّتِي، وَمَا تَصْنَعُ بِهِمْ‏ شِرَارُ أُمَّتِي‏ مِنْ بَعْدِي، كَأَنِّي بِفَاطِمَةَ ابْنَتِي وَقَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِي وَهِيَ تُنَادِي" يَا أَبَتَاهْ، يَا أَبَتَاهْ" فَلَا يُعِينُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي. فَسَمِعَتْ ذَلِكَ فَاطِمَةُ سلام الله علیها فَبَكَتْ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: لَا تَبْكِينَ. يَا بُنَيَّةِ. فَقَالَتْ: لَسْتُ أَبْكِي لِمَا يُصْنَعُ بِي مِنْ بَعْدِكَ وَلَكِنْ أَبْكِي لِفِرَاقِكَ، يَا رَسُولَ اللَّهِ. فَقَالَ لَهَا: أَبْشِرِي يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ بِسُرْعَةِ اللَّحَاقِ بِي، فَإِنَّكَ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُ بِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي.

تأويل الآيات الظاهرة، ص368: عَنْ عِيسَى بْنِ دَاوُدَ النَّجَّارِ قَالَ حَدَّثَنِي مَوْلَايَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ‏ جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَفَاطِمَةَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ علیهم السلام وَأَغْلَقَ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمُ الْبَابَ وَقَالَ يَا أَهْلِي وَأَهْلَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقْرَأُ عَلَيْكُمُ السَّلَامَ وَهَذَا جَبْرَائِيلُ مَعَكُمْ فِي الْبَيْتِ وَيَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ إِنِّي قَدْ جَعَلْتُ عَدُوَّكُمْ لَكُمْ فِتْنَةً فَمَا تَقُولُونَ قَالُوا نَصْبِرُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لِأَمْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنْ قَضَائِهِ‏ حَتَّى‏ نُقْدِمَ‏ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَنَسْتَكْمِلَ جَزِيلَ‏ ثَوَابِهِ فَقَدْ سَمِعْنَاهُ يُعِدُّ الصَّابِرِينَ الْخَيْرَ كُلَّهُ فَبَكَى رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم حَتَّى سُمِعَ نَحِيبُهُ مِنْ خَارِجِ الْبَيْتِ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ وَجَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَكانَ رَبُّكَ بَصِيراً أَنَّهُمْ سَيَصْبِرُونَ أَيْ سَيَصْبِرُونَ كَمَا قَالُوا.

بحار الأنوار، ج22، ص484، ح31: عَنْ عِيسَى الضَّرِيرِ عَنِ الْكَاظِمِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي فَمَا كَانَ بَعْدَ خُرُوجِ الْمَلَائِكَةِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم قَالَ فَقَالَ ثُمَّ دَعَا عَلِيّاً وَفَاطِمَةَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ علیهم السلام وَقَالَ لِمَنْ فِي بَيْتِهِ اخْرُجُوا عَنِّي وَقَالَ لِأُمِّ سَلَمَةَ كُونِي عَلَى الْبَابِ‏ فَلَا يَقْرَبْهُ أَحَدٌ فَفَلَعَتْ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ ادْنُ مِنِّي فَدَنَا مِنْهُ فَأَخَذَ بِيَدِ فَاطِمَةَ فَوَضَعَهَا عَلَى صَدْرِهِ طَوِيلاً وَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ بِيَدِهِ الْأُخْرَى فَلَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم الْكَلَامَ‏ غَلَبَتْهُ‏ عَبْرَتُهُ‏ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَى الْكَلَامِ فَبَكَتْ فَاطِمَةُ بُكَاءً شَدِيداً وَعَلِيٌّ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ علیهم السلام لِبُكَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فَقَالَتْ فَاطِمَةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ قَطَعْتَ قَلْبِي وَأَحْرَقْتَ كَبِدِي لِبُكَائِكَ يَا سَيِّدَ النَّبِيِّينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ وَيَا أَمِينَ رَبِّهِ وَرَسُولَهُ وَيَا حَبِيبَهُ وَنَبِيَّهُ مَنْ لِوُلْدِي بَعْدَكَ وَلِذُلٍّ يَنْزِلُ بِي بَعْدَكَ‏ مَنْ لِعَلِيٍّ أَخِيكَ وَنَاصِرِ الدِّينِ مَنْ لِوَحْيِ اللَّهِ وَأَمْرِهِ ثُمَّ بَكَتْ وَأَكَبَّتْ عَلَى وَجْهِهِ فَقَبَّلَتْهُ وَأَكَبَّ عَلَيْهِ عَلِيٌّ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ فَرَفَعَ رَأْسَهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِلَيْهِمْ وَيَدُهَا فِي يَدِهِ فَوَضَعَهَا فِي يَدِ عَلِيٍّ وَقَالَ لَهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ هَذِهِ وَدِيعَةُ اللَّهِ وَوَدِيعَةُ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ عِنْدَكَ فَاحْفَظِ اللَّهَ وَاحْفَظْنِي فِيهَا وَإِنَّكَ لِفَاعِلُهُ‏ يَا عَلِيُّ هَذِهِ وَاللَّهِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ هَذِهِ وَاللَّهِ مَرْيَمُ الْكُبْرَى أَمَا وَاللَّهِ مَا بَلَغَتْ نَفْسِي هَذَا الْمَوْضِعَ حَتَّى سَأَلْتُ اللَّهَ لَهَا وَلَكُمْ فَأَعْطَانِي مَا سَأَلْتُهُ يَا عَلِيُ‏ انْفُذْ لِمَا أَمَرَتْكَ بِهِ فَاطِمَةُ فَقَدْ أَمَرْتُهَا بِأَشْيَاءَ أَمَرَ بِهَا جَبْرَئِيلُ علیه السلام وَاعْلَمْ يَا عَلِيُّ أَنِّي رَاضٍ عَمَّنْ رَضِيَتْ عَنْهُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ وَكَذَلِكَ رَبِّي وَمَلَائِكَتُهُ يَا عَلِيُّ وَيْلٌ لِمَنْ ظَلَمَهَا وَوَيْلٌ لِمَنِ ابْتَزَّهَا حَقَّهَا وَوَيْلٌ لِمَنْ هَتَكَ حُرْمَتَهَا وَوَيْلٌ لِمَنْ أَحْرَقَ بَابَهَا وَوَيْلٌ لِمَنْ آذَى خَلِيلَهَا وَوَيْلٌ لِمَنْ شَاقَّهَا وَبَارَزَهَا اللَّهُمَّ إِنِّي مِنْهُمْ بَرِي‏ءٌ وَهُمْ مِنِّي بُرَآءُ ثُمَّ سَمَّاهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَضَمَّ فَاطِمَةَ إِلَيْهِ وَعَلِيّاً وَالْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ علیهم السلام وَقَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي لَهُمْ وَلِمَنْ شَايَعَهُمْ سِلْمٌ وَزَعِيمٌ بِأَنَّهُمْ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَعَدُوٌّ وَحَرْبٌ لِمَنْ عَادَاهُمْ وَظَلَمَهُمْ وَتَقَدَّمَهُمْ أَوْ تَأَخَّرَ عَنْهُمْ وَعَنْ شِيعَتِهِمْ زَعِيمٌ بِأَنَّهُمْ يَدْخُلُونَ النَّارَ ثُمَّ وَاللَّهِ يَا فَاطِمَةُ لَا أَرْضَى حَتَّى تَرْضَى، الخبر.

بحار الأنوار، ج22، ص488، ح33: عَنِ الْكَاظِمِ عَنْ أَبِيهِ علیهما السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ علیه السلام يَا عَلِيُّ إِنَّ فُلَانَةَ وَفُلَانَةَ سَتُشَاقَّانِكَ وَتُبْغِضَانِكَ‏ بَعْدِي وَتَخْرُجُ فُلَانَةُ عَلَيْكَ‏ فِي‏ عَسَاكِرِ الْحَدِيدِ وَتَخْلُفُ‏ الْأُخْرَى تَجْمَعُ إِلَيْهَا الْجُمُوعَ هُمَا فِي الْأَمْرِ سَوَاءٌ فَمَا أَنْتَ صَانِعٌ يَا عَلِيُّ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ فَعَلَتَا ذَلِكَ تَلَوْتُ عَلَيْهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَهُوَ الْحُجَّةُ فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَهُمَا فَإِنْ قَبِلَتَا وَإِلَّا خَبَّرْتُهُمَا بِالسُّنَّةِ وَمَا يَجِبُ عَلَيْهِمَا مِنْ طَاعَتِي وَحَقِّيَ الْمَفْرُوضِ عَلَيْهِمَا فَإِنْ قَبِلَتَاهُ وَإِلَّا أَشْهَدْتُ اللَّهَ وَأَشْهَدْتُكَ عَلَيْهِمَا وَرَأَيْتُ قِتَالَهُمَا عَلَى ضَلَالَتِهِمَا قَالَ وَتَعْقِرُ الْجَمَلَ وَإِنْ وَقَعَ فِي النَّارِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ إِذَا فَعَلَتَا مَا شَهِدَ عَلَيْهِمَا الْقُرْآنُ فَأَبِنْهُمَا مِنِّي فَإِنَّهُمَا بَائِنَتَانِ وَأَبَوَاهُمَا شَرِيكَانِ لَهُمَا فِيمَا عَمِلَتَا وَفَعَلَتَا قَالَ وَكَانَ فِي وَصِيَّتِهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَا عَلِيُّ اصْبِرْ عَلَى ظُلْمِ الظَّالِمِينَ فَإِنَّ الْكُفْرَ يُقْبِلُ وَالرِّدَّةُ وَالنِّفَاقُ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ ثُمَّ الثَّانِي وَهُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَأَظْلَمُ ثُمَّ الثَّالِثِ ثُمَّ يَجْتَمِعُ لَكَ شِيعَةٌ تُقَاتِلُ بِهِمُ النَّاكِثِينَ وَالْقَاسِطِينَ وَالْمُتَّبِعِينَ الْمُضِلِّينَ وَاقْنُتْ عَلَيْهِمْ هُمُ الْأَحْزَابُ وَشِيعَتُهُمْ‏.

بحار الأنوار، ج22، ص492، ح38: عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ علیهما السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَا عَلِيُّ أَ ضَمِنْتَ دَيْنِي تَقْضِيهِ عَنِّي قَالَ نَعَمْ قَالَ اللَّهُمَّ فَاشْهَدْ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ تُغَسِّلُنِي‏ وَلَا يُغَسِّلُنِي غَيْرُكَ فَيَعْمَى بَصَرُهُ قَالَ عَلِيٌّ علیه السلام وَلِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ كَذَلِكَ قَالَ جَبْرَئِيلُ علیه السلام عَنْ رَبِّي إِنَّهُ لَا يَرَى عَوْرَتِي غَيْرُكَ إِلَّا عَمِيَ بَصَرُهُ قَالَ عَلِيٌّ فَكَيْفَ أَقْوَى عَلَيْكَ وَحْدِي قَالَ يُعِينُكَ جَبْرَئِيلُ وَمِيكَائِيلُ وَإِسْرَافِيلُ‏ وَمَلَكُ الْمَوْتِ وَإِسْمَاعِيلُ صَاحِبُ السَّمَاءِ الدُّنْيَا قُلْتُ فَمَنْ يُنَاوِلُنِي الْمَاءَ قَالَ الْفَضْلُ بْنُ الْعَبَّاسِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى شَيْ‏ءٍ مِنِّي فَإِنَّهُ لَا يَحِلُّ لَهُ وَلَا لِغَيْرِهِ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ النَّظَرُ إِلَى عَوْرَتِي وَهِيَ حَرَامٌ عَلَيْهِمْ فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ غُسْلِي فَضَعْنِي عَلَى لَوْحٍ وَأَفْرِغْ عَلَيَّ مِنْ بِئْرِي‏ بِئْرِ غَرْسٍ‏ أَرْبَعِينَ‏ دَلْواً مُفَتَّحَةَ الْأَفْوَاهِ قَالَ عِيسَى أَوْ قَالَ أَرْبَعِينَ قِرْبَةً شَكَكْتُ أَنَا فِي ذَلِكَ قَالَ ثُمَّ ضَعْ يَدَكَ يَا عَلِيُّ عَلَى صَدْرِي وَأَحْضِرْ مَعَكَ فَاطِمَةَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ علیهم السلام مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْظُرُوا إِلَى شَيْ‏ءٍ مِنْ عَوْرَتِي ثُمَّ تَفَهَّمُ عِنْدَ ذَلِكَ تَفَهُّمَ مَا كَانَ وَمَا هُوَ كَائِنٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى أَ قَبِلْتَ يَا عَلِيُّ قَالَ نَعَمْ قَالَ اللَّهُمَّ فَاشْهَدْ قَالَ يَا عَلِيُّ مَا أَنْتَ صَانِعٌ لَوْ قَدْ تَآمَرَ الْقَوْمُ عَلَيْكَ بَعْدِي وَتَقَدَّمُوا عَلَيْكَ وَبَعَثَ إِلَيْكَ طَاغِيَتُهُمْ يَدْعُوكَ إِلَى الْبَيْعَةِ ثُمَّ لُبِّبْتَ بِثَوْبِكَ تُقَادُ كَمَا يُقَادُ الشَّارِدُ مِنَ الْإِبِلِ مَذْمُوماً مَخْذُولاً مَحْزُوناً مَهْمُوماً وَبَعْدَ ذَلِكَ يَنْزِلُ بِهَذِهِ الذُّلُّ قَالَ فَلَمَّا سَمِعَتْ فَاطِمَةُ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم صَرَخَتْ وَبَكَتْ فَبَكَى رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لِبُكَائِهَا وَقَالَ يَا بُنَيَّةِ لَا تَبْكِيِنَّ وَلَا تُؤْذِيِنَّ جُلَسَاءَكِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ هَذَا جَبْرَئِيلُ بَكَى لِبُكَائِكِ وَمِيكَائِيلُ وَصَاحِبُ سِرِّ اللَّهِ إِسْرَافِيلُ يَا بُنَيَّةِ لَا تَبْكِيِنَّ فَقَدْ بَكَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ لِبُكَائِكِ فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْقَادُ لِلْقَوْمِ وَأَصْبِرُ عَلَى مَا أَصَابَنِي مِنْ غَيْرِ بَيْعَةٍ لَهُمْ مَا لَمْ أُصِبْ أَعْوَاناً لَمْ أُنَاجِزِ الْقَوْمَ‏ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَالَ يَا عَلِيُّ مَا أَنْتَ صَانِعٌ بِالْقُرْآنِ وَالْعَزَائِمِ وَالْفَرَائِضِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَجْمَعُهُ ثُمَّ آتِيهِمْ بِهِ فَإِنْ قَبِلُوهُ وَإِلَّا أَشْهَدْتُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ وَأَشْهَدْتُكَ عَلَيْهِ‏ قَالَ أَشْهَدُ قَالَ وَكَانَ فِيمَا أَوْصَى بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنْ يُدْفَنَ فِي بَيْتِهِ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ وَيُكَفَّنَ بِثَلَاثَةِ أَثْوَابٍ أَحَدُهَا يَمَانٍ وَلَا يَدْخُلَ قَبْرَهُ غَيْرُ عَلِيٍّ علیه السلام ثُمَّ قَالَ‏ يَا عَلِيُّ كُنْ أَنْتَ وَابْنَتِي فَاطِمَةُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَكَبِّرُوا خَمْساً وَسَبْعِينَ تَكْبِيرَةً وَكَبِّرْ خَمْساً وَانْصَرِفْ وَذَلِكَ بَعْدَ أَنْ يُؤْذَنَ لَكَ فِي الصَّلَاةِ قَالَ عَلِيٌّ علیه السلام بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي مَنْ يُؤْذِنُ غَداً قَالَ جَبْرَئِيلُ علیه السلام يُؤْذِنُكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ جَاءَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يُصَلُّونَ عَلَيَّ فَوْجاً فَوْجاً ثُمَّ نِسَاؤُهُمْ ثُمَّ النَّاسُ بَعْدَ ذَلِكَ‏.

[6]. كتاب سليم بن قيس، ج2، ص663:... فَقَالَ الْأَشْعَثُ بْنُ قَيْسٍ وَغَضِبَ مِنْ قَوْلِهِ‏ فَمَا يَمْنَعُكَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ حِينَ بُويِعَ أَخُو تَيْمِ بْنِ مُرَّةَ وَأَخُو بَنِي عَدِيِّ بْنِ كَعْبٍ وَأَخُو بَنِي أُمَيَّةَ بَعْدَهُمَا أَنْ تُقَاتِلَ وَتَضْرِبَ بِسَيْفِكَ وَأَنْتَ لَمْ تَخْطُبْنَا خُطْبَةً مُنْذُ كُنْتَ‏ قَدِمْتَ الْعِرَاقَ إِلَّا وَقَدْ قُلْتَ فِيهَا قَبْلَ أَنْ تَنْزِلَ عَنْ مِنْبَرِكَ وَاللَّهِ إِنِّي لَأَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ وَمَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ مُحَمَّداً صلّی الله علیه و آله و سلّم فَمَا مَنَعَكَ أَنْ تَضْرِبَ بِسَيْفِكَ‏ دُونَ‏ مَظْلِمَتِكَ‏ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ علیه السلام يَا ابْنَ قَيْسٍ قُلْتَ فَاسْمَعِ الْجَوَابَ‏ لَمْ يَمْنَعْنِي مِنْ ذَلِكَ الْجُبْنُ وَلَا كَرَاهِيَةٌ لِلِقَاءِ رَبِّي وَأَنْ لَا أَكُونَ أَعْلَمُ أَنَ‏ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِي مِنَ الدُّنْيَا وَالْبَقَاءِ فِيهَا وَلَكِنْ مَنَعَنِي مِنْ ذَلِكَ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَعَهْدُهُ إِلَيَّ أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم بِمَا الْأُمَّةُ صَانِعَةٌ بِي بَعْدَهُ فَلَمْ أَكُ بِمَا صَنَعُوا حِينَ عَايَنْتُهُ بِأَعْلَمَ مِنِّي وَلَا أَشَدَّ يَقِيناً مِنِّي بِهِ قَبْلَ ذَلِكَ بَلْ أَنَا بِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَشَدُّ يَقِيناً مِنِّي بِمَا عَايَنْتُ وَشَهِدْتُ‏ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَعْهَدُ إِلَيَّ إِذَا كَانَ ذَلِكَ قَالَ [إِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ‏ وَجَاهِدْهُمْ وَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاكْفُفْ يَدَكَ وَاحْقِنْ دَمَكَ حَتَّى تَجِدَ عَلَى إِقَامَةِ الدِّينِ وَكِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّتِي أَعْوَاناً وَأَخْبَرَنِي صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنَّ الْأُمَّةَ سَتَخْذُلُنِي وَتُبَايِعُ غَيْرِي وَتَتَّبِعُ غَيْرِي وَأَخْبَرَنِي صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنِّي مِنْهُ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَأَنَّ الْأُمَّةَ سَيَصِيرُونَ مِنْ بَعْدِهِ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ وَمَنْ تَبِعَهُ وَالْعِجْلِ وَمَنْ تَبِعَهُ إِذْ قَالَ لَهُ مُوسَى‏ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا. أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي. قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي‏ وَقَالَ‏ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكادُوا يَقْتُلُونَنِي‏ وَإِنَّمَا يَعْنِي‏] أَنَ‏ مُوسَى أَمَرَ هَارُونَ حِينَ اسْتَخْلَفَهُ عَلَيْهِمْ إِنْ ضَلُّوا فَوَجَدَ أَعْوَاناً أَنْ يُجَاهِدَهُمْ وَإِنْ لَمْ يَجِدْ أَعْوَاناً أَنْ يَكُفَّ يَدَهُ وَيَحْقُنَ دَمَهُ وَلَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمْ وَإِنِّي خَشِيتُ أَنْ يَقُولَ لِي ذَلِكَ أَخِي رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لِمَ‏ فَرَّقْتَ بَيْنَ الْأُمَّةِ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي وَقَدْ عَهِدْتُ إِلَيْكَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً أَنْ تَكُفَّ يَدَكَ وَتَحْقُنَ دَمَكَ وَدَمَ أَهْلِ بَيْتِكَ‏ وَشِيعَتِكَ، الخبر.

علل الشرائع، ج1، ص148، ح5: قَالَ حَدَّثَنَا الْهَيْثَمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الرُّمَّانِيُّ قَالَ‏ سَأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لِمَ لَمْ يُجَاهِدْ أَعْدَاءَهُ خَمْساً وَعِشْرِينَ سَنَةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم ثُمَ‏ جَاهَدَ فِي‏ أَيَّامِ‏ وِلَايَتِهِ‏ فَقَالَ لِأَنَّهُ اقْتَدَى بِرَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي تَرْكِهِ جِهَادَ الْمُشْرِكِينَ بِمَكَّةَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَبِالْمَدِينَةِ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً وَذَلِكَ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَيْهِمْ وَكَذَلِكَ عَلِيٌّ علیه السلام تَرَكَ مُجَاهَدَةَ أَعْدَائِهِ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَيْهِمْ فَلَمَّا لَمْ تَبْطُلْ نُبُوَّةُ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مَعَ تَرْكِهِ الْجِهَادَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَتِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً كَذَلِكَ لَمْ تَبْطُلْ إِمَامَةُ عَلِيٍّ علیه السلام مَعَ تَرْكِهِ الْجِهَادَ خَمْساً وَعِشْرِينَ سَنَةً إِذْ كَانَتِ الْعِلَّةُ الْمَانِعَةُ لَهُمَا مِنَ الْجِهَادِ وَاحِدَة.

الغيبة للطوسي، ص193: عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ‏ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي وَصِيَّتِهِ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يَا عَلِيُّ إِنَّ قُرَيْشاً سَتَظَاهَرُ عَلَيْكَ وَتَجْتَمِعُ كَلِمَتُهُمْ‏ عَلَى‏ ظُلْمِكَ‏ وَقَهْرِكَ فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَجَاهِدْهُمْ وَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَكُفَّ يَدَكَ وَاحْقِنْ دَمَكَ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكَ‏.

[7]. نهج البلاغة، ص48، الخطبة3: (و من خطبة له علیه السلام و هي المعروفة بالشقشقية): أَمَا وَاللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ] وَإِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَلَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ‏ دُونَهَا ثَوْباً وَطَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَطَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَيَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَيَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ‏ فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى‏ فَصَبَرْتُ وَفِي الْعَيْنِ قَذًى وَفِي الْحَلْقِ شَجاً أَرَى تُرَاثِي‏ نَهْباً حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ [ابْنِ الْخَطَّابِ‏] بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى‏: شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَى كُورِهَا * وَيَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرِ. فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَيَخْشُنُ مَسُّهَا وَيَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَالِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ‏ لَهَا خَرَمَ‏ وَإِنْ أَسْلَسَ‏ لَهَا تَقَحَّمَ‏ فَمُنِيَ‏ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَشِمَاسٍ‏ وَتَلَوُّنٍ وَاعْتِرَاضٍ‏ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَشِدَّةِ الْمِحْنَةِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي [سِتَّةٍ] جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ فَيَا لَلَّهِ وَلِلشُّورَى‏ مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَكِنِّي أَسْفَفْتُ‏ إِذْ أَسَفُّوا وَطِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ‏ وَمَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَهَنٍ‏ إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ‏ بَيْنَ نَثِيلِهِ‏ وَمُعْتَلَفِهِ‏ وَقَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ‏ مَالَ اللَّهِ [خَضْمَ‏] خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ‏ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ‏ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَأَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَكَبَتْ‏ بِهِ بِطْنَتُهُ‏ فَمَا رَاعَنِي إِلَّا وَالنَّاسُ إِلَيَ كَعُرْفِ الضَّبُعِ‏ إِلَيَّ يَنْثَالُونَ‏ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَشُقَّ عِطْفَايَ‏ مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ الْغَنَمِ‏ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَمَرَقَتْ أُخْرَى‏ وَ[فَسَقَ‏] قَسَطَ آخَرُونَ‏ كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ حَيْثُ‏ يَقُولُ: تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَلا فَساداً وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏ بَلَى وَاللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَوَعَوْهَا وَلَكِنَّهُمْ‏ حَلِيَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَرَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا أَمَا وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْلَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَقِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَمَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَلَا سَغَبِ‏ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَلَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَلَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ قَالُوا وَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ كِتَاباً قِيلَ إِنَّ فِيهِ مَسَائِلَ كَانَ يُرِيدُ الْإِجَابَةَ عَنْهَا فَأَقْبَلَ يَنْظُرُ فِيهِ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ‏ قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُكَ‏ مِنْ حَيْثُ أَفْضَيْتَ‏ فَقَالَ هَيْهَاتَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ‏ ثُمَّ قَرَّتْ،‏ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَوَاللَّهِ مَا أَسَفْتُ عَلَى كَلَامٍ قَطُّ كَأَسَفِي عَلَى هَذَا الْكَلَامِ أَلَّا يَكُونَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام بَلَغَ مِنْهُ حَيْثُ أَرَاد.

[8]. الاستيعاب، ج3، ص1418: واجتمع الناس عليه حين بايع له الحسن بن علي وجماعة ممن معه، وذلك في ربيع أو جمادى سنة إحدى وأربعين، فيسمّى عام الجماعة. وقد قيل: إن عام الجماعة كان سنة أربعين، والأول أصحّ.

[9]. الكافي، ج‏8، ص179، ح202: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ‏ وَلا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ‏ وَلا أَدْنى‏ مِنْ ذلِكَ‏ وَلا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ‏ أَيْنَ ما كانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ‏ قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي فُلَانٍ وَفُلَانٍ وَأَبِي عُبَيْدَةَ الْجَرَّاحِ وَعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ وَسَالِمٍ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَالْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ حَيْثُ‏ كَتَبُوا الْكِتَابَ‏ بَيْنَهُمْ وَتَعَاهَدُوا وَتَوَافَقُوا لَئِنْ مَضَى مُحَمَّدٌ لَا تَكُونُ الْخِلَافَةُ فِي بَنِي هَاشِمٍ وَلَا النُّبُوَّةُ أَبَداً فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فِيهِمْ هَذِهِ الْآيَةَ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَجَلَّ: أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ‏ أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْواهُمْ بَلى‏ وَرُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ‏ قَالَ وَهَاتَانِ الْآيَتَانِ نَزَلَتَا فِيهِمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّهُ كَانَ يَوْمٌ يُشْبِهُ يَوْمَ كَتْبِ الْكِتَابِ إِلَّا يَوْمَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ علیه السلام وَهَكَذَا كَانَ فِي سَابِقِ عِلْمِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ الَّذِي أَعْلَمَهُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنْ إِذَا كُتِبَ الْكِتَابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ وَخَرَجَ الْمُلْكُ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ فَقَدْ كَانَ ذَلِكَ كُلُّهُ قُلْتُ‏ وَإِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ‏ فَإِنْ فاءَتْ‏ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ‏ قَالَ الْفِئَتَانِ‏ إِنَّمَا جَاءَ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ يَوْمَ الْبَصْرَةِ وَهُمْ أَهْلُ هَذِهِ الْآيَةِ وَهُمُ الَّذِينَ بَغَوْا عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَيْهِ قِتَالُهُمْ وَقَتْلُهُمْ حَتَّى يَفِيئُوا إِلَى أَمْرِ اللَّهِ وَلَوْ لَمْ يَفِيئُوا لَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَيْهِ فِيمَا أَنْزَلَ اللَّهُ أَنْ لَا يَرْفَعَ السَّيْفَ عَنْهُمْ حَتَّى يَفِيئُوا وَيَرْجِعُوا عَنْ رَأْيِهِمْ لِأَنَّهُمْ بَايَعُوا طَائِعِينَ غَيْرَ كَارِهِينَ‏ وَهِيَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أَنْ يَعْدِلَ فِيهِمْ حَيْثُ كَانَ ظَفِرَ بِهِمْ كَمَا عَدَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم فِي أَهْلِ مَكَّةَ إِنَّمَا مَنَّ عَلَيْهِمْ وَعَفَا وَكَذَلِكَ صَنَعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام بِأَهْلِ الْبَصْرَةِ حَيْثُ ظَفِرَ بِهِمْ مِثْلَ مَا صَنَعَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم بِأَهْلِ مَكَّةَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَجَلَّ: وَالْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى‏ قَالَ هُمْ أَهْلُ الْبَصْرَةِ هِيَ‏ الْمُؤْتَفِكَةُ قُلْتُ‏ وَالْمُؤْتَفِكاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ‏ قَالَ أُولَئِكَ قَوْمُ لُوطٍ ائْتَفَكَتْ عَلَيْهِمُ انْقَلَبَتْ عَلَيْهِمْ.

[10]. عيون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص164، ح26: قَالَ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ الرِّضَا علیه السلام يَقُولُ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي حَفِظَ مِنَّا مَا ضَيَّعَ النَّاسُ وَرَفَعَ مِنَّا مَا وَضَعُوهُ حَتَّى لَقَدْ لُعِنَّا عَلَى مَنَابِرِ الْكُفْرِ ثَمَانِينَ عَاماً وَكُتِمَتْ فَضَائِلُنَا وَبُذِلَتِ‏ الْأَمْوَالُ‏ فِي الْكَذِبِ عَلَيْنَا وَاللَّهُ تَعَالَى يَأْبَى لَنَا إِلَّا أَنْ يُعْلِيَ ذِكْرَنَا وَيُبَيِّنَ فَضْلَنَا وَاللَّهِ مَا هَذَا بِنَا وَإِنَّمَا هُوَ بِرَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَقَرَابَتِنَا مِنْهُ حَتَّى صَارَ أَمْرُنَا وَمَا نَرْوِي عَنْهُ أَنَّهُ سَيَكُونُ بَعْدَنَا مِنْ أَعْظَمِ آيَاتِهِ وَدَلَالاتِ نُبُوَّتِهِ.

شرح نهج البلاغة (لابن أبي الحديد)، ج4، ص56 (المسألة الثانية: في قوله علیه السلام: (يأمركم بسبي والبراءة منى).

فنقول: إن معاوية أمر الناس بالعراق والشام وغيرهما بسب علي علیه السلام والبراءة منه. وخطب بذلك على منابر الاسلام، وصار ذلك سنة في أيام بنى أمية إلى أن قام عمر بن عبد العزيز رضى الله تعالى عنه فأزاله. وذكر شيخنا أبو عثمان الجاحظ أن معاوية كان يقول في آخر خطبة الجمعة: اللهم إن أبا تراب الحد في دينك، وصد عن سبيلك فالعنه لعنا وبيلا، وعذبه عذابا أليما وكتب بذلك إلى الآفاق، فكانت هذه الكلمات يشاربها على المنابر، إلى خلافة عمر بن عبد العزيز. وذكر أبو عثمان أيضا أن هشام بن عبد الملك لما حج خطب بالموسم، فقام إليه إنسان، فقال: يا أمير المؤمنين، إن هذا يوم كانت الخلفاء تستحب فيه لعن أبى تراب، فقال: اكفف، فما لهذا جئنا. وذكر المبرد في، الكامل، أن خالد بن عبد الله القسري لما كان أمير العراق في خلافة هشام، كان يلعن عليا علیه السلام على المنبر، فيقول: اللهم العن علي بن أبي طالب بن عبد المطلب بن هاشم، صهر رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم على ابنته، وأبا الحسن والحسين! ثم يقبل على الناس، فيقول هل كنيت!

وروى أبو عثمان أيضا أن قوما من بنى أمية قالوا لمعاوية: يا أمير المؤمنين، إنك قد بلغت ما أملت، فلو كففت عن لعن هذا الرجل! فقال: لا والله حتى يربو عليه الصغير، ويهرم عليه الكبير، ولا يذكر له ذاكر فضلا! وقال أبو عثمان أيضا: وما كان عبد الملك مع فضله وأناته وسداده ورجحانه ممن يخفى عليه فضل علي علیه السلام، وأن لعنه على رؤوس الاشهاد، وفي أعطاف الخطب، وعلى صهوات المنابر مما يعود عليه نقصه، ويرجع إليه وهنه، لأنهما جميعا من بنى عبد مناف، والأصل واحد، والجرثومة منبت لهما، وشرف علي علیه السلام وفضله عائد عليه، ومحسوب له، ولكنه أراد تشييد الملك وتأكيد ما فعله الأسلاف، وأن يقرر في أنفس الناس أن بني هاشم لاحظ لهم في هذا الامر، وأن سيدهم الذي به يصولون، وبفخره يفخرون، هذا حاله وهذا مقداره، فيكون من ينتمي إليه ويدلي به عن الامر أبعد، وعن الوصول إليه أشحط وأنزح.

وروى أهل السيرة أن الوليد بن عبد الملك في خلافته ذكر عليا علیه السلام، فقال: لعنه (الله بالجر كان لص ابن لص). فعجب الناس من لحنه فيما لا يلحن فيه أحد، ومن نسبته عليا علیه السلام إلى اللصوصية وقالوا: ما ندري أيهما أعجب! وكان الوليد لحانا. وأمر المغيرة بن شعبة وهو يومئذ أمير الكوفة من قبل معاوية حجر بن عدي أن يقوم في الناس، فليلعن عليا علیه السلام، فأبى ذلك، فتوعده، فقام فقال: أيها الناس، إن أميركم أمرني أن ألعن عليا فالعنوه فقال أهل الكوفة: لعنه الله، وأعاد الضمير إلى المغيرة بالنية والقصد. وأراد زياد أن يعرض أهل الكوفة أجمعين على البراءة من علي علیه السلام ولعنه وأن يقتل كل من امتنع من ذلك، ويخرب منزله، فضربه الله ذلك اليوم بالطاعون، فمات لا رحمه الله بعد ثلاثة أيام، وذلك في خلافة معاوية. وكان الحجاج لعنه الله يلعن عليا علیه السلام، ويأمر بلعنه وقال له متعرض به يوما وهو راكب: أيها الأمير، إن أهلي عقوني فسموني عليا، فغير اسمي، وصلني بما أتبلغ به فإني فقير. فقال: للطف ما توصلت به قد سميتك كذا، ووليتك العمل الفلاني فاشخص إليه.

الغدير، ج2، ص102: قال الزمخشري في ربيع الأبرار على ما يعلق بالخاطر، والحافظ السيوطي: إنه كان في أيام بني أمية أكثر من سبعين ألف منبر يلعن عليها علي بن أبي طالب بما سنه لهم معاوية من ذلك.

معجم البلدان، ج3، ص191: قال الرهني: وأجل من هذا كله أنه لعن علي بن أبي طالب، رضي الله عنه، على منابر الشرق والغرب ولم يلعن على منبرها إلا مرة، وامتنعوا على بنى أمية حتى زادوا في عهدهم أن لا يلعن على منبرهم أحد ولا يصطادوا في بلدهم قنفذا ولا سلحفاة، وأي شرف أعظم من امتناعهم من لعن أخي رسول الله، صلى الله عليه وسلم، على منبرهم وهو يلعن على منابر الحرمين مكة والمدينة؟.

العقد الفريد، ج5، ص108: لما مات الحسن بن علي علیهما السلام حج معاوية فدخل المدينة وأراد أن يلعن عليا على منبر رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم فقيل له: إن هاهنا سعد بن أبي وقاص ولا نراه يرضى بهذا فابعث إليه وخذ رأيه. فأرسل إليه معاوية وذكر له ذلك؟! فقال: إن فعلت لأخرجن من المسجد ثم لا أعود إليه، فأمسك معاوية عن لعنه حتى مات سعد، فلما مات لعنه على المنبر وكتب إلى عماله: أن يلعنوه على المنابر. ففعلوا. فكتبت أم سلمة زوج النبي صلّی الله علیه و آله و سلّم إلى معاوية: إنكم تلعنون الله ورسوله على منابركم! وذلك إنكم تلعنون علي بن أبي طالب ومن أحبه وأنا أشهد أن الله أحبه ورسوله. فلم يلتفت معاوية إلى كلامها.

مروج الذهب، ج3، ص245: أهل حران ومروان: ومضى مروان في هزيمته حتى أتى الموصل فمنعه أهلها من الدخول إليها، وأظهروا السواد لما رأوه من تولية الأمر عنه، وأتى حران وكانت داره، وكان مقامه بها وكان مقامه بها وقد كان أهل حران قاتلهم الله تعالى حين أزيل لعن أبي تراب يعني علي بن أبي طالب رضي الله عنه عن المنابر يوم الجمعة امتنعوا عن إزالته، وقالوا: لا صلاة الا بلعن أبي تراب، وأقاموا على ذلك سنة حتى كان من أمر المشرق وظهور المسوِّدة ما كان، وامتنع مروان من ذلك لانحراف الناس عنهم، وخرج مروان في أهله وسائر بني أمية عن حران، وعبر الفرات، ونزل عبد الله بن علي على باب حران، فهدم قصر مروان، وقد كان أنفق عليه عشرة آلاف ألف درهم، واحتوى على خزائن مروان وأمواله، وسار مروان فيمن معه من خواصه وعياله حتى انتهى الى نهر أبي فطرس من بلاد فلسطين والأردن فنزل عليه،

بحار الأنوار، ج33، ص176: وأيضا روى السيد مرتضى الداعي الحسيني أن أهل شيراز امتنعوا عن اللعن أربعين شهرا ودفعوا في ذلك إلى عمال بني أمية جعلا بخلاف جهال ونواصب إصبهان فإنهم دفعوا الجعل كي يلعنوه! هكذا ذكره في كتاب تبصرة العوام.

أسد الغابة، ج1، ص134: عن شهر بن حوشب قال أقام فلان خطباء يشتمون عليا رضي الله عنه وأرضاه ويقعون فيه حتى كان آخرهم رجل من الأنصار أو غيرهم يقال له أنيس فحمد الله وأثنى عليه ثم قال إنكم قد أكثرتم اليوم في سب هذا الرجل وشتمه وإني أقسم بالله أنى سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول انى لأشفع يوم القيامة لأكثر مما على الأرض من مدر وشجر وأقسم بالله ما أحد أوصل لرحمه منه أفترون شفاعته تصل إليكم وتعجز عن أهل بيته تفرد به ميمون بن سياه وهو بصرى ثقة يجمع حديثه هكذا أورده ابن مندة وأبو نعيم وأما أبو عمر فإنه قال أنيس رجل من الصحابة من الأنصار ولم ينسبه روى عنه شهر بن حوشب حديثه انى لأشفع يوم القيامة لأكثر مما على وجه الأرض من حجر ومدر وقال اسناده ليس بالقوى.

شرح نهج البلاغة (لابن أبي الحديد)، ج11، ص44: وروى أبو الحسن علي بن محمد بن أبي سيف المدايني في كتاب (الاحداث) قال: كتب معاوية نسخة واحدة إلى عماله بعد عام الجماعة أن برئت الذمة ممن روى شيئا من فضل أبى تراب وأهل بيته فقامت الخطباء في كل كورة وعلى كل منبر يلعنون عليا ويبرأون منه ويقعون فيه وفي أهل بيته وكان أشد الناس بلاء حينئذ أهل الكوفة لكثرة من بها من شيعة علي علیه السلام فاستعمل عليهم زياد بن سمية وضم إليه البصرة فكان يتتبع الشيعة وهو بهم عارف لأنه كان منهم أيام علي علیه السلام فقتلهم تحت كل حجر ومدر وأخافهم وقطع الأيدي والأرجل وسمل العيون وصلبهم على جذوع النخل وطرفهم وشردهم عن العراق فلم يبق بها معروف منهم وكتب معاوية إلى عماله في جميع الآفاق الا يجيزوا لأحد من شيعة على وأهل بيته شهادة وكتب إليهم أن انظروا من قبلكم من شيعة عثمان ومحبيه وأهل ولايته والذين يروون فضائله ومناقبه فأدنوا مجالسهم وقربوهم واكرموهم واكتبوا لي بكل ما يروى كل رجل منهم واسمه واسم أبيه وعشيرته.

شرح نهج البلاغة (لابن أبي الحديد)، ج11، ص45: ثم كتب إلى عماله نسخة واحدة إلى جميع البلدان انظروا من قامت عليه البينة انه يحب عليا وأهل بيته فامحوه من الديوان وأسقطوا عطاءه ورزقه وشفع ذلك بنسخة أخرى من اتهمتوه بموالاة هؤلاء القوم فنكلوا به واهدموا داره فلم يكن البلاء أشد ولا أكثر منه بالعراق ولا سيما بالكوفة حتى إن الرجل من شيعة علي علیه السلام ليأتيه من يثق به فيدخل بيته فيلقى إليه سره ويخاف من خادمه ومملوكه ولا يحدثه حتى يأخذ عليه الايمان الغليظة ليكتمن عليه فظهر حديث كثير موضوع وبهتان منتشر ومضى على ذلك الفقهاء والقضاة والولاة وكان أعظم الناس في ذلك بلية القراء المراءون والمستضعفون الذين يظهرون الخشوع والنسك فيفتعلون الأحاديث ليحظوا بذلك عند ولاتهم ويقربوا مجالسهم ويصيبوا به الأموال والضياع والمنازل حتى انتقلت تلك الأخبار والأحاديث إلى أيدي الديانين الذين لا يستحلون الكذب والبهتان فقبلوها ورووها وهم يظنون أنها حق ولو علموا انها باطلة لما رووها ولا تدينوا بها. فلم يزل الامر كذلك حتى مات الحسن بن علي علیه السلام فازداد البلاء والفتنة فلم يبق أحد من هذا القبيل الا وهو خائف على دمه أو طريد في الأرض. ثم تفاقم الامر بعد قتل الحسين علیه السلام وولى عبد الملك بن مروان فاشتد على الشيعة وولى عليهم الحجاج بن يوسف فتقرب إليه أهل النسك والصلاح والدين ببغض على وموالاة أعدائه وموالاة من يدعى من الناس انهم أيضا أعداؤه فأكثروا في الرواية في فضلهم وسوابقهم ومناقبهم وأكثروا من الغض من علي علیه السلام و عيبه والطعن فيه والشنان له حتى إن انسانا وقف للحجاج ويقال انه جد الأصمعي عبد الملك بن قريب فصاح به أيها الأمير إن أهلي عقوني فسموني عليا وإني فقير بائس وانا إلى صلة الأمير محتاج فتضاحك له الحجاج وقال للطف ما توسلت به قد وليتك موضع كذا.

[11]. نهج البلاغة، ص92، الکلام57: ومن كلام له علیه السلام لأصحابه: أَمَّا إِنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْكُمْ‏ بَعْدِي‏ رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ‏ مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ‏ يَأْكُلُ مَا يَجِدُ وَيَطْلُبُ مَا لَا يَجِدُ فَاقْتُلُوهُ وَلَنْ تَقْتُلُوهُ أَلَا وَإِنَّهُ سَيَأْمُرُكُمْ بِسَبِّي وَالْبَرَاءَةِ مِنِّي فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِي فَإِنَّهُ لِي زَكَاةٌ وَلَكُمْ نَجَاةٌ وَأَمَّا الْبَرَاءَةُ فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّي فَإِنِّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ وَسَبَقْتُ إِلَى الْإِيمَانِ وَالْهِجْرَة.

الأمالي (للطوسي)، ص210، ح12: قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَيْمُونٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ علیهم السلام، قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام: سَتُدْعَوْنَ‏ إِلَى‏ سَبِّي‏ فَسُبُّونِي‏، وَتُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَمُدُّوا الرِّقَابَ فَإِنِّي عَلَى الْفِطْرَةِ.

الأمالي (للطوسي)، ص364، ح16: وَبِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام، أَنَّهُ قَالَ: أَلَا إِنَّكُمْ سَتُعْرَضُونَ‏ عَلَى‏ سَبِّي‏، فَإِنْ خِفْتُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ فَسُبُّونِي، أَلَا وَإِنَّكُمْ سَتُعْرَضُونَ عَلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي، فَلَا تَفْعَلُوا فَإِنِّي عَلَى الْفِطْرَةِ.

الكافي، ج2، ص219، ح10: عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ: قِيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ النَّاسَ يَرْوُونَ أَنَّ عَلِيّاً علیه السلام قَالَ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ سَتُدْعَوْنَ‏ إِلَى‏ سَبِّي‏ فَسُبُّونِي ثُمَّ تُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَلَا تَبَرَّءُوا مِنِّي فَقَالَ مَا أَكْثَرَ مَا يَكْذِبُ النَّاسُ عَلَى عَلِيٍّ علیه السلام ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا قَالَ إِنَّكُمْ سَتُدْعَوْنَ‏ إِلَى‏ سَبِّي‏ فَسُبُّونِي ثُمَّ سَتُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي وَإِنِّي لَعَلَى دِينِ مُحَمَّدٍ وَلَمْ يَقُلْ لَا تَبَرَّءُوا مِنِّي فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ أَ رَأَيْتَ إِنِ اخْتَارَ الْقَتْلَ دُونَ الْبَرَاءَةِ فَقَالَ وَاللَّهِ مَا ذَلِكَ عَلَيْهِ وَمَا لَهُ إِلَّا مَا مَضَى عَلَيْهِ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ حَيْثُ أَكْرَهَهُ أَهْلُ مَكَّةَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ‏ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فِيهِ: إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ‏ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم عِنْدَهَا يَا عَمَّارُ إِنْ عَادُوا فَعُدْ فَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عُذْرَكَ وَأَمَرَكَ أَنْ تَعُودَ إِنْ عَادُوا.

[12]. تاريخ مدينة دمشق، ج14، ص171: عَنْ حَبَشِيِّ بْنِ جُنَادَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى اِصْطَفَى اَلْعَرَبَ مِنْ جَمِيعِ النَّاسِ واصْطَفَى قُرَيْشاً مِنَ الْعَرَبِ واصْطَفَى بَنِي هَاشِمٍ مِن قُرَيْشٍ واصْطَفَانِي مِن قُرَيْشٍ واخْتَارَنِي في نَفَرٍ مِن أهلِ بَيتي عَليٍ وَحَمزَةَ وَجَعفَرٍ وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ.

الطبقات الكبرى، ج1، ص18: وَأَخْبَرَنَا أَبُو ضَمْرَةَ الْمَدَنِيُّ أَنَسُ بْنُ عِيَاضٍ الليثي. أخبرنا جَعفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: قَسَمَ اللَّهُ الأَرْضَ نِصْفَيْنِ فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهِمَا. ثُمَّ قَسَمَ النِّصْفَ عَلَى ثَلاثَةٍ فَكُنْتُ فِي خَيْرِ ثُلُثٍ مِنْهَا. ثُمَّ اخْتَارَ الْعَرَبَ مِنَ النَّاسِ. ثُمَّ اخْتَارَ قُرَيْشاً مِنَ الْعَرَبِ. ثُمَّ اخْتَارَ بَنِي هَاشِمٍ مِنْ قُرَيْشٍ. ثُمَّ اخْتَارَ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ. ثُمَّ اخْتَارَنِي مِنْ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ.

المستدرك علی الصحیحین، ج4، ص97، ح6996: عَنِ ابْنِ عُمَرَ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْخَلْقَ اخْتَارَ الْعَرَبَ ثُمَّ اخْتَارَ مِنَ الْعَرَبِ قُرَيْشاً ثُمَّ اخْتَارَ مِنْ قُرَيْشٍ بَنِي هَاشِمٍ ثُمَّ اخْتَارَنِي مِنْ بَنِي هَاشِمٍ فَأَنَا خَيْرَةٌ مِنْ خَيْرَةٍ».

الأمالي (للطوسي)، ص607، ح2: قَالَ: حَدَّثَنِي سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم... أَ فَلَا أَزِيدُكِ يَا بُنَيَّةِ قَالَتْ: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) خَلَقَ الْخَلْقَ فَجَعَلَهُمْ قِسْمَيْنِ، فَجَعَلَنِي وَعَلِيّاً فِي خَيْرِهِمَا قِسْماً، وَذَلِكَ قَوْلُهُ (عَزَّ وَجَلَّ): «وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ» ثُمَّ جَعَلَ الْقِسْمَيْنِ قَبَائِلَ، فَجَعَلَنَا فِي خَيْرِهَا قَبِيلَةً، وَذَلِكَ قَوْلُهُ (عَزَّ وَجَلَّ): «وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَقَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» ثُمَّ جَعَلَ القَبَائِلَ بُيُوتاً، فَجَعَلَنَا فِي خَيْرِهَا بَيْتاً فِي قَوْلِهِ (سُبْحَانَهُ): «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»، ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) اخْتَارَنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي، وَاخْتَارَ عَلِيّاً وَالْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ وَاخْتَارَكِ، فَأَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ، وَعَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَرَبِ، وَأَنْتَ سَيِّدَةُ النِّسَاءِ، وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَمِنْ ذُرِّيَّتِكُمَا الْمَهْدِيُّ، يَمْلَأُ اللَّهُ (عَزَّ وَجَلَّ) بِهِ الْأَرْضَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ مِنْ قَبْلِهِ جَوْراً.

بشارة المصطفى، ص236: عَنْ أَبِي ذَرٍّ قَالَ‏: سَمِعْتُ النَّبِيَّ صلّی الله علیه و آله و سلّم بِأُذُنَيَّ وَإِلَّا صَمَّتَا وَهُوَ يَقُولُ خُلِقْتُ أَنَا وَعَلِيٌّ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ نُسَبِّحُ اللَّهَ عَلَى يَمْنَةِ الْعَرْشِ مِنْ قَبْلِ‏ أَنْ يُخْلَقَ أَبُونَا آدَمُ بِأَلْفَيْ عَامٍ فَلَمَّا خُلِقَ أَبُونَا آدَمُ صِرْنَا فِي صُلْبِهِ ثُمَّ نُقِلْنَا مِنْ كِرَامِ الْأَصْلَابِ إِلَى مُطَهَّرَاتِ الْأَرْحَامِ حَتَّى صِرْنَا فِي صُلْبِ جَدِّي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ثُمَّ شَقَّنَا نِصْفَيْنِ وَصَيَّرَنِي فِي صُلْبِ عَبْدِ اللَّهِ وَصَيَّرَ عَلِيّاً فِي صُلْبِ أَبِي طَالِبٍ وَاخْتَارَنِي لِلنُّبُوَّةِ وَالرَّحْمَةِ وَالْبَرَكَةِ وَاخْتَارَ عَلِيّاً لِلشَّجَاعَةِ وَالْعِلْمِ وَالْفَصَاحَةِ وَاشْتَقَّ لَنَا اسْمَيْنِ مِنْ أَسْمَائِهِ عَزَّ وَجَلَّ مَحْمُودٌ وَأَنَا مُحَمَّدٌ وَاللَّهُ الْعَلِيُّ وَهَذَا عَلِيّ.

[13]. الأمالي (للشجري)، ج1، ص153: عن أبي عبد الله الختلي: لمّا أسقط عمر بن عبد العزيز من الخطب على المنابر لعنَ أمير المؤمنين علیه السلام قام إليه عمرو بن شعيب وقد بلغ إلى الموضع الذي كانت بنو أُميّة تلعن فيه عليّاً علیه السلام، فقرأ مكانه: (إِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَائِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ) فقام إليه عمرو بن شعيب لعنه الله فقال: يا أمير المؤمنين! السُّنّة السُّنّة! يحرّضه على لعن عليّ علیه السلام، فقال عمر: اسكت قبّحك الله! تلك البدعة لا السنّة. وتمّم خطبته.

[14]. الهداية الكبرى، ص410: في حَدیث المُفَضَّلِ عن الصَّادِق علیه السلام:... قال أَمیرُ المُؤمنینَ علیه السلام:... أَظْهَرَ لَعْنِي‏ مُعَاوِيَةُ عَلَى مَنَابِرِ الشَّامِ وَسَائِرِ أَعْمَالِهِ وَلُعِنْتُ أَنَا وَابْنَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْعَبَّاسِ وَعَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ وَمَالِكٌ الْأَشْتَرُ شَهِدَ أَيَّامَ بَنِي أُمَيَّةَ كُلُّهُمْ عَلَى الْمَنَابِرِ وَفِي جَوَامِعِ الصَّلَاةِ وَمَسَاجِدِهَا وَفِي الْأَسْوَاقِ وَعَلَى الطُّرُقِ وَالْمَسَالِكِ جَهْراً لَا سِرّاً، الخبر.

بحار الأنوار، ج46، ص274، ح80: عُيُونُ الْمُعْجِزَاتِ، الْمَنْسُوبُ إِلَى الْمُرْتَضَى رَحِمَهُ اللَّهُ مَرْفُوعاً عَنْ جَابِرٍ قَالَ: لَمَّا أَفْضَتِ الْخِلَافَةُ إِلَى بَنِي أُمَيَّةَ سَفَكُوا فِي أَيَّامِهِمُ‏ الدَّمَ‏ الْحَرَامَ‏ وَلَعَنُوا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ عَلَى مَنَابِرِهِمْ أَلْفَ شَهْرٍ وَاغْتَالُوا شِيعَتَهُ فِي الْبُلْدَانِ وَقَتَلُوهُمْ وَاسْتَأْصَلُوا شَأْفَتَهُمْ وَمَالَأَتْهُمْ عَلَى ذَلِكَ عُلَمَاءُ السَّوْءِ رَغْبَةً فِي حُطَامِ الدُّنْيَا وَصَارَتْ مِحْنَتُهُمْ عَلَى الشِّيعَةِ لَعْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَمَنْ لَمْ يَلْعَنْهُ قَتَلُوهُ فَلَمَّا فَشَا ذَلِكَ فِي الشِّيعَةِ وَكَثُرَ وَطَالَ اشْتَكَتِ الشِّيعَةُ إِلَى زَيْنِ الْعَابِدِينَ علیه السلام‏، الخبر.

[15]. مناقب علي بن أبي طالب علیه السلام (لابن المغازلي)، ص241:... فَلَمَّا سَمِعَ الشَّيْخُ الْإِمَامُ هَذَا مِنِّي قَدَّمَنِي وقالَ هَذِهِ حالُكَ وَأنتَ تَرْوِي فِي عَلِيٍ هَذَا فَكَسَانِي خِلْعَةً وحَمَلَنِي عَلَى بَغْلَةٍ بِعْتُهَا بِمِائَةِ دِينَارٍ ثُمَّ قَالَ لِي أَدُلُّكَ عَلَى مَنْ يَفْعَلُ بِكَ خَيْراً هَاهُنَا أَخَوَانِ لِي فِي هَذِهِ اَلْمَدِينَةِ أَحَدُهُمَا كَانَ إِمَامَ قَومٍ وَكانَ إذا أصبَحَ لَعَنَ عَلِيّاً ألفَ مَرَّةٍ كُلَّ غَداةٍ وَإنَّهُ لَعَنَهُ يَومَ الجُمُعَةِ أرْبَعَة أَلْفَ مَرَّةٍ فَغَيَّرَ اَللَّهُ مَا بِهِ مِنْ نِعْمَةٍ فَصَارَ آيَةً لِلسَّائِلِينَ فَهُوَ اليَومَ يُحِبُّهُ وَأخِ لي يُحِبُّ عَلِيّاً مُنذُ خَرَجَ مِن بَطنِ أُمِّهِ فَقُم إلَيهِ وَلا تَحتَبِس عِندَهُ... فَلَمَّا صِرْنَا فِي رُكُوعٍ وسجُودٍ إذا عِمامَتُهُ قَدْ رُمِيَ بِهَا مِنْ خَلْفِهِ فَتَفَرَّسْتُ فِي وَجْهِهِ فَإِذَا وَجْهُهُ وَجهُ خِنزيرٍ وَرَأسُهُ وخَلُقُهُ وَيداهُ وَرِجلاهُ فَلَم أَعلَم مَا صَلَّيْتُ ومَا قُلْتُ في صَلاتي مُتَفَكِّراً في أَمْرِهِ وسَلَّمَ الإمامُ وتَفَرَّسَ في وَجهِي وقالَ أَنْتَ أَتَيْتَ أخِي بِالأَمْسِ فَأَمَرَ لَكَ بِكَذا وكَذَا قُلْتُ نَعَمْ فَأَخَذَ بِيَدِي وأقَامَنِي فَلَمَّا رَآنَا أهْلُ الْمَسْجِدِ تَبِعُونَا فَقَالَ لِلْغُلامِ أَغْلِقِ البابَ ولا تَدَعْ أَحَداً يَدْخُلُ عَلَيْنَا ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى قَمِيصِهِ فَنَزَعَهُ فَإِذَا جَسَدُهُ جَسَدُ خِنْزِير. فَقُلْتُ يَا أَخِي مَا هَذَا اَلَّذِي أَرَى بِكَ قَالَ كُنْتُ مُؤذِنَ القَومِ فَكُنتُ كُلَّ يَوْمٍ إِذَا أَصْبَحْتُ أَلْعَنُ عَلِيّاً أَلْفَ مَرَّةٍ بَينَ الأَذانِ والإِقامَةِ قالَ فَخَرَجْتُ مِنَ المَسجِدِ ودَخَلْتُ دَارِي هَذِهِ وَهُوَ يَومَ جُمُعَةٍ وقَدْ لَعَنْتُهُ أربَعَةَ آلافِ مَرَّةٍ ولَعِنْتَ أَوْلادَهُ فَاتَّكَيتُ عَلَى الدُّكَّانِ فَذَهَبَ بِيَ اَلنَّوْمُ فَرَأَيْتُ فِي مَنَاهِي كَأَنَّمَا أَنَا بِالجَنَّةِ قَد أقبَلَت فَإذا عَلَيٌ مُتَّكِئٌ وَالحَسَنُ وَالحُسَينُ مَعَهُ مُتَّكِئينَ بَعضُهُم بِبَعْضٍ مَسْرُورِينَ تَحْتَهُمْ مُصَلَّيَاتٌ مِن نُورٍ وَإِذَا أَنَا بِرَسُولِ اَللَّهِ صلى الله عليه وآله وسَلم جَالِسٌ وَالحَسَنُ وَالحُسَينُ قُدَّامَهُ وَبَيدُ الحَسَنِ كَأُسْ. فَقَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَليه وآله وسلم لِلْحَسَنِ اِسْقِنِي فَشَرِبَ ثُمَّ قَالَ لِلْحُسَيْنِ اِسْقِ أَبَاكَ عَلِيّاً فشرِب ثُمَّ قَالَ لِلْحُسَيْنِ اسْقِ الجماعةَ فَشَرِبُوا ثُمَّ قَالَ اسقِ الْمُتَّكِئَ على الدُّكّانِ فَوَلَّى الْحَسَنُ بِوَجهِهِ عَنِّي وقَالَ يَا أبَه كَيفَ أسقيهِ وهُوَ يَلْعَنُ أبي في كُلِّ يَومٍ أَلفَ مَرَّةٍ وَقَد لَعَنَهُ اليَومَ أَرْبَعَةَ آلاَفِ مَرَّةٍ فَقَالَ اَلنَّبِيُّ صلى اللَّهُ عليه وآله وسَلمَ مَالِكٌ لَعَنَكَ اللَّهُ تَلْعَنُ عَلِيّاً وتَشْتِمُ أخي لَعَنَكَ اللَّهُ تَشتِمُ أولادي الحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ ثُمَّ بَصَقَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عليه وآله وسلم فَمَلَأَ وَجْهِي وَجَسْدِي فَانْتَبَهْتُ مِنْ مَنَامِي ووَجَدْتُ مَوْضِعَ الْبُصَاقِ الَّذي أصَابَنِي مِنْ بُصَاقِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى الله عليه وآله وَسَلَّمَ قَدْ مُسِخَ كَمَا ترى وَصِرْتْ آيَةٌ لِلسَّائِلِينَ. ثُمَّ قَالَ يَا سُلَيْمَانُ سَمِعْتَ فِي فَضَائِلِ عَلِيٍّ علیه السلام أَعْجَبُ مِنْ هَذَيْنِ الحَديثينِ يا سُلَيْمَانُ حُبُّ عَلِيٍ إيمانٌ وَبُغضُهُ نِفاقٌ لا يُحِبُّ عَلِيّاً إِلاَّ مُؤمِنٌ وَلا يُبْغِضُهُ إِلاَّ كافِرٌ فَقُلتُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ اَلْأَمَانَ قَالَ لَكَ الْأَمَانُ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَقُولُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ فِي مَنْ قَتَلَ هَؤُلاَءِ قَالَ فِي اَلنَّارِ لاَ أَشُكُّ فَقُلْتُ فَمَا تَقُولُ فِيمَنْ قَتَلَ أَوْلادَهُمْ وأَوْلادَ أوْلادِهِم قالَ فَنَكَسَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ يا سُلَيْمانُ الْمُلْكُ عَقِيمٌ ولَكِنْ حَدِّثْ عَنْ فَضَائِلِ عَلِيٍ بِمَا شِئْتَ. قال فَقُلْتُ فَمَنْ قَتَلَ وُلْدَهُ فَهُوَ فِي النَّارِ قَالَ عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ صَدَقْتَ يَا سُلَيْمانُ الْوَيْلُ لِمَنْ قَتَلَ وُلْدَهُ فَقَالَ اَلْمَنْصُورُ يَا عَمْرُو أَشْهِدْ عَلَيْهِ أَنَّهُ فِي النَّارِ فَقالَ عَمْرٌو وأَخْبَرَنِي الشَّيْخُ الصِّدْقُ يَعْنِي الْحَسَنَ عَنْ أَنَسٍ أَنَّ مَنْ قَتَلَ أَوْلاد على لاَ يَشَمُّ رَائِحَةَ اَلْجَنَّةِ قَالَ فَوَجَدْتُ أبَا جَعْفَرٍ وقَد حَمِضَ وَجْهَهُ قَالَ وخَرَجْنَا فَقالَ أبُو جَعْفَرٍ لَوْلا مَكَانَ عَمْرٍو مَا خَرَجَ سُلَيْمَانُ إِلاَّ مَقْتُولا.

[16]. تاريخ مدينة دمشق، ج41، ص480: عَن سَلَمَةُ بْن شَبِيبٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ اَلْمُقْرِئَ يَقُولُ: كَانَتْ بَنُو أُمَيَّةَ إِذَا سَمِعُوا بِمَوْلُودٍ اِسْمُهُ عَلِيٌ قَتَلُوهُ فَبَلَغَ ذلِكَ رَباحاً فَقالَ هُوَ عَلِيٌ وكانَ يَغْضَبُ مِن عَلِيٍ ويُحْرِجُ مَنْ سَمَّاهُ بِه.

شرح نهج البلاغة (لابن أبي الحديد)، ج11، ص45: ثُمَّ كَتَبَ إِلَى عُمَّالِهِ نُسْخَةً وَاحِدَةً إِلَى جَمِيعِ اَلْبُلْدَانِ اُنْظُرُوا مَنْ قامَتْ عَلَيهِ الْبَيِّنَةُ انَّه يُحِبُّ عَلِيّاً وَأَهلَ بَيتِهِ فَامْحُوهُ مِنَ الدِّيوَانِ وأَسْقِطُوا عَطَاءَهُ وَرِزْقَهُ وَشَفَعَ ذلِكَ بِنُسْخَةٍ أُخْرَى مَنِ اِتَّهَمَتُوهُ بِمُوَالاةِ هَؤُلاءِ القَوْمِ فَنَكَلُوا بِه وَاهْدِمُوا دَارَهُ فَلَمْ يَكُنِ الْبَلاءُ أشَدَّ ولا أَكْثَرَ مِنْهُ بِالعِراقِ وَلا سِيَّما بِالكُوفَةِ حَتَّى إنَّ اَلرَّجُلَ مِن شِيعَةِ عَلِيٍ علیه السلام لَيَأْتِيهِ مَنْ يَثِقُ بِهِ فَيَدخُلُ بَيتَهُ فَيُلْقَى إِلَيْهِ سِرُّهُ وَيُخافُ مِن خادِمِهِ وَمَملوكِهِ وَلا يُحَدِّثُهُ حَتَّى يَأخُذَ عَلَيهِ الايمانَ الغَليظَةَ لَيَكتُمَنَّ عَلَيهِ فَظَهَرَ حَدِيثٌ كَثِيرٌ مَوضُوعٌ وبُهْتَانِ مُنتَشِرٌ وَمَضى على ذلِكَ الْفُقَهَاءُ وَالْقُضَاةُ والْوُلاةُ وكانَ أعظَمَ النَّاسِ فِي ذلِكَ بَلِيَّةٌ القُرَّاءُ الْمُرَاءُونَ والمُسْتَضْعَفُونَ الَّذِينَ يُظْهِرُونَ الخُشوعَ وَالنُّسُكَ فَيَفْتَعِلُونَ الْأَحَادِيثَ لِيَحْظَوْا بِذَلِكَ عِنْدَ وُلاتِهِم ويَقْرَبُوا مَجَالِسَهُمْ ويُصِيبُوا بِهِ الأمْوَالَ والضِّيَاعَ وَالمَنازِلَ حَتَّى انْتَقَلَتْ تِلْك الْأَخْبَارُ والْأَحَادِيثُ إلى أَيْدِي الدَّيَّانينَ الَّذينَ لا يَسْتَحِلُّونَ الْكَذِبَ والْبُهْتَانَ فَقَبِلُوهَا وَرَوُوهَا وَهُمْ يَظُنُّونَ أَنَّهَا حَقٌ وَلَو عَلِمُوا انَّها باطِلَةٌ لِما رَوَوْها ولا تَدينُوا بِها.

[17]. شرح نهج البلاغة (لابن أبي الحديد)، ج4، ص58: وأَرَادَ زِيَادٌ أَنْ يَعْرِضَ أَهْلَ اَلْكُوفَةِ أَجْمَعِينَ عَلَى البَراءَةِ مِن عَلِيٍّ علیه السلام وَلَعنَهُ وَأن يَقتُلَ كُلُّ مَنِ امتَنَعَ مِن ذلِكَ وَيُخَرِّبُ مَنزِلَهُ فَضَرَبَهُ اللَّهُ ذَلِكَ اَلْيَوْمَ بِالطَّاعُونِ فَمَاتَ لاَ رَحِمَهُ اللَّهُ بَعْدَ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ وذلِكَ في خِلافَةِ مُعاوِيَةَ وَكَانَ اَلْحَجَّاجُ لَعَنَهُ اَللَّهُ يَلعَنُ عَلِيّاً علیه السلام ويَأْمُرُ بِلَعْنِهِ وقالَ لَهُ مُتَعَرِّضٌ بِهِ يَوماً وَهُوَ رَاكِبٌ أَيُّهَا الأَميرُ إِنَّ أهلي عقونِي فَسَمَّوْنِي عَلِيّاً فَغَيِّر اسمي وَصَلَنِي بِما أَتَبَلَّغُ بِهِ فَإِنِّي فَقيرٌ فَقَالَ لِلُطْفِ مَا تَوَصَّلْتَ بِهِ قَدْ سَمَّيْتُكَ كَذَا ووليتُكَ اَلْعَمَلَ اَلْفُلاَنِيَّ فَاشْخَصْ إِلَيْهِ.

تاريخ مدينة دمشق، ج41، ص480: قَالَ قتيبة بْن سَعِيدٍ: سَمِعْتُ اَللَّيْثَ بْنَ سَعْدٍ يَقُولُ: قَالَ عَلِيُّ بْنُ رَبَاحٍ: لاَ أَجْعَلُ فِي حِلٍ مَنْ سَمَّانِي عَلِيّاً فَإِنَّ اِسْمِي عَلِيّ.

[18]. الكافي، ج8، ص159، ح156: عَنْ عَنْبَسَةَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِيَّاكُمْ وَذِكْرَ عَلِيٍ‏ وَفَاطِمَةَ سلام الله علیها فَإِنَّ النَّاسَ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَبْغَضَ إِلَيْهِمْ مِنْ ذِكْرِ عَلِيٍ‏ وَفَاطِمَةَ سلام الله علیها.

تفسير فرات الكوفي، ص553، ح708: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام جُعِلْتُ فِدَاكَ يُسْتَكْرَهُ الْمُؤْمِنُ عَلَى خُرُوجِ نَفْسِهِ قَالَ فَقَالَ لَا وَاللَّهِ قَالَ قُلْتُ وَكَيْفَ ذَاكَ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ حَضَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَأَهْلُ بَيْتِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَفَاطِمَةُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَجَمِيعُ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ وَالتَّحِيَّةُ وَالْإِكْرَامُ‏ وَلَكِنِ الْتَوَى [كنو أكنوا] عَنِ اسْمِ فَاطِمَةَ وَيَحْضُرُهُ جَبْرَئِيلُ وَمِيكَائِيلُ وَإِسْرَافِيلُ وَعَزْرَائِيلُ‏ قَالَ فَيَقُولُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ كَانَ مِمَّنْ يُحِبُّنَا وَيَتَوَلَّانَا فَأَحِبَّهُ قَالَ فَيَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّهُ كَانَ مِمَّنْ‏ يُحِبُ‏ عَلِيّاً وَذُرِّيَّتَهُ فَأَحِبَّهُ قَالَ فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ لِمِيكَائِيلَ وَإِسْرَافِيلَ مِثْلَ ذَلِكَ قَالَ ثُمَّ يَقُولُونَ جَمِيعاً لِمَلَكِ الْمَوْتِ إِنَّهُ كَانَ يُحِبُّ مُحَمَّداً وَآلَهُ وَيَتَوَلَّى عَلِيّاً وَذُرِّيَّتَهُ فَارْفُقْ بِهِ قَالَ فَيَقُولُ مَلَكُ الْمَوْتِ وَالَّذِي اخْتَارَكُمْ وَكَرَّمَكُمْ وَاصْطَفَى مُحَمَّداً صلّی الله علیه و آله و سلّم بِالنُّبُوَّةِ وَخَصَّهُ بِالرِّسَالَةِ لَأَنَا أَرْفَقُ بِهِ مِنْ وَالِدٍ رَفِيقٍ وَأَشْفَقُ مِنْ أَخٍ شَفِيقٍ ثُمَّ مَالَ إِلَيْهِ مَلَكُ الْمَوْتِ فَيَقُولُ لَهُ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَخَذْتَ فَكَاكَ رَقَبَتِكَ أَخَذْتَ رِهَانَ‏ أَمَانِكَ فَيَقُولُ نَعَمْ فَيَقُولُ فَبِمَا ذَا فَيَقُولُ بِحُبِّي مُحَمَّداً وَآلِهِ وَبِوَلَايَتِي عَلِيّاً وَذُرِّيَّتِهِ فَيَقُولُ أَمَّا مَا كُنْتَ تَحْذَرُ فَقَدْ آمَنَكَ اللَّهُ مِنْهُ وَأَمَّا مَا كُنْتَ تَرْجُو فَقَدْ أَتَاكَ اللَّهُ بِهِ افْتَحْ عَيْنَيْكَ فَانْظُرْ إِلَى مَا عِنْدَكَ قَالَ فَيَفْتَحُ عَيْنَيْهِ فَيَنْظُرُ إِلَيْهِمْ وَاحِداً وَاحِداً وَيُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى الْجَنَّةِ فَيَنْظُرُ إِلَيْهَا فَيَقُولُ لَهُ هَذَا مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَكَ وَهَؤُلَاءِ رُفَقَاؤُكَ أَ فَتُحِبُّ اللِّحَاقَ بِهِمْ أَوِ الرُّجُوعَ إِلَى الدُّنْيَا قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَ مَا رَأَيْتَ شَخْصَتَهُ وَرَفْعَ حَاجِبَيْهِ إِلَى فَوْقُ مِنْ قَوْلِهِ لَا حَاجَةَ لِي إِلَى الدُّنْيَا وَلَا الرُّجُوعِ إِلَيْهَا وَيُنَادِيهِ مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ يُسْمِعُهُ وَيُسْمِعُ مَنْ بِحَضْرَتِهِ‏ يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ إِلَى مُحَمَّدٍ وَوَصِيِّهِ وَالْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ‏ ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً بِالْوَلَايَةِ [بِوَلَايَةِ عَلِيٍ‏] مَرْضِيَّةً بِالثَّوَابِ‏ فَادْخُلِي فِي عِبادِي‏ مَعَ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَأَهْلِ بَيْتِهِ علیهم السلام وَادْخُلِي جَنَّتِي‏ غَيْرَ مَشُوبَةٍ.

المحاسن، ج1، ص175، ح156: عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الطَّائِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:‏ إِنَّ أَشَدَّ مَا يَكُونُ عَدُوُّكُمْ كَرَاهَةً لِهَذَا الْأَمْرِ إِلَى أَنْ بَلَغَتْ نَفْسُهُ هَذِهِ وَأَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ وَأَشَدَّ مَا يَكُونُ أَحَدُكُمْ اغْتِبَاطاً بِهَذَا الْأَمْرِ إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُهُ إِلَى هَذِهِ وَأَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ فَيَنْقَطِعُ عَنْهُ أَهْوَالُ الدُّنْيَا وَمَا كَانَ‏ يُحَاذِرُ فِيهَا وَيُقَالُ أَمَامَكَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم وَعَلِيٌّ وَفَاطِمَةُ علیهما السلام ثُمَّ قَالَ أَمَّا فَاطِمَةُ فَلَا تَذْكُرْهَا.

[19]. المزار (للمشهدي)، ص137: عَنْ بَشَّارٍ الْمُكَارِي، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام بِالْكُوفَةِ وَقَدْ قُدِّمَ لَهُ طَبَقُ رُطَبٍ طَبَرْزَدٍ وَهُوَ يَأْكُلُ فَقَالَ لِي: يَا بَشَّارُ ادْنُ فَكُلْ، فَقُلْتُ: هَنَّاكَ اللَّهُ وَجَعَلَنِي فِدَاكَ قَدْ أَخَذَتْنِي الْغِيْرَةُ مِنْ شَيْ‏ءٍ رَأَيْتُهُ فِي طَرِيقِي أَوْجَعَ قَلْبِي وَبَلَغَ مِنِّي، فَقَالَ لِي: بِحَقِّي لَمَّا دَنَوْتَ فَأَكَلْتَ، قَالَ: فَدَنَوْتُ فَأَكَلْتُ، فَقَالَ لِي: حَدِيثَكَ، قُلْتُ: رَأَيْتُ جِلْوَازاً يَضْرِبُ رَأْسَ امْرَأَةٍ وَيَسُوقُهَا إِلَى الْحَبْسِ وَهِيَ تُنَادِي بِأَعْلَى صَوْتِهَا: الْمُسْتَغَاثُ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ، وَلَا يُغِيثُهَا أَحَدٌ، قَالَ: وَلِمَ فَعَلَ بِهَا ذَاكَ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّاسَ يَقُولُونَ: إِنَّهَا عَثَرَتْ فَقَالَتْ: لَعَنَ اللَّهُ ظَالِمِيكِ يَا فَاطِمَةُ، فَارْتَكَبَ مِنْهَا مَا ارْتَكَبَ. قَالَ: فَقَطَعَ الْأَكْلَ وَلَمْ يَزَلْ يَبْكِي حَتَّى ابْتَلَّ مِنْدِيلُهُ وَلِحْيَتُهُ وَصَدْرُهُ بِالدُّمُوعِ، ثُمَّ قَالَ: يَا بَشَّارُ قُمْ بِنَا إِلَى مَسْجِدِ السَّهْلَةِ فَنَدْعُوَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ وَنَسْأَلَهُ خَلَاصَ هَذِهِ الْمَرْأَةِ، قَالَ: وَوَجَّهَ بَعْضَ الشِّيعَةِ إِلَى بَابِ السُّلْطَانِ وَتَقَدَّمَ إِلَيْهِ بِأَنْ لَا يَبْرَحَ إِلَى أَنْ يَأْتِيَهُ رَسُولُهُ فَإِنْ حَدَثَ بِالْمَرْأَةِ حَدَثٌ صَارَ إِلَيْنَا حَيْثُ كُنَّا. قَالَ: فَصِرْنَا إِلَى مَسْجِدِ السَّهْلَةِ وَصَلَّى كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ رَفَعَ‏ الصَّادِقُ علیه السلام يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَقَالَ: أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مُبْدِئُ الْخَلْقِ وَمُعِيدُهُمْ، وَأَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ خَالِقُ الْخَلْقِ وَرَازِقُهُمْ، وَأَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْقَابِضُ الْبَاسِطُ، وَأَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ وَبَاعِثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ، أَنْتَ وَارِثُ الْأَرْضِ وَمَنْ عَلَيْهَا، أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْمَخْزُونِ الْمَكْنُونِ الْحَيِّ الْقَيُّومِ. وَأَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَالِمُ السِّرِّ وَأَخْفَى، أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي إِذَا دُعِيتَ بِهِ أَجَبْتَ، وَإِذَا سُئِلْتَ بِهِ أَعْطَيْتَ، وَأَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ وَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَهُ عَلَى نَفْسِكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تَقْضِيَ لِي حَاجَتِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ. يَا سَامِعَ الدُّعَاءِ، يَا سَيِّدَاهْ يَا مَوْلَاهْ يَا غِيَاثَاهْ، أَسْأَلُكَ بِكُلِّ اسْمٍ سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَكَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تُعَجِّلَ خَلَاصَ هَذِهِ الْمَرْأَةِ، يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالْأَبْصَارِ، يَا سَمِيعَ الدُّعَاءِ. قَالَ: ثُمَّ خَرَّ سَاجِداً لَا أَسْمَعُ مِنْهُ إِلَّا النَّفَسَ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ: قُمْ فَقَدْ أُطْلِقَتِ المَرْأَةُ، قَالَ: فَخَرَجْنَا جَمِيعاً فَبَيْنَمَا نَحْنُ فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ إِذْ لَحِقَ بِنَا الرَّجُلُ الَّذِي وَجَّهْنَاهُ إِلَى بَابِ السُّلْطَانِ فَقَالَ لَهُ: مَا الْخَبَرُ، قَالَ: قَدْ أُطْلِقَ عَنْهَا، قَالَ: كَيْفَ كَانَ إِخْرَاجُهَا، قَالَ: لَا أَدْرِي وَلَكِنَّنِي كُنْتُ وَاقِفاً عَلَى بَابِ السُّلْطَانِ إِذْ خَرَجَ حَاجِبٌ فَدَعَاهَا وَقَالَ لَهَا: مَا الَّذِي تَكَلَّمْتِ بِهِ، قَالَتْ: عَثَرْتُ، فَقُلْتُ: لَعَنَ اللَّهُ ظَالِمِيكِ يَا فَاطِمَةُ فَفَعَلَ بِي مَا فَعَلَ. قَالَ: فَأَخْرَجَ مِائَتَيْ دِرْهَمٍ وَقَالَ: خُذِي هَذِهِ وَاجْعَلِي الْأَمِيرَ فِي حِلٍّ، فَأَبَتْ أَنْ تَأْخُذَهَا، فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ مِنْهَا دَخَلَ وَأَعْلَمْ صَاحِبَهُ بِذَلِكَ ثُمَّ خَرَجَ فَقَالَ: انْصَرِفِي إِلَى بَيْتِكِ، فَذَهَبَتْ إِلَى مَنْزِلِهَا، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَبَتْ أَنْ تَأْخُذَ الْمِائَتَيْ دِرْهَمٍ، قَالَ: نَعَمْ وَهِيَ وَاللَّهِ مُحْتَاجَةٌ إِلَيْهَا، قَالَ: فَأَخْرَجَ مِنْ جَيْبِهِ صُرَّةً فِيهَا سَبْعَةُ دَنَانِيرَ وَقَالَ: اذْهَبْ أَنْتَ بِهَذِهِ إِلَى مَنْزِلِهَا فَاقْرَأْهَا مِنِّي السَّلَامَ وَادْفَعْ إِلَيْهَا هَذِهِ الدَّنَانِيرَ. قَالَ: فَذَهَبْنَا جَمِيعاً فَأَقْرَأْنَاهَا مِنْهُ السَّلَامَ، فَقَالَتْ: بِاللَّهِ أَقْرَأَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّلَامَ، فَقُلْتُ لَهَا: رَحِمَكِ اللَّهُ وَاللَّهِ إِنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ أَقْرَأَكِ السَّلَامَ، فَشَهِقَتْ وَوَقَعَتْ مَغْشِيَّةً عَلَيْهَا، قَالَ: فَصَبَرْنَا حَتَّى أَفَاقَتْ وَقَالَتْ: أَعِدْهَا عَلَيَّ، فَأَعَدْنَا عَلَيْهَا حَتَّى فَعَلَتْ ذَلِكَ ثَلَاثاً، ثُمَّ قُلْنَا لَهَا: خُذِي هَذَا مَا أَرْسَلَ بِهِ إِلَيْكِ وَأَبْشِرِي بِذَلِكِ، فَأَخَذَتْهُ مِنَّا وَقَالَتْ: سَلُوهُ أَنْ يَسْتَوْهِبَ أَمَتَهُ مِنَ اللَّهِ فَمَا أَعْرِفُ أَحَداً أَتَوَسَّلُ بِهِ إِلَى اللَّهِ أَكْثَرَ مِنْهُ وَمِنْ آبَائِهِ وَأَجْدَادِهِ علیهم السلام. قَالَ: فَرَجَعْنَا إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَجَعَلْنَا نُحَدِّثُهُ بِمَا كَانَ مِنْهَا، فَجَعَلَ يَبْكِي وَيَدْعُو لَهَا، ثُمَّ قُلْتُ: لَيْتَ شِعْرِي مَتَى أَرَى فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام، قَالَ: يَا بَشَّارُ إِذَا تُوُفِّيَ وَلِيُّ اللَّهِ وَهُوَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِي فِي أَشَدِّ الْبِقَاعِ بَيْنَ شِرَارِ الْعِبَادِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَصِلُ إِلَى وُلْدِ بَنِي فُلَانٍ مُصِيبَةٌ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ، فَإِذَا رَأَيْتَ ذَلِكَ [الْتَقَتْ‏] حَلَقُ الْبِطَانِ‏، وَلَا مَرَدَّ لِأَمْرِ اللَّهِ‏.

[20]. إلزام الناصب، ج2، ص173: في خطبة البیان: قَالَ أَمیرُ المُؤمنینَ علیه السلام:... وَلا يَزالُ السُّفيانِيُّ يَقتُلُ كُلَّ مَنِ اسمُهُ مُحَمَّدٌ وَعَلِيٌ وحَسَنٌ وَحُسَينٌ وَفاطِمَةُ وجَعْفَرٌ وَمُوسَى وزَيْنَبُ وخَدِيجَةُ ورِقيَّةُ بُغضاً وحَنْقاً لآِلِ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و سلّم ثُمَّ يَبْعَثُ فِي جَمِيعِ البُلدَانِ فَيُجْمَعُ لَهُ الأَطْفَالُ ويُغْلِي لَهُمُ الزَّيتَ فَيَقولُ لَهُ الْأَطْفَالُ إِنْ كَانَ آبَاؤُنَا عَصَوْكَ نَحْنُ فَمَا ذَنبُنا؟ فَيَأْخُذُ كُلَّ مِنِ اِسْمِهِ عَلَى مَا ذَكَرْتُ فَيُغْلِيهِمْ فِي اَلزَّيْتِ ثُمَّ يَسِيرُ إِلَى كُوفَانِكُمْ هَذِهِ فَيَدُورُ فِيهَا كَمَا تَدُورُ اَلدَّوَامَةُ فَيُفْعَلُ بِالرِّجَالِ كَمَا يُفْعَلُ بِالأَطْفالِ وَيُصلَبُ على بابِها كُلُّ مَن اسمُهُ حَسَنٌ وَحُسَينٌ ثُمَّ يَسيرُ إلى المَدينَةِ فَيَنْهَبُهَا في ثَلاثَةِ أَيَّامٍ ويُقْتَلُ فِيهَا خَلْقٌ كَثِيرٌ ويُصْلُبُ علَى مَسْجِدِها كُلُّ مَنِ اِسْمُهُ حَسَنٌ وحُسَينٌ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَغْلِي دِمَاؤُهُمْ كَمَا غَلَى دَمُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا فَإِذَا رَأَى ذَلِكَ الأمْرَ أَيْقَنَ بِالهَلاكِ فَيُوَلِّي هَارِباً ويَرْجِعُ مُنْهَزِماً إِلَى الشَّامِ فَلا يُرَى فِي طَرِيقِهِ أَحَدٌ يُخَالِفُ عَلَيْهِ إِذَا دَخَلَ عَلَيْهِ فَإِذَا دَخَلَ إِلَى بَلَدِهِ اعْتَكَفَ عَلَى شُرْبِ الخَمْرِ وَالمَعاصِي وَيَأمُرُ أصحابَهُ بِذلِكَ فَيُخرِجُ السُّفْيَانِيُّ وَبِيدِهِ حَربَةً وَيَأمُرُ بِالامْرَأَةِ فَيَدْفَعُهَا إلى بَعْضِ أَصْحَابِهِ فَيَقُولُ لَهُ افْجَرْ بِهَا فِي وَسَطِ الطَّرِيقِ فَيُفْعَلُ بِها ثُمَّ يَبْقُرُ بِبَطْنِهَا ويَسْقُطُ الجَنينُ مِن بَطنِ أُمِّهِ فَلا يَقدِرُ أَحَدٌ يُنكِرُ عَلَيهِ ذلِكَ. قَالَ فَعِنْدَهَا تَضْطَرِبُ الْمَلائِكَةُ فِي السَّمَاوَاتِ وَيَأْذَنُ اللَّهُ بِخُرُوجِ القَائِمِ مِن ذُرِّيَّتي وَهُوَ صَاحِبُ الزَّمانِ ثُمَّ يُشَيِّعُ خَبَرَهُ فِي كُلِّ مَكَانٍ فَيَنْزِلُ حِينئِذٍ جَبْرَائِيلُ عَلَى صَخْرَةِ بَيْتِ اَلْمَقْدِسِ فَيَصِيحُ فِي أهْلِ الدُّنْيَا قَدْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً، الخبر.